رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

شرح و تفسیر مثنوی کربلا (۱)

سروده‌ی دکتر علی رجالی – ۱۴۰۳/۱۲/۲۵

۱. کربلا سرچشمه‌ی نور و صفاست / این حرم آینه‌ی عشق خداست

شرح:
کربلا نماد روشنایی معنوی و صفای باطنی است. این مکان مقدس تجلیگاه عشق الهی است که در آن حقیقتِ قرب الهی به زیبایی نمایان شده است. "سرچشمه" اشاره به منبع و منشأ فیض و رحمت دارد که از کربلا به جان‌های تشنه‌ی حقیقت سرازیر می‌شود.

تفسیر عرفانی:
کربلا نه‌تنها یک واقعه‌ی تاریخی، بلکه مظهر تجلی اسماء و صفات الهی است. "آینه‌ی عشق خدا" اشاره دارد به اینکه کربلا انعکاس‌دهنده‌ی عشق حقیقی میان خالق و مخلوق است. همان‌گونه که آینه هرچه در برابرش قرار گیرد منعکس می‌کند، کربلا نیز حقیقت عشق و اخلاص را به عالمیان نمایان ساخته است.

۲. کربلا، آینه‌ی صبر و رضاست / مکتب عشق و مقام انبیاست

شرح:
کربلا مظهر بالاترین مراتب صبر و رضا به تقدیر الهی است. امام حسین (ع) و یارانش در کربلا با تحمل سخت‌ترین مصائب، درس صبر و تسلیم در برابر خواست الهی را به جهانیان آموختند.

تفسیر عرفانی:
"مکتب عشق" اشاره دارد به اینکه کربلا مدرسه‌ای است که در آن حقیقتِ عشق به خدا و فنا در اراده‌ی او تعلیم داده می‌شود. مقام انبیا در عرفان همان مقام تسلیم مطلق و بندگی خالص است که در کربلا به اوج خود رسید.

۳. کربلا، سوز و گداز عاشقان / عرصه‌ی راز و نیاز عاشقان

شرح:
کربلا جایگاه عاشقان حقیقی است که جان خویش را در راه معشوق فدا کرده‌اند. این سرزمین، محل مناجات و راز و نیاز کسانی است که دل در گرو عشق الهی دارند.

تفسیر عرفانی:
"سوز و گداز" در عرفان نشانه‌ی تلاطم روح در اشتیاق وصال حق است. کربلا جایی است که عاشقان در نهایت اشتیاق و سوز دل، به مقام قرب الهی دست یافتند. "عرصه‌ی راز و نیاز" یعنی مکانی که در آن حجاب از میان برداشته شده و عاشقان به مقام مناجات بی‌واسطه با معبود رسیده‌اند.

۴. کربلا، دریای مهر کبریاست / صحنه‌ی عشق و صفای اولیاست

شرح:
کربلا دریایی از محبت و کرامت الهی است. این سرزمین محل تجلی عشق و صفای باطن اولیای الهی است که جان خود را خالصانه در راه حق نثار کردند.

تفسیر عرفانی:
"مهر کبریا" اشاره دارد به محبت فراگیر و مطلق خداوند که در کربلا به وضوح دیده می‌شود. اولیا به مقام فنا فی‌الله رسیده‌اند و کربلا نقطه‌ی تجلی این مقام است.

۵. کربلا باغ شهود و حکمت است / مَطلع ایمان و موج عزّت است

شرح:
کربلا باغی از معرفت شهودی و حکمت الهی است. این سرزمین مبدأ ایمان و عزّت حقیقی برای مؤمنان است.

تفسیر عرفانی:
"باغ شهود" اشاره دارد به مکانی که حجاب‌های ظاهری کنار رفته و حقیقت برای سالکان آشکار می‌شود. "موج عزّت" نشانه‌ی کرامت و بزرگی است که در اثر فداکاری امام حسین (ع) در این سرزمین جاودانه شد.

۶. کربلا، سرّ نهان در وادی است / قبله‌گاه دلبر و هم شادی است

شرح:
کربلا رازی نهفته در سرزمین عشق و ایثار است. این مکان قبله‌ی دل‌های عاشقانی است که به دنبال وصال محبوب‌اند.

تفسیر عرفانی:
"سرّ نهان" بیانگر حقیقتی پنهان و فراتر از ظاهر واقعه است که تنها برای اهل معرفت آشکار می‌شود. قبله‌گاه دلبر اشاره به این دارد که دل‌های عاشقان به‌سوی حقیقت کربلا معطوف است.

۷. کربلا، سِرّ بقای عاشقان / در جوار حق تعالی، بی‌امان

شرح:
کربلا راز ماندگاری عاشقان حقیقی است. یاران امام حسین (ع) با نثار جان خویش، به جوار حق تعالی راه یافتند.

تفسیر عرفانی:
در عرفان، بقا به معنای باقی ماندن در حقیقت الهی پس از فنا است. عاشقان کربلا با فنا شدن در راه حق، به بقا بالله رسیدند.

۸. کربلا دریای خون، دریای نور / مرکز راز و بقا، عشق و سرور

شرح:
کربلا هم عرصه‌ی شهادت و خون‌ریزی است و هم تجلی‌گاه نور الهی. این سرزمین راز ماندگاری عشق الهی و سرچشمه‌ی سرور معنوی است.

تفسیر عرفانی:
"دریای خون" نشانگر فداکاری مطلق در راه حق است، و "دریای نور" نشانه‌ی تجلی حقیقت الهی. این دوگانگی، همان پارادوکس عرفانی است که در عین فنا، بقا حاصل می‌شود.

۹. کربلا، نور دل اهل یقین / قبله‌گاه عاشقان، راه متین

شرح:
کربلا روشنی‌بخش دل‌های مؤمن و یقینی است که در مسیر حق گام برمی‌دارند. این مکان قبله‌ی معنوی عاشقان و مسیر استواری برای اهل سلوک است.

تفسیر عرفانی:
اهل یقین در عرفان کسانی‌اند که از مرحله‌ی علم‌الیقین به عین‌الیقین رسیده‌اند. کربلا نقطه‌ی عروج این معرفت یقینی است که عاشقان را به مقام قرب الهی می‌رساند.

 

10. کربلا آرام جان عاشقان / جان‌فزا و روح‌بخش مؤمنان

شرح:
کربلا تسلای دل عاشقان حقیقی و مایه‌ی آرامش و طراوت روح مؤمنانی است که دل در گرو این سرزمین دارند.

تفسیر عرفانی:
در عرفان، "آرام جان" اشاره به سکینه‌ی قلبی است که از طریق وصل به حقیقت حاصل می‌شود. کربلا برای عارفان، محل شهود این آرامش و مأمن روحانی است که آن‌ها را از تعلقات دنیوی رها می‌کند.

11. کربلا، آیینه‌ی عشق خداست / جلوه‌گاه ایزدی، خون و بقاست

شرح:
کربلا بازتاب‌دهنده‌ی عشق خالص الهی است. در این سرزمین، خون شهدا تبدیل به رمز جاودانگی و بقا در مسیر الهی شده است.

تفسیر عرفانی:
"آیینه‌ی عشق خدا" بیانگر انعکاس کامل عشق الهی در وجود امام حسین (ع) و یارانش است. "خون و بقا" اشاره دارد به این حقیقت که فنا (شهادت) در راه حق، سبب بقای جاودانه در قرب الهی می‌شود.

12.. کربلا، سِرّ شهیدان بلاست / مقصد و منزلگه عشق و رضاست

شرح:
کربلا راز نهفته‌ی شهیدانی است که در مسیر بلا و آزمایش الهی، مقام شهادت را پذیرفتند. این سرزمین، مقصد عاشقان و جایگاه رضایت به مشیت خداوند است.

تفسیر عرفانی:
در عرفان، بلا وسیله‌ی پالایش روح و رسیدن به وصال است. "عشق و رضا" نشان‌دهنده‌ی تسلیم کامل در برابر خواست الهی است که در اوج خود در کربلا تجلی یافته است.

13. کربلا، دروازه‌ی راز وجود / گل‌گزار باغ گل‌های شهود

شرح:
کربلا دروازه‌ای به اسرار عمیق هستی است. این سرزمین همانند باغی است که شهود معنوی در آن به گل نشسته است.

تفسیر عرفانی:
"راز وجود" اشاره به حقیقت هستی دارد که از دیدگان عادی پنهان است و تنها برای اهل سیر و سلوک آشکار می‌شود. "باغ گل‌های شهود" بیانگر تجلی حقیقت برای سالکان راه حق در کربلاست.

14. کربلا، گلزار خونین بلاست / آن گذرگاه شهیدان در لقاست

شرح:
کربلا باغی سرخ‌فام از خون شهداست. این مکان، گذرگاهی است که شهدا از آن به وصال محبوب (خداوند) دست می‌یابند.

تفسیر عرفانی:
در عرفان، "لقا" به معنای دیدار و وصول به ذات حق است. کربلا بستر این عروج معنوی است که عاشقان را از فنا به بقا و از محدودیت به بی‌کرانگی می‌رساند.

15. کربلا باشد عبادتگاه عشق / هر نگاهم سوی آن درگاه عشق

شرح:
کربلا محل عبادت عاشقانی است که در راه معشوق الهی گام برداشته‌اند. شاعر تمام توجه و نگاه خود را معطوف به این سرزمین می‌داند.

تفسیر عرفانی:
"عبادتگاه عشق" بیانگر آن است که عبادت در کربلا، خالصانه‌ترین نوع بندگی است که از عشق نشأت می‌گیرد. نگاه عاشقانه به کربلا، نشان‌دهنده‌ی پیوند قلبی و روحی با حقیقت نهفته در آنجاست.

16. کربلا، دریای عشق بی‌کران / مرکز سرّ بقای عارفان

شرح:
کربلا دریایی است از عشقی پایان‌ناپذیر که عمق آن را نمی‌توان پیمود. این سرزمین مرکز راز بقا و جاودانگی برای عارفان است.

تفسیر عرفانی:
"دریای عشق" نماد بیکرانی محبت الهی است که هر که در آن غرق شود به فنا و سپس به بقای حقیقی دست می‌یابد. عارفان در کربلا راز جاودانگی را یافته و از خود فانی گشته‌اند.

17. کربلا، منزلگه راز و دعاست / سرزمین درد و خون در نینواست

شرح:
کربلا جایگاه رازهای نهفته‌ی الهی و محل دعا و مناجات عاشقان است. این سرزمین شاهد رنج‌ها و خون‌های به ناحق ریخته‌ی پاک‌ترین انسان‌ها بوده است.

تفسیر عرفانی:
"راز و دعا" اشاره دارد به پیوند میان معرفت باطنی و درخواست از معشوق حقیقی. کربلا مظهری از درد انسانی است که در عین حال، تعالی روح و اتصال به عالم ملکوت را نیز به همراه دارد.

18. کربلا، آئینه‌ی صبر و وفاست / مظهر عشق و ولای کبریاست

شرح:
کربلا بازتاب‌دهنده‌ی بالاترین درجات صبر و وفاداری است. این سرزمین محور عشق حقیقی و ولایت الهی است.

تفسیر عرفانی:
در عرفان، "ولای کبریا" به معنای تسلیم مطلق در برابر مشیت الهی است. کربلا نقطه‌ی اوج این تسلیم و وفاداری است که تنها از طریق عشق و معرفت حاصل می‌شود.

19. کربلا، فریاد خون در نینواست / راز دل‌های شکسته از بلاست

شرح:
کربلا فریادی است از خون‌های به ناحق ریخته در دشت نینوا. این سرزمین راز دل‌هایی است که در مسیر بلا و مصیبت شکسته‌اند.

تفسیر عرفانی:
"فریاد خون" نماد استمرار پیام حق و عدالت است که هرگز خاموش نمی‌شود. دل‌های شکسته به دلیل تجربه‌ی بلا، بیش از دیگران آمادگی دریافت انوار الهی را دارند.

20. کربلا، عرش خدا در خاک‌هاست / شور حق جاری به دشت نینواست

شرح:
کربلا با تمام خاکی بودنش، مظهر عرش الهی است. در این سرزمین، شور و حقیقت الهی همواره جاری و حاضر است.

تفسیر عرفانی:
"عرش خدا" اشاره به مکانی دارد که تجلی اسماء و صفات الهی در آن به اوج رسیده است. در عرفان، کربلا محل تلاقی عالم ملک و ملکوت است و حقیقت حق در آن نمایان است.

21. کربلا، راز دل خونین ماست / عاشقان را قرب و ایثار و رضاست

شرح:
کربلا در عمق جان و دل عاشقان حقیقی نهفته است. این سرزمین برای عاشقان مظهر قرب الهی، فداکاری و رضایت به مشیت خداوند است.

تفسیر عرفانی:
"راز دل خونین" اشاره به اندوه عمیق معنوی است که عاشقان در مواجهه با حقیقت کربلا احساس می‌کنند. قرب، ایثار و رضا سه مرحله‌ی سلوک عارفانه‌اند که در کربلا به صورت کامل تجلی یافته‌اند.

 

22. کربلا آرام جان عاشقان / جان‌فزا و روح‌بخش مؤمنان

شرح:
کربلا تسلای دل عاشقان حقیقی و مایه‌ی آرامش و طراوت روح مؤمنانی است که دل در گرو این سرزمین دارند.

تفسیر عرفانی:
در عرفان، "آرام جان" اشاره به سکینه‌ی قلبی است که از طریق وصل به حقیقت حاصل می‌شود. کربلا برای عارفان، محل شهود این آرامش و مأمن روحانی است که آن‌ها را از تعلقات دنیوی رها می‌کند.

23.کربلا، آیینه‌ی عشق خداست / جلوه‌گاه ایزدی، خون و بقاست

شرح:
کربلا بازتاب‌دهنده‌ی عشق خالص الهی است. در این سرزمین، خون شهدا تبدیل به رمز جاودانگی و بقا در مسیر الهی شده است.

تفسیر عرفانی:
"آیینه‌ی عشق خدا" بیانگر انعکاس کامل عشق الهی در وجود امام حسین (ع) و یارانش است. "خون و بقا" اشاره دارد به این حقیقت که فنا (شهادت) در راه حق، سبب بقای جاودانه در قرب الهی می‌شود.

24. کربلا، سِرّ شهیدان بلاست / مقصد و منزلگه عشق و رضاست

شرح:
کربلا راز نهفته‌ی شهیدانی است که در مسیر بلا و آزمایش الهی، مقام شهادت را پذیرفتند. این سرزمین، مقصد عاشقان و جایگاه رضایت به مشیت خداوند است.

تفسیر عرفانی:
در عرفان، بلا وسیله‌ی پالایش روح و رسیدن به وصال است. "عشق و رضا" نشان‌دهنده‌ی تسلیم کامل در برابر خواست الهی است که در اوج خود در کربلا تجلی یافته است.

25. کربلا، دروازه‌ی راز وجود / گل‌گزار باغ گل‌های شهود

شرح:
کربلا دروازه‌ای به اسرار عمیق هستی است. این سرزمین همانند باغی است که شهود معنوی در آن به گل نشسته است.

تفسیر عرفانی:
"راز وجود" اشاره به حقیقت هستی دارد که از دیدگان عادی پنهان است و تنها برای اهل سیر و سلوک آشکار می‌شود. "باغ گل‌های شهود" بیانگر تجلی حقیقت برای سالکان راه حق در کربلاست.

26. کربلا، گلزار خونین بلاست / آن گذرگاه شهیدان در لقاست

شرح:
کربلا باغی سرخ‌فام از خون شهداست. این مکان، گذرگاهی است که شهدا از آن به وصال محبوب (خداوند) دست می‌یابند.

تفسیر عرفانی:
در عرفان، "لقا" به معنای دیدار و وصول به ذات حق است. کربلا بستر این عروج معنوی است که عاشقان را از فنا به بقا و از محدودیت به بی‌کرانگی می‌رساند.

27. کربلا باشد عبادتگاه عشق / هر نگاهم سوی آن درگاه عشق

شرح:
کربلا محل عبادت عاشقانی است که در راه معشوق الهی گام برداشته‌اند. شاعر تمام توجه و نگاه خود را معطوف به این سرزمین می‌داند.

تفسیر عرفانی:
"عبادتگاه عشق" بیانگر آن است که عبادت در کربلا، خالصانه‌ترین نوع بندگی است که از عشق نشأت می‌گیرد. نگاه عاشقانه به کربلا، نشان‌دهنده‌ی پیوند قلبی و روحی با حقیقت نهفته در آنجاست.

28. کربلا، دریای عشق بی‌کران / مرکز سرّ بقای عارفان

شرح:
کربلا دریایی است از عشقی پایان‌ناپذیر که عمق آن را نمی‌توان پیمود. این سرزمین مرکز راز بقا و جاودانگی برای عارفان است.

تفسیر عرفانی:
"دریای عشق" نماد بیکرانی محبت الهی است که هر که در آن غرق شود به فنا و سپس به بقای حقیقی دست می‌یابد. عارفان در کربلا راز جاودانگی را یافته و از خود فانی گشته‌اند.

29. کربلا، منزلگه راز و دعاست / سرزمین درد و خون در نینواست

شرح:
کربلا جایگاه رازهای نهفته‌ی الهی و محل دعا و مناجات عاشقان است. این سرزمین شاهد رنج‌ها و خون‌های به ناحق ریخته‌ی پاک‌ترین انسان‌ها بوده است.

تفسیر عرفانی:
"راز و دعا" اشاره دارد به پیوند میان معرفت باطنی و درخواست از معشوق حقیقی. کربلا مظهری از درد انسانی است که در عین حال، تعالی روح و اتصال به عالم ملکوت را نیز به همراه دارد.

30. کربلا، آئینه‌ی صبر و وفاست / کانون عشق و ولای کبریاست

شرح:
کربلا بازتاب‌دهنده‌ی بالاترین درجات صبر و وفاداری است. این سرزمین محور عشق حقیقی و ولایت الهی است.

تفسیر عرفانی:
در عرفان، "ولای کبریا" به معنای تسلیم مطلق در برابر مشیت الهی است. کربلا نقطه‌ی اوج این تسلیم و وفاداری است که تنها از طریق عشق و معرفت حاصل می‌شود.

31.کربلا، فریاد خون در نینواست / راز دل‌های شکسته از بلاست

شرح:
کربلا فریادی است از خون‌های به ناحق ریخته در دشت نینوا. این سرزمین راز دل‌هایی است که در مسیر بلا و مصیبت شکسته‌اند.

تفسیر عرفانی:
"فریاد خون" نماد استمرار پیام حق و عدالت است که هرگز خاموش نمی‌شود. دل‌های شکسته به دلیل تجربه‌ی بلا، بیش از دیگران آمادگی دریافت انوار الهی را دارند.

32.کربلا، راز دل خونین ماست / عاشقان را قرب و ایثار و رضاست

شرح:
کربلا در عمق جان و دل عاشقان حقیقی نهفته است. این سرزمین برای عاشقان مظهر قرب الهی، فداکاری و رضایت به مشیت خداوند است.

تفسیر عرفانی:
"راز دل خونین" اشاره به اندوه عمیق معنوی است که عاشقان در مواجهه با حقیقت کربلا احساس می‌کنند. قرب، ایثار و رضا سه مرحله‌ی سلوک عارفانه‌اند که در کربلا به صورت کامل تجلی یافته‌اند.

33. کربلا باشد "رجالی" رمز و راز / می‌تپد دل، فارغ از جور و گداز

شرح:
شاعر، نام خود را به‌عنوان کسی که دل در گرو این رمز و راز دارد، مطرح می‌کند. دل او در این مسیر، از رنج‌های دنیوی رها و تنها به عشق کربلا معطوف است.

تفسیر عرفانی:
"می‌تپد دل" اشاره به زنده بودن روح در مسیر عشق الهی دارد. دل عاشق وقتی به حقیقت وصل شود، از تمام رنج‌های دنیوی آزاد می‌گردد و در آرامش حقیقی قرار می‌گیرد.

اگر تمایل دارید، می‌توانم توضیحات بیشتری نیز ارائه دهم.

36. کربلا باشد "رجالی" رمز و راز / می‌تپد دل، فارغ از جور و گداز

شرح:
شاعر، نام خود را به‌عنوان کسی که دل در گرو این رمز و راز دارد، مطرح می‌کند. دل او در این مسیر، از رنج‌های دنیوی رها و تنها به عشق کربلا معطوف است.

تفسیر عرفانی:
"می‌تپد دل" اشاره به زنده بودن روح در مسیر عشق الهی دارد. دل عاشق وقتی به حقیقت وصل شود، از تمام رنج‌های دنیوی آزاد می‌گردد و در آرامش حقیقی قرار می‌گیرد.

اگر تمایل دارید، می‌توانم توضیحات بیشتری نیز ارائه 

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

اشعار روزه

در باغِ وصال، ماهِ ایمان آمد
عطری زِ بهارِ لطفِ یزدان آمد

دل را به صفای روزه، پرنور کنید
این سفره زِ خوانِ حق، فراوان آمد

سحرگه زِ دعا، دلِ ما بیدار است
افطار، به یادِ یار، دل بیمار است

در بندِ هوس نباش، آزاد شوی
با روزه، به قربِ حق، دلْ پُرکار است

هر لحظه به نورِ عشق، جان تازه شود
روزه، رهِ وصل را، چو طوفان آمد

 

در سایه‌ی لطف حق، سلیمان آمد
از سفره‌ی عشق، رزقِ جانان آمد

دل پاک نما ز گردِ عصیان ای دوست
کایّامِ کرامتِ پشیمان آمد

شب‌های دعا ز نور، روشن گردد
اشکی زِ نگاهِ دل، فروزان آمد

قرآن به دلِ خموش، طوفان انگیخت
هر آیه، پیامِ مهرِ رحمان آمد

روزه سپری شد و بقا شد حاصل
چون لطفِ خدا، به جانِ انسان آمد

دل را به صفای عشق، بیدار کنید
کز باغ وصال، مهرِ یزدان آمد
در محفل عاشقان، بهاری دیگر
از نورِ سحر، صفای جانان آمد

هر کس که زِ جامِ وصل، ساغر گیرد
با روزه، به قربِ حق، شتابان آمد

دل بسته‌ی خاک را گسستن باید
کز عالم قدس، بانگِ جانان آمد

طاعت بپذیر از این گدایِ درگاه
کز لطفِ تو، بوی باغِ رضوان آمد

این ماه، پیام‌آورِ تطهیر است
چون چشمه‌ی عشق، سوی عطشان آمد

هر لحظه اگر زِ شوق، نالی در دل
رحمت زِ کرانه‌های پنهان آمد

 

ای ماهِ خدا، چراغِ دل‌ها گشتی
از نورِ تو، ظلمتِ شبانان رفتی

در مدرسه‌ی صیام، حکمت جویم
کز سفره‌ی حق، صفای ایمان رفتی

دل را زِ غبارِ نفس پاکی باید
کز فیضِ خدا، نسیمِ رحمان رفتی

چون مرغِ شکسته‌بالِ عصیان بودم
رحمت چو نسیم، سوی درمان رفتی

هر لحظه زِ اشکِ شوق، جانی یابد
چون لطفِ تو بر دلِ پریشان رفتی

این ماه، نشانِ وصلِ جانان باشد
کز باده‌ی عشق، مستِ یزدان رفتی
 

ای روزه، تو نورِ جانِ بیداران
سرچشمه‌ی وصلِ یارِ عُشّاقان

در سینه‌ی عاشقان، تو نوری دادی
آرامِ دلِ خموش و حیرانان

هر کس که به عشقِ دوست، رو آورْد
یابد زِ کرم، امیدِ غفرانان

بشکست قفس، دل از هوس‌ها رَست
پرواز کند به سویِ جانانان

لب‌بسته به مهرِ حق، سخن می‌گوید
خاموش ولی زِ رازِ پنهانان

افطار چو بوی وصل جان‌پرور شد
روشن شده قلبِ اهلِ عرفانان

ای ماهِ خدا، نسیمِ رحمت داری
سرچشمه‌ی پاکی و صداقت داری

هر لحظه زِ فیضِ روزه، جان می‌گیرد
در سینه، صفای بی‌نهایت داری

دل را به چراغِ ذکر، روشن سازیم
کز عرش، سلامِ خاصِ حضرت داری

هر کس که زِ بندِ نفس، آزاد شود
در محفلِ عشق، نورِ عزّت داری

شب‌ها به دعا، دلِ شکسته جوید
کای ماه! تو رازِ عفو و توبت داری

روزه سپری شود، بقا می‌ماند
زیرا زِ وصال، عهدِ همّت داری

ای ماهِ خدا! پیامِ یزدان داری
سرچشمه‌ی عفو، لطفِ پنهان داری

در سایه‌ی روزه، دل سبکبار شود
کاندر دلِ خود، امیدِ غفران داری

افطار، نوای وصلِ جانان آرد
در سینه، شرارِ شوقِ جانان داری

چشمی که به اشکِ شوق، تر می‌گردد
در بزمِ خدا، نشانِ عرفان داری

هر کس که زِ دامِ نفس، بیرون آید
بر سفره‌ی تو، مقام و ایوان داری

از نورِ سحر، دلِ سیه روشن کن
کای ماه! به دل، هزار درمان داری

هر لحظه، نوای رحمتت می‌آید
در جامِ سحر، شرابِ ایمان داری

روزی که به عید، راه یابد عاشق
در کوی وصال، تاجِ سلطان داری
ای ماهِ خدا! چراغِ تقوا باشی
آیینه‌ی پاکی و تولا باشی

با روزه، دل از هوس رها می‌گردد
تو مدرسه‌ی صفای اعلا باشی

هر شب به دعا، درِ بهشت است باز
تو راهبرِ قلوبِ شیدا باشی

لب بسته شود زِ طعمِ دنیا، اما
تو لذتِ وصلِ حق تعالی باشی

چون نورِ سحر، زِ دل غبار افشانی
آمرزشِ خلق را تمنا باشی

چشمی که زِ شوقِ عشق، تر می‌گردد
در رحمتِ حق، سرای رؤیا باشی

افطار، پیامِ وصلِ یار آورده
بر جانِ خراب، لطفِ بینا باشی

هر کس که زِ بندِ نفس بیرون آید
در کوی وفا، رهِ مسیحا باشی

ای ماهِ صیام، بوی جنّت داری
در عرشِ خدا، صفای مولا باشی

این روزه درونِ جان، اثر می‌سازد
تو مرهمِ دل، به دردِ تنها باشی

هر دل که زِ دردِ خود تهی می‌گردد
تو مژده‌دهِ امیدِ فردا باشی
 

ای ماهِ خدا! صفای ایمان داری
در سینه‌ی ما شرابِ عرفان داری

هر لحظه زِ نورِ روزه، دل را سازی
بر جانِ خراب، لطفِ پنهان داری

چون چشمه‌ی پاک، جانِ ما را شویی
سرّی زِ مقامِ قدس و رضوان داری

با روزه، حجابِ نفس برمی‌داری
در پرده‌ی دل، هزار کیهان داری

شب‌های دعا، به نورِ حق روشن شد
تو محرمِ رازهای پنهان داری

در سفره‌ی تو زِ مهر، رزقی جاری است
لطفی زِ خدای حیّ سبحان داری

هر کس که دل از هوس تهی می‌سازد
در سینه‌ی خود صفای رحمان داری

افطار، پیامِ وصلِ جانان آرد
تو ساقیِ جامِ مهرِ جانان داری

ای ماهِ دعا! چراغِ دل‌ها هستی
بر تشنه‌دلان، زلالِ باران داری

این دل که تهی زِ غیرِ معبود گردد
در محفلِ عشق، نورِ ایمان داری

هرکس که زِ بندِ نفس آزاد آید
در کوی وصال، مقامِ انسان داری

با اشکِ سحر، دل از غبار افشانیم
تو وعده‌ی باغ‌های رضوان داری
 

ای ماهِ خدا! چراغِ توحید آری
آیینه‌ی رازهای جاوید آری

هر لحظه زِ نورِ حق، تو لبریز شوی
بر خاک‌نشینان، عطْرِ امید آری

در سجده‌ی شب، زمین چو دریا گردد
از فیضِ دعا، نسیمِ تسکین آری

هر کس که زِ بندِ نفس بیرون آید
او را به وصالِ دوست، تو بید آری

دل با تو زِ خاک، تا سما پر گیرد
از سفره‌ی لطف، رزقِ جاوید آری

در وادیِ عشق، ره‌نما تو باشی
از ظلمتِ شب، سحر به تأیید آری

افطارِ تو باده‌ی حضور آورد
در ساغرِ دل، شرابِ توحید آری

ای ماهِ وصال! رازِ هستی با توست
بر بنده‌ی خسته، مهرِ امید آری

هرکس که دل از هوس تهی می‌سازد
بر جانِ خراب، عطرِ تجرید آری

چشمی که به اشکِ شوق تر می‌گردد
پیغامِ وصالِ دوست، به دید آری

با روزه، دل از هوس تهی کن ای جان
کز جامِ صفا، شرابِ جاوید آری

هر لحظه به نورِ حق، رها می‌گردی
در وادیِ عشق، باغِ توحید آری









 

در باغِ وصال، ماهِ ایمان آمد
عطری زِ بهارِ لطفِ یزدان آمد

دل را به صفای روزه، پرنور کنید
این سفره زِ خوانِ حق، فراوان آمد

سحرگه زِ دعا، دلِ ما بیدار است
افطار، به یادِ یار، دل بیمار است

در بندِ هوس نباش، آزاد شوی
با روزه، به قربِ حق، دلْ پُرکار است

هر لحظه به نورِ عشق، جان تازه شود
روزه، رهِ وصل را، چو طوفان آمد

 

در سایه‌ی لطف حق، سلیمان آمد
از سفره‌ی عشق، رزقِ جانان آمد

دل پاک نما ز گردِ عصیان ای دوست
کایّامِ کرامتِ پشیمان آمد

شب‌های دعا ز نور، روشن گردد
اشکی زِ نگاهِ دل، فروزان آمد

قرآن به دلِ خموش، طوفان انگیخت
هر آیه، پیامِ مهرِ رحمان آمد

روزه سپری شد و بقا شد حاصل
چون لطفِ خدا، به جانِ انسان آمد

دل را به صفای عشق، بیدار کنید
کز باغ وصال، مهرِ یزدان آمد
در محفل عاشقان، بهاری دیگر
از نورِ سحر، صفای جانان آمد

هر کس که زِ جامِ وصل، ساغر گیرد
با روزه، به قربِ حق، شتابان آمد

دل بسته‌ی خاک را گسستن باید
کز عالم قدس، بانگِ جانان آمد

طاعت بپذیر از این گدایِ درگاه
کز لطفِ تو، بوی باغِ رضوان آمد

این ماه، پیام‌آورِ تطهیر است
چون چشمه‌ی عشق، سوی عطشان آمد

هر لحظه اگر زِ شوق، نالی در دل
رحمت زِ کرانه‌های پنهان آمد

 

ای ماهِ خدا، چراغِ دل‌ها گشتی
از نورِ تو، ظلمتِ شبانان رفتی

در مدرسه‌ی صیام، حکمت جویم
کز سفره‌ی حق، صفای ایمان رفتی

دل را زِ غبارِ نفس پاکی باید
کز فیضِ خدا، نسیمِ رحمان رفتی

چون مرغِ شکسته‌بالِ عصیان بودم
رحمت چو نسیم، سوی درمان رفتی

هر لحظه زِ اشکِ شوق، جانی یابد
چون لطفِ تو بر دلِ پریشان رفتی

این ماه، نشانِ وصلِ جانان باشد
کز باده‌ی عشق، مستِ یزدان رفتی
 

ای روزه، تو نورِ جانِ بیداران
سرچشمه‌ی وصلِ یارِ عُشّاقان

در سینه‌ی عاشقان، تو نوری دادی
آرامِ دلِ خموش و حیرانان

هر کس که به عشقِ دوست، رو آورْد
یابد زِ کرم، امیدِ غفرانان

بشکست قفس، دل از هوس‌ها رَست
پرواز کند به سویِ جانانان

لب‌بسته به مهرِ حق، سخن می‌گوید
خاموش ولی زِ رازِ پنهانان

افطار چو بوی وصل جان‌پرور شد
روشن شده قلبِ اهلِ عرفانان

ای ماهِ خدا، نسیمِ رحمت داری
سرچشمه‌ی پاکی و صداقت داری

هر لحظه زِ فیضِ روزه، جان می‌گیرد
در سینه، صفای بی‌نهایت داری

دل را به چراغِ ذکر، روشن سازیم
کز عرش، سلامِ خاصِ حضرت داری

هر کس که زِ بندِ نفس، آزاد شود
در محفلِ عشق، نورِ عزّت داری

شب‌ها به دعا، دلِ شکسته جوید
کای ماه! تو رازِ عفو و توبت داری

روزه سپری شود، بقا می‌ماند
زیرا زِ وصال، عهدِ همّت داری

ای ماهِ خدا! پیامِ یزدان داری
سرچشمه‌ی عفو، لطفِ پنهان داری

در سایه‌ی روزه، دل سبکبار شود
کاندر دلِ خود، امیدِ غفران داری

افطار، نوای وصلِ جانان آرد
در سینه، شرارِ شوقِ جانان داری

چشمی که به اشکِ شوق، تر می‌گردد
در بزمِ خدا، نشانِ عرفان داری

هر کس که زِ دامِ نفس، بیرون آید
بر سفره‌ی تو، مقام و ایوان داری

از نورِ سحر، دلِ سیه روشن کن
کای ماه! به دل، هزار درمان داری

هر لحظه، نوای رحمتت می‌آید
در جامِ سحر، شرابِ ایمان داری

روزی که به عید، راه یابد عاشق
در کوی وصال، تاجِ سلطان داری
ای ماهِ خدا! چراغِ تقوا باشی
آیینه‌ی پاکی و تولا باشی

با روزه، دل از هوس رها می‌گردد
تو مدرسه‌ی صفای اعلا باشی

هر شب به دعا، درِ بهشت است باز
تو راهبرِ قلوبِ شیدا باشی

لب بسته شود زِ طعمِ دنیا، اما
تو لذتِ وصلِ حق تعالی باشی

چون نورِ سحر، زِ دل غبار افشانی
آمرزشِ خلق را تمنا باشی

چشمی که زِ شوقِ عشق، تر می‌گردد
در رحمتِ حق، سرای رؤیا باشی

افطار، پیامِ وصلِ یار آورده
بر جانِ خراب، لطفِ بینا باشی

هر کس که زِ بندِ نفس بیرون آید
در کوی وفا، رهِ مسیحا باشی

ای ماهِ صیام، بوی جنّت داری
در عرشِ خدا، صفای مولا باشی

این روزه درونِ جان، اثر می‌سازد
تو مرهمِ دل، به دردِ تنها باشی

هر دل که زِ دردِ خود تهی می‌گردد
تو مژده‌دهِ امیدِ فردا باشی
 

ای ماهِ خدا! صفای ایمان داری
در سینه‌ی ما شرابِ عرفان داری

هر لحظه زِ نورِ روزه، دل را سازی
بر جانِ خراب، لطفِ پنهان داری

چون چشمه‌ی پاک، جانِ ما را شویی
سرّی زِ مقامِ قدس و رضوان داری

با روزه، حجابِ نفس برمی‌داری
در پرده‌ی دل، هزار کیهان داری

شب‌های دعا، به نورِ حق روشن شد
تو محرمِ رازهای پنهان داری

در سفره‌ی تو زِ مهر، رزقی جاری است
لطفی زِ خدای حیّ سبحان داری

هر کس که دل از هوس تهی می‌سازد
در سینه‌ی خود صفای رحمان داری

افطار، پیامِ وصلِ جانان آرد
تو ساقیِ جامِ مهرِ جانان داری

ای ماهِ دعا! چراغِ دل‌ها هستی
بر تشنه‌دلان، زلالِ باران داری

این دل که تهی زِ غیرِ معبود گردد
در محفلِ عشق، نورِ ایمان داری

هرکس که زِ بندِ نفس آزاد آید
در کوی وصال، مقامِ انسان داری

با اشکِ سحر، دل از غبار افشانیم
تو وعده‌ی باغ‌های رضوان داری
 

ای ماهِ خدا! چراغِ توحید آری
آیینه‌ی رازهای جاوید آری

هر لحظه زِ نورِ حق، تو لبریز شوی
بر خاک‌نشینان، عطْرِ امید آری

در سجده‌ی شب، زمین چو دریا گردد
از فیضِ دعا، نسیمِ تسکین آری

هر کس که زِ بندِ نفس بیرون آید
او را به وصالِ دوست، تو بید آری

دل با تو زِ خاک، تا سما پر گیرد
از سفره‌ی لطف، رزقِ جاوید آری

در وادیِ عشق، ره‌نما تو باشی
از ظلمتِ شب، سحر به تأیید آری

افطارِ تو باده‌ی حضور آورد
در ساغرِ دل، شرابِ توحید آری

ای ماهِ وصال! رازِ هستی با توست
بر بنده‌ی خسته، مهرِ امید آری

هرکس که دل از هوس تهی می‌سازد
بر جانِ خراب، عطرِ تجرید آری

چشمی که به اشکِ شوق تر می‌گردد
پیغامِ وصالِ دوست، به دید آری

با روزه، دل از هوس تهی کن ای جان
کز جامِ صفا، شرابِ جاوید آری

هر لحظه به نورِ حق، رها می‌گردی
در وادیِ عشق، باغِ توحید آری

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی













  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

قصیده‌ی دریا (۱)

این قصیده با زبانی پر از رمز و راز، دریای بی‌کران را همچون آینه‌ای از احساسات پنهان، آشوب‌های درونی و سکوت معنادار توصیف می‌کند. شاعر در این اثر، دریا را به عنوان نمادی از عمق عاطفی و اسرار ناگفته‌ی بشری می‌بیند. در ادامه، شرحی از ابیات ارائه شده است:


۱. ای موجِ خروشانِ جهانی، دریا / آغوشِ گشوده در میانی، دریا
دریا به مثابه نیرویی عظیم و متلاطم تصویر شده که در عین خروش و حرکت، آغوش خود را برای جهان گسترده است. این بیت نمادی از پذیرش و وسعت دریای بی‌کران است.

۲. راز تو نهفته در دلِ موج و خروش / آیینه‌ی اشکِ آسمانی، دریا
شاعر رازهای نهفته‌ی دریا را در موج‌های بی‌قرارش می‌بیند و آن را بازتاب اشک‌های آسمانی می‌داند. دریا همچون آیینه‌ای است که احساسات کیهانی را منعکس می‌کند.

۳. هر قطره‌ی تو حکایتی بی‌پایان / سرشار ز طوفان و فغانی، دریا
در این مصرع، هر قطره از دریا نمایانگر داستانی بی‌پایان است؛ قصه‌ای پر از آشوب‌ها و ناله‌های ناگفته.

۴. در سینه‌ی خود هزار سودا داری / خاموش ولی پر از بیانی، دریا
شاعر به عمق اسرارآمیز دریا اشاره دارد که در سکوت ظاهری خود، هزاران اندیشه و گفتار را پنهان کرده است.

۵. آغشته به شورِ رفتنِ بی‌برگشت / سرمست ز فریادِ نهانی، دریا
این بیت حرکت پیوسته و بی‌وقفه‌ی دریا را بازتاب می‌دهد. دریا با وجود سکوت، پر از فریادهای درونی و بی‌قرار است.

۶. گاهی به نسیم، نرم و آرامی تو / گه چون غمِ دل به بی‌امانی، دریا
تناقض میان آرامش و تلاطم دریا، بازتابی از نوسانات احساسی است؛ گاه آرام و نرم و گاه بی‌قرار و طوفانی.

۷. ای مهدِ غرور و خانه‌ی طوفان‌ها / پنهان ز نگاهِ مردمانی، دریا
دریا جایگاه غرور و خاستگاه طوفان‌هاست؛ اما بسیاری از رازهای آن از دیدگان انسان‌ها پنهان مانده است.

۸. هر موجِ تو قصه‌ای ز دردی کهنه / هر ساحلِ تو دلِ شبانی، دریا
هر موج دریا داستانی از دردهای دیرین را بازگو می‌کند و هر ساحل چون دل شبانی است که انتظار بازگشت گمشده‌ای را دارد.

۹. چون آینه، راز دل نهان می‌داری / یک‌باره شوی پریش‌جانی، دریا
دریا مانند آیینه‌ای است که اسرار را در دل نگه می‌دارد اما گاه پریشان و بی‌قرار می‌شود.

۱۰. دل داده به ماه، مستِ هر رؤیائی / در دامنِ شب، پر فغانی، دریا
در شب، دریا دل‌بسته‌ی ماه و رؤیاهای ناپیداست و فریادهای پنهان خود را در دل شب نجوا می‌کند.

۱۱. در سینه‌ی خود هزار طوفان داری / خاموش، ولی پر از فغانی، دریا
تکرار این مضمون بر عمق تناقض دریا تأکید دارد: سکوت بیرونی و غوغای درونی.

۱۲. ای آبیِ بیکرانِ پر رمز و رموز / پنهان ز نگاهِ رهروانی، دریا
دریای بی‌کران، سرشار از اسراری است که از چشمان جویندگان حقیقت پنهان مانده‌اند.

۱۳. وقتی که شکستی به دلِ طوفان‌ها / گم‌گشته میانِ بی‌نشانی، دریا
دریا گاه در دل طوفان‌های سهمگین، هویت خود را از دست می‌دهد و بی‌نشان و سرگردان می‌شود.

۱۴. دلبسته‌ی باد و موج‌ و هم طوفانی / بر سینه‌ی خود پر از جهانی، دریا
دریا دلبسته‌ی حرکت‌های طبیعت است و جهانی از احساسات و رمزها را در دل خود جای داده است.

۱۵. ای محرمِ راز دل شکسته بر ما / هم‌صحبتِ آهِ بی‌کسانی، دریا
دریا به عنوان محرم راز دل‌های شکسته و همدم آه‌های بی‌پناه ترسیم شده است.

۱۶. موجت به دلِ صخره زند بی‌پروا / آمیزه‌ی بیم و هم گمانی، دریا
موج‌های دریا بی‌پروا به صخره‌ها می‌کوبند و ترکیبی از بیم و امید را پدید می‌آورند.

۱۷. در عمقِ سکوت، ناله‌هائی داری / همدردِ دلِ شکستگانی، دریا
در سکوت عمیق دریا، ناله‌هایی نهفته است که نشان از همدردی با دل‌های شکسته دارد.

۱۸. گاهی به غروب رنگِ غم‌ها داری / گاهی به سحر، در فشانی، دریا
دریا گاه با غروب، غم‌های کهنه را به یاد می‌آورد و گاه با سحر، نور امید می‌پراکند.

۱۹. در چشم جهان، جا نمی‌گیری تو / بگذشته ز حدِ دیدگانی، دریا
وسعت دریا فراتر از درک و دید محدود انسان‌هاست و از نگاه سطحی آن‌ها عبور کرده است.

۲۰. ای غرقِ سکوتِ شب، نگاهت جان سوز / خاموش ولی پر از فغانی، دریا
نگاه ساکت و عمیق دریا در تاریکی شب، سوزناک و مملو از اندوه‌های ناگفته است.

۲۱. افسرده‌دلان به عشق تو می‌آیند / آرامش ما به هر زمانی، دریا
دریا مأمن و آرامش‌بخش دل‌های غمگین است و در هر زمان پناهگاهی برای آن‌هاست.

۲۲. این سینه‌ی پُرغصه‌ی تو می‌داند / رازِ دلِ بی‌قرار جانی، دریا
تنها دریا می‌تواند رازهای بی‌قراری جان‌های خسته را درک کند.

۲۳. یک موج تو قصه‌ی غم و اندوه است / اشکی شده بر دلِ جهانی، دریا
هر موج دریا، روایت‌گر غمی ژرف است که همچون اشکی بر دل جهان فرو می‌چکد.

۲۴. در سایه‌ی تو غریوِ دریا دل‌هاست / همرازِ دلِ شکستگانی، دریا
در پناه دریا، ناله‌های جان‌های شجاع و شکست‌خورده نهفته است.

۲۵. لب بسته‌ای و دلت سخن‌ها دارد / پنهان شده در دلت جهانی، دریا
دریا خاموش است اما دنیایی از سخنان ناگفته را در دل خود پنهان دارد.

۲۶. بی‌تاب "رجالی" ز وصال است همی / در دل، به هوای وصل جانی، دریا
شاعر از شوق وصال سخن می‌گوید و دریا را همراه بی‌تابی خود در آرزوی وصال می‌بیند.

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

قصیده‌ قرآن

– شرح و تفسیر

این قصیده در وصف عظمت قرآن کریم سروده شده و ویژگی‌های هدایت‌گری، جاودانگی، و نورانیت این کتاب آسمانی را به تصویر می‌کشد. در ادامه، هر بیت را همراه با شرح و تفسیر آن بررسی می‌کنیم:

ره‌آوردِ شبِ قدر است قرآن

کلامِ حق بُوَد، بدر است قرآن

شرح:
قرآن کریم در شب قدر نازل شد؛ شبی که ارزش آن برتر از هزار ماه است. تعبیر "ره‌آوردِ شبِ قدر" نشان می‌دهد که قرآن هدیه‌ای آسمانی است که خداوند در این شب پرقدر به انسان ارزانی داشته است.

تفسیر:
"کلامِ حق بُوَد، بدر است قرآن" بر این حقیقت تأکید دارد که قرآن، کلام خداوند است و مانند "بدر" (ماه کامل)، نور روشنی‌بخش در دل تاریکی‌هاست. این تشبیه، نقش هدایت‌گری قرآن را برجسته می‌کند.

چراغی در دلِ شب‌های تیره

به هر وادی، ره‌آور است قرآن

شرح:
این بیت، قرآن را به چراغی تشبیه کرده که در تاریکی‌های جهل و گمراهی، راه را به انسان نشان می‌دهد.

تفسیر:
"به هر وادی، ره‌آور است قرآن" تأکید می‌کند که قرآن در همه‌ی مسیرهای زندگی، راهنما و هدایت‌گر انسان است؛ چه در بُعد فردی و چه در عرصه‌ی اجتماعی.

به بحرِ معرفت، گنجی نهفته

که بالاتر ز گوهر است قرآن

شرح:
قرآن را می‌توان به دریای معرفت تشبیه کرد که گنج‌های بی‌شماری را در خود نهفته دارد.

تفسیر:
این بیت اشاره دارد به اینکه ارزش قرآن از همه‌ی گوهرهای مادی بالاتر است؛ زیرا گوهرهای مادی زوال‌پذیرند، اما معارف قرآن جاودانه و بی‌نهایت‌اند.

ز طوفانِ بلا، راه نجات است

امینِ سِرّ داور است قرآن

شرح:
طوفان بلا می‌تواند هم بلای طبیعی و هم گرفتاری‌های معنوی و فکری باشد. قرآن، راه نجات از همه‌ی این سختی‌ها را ارائه می‌دهد.

تفسیر:
"امینِ سِرّ داور است قرآن" بیانگر این است که قرآن، حافظ اسرار الهی است و به عنوان کتاب خدا، دربرگیرنده‌ی احکام و داوری‌های اوست.

دلِ غافل ز نورش بی‌خبر ماند

ولی جان را مصوّر است قرآن

شرح:
دل‌هایی که در غفلت فرو رفته‌اند، از نور هدایت قرآن بهره نمی‌برند، اما آن‌هایی که بیدارند، جانشان با معارف آن شکل می‌گیرد.

تفسیر:
"ولی جان را مصوّر است قرآن" اشاره دارد به اینکه قرآن، نقشه‌ی راه و تصویر روشنی از مسیر سعادت را برای انسان ترسیم می‌کند.

طریقِ انس با حق می‌نماید

کلیدِ بابِ باور است قرآن

شرح:
قرآن، راه نزدیک شدن به خداوند را نشان می‌دهد و انسان را از شک و تردید به باور و یقین می‌رساند.

تفسیر:
"کلیدِ بابِ باور است قرآن" تأکید دارد که ایمان حقیقی و باور راستین، از طریق قرآن به دست می‌آید.

چراغِ راهِ تقوا پیشگان را

به تاریکی منوّر است قرآن

شرح:
اهل تقوا برای حرکت در مسیر صحیح، نیاز به نوری دارند که راهشان را روشن کند؛ قرآن این نور را فراهم می‌سازد.

تفسیر:
"به تاریکی منوّر است قرآن" یعنی در ظلمت‌های شک و گمراهی، قرآن روشنایی‌بخش راه انسان است.

نه زنگِ شک بر آیینه‌اش اُفتد

چو وحیِ پاکِ داور است قرآن

شرح:
قرآن همچون آیینه‌ای است که حقیقت را بی‌کم‌وکاست نشان می‌دهد و هیچ تردیدی در آن راه ندارد.

تفسیر:
"چو وحیِ پاکِ داور است قرآن" اشاره به این دارد که قرآن، وحی خالص الهی است و هیچ تحریفی در آن راه نیافته است.

کلامی جاودان از حقِ سرمد

به هر عصر و مُصَدَّر است قرآن

شرح:
قرآن، سخنی جاودان از خداوند ازلی و ابدی است که در همه‌ی دوران‌ها و برای همه‌ی انسان‌ها راهنماست.

تفسیر:
"به هر عصر و مُصَدَّر است قرآن" یعنی در هر زمان، قرآن محور هدایت و مرجع اصلی است.

ز دامِ جهل، انسان را رهاند

شفای قلبِ مضطر است قرآن

شرح:
جهل و نادانی، دام بزرگی است که انسان را گرفتار می‌کند. قرآن، راه رهایی از این دام را نشان می‌دهد.

تفسیر:
"شفای قلبِ مضطر است قرآن" اشاره دارد به اینکه قرآن، آرامش‌بخش دل‌های نگران و پریشان است.

به دل نورِ خدا را می‌نشاند

چراغِ جانِ مضطر است قرآن

شرح:
قرآن، نور الهی را در دل انسان قرار می‌دهد و او را از تاریکی‌های درونی می‌رهاند.

تفسیر:
"چراغِ جانِ مضطر است قرآن" یعنی هر کس که در تنگنای روحی باشد، قرآن همچون چراغی، راه نجات را به او نشان می‌دهد.

 

حیاتِ جاودان بخشد به عاشق

به دل‌ها روحِ پرور است قرآن

شرح:
این بیت بیانگر این حقیقت است که قرآن برای عاشقان حقیقت، حیات جاودان و معنوی به ارمغان می‌آورد و دل‌ها را با معارف بلند خود تغذیه و پرورش می‌دهد.

تفسیر:
"حیاتِ جاودان" اشاره به این دارد که ایمان و عمل به قرآن، انسان را به زندگی جاودان در بهشت رهنمون می‌سازد. "روحِ پرور" بودن قرآن نشان‌دهنده‌ی این است که آیات الهی، جان و روان انسان را تعالی بخشیده و به کمال می‌رساند.

نه تنها در زمین، قانونِ هستی

به افلاک و به اختر است قرآن

شرح:
قرآن محدود به زندگی زمینی نیست، بلکه نظام عالم هستی – از زمین تا آسمان‌ها – تابع قوانین الهی مندرج در قرآن است.

تفسیر:
این بیت اشاره به جامعیت و گستره‌ی تأثیر قرآن دارد. در آیات متعددی، نظم دقیق کائنات به عنوان نشانه‌ای از قدرت خداوند معرفی شده که هماهنگ با آموزه‌های قرآن است (مانند آیه‌ی ۴۹ سوره‌ی قمر: إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ).

به هر دردی دوا، داروی رحمت

شفای جانِ ابتر است قرآن

شرح:
قرآن برای هر درد معنوی و روحی درمانی دارد و به‌ویژه برای جان‌هایی که از حقیقت و معنویت دور افتاده‌اند، شفابخش است.

تفسیر:
آیه‌ی ۸۲ سوره‌ی اسراء: "وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ..." تأکید می‌کند که قرآن شفای دل‌ها و رحمت خداوند برای اهل ایمان است.

هر آن‌کس دل به آن صحرا سپارد

ز هر خوف و ز هر شر است قرآن

شرح:
کسی که خود را به قرآن بسپارد و زندگی‌اش را بر اساس آن سامان دهد، از هر ترس و گزندی در امان خواهد بود.

تفسیر:
این بیت ناظر به نقش حفاظتی قرآن است. خداوند در آیات متعددی مانند آیه‌ی ۹ سوره‌ی حجر وعده‌ی حفاظت از قرآن را داده است و پیروی از آن، انسان را از گمراهی و آسیب‌های دنیا و آخرت مصون می‌دارد.

پیامش، مهر و وصلِ بی‌نهایت

به یاران، یارِ برتر است قرآن

شرح:
پیام اصلی قرآن دعوت به مهرورزی و ارتباط بی‌نهایت با خداوند است. برای اهل ایمان، قرآن بهترین همراه و راهنماست.

تفسیر:
قرآن انسان را به محبت، اخوت، و ارتباط نزدیک با خداوند دعوت می‌کند (مانند آیه‌ی ۹۰ سوره‌ی نحل: "إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ...").

هر آن‌کس در رهش، رهرو بماند

نگهبانش ز کیفر است قرآن

شرح:
کسی که در مسیر قرآن ثابت‌قدم بماند، قرآن او را از عذاب‌های الهی در دنیا و آخرت حفظ خواهد کرد.

تفسیر:
آیه‌ی ۶ سوره‌ی فصّلت: "وَالَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتَابِ..." بر اهمیت تمسک به قرآن و نقش آن در نجات از عذاب تأکید دارد.

نه باطل بر مسیرش ره بیابد

چراغِ راهِ رهبر است قرآن

شرح:
هیچ‌گونه باطلی نمی‌تواند در قرآن نفوذ کند و این کتاب، چراغ هدایت برای رهبران حقیقی و انسان‌های مؤمن است.

تفسیر:
این بیت اشاره به آیه‌ی ۴۲ سوره‌ی فصلت دارد: "لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ..." که تأکید دارد باطل هرگز بر قرآن چیره نخواهد شد.

کلامش، نکته‌ی غیب و شهود است

کلیدِ رازِ محضر است قرآن

شرح:
قرآن شامل معارف نهفته از عالم غیب و حقایق آشکار عالم شهود است و کلید فهم اسرار الهی را در اختیار انسان قرار می‌دهد.

تفسیر:
این بیت اشاره به جنبه‌ی فراطبیعی قرآن دارد که هم به امور پنهان و هم به مسائل آشکار پرداخته است (آیه‌ی ۱۸ سوره‌ی جن: "عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا").

کند دعوت به حق، آزادگی را

ندایِ فخرِ داور است قرآن

شرح:
قرآن انسان را به حقیقت و آزادگی فرا می‌خواند و این دعوت، افتخار و نشانه‌ی رحمت الهی است.

تفسیر:
این بیت اشاره دارد به دعوت قرآن به آزادگی از بندهای مادی و نفسانی، همان‌طور که آیه‌ی ۲۵۷ سوره‌ی بقره تأکید می‌کند: "اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ..."

جهان را از ضلالت می‌رهاند

چراغِ صبحِ باور است قرآن

شرح:
قرآن، انسان‌ها را از گمراهی نجات داده و مانند سپیده‌دمی، حقیقت را آشکار می‌سازد.

تفسیر:
قرآن روشنگر راه زندگی است (آیه‌ی ۱۵ سوره‌ی مائده: "قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ...").

به جان‌بخشِ حقایق، چشمه‌ی فیض

مُبَشِّر بر پیمبر است قرآن

شرح:
قرآن چشمه‌ی فیض الهی است که جان انسان را با حقیقت زنده می‌کند و بشارت‌آور رسالت پیامبر (ص) است.

تفسیر:
این بیت به نقش قرآن به عنوان منبعی بی‌پایان از حکمت و بشارت اشاره دارد (آیه‌ی ۴۸ سوره‌ی احزاب: "وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ...").

خدا را حجّت و فصل الخطاب است

به خلق، آیین و دفتر است قرآن

شرح:
قرآن، حجت الهی و آخرین سخن خداوند در هدایت بشر است و به عنوان قانون زندگی برای همه‌ی انسان‌ها باقی خواهد ماند.

تفسیر:
این بیت اشاره دارد به آیه‌ی ۵۱ سوره‌ی شوری: "وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا..." که قرآن را حجت قطعی خدا معرفی می‌کند.

 

به باغِ معرفت، بَرهان شیرین

به دل، شیرین‌تر و خوش تر است قرآن

شرح:
قرآن همانند باغی پر از میوه‌های شیرین معرفت است که جان و دل را با معانی لطیف و عمیق خود تغذیه می‌کند و شیرینی آن از هر لذت دنیوی برتر است.

تفسیر:
آیات قرآن، سرچشمه‌ی دانش و حکمت است. در آیه‌ی ۱۶ سوره‌ی تغابن آمده است:
"فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِیعُوا..."
این آیه به تأثیر شیرین اطاعت و فهم قرآن اشاره دارد که قلب مؤمنان را روشنی می‌بخشد.

کلامش مژده‌ی فتح و ظفر داد

که نصرت از مسبب است قرآن

شرح:
قرآن نوید پیروزی و فتح را به مؤمنان می‌دهد و یادآوری می‌کند که تنها خداوند، عامل و سبب اصلی همه‌ی پیروزی‌هاست.

تفسیر:
این بیت به آیه‌ی ۴۰ سوره‌ی حج اشاره دارد:
"وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ..."
که تأکید دارد نصرت الهی برای کسانی است که در راه او تلاش می‌کنند و قرآن، راهنمای فتح واقعی است.

طلوعِ وحی در شب‌های تاریک

نشانِ مهرِ داور است قرآن

شرح:
نزول قرآن در شب‌های تاریک (به‌ویژه شب قدر) نشان‌دهنده‌ی رحمت و مهربانی خداوند نسبت به بشریت است.

تفسیر:
آیه‌ی ۳ سوره‌ی دخان:
"إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَکَةٍ..."
بر نزول قرآن در شب قدر و اهمیت آن در هدایت تأکید دارد.

برای مؤمنان، فتحِ سعادت

به هر غم، چاره‌گر است قرآن

شرح:
قرآن برای اهل ایمان، کلید خوشبختی و راه‌حل تمام مشکلات و غم‌هاست.

تفسیر:
آیه‌ی ۹۷ سوره‌ی نحل:
"مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً..."
این آیه به زندگی پاک و سعادت‌بخش برای مؤمنانی که به قرآن عمل می‌کنند اشاره دارد.

هدایت بر بشر تا روزِ محشر

فروغِ صبح داور است قرآن

شرح:
قرآن تا روز قیامت، چراغ هدایت بشر باقی خواهد ماند و هیچ‌گاه فروغ و نورانیت خود را از دست نمی‌دهد.

تفسیر:
آیه‌ی ۹ سوره‌ی حجر:
"إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ"
بر جاودانگی قرآن و حفاظت الهی از آن تا روز قیامت تأکید دارد.

ز دامِ نفس و شیطان می‌رهاند

کلیدِ قفلِ جوهر است قرآن

شرح:
قرآن انسان را از دام‌های نفسانی و وسوسه‌های شیطان رهایی بخشیده و گوهر حقیقی انسانیت را آزاد می‌کند.

تفسیر:
آیه‌ی ۲۵۶ سوره‌ی بقره:
"فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ..."
به نقش قرآن در نجات از طغیان و هدایت به سوی حق اشاره دارد.

نه تنها بر زبان، بل در دلِ ما

نشانِ نورِ داور است قرآن

شرح:
قرآن فقط بر زبان جاری نمی‌شود؛ بلکه نور و حقیقت آن در دل‌های مؤمنان جای دارد.

تفسیر:
آیه‌ی ۲۴ سوره‌ی انفال:
"یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ..."
این آیه به ارتباط عمیق قرآن با جان و دل انسان‌ها اشاره دارد.

دلِ غم‌دیده را مرهم نَهَد باز

دوایِ دردِ مضطر است قرآن

شرح:
قرآن مرهمی برای دل‌های پر از غم و درمانی برای گرفتاری‌ها و اضطراب‌های انسان است.

تفسیر:
آیه‌ی ۲۸ سوره‌ی رعد:
"أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ..."
قرآن آرامش‌بخش دل‌ها و تسکین‌دهنده‌ی غم‌هاست.

زلالِ معرفت در جان "رجالی"

چو بارانی مطهّر است قرآن

شرح:
شاعر قرآن را سرچشمه‌ی زلال معرفت می‌داند که همچون بارانی پاک‌کننده، جان او را تطهیر کرده و روشنی بخشیده است.

تفسیر:
این بیت بیانگر تأثیر عمیق و مستقیم قرآن بر قلب شاعر است. همان‌طور که در آیه‌ی ۴۳ سوره‌ی فرقان آمده است:
"وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا..."
قرآن مانند آب پاک‌کننده‌ای است که جان انسان را از آلودگی‌های روحی می‌زداید.

جمع‌بندی:

این قصیده تصویری کامل از عظمت قرآن ارائه می‌دهد. قرآن همچون نوری است که در دل‌ها می‌تابد، جان‌های مضطر را شفا می‌بخشد، از بندهای نفس و شیطان آزاد می‌کند و تا روز قیامت، چراغ هدایت بشر باقی خواهد ماند.

سراینده، با توصیفی دلنشین، نقش قرآن را در سعادت و نجات انسان‌ها بیان کرده و آن را سرچشمه‌ی معرفت و رحمت الهی معرفی کرده است.

این قصیده، قرآن را به عنوان نور هدایت، گنجینه‌ی معرفت، شفای جان، و راه نجات از گمراهی معرفی می‌کند. تصاویر و تشبیه‌های استفاده‌شده، قرآن را همچون چراغی در تاریکی، دریایی از گوهر، و کلیدی برای دروازه‌ی حقیقت ترسیم می‌کنند. مضامین این شعر، برگرفته از آموزه‌های قرآنی است که جایگاه این کتاب مقدس را در هدایت بشر نشان می‌دهد.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

غزل کربلای(۲)

باسمه تعالی
غزل
کربلا(۲)

کربلا شد مکتب عشق و قرار
جملگی در قرب یار و کردگار

 

هر که را در دل محبت شعله‌ور
در ره معشوق جان بر کف گذار

 

هر نَفَس در وادی قرب خدا
جلوه‌گاه نور رب شد بی‌شمار

 

کربلا از نور حق شد باغ نور
عشق حق بر دل شود آیینه‌دار

 

در ره معشوق جان دادن نکوست
عاشقان را می‌دهد عشقش قرار

 

خون مظلومان در آن دشت بلا
شد چراغی بر دل و شد گل گزار

 

هر شهیدی همچو شمعی پر فروغ
نورشان تا روز محشر در مزار

 

در ره معشوق جان دادن رواست
هر که را با حق بود عهد و قرار
 

عشق یعنی بگذری از خویشتن
سر دهی در راه حق در هر گذار

 

عاشقان در کربلا  جان می دهند
تا که دین باقی بماند در دیار

 

در دل شب‌ها دعا و ذکر حق
زینب آن دریا دل و هم راز دار

 

در میان خشم دشمن‌های پست
با کلامش بشکند اصحاب نار

 

صبر او همچون جبالی استوار
هر نگاهش پرتوی از نور یار
 

صبر او دریای عشق و اقتدار
هر نگاهش پرتوی از نور یار

 

هر سخن آید ز سوی کوی دوست
شد "رجالی" نغمه‌خوان در ره‌گذار
 

سراینده
دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

غزل کربلا (۲)
سروده‌ی دکتر علی رجالی


متن غزل:

کربلا شد مکتب عشق و قرار
جملگی در قرب یار و کردگار

هر که را در دل محبت شعله‌ور
در ره معشوق جان بر کف گذار

هر نَفَس در وادی قرب خدا
جلوه‌گاه نور رب شد بی‌شمار

کربلا از نور حق شد باغ نور
عشق حق بر دل شود آیینه‌دار

در ره معشوق جان دادن نکوست
عاشقان را می‌دهد عشقش قرار

خون مظلومان در آن دشت بلا
شد چراغی بر دل و شد گل‌گزار

هر شهیدی همچو شمعی پرفروغ
نورشان تا روز محشر در مزار

در ره معشوق جان دادن رواست
هر که را با حق بود عهد و قرار

عشق یعنی بگذری از خویشتن
سر دهی در راه حق در هر گذار

عاشقان در کربلا جان می‌دهند
تا که دین باقی بماند در دیار

در دل شب‌ها دعا و ذکر حق
زینب آن دریا دل و هم رازدار

در میان خشم دشمن‌های پست
با کلامش بشکند اصحاب نار

صبر او همچون جبالی استوار
هر نگاهش پرتوی از نور یار

صبر او دریای عشق و اقتدار
هر نگاهش پرتوی از نور یار

هر سخن آید ز سوی کوی دوست
شد "رجالی" نغمه‌خوان در ره‌گذار


شرح و تفسیر غزل:

این غزل با محوریت حماسه‌ی کربلا و پیام‌های جاودانه‌ی عاشورا سروده شده است و مفاهیمی چون عشق الهی، ایثار، صبر، و بقا در دین را به تصویر می‌کشد. در ادامه، شرح و تفسیر ابیات را به تفصیل بررسی می‌کنیم:


۱. کربلا شد مکتب عشق و قرار / جملگی در قرب یار و کردگار

کربلا تنها یک واقعه‌ی تاریخی نیست؛ بلکه مدرسه‌ای جاودانه برای تعلیم عشق حقیقی و رسیدن به قرب الهی است. همه‌ی یاران امام حسین (ع) در کربلا، با اخلاص کامل و عشق به خداوند، راه وصال را برگزیدند و در مسیر او ثابت‌قدم ماندند.


۲. هر که را در دل محبت شعله‌ور / در ره معشوق جان بر کف گذار

عشق حقیقی به خدا و اولیای او، انسان را از وابستگی‌های دنیوی می‌رهاند و آمادگی برای فدا کردن جان در راه معشوق را به همراه دارد. یاران امام حسین (ع) با شعله‌ی محبت الهی در دل، جان خود را با افتخار نثار کردند.


۳. هر نَفَس در وادی قرب خدا / جلوه‌گاه نور رب شد بی‌شمار

هر گامی که عاشقان در راه قرب الهی برمی‌دارند، جلوه‌ای از نور الهی را آشکار می‌کند. کربلا سراسر تجلی انوار خداوند بود؛ از ایثار یاران تا صبر زینب (س) همه پرتوی از نور ربوبی بودند.


۴. کربلا از نور حق شد باغ نور / عشق حق بر دل شود آیینه‌دار

واقعه‌ی کربلا با نور حقیقت روشنی گرفت. این نور، همان عشق به خداوند است که دل‌های عاشقان را همچون آینه‌ی تجلی الهی می‌سازد.


۵. در ره معشوق جان دادن نکوست / عاشقان را می‌دهد عشقش قرار

جان‌سپاری در راه معشوق حقیقی نه‌تنها سخت نیست، بلکه برای عاشقان، آرامش و قرار می‌آورد. شهدای کربلا با شهادت به بالاترین مراتب قرب الهی رسیدند.


۶. خون مظلومان در آن دشت بلا / شد چراغی بر دل و شد گل‌گزار

خون پاک شهدای کربلا، چراغ هدایت برای نسل‌های بعدی شد و دشت بلا را به گلستان ایثار بدل کرد. این خون‌ها، پیام آزادگی را برای همیشه‌ی تاریخ ثبت کرد.


۷. هر شهیدی همچو شمعی پرفروغ / نورشان تا روز محشر در مزار

شهدای کربلا مانند شمع‌هایی فروزان هستند که روشنگر راه حقیقت‌اند. نور وجودی آن‌ها تا روز قیامت باقی می‌ماند و چراغ هدایت برای تشنگان حقیقت است.


۸. در ره معشوق جان دادن رواست / هر که را با حق بود عهد و قرار

کسی که با حق تعالی عهدی بسته است، جان‌سپاری در راه او را روا و ارزشمند می‌داند. یاران امام حسین (ع) با عهد قلبی و معنوی به کربلا آمدند و بر پیمان خود پایبند ماندند.


۹. عشق یعنی بگذری از خویشتن / سر دهی در راه حق در هر گذار

حقیقت عشق، فداکاری و رها شدن از خود است. در مکتب عاشورا، یاران حسین (ع) از خود گذشتند و جان خود را وقف حقیقت و عدالت کردند.


۱۰. عاشقان در کربلا جان می‌دهند / تا که دین باقی بماند در دیار

هدف اصلی قیام عاشورا، حفظ دین اسلام بود. عاشقان حسینی با نثار جان خود، این دین را از تحریف و انحراف نجات دادند.


۱۱. در دل شب‌ها دعا و ذکر حق / زینب آن دریا دل و هم رازدار

حضرت زینب (س) با وجود مصائب سنگین، در دل شب‌ها به عبادت و راز و نیاز می‌پرداخت. او رازداری صبر و ایمان بود و هرگز در برابر دشمنان شکسته نشد.


۱۲. در میان خشم دشمن‌های پست / با کلامش بشکند اصحاب نار

حضرت زینب (س) با سخنان آتشین و محکم خود، غرور و هیبت دشمنان را شکست. خطبه‌های کوبنده‌ی او در مجلس یزید، دشمنان را رسوا ساخت.


۱۳. صبر او همچون جبالی استوار / هر نگاهش پرتوی از نور یار

صبر زینب (س) مانند کوهی محکم و استوار بود. نگاه و کلامش، نور الهی را بازتاب می‌داد و نشان از ایمان بی‌نظیر او داشت.


۱۴. صبر او دریای عشق و اقتدار / هر نگاهش پرتوی از نور یار

صبر حضرت زینب (س)، ترکیبی از عشق خالص به خداوند و اقتدار معنوی بود. در هر نگاه او تجلی حقیقت الهی نمایان بود.


۱۵. هر سخن آید ز سوی کوی دوست / شد "رجالی" نغمه‌خوان در ره‌گذار

این بیت پایانی، اشاره به سراینده‌ی غزل دارد که دکتر علی رجالی با الهام از حق، ندای عاشورا را در این ره‌گذار تاریخی زنده کرده و مکتب عشق را به زبان شعر جاودانه ساخته است.


این غزل یادآور عظمت کربلا و پیام جاودانه‌ی عشق و ایثار است که در دل تاریخ برای هدایت انسان‌ها می‌درخشد.

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

قصیده حضرت مهدی(عج)

 

آن یار که پنهان شد و از دیده نهان گشت
بر جانِ جهان، مایه‌ی امید و امان گشت

 

خورشیدِ ولایت که ز ما روی نهان کرد
بر چرخِ وجود از کرمش نورفشان گشت

 

هر لحظه دلِ عاشقِ ما در تب و تاب است
تا پرده ز رخ برکشد و جلوه عیان گشت

 

 

در ظلمتِ دوران، همه‌جا روشنی از اوست
آن قبله که آرامشِ دل، قبله‌ی جان گشت

 

آن چشمه که جوشید ز هرسو به جهان ریخت

دل را به نوای سحری، محرمِ آن گشت

 

یک روز برآید ز افق، مَهْرِ هدایت
بر لوحِ زمین، آینه‌ی عدل و زمان گشت

 

آید که ز دل، گردِ ستم پاک نماید
آید که جهان، خرم و آزاد ز جان گشت

 

 ای مظهر حق، جلوه نما از پس پرده
تا غصه رود، موسم شادی به میان گشت

 

تا چند بمانیم در این هجرِ غم‌آلود؟
دل خسته شد و دیده‌ی ما غرقِ فغان گشت

 

 

 ای وارث عدل و کرم و نورِ الهی
برگرد که هنگامِ ظهورِ تو عیان گشت

 

ما عاشقِ دیدار توایم، ای گلِ زهرا
بی مهر رُخت، حالِ دل از غم نگران گشت

 

هر جمعه دلم سوی دعایت بفرستد
ای وعده‌ی حق، یادِ تو آرامِ جهان گشت

 

ای دولتِ پنهان شده در پرده‌ی غیبت
دور از نظر اما به دلِ ما به نهان گشت

 

آوای تو پیچیده به افلاک و زمین‌ها

نامت همه جا جلوه‌گرِ نورِ جهان گشت

 

ای وارثِ قرآن و امینِ حرمِ حق
آیینه‌ی توحید، امامی که عیان گشت

 

ای عدلِ مجسم، قدَر و نورِ شریعت
بُرهانِ خداوند که بر خلق نشان گشت

 

کی می‌رسی ای دلبرِ دل‌ها که ز هجران
جان‌ها همه غمگین و دل از درد، فغان گشت

 

ما را برسان بر درِ دولت‌سرِ وصلت

کز شوقِ وصالت دلِ ما غرقِ فغان گشت

 

ای وارثِ زهرا و امینِ حرَمِ عشق
در هجر تو عالم همه غمگین و خزان گشت

 

آیینه‌ی حُسن ازلی، مظهرِ توحید
آن کو که ز حق، نورِ هدایت به جهان گشت

 

برخیز و بتاب از افقِ عدل و عدالت
چون مَهْرِ سحر، بر همه جا نوررسان گشت

 

ای یوسفِ پنهان‌شده در چاهِ غیابت
بر ما نگر، این دیده پر از اشکِ روان گشت

 

تا چند جدایی ز رُخِ ماهِ جمالت؟
دل سوخته از داغ، اسیرِ نگران گشت

 

ای وارثِ خاتم، تو بهاری ز پسِ دی
برگرد که دنیا همه در بند و گران گشت

 

آید که به گیتی رسد آرامشِ جاوید
چون سایه‌ی لطفِ تو، به عالم ز کران گشت

 

بگشای جمالت که جهان منتظرِ توست
زان جلوه‌ی حق، فتنه ز دنیا به خزان گشت

 

 

یک دم به جمالت ز کرم پرده برافکن
کز هجرِ تو این سینه‌ی ما غرقِ فغان گشت

 

هر جمعه امید است که آیی و ببینیم
این قومِ گرفتار، دل از درد نهان گشت

 

ما عاشقِ دیدارِ توایم، ای گلِ زهرا
برگرد که هنگامِ وصالِ تو زمان گشت

 

ای مَطلعِ نور در شبِ ظلمت و تار

کز نامِ تو جان سکون بی پایان گشت

 

چشم همگان به درگه و خانه ی توست

از لطف ولاست، جان و دل خندان گشت

 

هر شب به امید، دل گریزان از خواب

شاید که به صبح، دیده را تابان گشت

 

 

بر ما نظری کن، که" رجالی" مشتاق
یادِ تو به دلْ چاره‌ی حرمان گشت

 

 

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

بسمه تعالی

قصیده حضرت مهدی(عج)

1. آن یار که پنهان شد و از دیده نهان گشت

بر جانِ جهان، مایه‌ی امید و امان گشت

این بیت به ظهور حضرت مهدی (عج) اشاره دارد که پس از غیبت طولانی خود در دوران انتظار، همچنان امید و آرامش بخش جهان است. او در دل‌های مؤمنان به عنوان نجات‌دهنده و منجی بشریت جای دارد.

2. خورشیدِ ولایت که ز ما روی نهان کرد

بر چرخِ وجود از کرمش نورفشان گشت

این مصرع به مفهوم "خورشید ولایت" اشاره دارد که ممکن است به ولایت حضرت مهدی (عج) یا امامان اهل‌بیت (ع) اشاره کند. علی‌رغم غیبت ظاهری ایشان، نور ولایت از او بر عالم می‌تابد و هدایتگر انسان‌هاست.

3. هر لحظه دلِ عاشقِ ما در تب و تاب است

تا پرده ز رخ برکشد و جلوه عیان گشت

در این بیت، دل‌های عاشقان منتظر ظهور حضرت مهدی (عج) به شوق دیدار او در تب و تاب هستند. امید دارند که روزی پرده‌ها از چهره‌ی مقدس او برداشته شود و ظهورش آشکار گردد.

4. در ظلمتِ دوران، همه‌جا روشنی از اوست

آن قبله که آرامشِ دل، قبله‌ی جان گشت

با وجود ظلمت و سختی‌های دوران غیبت، حضرت مهدی (عج) به عنوان قبله‌ی معنوی و پناهگاه دل‌های مؤمنان، آرامش و هدایت را به آنان می‌بخشد.

5. چون چشمه‌ی امید ز هر سو به جهان ریخت

دل را به نوای سحری، محرمِ آن گشت

در این بیت، حضرت مهدی (عج) به چشمه‌ای امید و حیات تشبیه شده‌اند که از هر سو به جهان می‌ریزد و دل‌ها را با نوای دلنشین خود نوازش می‌دهد. سحر، به‌عنوان زمانی که نور و برکت از حضرت مهدی (عج) به جهانیان می‌رسد، مفهومی ویژه دارد.

6. یک روز برآید ز افق، مَهْرِ هدایت

بر لوحِ زمین، آینه‌ی عدل و زمان گشت

در این بیت به ظهور حضرت مهدی (عج) در روزی خاص و مقدس اشاره شده است که نور هدایت از افق ظاهر می‌شود. او بر روی زمین آینه‌ای از عدل و عدالت الهی است و با ظهورش زمان و مکان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

7. آید که ز دل، گردِ ستم پاک نماید

آید که جهان، خرم و آزاد ز جان گشت

این مصرع بیانگر این است که با ظهور حضرت مهدی (عج)، ستم و فساد از دل‌ها پاک می‌شود و جهان به سرسبزی و آزادی واقعی دست می‌یابد.

8. ای مظهر حق، جلوه نما از پس پرده

تا غصه رود، موسم شادی به میان گشت

این بیت درخواستی از حضرت مهدی (عج) است تا در پس پرده غیبت خود، خود را آشکار سازد و با ظهورش، غم‌ها و رنج‌ها را از دل‌های انسان‌ها بزداید و شادی و امید را جایگزین کند.

9. تا چند بمانیم در این هجرِ غم‌آلود؟

دل خسته شد و دیده‌ی ما غرقِ فغان گشت

این مصرع در بیان رنج و سختی‌های دوران غیبت است. عاشقان حضرت مهدی (عج) از این وضعیت طولانی خسته شده‌اند و دل‌ها و چشمانشان غرق در فغان و شکوه است.

10. ای وارث عدل و کرم و نورِ الهی

برگرد که هنگامِ ظهورِ تو عیان گشت

این بیت درخواستی دیگر است از حضرت مهدی (عج) که چون وارث عدل، کرم، و نور الهی است، برگردد و ظهورش آشکار گردد تا دل‌های انسان‌ها از ظلمت نجات یابد.

11. ما عاشقِ دیدار توایم، ای گلِ زهرا

بی مهر رُخت، حالِ دل از غم نگران گشت

در این بیت، بیانگر اشتیاق عمیق مؤمنان به دیدار حضرت مهدی (عج) است که چون گلِ زهرا (ع) محبوب و عزیز است. نبود محبت او در دل‌ها باعث نگرانی و غم می‌شود.

12. هر جمعه دلم سوی دعایت بفرستد

ای وعده‌ی حق، یادِ تو آرامِ جهان گشت

در این بیت به جمعه‌ها اشاره شده است، زمانی که منتظران در دعا برای حضرت مهدی (عج) دل به امید می‌سپارند. یاد حضرت مهدی (عج) آرامش‌بخش دل‌هاست.

13. ای دولتِ پنهان شده در پرده‌ی غیبت

دور از نظر اما به دلِ ما به نهان گشت

این مصرع به اشاره به دولت حضرت مهدی (عج) در دوران غیبت است که اگرچه از نظر پنهان است، اما در دل‌ها جای دارد و اثر خود را به‌طور معنوی در درون مردم دارد.

14. آوای تو پیچیده به افلاک و زمین‌ها

نامت همه جا جلوه‌گرِ نورِ جهان گشت

این بیت بیانگر این است که نام حضرت مهدی (عج) در تمامی آسمان‌ها و زمین‌ها پیچیده است و نور هدایت او همه‌جا نمایان است.

15. ای وارثِ قرآن و امینِ حرمِ حق

آیینه‌ی توحید، امامی که عیان گشت

حضرت مهدی (عج) به عنوان وارث قرآن و امین حرم حق معرفی شده است. او آیینه‌ای از توحید و دینی است که برای انسان‌ها تجلی می‌کند و امامی است که ظهور خواهد کرد.

16. ای عدلِ مجسم، قدَر و نورِ شریعت

بُرهانِ خداوند که بر خلق نشان گشت

حضرت مهدی (عج) به عنوان تجسم عدالت و نور شریعت در این بیت معرفی می‌شود. او برهانی از سوی خداوند است که بر مردم آشکار می‌شود و

 

17. کی می‌رسی ای دلبرِ دل‌ها که ز هجران

جان‌ها همه غمگین و دل از درد، فغان گشت

در این بیت، شاعری با دل شکسته از هجران حضرت مهدی (عج) فریاد می‌زند. او منتظر است که حضرت مهدی (عج) هر چه زودتر از غیبت بیرون آید تا دل‌های رنج‌دیده از غم و درد رهایی یابند.

18. ما را برسان بر درِ دولت‌سرِ وصلّت

کز شوقِ وصالت دلِ ما غرقِ فغان گشت

این بیت درخواستی دیگر است از حضرت مهدی (عج) که به دیدار و وصال او مشتاقانه انتظار می‌کشند. عاشقان در اشتیاق رسیدن به درِ دولت حضرت مهدی (عج) هستند و دل‌هایشان از شوق به تپش آمده است.

19. ای وارثِ زهرا و امینِ حرَمِ عشق

در هجر تو عالم همه غمگین و خزان گشت

حضرت مهدی (عج) به‌عنوان وارث حضرت زهرا (س) و امین حرم عشق در این بیت مطرح شده‌اند. در غیبت حضرت مهدی (عج)، جهان غمگین و خزان‌زده شده است و دل‌های مؤمنان در انتظار ظهور او هستند.

20. آیینه‌ی حُسن ازلی، مظهرِ توحید

آن کو که ز حق، نورِ هدایت به جهان گشت

این بیت به حضرت مهدی (عج) به‌عنوان آیینه‌ی حُسن ازلی و مظهر توحید اشاره دارد. او از سوی خداوند به‌عنوان منبع نور و هدایت به جهان آمده است.

21. برخیز و بتاب از افقِ عدل و عدالت

چون مَهْرِ سحر، بر همه جا نوررسان گشت

حضرت مهدی (عج) به‌عنوان منبع عدل و عدالت در این بیت خواسته شده است تا برخیزد و از افق ظهور خود نور هدایت و برکت را به تمام جهان بتاباند. همانطور که خورشید سحر روشنی می‌بخشد، حضرت مهدی (عج) نیز به جهانیان نور هدایت می‌دهد.

22. ای یوسفِ پنهان‌شده در چاهِ غیابت

بر ما نگر، این دیده پر از اشکِ روان گشت

این مصرع حضرت مهدی (عج) را به یوسف پنهان‌شده در چاه غیبت تشبیه می‌کند. همچنان که حضرت یوسف (ع) مدتی در چاه پنهان بود، حضرت مهدی (عج) نیز در دوران غیبت هستند. عاشقان منتظر ظهور حضرت مهدی (عج) هستند تا نگاهشان به او روشن شود.

23. تا چند جدایی ز رُخِ ماهِ جمالت؟

دل سوخته از داغ، اسیرِ نگران گشت

این بیت نشان‌دهنده‌ احساس دلشکستگی و سوختن دل‌ها از جدایی از حضرت مهدی (عج) است. به‌ویژه در غیبت ایشان، دل‌ها بی‌قرار و نگران از این جدایی هستند.

24. ای وارثِ خاتم، تو بهاری ز پسِ دی

برگرد که دنیا همه در بند و گران گشت

در این بیت، حضرت مهدی (عج) به‌عنوان وارث خاتم (حضرت محمد (ص)) و بهاری که پس از زمستان می‌آید، معرفی شده است. جهان در غیبت حضرت مهدی (عج) در بند و سنگین شده است و مردم در انتظار ظهور او هستند.

25. آید که به گیتی رسد آرامشِ جاوید

چون سایه‌ی لطفِ تو، به عالم ز کران گشت

در این مصرع، امیدوارند که روزی با ظهور حضرت مهدی (عج)، آرامش جاوید به گیتی برسد. همانطور که سایه‌ی لطف حضرت مهدی (عج) بر جهان گسترده می‌شود، جهان از همه‌جا در نور هدایت او روشن خواهد شد.

26. بگشای جمالت که جهان منتظرِ توست

زان جلوه‌ی حق، فتنه ز دنیا به خزان گشت

این بیت بیانگر این است که جهان در انتظار ظهور حضرت مهدی (عج) است. با گشوده شدن جمال حضرت مهدی (عج)، جهان از فتنه‌ها و مشکلات نجات خواهد یافت و به آرامش خواهد رسید.

27. یک دم به جمالت ز کرم پرده برافکن

کز هجرِ تو این سینه‌ی ما غرقِ فغان گشت

این مصرع از حضرت مهدی (عج) می‌خواهد که پرده‌ها را از جمال خود برافکند، چرا که در غیبت حضرت، دل‌ها و سینه‌ها از درد و غم پر شده است.

28. هر جمعه امید است که آیی و ببینیم

این قومِ گرفتار، دل از درد نهان گشت

هر جمعه، مؤمنان دل‌های خود را به دعا و امید به ظهور حضرت مهدی (عج) سپرده‌اند. آن‌ها انتظار دارند که روزی حضرت مهدی (عج) بیاید و نجات‌بخش این قوم گرفتار باشد.

29. ما عاشقِ دیدارِ توایم، ای گلِ زهرا

برگرد که هنگامِ وصالِ تو زمان گشت

در این بیت، باز هم شاعری با عشق فراوان به حضرت مهدی (عج) درخواست می‌کند که هر چه زودتر ظهور کند. او با اشاره به حضرت زهرا (س)، حضرت مهدی (عج) را مانند گلی درخشان می‌بیند که در غیبت از آن محروم است.

30. ای مَطلعِ نور در شبِ ظلمت و تار

کز نامِ تو جان سکون بی پایان گشت

حضرت مهدی (عج) به‌عنوان مطلع نور در شب‌های تاریک ظلمت معرفی می‌شود. با یاد و نام او، جان‌ها آرامش یافته و از سکون بی‌پایان بهره‌مند می‌شوند.

31. چشم همگان به درگه و خانه ی توست

از لطف ولاست، جان و دل خندان گشت

این بیت به منتظران حضرت مهدی (عج) اشاره دارد که چشمشان به درگاه او دوخته شده است. از لطف و ولایت او، دل‌ها شاد و سرشار از آرامش می‌شود.

32. هر شب به امید، دل گریزان از خواب

شاید که به صبح، دیده را تابان گشت

این مصرع نشان‌دهنده امید و آرزوی مؤمنان است که هر شب به امید دیدار حضرت مهدی (عج) از خواب گریزانند. آن‌ها امید دارند که در آینده‌ای نزدیک، چشم‌هایشان به نور ایشان روشن شود.

 

شرح بیت:

"بر ما نظری کن، که "رجالی" مشتاق
یادِ تو به دلْ چاره‌ی حرمان گشت"

در این بیت، شاعر از حضرت علی (ع)، به‌عنوان معشوق عرفانی خود، می‌خواهد که نگاهی به او بیفکند. واژه‌ی "رجالی" به عنوان تخلص شاعر در اینجا مورد استفاده قرار گرفته است و به این معنی است که شاعر به‌طور غیرمستقیم از خود یاد می‌کند.

در مصرع اول، عبارت "بر ما نظری کن" به معنای درخواست توجه یا نگاهی از سوی معشوق است. این نگاه می‌تواند به‌عنوان یک نگاه معنوی یا دل‌نشین از سوی حضرت علی (ع) تلقی شود. شاعر در این درخواست به‌طور عمیق و صادقانه از حضرت علی (ع) می‌خواهد که توجه خاصی به او داشته باشد و در لحظه‌های دشوار او، به او نگاهی بیفکند.

مصرع دوم "یادِ تو به دلْ چاره‌ی حرمان گشت" نشان‌دهنده‌ی نقش بسیار مهم یاد حضرت علی (ع) در زندگی و روحیه‌ی شاعر است. شاعر بیان می‌کند که یاد حضرت علی (ع) چاره‌ای برای "حرمان" یا همان دلتنگی و جدا بودن از او شده است. به عبارت دیگر، وقتی شاعر از حضرت علی (ع) یاد می‌کند، دل او آرام می‌شود و احساس غم و دوری از بین می‌رود. یاد امام علی (ع) نه تنها تسکین‌دهنده است، بلکه به‌عنوان یک راه‌حل برای درمان دلتنگی و تنهایی روحانی عمل می‌کند.

در مجموع، این بیت در پی بیان نوعی رابطه عاشقانه و معنوی است که شاعر با حضرت علی (ع) برقرار کرده است. در این رابطه، یاد معشوق، نه تنها دل را شاد می‌کند بلکه به‌عنوان راهی برای رفع تمامی دردها و خلأهای روحی، تبدیل به چاره‌ای برای همه‌ی رنج‌ها و حرمان‌ها می‌شود.

 

نتیجه‌گیری

این قصیده که با عشق و امید به حضرت مهدی (عج) سروده شده است، به زیبایی و عمق‌فهمی از وضعیت انسان‌ها در دوران غیبت اشاره می‌کند. سراینده در هر بیت با زبان شعری خود، به توصیف و بیان ویژگی‌های حضرت مهدی (عج) پرداخته و از ایشان به عنوان مظهر نور، عدل و هدایت یاد کرده است. این قصیده به‌طور کلی احساس دلتنگی و عاشقانه بودن نسبت به حضرت مهدی (عج) را به تصویر می‌کشد و هر بیت را با امید به ظهور ایشان و پایان دوران غیبت می سراید.

سراینده

دکتر علی رجالی

۱۴۰۳/۱۲/۲۳

 

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

 

باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی قلب قسی

 

قلب قسی
دل سنگ شده، از تباهی، افکار
بی نور خدا،  در هراس است، فرار
چون کوه، درون خود ندارد اثری،
از مهر و صفا بی نصیب است، نگار

شرح:

 

این رباعی با محوریت "قلب قسی" یا همان دل سنگ‌شده سروده شده است و به حالتی اشاره دارد که قلب انسان از نور ایمان و محبت خالی شده و در تاریکی و هراس فرو رفته است. در ادامه، به تحلیل و تفسیر هر مصرع می‌پردازیم:

۱. دل سنگ شده، از تباهی، افکار

این مصرع به قلبی اشاره دارد که قساوت پیدا کرده و به‌جای لطافت و نرمی، مانند سنگ سخت و سرد شده است. این دگرگونی نتیجه‌ی افکار تباه و گمراه است که روح را از نور الهی دور می‌کند. در آموزه‌های عرفانی و اخلاقی، افکار ناپاک و گناه‌آلود باعث تیرگی قلب و دوری از حق می‌شوند.

۲. بی نور خدا، در هراس است، فرار

این مصرع ادامه‌ی مضمون قبلی را توضیح می‌دهد: فقدان نور الهی موجب ترس و اضطراب دائمی است. قلبی که نور ایمان را از دست بدهد، از آرامش حقیقی محروم شده و در مواجهه با حقایق، به‌جای پذیرش، به فرار روی می‌آورد. فرار از حقیقت نشانه‌ی ضعف معنوی و دل‌بستگی به دنیا است.

۳. چون کوه، درون خود ندارد اثری

این تشبیه قلب قسی را به کوه تعبیر کرده است. اگرچه کوه در ظاهر محکم و استوار به نظر می‌رسد، اما درونش خالی از مهر و عطوفت است. این اشاره دارد به ظاهر فریبندهی برخی افراد که سخت‌دل و بی‌رحم هستند و اثر و نشانی از محبت و انسانیت در وجودشان نیست.

۴. از مهر و صفا بی‌نصیب است، نگار

در اینجا، نگار ممکن است دل یا شخص سخت‌دل باشد که مهر و صفا از وجودش رخت بربسته است. این دل نه‌تنها لطافت و شفقت ندارد، بلکه از زیبایی روحانی نیز بی‌بهره است. بی‌نصیب بودن از مهر نشانه‌ی دوری از رحمت الهی و خشکی قلب است که در آموزه‌های عرفانی، حجاب بین انسان و حق تلقی می‌شود.

نتیجه‌گیری عرفانی:

این رباعی تصویری از قلب قسی ارائه می‌دهد که در نتیجه‌ی افکار ناپاک و دوری از نور خدا به هراس و فرار دچار شده است. چنین قلبی ظاهری محکم و سنگین دارد، اما در باطن تهی از عشق و صفاست. پیام رباعی، هشدار نسبت به قساوت قلب و دعوت به بازگشت به نور الهی و محبت است.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی قلب مریض

قلب مریض

دل در تب و تاب، زین جهان افتاده است
در بستر درد، در فغان افتاده است
چون شمع که سوزد ولی بی‌نور است
در چنگ هوس، ناتوان افتاده است

شرح و تفسیر:

این شعر به وضعیت «قلب مریض» اشاره دارد؛ قلبی که به‌سبب وابستگی‌های دنیوی و اسارت در دام هواهای نفسانی، از نور معرفت و طراوت معنوی خالی شده است. شاعر با استفاده از تصویرهای حسی و عاطفی، احوال این قلب بیمار را به‌صورت ملموس بیان می‌کند. هر بیت، مرحله‌ای از گرفتاری و ضعف قلب را توصیف کرده و بر تأثیر منفی هوس‌ها و دلبستگی‌های دنیوی بر ساحت روح انسان تأکید دارد.

بیت اول:

دل در تب و تاب، زین جهان افتاده است
در بستر درد، در فغان افتاده است

در این بیت، شاعر دلِ بیمار را به انسانی تشبیه کرده که در بستر بیماری گرفتار است. واژه‌ی تب و تاب نشان‌دهنده‌ی بی‌قراری و آشفتگی درونی است. زین جهان افتاده است به معنای آن است که دل، تحت تأثیر تعلقات دنیوی، از سیر به سوی حق بازمانده و سقوط کرده است.
در فغان افتادن، بیانگر ناله و شکایت از این وضعیت است که نشان‌دهنده‌ی رنج ناشی از بیماری روحی است.

پیام عرفانی:
هنگامی که دل به دنیا و لذات مادی دل‌بسته شود، دچار ناآرامی و رنج می‌شود و از حرکت به سوی کمال و معنویت بازمی‌ماند.

بیت دوم:

چون شمع که سوزد ولی بی‌نور است
در چنگ هوس، ناتوان افتاده است

در این بیت، دل بیمار به شمعی تشبیه شده که می‌سوزد، اما نوری ندارد. این تصویر حاکی از آن است که دل، گرچه در تلاش و تقلاست، اما از نور هدایت و حقیقت بی‌بهره مانده است.
عبارت در چنگ هوس نشان می‌دهد که این بیماری روحی، نتیجه‌ی اسارت دل در تمایلات نفسانی است. ناتوان افتادن نشانگر ضعف و ناتوانی دل برای رهایی از این قیدهاست.

پیام عرفانی:
هوس‌های نفسانی مانند زنجیری است که دل را در اسارت نگه می‌دارد. چنین دلی، گرچه در ظاهر زنده است و می‌سوزد، اما از نور معرفت و حقیقت بی‌بهره است.


جمع‌بندی تفسیر:

این شعر شرحی از احوال دل بیمار است که به‌دلیل وابستگی به لذات مادی، از نور حقیقت و معرفت بی‌بهره مانده و دچار ضعف و ناتوانی شده است.
پیام عمیق شاعر این است که تا زمانی که دل از چنگال هوس رها نشود، نمی‌تواند به نور الهی دست یابد و از رنج و بی‌قراری خلاصی یابد.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی