رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
مثنوی معراج حضرت محمد(ص)

 

 

به نام خدا گفتم آغاز عشق
که بی‌نام او نیست ابراز عشق


 

ز مهر خدا دل شود پر ز شور
که آنجا نبی یافت رازِ حضور

 

 

شبِ وصلِ جانان رسید از نهان
که بشکافت پرده ز رازِ جهان


 

شبی دل ز زندانِ تن پر کشید
ز مرزِ عدم تا ابد درنوید

 

 

ز بَیت‌الحرام آمد انوارِ عشق
که معراج شد پرده‌بردارِ عشق

 

 

پیمبر شبی  با صفا شد فراز

 گذشت از جهانِ فریب و نیاز

 

 

ز جانِ نبی نورِ یزدان دمید
جهان در شعاعش ز ظلمت رهید

 

 

نه جسمش، نه سایه، نه خواب و خیال
که شد در دلِ شب رهی بی‌مثال

 

 

 

 به جسم و ز جان رفت بر اوج راز

که در یک شبی گشت افلاک باز

 

 

 

زمین در خموشی، زمان در وقار
که آمد نوایی ز اوجِ قرار

 

 

 

به فرمانِ یزدان، فروغی دمید
حقیقت، ز پرده‌ شبی سرکشید

 

 

 

فرشته ندانست رازِ وصول
که آن ره نپیماید، الا رسول

 

 

به بُراقِ نورین، سوار آمدش
ز مه تا ورایِ مدار آمدش

 

 

ز هر آسمانی گذر کرد او
شنید از مقامِ حقیقت، ز هو

 

 

ملک گفت: یا احمد ای سرّ راز
تو را نیست در عرش، دیگر فراز

 

 

 

ز هر آسمانی، صفاتِ جلال

بدو عرضه شد در مقامِ کمال

 

 

 

ز رضوان و حور و ز کوثر رهاست 

نظرگاهِ او، عرشِ حق، کبریاست

 

 

 

نه جز یار دید و نه دل بست بر 

به غیر از خدا، کس نیامد نظر

 

 

ز هر پرده بگذشت، بی‌قید و بند

 نه چَشمش، نه گوشش، ز رنجی گزند

 

 

در آن اوج معنا، چو خورشید شد

وجودش همه نورِ توحید شد

 

 

ز تن رَست و پر زد به اوجِ حضور 

نه در بندِ پیکر، نه هم‌پایِ نور

 

 

به جایی رسید آن رسولِ یقین
که عقلش ندارد در آن ره، قرین

 

 

کلامی شنید از خدایِ قدیم
 نباشد چو صوت و نه اجبار و بیم

 

 

ز سر قضا و ز خیر و ز شر
نوشتند بر لوحِ جانِ بشر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



 

سراینده
دکتر علی رجالی 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

معراج پیامبر گرامی

 

داستان کامل و تفصیلی معراج پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به شکل دقیق، منظم و با همه‌ی جزئیات معتبر اسلامی (بر اساس قرآن، احادیث، و منابع شیعه و اهل سنت) می‌نویسم.

 داستان کامل معراج پیامبر اکرم (ص)

زمان وقوع

بنا بر اکثر روایات، شبی از شب‌های سال دهم یا دوازدهم بعثت، پیش از هجرت به مدینه، معجزه‌ای عظیم رخ داد که به «اسراء و معراج» معروف است.

در یک شب، پیامبر اسلام (ص) از مکه به بیت‌المقدس سفر کرد (اسراء)، و سپس به آسمان‌ها و عوالم فراتر صعود کرد (معراج).

بخش اول: اسراء (سفر زمینی از مکه به بیت‌المقدس)

 مقدمه سفر

پیامبر (ص) شب‌هنگام در خانه‌ی ام‌هانئ بنت ابی‌طالب یا در مسجدالحرام بودند. جبرئیل امین (ع) نازل شد، سینه‌ی پیامبر را شکافت و قلب مبارکش را با زمزم شست، آن را با ایمان و حکمت پُر کرد. سپس مرکب ویژه‌ای به نام "بُراق" را آورد.

 بُراق

بُراق حیوانی میان الاغ و قاطر، سفید، درخشان، و تیزرو بود. با هر گامش، به اندازه‌ی انتهای دید می‌پرید.

 به سوی مسجدالاقصی

پیامبر (ص) سوار براق شد. در راه به مکان‌هایی رسیدند و توقف کردند:

  1. مدینه (یثرب) – محل هجرت آینده
  2. طور سینا – محل مناجات حضرت موسی (ع)
  3. بیت‌لحم – محل تولد حضرت عیسی (ع)

سپس وارد مسجدالاقصی شدند. در آنجا تمام پیامبران پیشین حضور داشتند و پیامبر (ص) امام جماعت ایشان شد. این واقعه تأییدی بود بر جایگاه خاتمیت و امامت جهانی پیامبر اکرم (ص).

 بخش دوم: معراج (سفر آسمانی)

 آسمان اول: دیدار با حضرت آدم (ع)

دروازه آسمان باز شد. فرشتگان به پیامبر سلام دادند. حضرت آدم (ع) گفت:

«خوش آمدی، پیامبر پاک و پسر پاکم!»
پیامبر ارواح خوشحال و ناراحت ارواح انسان‌ها را دید.

 آسمان دوم: دیدار با حضرت عیسی (ع) و یحیی (ع)

اینان نیز به پیامبر سلام و درود فرستادند و او را خوش‌آمد گفتند.

 آسمان سوم: دیدار با حضرت یوسف (ع)

پیامبر او را زیباروترین انسان دید. او نیز بشارت به نبوت پیامبر داد.

 آسمان چهارم: دیدار با حضرت ادریس (ع)

خداوند می‌فرماید:

«و ما او را به جایگاه والایی بالا بردیم» (سوره مریم، آیه 57)

 آسمان پنجم: دیدار با حضرت هارون (ع)

برادر حضرت موسی، که با محبت به پیامبر خوش‌آمد گفت.

 آسمان ششم: دیدار با حضرت موسی (ع)

موسی (ع) از مقام پیامبر شگفت‌زده شد. بعدتر در بخش "تعیین نماز" نقشی داشت.

 آسمان هفتم: دیدار با حضرت ابراهیم (ع)

او بر تکیه‌گاهی نشسته بود که به آن بیت‌المعمور گفته می‌شود. روزانه ۷۰ هزار فرشته در آن نماز می‌خوانند و هرگز برنمی‌گردند.

 سدرة‌المنتهی و فراتر از آن

در بالاترین نقطه‌ی عالم ملکوت، پیامبر به سدرة‌المنتهى رسید، جایی که فرشتگان و جبرئیل (ع) نمی‌توانند فراتر روند.
از آن پس، پیامبر تنها به لقاء الله رفت.

 در آن مقام چه گذشت؟

  • دیدن آیات کبرا: به فرموده قرآن، پیامبر آیات بزرگ پروردگارش را مشاهده کرد (نجم: 18).
  • مکالمه با خداوند متعال، بدون واسطه
  • دریافت احکام ویژه از جمله نماز پنج‌گانه
  • مشاهده‌ی بهشت و دوزخ
  • دیدن پاداش و عذاب گروه‌هایی از مردم

تشریع نماز

در ابتدا خداوند به پیامبر فرمود:

«۵۰ نماز در روز و شب برای امتت واجب است.»

پیامبر (ص) در بازگشت، در آسمان ششم با حضرت موسی (ع) ملاقات کرد. موسی گفت:

«امت تو توان این را ندارند. بازگرد و تخفیف بگیر.»

این رفت‌وآمد چند بار تکرار شد، تا این‌که نمازها به پنج وعده در روز کاهش یافت، اما پاداش ۵۰ نماز حفظ شد.

مشاهده‌ی بهشت و دوزخ

پیامبر (ص) صحنه‌هایی از عذاب اهل گناه دید:

  • غیبت‌کنندگان، کسانی که زبانشان بریده می‌شد
  • رباخواران، که در آتش می‌سوختند
  • بدزبانان، که لب‌هایشان با آتش بریده می‌شد

و نیز پاداش اهل ایمان، نمازگزاران، روزه‌داران و شهیدان را مشاهده کرد.

پایان سفر

پس از این سیر عظیم، پیامبر (ص) دوباره با بُراق به مکه بازگشتند.
هنگام طلوع فجر، در مکه بودند.

 واکنش مردم

پیامبر ماجرای معراج را بیان کردند.
قریش تمسخر کردند.
اما ابوبکر گفت:

«اگر محمد گفته، پس راست گفته!» و لقب صدیق گرفت.

پیامبر برای اثبات، از کاروان‌هایی که در مسیر دیده بود خبر دادند. وقتی رسیدند، صحت گفته‌ی او تأیید شد.

 اشاره‌های قرآنی به معراج

 سوره اسراء (آیه ۱):

«سبحان الذی أسرى بعبده لیلاً من المسجد الحرام إلى المسجد الأقصى...»

 سوره نجم (آیات 1–18):

شرح دیدار با جبرئیل، سدرة‌المنتهی، و رؤیت آیات پروردگار

 منابع معتبر

  • قرآن کریم (اسراء و نجم)
  • صحیح بخاری، صحیح مسلم
  • تفسیر المیزان، علامه طباطبایی
  • بحارالانوار، علامه مجلسی
  • ارشاد القلوب، دیلمی
  • الخرائج و الجرائح، قطب راوندی
  • نهج‌البلاغه: خطبه‌هایی که به معراج اشاره دارد

 پیام‌ها و آموزه‌ها

  1. نماز ستون دین است؛ اولین حکم واجب در عروج
  2. مقام روحی پیامبر بالاتر از جبرئیل است
  3. امکان صعود روح انسان به قرب الهی وجود دارد
  4. پیامبر اسلام، خاتم همه‌ی ادیان و راهبر همه‌ی پیامبران است
  5. عالم ملکوت، بهشت و دوزخ، حقیقتی عینی دارند

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

داستان های قرآنی

در قرآن کریم، داستان‌های بسیاری از پیامبران، اقوام پیشین و انسان‌های مؤمن و کافر آمده که هر کدام پیام خاصی در زمینه‌ی ایمان، اخلاق، توحید، عبرت‌گیری و هدایت دارند. در ادامه، فهرستی از مهم‌ترین داستان‌های قرآنی به‌صورت اسامی و موضوعی آورده‌ام:

در این‌جا کامل‌ترین و دقیق‌ترین فهرست داستان‌های قرآن کریم را تقدیم می‌کنم، به‌صورت نسخه نهایی و منظم‌شده برای پژوهش، آموزش یا تنظیم کتاب. این نسخه بر اساس تمام داستان‌های صریح، اشارات ضمنی، تمثیل‌ها، محاورات، حوادث تاریخی، و عناصر روایی قرآن کریم تنظیم شده و در شش بخش اصلی ارائه می‌گردد:

فهرست نهایی و کامل داستان‌های قرآن کریم

 بخش اول: داستان پیامبران (۲۶ پیامبر)

شخصیت‌ها + ماجراهای محوری + سوره‌های اصلی ذکر شده

  1. آدم و حوّا – خلقت، سجده ملائکه، وسوسه، هبوط (بقره، اعراف، طه)
  2. ادریس (ع) – رفعت، نیکوکار (مریم، انبیاء)
  3. نوح (ع) – دعوت قوم، ساخت کشتی، طوفان (هود، نوح، شعراء)
  4. هود (ع) – قوم عاد، باد سرد (اعراف، هود، احقاف)
  5. صالح (ع) – قوم ثمود، ناقه، سنگباران (هود، فجر، شمس)
  6. ابراهیم (ع) – توحید، آتش، نمرود، ذبح، مهمانان، کعبه (بقره، انعام، شعرا، صافات)
  7. لوط (ع) – فساد قوم، عذاب آسمانی (هود، اعراف، حجر، شعرا)
  8. اسماعیل (ع) – اطاعت، ذبیح، ساخت کعبه (صافات، بقره)
  9. اسحاق (ع) – وعده تولد، نیکوکار (صافات، هود)
  10. یعقوب (ع) – صبر بر فراق یوسف (یوسف)
  11. یوسف (ع) – رؤیا، چاه، مصر، تبرئه، عزت (یوسف)
  12. شعیب (ع) – قوم مدین، کم‌فروشی (اعراف، هود، شعراء)
  13. ایوب (ع) – بیماری، صبر، شفا (ص، انبیاء)
  14. ذوالکفل (ع) – صابر، صالح (انبیاء، ص)
  15. یونس (ع) – نهنگ، بازگشت، قوم مؤمن (یونس، صافات)
  16. موسی (ع) – تولد، فرعون، عصا، دریا، الواح (طه، قصص، اعراف، شعراء)
  17. هارون (ع) – یاور موسی، سامری، گوساله (طه، اعراف)
  18. داوود (ع) – زبور، داوری، تسلط بر کوه‌ها (ص، سبأ)
  19. سلیمان (ع) – هدهد، بلقیس، جن و انس (نمل، ص، سبأ)
  20. الیاس (ع) – قوم بعل، بندگی خالص (صافات، انعام)
  21. الیسع (ع) – نیکوکار، پیامبر بنی‌اسرائیل (انعام، ص)
  22. زکریا (ع) – دعای فرزند، تولد یحیی (مریم، آل‌عمران)
  23. یحیی (ع) – پاکی، شهادت (مریم، آل‌عمران)
  24. عیسی (ع) – تولد معجزه‌آسا، معجزات، حواریون، رفع به آسمان (مریم، آل‌عمران، مائده)
  25. محمد (ص) – بعثت، معراج، جنگ‌ها، هجرت، رحمت (احزاب، فتح، اسراء، محمد)
  26. خضر (؟) – علم لدنی، همراهی با موسی (کهف ۶۰–۸۲)

 بخش دوم: اقوام پیشین و امت‌های هلاک‌شده

  1. قوم نوح
  2. قوم عاد
  3. قوم ثمود
  4. قوم لوط
  5. قوم مدین
  6. بنی‌اسرائیل (در چند مرحله)
  7. اصحاب سبت
  8. قوم فرعون
  9. اصحاب الرس
  10. قوم تُبّع
  11. قوم سبأ
  12. اصحاب فیل
  13. قوم یأجوج و مأجوج (با سد ذوالقرنین)

 بخش سوم: افراد خاص، شخصیت‌های برجسته و داستان‌وار

  1. قابیل و هابیل (مائده ۲۷–۳۱)
  2. آسیه (تحریم ۱۱)
  3. مریم (مریم، آل‌عمران، تحریم)
  4. فرعون و همسرش
  5. بلعم باعورا (اعراف ۱۷۵)
  6. سامری (طه ۸۵–۹۷)
  7. قارون (قصص ۷۶–۸۲)
  8. طالوت و جالوت (بقره ۲۴۷–۲۵۲)
  9. ذوالقرنین (کهف ۸۳–۹۸)
  10. لقمان و پند به فرزندش (لقمان ۱۲–۱۹)
  11. صاحب دو باغ (کهف ۳۲–۴۴)
  12. عزیر؟ مردی که ۱۰۰ سال مرد (بقره ۲۵۹)
  13. مرد مؤمن آل فرعون (غافر ۲۸–۴۵)
  14. مرد یس – "رَجُلٌ جاءَ مِن أَقْصَا الْمَدِینَة" (یس ۲۰)
  15. عبدالله‌بن‌ام‌مکتوم؟ (سوره عبس)
  16. اصحاب کهف (کهف ۹–۲۶)
  17. اصحاب الاخدود (بروج ۴–۱۰)
  18. اصحاب الجنة (قلم ۱۷–۳۳)
  19. مؤمنان جنگ بدر و احد
  20. سه نفر توبه‌کننده تبوک (توبه ۱۱۸)

 بخش چهارم: اشارات تاریخی و وقایع سیره پیامبر (ص)

  1. معراج پیامبر (اسراء ۱)
  2. هجرت پیامبر (توبه ۴۰)
  3. جنگ بدر (انفال، آل‌عمران)
  4. جنگ احد (آل‌عمران)
  5. جنگ احزاب (احزاب)
  6. صلح حدیبیه (فتح)
  7. فتح مکه (فتح، توبه)
  8. جنگ حنین (توبه)
  9. جنگ تبوک (توبه)
  10. بیعت رضوان (فتح)
  11. مسجد ضرار (توبه)
  12. افک (تهمت به عایشه؟) – سوره نور
  13. حجّة‌الوداع (اشاره در مائده ۳)

 بخش پنجم: تمثیل‌ها و مثل‌های داستان‌گونه

  1. مثل خری که کتاب حمل می‌کند (جمعه ۵)
  2. مثل سگ – بلعم باعورا (اعراف ۱۷۶)
  3. مثل عنکبوت و خانه‌اش (عنکبوت ۴۱)
  4. مثل سراب (نور ۳۹)
  5. مثل باران، گیاه، خشک‌شدن (یونس ۲۴)
  6. مثل آتشی که مزرعه را سوزاند (بقره ۲۶۶)
  7. تمثیل نور خدا (نور ۳۵)
  8. مثل کسانی که انفاق می‌کنند (بقره ۲۶۱–۲۷۴)
  9. تمثیل دنیا و باغ سوخته (قلم)
  10. مثل مرد بی‌توکل و باغدار مغرور (کهف)
  11. مثل مرغ گرفتار (مریم، بقره)

 بخش ششم: دیالوگ‌ها و گفت‌وگوهای روایی (با عناصر داستانی)

  1. گفت‌وگوی ابلیس با خدا (ص، حجر)
  2. گفت‌وگوی ابراهیم با قومش (شعراء)
  3. گفت‌وگوی موسی با فرعون
  4. گفت‌وگوی یوسف با پدر و برادران
  5. گفت‌وگوی اهل بهشت و جهنم (اعراف، صافات)
  6. گفت‌وگوی مؤمن آل‌فرعون با قوم
  7. گفت‌وگوی خضر و موسی
  8. دعاهای زکریا، ابراهیم، مریم
  9. ناله کافران در جهنم (ملک، زمر)
  10. گفت‌وگوی اهل کتاب با خدا و پیامبران (مائده)

 جمع‌بندی آماری:

  • بیش از ۸۰ داستان مستقل یا نیمه‌مستقل
  • شامل:
    🔸 ۲۶ پیامبر
    🔸 حدود ۳۰ شخصیت برجسته غیر پیامبر
    🔸 بیش از ۱۵ قوم یا امت
    🔸 بیش از ۲۰ مثل تمثیلی
    🔸 حدود ۱۰ داستان سیره نبوی
    🔸 بیش از ۱۵ دیالوگ داستانی بین انسان‌ها، پیامبران یا خداوند

 

 

داستان‌های پیامبران

  1. آدم و حوا – آفرینش انسان، وسوسه شیطان، هبوط از بهشت
  2. نوح (ع) – دعوت قوم، ساختن کشتی، طوفان
  3. هود (ع) – دعوت قوم عاد، هلاکت تکذیب‌کنندگان
  4. صالح (ع) – قوم ثمود، معجزه ناقه، نابودی قوم
  5. ابراهیم (ع) – شکستن بت‌ها، آتش نمرود، ذبح اسماعیل، ساخت کعبه
  6. لوط (ع) – قوم گناهکار، عذاب الهی
  7. شعیب (ع) – قوم مدین، کم‌فروشی و فساد اقتصادی
  8. یوسف (ع) – رؤیا، حسادت برادران، چاه، مصر، زندان، عزت
  9. موسی (ع) – ولادت، فرعون، عصا، شکافتن دریا، الواح، گوساله سامری
  10. عیسی (ع) – تولد معجزه‌آسا، مریم، سخن گفتن در گهواره، پیامبری
  11. یونس (ع) – ترک قوم، در شکم نهنگ، بازگشت به قوم

داستان‌های مربوط به رسول خدا (ص)

  1. جنگ بدر و احد – مؤمنان و کفار، پیروزی و عبرت
  2. صلح حدیبیه – مصالحه با مشرکان
  3. فتح مکه – بخشش پیامبر
  4. هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه
  5. ماجرای اصحاب فیل – حمله ابرهه به مکه
  6. ماجرای معراج (سوره اسراء)

داستان‌های خاص یا تمثیلی

  1. قابیل و هابیل – اولین قتل در تاریخ بشر
  2. اصحاب کهف – جوانان مؤمن و خواب چندصدساله
  3. اصحاب الاخدود – سوزاندن مؤمنان توسط پادشاه ظالم
  4. ذوالقرنین – سفرها، یأجوج و مأجوج، سد
  5. لقمان حکیم – اندرز به فرزند
  6. قارون – غرور و گنج فراوان، فرورفتن در زمین
  7. بلعم باعورا – علم بدون تقوا
  8. سبأ و بلقیس – ملکه سبأ و سلیمان
  9. طالوت و جالوت – انتخاب طالوت، پیروزی داوود بر جالوت
  10. داوود (ع) – حکومت و قضاوت، زبور
  11. سلیمان (ع) – قدرت، حکومت، فهم زبان حیوانات
  12. مریم (س) – پاکدامنی، تولد عیسی
  13. سامری – گوساله‌پرستی در غیاب موسی

 در اینجا فهرست کامل و جامع‌تری از تمامی داستان‌ها، حکایات و اشارات روایی در قرآن کریم آورده‌ام؛ به‌گونه‌ای که شامل همه‌ی داستان‌های پیامبران، افراد خاص، اقوام گذشته، تمثیل‌ها، و اشارات تاریخی است. این فهرست را در ۵ بخش دسته‌بندی کرده‌ام تا نظم و جامعیت آن حفظ شود:

 الف) داستان‌های مربوط به پیامبران الهی (به ترتیب نزول تاریخی)

  1. آدم و حوّا – آفرینش، بهشت، وسوسه شیطان، هبوط (اعراف، بقره، طه)
  2. شیث (ع) – اشارات غیرمستقیم (روایات اسلامی)
  3. ادریس (ع) – رفعت و شأن والا (مریم، انبیاء)
  4. نوح (ع) – دعوت، طوفان، کشتی (هود، نوح، شعراء)
  5. هود (ع) – قوم عاد، طغیان و هلاکت (هود، اعراف)
  6. صالح (ع) – قوم ثمود، ناقه، عذاب (هود، شعراء، فجر)
  7. ابراهیم (ع) – توحید، شکستن بت‌ها، نمرود، ذبح اسماعیل، بنای کعبه (بقره، انعام، شعرا، صافات)
  8. لوط (ع) – قوم فاسد، عذاب سنگ‌باران (هود، اعراف، حجر)
  9. اسماعیل (ع) – ذبیح، بندگی، ساخت کعبه (صافات، بقره)
  10. اسحاق (ع) – وعده تولد، فرزندی از صالحان (صافات، هود)
  11. یعقوب (ع) – پدر یوسف، صبر جمیل (یوسف، انبیاء)
  12. یوسف (ع) – حسد برادران، چاه، زندان، عزت (سوره یوسف)
  13. شعیب (ع) – قوم مدین، کم‌فروشی، عذاب (اعراف، هود، شعراء)
  14. ایوب (ع) – صبر بر بلا، شفا یافتن (ص، انبیاء)
  15. ذوالکفل (ع) – صابر و صالح (انبیاء، ص)
  16. یونس (ع) – ترک قوم، نهنگ، بازگشت (یونس، صافات)
  17. موسی (ع) – نجات از فرعون، معجزات، تورات (بقره، طه، اعراف، قصص)
  18. هارون (ع) – وزیر موسی، همراه در رسالت (طه، اعراف)
  19. داوود (ع) – پادشاهی، زبور، قضاوت عادلانه (ص، صبا)
  20. سلیمان (ع) – حکومت، هدهد، بلقیس، جن و انس (نمل، ص)
  21. الیاس (ع) – دعوت به توحید (صافات، انعام)
  22. الیسع (ع) – پیامبر بنی‌اسرائیل (انعام، ص)
  23. زکریا (ع) – نیایش برای فرزند، ولادت یحیی (مریم، آل عمران)
  24. یحیی (ع) – تولد معجزه‌آسا، تقوا (مریم، آل‌عمران)
  25. عیسی (ع) – تولد از مریم، معجزات، انجیل، رفع به آسمان (مریم، آل عمران، مائده)
  26. محمد (ص) – زندگی پیامبر، هجرت، جنگ‌ها، اخلاق، معراج (احزاب، فتح، محمد، اسراء)

 ب) داستان‌های اقوام و امت‌های پیشین

  1. قوم نوح – طغیان، انکار پیامبر
  2. قوم عاد – طغیان، باد سرد مرگبار
  3. قوم ثمود – معجزه ناقه، سنگباران
  4. قوم لوط – فساد جنسی، نابودی
  5. قوم مدین – کم‌فروشی، زلزله
  6. قوم فرعون – طغیانگری، غرق شدن
  7. بنی‌اسرائیل – داستان‌های گوناگون شامل:
    • گاو بنی‌اسرائیل (بقره)
    • عبور از دریا
    • پرستش گوساله
    • انکار نعمت‌ها
    • نزول منّ و سلوى
  8. اصحاب سبت – تجاوز به روز شنبه (اعراف)
  9. اصحاب رس – قومی بی‌نام که پیامبر خود را کشتند (ق، فرقان)
  10. قوم تُبّع – اشاره در دخان و ق
  11. قوم سبأ – فراوانی نعمت، طغیان، سیل عظیم (سبأ)

 پ) داستان‌های افراد خاص (غیر پیامبران)

  1. قابیل و هابیل – قتل برادر، دفن، کلاغ (مائده)
  2. آسیه همسر فرعون – ایمان در دل کاخ ظلم (تحریم)
  3. مریم (س) – تولد عیسی، عفاف، معجزه (مریم، آل عمران)
  4. فرعون و هم‌داستانانش – طغیان، عذاب، غرق (طه، قصص)
  5. ساحران فرعون – ایمان بعد از مشاهده معجزه
  6. سامری – ساختن گوساله، فتنه‌انگیزی
  7. قارون – ثروت و غرور، فرورفتن در زمین (قصص)
  8. بلعم باعورا – علم بدون تقوا، سقوط (اعراف)
  9. طالوت و جالوت – نبرد داوود و جالوت (بقره)
  10. ذوالقرنین – پادشاه عادل، سد یأجوج و مأجوج (کهف)
  11. لقمان – حکمت و اندرز به فرزند (لقمان)
  12. عزیر – زنده‌شدن پس از مرگ (بقره)
  13. اصحاب کهف – خواب سیصدساله در غار (کهف)
  14. اصحاب فیل – نابودی سپاه ابرهه (فیل)
  15. اصحاب اخدود – سوزاندن مؤمنان (بروج)

 ت) ماجراهای مربوط به زندگی پیامبر اسلام (ص)

  1. هجرت پیامبر (ص)
  2. جنگ بدر، احد، احزاب، حنین، تبوک
  3. صلح حدیبیه
  4. فتح مکه
  5. معراج پیامبر (ص) – سوره اسراء
  6. ماجرای مسجد ضرار (توبه)
  7. اتهام به عایشه و تبرئه (نور)
  8. بیعت رضوان (فتح)
  9. حجّةالوداع – اشاره اجمالی (مائده)

 ث) تمثیل‌ها و اشارات نمادین

  1. مَثَل نور خدا – "اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَات..." (نور)
  2. مثَل اعمال کافران – سراب، گردوغبار (نور، ابراهیم)
  3. تشبیه قلب مؤمن و کافر – سنگ، چراغ، تاریکی
  4. تمثیل دنیا به کشتزار، آب، گیاه (حدید، کهف)
  5. مثال‌هایی از حیوانات – عنکبوت، سگ، گاو، زنبور
  6. تشبیه انسان ناسپاس به الاغ حامل کتاب‌ها (جمعه)

در ادامه، فهرست تکمیلی این موارد را در چند بخش ارائه می‌کنم:

۱) ماجراهای فرعی یا اشارات داستانی کوتاه

  1. ماجرای حمله قابوس یا نمرود به ابراهیم (غیرمستقیم، بقره ۲۵۸)
  2. آزمایش حضرت ابراهیم با پرندگان (بقره ۲۶۰)
  3. زنده‌شدن جمعی از مردگان (بقره ۲۴۳)
  4. نمرود و دعوای او با ابراهیم درباره‌ی خدا (بقره ۲۵۸)
  5. ماجرای مردی که صد سال مرده بود (عزیر؟) – بقره ۲۵۹
  6. داستان آن دِه که خدا هلاک کرد و بر عرش او گذشت (یونس ۲۴)
  7. شکایت فرزند در حکایت لقمان (لقمان ۱۳)
  8. ماجرای آن بنده‌ی صالح (خضر) با موسی (کهف ۶۰–۸۲)
  9. ماجرای صاحب دو باغ (کهف ۳۲–۴۴)
  10. آزمایش مؤمنان در جنگ حنین و غزوه‌ها (توبه، انفال)
  11. اشاره به داستان جنگ تبوک و جا ماندگان (توبه ۱۱۸)
  12. ماجرای نفرین بنی‌اسرائیل توسط داوود و عیسی (مائده ۷۸–۷۹)
  13. مثال کشتزار خشک‌شده و آرزوهای ناتمام (یونس ۲۴)

۲) داستان‌هایی برگرفته از زبان پیامبران و مخاطبانشان (در قالب گفت‌وگو)

  1. گفت‌وگوی ابراهیم با بت‌پرستان (شعراء ۶۹–۸۲)
  2. دعاهای زکریا و شگفتی همسرش (مریم، آل عمران)
  3. مجادله مرد مؤمن آل‌فرعون با قوم خود (غافر ۲۸)
  4. خطاب به شیطان و پاسخ او به خدا (ص، حجر، اعراف)
  5. پاسخ ابلیس به انسان در قیامت (ابراهیم ۲۲)
  6. دعای اهل بهشت و جهنم (اعراف ۴۳–۵۰)
  7. گفت‌وگوی یاران جهنم با خزنة النار (زمر ۷۱)
  8. گفت‌وگوی اهل بهشت و دوزخ (صافات ۵۰–۵۷)
  9. سخن اصحاب اعراف (اعراف ۴۶–۴۸)
  10. مناظره مجرمان و رهبران گمراه‌کننده (سبأ ۳۲–۳۳)

۳) سرگذشت‌هایی با هویت مجهول یا بدون نام مشخص

  1. داستان آن مردی که به آیات خدا علم داشت (بلعم؟) – اعراف ۱۷۵
  2. صاحب‌الجنّه (باغدار ناسپاس) – قلم ۱۷–۳۳
  3. آن بنده ناشناس که خدا به او علم داده بود (خضر؟) – کهف
  4. آن قوم که به پیغمبران خویش دروغ بستند – یس ۱۳–۲۹
  5. حکایت مردی که از اقصی‌المدینه آمد (یس ۲۰)
  6. صاحبان فیل (سوره فیل)
  7. مردی که انگور و خرما داشت ولی کفر ورزید (کهف)
  8. سوره عبس – ماجرای آمدن مرد نابینا (عبدالله بن‌ام‌مکتوم؟)

۴) وقایع مربوط به معاد و آخرت (به‌صورت روایی)

  1. برپا شدن قیامت و شکافتن آسمان‌ها (انشقاق، انفطار، زلزال)
  2. دادگاه قیامت، آوردن نامه اعمال، پشیمانی کافران (حاقه، انشقاق)
  3. وزیدن صور، لرزش زمین، فرار از خویشان (عبس، نازعات)
  4. حضور مردم در محشر، گفت‌وگوی گنهکاران (تکویر، مدثر)

۵) داستان‌های در قالب مَثَل (تمثیل + عناصر داستانی)

  1. مثل خری که کتاب حمل می‌کند (جمعه)
  2. مثَل سگ، بلعم باعورا (اعراف ۱۷۵)
  3. مثل عنکبوت و خانه‌اش (عنکبوت)
  4. مثل سراب در بیابان (نور)
  5. مثل بارانی که گیاه می‌رویاند و بعد خشک می‌شود (یونس، حدید)
  6. مثل مزرعه‌ای که آتش‌سوزی آن را نابود کرد (بقره)
  7. مثل کسانی که انفاق می‌کنند (بقره ۲۶۱–۲۷۴)

در ادامه، فهرست کامل داستان‌های قرآن کریم از شماره ۱۸ تا ۱۰۰ را به ترتیب شماره برایتان می‌آورم. (ادامه‌ی همان لیست که با حضرت آدم، هابیل و قابیل، نوح، هود، صالح، ابراهیم و ... آغاز شده بود):


ادامه‌ی داستان‌های قرآنی (شماره ۱۸ تا ۱۰۰)

۱۸. داستان طالوت و جالوت
۱۹. داستان داوود علیه‌السلام
۲۰. داستان سلیمان علیه‌السلام
۲۱. داستان ملکه سبأ (بلقیس)
۲۲. داستان دو باغ‌دار سوره کهف
۲۳. داستان اصحاب کهف
۲۴. داستان خضر و موسی علیه‌السلام
۲۵. داستان ذوالقرنین
۲۶. داستان قوم لوط علیه‌السلام
۲۷. داستان شعیب و قوم مدین
۲۸. داستان ایوب علیه‌السلام
۲۹. داستان یونس علیه‌السلام (در شکم نهنگ)
۳۰. داستان زکریا علیه‌السلام
۳۱. داستان مریم و ولادت عیسی علیه‌السلام
۳۲. داستان عیسی علیه‌السلام و معجزات او
۳۳. داستان حواریون
۳۴. داستان معراج پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله
۳۵. داستان اهل بدر
۳۶. داستان اهل احد
۳۷. داستان اصحاب خندق (احزاب)
۳۸. داستان بنی‌نضیر
۳۹. داستان بنی‌قریظه
۴۰. داستان صلح حدیبیه
۴۱. داستان فتح مکه
۴۲. داستان حنین و طائف
۴۳. داستان تبوک
۴۴. داستان هجرت پیامبر (از مکه به مدینه)
۴۵. داستان بیعت رضوان
۴۶. داستان اصحاب صفه
۴۷. داستان جعفر طیار در حبشه
۴۸. داستان معاذ بن جبل
۴۹. داستان ام سلمه و هجرت
۵۰. داستان زید بن حارثه
۵۱. داستان زید و زینب
۵۲. داستان عبدالله بن اُبیّ و منافقان
۵۳. داستان افک (تهمت به عایشه)
۵۴. داستان سوره نور (پاکدامنی و تهمت)
۵۵. داستان یاران سبت (اصحاب السبت)
۵۶. داستان قوم سبأ
۵۷. داستان قارون
۵۸. داستان سامری و گوساله‌پرستی
۵۹. داستان ساحران فرعون
۶۰. داستان اصحاب رس
۶۱. داستان اصحاب الاخدود
۶۲. داستان اصحاب الفیل
۶۳. داستان جنگ احزاب
۶۴. داستان ابولهب و همسرش
۶۵. داستان توبه‌نامه سه نفر جا مانده از تبوک
۶۶. داستان منافقین در تبوک
۶۷. داستان نذر حضرت مریم (روزه سکوت)
۶۸. داستان گفتگوی عیسی با خدا در قیامت (سوره مائده)
۶۹. داستان امتحان ابراهیم با فرزندش (ذبح اسماعیل)
۷۰. داستان هاروت و ماروت
۷۱. داستان اهل مدین و شعیب
۷۲. داستان لوط و همسرش
۷۳. داستان موسی و سامری
۷۴. داستان بلعم باعورا
۷۵. داستان حجر و ثمود
۷۶. داستان اصحاب اعراف
۷۷. داستان اصحاب یس
۷۸. داستان قوم تبع
۷۹. داستان اهل حِجر
۸۰. داستان پیامبران بنی‌اسرائیل
۸۱. داستان جنگ جالوت و داوود
۸۲. داستان انسان در سوره انسان
۸۳. داستان شیطان و جنودش
۸۴. داستان انسان در سوره علق (آفرینش انسان)
۸۵. داستان انسان در سوره عبس (از نطفه تا مرگ)
۸۶. داستان سوره لقمان (موعظه پدر به فرزند)
۸۷. داستان ابراهیم و مهمانان
۸۸. داستان اختلاف بین یهود و نصاری در حق عیسی
۸۹. داستان ماجرای مباهله
۹۰. داستان اموال یتیمان
۹۱. داستان قصاص
۹۲. داستان قوم عاد و هود
۹۳. داستان قوم ثمود و صالح
۹۴. داستان اقوام مجرم در سوره قمر
۹۵. داستان دو فرزند حضرت آدم
۹۶. داستان شب قدر
۹۷. داستان گمراهی و هدایت
۹۸. داستان بنی‌اسرائیل و گاو
۹۹. داستان پیروزی بدر با نزول فرشتگان
۱۰۰. داستان حشر روز قیامت و سیر انسان به سوی خدا

 

در ادامه، فهرست داستان‌های قرآنی از شماره ۱۰۰ تا ۲۰۰ آورده شده است. ترتیب این داستان‌ها بر اساس روایت‌های قرآنی، تفاسیر مشهور، و دسته‌بندی‌های موضوعی عرفی تهیه شده است:


داستان‌های شماره ۱۰۰ تا ۱۲۰:

  1. داستان ایمان آوردن ساحران فرعون
  2. داستان آسیه همسر فرعون
  3. داستان قارون و گنج‌هایش
  4. داستان ایمان آوردن مؤمن آل فرعون
  5. داستان کشته شدن مرد قبطی به‌دست موسی (ع)
  6. داستان رؤیای مادر موسی (الهام به انداختن در نیل)
  7. داستان خواهر موسی (ردیابی کودک)
  8. داستان مرگ فرعون در دریا
  9. داستان نافرمانی بنی‌اسرائیل از فرمان ورود به بیت‌المقدس
  10. داستان گاو بنی‌اسرائیل
  11. داستان عبادت گوساله توسط بنی‌اسرائیل
  12. داستان ستون نوری در کوه طور
  13. داستان پیمان بنی‌اسرائیل در کوه طور
  14. داستان انتخاب هفتاد نفر از قوم موسی
  15. داستان نزول من و سلوى
  16. داستان چشمه‌های دوازده‌گانه برای قبایل بنی‌اسرائیل
  17. داستان یوشع بن نون و همراهی با موسی در سفر
  18. داستان ملاقات با خضر (ع)
  19. داستان کشتی و کودک و دیوار (خضر و موسی)
  20. داستان نجات قوم لوط و نابودی قوم
  21. داستان همسر لوط و خیانت او

داستان‌های شماره ۱۲۱ تا ۱۴۰:

  1. داستان قوم ثمود و شتر صالح (ع)
  2. داستان هلاکت قوم ثمود با صیحه
  3. داستان طغیان قوم عاد
  4. داستان نابودی قوم عاد با باد سرد شدید
  5. داستان حضرت هود (ع) و دعوت قوم عاد
  6. داستان حضرت صالح (ع) و معجزه شتر
  7. داستان حضرت شعیب (ع) و قوم مدین
  8. داستان کم‌فروشی و فساد اقتصادی قوم شعیب
  9. داستان عذاب قوم مدین
  10. داستان حضرت ابراهیم (ع) و دعوت بت‌شکنانه
  11. داستان تبر زدن بت‌ها
  12. داستان انداختن ابراهیم (ع) در آتش
  13. داستان تبدیل آتش به گلستان
  14. داستان هجرت حضرت ابراهیم (ع)
  15. داستان هاجر و اسماعیل در بیابان
  16. داستان چشمه زمزم
  17. داستان امر به قربانی کردن اسماعیل
  18. داستان ساختن کعبه توسط ابراهیم و اسماعیل
  19. داستان دعای ابراهیم برای ظهور پیامبر خاتم
  20. داستان مباحثه حضرت ابراهیم (ع) با نمرود

داستان‌های شماره ۱۴۱ تا ۱۶۰:

  1. داستان حضرت اسحاق (ع)
  2. داستان حضرت یعقوب (ع) و نابینایی او
  3. داستان حضرت یوسف (ع) و تعبیر خواب‌ها
  4. داستان زلیخا و وسوسه
  5. داستان زندانی شدن یوسف (ع)
  6. داستان خواب زندانیان و تعبیر یوسف
  7. داستان خواب پادشاه مصر و نجات اقتصادی
  8. داستان بخشیدن برادران توسط یوسف
  9. داستان آوردن بنیامین
  10. داستان باز شدن چشم پدر (یعقوب)
  11. داستان آمدن خانواده یوسف به مصر
  12. داستان سلطنت یوسف
  13. داستان داستان اصحاب کهف
  14. داستان سگ اصحاب کهف
  15. داستان دوران خواب اصحاب کهف
  16. داستان بیداری اصحاب کهف و آشکار شدن حقیقت
  17. داستان ذوالقرنین و سفرهایش
  18. داستان سدّ یأجوج و مأجوج
  19. داستان گفت‌وگوی ذوالقرنین با اقوام مختلف
  20. داستان مرگ و بازسازی سدّ

داستان‌های شماره ۱۶۱ تا ۱۸۰:

  1. داستان حضرت ایوب (ع) و صبرش
  2. داستان آزمایش ایوب و بازگشت نعمت‌ها
  3. داستان همسر ایوب و وفاداری‌اش
  4. داستان حضرت الیاس (ع) و دعوت مردم به توحید
  5. داستان حضرت الیسع (ع)
  6. داستان حضرت ذوالکفل (ع)
  7. داستان حضرت یونس (ع) و ترک قومش
  8. داستان افتادن در شکم نهنگ
  9. داستان تسبیح در شکم ماهی
  10. داستان نجات یونس از شکم نهنگ
  11. داستان بازگشت یونس به قومش
  12. داستان حضرت زکریا (ع) و دعای فرزند
  13. داستان حضرت یحیی (ع) و تولدش
  14. داستان شهادت یحیی
  15. داستان حضرت مریم (س)
  16. داستان میلاد حضرت عیسی (ع) بدون پدر
  17. داستان گفت‌وگوی نوزاد (عیسی در گهواره)
  18. داستان سفره آسمانی (مائده)
  19. داستان معجزات حضرت عیسی (ع): شفا دادن، زنده کردن مردگان
  20. داستان تلاش بنی‌اسرائیل برای قتل عیسی و بالا رفتن او

داستان‌های شماره ۱۸۱ تا ۲۰۰:

  1. داستان حواریون و یاری عیسی (ع)
  2. داستان مکر بنی‌اسرائیل علیه حضرت عیسی
  3. داستان حضرت محمد (ص) و بعثت
  4. داستان دعوت خفی و علنی
  5. داستان شعب ابی‌طالب
  6. داستان هجرت به مدینه
  7. داستان جنگ بدر
  8. داستان جنگ احد
  9. داستان جنگ خندق
  10. داستان صلح حدیبیه
  11. داستان فتح مکه
  12. داستان غزوه حنین
  13. داستان اسلام آوردن اقوام
  14. داستان ماجرای منافقان مدینه
  15. داستان مسجد ضرار
  16. داستان غدیر خم
  17. داستان وفات پیامبر اسلام (ص)
  18. داستان اصحاب صفّه
  19. داستان جعفر طیار و هجرت به حبشه
  20. داستان دعوت پادشاه حبشه و ایمان او

اگر مایل باشید، ادامه‌ی داستان‌ها از ۲۰۰ تا ۳۰۰ نیز ارائه می‌گردد (شامل داستان‌های قرآنی درباره آخرت، قیامت، داستان‌های رمزی، تاریخ انبیا و پیامبران گمنام). آیا مایل به ادامه هستید؟

 

 

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

تحلیلی بر مرثیه سیدالشهدا (ع)

ای اهل حرم(۱۰)

از شام تاریکی و ظلم، هیچ نوری گران‌بها برنخاست و بر زخم دل خسته‌ی عاشوراییان، هیچ پرستاری مرهم نگذاشت.
در هر لحظه و با تمام وجود، ندای درونی‌مان فریاد می‌زند: "ای اهل حرم! سید و سالار نیامد."

اگرچه حسین(ع) رفت، ولی یاد و نام او در صفحات تاریخ، زنده است؛ چرا که پس از او دیگر هیچ فتح شرافتمندانه‌ای با تیغ و شمشیر حاصل نشد.
آسمان از مصیبت کربلا اشک ریخت، اما جز دوستان و اهل ولایت، هیچ مردی بر عهد وفا نایستاد.

شمشیرها غرق در خون شدند و دل‌ها از شدت ناله شکستند، ولی هیچ یاری بر آن دشت نینوا حاضر نشد.
خورشید بر نیزه درخشید، اما دل‌ها خالی از شور عزاداری ماند.
مردم همه تماشا کردند و خاموش گذشتند، و جز اشکی که از یقین می‌جوشد، آهی از عمق دل برنخاست.

وقتی آن پیشوای بی‌یاور و تنها به خاک افتاد، دیگر از خاک هیچ مرد بیداردلی سربرنیاورد.
سوز دل، شعله‌ور از حقیقت حسین(ع) بود و پس از آن، نغمه‌ای از جنس دل و حقیقت شنیده نشد.
اگر ظلم باقی مانَد، سخن حسین(ع) همواره بیداربخش است و از هیچ سوز دیگری نغمه‌ای دل‌نشین برنمی‌خیزد.

تا عشق باقی است، نفسِ عشقِ حسین جاری است و هیچ بانگ دیگری وفاداری را فریاد نمی‌زند.
هر سال، با آمدن محرم، دل‌های ما رنگ کربلا می‌گیرد، اما از خاک دیگر، مردان سبک‌بار ظهور نکردند.

با اشک، خود را بنده‌ی عشق او می‌دانم، چرا که جز از مهر او، بوی صفا و صداقت نیامده است.
لبیک گفتن، آغاز سلوک عاشقانه است و در راه‌های دیگر، قبله‌ی اسرار پنهان نیست.
پس بگو "لبیک!" چرا که راه وصال، همین است، و جز راه شهیدان، راهی برای رسیدن به پاکی نیست.

از کربلا، آوای توحید به گوش جهانیان رسید و هیچ سخنی جز بانگ ازلی را نشنید.
هر دلی که محبت حسین در آن است، آینه‌ی صفاست، و از هیچ شور دیگری، نغمه‌ی ایثار به گوش نرسید.

ای حسین، تو خود خورشیدی و پرتوت ظلمت‌ها را درهم شکست.
هر قطره‌ی اشک، از دل سوخته برمی‌خیزد، و جز از مهر تو، دیگر نَفْسی آلوده به گناه، پاک نمی‌شود.

در مسیر ولایت، حسین جانِ جان‌هاست و کعبه‌ی جان‌ها؛ از داغ او، تنها شهید ایثار به‌جای ماند.
ما با تو عهد بسته‌ایم که در مسیر عشقت بمانیم؛ زیرا غیر از تو، جلوه‌ای از جمال دوست پدیدار نشد.

از شام چیزی جز ویرانی و غم به‌جای نماند، چرا که پس از آن، ظلم نتوانست رنگ افتخار بگیرد.
اما تو، ای حسین، در دل و دیده‌ی جهانیان باقی ماندی؛ چرا که از عشق تو، نوری بیدار برنخاست.

داغ تو بنیاد همه‌ی ظلم‌ها را لرزاند، و پس از آن، از صبر، شکوهی چون احرار ظهور نکرد.
از این دشت خونین، جهانیان منور شدند، ولی دیگر هیچ اشکی، جام گنه‌کار را تطهیر نکرد.

هر جا که از شهیدان سخنی در میان است، جز نام تو، هیچ فریادی سزاوار شنیدن نیست.
تاریخ، با اشک و خون تو نوشته شد؛ زیرا پس از عشق تو، مردی وفادار ظهور نکرد.

اگر خون تو بجوشد، سخن آتش می‌گیرد؛ اما از عدل، دیگر مشعلی روشنگر برنخاست.
ما با تمام جان، منتظر مهدی موعود هستیم؛ چون از عدل، دیگر فجر تابناکی نیامده است.

این مرثیه، همانند خون‌نامه‌ای تاریخی است که از سینه‌ی من، نغمه‌ای جز ذکر حسین برنخاسته است.

 تحلیل و تفسیر عرفانی، تاریخی و ادبی

🔹 مضمون اصلی:

این قصیده، مرثیه‌ای است عاشقانه و حماسی برای سیدالشهدا (ع)، با نگاهی به فاجعه‌ی تاریخی کربلا، عمق سوگواری شیعه، و پیوند آن با سلوک عرفانی و مهدویت. شاعر در قالبی کاملاً پیوسته، از رنج‌های عاشورا تا امید به ظهور عدل مهدوی را به تصویر کشیده است.

 تحلیل عرفانی:

  • حسین به‌مثابه قبله‌ی اسرار: در بیت‌هایی چون «در راه دگر، قبله‌ی اسرار نیامد»، شاعر عرفانی‌ترین نگاه را به امام دارد؛ او را قطب عالم امکان و مظهر همه اسماء الهی می‌داند.
  • نَفَس عشق: تعبیر «تا عشق بماند، نفس عشق تو باقی‌ست» اشاره به بقای ولایت در تمام زمان‌ها دارد؛ هر که عاشق است، حسین را در دل دارد و عاشقی بی‌حسین بی‌معناست.
  • مفاهیم توحیدی و ازلی: «از کرببلا نغمه‌ی توحید به پا شد» اشاره به آن دارد که توحید ناب تنها از قربانی کامل چون حسین متولد می‌شود.

 تحلیل تاریخی و اجتماعی:

  • شام نماد ظلم و فراموشی است: «از شام سیه، نور گهربار نیامد» به افول معنویت در دستگاه بنی‌امیه و فراموشی دین اشاره دارد.
  • تاریخ خاموشان: در ابیاتی که به تماشاگر بودن مردم اشاره دارد، شاعر از سکوت جامعه در برابر ظلم گلایه می‌کند.
  • انتظار ظهور: ارجاع به امام مهدی (عج) در انتهای شعر، حلقه‌ی پیوند عاشورا و انتظار است: حقیقت عاشورا در ظهور عدالت موعود تجلی می‌یابد.

 تحلیل ادبی:

  • تکرار ساختار «کز ... دگر ... نیامد»: تکرار این ساختار، نه تنها موسیقی خاصی به شعر می‌دهد، بلکه تاکید زنجیرواری بر فقدان ارزش‌ها پس از عاشورا دارد.
  • تضادهای مفهومی: مانند «خورشید – نیزه»، «نور – ظلمت»، «دلدار – گنه‌کار»، «لبیک – راه دگر»... این تضادها برجسته‌ترین ویژگی بلاغی شعر است.
  • انسجام ساختاری و معنایی: با وجود طول شعر، انسجام تماتیک کامل حفظ شده و محور تمام ابیات، «غیبت حقیقت پس از عاشورا» است.

 جمع‌بندی:

این مرثیه، از نظر زبان، تصویر، معنا و انسجام یکی از کامل‌ترین و درخشان‌ترین آثار عاشورایی است. مضامین عرفانی با بیانی سوزناک و بی‌پیرایه آمده‌اند و مخاطب را در غم و عظمت عاشورا غرق می‌کنند.

نویسنده

دکتر علی رجالی 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه  تعالی
قصیده  سیدالشهدا(ع)
مرثیه  ای اهل حرم(۱۰)

 

از شام سیه، نورِ گهربار نیامد
بر زخم دل خسته، پرستار نیامد

 

 

هر لحظه بخوانیم ز اعماق دلِ خویش
ای اهل حرم! سید و سالار نیامد

 

 

او رفت، ولی هست به تاریخ، روایت
کز تیغ، دگر فتحِ سزاوار نیامد

 

 

 

 

 

چشمِ فلک از کرب‌وبلا اشک فشاند
جز اهلِ ولا، مردِ وفادار نیامد

 

 


 

شمشیر به خون خورد و دل از دست فغان داد
تا ناله زد آن دشت، پر از یار نیامد

 

 

خورشید بر آن نیزه درخشید، ولی باز

دل بود ولی شور عزادار نیامد

 

 

هر کس ز تماشا، به سکوتی گذر انداخت
جز اشکِ یقین، آهِ سزاوار نیامد

 

 

بر خاک فتاد آن شه بی‌یاور و بی‌کس
کز خاک، دگر مردِ خبردار نیامد

 

 

آتش به دل سوزِ حسین است و حقیقت
کز سوز دگر، نغمه‌ی دلدار نیامد

 

 

گر ظلم بماند، سخنت آتشِ بیدار

کز سوزِ دگر نغمه‌ی دلدار نیامد

 

 

 

تا عشق  بماند، نَفَسِ عشق تو باقی‌ست
از نغمه‌ دگر بانگِ وفادار نیامد

 


هر سال محرم، دل ما کرببلا شد
کز خاک دگر رنگِ سبک‌بار نیامد

 

 

با گریه‌ بگویم که منم بنده‌ی عشقش
کز مهر، دگر بویِ گهربار نیامد

 

 

لبیک شروع ره عشق است و سر آغاز
در راه دگر، قبله‌ی اسرار نیامد

 

 

لبیک بگو! راهِ وصال است همین ره
جز راه شهیدان، رهِ ابرار نیامد

 

 

از کرببلا نغمه‌ی توحید  به پا شد
کز بانگِ ازل، زخمِ شنیدار نیامد

 

 

هر دل که در او مهرِ حسین است، صفا هست
کز شورِ دگر، نغمه‌ی ایثار نیامد

 

 

خورشید تویی، ای شهِ خورشیدنمایی
از پرتَو تو، ظلمتِ خون‌بار نیامد

 

 

هر قطره ی اشکی ز دل سوخته آید

کز مهر، دگر نَفْسِ گنه‌کار نیامد

 

 

در خط ولایت، شه جان ، کعبه‌ی جان است

کز داغِ تو، غیر از شهِ ایثار نیامد
 

 

 

 

ما عهد ببستیم به عشقِ تو بمانیم
غیر از شهِ جان، جلوه‌ی دلدار نیامد

 

 

از شام نماند اثری جز غم و ویران
کز ظلم، دگر رسمِ پُرافتخار نیامد

 

 

اما تو بماندی به دل و دیده‌ی عالم
کز عشق، دگر جلوه ی بیدار نیامد

 

 

 

داغت شرر انداخت به بنیاد ستم‌ها
کز صبر، دگر شوکتِ احرار نیامد

 

 

زین روضه‌ی خونین، همه آفاق منوّر
کز اشک، دگر جامِ گنه‌کار نیامد

 

 

هر جا سخن از خون شهیدان شده جاری
جز نام تو، فریاد سزاوار نیامد

 

 

با گریه و خون است که تاریخ رقم خورد
کز عشق، دگر مردِ وفادار نیامد

 

گر خون تو جوشد، سخن شعله‌ور آید
از عدل، دگر مشعلِ انوار نیامد

 

 

 

 

ما منتظر مهدی موعود ز جانیم
کز عدل، دگر فجرِ گهربار نیامد
 

 

 

 

این مرثیه، خون‌نامه‌ی تاریخ "رجالی"
کز سینه، دگر نغمه‌ی دلدار نیامد



 

سراینده
دکتر علی رجالی 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

تحلیلی بر مرثیه سیدالشهدا (ع)

در سوگ حسین، دل به‌دنبال آن یار وفادار می‌گردد که دیگر بازنگشت. دل‌های عاشق از حضور و مهر او بی‌نصیب مانده‌اند و خیمه‌ی جان‌ها تهی از نور دلدار است. کربلا اگرچه سرزمین داغ حسین و یاران شهیدش بود، اما دل بسیاری از مردم در برابر این داغ عظیم، همچون درختی استوار قد نکشید. گویا هنوز چشم‌ها بیدار نگشته‌اند.

از کربلا نوری جاودان به سراسر هستی می‌تابد، نوری که شب را می‌شکافد. با این‌حال، پس از آن واقعه‌ی عظیم، دل‌هایی که در برابر آن نور سحرخیز شوند، کمتر دیده می‌شوند. بیداری انسان از همین داغ حسین آغاز شد. خون پاک شهیدان، راه انکار را بست و چشم حقیقت را گشود.

شعار «هیهات منّا الذلّه» همچون آتشی در دفتر تاریخ جاودانه شد. از آن روز دیگر، ننگ اطاعت از ستمگران، دامن آزادگان را نگرفت. دین در مسیر حسین مایه افتخار است؛ اما آن‌گونه شوری که او از عشق آفرید، دیگر در بازار دل‌ها دیده نشد. پس از او، معامله‌ای این‌چنین جان‌سوز میان جان و جانان به‌پا نشد.

حسین با لب تشنه به شهادت رسید، اما همین عطش رمز ماندگاری و بقای دین شد. از دل‌های شیفتگان، تنها آتش حسرت و سوز برخاست. آن پیکر بی‌سر، خود تبدیل به پرچم هدایت شد. پس از آن، هیچ راهی چنان روشن، و هیچ قدمی چنان سبک‌بار، بر خاک نیفتاد.

دشمن اگرچه خشمگین به میدان آمد، اما نتوانست دل‌های آگاه را تسخیر کند. پس از آن روز، هیچ شمشیری فتحی آن‌گونه پاک و روشن پدید نیاورد. خون شهیدان از جان انسان زنده‌تر شد. مردم، دیگر شور حقیقی علم‌داری را نشناختند، و عشق به شهادت کم‌فروغ‌تر شد.

هر قطره از خون شهیدان، گوهری ناب است. در برابر آن، از دشمنان ضعیف و زبون، جز آتش فتنه و کینه چیزی سر نزد. در دل دشت کربلا، قرآن به نغمه درآمد و صدای آسمانی آن چنان رعدآسا بود که بانگ گنهکاران را خاموش ساخت.

در تاریخ، خون حسین حقیقت را نگاشت. پس از آن، دیگر شکوهی چون آزادگان کربلا در صفحه‌ی روزگار دیده نشد. اگر دل کسی برای شهیدان نسوزد، از چشمانش نیز اشک آتشین سرازیر نخواهد شد. این مکتب خونین، با رسالت روشنش، از هر مکتب دیگری ممتاز است؛ چراکه جز حسین، کسی چنین اثری از خود به‌جا نگذاشت.

هر سال با فرا رسیدن محرم، دل مؤمنان دوباره زنده می‌شود. از چشمان اهل دل، جز غم حسینِ سالار اشکی نمی‌بارد. پرچم هدایت در دست علی‌اکبر و عباس درخشید. از دشت وفاداری، جز نام علم‌داران واقعی، نام دیگری بلند نشد.

درس آزادگی را باید از قاسم و اصغر آموخت؛ نوجوانانی که مکتب‌شان، تنها راه رسیدن به پروردگار را نشان داد. اشکی که از جان عاشق و دل صیقلی روان شود، صفای الهی دارد؛ از چنین دیده‌ای، دیگر آلودگی و ننگ برنمی‌خیزد.

تنها با یاد حسین است که دل بیدار و زنده می‌ماند. اما چه تأسفی که حتی نام علمدار هم از یاد بعضی دل‌ها رفته است. خورشیدهای هدایت را با شمشیر بُردند، اما ظلمت اندیشه‌ها نتوانست نور وفاداری را خاموش کند.

تاریخ، گواه صادقی بر آن نور راستین است که از ظلم، دیگر نامی از ستمکاران نمانده است. برخیز و از غم آن هدایت‌گر بخوان، زیرا پس از آن ظلم، هیچ اختر روشنی به آسمان نیامد. بگذار دلت  تا واپسین نفس، اشک بریزد، چراکه اگر دلی نسوزد، صدایی از یار به گوش نمی‌رسد.

فریاد بزن که لبیک حسین است، اگرچه صدای بانگ علمدار از کربلا نرسد. آینه‌ی اسلام، با خون تو درخشید. پس از آن، دیگر هیچ عطر پاکی از شور عاشقانه، از دشت‌ها برنخاست. دلِ عاشق در یاد حسین، بی‌وقفه راز می‌گوید، اما افسوس که از مهر، دیگر شوق وصالی نیامده است.

ما زنده‌ایم تنها به شرط آن‌که دل‌مان با حسین بماند. با این‌که لب‌اش دریای معرفت بود، از آن گوهر لبریز، دیگر جرعه‌ای به ما نرسید. ما منتظر عدل جهانی خداییم، اما هنوز نوای دیدار از صاحب‌خون به گوش نرسیده است.

ای حسین! ای کعبه‌ی خون و قبله‌ی جان! ای شور جاودانه‌ی رجالی! از چشمه‌ی دل، جز غم عشق تو، دیگر هیچ سرودی نجوشید.

نویسنده 

دکتر علی رجالی 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
قصیده سیدالشهدا(ع)
ای اهل حرم(۹)

 

ای اهل حرم!  یار وفادار نیامد
بر خیمه‌ی دل، سایه‌ی دلدار نیامد

 

 

آن دشت، اگر داغِ حسین است و شهیدان
آه از دلِ مردم که سپیدار نیامد

 

 

 

تا صبح ابد، می‌رسد از کرب‌وبلا نور
زان پس، سحر از دیده‌ی دلدار نیامد

 


 

با داغ حسین است که عالم شده بیدار
کز خونِ شهیدان، رهِ انکار نیامد

 

 

 

هیهات ز ذلّت، شرری مانده به دفتر
ز آن روز دگر ننگِ ستمکار نیامد

 

 

دین در ره او باعث فخر است و سرافراز
کز عشق، دگر رونق بازار نیامد

 

 

لب تشنه فتاد و عطشش رمز بقا شد

کز چشمهٔ دل، جز شرر و نار نیامد

 

 

 

آن پیکرِ بی‌سر، عَلَمِ نورِ هدایت
کز نور، دگر خطِ سبک‌بار نیامد

 

 

دشمن چو برآشفت، نبُرد از دل آگاه
کز تیغ، دگر فتحِ سپیدار نیامد

 

 

خونِ شهدا زنده‌تر از جان بشر شد
از خَلق، دگر شورِ علم‌دار نیامد

 

 

 

هر قطره ز خون شهدا، گوهر ناب است
از خصم زبون، جز شرر و نار نیامد

 

 

 از دشتِ بلا نغمه‌ی قرآن مجید است
کز هیبت آن، بانگِ گنه‌کار نیامد

 

 

 

در سینه‌ی تاریخ، رقم خورد به خونش
زآن پس، دگر آن شوکتِ احرار نیامد

 

 

 

گر سوز نیاید ز دلت بهر شهیدان
از دیده دگر، آتشِ خون‌بار نیامد

 

 

این مکتب خون است و رسالت همه روشن
کز غیرِ حسین، این همه آثار نیامد

 

 

هر سال محرم، دل ما زنده شود باز
از دیده ی دل، جز غم سالار نیامد

 

 

پرچم ز علی‌اکبر و عباس درخشید
کز دشت وفا، غیرِ علمدار نیامد

 

 

 

از قاسم و اصغر به جهان درس بگیریم 

از مکتب‌شان، جز ره دادار نیامد

 

 

اشکی که ز آیینه‌ی جان ریخت، صفا داشت
کز دیده دگر ننگِ ستمکار نیامد

 

 

با یاد حسین است که دل زنده بماند
از کرب‌وبلا، یاد علمدار نیامد

 

 

بُردند ز ما آن‌همه خورشید، ولی باز
از نورِ وفا، ظلمتِ افکار نیامد

 

 

تاریخ گواه است بر آن نور حقیقت
کز ظلم، دگر نامِ ستمکار نیامد

 

 

برخیز! بخوان از غم آن نورِ هدایت
کز ظلم، دگر اخترِ بیدار نیامد

 

 

بگذار ببارد دل تو تا نفس آخر
کز درد دگر زمزمه‌ی یار نیامد

 

 

اظهار نمائید که لبیک حسین است
از کرب‌ و بلا بانگِ علمدار نیامد

 

 

از خونِ تو آئینهٔ اسلام درخشید
کز شوق، دگر عطرِ گهربار نیامد

 

 

در یاد تو هر لحظه دلم راز شود باز
کز مهر، دگر غصه‌ی دیدار نیامد

 

 

ما زنده به آنیم که دل با تو بماند
از لعلِ تو، آن جرعه‌یِ سرشار نیامد

 

 

 

ما منتظر عدل خداییم به عالم
کز صاحب خون، نغمه‌ی دیدار نیامد

 

 

ای کعبه‌ی خون، قبله‌ی جان، شور "رجالی"

از چشمه‌ی دل، جز غم دلدار نیامد
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

سراینده
دکتر علی رجالی 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

تحلیلی بر مرثیه‌ی سیدالشهدا (ع) 

ای سرزمین کربلا! شب حادثه در تاریکی فرو رفت. نوری دیده نشد؛ چراکه آنچه از دشت تو شنیده شد، فقط ناله‌ی عاشقان بود. شب شام پایان یافت و سپیده‌دم حقیقت رسید، ولی از ستمگران نشانی از شرمندگی یا بیداری پدیدار نشد. پیکر خونین سیدالشهدا بر زمین ماند، اما کاخ‌های ظلم از این فاجعه تکان نخوردند و هیچ فریادی از وجدان در آن‌ها برنخاست.

خون دل‌هایی که در راه خدا ریخته شد، مشعل توحید را روشن کرد. در این مسیر، تنها وفاداران به دین باقی ماندند. سرهایی که بر نیزه رفتند، نشانه‌ی بیدادی بودند که از دل‌های عاشق، هرگز به دوستی با ظلم نمی‌انجامد. ستم، خاندان پیامبر را آتش زد، اما این داغ در دل ستمکاران اثر نکرد و هیچ نوری از توبه در دل آن‌ها روشن نشد.

دشمن می‌پنداشت که ماجرای عاشورا، داستانی تمام‌شده است. اما حقیقت از سر بریده به زبان آمد و راه انکار را بر همگان بست. امام سجاد (ع) با سکوتی آرام، ولی پرطنین، دل‌های آگاه را بیدار کرد. کربلا هنوز با ناله‌ی حضرت زهرا (س) زنده است؛ زیرا در دشمنان، مهری به اهل‌بیت دیده نشد. با اینکه می‌دانستند حسین (ع) کاروان خدا را رهبری می‌کرد، مردم بیدار نشدند و ندای آگاهی در میانشان برنخاست.

در دشت بلا، خون حقیقت جاری شد، اما دشمن شایسته‌ی درک آن نبود. تاریخ خواهد نوشت که حسین (ع) مظهر حقیقت بود؛ چنان‌که حتی صبر علی (ع) هم چنین ایستادگی علنی نداشت. کاروان اسرا از کوفه گذشت، اما شام با آنان چه کرد؟ فجایعی بر آنان گذشت که حتی روح انسان طاقت یادآوری‌اش را ندارد. مردم شام، چه در ظاهر و چه در باطن، نسبت به رنج اهل‌بیت بی‌تفاوت بودند.

امام سجاد (ع) در شب‌های اسارت، تنها با سجاده‌اش مأنوس بود. آه‌های او از جان برمی‌خاست، اما دل‌های خفته را بیدار نمی‌کرد. وقتی او در قصر ستم سر به دعا برداشت، نشانی از ذلت و گرفتاری در او نبود؛ دعا، عزت او را آشکار ساخت. حضرت زینب (س) با جسمی رنج‌کشیده، خطبه‌ای ایراد کرد که رایحه‌ای از نور و حقیقت از آن برخاست. سخن او دل‌های سنگین ستمگران را سوزاند و عقل‌های تیره را کور کرد.

خطبه‌ی زینب شام را به لرزه انداخت. پس از آن، کاخ‌نشینان دیگر به آن فخر و غرور بازنگشتند. دشمنان، سر امام را برای نمایش بردند؛ اما با این کار، فطرت انسانی در دل آن‌ها خاموش شد. آن سر بریده، زبانی از حقیقت بود، ولی کسی شایستگی شنیدن آن را نداشت.

در شعله‌ی عشق، امام سجاد به عبادت پناه برد و جز آه و سجده چیزی از او نماند. در قصر ظلم، از ژرفای اندوه فریاد برآورد و خنده از لبان جباران فروریخت. سر امام بر نیزه، با درخششی شگفت، حقیقت را آشکار ساخت و اندیشه‌های تیره را نابود کرد.

امام فرمود: دنیا جای فخرفروشی نیست؛ چون آن شب شام، هیچ نوری برای هدایت به همراه نداشت. خون شهیدان، فردا به جوشش خواهد آمد و خشم خدا نسل ستمگران را درخواهد نوردید. آیات قرآن با خون شهیدان معنا گرفت، و ستمگران حتی به گنه‌کاران هم رحم نکردند.

کربلا، امروز قبله‌ی آزادگان جهان است. از خاک تو جز نور و روشنایی علمدار سر بر نیاورده است. و سرانجام، این مرثیه‌ی دل‌سوز و جان‌گداز در دل‌ها ماندگار شد؛ چراکه آن لبیک عاشقانه، گوهری بود که تکرار نخواهد شد.

نویسنده

دکتر علی رجالی 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
مرثیه سیدالشهدا( ع)
ای اهل حرم(۸)

 

ای کرب‌وبلا! نورِ شبِ تار نیامد
کز دشتِ تو جز ناله‌ی دلدار نیامد

 

 

ای اهل حرم! شام گذشت و سحر آمد
جز ناله، دگر ننگِ ستمکار نیامد

 

 

با آنکه تن شاهِ شهیدان به زمین ماند
از بام ستم، نالهٔ بیدار نیامد

 

 

با خون جگر، مشعل توحید فروز است
کز دین خدا غیر وفادار نیامد

 

 

هر نیزه که سر برد، نشان است ز بیداد
از عشق، دگر مهرِ ستم‌یار نیامد

 

 

آتش‌زدگان را ستم آزرد، ولی حیف
کز نورِ خدا داغِ گنه‌کار نیامد

 

 

دشمن همه پنداشت که افسانه سرآمد
زان قصه، دگر نغمه‌ی تکرار نیامد

 

 

اما ز سرِ نیزه، نوا داشت حقیقت
کز خلق، دگر نغمه‌ی انکار نیامد

 

 

آرام، ولی در دل او رعد نهان بود
کز چشمِ وَی آن نغمه‌ی بیدار نیامد

 

 


 

در کرببلا ناله‌ی زهراست به گوشم
کز خصم، دگر مهرِ خریدار نیامد

 

 

گفتند: در این قافله، آیین خدا بود
از خلق، دگر نغمه ی بیدار نیامد

 

 

 

در دشت بلا خونِ حقیقت شده جاری‌
از خصم، دگر فهمِ سزاوار نیامد

 

 

تاریخ بگوید که حسین است حقیقت
کز صبرِ علی، آن‌همه اصرار نیامد

 

 

از کوفه گذشتند، ولی شام چه آورد؟
کز روح، دگر طاقتِ تکرار نیامد

 

 

در شام، اگر گریه نکردند به ظاهر
از باطنشان ناله‌ی بیزار نیامد

 

 

سجاده‌نشینِ شبِ تاریک اسارت
از آهِ نهان نغمه‌ی تکرار نیامد

 

 

سجاد چو در قصرِ ستم، سر به دعا داشت
زان بَند، دگر ننگِ گرفتار نیامد

 

 

زینب به تنِ سوخته، در خطبه درخشید
کز خیمه، دگر عطرِ گهربار نیامد

 

 

آوای وی آتش به دل‌ اهل ستم زد
کز عقل، دگر آینه‌بردار نیامد

 

 

شام از پی آن خطبه، سراپا شده مبهوت
کز قصر، دگر فخرِ ستم‌کار نیامد

 

 

 

 

بردند سرِ خون خدا بهر تماشا
کز خلق، دگر فطرتِ بیدار نیامد

 

 

 

دیدند سری، نطقِ حقیقت به زبان داشت
کز ملک، دگر فهمِ خریدار نیامد

 

 

 

سجاده‌نشینِ شبِ آتش‌زده‌ی عشق
جز آهِ دل و سجدۀ بسیار نیامد

 

در قصرِ ستم، بانگ برآورد زِ اندوه
کز داغِ حرم، خنده‌ی جبار نیامد

 

 

 

بر نیزه درخشید، حقیقت به تجلّی
کز فکر، دگر تیره‌نگر کار نیامد

 

 

 

فرمود که دنیا نشود مایه‌ی فخرت
کز شام، دگر نورِ شب‌افزار نیامد

 

 

این خون شهید است که فردا شود افشان

کز خشمِ خدا نسل تو تکرار نیامد

 

 

با خونِ شهیدان شده تفسیرِ هر آیه
کز مهر، دگر رحمِ گنه‌کار نیامد

 

 

 

ای کرب‌وبلا، قبله‌ی آزادگی امروز
کز خاکِ تو جز نور علمدار نیامد

 

در دفتر دل ثبت شد این شعرِ «رجالی»
کز بوسه‌ات، ای ماه! گُهر‌بار نیامد

 

 


 

 

 

 

سراینده
دکتر علی رجالی 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی 

تحلیلی بر مرثیه «ای اهل حرم (۷)»

ای اهل حرم! آیا می‌دانید که پرچم ایثار به دوش چه کسی بود؟ چرا که از میدان نبرد، آن ماهِ تابناک و علمدار حسین، دیگر بازنگشت.

زینب (س) هنگامی که برادر را در گودال قتلگاه دید، با چشمان خود نظاره کرد که چیزی از پیکر او باقی نمانده؛ جز زخم و آزار.

ای خاک! تو گواه باش بر پیکر پاکش؛ چراکه از آن جسم پاره‌پاره، دیگر هیچ نسیمی از گلزار و طراوت برنخاست.

بر قاتلان او، خشم خدا باد، بارها و بارها؛ زیرا از آن جنایت عظیم، حتی عذر و پشیمانی سزاواری هم برنیامد.

با خون حسین (ع)، آیینه حقّ روشن شد، چرا که از تاریکی شب ظلم، هیچ پرتوی از روشنایی و بیداری پدیدار نگشت.

تا پایان دنیا، این داغ حسین بر دل تاریخ خواهد ماند؛ و عجب آن‌که حتی از کعبه، دیگر ندای دل‌های بیدار نیز برنخاست.

پیکر خونین حسین، آیینه‌ای شد برای تجلّی وحی؛ که از این پس، حتی نام پیامبر هم، در سایه‌ای از بی‌حرمتی و بی‌پناهی فرو رفت.

در بین‌الحرمین، اشک‌های یتیمان پیوسته جاری است؛ چرا که دیگر، صبری چون زینت آزادگان نیامد.

همه گیاهان و گل‌ها، ناله سر دادند و فریاد کشیدند؛ چرا که آن گلِ گلزار، یعنی حسین، دیگر برنگشت.

خون، نثار گل اسرار شد؛ اما افسوس که در باغ یتیمان، حتی یک گل بی‌خار هم نرویید.

هر نیزه و شمشیری که بر پیکر اهل‌بیت تاخت، گواهی‌ست بر تاریخ؛ که جز ستم، جز ناله، هیچ حاصل دیگری نداشت.

شمشیرهای تزویر، به سوی قرآن کشیده شد؛ ولی دیگر از مهر و هدایت، نوری برنخاست.

دین را بر سر نیزه‌ها بردند، اما دریغ که دیگر در سرزمین دین، حتی فطرت بیدار هم پدیدار نشد.

بر نیزه، اگرچه آیه تطهیر می‌درخشید، اما چشم‌های سیاه‌دل، نوری از یار در آن ندیدند.

از آن شب تار، شرم و حیا نیز گریخت؛ و جز پرده‌دری و ظلمِ ستم‌پیشگان چیزی برجای نماند.

اسیران، از خیمه تا ویرانه کشانده شدند؛ و دیگر نشانی از عدالت و حکم سزاوار نمانده بود.

در چهره دشمنان، خشم و خواری آشکار شد؛ ولی از خطبه زینب، هیچ دلی بیدار نشد.

زینب بانگ زد که: من دختر علی هستم، افتخار زهرا را بر دوش دارم؛ اما دشمنان حتی جرأت پاسخ هم نیافتند.

وقتی زینب لب به سخن گشود، جهان به لرزه افتاد؛ و از کوفه، دیگر غیرتِ آزادگان برنخاست.

از شام، تنها صدای زخم و ستم برآمد؛ چرا که در میان مردم، دیگر نفخه‌ای از ایثار دیده نشد.

از کربلا، شعله‌های توحید بالا رفت؛ ولی از شامِ ستم، حتی سپیده‌ای نیز برنخاست.

در کاخ ستم، سر از نیزه درخشید؛ اما از آن آینه حقیقت، جز آتشِ خشم چیزی پدیدار نشد.

با خطبه زینب، شرری به دل‌ها افتاد؛ اما فرصت توبه، دیگر تکرار نشد.

اگر دلی در آن لحظه، با خطبه بیدار می‌شد، شاید می‌دید؛ ولی چشم‌های ستم‌پیشه، جز انکار چیزی ندیدند.

در شام، زینب ناله زد؛ ناله‌ای که نه مرهمی داشت، نه غمخواری.

خطبه زینب، تاریخ را ورق زد؛ اما از کِشتی ستم، حتی شرحی از وفا برنخاست.

شهیدان، بانگ حقیقت را به جهان رساندند؛ اما دیگر حتی صبر هم توانِ انکار این حقایق را نداشت.

بر لبان اهل‌بیت، سخنان وحی جاری بود؛ ولی در دل دشمن، نه فطرتی بیدار ماند، نه اثری از کردار نیک.

در شامِ ستم، چشم‌های منتظر، تا صبح، هیچ مژده‌ای از یار نشنیدند.

و سرانجام… تا روز قیامت، این داغ بر دل "رجالی" خواهد ماند؛ چرا که از کربلا، آن وعده‌ی دیدار دیگر نیامد.

تفسیر و تحلیل

۱. تحلیل ادبی

  • ردیف "نیامد" در پایان اغلب ابیات، حالتی تکراری، دردناک، و مؤکد ایجاد کرده که به مرثیه‌سرایی سنتی بسیار نزدیک است.
  • ترکیب‌هایی چون «آینه‌ی وحی»، «گل اسرار»، «شعله‌ی توحید»، «فجر پدیدار» دارای بار استعاری و نمادین‌اند که شکوه معنایی خاصی دارند.
  • دوگانگی "کربلا ـ شام"، "نور ـ ظلمت"، "زینب ـ یزید"، "حقیقت ـ تزویر" از عناصر محوری ساختار معنایی این منظومه‌اند.

۲. تحلیل عرفانی

  • "کربلا" نماد تجلّی توحید و فناء فی‌الله است؛ جایی که خون حسین (ع) حقیقت دین را از نو زنده کرد.
  • "آینه‌ی وحی" اشاره‌ای‌ست به پاکیِ وجود امام که جلوه‌گر نور الهی بود، حتی بی‌سر و تن.
  • زینب کبری (س) تجلی "بقاء بعد از فناء" است؛ که در اوج بلا، با خطبه‌هایش تاریخ را از نو نوشت.
  • تکرار "دیگر نیامد" نشانگر ختم یک عهد، و آغاز عصر غربت انسانیت و نور است؛ تا ظهور.

۳. تحلیل اجتماعی و سیاسی

  • بیان تزویر حاکمان: دین را بر نیزه کردند، قرآن را دستاویز شمشیر ساختند؛ نشانه‌ای از سیاست‌بازی با دین.
  • نقد خاموشی خواص و توده‌ها: "از کوفه، دگر غیرت احرار نیامد" حکایت از مرگ وجدان عمومی دارد.
  • تأکید بر اثرگذاری خطبه‌ی زینب به‌عنوان رسانه‌ی مقاومت و بازگرداننده‌ی آگاهی.

نویسنده

دکتر علی رجالی 

  • علی رجالی