Ali Rejali:
باسمه تعالی
فراز هایی از نهج البلاغه
دودمان اموی
غزل۴
چون پیمبر از بنی هاشم رسالت برگزید
دشمنی بر احمد و آلش به اعلا حد رسید
چون طوایف متحد گشتند در قتل نبی
می کند هجرت پیمبر، چون امان از خود ندید
در مدینه دین حق نشر و مسلمانی رواج
شد مدینه قلب اسلام و مداوم آن تپید
لشکر مکه شود تسلیم احمد بی نبرد
چون ابوسفیان شود ناچار و گردد نا امید
بعد احمد فرصتی آمد پدید و فتنه ها
روح را بر پیکر سفیانیان عثمان دمید
مسلمین بیعت نمودند با امیر المومنین
جملگی خواهان عدلند و بشارت ها پدید
می کنند سفیانیان در شام مکر و حیله ها
باز می گردد خلافت به امیه بافریب و هم خرید
می کنند ظلم و جنایت در نود سال قیام
فاجعه در کربلا و در مدینه شد شدید
می کنند مکه رجالی، خانه ی حق را خراب
این کفایت می کند،بر خلق و خوی چون یزید
میثمی قادر به توصیف جنایتها که نیست
لعن بر مولا علی باشد، دستور حکام پلید
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
دعای مجیر
غزل۶
این دعا نازل شده وقت نماز مصطفی
جبرئیل آورده آن را ، حامل وحی و دعا
بر زبان آورد احمد، این پیام ذوالجلال
در مقام جد خود در کعبه می خواند رسا
می دهد هشدار از آتش، خداوند کریم
حق پناه بی پناهان است، در ارض و سما
جنس شیطان است از آتش، شود تاکید آن؟
می برد ما را جهنم، آن رفیق بی وفا
می گشاید باب رحمت، باب احسان و کمال
گر کنی یاد خدا و گر بدانی حق ورا
این دعا مشگل گشا باشد، برای عام و خاص
گر شود خوانده ، زداید غصه و رنج و بلا
تا توانی کن قرائت، این دعا را نیمه ماه
ماه شعبان و رجب باشند ،با ماه خدا
گفتگو با حق تعالی شد تجلی در مجیر
می شود ابلاغ آن را ، بر نبی شمس الهدی
می زداید هر گنه را، حق تعالی از دلت
گر کنی توبه ز اعمال و نخواهی ماسوا
میثمی اندر پناه و یاد یزدان روز و شب
آدمی آرام گیرد، می رود غم ها ز ما
چنگ زن بر حبل تقوا و توکل بر گزین
حق بیامرزد رجالی،هر که می یابد خدا
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
زنان بهشتی
حضرت آسیه
غزل۶
آسیه تنهاترین در کاخ ظلم و جور شاه
پایداری کرد او بر باور و ایمان و راه
می کند مخفی مرامش را ز فرعون لعین
هست او را اعتقاد محکمی در بارگاه
آسیه مانع شود از کشتن طفل صغیر
گفت باشد باعث خیر و شود وی را پناه
بود او مادر برای حضرت موسی چنان
تا بدیدش نور یزدان در جبین و در نگاه
همسر فرعون عبادت کرد مانند نبی
گشت او یکتاپرست و دید موج خشم شاه
می کند فرعون گله از آسیه بر مادرش
بلکه بنماید پشیمان یا که باز آید به راه
چون که فرعون دید، او را در عبادت با خدا
می نهد سنگ بزرگی بر تن و آن روی ماه
می نشیند خنده بر لبهای آن جنت مکان
می نمایاند خدا وی را، مقام و عز و جاه
میثمی غافل مشو از حق تعالی در امور
قدرت و شوکت بدست او بود نی در سپاه
نیست کس مانع رجالی، گر خدا خواهد، شود
او نمایاند خودش را، بر فقیر و پادشاه
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
یاران پیغمبر
عمار
غزل۱
داد احمد این بشارت را به عمار سلیم
قاتلت از یاغیان باشند در جنگی عظیم
او بود همراه احمد در تمام غزوه ها
بعد احمد می کند بیعت ز مولای علیم
دعوت اسلام را لبیک می گوید نخست
می کند یاری امام و حجت حق را حمیم
گفت احمد در خصوص ابن یاسر اینچنین
او بود بر حق و حق با او بود بی شک و بیم
او ندارد بیعتی بعد از محمد ، جز علی
شیعه ی اثنی عشر باشد،عمار حلیم
او بود حامی مولا، در تمام طول عمر
ترک دنیا می کند، با عمر طولانی زعیم
می کند یاری نبی را، در مصاف خصم دین
اجر او باشد شهادت ، از خداوند کریم
قبر او تخریب می گردد بدست ناکثان
راه اوحق است و باشد آن صراط مستقیم
میثمی او صاحب فهم است و ادراک و یقین
او ولایت را پذیرد چون رسالت از قدیم
می کند افشا رجالی او حیل های عدو
در نبرد حق و باطل او دلیر است و فهیم
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
یاران پیغمبر
سلمان فارسی
غزل۲
در روایات است نام احمد و ذکر و نشان
هر چه گیرد هدیه باشد از برای دیگران
چون نهان بودی علاماتی سه گانه بر نبی
رفت سلمان تا بجوید در نبی آن را عیان
مهر احمد بین کتفینش چو پیدا کرد او
واگذارد دین خود، مسلم شود هم بعد از آن
او سفر بنمود از ایران، شد غلامی بر عرب
احمد مرسل نمود آزاد او را بی گمان
بر نهادش اسم سلمان و بگفتا یار ماست
او قوی بود و شجاع و صاحب علم زمان
حفر خندق از برای حفظ مردم طرح اوست
منجنیق آورد او، بهر دفاع از مردمان
بر مدائن داد او را حاکم ثانی سمت
لیک اکراه فراوان داشت گردد از شهان
حضرت حیدر وساطت کرد و او مأمور شد
گشت استاندار و خدمت کرد در حد توان
بهر رزق خود دو صد زنبیل دوزد یا حصیر
تا نباشد شبهه ای، در کسب قدرت در جهان
میثمی همشهری سلمانی و این افتخار
تا ابد گردید او فخری برای اصفهان
راه او راه نموداری است بر هر حاکمی
زین جهت تقریر بنمودی رجالی این بیان
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
یاران پیغمبر
ابوذر
غزل۴
گفت صادق در خصوص ابن جناده چنین
دان ابوذر دائما در فکر بود و ذکر دین
نهی کردند تا نگردد حرف پیغمبر بیان
راست گو بود و زبانش تیغ برانی به کین
می شود تبعید در شام و بگوید حرف حق
در خصوص حاکم شهر و بلاد و ناکثین
می کند عثمان ورا تبعید در اقصی نقاط
تا لبان بسته شود، از گفتن اعمال کین
می کند مولا علی را او حمایت در نبرد
جنگ حق و باطل است و مذهب و آئین و دین
او بود رکنی ز ارکان تشیع آن زمان
می کند یزدان سفارش، بر نبی مسلمین
جد او غفار باشد، زین سبب باشد لقب
کنیه اش باشد ابوذر، مرد تقوا و یقین
دوست دارد، بر خلاف مردم کوی و دیار
فقر و مرگ و رنج در راه خدا را همچنین
عالمی فاضل بود، هم عارفی والا مقام
میثمی او زاهد است و معتقد بر واپسین
اهل بخشش باشد و در عصر خود او کم نظیر
می سراید چون رجالی، شمه ای از سالکین
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
یاران پیغمبر
مقداد
غزل۳
گفت پیغمبر پیام نور مطلق ذوالجلال
در خصوص حب جمعی، صاحب شأن و جلال
می نماید نام آنها را، پیمبر این چنین
هست مقداد و ابوذر، مظهر صدها خصال
همره سلمان و مولا، می کند تاکید حق
چون نمی خواهند آنان، ذلت و ظلم و ظلال
گفت صادق در خصوص ابن اسود اینچنین
در مقام هشتم ایمان و فهم است و خیال
او نگوید فاطمه قبرش کجا مخفی بود
می کند تشییع وی را، می برد بهر وصال
هست پیوندی ورا ، با دخت عموی نبی
چونکه احمد دید وی را صاحب درک و کمال
او بود از مخلصین و می کند فریاد حق
می کند تاکید بر نقش ولایت در جدال
می تراشد موی سر را، از میان چل نفر
همچو سلمان و ابوذر ، صاحب عز و جلال
میثمی راه ولایت، راه مردان خداست
گر چه آن سخت است و پر باشد ز انواع ملال
می کند تبیین بر مردم، رجالی وصف او
چون اطاعت از ولایت، باعث رشد و کمال
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
فروع دین
تولی
غزل۹
با تولی دین ما ای دوست کامل می شود
بهر عترت، شیعیان ابراز و عامل می شود
با تولی راه ما تبیبن و می گردد عیان
چون ولایت با نبوت بود و کامل می شود
تکیه گاه محکم اندر زندگی دانی که چیست؟
در تولی و تبری جو، که قابل می شو د
قلب خود را پر کن از شوق ولایت مستدام
نیست اندوه و غمی، هر کس که حامل می شود
حب خود را حفظ کن، بر مرتضی و آل او
با تولی جستن افکار، حاصل می شود
دوستی کن با ولایت، با رسل،با اهل بیت
با توسل ،حاجتت تامین و واصل می شود
دور شو از دشمنان اهل بیت و کفر وشرک
دور گردد نور حق،هر کس که غافل می شود
هر که بی عشق علی باشد ،ندارد او ولی
در فروع دین ما، این اصل شامل می شود
میثمی باشد تولی ، عامل تفکیک حق
بین حق و باطل آن، دیوار وحائل می شود
ای رجالی،حق کند دعوت ز ما در حب دوست
می کند افزون محبت ، هر که فاعل می شود
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
فروع دین
تبری
غزل۱۰
با تبری ،از سیاهی ها بیا بیزار شو
واقف گنجینه ی مملو ز هر اسرار شو
زندگی سرشار رنج است و بلا و تیرگی
با تامل اندکی، از جهل خود بیدار شو
لحظه های زندگی را با خدا همراه باش
با نیایش با خدا، گوینده ی اذکار شو
از گنه کاران تبری و بکن دوری ز فسق
عاشق محبوب و تو جوینده ی دلدار شو
می کشاند از صراط مستقیم، بیرون تو را
از منافق دوری و از فکر او بیزار شو
عمر خود را وقف افکار سیاه و دون مکن
جستجو کن عالمی را ، همره پندار شو
از حدیث و حکمت و قرآن و احکام خدا
تا توانی دم به دم ، خواننده ی گفتار شو
گر بخواهی تو درون و نیت افراد را
جستجو کن با تعقل ، همره افکار شو
گر بخواهی میثمی، در وصف دین گویی سخن
قبل هر شعری بیا، خواننده ی اشعار شو
در قضاوت ها رجالی، کن تامل اندکی
قبل هر اندیشه ای،آگه ز هر اخبار شو
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
سمه تعالی
یاران پیغمبر
مالک اشتر
غزل۵
می رود بهر صدرات ، تیغ بران خدا
مالک اشتر بود، همراه و یار مرتضی
می کنند مسموم وی را، ناکثین در بین راه
لیک میثاقش بماند، خط و مشی اولیا
می کند دعوت مردم را، به بیعت با علی
می کنند تبعید او را، یاور شمس الهدی
می شود در شام تبعید و سپس شهر دگر
می پذیرد دعوت مردم، امیر و مقتدا
والی کوفه بگردد، با قیام کوفیان
می شود بر پا عدالت، از قدوم اوصیا
می زند دشمن دو دست مرتضی را در نبرد
چون که عمار است و مالک، در مصاف اشقیا
جنگ صفین و جمل را می کند فرماندهی
می کنند با خدعه و نیرنگ، آشوبی به پا
او ندارد سازشی با مارقین و قاسطین
زین سبب تبعید می گردد ، به امر اقویا
میثمی جهل و حیل در جنگ صفین شد عیان
جلد قرآن می شود بر نیزه ها، در ماجرا
هست او ثابت قدم، در جبهه و جنگ و جدال
چون رجالی او شجاع است و ولیش مرتضی
سروده شده تو سط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
فروع دین
امر به معروف
غزل(7)
مکن کاری برون از شرع و اعمالی فراتر
مخاطب را مکن افسرده و رنجور و اصغر
نباشد هر کسی آماده ی پند و نصیحت
شود خاطی لجوج و بی حیا و هم جری تر
نباشد هر کسی شایسته ی امر به معروف
خطا کاران مکدر می شوند ،حتی که بدتر
چو باشد امر ما بر پایه ی امیال شخصی
ندارد ارزشی و کار ما، یک کار خود سر
اگر خواهی کند تاثیر، دوری کن ز تندی
ندانم افضل از نیکی، تو جویی کار بهتر
نشان غیرت و عشق به مکتب گر بخواهی
تجلی گشته در نور خدا ، فرزند حیدر
چه خون هایی زمین را کرد رنگین و مطهر
بود امر به معروف و کند دوری ز کافر
نگردد جامعه،درگیر ظلم و جور و پستی
اگر احیا شود حکم خدا در نهی منکر
چو گوید عیب ما را همدم وهم کیش و دلسوز
نمی گردد بشر گمراه و جوید راه بهتر
شفا بخش است معروف و کند اصلاح ما را
اگر احیا شود گفتارحق در فکر و در سر
بود معروف احسان و مشو رنجور هر گز
بگوید میثمی حق را، مگو جز حق فراتر
سقوط جامعه باشد رجالی، ترک معروف
ببارد رحمت حق، گر شود معروف اظهر
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
فروع دین
نهی از منکر
غزل۸
نهی از منکر نما، لرزان ز تعبیرش نباش
امر حق را گو مداوم، فکر تاثیرش نباش
گر دهی تشخیص کاری را غلط،یا نادرست
دوری از آنرا نما، یک لحظه پاگیرش نباش
جان فدا کن در ره یزدان و تو آزاده باش
نفس راسرکوب و بر خود تیغ شمشیرش نباش
ترس را بیرون ز خود کن در ره آزادگی
کن شهامت بر ادا، در بند تزویرش نباش
بی خود از خود شو، اسیر جان و امیالت مشو
پاره کن بند اسارت، سجن زنجیرش نباش
کار دنیا بی حد و مشغول آن هر گز مشو
گر توانی شو برون، چندان تو درگیرش نباش
تا توانی در ره حق با عمل حق را بگو
گر کنی بهر خدا،در بیم تقدیرش نباش
گر توکل بر خدا کردی تو در انجام کار
کن به یزدان اعتماد و بند تدبیرش نباش
کن ادا تکلیف خود، هم با عمل هم گفتگو
شعر دینی گو رجالی، فکر تکثیرش نباش
میثمی بر نهی از منکر ، دو چندان کن تلاش
از گناهان درس گیرو یاد تسخیرش نباش
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
یاران پیغمبر
حمزه
غزل۶
حمزه می باشد رشید و صاحب فهم و کمال
جان خود را می دهد، در راه یزدان و وصال
حمزه همراه علی حاضر شود در جبهه ها
تا نگردد مصطفی در بند و در رنج و ملال
حمزه می جنگد برای عزت اسلام و دین
از بزرگان قریش است ، مظهر جود و کمال
غیرت و درکش سبب شد تا که او مسلم شود
هر که آزارد نبی را، حمزه تازد بی مجال
می زند برفرق دشمن، حمزه با شمشیر ها
او شجاع است و مبارز، در رشادت بی مثال
جگر حمزه برون آ ید بدست جاهلی
مثله کردند آن بدن را، دشمن عز و جلال
حق دهد فرمان نبی را، در خصوص این عمل
خوی استکبار باشد در مرام و در خصال
حمزه باشد با وفا ، در هر شرایط با نبی
در شدائد می شود همراه در جنگ و جدال
میثمی راه شهیدان، راه مردان خداست
جان فدا کن در ره آزادگی و ذوالجلال
خوی استکبار باشد چیره بر اصحاب کفر
دین رجالی می رهاند ، جملگی هر ابتذال
سوده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
خاندان پیامبر اسلام
عبدالمطلب
غزل۱
توده ای از مرغ های آسمانی شد عیان
سنگ بر منقار دارند، جای شمشیر و سنان
داشت در سر ابرهه، تخریب خانه، کعبه را
می کند الله حفظش، از شیاطین بی امان
هر که با یزدان در افتد، می شود خوار و ذلیل
نیست کس را فوق و بالاتر ز او, اندر جهان
می کنند پرتاب هر یک،سنگ ریزه بر عدو
کشته می گردند فیلان، در پی ضربی چنان
با هجوم ابرهه، اموال غارت می شود
اشتران را می ربایند از قبایل بی گمان
می کند درخواست، جد مصطفی، از ابرهه
در خصوص عودت اموال وخیل اشتران
او بود دینش ز ابراهیم و مذهب هم حنیف
می کند قرآن سفارش، بر ادای رسمشان
حرمت تزویج با محرم و انواع شراب
بود از رسم و رسوم دین جدش همچنان
طوف عریان حرم با نفی انواع نفاق
میثمی باشد، ز آداب و رسوم آن زمان
رسم دیگر از قریش است،ای رجالی آشکار
در خصوص حرمت مهمان و قتل دختران
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
خاندان پیامبر اسلام
عبدالمطلب
غزل۱
توده ای از مرغ های آسمانی شد عیان
سنگ بر منقار دارند، جای شمشیر و سنان
داشت در سر ابرهه، تخریب خانه، کعبه را
می کند الله حفظش، از شیاطین بی امان
هر که با یزدان در افتد، می شود خوار و ذلیل
نیست کس را فوق و بالاتر ز او, اندر جهان
می کنند پرتاب هر یک،سنگ ریزه بر عدو
کشته می گردند فیلان، در پی ضربی چنان
با هجوم ابرهه، اموال غارت می شود
اشتران را می ربایند از قبایل بی گمان
می کند درخواست، جد مصطفی، از ابرهه
در خصوص عودت اموال وخیل اشتران
او بود دینش ز ابراهیم و مذهب هم حنیف
می کند قرآن سفارش، بر ادای رسمشان
حرمت تزویج با محرم و انواع شراب
بود از رسم و رسوم دین جدش همچنان
طوف عریان حرم با نفی انواع نفاق
میثمی باشد، ز آداب و رسوم آن زمان
رسم دیگر از قریش است،ای رجالی آشکار
در خصوص حرمت مهمان و قتل دختران
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
خاندان پیامبر اسلام
عبدالله
غزل۲
کرد جد مصطفی ، عهد و قراری با خدا
گر دهی ما را پسر، از ده کنم یک را فدا
می کنم قربانی یزدان، تنی از ده نفر
گر شوم من صاحب اولاد ، ای ما را شفا
نذر جد مصطفی گردد محقق سوی حق
صاحب فرزند می گردد،به اذن حق ورا
می زند قرعه کدامین دلبرش گردد هلاک
می شود قرعه به نام باب و جان مصطفی
باب احمد می شود نامش برون نه مرتبه
بار آخر قرعه بر اشتر فتد ، در ماجرا
چون که عبدالله باشد، صاحب عز و مقام
می شود صد اشتری قربانی و جانش رها
هست اسماعیل و عبدالله، اجداد نبی
احمد است فرزند آنها، از دو قربانی به جا
زین جهت گویند احمد را ذبیح الله نام
شد حسین ابن علی، قربان حق در کربلا
هست اجداد پیمبر، جملگی یکتا پرست
میثمی هر که موحد بود، محبوش خدا
پس رجالی، راه حق را پیشه کن در زندگی
هر که او را خوب بشناسد،تمنایش لقا
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
خاندان پیامبر اسلام
حمزه
غزل۳
حمزه می باشد رشید و صاحب فهم و کمال
جان خود را می دهد، در راه یزدان و وصال
حمزه همراه علی حاضر شود در جبهه ها
تا نگردد مصطفی در بند و در رنج و ملال
حمزه می جنگد برای عزت اسلام و دین
از بزرگان قریش است ، مظهر جود و کمال
غیرت و درکش سبب شد تا که او مسلم شود
هر که آزارد نبی را، حمزه تازد بی مجال
می زند برفرق دشمن، حمزه با شمشیر ها
او شجاع است و مبارز، در رشادت بی مثال
جگر حمزه برون آ ید بدست جاهلی
مثله کردند آن بدن را، دشمن عز و جلال
حق دهد فرمان نبی را، در خصوص این عمل
خوی استکبار باشد در مرام و در خصال
حمزه باشد با وفا ، در هر شرایط با نبی
در شدائد می شود همراه در جنگ و جدال
میثمی راه شهیدان، راه مردان خداست
جان فدا کن در ره آزادگی و ذوالجلال
خوی استکبار باشد چیره بر اصحاب کفر
دین رجالی می رهاند ، جملگی از ابتذال
سوده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
خاندان پیامبر اسلام
آمنه
غزل۴
همسر باب نبی، دخت وهب شد در جهان
هست احمد حاصل پیوند زوج و ارمغان
آمنه باشد موحد، همچو اجداد نبی
می کند احمد زیارت قبر مادر،خود نشان
عالمان شیعه بر ایمان تو ، صحه نهند
چون که احمد نهی کرده، بر صلات مشرکان
کودکی را بی پدر باشد احمد در حیات
مادرش هم ترک دنیا می کند، در عنفوان
آمنه بنت وهب، از بهترین زن های قوم
از قریش است آمنه، پاک و منزه هر زمان
باعث خیر است احمد بر حلیمه دایه اش
او کند تمدید کارش را، محمد در امان
پنج سالی را حلیمه می کند خود مادری
تا که احمد رشد یابد،دامنش شد گل فشان
دار فانی را بگوید آمنه،در یک سفر
دفن باشد در مدینه، همسر نور جنان
میثمی خواهان وصف تو بود، در این غزل
تا نمایاند بیان، او خصلت و حسن نهان
می کنم وصف تو را ،ای مادر شمس الهدی
کی رجالی قادر از ذکر صفات است و بیان
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
خاندان پیامبر اسلام
ابوطالب
غزل۵
می کند هجرت پیمبر، بهر تبلیغ و شعار
نیست دیگر مونس و هم یاوری در آن دیار
حامی احمد بود در طول عمر خود عمو
از بزرگان بنی هاشم بود، او خوش تبار
چون ابوطالب سدی محکم بود بر کافران
در حیاتش نیست احمد را اذیت آشکار
بعد فوت جد احمد، او بود قیم نبی
سرپرستی می کند وی را، از بین صغار
چون ندیده او پدر را،در حیات و زندگی
می رود هم مادرش ، یکه بماند گل عذار
ساقی مکه بود او حاجیان را مدتی
او پذیرای خلایق بود، از بهر مطار
او ادیب است و بود مولا علی را سر پرست
اهل شعر است و قصیده، مسلمین را افتخار
الگوی زهد است مولا، صاحب علم لدن
داد احمد با علی را او صلابت ، اقتدار
میثمی هم می سراید این غزل را بر عموم
تا شود تبیین صفاتی را ز صدها و هزار
او مسلمان شد رجالی، آگه از ادیان غیر
در خصوص آخرین پیغمبران روزگار
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
نیایش
دعای توسل
غزل۱
شفیع و هادی پیر و جوان از جور وخسران
حسین ابن علی گردیده سالار شهیدان
مقام اولیا و انبیا در راس هستی است
توسل کن که آنها جلوه ای از نور و ایمان
رفیع است و بلند و مرتفع هم جای آنها
محبت بر ائمه در دل و در قلب انسان
بود چندین دعا در نحوه و نام توسل
روایت ها شده ذکر از نبی و از امامان
ائمه جانشین و حجت حق بر زمین اند
توسل جو که منجی بشر هستند هر آن
دعای دیگران در حق انسان مستجاب است
ائمه پاک و معصوم اند، تو سل کن به آنان
توسل بر امامان باعث آسودگی هاست
نباشد ذره ای از دید مخفی یا که پنهان
بخوانند این دعا را هفتگی شبها سه شنبه
بطور جمعی اندر جمکران و کل ایران
بخوان هم میثمی این دعا ها را مرتب
ندارد جز خدا و اهل بیت و نور قرآن
رجالی هم بخواند این دعا را از جوانی
بود مشگل گشا و می زداید غم چه آسان
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
نیایش
زیارت عاشورا
غزل۲
گفت باقر این زیارت را برای مسلمین
لعن کرده ظالمین و غاصبین و ناکثین
بر شمارد ظلم ها را بر ولایت این دعا
خوانده گردد روز عاشورا و ایام حزین
شیعیان بر صحت آن می کنند اصرار ها
می شود تاکید بر راه حسین و نفی کین
اجر و پاداش قرائت بس مهم است و عظیم
توصیه گردد زیارت بر عموم و مومنین
آل مروان و زیاد و خانمان ظلم و جور
می شوند لعنت بر آنها، تا قیامت در زمین
مهدی موعود آید، منتقم باشد امام
نیست رأفت از برای مارقین و قاتلین
هم شروع و هم به پایان می رسد آن با سلام
بر حسین و خیل یاران در جهان و عالمین
از خدا خواهیم در راهش نلغزد پایمان
چون که راه آن شهیدان تا ابد ماند چو دین
میثمی با نذر کردن، می توان مقصد رسید
گر توانی کن قرائت، این دعا را در حزین
در دعا خواهیم از یزدان رجالی انتقام
تا بگیرد حق مردم، از شقی و خائنین
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
نیایش
دعای فرج
غزل۳
بود امید و امداد الهی بر رعایا
شود آن چاره ای بر مشکلات و بر بلایا
بخواهند یاری از آل علی و حجت حق
بدنبال فرج هستند مردم ،هر کجایا
اطاعت کن ز مولا و ولی در عصر غیبت
رفیع است جایگاه بی مثالش در سجایا
بخوانند از برای اذن یزدان در قیامش
که تعجیلی شود اندر ظهورش از عطایا
فرج باشد رهایی از غم و اندوه و هر یاس
قرائت می شود در سختی و رنج و بلایا
سبب گردد رهایی و نجات ابن احمد
بیاموزد امام و مقتدایش در وقایا
رهایی و گشایش در امور و زندگانی است
بگویند مردمان در غیبت مهدی خدایا
بود اعمال سرداب و نماز خاص حضرت
دعایی چون فرج باشد به تعقیب ادایا
بیا ای میثمی دوری نما از شر شیطان
توسل کن به مهدی و رها شو از خطایا
بود فریادرس ما را رجالی، آل احمد
که اینان واسط الله و ما از هر زوایا
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
نیایش
دعای سمات
غزل۴
گفت باقر این دعا را از برای سالکان و عارفان
از شمیمش میشود مسرور قلب و روح و جان
قلب ها را می کند شاداب آن اسمای پاک
خوانده گردد عصر جمعه، مشعل عشق و روان
اسم اعظم در دعا باشد، آن اسمای حق
مستحب باشد قرائت، بهر وجدانت بخوان
پر ز رمز است و نشانه در اجابت این دعا
زین سبب خوانند آنرا چون سمات و یک نشان
هست مقبول عوام مردم و اصحاب خاص
پر ز مضمون های عالی و معارف اندر آن
می کند محفوظ ما را از شیاطین درون
دور سازد دشمنان را، از خصومت در امان
می کند بیمه تو را، اندر حوادث ناگوار
نیست دیگر دشمنی ، در عالم و کون و مکان
خوانده می گردد دعا، اندر مجامع دائما
گاهی جمعی،گه فرادا، در شب شنبه بیان
میثمی آن را بخواند ،جمعه ها از فرط عشق
بلکه بنماید ورا محفوظ از انفاس و جان
پس رجالی آن بخوان ،از بهر انفاس لعین
تا کند سرکوب و مدفون، آن خطاهای عیان
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
نیایش
دعای سمات
غزل۴
گفت باقر این دعا را از برای سالکان و عارفان
از شمیمش میشود مسرور قلب و روح و جان
قلب ها را می کند شاداب آن اسمای پاک
خوانده گردد عصر جمعه، مشعل عشق و روان
حاوی اسرار حق باشد سمات و نام هو
مستحب باشد قرائت، گر توانی آن بخوان
پر ز رمز است و نشانه در اجابت این دعا
زین سبب خوانند آنرا چون سمات و یک نشان
هست مقبول عوام مردم و اصحاب خاص
پر ز مضمون های عالی و معارف اندر آن
می کند محفوظ ما را از شیاطین درون
دور سازد دشمنان را، از خصومت در امان
می کند بیمه تو را، اندر حوادث ناگوار
نیست دیگر دشمنی ، در عالم و کون و مکان
خوانده می گردد دعا، اندر مجامع دائما
گاه جمعی،گه فرادا، در شب شنبه بیان
میثمی آن را بخواند ،جمعه ها از فرط عشق
بلکه بنماید ورا محفوظ از انفاس و جان
پس رجالی آن بخوان ،از بهر انفاس لعین
تا کند سرکوب و مدفون، آن خطاهای عیان
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
نیایش
دعای عهد
غزل۵
هر که خواهد برگزیند یار خود را در جهان
چون امام و حجت حق در دو عالم همزمان
ابتدا باید کند پیمان و عهد خود جدید
تا شود تجدید عهدش، در اطاعت بی امان
گفت صادق این دعا را، بهر یاران امام
می کنی اظهار آنرا با عمل،هم با زبان
عهد ما بر جا بود، حتی پس از ترک دیار
گر نباشی در ظهور حضرت صاحب زمان
بعد دستور قیام حضرت رب عظیم
باز می گردی به دنیا، بار دیگر جان فشان
مردمان بر مصطفی و آل او گویند درود
تا شود دین خدا بر پا و گردد حق عیان
گر بخوانی عهد را هر روز ، تا صبح چل ام
می شوی از خیل یاران، در دو عالم بی گمان
این همه ادعیه در وصف امام عصر خویش
از برای درک و فهم ما بود، در نقششان
میثمی مشتاق دیدار و تمنای وصال
تا به کی بیند ، تعدی بر حقوق دیگران
هست مسرور از سرودن ،در خصوص آن امام
نیست قدرت را رجالی، شرح کامل در بیان
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی
باسمه تعالی
امام سجاد ( ع)
افشاگری
غزل(2)
هر که دور افتد ز انوار خدای بی کران
آتش دوزخ شود تقدیر و هم فرجامشان
داد وعده، حاکم ملعون، چو پول و پست و زر
کیسه های زر شدی انگیزه و شوقی چسان
کربلا شد معبد عشق و محل دفنشان
چون که راس حضرتش بر نیزه می گفتی اذان
سنگ باران شد سر آقا حسین در بین راه
سر بیفتد بر زمین، از نیزه و راس سنان
" کر بلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود"
چون که افشا کرد جمله نقشه ها را در میان
لب گشود هم زینب و هم نور زهرای حسین
در ملامت بر یزید و بر جفای کوفیان
شد مدینه از جفا بر اهل بیت مصطفی
سالها در ماتم و در سوگ باشد آنچنان
بین علی لب بسته باشد همچو جدش مرتضی
تا که دین مصطفی بر جا بود از بهرمان
در علوم مختلف دارد سخن بهر عموم
شد زبور آل احمد، در میان شیعیان
شد بیان یک گوشه ای از ماجرای کربلا
تا شود روشن حقایق، ظلم و جور اشقیان
میثمی، تو از رجالی درس ها آموختی
وقت آن باشد که همراهی کنی تو بی امان
سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی