غم مخور ، ناله مکن، راز مگو جز خدا ،دلبر و دلدار مجو
اکثرا غرق خود و امیال اند ره حق جو ،و مرو ازهر سو
غم دل، با که بگویم ،که شود غم خوارم غم دل ،جز به خدا ، کس نبرد از جانم
غم دل چیست ، که آزرده کند، احوالت غم دل ،دوری یار است، چرا در خوابم
گر بکاهی غم مردم، نبری رنج و عذاب گاه در عالم خاکی و گهی وقت حساب
غم مردم، غم خود دان ،به علاجش پرداز تا که عمر است گذار ، یک اثری بهر ثواب
نان و نمک و فدک، غم زهرا نیست غصب سمت و حکومت مولا نیست
گمراهی و دوری از ولایت باشد در مکتب او دغد غه ای دنیا نیست
سبب دلهره و غصه ای بی جا در چیست دل پریشانی ما، بهر چه و اندر کیست
دل ببر پیش خدا، تا که دهد تسکینت گر شود خانه ای دل، خانه ای حق، یک غم نیست
اگر داری توعقل و علم و دانش اگر داری تو صبر و حلم و بینش
چرا بی تاب و نالان و پریشان توکل کن، تو اندر کار و کوشش