رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

تحلیلی بر قصیده ای اهل حرم (۵)

در این مرثیه، شاعر با نگاهی جان‌سوز و آمیخته به اندوه، واقعه‌ی عاشورا را از زبان اهل حرم، به‌ویژه حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها)، بازگو می‌کند. او می‌گوید:

از دشت ستم و بی‌عدالتی، دیگر نوای دلدار، نوای یاری‌دهنده، به گوش نمی‌رسد. در شام غریبان، هیچ نشانه‌ای از حضور یار حقیقی، حضرت حسین (ع)، باقی نمانده است.

ای اهل حرم! داغ حسین چنان سنگین است که کوه‌ها را به لرزه درمی‌آورد. پس از شهادت او، دیگر حتی نامی از پیشتازان راه حق به گوش نمی‌رسد.

با شهادت ولیّ خدا، عرش الهی به لرزه درآمد و حرم الهی در اندوه فرو رفت؛ دیگر بانگ عزاداران در صحن آن شنیده نمی‌شود.

وقتی از لبان حسین (ع) صدای «یا الله» برخاست، مردمِ دنیا دیگر از آن صدای گران‌قدر، حقیقتی را درک نکردند.

خنجرِ دشمن غباری بر گونه‌ی او نشاند، اما از خاک تربتش بوی گلاب‌آسای بهشتی به مشام نرسید.

در دشت بلا، زینب (س) با اندوه فریاد زد؛ اما از شام ظلم و ستم، دیگر یاوری و سالاری برنخاست.

سرِ مبارکش بر نیزه به‌سوی معبود رفت، و در این آینه‌ی حقیقت، جز زخم و رنجِ سزاوار کسی که راه حق را پیموده، چیزی نبود.

در صحنه‌ی قتلگاه، آسمان از اندوه خشک شد؛ از خاک نیز اشک و ناله‌ی سوگوارانه‌ای بلند نشد.

با شمشیر و خنجر، نور هدایت را بریدند و خاموش کردند؛ از شام، حتی یاد علمدار باقی نماند.

سرور نیکان را با افتخار، سر بریدند؛ و پس از آن، تیغ، جز جفاکاری و ظلم، چیزی نیافرید.

پیکر حضرت علی اکبر، پاره‌پاره در بیابان افتاده بود؛ و دیگر از این تیغ‌ها، صدایی از گفت‌وگوی حقیقت شنیده نمی‌شد.

خاک کربلا تبدیل به قبله‌ی دل‌های عاشقان شد؛ اما از قبله‌نما، نوری که راهنمایی کند، دیگر نیامد.

کربلا صحنه‌ی خون و آتش و اسارت شد؛ و از رحمت و مهربانی، دیگر نشانی از لطف الهی دیده نشد.

آتش به خیمه زدند، و دل زینب از اضطراب لرزید؛ لحظه‌ی دیدار با یار نیز دیگر نیامد.

در حریم عصمت، شمشیر جفا نفوذ کرد؛ و از شرم این حادثه، ماه شب تار نیز از رخ کشید.

زنان اهل حرم به خاک افتادند، در پی آتشی که ظلم افروخته بود؛ و از آن ستم، دیگر نغمه‌ای از محبت دلدار شنیده نشد.

بر پوشش خورشید (نماد زینب یا دیگر بانوان حرم) گرد و غبار طوفان نشست؛ و از دشمن پست، دیگر غیرت آزادگان دیده نشد.

آتش بر دامن صد باغ طهارت افکندند؛ و از آن باغ‌های پاکی، دیگر گل‌های معطر نروییدند.

از نیزه‌ها، نسیمی از بی‌شرمی وزید؛ و از این دشت، دیگر خُلق جوانمردان علمدار به مشام نرسید.

خیمه‌ها را آتش گرفت و خون جاری شد، دل زینب در هم شکست؛ و دیگر از مهر خدا، لطفی سزاوار ظاهر نگشت.

خورشید حیای اهل‌بیت در گودال قتلگاه فرو ریخت؛ و شام از شرم و آزرم، دیگر نوری نیافرید.

چشمان سکینه، پریشان از غم دشت، اشک‌بار بود؛ و از اشکش، نغمه‌ی آشنای پدرانه برنخاست.

زینب در بیابان تنها شد، و نالید از اینکه دیگر بر پیکر برادر، نشانی از حیات یار نیست.

او با دلی شکسته نگریست که پیکر بی‌سر برادرش حتی اشک او را هم تحریک نمی‌کند؛ گویی که از جان علی، دیگر عزم پیکار نمانده است.

او گفت: تو کشته شدی و جانم به فغان آمد؛ و از شام، دیگر حتی نامی از علمدار نمانده است.

اشک از چهره‌اش افتاد و دنیا در اندوه سوخت؛ از آسمان هم بانگ پرستار و امداد نیامد.

کودکان خاموش و گوشه‌نشین بودند؛ چون از سایه‌ی پدر دیگر مهر و محبتی نیامد.

شمشیر فرود آمد و آیینه‌ی کوثر را شکست؛ و از نور، دیگر شراری از انوار هدایت نیامد.

در کاروان اهل‌بیت، جز ناله و سوز دل چیزی نمانده بود؛ در خیمه، دیگر سایه‌ی سردار به چشم نمی‌آمد.

در نهایت، سراینده با دلی سوخته و خسته، آرام گرفت؛ چراکه دریافت، جز از جانب خدا، هیچ لطف و امدادی نمی‌رسد.

تحلیل و تفسیر عرفانی و ادبی:

۱. واکاوی ساختاری و ادبی:

  • ساختار قصیده به‌صورت کاملاً منسجم و پیوسته طراحی شده‌است. ردیف «نیامد» همچون ستون فقرات، انسجام صوتی و معنایی شعر را حفظ می‌کند.
  • قافیه‌هایی مانند: دلدار، یار، عزادار، گفتار، جهاندار، گرفتار، سردار... بار معنایی و سوزناک شعر را تقویت می‌کنند.
  • زبان اثر کلاسیک، سنگین و در عین حال پر از صور خیال است (استعاره، نماد، ایهام، تشبیه و تضاد).

۲. تحلیل محتوایی:

  • مرکزی‌ترین مضمون شعر، غیبت یار و فقدان حضور معنوی حضرت سیدالشهدا در زندگی اهل‌بیت است.
  • هر بیت، تجلی فاجعه‌ای است معنوی و تاریخی: نه‌تنها از جنبه فیزیکی و جسمانی (قتل، اسارت، بی‌سر بودن)، بلکه از جنبه‌های عمیق عرفانی و ایمانی (خاموشی نور هدایت، غیبت علمدار، بی‌مهری آسمان، گم شدن قبله‌نما).
  • شعر در مسیر تدریجی از واقعه‌ی قتل و اسارت به یأس کامل از خلق و تسلیم مطلق به اراده‌ی الهی می‌رسد. این مسیر، نشانی از عرفان شیعی دارد: فنا در مصیبت، بقا بالله.

۳. درون‌مایه‌های عرفانی:

  • واژگانی چون: نور هدایت، آینه، آیینه کوثر، ماه شب تار، قبله‌نما، انوار، مهر خدا، لطف سزاوار همگی نشان از حضور لایه‌های باطنی و معنوی در شعر دارند.
  • شاعر به تدریج ناامیدی از خلق را در مقابل پناه به خالق می‌نشاند؛ و در بیت پایانی، با صراحت می‌گوید: «از غیر خدا، لطف دگر کار نیامد».

 نتیجه‌گیری:

این قصیده، مرثیه‌ای کامل، فشرده و بسیار اثرگذار از واقعه‌ی عاشورا است که در عین وفاداری به تاریخ، نگاه عرفانی و معنوی دارد. اندوه شاعر، تنها اندوه جسمانی نیست، بلکه نوعی اندوه قدسی و حسرت غیبت هدایت الهی است. واژگان، ساختار و محتوا هم‌صدا در یک جهت حرکت می‌کنند: "پناه بردن به خدای یگانه در زمانه‌ای که حتی ماه و خورشید از شرم روی برگردانده‌اند."

نویسنده 

دکتر علی رجالی 

  • ۰۴/۰۴/۱۹
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی