رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۸۶ مطلب در بهمن ۱۴۰۲ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


اشعار اماکن مذهبی

بخش اول

مصرع های کوتاه

بخش دوم

مصرع های بلند

۸۲.قبرستان بقیع
امروز جهان شاهد تخریب قبور است
این کار بسی زشت و ز آزاده به دور است
آرامگه چار امام است و بود مدفن اصحاب
آن باعث احیای ولایت و حضور است

 

۸۴.مسجد النبی
همبستگی احمد و اصحاب جدا نیست
آرامگه و مسجد و محراب دو تا نیست
گشته است بنا مسجد پیغمبر اعظم
در اول هجرت شده بر پا و فنا نیست

۸۵.مسجد الحرام
مسجد العظم چو باشد قبله گاه مسلمین
آن بود بالاترین خشکی عالم در زمین
کعبه بنیانش ز آدم بود از روز نخست
قبل بعثت می کند ترمیم احمد همچنین

۸۶.صحرای عرفات
وقوف عرفات است، ز ارکان زیارت
حاجی برود دشت و کند ذکر و عبادت
بخشیده شود هر گنه و کار خطایی
این گفته ی صادق بود و هست کفایت

۸۷.مسجد کوفه
چارمین مسجد که مشهور است بین شیعیان
مسجد کوفه است از بین مساجد در جهان
هفت محراب است درمسجد محل سجده گاه
بس وسیع است و بود آرامگاه سالکان

۸۸.مسجد سهله
مسجد سهله بود محبوب در نزد خدا
در جوار مسجد کوفه شود مسجد بپا
نام های دیگر مسجد سهیل است در عراق
هم بنی ظفر است و عبدالقیس نام آن بنا

۸۴.مسجد النبی
همبستگی احمد و اصحاب جدا نیست
آرامگه و مسجد و محراب دو تا نیست
گشته است بنا مسجد پیغمبر اعظم
در اول هجرت شده بر پا و فنا نیست

۸۵.مسجد الحرام
مسجد العظم چو باشد قبله گاه مسلمین
آن بود بالاترین خشکی عالم در زمین
کعبه بنیانش ز آدم بود از روز نخست
قبل بعثت می کند ترمیم احمد همچنین

۸۶.صحرای عرفات
وقوف عرفات است، ز ارکان زیارت
حاجی برود دشت و کند ذکر و عبادت
بخشیده شود هر گنه و کار خطایی
این گفته ی صادق بود و هست کفایت

۸۷.مسجد کوفه
چارمین مسجد که مشهور است بین شیعیان
مسجد کوفه است از بین مساجد در جهان
هفت محراب است درمسجد محل سجده گاه
بس وسیع است و بود آرامگاه سالکان

۸۸.مسجد سهله
مسجد سهله بود محبوب در نزد خدا
در جوار مسجد کوفه شود مسجد بپا
نام های دیگر مسجد سهیل است در عراق
هم بنی ظفر است و عبدالقیس نام آن بنا

 

۱۰۰.اصفهان
در کنار ساحلی پر آب باشد اصفهان
لیک رودش دائما مسدود گردد ناگهان
حیف باشد شهر تاریخی ما گشته چنین
آب آن در شهرهای دیگری باشد  روان

 

۴۹.فدک
نیمی از ملک فدک، در اختیار فاطمه
داده شد از سوی احمد،در دیار فاطمه
می دهد احمد به زهرا ، هدیه ی اهل فدک
پس گرفتند ملک زهرا، از تبار فاطمه

 



 

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

.شخصیت های مذهبی

بخش اول

مصرع های کوتاه

 

۹۶۷.حضرت ابوالفضل
السلام ای ساقی لب تشنگان

ای سپهسالار و ای شیر زمان
در شجاعت بهر تو همتا نبود
نام نیکت تا قیامت بر زبان

 

۹۶۸.زینب
زینب ای افشاگر و یار ولی
دخت زهرا و پدر باشد علی
کربلا را زنده کردی تا ابد
مکر دشمن را نمودی منجلی

 

 

۸۷۱.حضرت ابوالفضل
السلام ای ساقی لب تشنگان
ای انیس و همدم و یاری رسان
لحظه ای از تو ولایت دور نیست
ای سپهسالار و ای شیر زمان

 

۸۷۲.جان فشانی
بی ید و همتای جهان ، ابوالفضل
گوهر  شهوار زمان ، ابوالفضل
مظهر ایمان و یقین برادر
الگوی عشق  وجان فشان، ابوالفضل

...

 

شیر غران
دخت حیدر شیر غران،  زینب است
همره شاه شهیدان ، زینب است
نور چشم مصطفی و مرتضاست
اوستاد دین و قرآن ، زینب است
 

کوه صبر
مظهر الطاف یزدان ،  زینب است
راز دار حی سبحان ، زینب است
خار چشم ظالمان و اشقیاست
کوه صبر و گنج ایمان، زینب است

شام غریبان
همره  شام غریبان، زینب است
کودکان را ماه تابان ، زینب است
در شبان تار کوفه همچو ماه
راوی و استاد قرآن ،زینب است

 

۸۱.رسم خدا
   عجب رسمی خدا دارد بشر را ​  
    که ما غافل ز اسرار و بصر را
گزیند بهترین ها ی دو عالم
   برد سوی خودش در یک نظر را

 

۱۸۲.شهادت
   عدو از کف ربودی گوهری را ​ 
    فلک بردی زما یک اختری را
تو چیدی آن گل خوش عطر یاران
    جدا کردی ز جانها ، دلبری را

 

۱۸۳.استاد
دریغا اسوه ای ایثارمان رفت   
 ز دنیا محرم اسرارمان رفت
شفیق و رهنما در عرصه ها بود
 بهین استاد خوش گفتارمان رفت

 

۱۸۴.امیر
ز جان شیدای آل مصطفی بود 
  امیری بی ریا در جبهه ها بود
شود محشور با جمع شهیدان
  که عمری خادم آل عبا بود

 

 

 

۱۸۵.سلیمانی
 مطیع امر حق هم رهبری بود  
   عزیز و مهربان و گوهری  بود
سلیمانی شهادت را پذیرا
  گل پر پر شده را یاوری بود

 

۱۸۶.سلمان
  دو صد افسوس ایشان را ربودی​   
     صفا بخش دلیران را ربودی
که خونش صد سلیمانی کند خلق 
     ز ما مردی چو سلمان را ربودی

 

۱۸۷.بی ریا
گل بی خار گلزار محبت          
 به حق سر چشمه ی انوار رافت
سلیمانی شهیدی بی ریا بود
   چو باران بهاری با طراوت 

 

 

 

۱۸۸.سوگ
  به یکباره گرفتی یار ما را​  
   جدا کردی ز ما دلدار ما را
ز ماتم ساغرما گشته لبریز 
   نکردی رحم، حال زار ما را

 

 

  ۱۷۸.شفاعت
سلیمانی بود جایش چه عالی
شفاعت می کند او بر رجالی؟
اگر چه وصل حق باشد تمنا
دعا کن بر من بشکسته بالی

بخش دوم

مصرع های بلند

حضرت رقیه
ای فاطمه ی صغری، در راه خدا رفتی
در خواب پدر دیدی، نا گفته چرا رفتی
با زمزمه های خود، جان همه را سفتی
ای گوهر و دردانه، رقیه کجا رفتی

 

۶۵.ام البنین
بعد فوت فاطمه، ام البنین همسر شود
در مصائب او شریک و همره حیدر شود
مادر عباس باشد، صاحب فهم و کمال
می برد عباس ارث از مادر و یاور شود

 

۷۷.حضرت خدیجه
ای خدیجه، حامی قرآن و دین انبیا
مادر زهرای اطهر، همنشین مصطفی
تو ببخشی آن همه اموال را از بهر دین
شد عبای مصطفی بهرت کفن، بانوی ما

 

۱۲۴.استاد
رنجبر بو د و حسن زاده ، اساتید حقیر
در معارف قوی دیدم و در حکمت  میر
می کنند دنیای ما را روشن و هم آخرت
عمر طولانی عطا کن ، ای خدای بی نظیر

 

 

۱۵۳.شهید سلیمانی
عزتی مانا به ایران داد، سرلشکر سلیمانی
در دل ملت عزیز و یاور رهبر سلیمانی 
حیف شد رفت از میان ما ولی بین عاقبت وی را
با دفاع از حرم، همخوان پیغمبر سلیمانی 

 

 

۱۵۴.راه عاشق
زنده نامش تا ابد آن مالک اشتر، سلیمانی 
مرد میدانی شبیه اش نیست هم دیگر سلیمانی
او بصیرت داشت هم تقوا و خدمت دوست داشت
راه عاشق را ببین ، آن پیرو حیدر ، سلیمانی 

 

 

 

 
۱۵۵.انگشتر
حضرت عباس دستش داد ، سر لشکر سلیمانی
داشت یک دستی به جا از کل یک پیکر سلیمانی 
آن دست یک انگشتری هم دست او بودش
پس پیامی داد پنهانی ز انگشتر سلیمانی 

 

۱۶۹.حاج قاسم
من نمی دانم چرا اشکم شده جاری چنان
این خلوص حاج قاسم  می کند ما را خزان
علت اصلی که شد عامل شوی سردار دل
در خلوص است و ریاضت از درونت بی گمان

 

۱۷۵.قاسم سلیمانی
سید و آقای ما باشد قاسم در میان
مردم ایران چه زیبا پاس می دارند از آن
او شهیدی دیگر از یاران جدش کربلا
آنچه ماند از جسد ،انگشتر جدش چه سان

 

۱۷۴.امام خمینی
قطع کرد از بن خمینی ، دست اندازی و جور
از جماران حرف روح الله می تابد چو نور
با خدا بود و زهر چه بی خدایی دور بود
جملگی  بر مرقد ایشان سلام از راه دور

 

۷۲۳.دین
عباس غوغا می کند ، بی دست ، امضا می کند
زینب افشا می کند ، او خصم ، رسوا می کند
اصغر نجوا می کند ، با خون ، گلگون می کند
دین  خدا  را  جملگی ، احیا  و  بر پا  می کند

 


حضرت علی اصغر
ناله ی طفل صغیری  رسد از گو شه ی دشت
هست آلاله شش ماهه ی اصغر بر دست
می زند حرمله تیری به گلوی اصغر
می چکد خون به زمین در پی تیری، چون جست

 

حضرت زینب(۱)
حضرت ام المصائب ، دخت حیدر ، یاور است
بر فراز تل زینب ، شیر غران ،  ناظر است
شاهد قتل حسین و رهروان  است  یک به یک
راوی اعمال دون  بر پیکر و بر لشکر است

حضرت زینب(۲)
مظهر الطاف یزدان، گنج  ایمان، حاضر است
خطبه هایش در مصاف دشمنان چون مادر است
می کند رسوا یزید کینه توز و فتنه گر
شیر غران خار چشم اشقیای کافر است

حضرت زینب(۳)
راز دار حی سبحان، دخت زهرا ، شاهد است
روزها چون شیر میدان و شبان چون عابد است
کاروان اهل بیت مصطفی را رهبر است
در فداکاری سر آمد ، در عبادت زاهد است

حضرت زینب(۴)
همره شاه شهیدان ، ماه تابان ، اختر است
در سفر ها زینب کبری حضور و یاور است
شرط عقد است این چنین قول و قراری از نخست
حضرت زینب عمل کرده به پیمان ، سرور است

حضرت زینب(۵)
صاحب فضل و کرامت ، در بلاغت قادر است
مظهر صبر و شجاعت، در مصائب حاضر است
زینب است اسطوره ی صبر و حضور و معرفت
در مصائب در مصیبت ، همچو مادر یاور است

 


حضرت  ابوالفضل(۱)
ساقی لب تشنگان است در زمین کربلا
کز دم تیر و سنان افتاده در خاک بلا
او فتاد از صدر زین  اندر مصاف دشمنان
همچو حیدر می کشد آن روبهان بی ولا

حضرت ابوالفضل(۲)

زاده ای ام البنین ، سقای عطشان در فرات
با لب خشکیده آرد مشک آبی در فلات
تیر باران می شود مشک و ندارد چاره ای
نیست آبی تا کند سیراب ، یا چاه و قنات


 

حضرت ابوالفضل(۳)
کیست این آزاده مرد دشت و صحرا نینوا
مرد میدان و غیور و با صلابت در غزا
شیر مردی کاو ندارد از عدو ترسی و باک
می دهد دستان خود را در نبردی از قفا

 

حضرت ابوالفضل(۴)
هست او باب الحواج در مصیبت در عزا
در عزاداری توسل می شود بهر شفا
می کند حاجت روا با اذن یزدان در امور
هست شافی و مقرب نزد یزدان هر کجا

حضرت ابوالفضل(۵)
گوهر بحر فتوت ، صاحب جود و سخا
راد مردی با لیاقت ، تا به آخر با وفا
با تن صد پاره اش غلطان و خیزان می رود
مرد با غیرت ، دلیری بی مثال و بی ریا

حضرت ابوالفضل(۶)
کیست این آزاد مرد و یکه تازه کربلا
کیست این سقای عطشان در زمین نینوا
او ابوالفضل علمدار و شهید ی با وفاست
کیست این ماه منیر شب فروز و رهنما

حضرت ابوالفضل(۷)
کیست این شیر ژیان افتاده در دریای خون
می زند شمشیر بر خیل سواران زبون
او امید زاده ی زهرا ، حسین سر جداست
نیست او را وهم و ایهام وخیال و هم جنون

 


حضزت ابوالفضل(۸)
السلام ای ساقی لب تشنگان در کربلا
ای سپهسالار و ای شیر زمان در هر کجا
لحظه ای از تو ولایت دور ناگردد زعشق
ای انیس و همدم و یاری رسان در نینوا



 

حضرت ابوالفضل(۹)
سرور آزادگان و همدم بیچارگان
می دهد درس شجاعت ، بندگی در هر مکان
تا نفس داری ز ناموس و ولایت دل مکن
منجی مستضعفین است والی عصر و زمان

 

حضرت ابوالفضل(۱۰)
ای جمال دلفریب ماه رخشان در سما
ای بلند سرو خزان در دشت و خاک کربلا
مرحبا بر غیرت و مردانگی با خصم دون
می کشی همچون پدر ، روبه ستیزان بلا

 

 

 

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

 

دیوان رباعیات و دو بیتی های پزوفسور علی رجالی

کلید رستگاری

فهرست مطالب

مقدمه

فصل اول

خدای متعال

فصل دوم

اشعار مذهبی

فصل سوم

اشعار عرفانی

فصل چهارم

اماکن مذهبی

فصل پنجم

چهارده معصوم

فصل ششم

اشعار تاریخی

فصل هفتم

اشعار اجتماعی

فصل هشتم

اشعار فرهنگی

فصل نهم

شخصیت های مذهبی

مقدمه

باسمه تعالی
من سخن گویم  روان با دیگران
تا مخاطب پی برد در  فهم آن
من نخواهم شهرت و آوازه ای
اجر خود گیرم زحی بی کران


  تعدای از رباعیات و دو بیتی های اینجانب، حدود ششصد عدد، در کتاب کلید خوشبختی بنده به چاپ رسید. تعدادی رباعی به طور پراکنده در شبکه های مجازی تلگرام، اینستاگرام و صفحه های شخصی آمده است.لذا تصمیم گرفتم همه رباعیات و دو بیتی های خود را تحت عنوان کلید رستگاری جمع آوری کنم. در حین این کار حدود دویست رباعی جدید سرودم که در وبلاگ های شخصی آمده است.همچنین بعضی سروده ها نیاز به ویرایش داشت.لذا ضمن اصلاح،برای هر سروده عنوانی را اختصاص دادم و به صورت موضوعی تدوین نمودم.امید است برای خوانندگان مفید باشد.
   بعضی از دوبیتی ها اقتباس از غزلیات،قصاید و مثنویات اینجانب می باشد. ممکن است خوانندگان فرصت کافی برای خواندن یک شعر طولانی را نداشته باشند.ولی خواندن دو بیت بطوری که بتواند منظور شعر طولانی را ارائه دهد مفید است.
فیلمسازان سریال ها به موازات یک فیلم سینمایی تولید می کنند.لذا این ایده را در اشعار خود اعمال نمودم.

      اشعار مذهبی و عرفانی اینجانب بر گرفته شده از مفاهیم قرآنی و احادیث که در قالب رباعیات و دو بیتی تقدیم خوانندگان می گردد.منابع استفاده شده از نشریات حوزه های علمیه و اساتید حوزه همانند حجه الاسلام رنجبر و حجه الاسلام صمدی اساتید حوزه قم می باشد.اشعار اجتماعی اینجانب بر گرفته شده از تجارب و احساسات و عنایات الهی است که به مرور زمان سروده شده اند و اکثرا کاربردی و اقتباس از مفاهیم دینی دارد.در هر صورت امکان دارد به خاطر محدودیت های شعری و عدم آشنایی زیاد به مطالب دینی ، در بیان موضوعی در دو بیت نتوانسته باشم حق مطلب را به صورت روشن و دقیق بیان کرده باشم.لذا از کلیه خوانندگان گرامی تقاضامندم که مرا از نقطه نظرات ارزشمند شان دریغ نکنند.

 

سن من گشته به هفتاد و همی در خوابم
دائما در حرکت باشم و من بی تابم
عمر من طی شد و آخر به هلاکت برسم
ای خدا رحم نما ، غافلم و دریابم

   علاقه مندان به مطالعه آثار علمی و اشعار اینجانب می توانند به سایت و وبلاگ زیر برای ذخیره مطالب مراجعه کنند. ضمنا امکان خرید کتابهای اشعار اینجانب توسط سایت الفهرست  و انتشارات کانون پژوهش اصفهان مقدور می باشد.

عناوین کتاب ها:

۱.تاریخ منظوم اسلام

۲.کلیدهای خوشبختی

۳.سیری منظوم در نهج البلاغه

۴.چلچراغ

۵.نوای دل
سایت  علمی :

https://www.researchgate.net/profile/Ali-Rejali-5

سایت های  ادبی

http://rejali2020.blogfa.com/

alirejali.blog.ir

سایت فروش

htpp://alfehrest.com

 

کلیه ی حقوق مادی و معنوی مترتب بر این اثر متعلق به دکتر علی رجالی می باشد

 

فصل اول

خداشناسی

بخش اول

مصرع های کوتاه

 

توحید


چون که خود گفتی به سوی من بیا
هر کجا باشی بیایم ای خدا
گرچه راهت روشن است بر خالصان
اذن تو خواهم امید و رهنما

 


ای خدای بی نیاز و چاره ساز
مرکب معراح من باشد نماز
چون مسافر سوی کوی دلبرم
من گنه کارم عطا بنما جواز

 


همچو مرغی در میان آسمان
بل ببینم  جلوه ای از آن جهان
یا بجویم روی ماهت در لقا
زانکه باشی دلربا و دلستان

 


آرزو دارم که گردم یک نفس
لحظه ای آزاد از بند قفس
تا ببینم نور ذات ایزدی
خالق یکتا تویی ای دادرس

 


هادی این ره مرا پیغمبر است
کاو مراد و مقتدا و رهبر است
چون چراغی راه را روشن کند
او امین و مرشد و هم داور است

 


اندر این ره پستی و بالا بود
کی رسد هر کس که بی تقوا بود
من خطا کار و گنه کار و فقیر
هر که با یزدان بود والا بود

 


چون قیامت گشت و هنگام حساب
روز فصل آید شود گاه جواب
خود تو می بخشی گناهان مرا
نامه ام خالی بود از هر ثواب

 


من به امید تو این ره آمدم
در پی فضل تو آگه آمدم
لیک در پیشت کنون شرمنده ام
سوی یکتا گوهر و شه آمدم

 


من که دانم کرده ام با خود جفا              
  شرمسارم در حضورت ای خدا
تو عظیمی و کریمی و رحیم
خود تو می بخشی جفاها هم خطا

 


این مسافر کی به مقصد می رسد
تا دمی کاو دل بر این دنیا نهد
زرق و برق این جهان مانع شده
ای خدای واحد و یکتا احد



 

 

 

توحید(۱)
چون که خود گفتی به سوی من بیا
هر کجا باشی بیایم ای خدا
گرچه راهت روشن است بر خالصان
اذن تو خواهم امید و رهنما

توحید(۲)
ای خدای بی نیاز و چاره ساز
مرکب معراح من باشد نماز
چون مسافر سوی کوی دلبرم
من گنه کارم عطا بنما جواز

توحید(۳)
همچو مرغی در میان آسمان
بل ببینم  جلوه ای از آن جهان
یا بجویم روی ماهت در لقا
زانکه باشی دلربا و دلستان

توحید(۴)
آرزو دارم که گردم یک نفس
لحظه ای آزاد از بند قفس
تا ببینم نور ذات ایزدی
خالق یکتا تویی ای دادرس

توحید(۵)
هادی این ره مرا پیغمبر است
کاو مراد و مقتدا و رهبر است
چون چراغی راه را روشن کند
او امین و مرشد و هم داور است

توحید(۶)
اندر این ره پستی و بالا بود
کی رسد هر کس که بی تقوا بود
من خطا کار و گنه کار و فقیر
هر که با یزدان بود والا بود

توحید(۷)
چون قیامت گشت و هنگام حساب
روز فصل آید شود گاه جواب
خود تو می بخشی گناهان مرا
نامه ام خالی بود از هر ثواب

توحید(۸)
من به امید تو این ره آمدم
در پی فضل تو آگه آمدم
لیک در پیشت کنون شرمنده ام
سوی یکتا گوهر و شه آمدم

توحید(۹)
من که دانم کرده ام با خود جفا              
  شرمسارم در حضورت ای خدا
تو عظیمی و کریمی و رحیم
خود تو می بخشی جفاها هم خطا

توحید(۱۰)
این مسافر کی به مقصد می رسد
تا دمی کاو دل بر این دنیا نهد
زرق و برق این جهان مانع شده
ای خدای واحد و یکتا احد

 

 

۹۰۰.کلام حق
کتاب عشق و تقوا سوی سبحان
بود هر آیه اش نوری ز رحمان
کلام حق بود عالیترین ذکر
ستون محکم ایمان و عرفان

۸۹۴.مقصود
ای خدا ، ای خالق و معبود ما
ای امید و یاور و مقصود ما
کل عالم ، دم به دم ، تسبیح تو
ای صفا بخش دل و محمود ما
 

۸۹۳.فضل
از خدا خواهیم ، فضل و  معرفت
علم و تقوا ، حسن خلق و مغفرت
حق بود رحمان و غفار و علیم
می دهد ما را مقام و منزلت 
 

۸۹۲.عصیان
از خدا خواهیم روح بندگی
صدق گفتار و خلوص و سادگی
حلم زینب ، صبر ایوب و رضا
  ترک هر عصیان و هر آلودگی

 

 

۸۸۵.رهایی
جان رها شد ، گر ز بند نفس پست
دل ز روی ماه جانان ، گشت مست
هر چه بینی جملگی آیات اوست
جلوه ی حق کی ببیند خود پرست
 

 

۸۸۸.صراط مستقیم
از مسیر حق جدا گشتن خطاست
خاطیان را عاقبت رنج و بلاست
همره روز جزا ، افعال توست
 سر نوست سرکشان ، شوم  و جزاست

 

 

۸۸۹.کسب معرفت
ای که شهادت بود ، راه گشای امور
نفس کند مردمان ، دور ز ایمان و نور
راه رسیدن به حق ، تزکیه ی جان و دل
  رشد بنی آدم است ، کسب  کمال و شعور

 

 

۸۹۰.نور حق
از نبی تا حضرت صاحب زمان
جملگی هستند چون نور جنان
شد تجلی نور یزدان در امام
نور قرآن و ولایت شد عیان

 

 

..
۸۴۵.ریاضت
هر که نفس خویش را سرکوب کرد
خویشتن را در جنان محبوب کرد
با ریاضت بر خود و امیال خویش
   عشق حق را در دلش مجذوب کرد

 

۸۴۶.به نام خدا
به نام خداوند روزی رسان
دهد رزق ما هر زمان و مکان
توکل بر او هست ما را کمال
که نامش بود ورد پیر و جوان

 

 

۸۴۷.سر آغاز
به نام خداوند روح و روان
خداوند جان و خدای جهان
نباشد جز او لایق این ندا
سر آغاز هر کار در هر زمان

...
 

 

 

۸۱۱.پناه
ای امید عارف و پیر و فقیر
دستگیر سائل و شاه و وزیر
در پناه تو همه آسوده اند
چونکه هستی حافظ خرد و کبیر

 

 

۸۱۲.تجلی حق
ای پناه بی پناهان در عقاب
حافظ یو نس تو بودی قعر آب
شد تجلی قدرتت بر کوه طور
 قصر قارون گشت ویران و خراب

 

۸۱۳.حی دانا
اگر کردی توکل بر خدایت
بداری عاقبت از حق رضایت
سپردی کار خود بر حی دانا
خدا باشد کفیل و با درایت

 

 

 

۸۱۴.پاکی نفس
تعالی بشر اندر خضوع است
علاج واقعه قبل از وقوع است
عروج آدمی در پاکی نفس
به تسبیح خداوند و خشوع است

 

 

۸۱۵.سقوط
الهی عیب و عذر ما کثیر است
عبودیت علاج بی نظیر است
خدایا بخششی بنما ز رافت
سقوطم از گناهان کبیر است

 

۸۱۶.نور ایمان
الهی چشمه ای از نور ایمان
عطا بنما ز مهر و لطف و احسان
الهی دست ما گیر از خطایا
پشیمانم ز لغزشها فراوان
 

 

۸۱۷.خطر
الهی لحظه ای بر ما نظر کن
امید نفس دون را بی اثر کن
مصون بنما مرا از هر رذالت
مرا دور از بلا و هر خطر کن

 

۸۱۸.فیض
خوشا آنکس که از فیض الهی
ندارد چشم و امیدی به واهی
گزیده در جهان یاران والا
فقط با یاد حق مامن ز چاهی

 

 


۷۸۱.عفو
  ما خطا کار و تو باشی ستار
   ما  گنه کار و تو باشی غفار 
ای خدا عفو نما ، جرم و خطا
ما ضعیفیم و  تو باشی قهار

 

۷۸۲.مدد
ای که هستی همه چیز و ما هیچ
ما گرفتار رهی پیچا پیچ
می کنم ناله و خواهم  مددی
جسم مانع بود و هم پاپیچ

 

 

۷۲۷.گلستان
سر آغاز هر کار ، با ذکر هو
نبی را کند حفظ ، در نار او
تجلی کند حق تعالی عیان
گلستان شود ، آتش آن عدو

 

 

۷۲۹.جایگاه
گر خریدار دل و جانت خداست
جایگاهت در جوار اولیاست
می برد هفتاد و دو یاران خود
جای آنها بر سریر کبریاست

 


۷۰۶.وصف خدا
چه خوش گفت وصف خدا را علی
وجودش بود ظاهر و  هم خفی
بود برترین  و بود نزد ما
خدای عظیم  وخدای جلی

 

 

 

۷۰۱.ظلم
ظلم بر جان ، می کند قلبت سیاه
بر بدن ظلمی شود ، جسمت تباه
روح تو خواهان حق هر آن و دم
حق ببیند ، هر خطا و اشتباه

 

 

۷۰۲.شکر نعمت
الهی سینه ای ده پر ز حکمت
ببینم راز و اسراری ز خلقت
نباشد جز خدا ، باقی به عالم
زبانی ده که گویم شکر نعمت

 

 

۷۰۳.یوسف
ناجی یوسف تویی  در قعر چاه
حکمت و شوکت دهی با عز و جاه
تو خدایی می کنی و ما گرفتار هوا 
مى شود یوسف عزیز مصر و شاه

 


۶۶۹.نوای دل
 مشنو از نی چون ، روایت می کند      
  بشنو از جان ،  چون صدایت می کند
مشنو از نی ، نی صدای بینواست      
  بشنو از حق ، چون عنایت می کند

 


۶۶۴.اسم اعظم
هفتاد و سه حرف ، اسم اعظم باشد
هفتاد و  دو  حرف ، شخص خاتم داند
هفتاد و دو مخلص و شهید و یاور
فررند  علی  و نور  عالم  باشند

 

۶۶۵.‌وحی
قرآن شده نازل ، به زبان عربی
تا فهم شود ، ذکر خدا در اثری
نازل شده در شان و نه در اصل وجود
با وحی سخن گفته خدا ، با بشری

 


۶۶۳.هستی
خدا خالق شمس و ماه و جهان
خدا صاحب عرش و فرش خزان
دهد روزی بندگان را همی
خدا باعث هستی و انس و جان

 

 


۶۵۸.نور حق
نفس دون را روز شب سرکوب کن
سینه را خلوتگه محبوب کن
نفس را در بند و دل آزاد کن
نور حق را در دلت مجذوب کن
 

۶۵۶.جهان آفرین
قلم زد به عالم ، چو صدها نگین
جهانی بپا کرد ، کامل ترین
خداوند هستی ، خداوند جان
هزار آفرین ، بر جهان آفرین

 
 

 

۶۶۰.لغزش
دانی که خدا ولی ما در دو سرا    
دانی که بود امید ما در همه جا
حق حاضر  و ناظر بود و ما قاصر
او حافظ ما ز لغزش و سعی و خطا

 


۶۴۶.حضور
دل خسته و جان خفته و ما سرگردان
حق شاهد و ما غافل و سست‌ و نالان
عمری به هدر رفت و ندیدیم خدا را
او حاضر و ما غایب و مست و حیران

 

 

۶۴۷.تجلی کامل حق
از نبی تا حضرت صاحب زمان
جملگی باشند چون نور جنان 
شد تجلی نور یزدان در سه چیز
نور قرآن و ولایت ، کهکشان

 


۵۹۷.علم ذر
ای داده شده ، ز عالم ذر تو حیات
ای آمده ای ، بهر کمال و حسنات
در عالم ذر ، به حق بگفتی یکتا
تا عذر نیاوری ، به وحدت در ذات 

 

۵۹۸.نظر
عاشق شدم خدایا ، معشوق من کجایی
بر ما نما نظر دمی کن ، بر ما نما عطایی
هر روز و شب بخواهم ، روی امید جانان
کی می شود میسر ،  ترک قفس ، رهایی

 

 

۵۹۹.روح
زمانی که خالق بشر آفرید
کمال هنر را به او درتنید
تبارک به خود گفت ، صد آفرین
خداوند ، روحی به انسان دمید

 

۶۰۰.خدا
خدا خالق شمس و ماه و جهان
بود صاحب عرش و فرش خزان
دهد روزی مردمان روز و شب
خدا باعث هستی و روح و جان


۵۸۳.راه حق
غم مخور ، ناله مکن ، راز مگو
  جز خدا ، دلبر و دلدار مجو
اکثرا غرق خود و امیال اند
   راه حق جو ، و مرو  از هر سو

 

 

 


۵۸۰.شکر نعمت
الهی سینه ای ده پر ز حکمت
ببینم راز و اسراری ز خلقت
ندارم جز خدا یار و پناهی
زبانی ده که گویم شکر نعمت

 

۵۷۱.نیکی
بهترین پاداش و نیکی در خفاست
هر چه بی منت بود کاری رواست
دور بودن از ریا ، دان احسن است
اجر احسان و کرم از کبریاست

۵۷۲.ذوالجلال
عبادت بهترین راه وصال است
بریدن از خود و طی کمال است
شروع گفتگو با حق تعالی است
سخن با دلربا و ذوالجلال است

 


۵۵۷.عفو
بیان کرد یاد خدا را کسی
مجو جز محبت به انسان بسی
تو در عشق و آگاهی و عفو جو
که هر چیز دیگر بباشد خسی

 


۵۵۴. جمال
اگر خواهی جمال دلربا را
اطاعت کن ولی و مصطفی را
تفکر پیشه کن با زهد و تقوا
اگر عاشق شوی یابی خدا را

 

 

 

۵۵۵.آیات
جان رها شد ، گر ز بند نفس پست
دل ز روی ماه جانان ، گشت مست
هر چه بینی جملگی آیات اوست
جلوه ی حق کی ببیند خود پرست

 

 


۵۴۴.غرور
از قدرت حق ، جن و ملک حیرانند
با اذن خدا ، هر دو جهان ویرانند
مغرور مشو که زندگی زود گذر
در طوف حرم شاه و گدا یکسانند

 

۵۳۸.غمخوار
ای مونس و غمخوار من
ای لیلی و دلدار من
مجنون شده مجنون تو
ای حافظ اسرار من

 

۵۳۹.آتش
 حیران و مست روی حق
در هستی و در کوی حق
آتش گرفته جان و  دل
کی پر کشایم سوی حق

 


۵۳۶.یکتا
ای نور بی همتای من
ای عشق نا پیدای من
جانم شده مشتاق تو
ای قادر و یکتای من

 

۳۱.دل
این دل رها و مست است 
 در بند نفس  پست است
یارب نما ی لطفی
چون او خدا پرست است

 

 

۵۳۲.تهمت
با ترک گناه ، دل شود شاد
با ذکر و دعا ، حق کنی یاد
اعمال نکو ، می شود ثبت
با تهمت و افترا ، دهی باد

 

 

 

۵۳۳.تلاوت
 اگر خواهی شوی محبوب جانان
تلاوت کن کلام و ذکر سبحان
چو توام با عمل با فهم گردد
بود راه نجات و دفع شیطان

 
۱۳۶۱.صبوری
اگر خواهی سعادت در دو دنیا
عبادت کن خدا را ، کسب تقوا
صبوری کن ، صبوری کن ، صبوری
صبوری در مصیبت ، هم بلایا

 

 


۵۲۸.قادر
ای که هستی قادر و حی و علیم
ما گرفتار هوای نفس و بیم 
تو قدیری و حکیمی در جهان
دست ما گیر ای خداوند کریم

 

۵۱۸.خلقت
خدا خالق شمس و ماه و جهان
خدا صاحب عرش و فرش خزان
دهد روزی بندگان روز و شب
خدا باعث هستی و روح و جان

 

۵۱۹.اطاعت
اگر خواهی جمال دلربا را
اطاعت کن ولی و مصطفی را
تفکر پیشه کن با زهد و تقوا
اگر عاشق شوی بینی خدا را

 

 

 

۵۱۱.احسان
الهی به شب زنده داران تو
که جز تو نخواهند ، یاران تو
نما لطف  بسیار بر بندگان
کنند شکر نعمت ز احسان تو

 

۵۱۲.کبر
مکن تکیه بر عقل تنها ،  بشر
شود موجب کبر و اندوه و شر
اگرعقل تنها شود رهنما
نبینی تو حق را ورای نظر


۱۳۵۸.عالم غیب
آنچه پنهان است از دید بشر
ماورای جسم می باشد اثر
عالم غیب است اسرار نهان
بر خدا نبود غیابی در نظر

 

 

۵۰۳.وجود
سیر حق دارد مسیری دلربا
با قبول  دین و ایمان  بر خدا
گر یقین پیدا شود در معرفت
نیست شکی در وجود و ارتقا

 


۴۹۴.پیام
پیام  خداوند دانی که چیست؟
بود آیه هایش ، کلام نبی است
طریق ادا ، وحی پیغمبر است
زبان خدا با محمد علی است

 


۴۹۱.ضعفا
الهی به آه اسیران و بیچاره گان
تحمل عطا کن بر این بنده گان
گرفتار گشته  در این روزگار
فقیران و پیران و درمانده گان

 

 

۴۹۲.هنر
زمانی که خالق بشر آفرید
کمال هنر را در او  درتنید
تبارک به خود گفت ، صد آفرین
خداوند  روحی در انسان دمید

 

۴۸۱.یوسف
خدا می رهد یوسف از قعر چاه
دهد شوکت وعزت و قدر و جاه
نشاند به تخت و دهد علم خویش
خدا می نماید به او چاه و راه

 

 

۱۳۵۲.شروع
به نام خدا وند روزی رسان 
 که نامش بود ورد پیر و جوان
شروع کن تلاش و تقلای خویش
به نام خداوند عرش و جهان

۱۳۵۳عزت
شرف و عزت ما در تقواست
از خدا خواه ، که او بی همتاست
هر که را نیست سعادت ، عزت
ذلت و خواری او واویلاست


۴۷۸.سیر حق
با قبول  دین و ایمان  بر خدا
سیر حق دارد مسیری دلربا
گر یقین پیدا شود در معرفت
نیست شکی در وجود و رهنما

 

۴۷۹.ثبت
با ترک گنه ، روح و روان شاد شود
با ذکر و دعا ، امید ما یاد شود
اعمال بد و خوب همه گردد ثبت
با هر گنهی حسن تو بر باد شود

 

۴۸۰.خنجر
تا به کی سر خم کنی بر این و آن
می زنی خنجر به جسم و روح و جان
دل چرا بستی به هر کس ، نا کسی
سجده کن بر درگه یزدان ، عیان

۱۳۴۹.شاهد
خدا قادر و شاهد کار ماست    
 خدا وند ناظر به رفتار ماست
بقای جهان پرتوی اذن اوست
کمال و تعالی به پندار ماست

 

 


۴۷۲.شاهد
آدمی جاهل ز فردای خود است
آنکه می داند خدای واحد است
با توکل کارها ممکن شود
چون خدا دانا و بر ما شاهد است

 

 

 

۴۷۳.نوید
ما نداریم بجز خالق هستی دگری
ما گرفتار زبانیم  و دو گوش و بصری
گاه گوید سخنی ، فتنه کند گوناگون
راه حق جو ، که نوید است و امید بشری

 

 


۱۳۴۷.گشایشگر
به نام خدا وند کیهان و نور
خدای حکیم و علیم و غیور
  که ذکرش تسلا دهد جان ما
گشاید گره ، از مصائب ، امور

 

۴۴۷.قیاس
جان جانان می شکافد ماه را
عقل و چشم  ما نبیند جاه را
جان ما ناچیز باشد در قیاس
حق تعالی می نماید راه را

 

 

۴۴۸.غیب
اهل دل آگاه بر غیب و شهود
ما چه می دانیم از بود و نبود
انبیا و اولیا خواهان حق
چونکه دل لبریز از باران جود

 

 

 

 

۴۴۱.ادب
می شود مشتق  ادب از اسم رب
هست شیطان پیرو خشم و غضب
او دهد نسبت خطایش بر خدا
چونکه شیطان دور باشد از ادب

 

۴۴۲.شکر
شکر نعمت بر همه واجب بود
هر که آرد بر زبان غالب بود
موجب افزایش رزق است و قوت
دان خدا بر مردمان صاحب بود

 

۱۳۴۵.معاش
 موجب افزایش رزق و معاش
در قناعت باشد و کار و تلاش
روزی ما می رسد با امر حق
او مقسم باشد و نالان نباش

 

۴۴۳.علق
آدمی تشکیل گردد از علق
جان بگیرد از خدا رب الفلق
قطره ای وارد شود در هسته ای
چون شود کامل ، بیاید با طلق

 

 

۴۴۴.نی
من کیم روی زمین در کهکشان
من چیم جسمی ضعیف و ناتوان
تو همانند نی ای در دست حق
صوت نی آید به اذن رب جان

 


۴۲۵. شب
شب برو در محضر جانان ، خدا
حاجت خود را بیان کن ، با صدا
جان خود را از گناهان بیمه کن
با توسل ، با نیایش ، با دعا

 

۴۱۸.امید
تکیه گاه آدمی دانی خداست
خالق هستی امید و دلرباست
آدمی تعلیم می گردد مدام
یاد گیری بی معلم با خطاست

 

 

 

۴۱۹.علم
علم و دانش از خدای کبریاست
علم بی تعلیم خاص انبیاست
علم ما از عالم و از آدم است
بی تعلم آدمی در قهقراست

 

 

۴۲۰.ادب
هر که خواهد نظر و لطف خدا
بندگی پیشه کند در همه جا
با ادب باشد و با فهم و شعور

تا که بیند اثر ذکر و دعا

 

 

۲۴۴.راه حق
 تداوم راه ولا، حاجت است

فزون ز ارزش گهر، طاعت است  

هرکه کند راه دگر انتخاب

 از  ره حق  فاصله و غایت است



 

 


۴۰۴.حج
حج تجلی گاه روز محشر است
خود مثالی از سرای دیگر است 
طوف و قربانی ز حج اصغر است
طوف حق اما ز حج اکبر است

۴۰۵ رنج
قدرت حق بی حد و بی انتهاست
هر که با حق نیست در رنج و بلاست
قدرت ما از خدای لا یزال
هر که با حق در بیفتد ، او فناست

 

 

۴۰۶.غضب
هفت شهر عشق چون پیموده شد
سر به خاک دوست هر دم سوده شد
جان رها شد ، گر ز بند نفس پست
دل ز عصیان و غضب آسوده شد

 

 

۴۰۷.اولیا
عزت و شوکت از آن کبریاست
قدرت و حکمت برای اولیاست
اولیا را می دهد قدرت خدا
قدرت حق ذاتی و بی انتهاست

 

 


۳۹۸.آرامش
چو خواهی سعادت در این روزگار
مشو غافل از مرگ و از کردگار
توسل، تضرع، به درگاه حق
شود موجب رشد و یابی قرار

 

۳۳۶.ذکر
دائما ذکر تو گویم، ندارم سخنی
آنچه حق گفت بگویم ، چو افراد منی
ما که هیچیم در این کون و مکان و هستی
همه از توست خدایا ، چو زبان و دهنی

 


۳۹۳.خدا
آن خدایی که پرستیم کجاست؟
 او بود ظاهر و پنهان از ماست
او بزرگ است ، امید من و توست
خلق را هادی و خود نا پیداست

 

۳۸۷.روح
تجلی حق ، در صفات خداست
نه در ذات و نه جلوه هاست
ملک می دمد روح را بر بشر
باذن خدا ، آدمی را بقاست

 

 

۳۸۹.راز
 ابر باران می شود ، با امر هو
غنچه هاخندان شوند ، با نام او
می کند خورشید نورانی جهان
کس نداند ، راز و اسرار مگو

 

 

 


۳۸۱.کشتی
منشا هر چیز از ذات خداست
قدرت حق در ید و بازوی ماست
ما درون کشتی و بر روی آب
ناخدای ما ، خدای کبریاست

 


۳۷۷.رزق
می رسد الطاف حق هر روز و شب
پس چرا مایوس و دل گیری ز رب
او دهد جان و دهد روزی تو را
از خدا کن حاجت خود را طلب

 

 

 

۳۷۸.واسطه
من که باشم تا کنم از حق گله
من چرا بی صبرم و بی حوصله
آنچه هستم ، آنچه دارم ، از خداست
هر چه او خواهد شود بی واسطه

 


۳۷۳.پرستش
آن خدایی که پرستیم کجاست؟
آنکه در عالم هستی یکتاست
این جهان آینه ای حق باشد
هر کجا می نگری او پیداست

 

 

۳۷۴. جسم
اثر و نقش خدا در همه جاست
هر طرف می نگری حق پیداست
این جهان جلوه ی حق می باشد
جسم بی جان ،  اثری در رویاست

 

 


۳۶۷.استجابت
گر بخوانی حق ز اعماق وجود
در قیام و در رکوع و در سجود
نور مطلق ، صاحب فیض و کمال
استجابت می کند ، دریای جود

 

 

۳۶۴.معراج
عشق حق ما را چه بالا می برد
از زمین تا عرش اعلا می برد
می رود احمد به معراج برین
بین محمد را کجاها می برد

 

 

۳۶۵.بندگی
سوز دل دارند مردان خدا
از گناهان بشر در هر کجا
شادی و شور و نشاط آدمی
بندگی باشد ، چو تسلیم و رضا

 


۳۵۴.نظر
کی کند یزدان نظر بر حال ما؟
کی برد ما را به پیش خود خدا؟
گر تو باشی غمگسار دیگران
دان تو باشی در جوارش در سرا

 

 

۳۵۵.آب حیات
گر شوی عامل به انواع صفات
تو به یاد آری خدا را چون صلات
دان که اعمالت  رضای حق شود
تو بنوشی از کفت آب حیات

 

 

 

۳۵۶.یقین
زیبایی حق نهفته در ذات و کمال
در آینه ی جهان بود حسن و جمال
هر جا نگری ، فقط خدا را بینی
با کسب یقین و معرفت در همه حال

 

 

۳۵۷.فدا
خوشا آنان که در پیش خدایند
شفیق و مهر بان و بی ریایند
ندارند مونسی جز یار محبوب
که جان خود به جانان را فدایند

 

 

۳۴۷.حاکم

وارث عالم فقط یزدان بود
ناجی انسان فقط قرآن بود
حاکم گیتی خدای عالم است
کسب دنیا فانی و خسران بود


۳۴۵.نقش خدا
عجب نقش و نگاری گرد ما هست
عجب نقاش چیره هر کجا هست
شود تحسین ، اگر آنرا کنی درک
به هر چه بنگری ، نقش خدا هست

 

 

 

۳۳۱.پناه
هر که باشد در پناه کردگار
نیست او را غصه و اندوه و زار
می دهد فرمان خدا بر آب نیل
تا که موسی بگذرد از کارزار

۳۲۸.دانش

خالق هستی سرا پا دانش است
عامل اصلی هر پیدایش است
نیست در کون و مکان مانند او
درک حق خارج ز فهم و بینش است

 

 


۳۲۰.ذکر حق
گر بیاری  ذکرحق دائم  به یاد
می شود نعمت فراوان و زیاد
گر یقین پیدا کنی درنقش حق
نیست اندوه و غمی و انسداد

 

 

۳۱۲.معرفت
الهی تویی مهربان هر زمان
که نزدیک باشی مرا هر مکان
منم غرق در لطف و احسان تو
بخواهم ز تو ، معرفت ارمغان

 

۳۰۱.موج
ما همه موجیم و حق دریا بود
ما همه خاکیم و جان والا بود
جان ز دریا و بود امواج آن
ما همه هیچیم و او یکتا بود

 

۳۰۲ستایش
خالق بی نقش دل را کی برد
حق دهد ما را توان و هم خرد
می نماید خویش را با جلوه ها
تا توانی کن ستایش، چون سزد

 

عامل رشد است ، عشق ایزدی
عشق حق ، بالا برد عقلت بسی
مرکب عقل است ، عشق لا یزال
می کند کامل تو را ، از هر بدی

 

۲۹۴.صراط
سیر حق آرد تو را پیش خدا
در بهشت و در سرایی دلربا
هر که باشد در صراط مستقیم
می رود در نزد محبوبی ولا

 

 

 

۲۹۵.عاشقان
سیر حق باشد به سوی کردگار
می کند ما را فدائی ، بی قرار
آن بود جذاب و باشد دیدنی
عاشقان حق، شفیق و جان نثار

 

 

 

۲۹۶.نی
ای مسافر سیر حق طی کردنی است
نفس را از بیخ و بن پی کردنی است
هفت شهر عشق را پیمودن است
این دل بیمار را ،  نی کردنی است

 


۲۲۱.مهربان

الهی تو یی مهربان هر زمان   

   که نزدیک باشی مرا هر مکان

منم دور از لطف و احسان تو          

  بخواهم زتو جایگه  در جنان

 


۲۸۷.عمر

عمر من از بی وفایی شد خزان
لطف حق همواره در روح است وجان
من نگردم نا امید از لطف هو
آنچه دارم از خدا گشته عیان

 

۲۲۲.مست

الهی گشته ام دیوانه و مست  

 چو عاشق مى روم در گوشه ای پست

نبینم جز تو محبوبی دگر را

نمی دانم خدایم را کجا هست

 

 

۲۲۳.عطا

الهی به خون شهیدان قسم

   تو لطفی عطا کن بر این نفس هم

نما راه تقوا و دین بر بشر   

   نگردند گمره در این پیچ و خم

 

۲۲۴.طریقت

  خداوند عالم، حمایت نما

مرا در دو عالم طریقت نما

تویی صاحب علم و دانش بسی

همیشه تویی ناظر و رهنما

 

 

۲۲۵.بندگی

الهی بده بنده را علم و دین 

  تحمل کنم بی وفایی کین

کنم بندگی و اطاعت ز رب   

 شناسم خداوند جان آفرین

 

 

۲۲۶.دلبر

دمادم می روم من خانه ی دوست

بگویم دلبر دیرین من اوست

خداوندا گناهانم بیامرز

لقای حق تعالی دان چه نیکوست

 

۲۱۹.احسان

الهی به شب زنده دار ان تو     

 که جز تو نخواهند یاران تو

نما لطف خود را بر این بنده ها     

  کنند شکر نعمت ز احسان تو

 

۲۲۰.جهل

 الهی به لطفت ، جهان آفرین  

هدایت نما خلق را در حزین

تویی هادی و رهنمای امور

منم جاهل از فهم قرآن و دین

 

 ۱۸۰ تسلیم
 هدف از خلقت انسان چو خواهی
    عبادت باشد و زهد الهی
بشو تسلیم در امر الی الله          
   اگر خواهان رشدی و تعالی

 

۱۶۵.حرف حق
آنچه می گویم بیان وحی و هو
آن رسیده از نبی و آل او
من نگویم بهر خود ، حرف و سخن
گاه می گویم به خود ، کمتر بگو 

 


۱۵۷.رحمت

ما بخوابیم و تو هستی بیدار
ما ضعیفیم و تویی خود قهار
ای خدا رحم نما از کرمت
ما بخیلیم و تویی خود انصار

 

 

۱۵۸.پندار
درسوز و گدازیم ، ز کردار
در رنج و عذابیم ، ز گفتار
بر ما بنما عفو خدایا
در غرق گناهیم ، ز پندار

 

 

۱۵۹.اسرار
بیچاره و خواریم، نکردی اظهار
درمانده ز خویشیم، نگفتی اسرار
ای خالق هستی و جهان، ما دریاب
قاصر ز وجوبیم ، ندیدی رفتار

 

۱.راهنمای انسان

گفتما ای صنما، راه نما بر انسان
گفت عترت بود و نور جلی در قرآن
گفتمش خلقت انسان چه پیامد دارد
گفت احسن بود و طرد نما هر شیطان

بخش دوم

مصرع های بلند

 


خدای متعال(۱)
امید بینوایان و خلایق کردگار است
صفای روح و جانت در نیایش در قرار است
خو‌شا آنان که دائم در تلاش و کسب تقوا
بهای دلربایی در ریاضت در مطار است
 

خدای متعال(۲)
دلیل جانفشانی  ، در تعبد در شعار است
هر آن کس کس شود کامل شود ، محبوب  یار است
بود اهداف خلقت ، آفرینش ، در عبادت
شفای جان و دلها در عبادت در جوار است

خدای متعال(۳)
تسلی دادن دلها ، به یاد است و به اذکار
عبادت با لسان و کار نیک و ذکر و افکار
به تسبیح خدا‌وند و به خدمت  بر خلایق
توسل جو ، زیارت کن ، نبی و آل اطهار

 

 

۳۸۴.ذات حق
آن خدایی که پرستی نتوان وصف نمود
کس ندیده است و نبینند خداوند وجود
آنچه گویند برای من و تو کامل نیست
ذات حق را نتوان یافت، در غیب و شهود

 


۶۴۸.حبیب
خود آرایی و خود بینی خطا و خود فریبی است
طلب غیر از خدا واهی و بی جا و غریبی است
تلاش آدمی ، حق جویی و کشف حقیقت
پیام هر حکیم و حق پرست و هر ادیبی است

 

 

۳۷۹.تجلی حق
مبدا هستی خدا و آخر هستی خداست
می توان گفتا که او از ابتدا تا انتهاست
خود نمایی می کند در عالم و قرآن وانس
ذکر  یزدان در بیان و در کلام انبیاست

 

 

 


۱۳۵۰.بی تاب
 روزی  ما می رسد ، بی تاب و سرگردان نباش
عاقبت باشد خوشی ، نالان و بی ایمان نباش
حق تعالی حامی و هر دم حمایت می کند 
بهر دنیای دنی ، مجذوب و در حرمان نباش

 


۷۷۹.ذکر حق
قل هو الله احد ، از ازل بود و ابد
ذکر حق جویان بود ، قل هو الله الصمد
کعبه ی دلها تویی ، هر کجا باما تویی
ای توانای حکیم  ، دورمان کن از حسد
 

۷۸۰.ستار
  در غرق گناهیم ، تو باشی غفار 
پوشنده ی رازی ، تو باشی ستار
ما را تو ببخش ، صاحب عفو و کرم
درمانده و هیچیم ،  تو باشی قهار

 


۵۷۵.اسیر
 چون که من غافل ز خود ، در بند شیطانم اسیر
ای خدا ، من ناتوان با جنگ او ، دستم بگیر
لحظه ای ما را مکن مشغول بر نفس درون
ما دچار غفلت و ضعیفیم ، مغرور و فقیر

 

۵۷۶.فراق
 هر کسی عاشق شود ، در انتظار دلبر است
  فرد عاشق ، کی خطا از دلبرش  را در سر است
 همچو مجنون ، از فراق یار بی تاب و تب است 
سختی آسان می شود ، چون که خدایش اکبر است

 


۵۳۵.آزادی
کی می شود خدایا ، آزادی و رهایی
بنما طریقتی را ، چون نیست آشنایی
بی تاب روی ماهت ، بهر لقای جانان
در راه عشق و معشوق ، باید  شوی ف

 

۳۷۵.محبوب
تا نشوی خالص و بی ادعا ، دیدن یزدان محال
گر نبری حبل خویش ، نیست تو را یک مجال
تا نکنی ذهن ز انفاس دون ، خالی و بی محتوا  
دیدن محبوب و یار ، نیست به جز  یک خیال

 

۳۷۶.طی مراتب
گر نبری حبل  خویش ، یوسف کنعان نشوی
تا نکنی صرف وقت ، حافظ قرآن نشوی
با دل بیمار نفس ، طی  مراتب محال
تا نشوی سوی یار ، شاهد یزدان نشوی

 

 


۳۴۰.قدرت

قدرت ما از خدا و عاقبت روزی فناست
قدرت حق لا یزال و بی حد و بی انتهاست
قدرت ما با تلاش و قدرت او ذاتی است
قدرت عالم از او و جمله قدرتها خداست

 

۵۶۵.نردبان
نردبان معرفت طی کردنش هموار نیست
در نگاه عارفان عشقی بجز دلدار نیست
یار و معشوقش بود بی حد و حصر و انتها
در دیار عاشقان دیوانگی پندار نیست

۵۶۳.غفلت
غافل از خویشم و آید چه بلاها به سرم
ز حقایق ز مواهب بشری بی خبرم
بار الها ، به من آمده در کوی رفیق
گوشه چشمی بنما ، تا که نوایی ببرم

 


۴۸۹.طوف
از قدرت حق بشر بسی حیران است
با اذن خدا هر دو جهان ویران است
مغرور مشو که زندگی چندین  روز
در طوف حرم ، شاه و گدا یکسان است

 

 

 

 

۲۷۱.جدایی
من پیر شدم از غم دوری و جدایی
ای دلبر من ، همدم من ، یار کجایی
مخفی ز منی دلبر دیرین و رفیقم
هر جا اثری از تو ، ولی جای تو خالی

 

۲۶۱.نور حقه
قبله گاه و کعبه ی مقصودما ، ام القری است
این جهان و آن جهان ، از پرتوی علم الهدی است
نور یزدان منجلی در احمد و قرآن بود
آیه های این جهان و آن جهان ، کشف الدجی است


۳۶۹.تجلی حق
ما به دنبال خداییم ، ولی او با ماست
گهری هست که در عالم هستی پیداست
او بود خالق هستی و جهان پرتوی او 
نتوان وصف خدا کرد، که او ناپیداست

 

 

 

۳۵۹.جلوه
هر کجا می نگرم ، جلوه ی حق را پیداست
جلوه ای از صفت و حکمت او در دنیاست
نقش حق بر در و دیوار عیان می باشد
دست حق جاری و با اذن خدا آن برپاست

 

۲۴۹.خدا

مبدا هستی خدا و آخر هستی خدا
راه گمراهان جدا و راه خوبان شد جدا
حق بود هم ظاهر و مخفی ز دید بندگان
او بجویی در خود و یابی تو او را هر کجا

 


 

خدای مهربان(۱)
ای رفیق جمله خوبان ،  ای خدای مهربان
تو عظیمی و کریم ، صاحب عرش و جهان
نیست چیزی از تو  مخفی، می بری رنج و بلا
تو بری از ما مصائب ، تو مغیث و مستعان

خدای مهربان(۲)
ای امید بینوایان ، تو قدیم و لایزال
تو خدای جن و انسان ، تو عزیز و ذوالجلال
این جهان و آن جهان آید به امرت چون  پدید
تو رها از آب و نانی ، تو غنی و بی مثال

خدای مهربان(۳)
ای یگانه خالق عالم ، صفای باغ و بستانی
نگار دلستان ما ، غفور و حی و سبحانی
شود جاری روان آبی ،  به دشت و کوی و صحراها
امید مردمان باشی، انیس روح و هر جانی

 

خدای مهربان(۴)
تو ورای عقل و درکی ، تو نشان بی نشانی
تو ورای ذهن و حدسی ، تو بری ز هر گمانی
نتوان ز وصف یزدان ، چو منی کند بیان آن
تو عیان و هم نهانی ، تو وجود لامکانی

خدای مهربان(۵)
چو منی اسیر نفس است ، تو رئوف و مهربانی
به زبان بی زبانی ، تو انیس و هم زبانی
تو امید و جان  مائی، نروم به جای دیگر
ز سرای کوی و درگه ، تو مرا ز خود نرانی
خدای مهربان(۶)
ورای عقل و هر درکی، خدای بی نشان است
ورای ذهن و هر حدسی، خدای بی گمان است
ندارم من تصور از وجودت ، جز به گفتار
ورای فهم و هر وهمی ، خدای بی کران است

خدای مهربان(۷)
ورای جسم و ترکیبی ، خدای  بی مثال است
ورای ختم  و نابودی ، خدای لایزال است
نمی گنجد خدا در ذهن و در جسم خلایق
ورای شکل و تمثالی، خدای بی جمال است
 

خدای مهربان(۸)
خداوندا ، بری از عیب و نقص  و ناتوانی
تویی آگه به اسرار خلایق ، هر زمانی
تویی واجب وجود و یکه و باقی به عالم
تو مخفی از خلایق از ملائک در جهانی
 

خدای مهربان(۹)
من گنه کارم خدایا ، توبه ی ما را پذیر
ما گرفتار هوائیم ، دست بی دستان بگیر
این هوای نفس دون و افعی جان همچنان
کرده ما را در غل و زنجیر ، مغلوب و اسیر

خدای مهربان(۱۰)
نتوان خدا ببینی ، به دو چشم خویشتن آن
دل اگر خدا شناسی  ، دل خود براق گردان
بنما دل و روان را ، چو مرآت صاف و روشن
به یقین اگر رسیدی ، همه چیز  نقش سبحان

 


۲۱۵.امید

می شود گمراه هر کس ، غیر حق باشد امید
آنکه امیدش بشر باشد ، نگردد رو سفید
هر که امیدش خدا شد ، می شود حق ناجیش
واگذارش می کند حق ، هر که گردد نا امید

 

۵۰۷.یزدان
ذکر رحمان الرحیم ، حی و سبحان وکریم
خالق کل و قدیم ، بشنو از رب عظیم
رستگار است در جهان ، در دو عالم همزمان
هر که آرد بر زبان ، نام یزدان حکیم

 

۵۴۰.پروانه
بیرون شو از لاک  درون ، از حبس خود پروانه  وار
تا یار خود پیدا کنی ، مجنون حق  دیوانه وار
دیوانگی در عرف ما ، بیرون شدن از عقل و هوش
منظور ما بی خود شدن ، خواهان حق رندانه وار

 

 

۲۱۶.ناامید
می شود نومید ، آن کس غیر حق دارد امید
وآنکه امیدش خدا باشد ، نگردد نا امید
ناجیش ، باشد خدایش، هر که را امید اوست
چون خدایش واگذارد، او نگردد رو سفید

 


۴۷۷. گوهر
ما به دنبال خداییم ، ولی او با ماست
گهری هست که در عالم هستی پیداست
او بود خالق  انسان و جهان پرتوی او ست
نتوان وصف خدا کرد ، که او ناپیداست

 

 

 

۳۶۱.درگاه حق
من به درگاه شه عرش و سما آمده ام
پیش معشوق و امیر دوسرا آمده ام
بار الها ، به در خانه ای تو چند زنم
به در خانه ای محبوب و خدا آمده ام

 

 

۳۶۲.اسرار
مردان خدا به دیدن یار  خوش اند
از خوردن می ز دست دلدار خوش اند
آنان که اسیر روی معشوق شدند
با اهل دل و رفیق اسرار خوش اند 

 

.آرزو

ما چه خواهیم در این عالم هستی ، شاها
ما گدای شه شاهانیم ، در فکر لقا
این جهان آن خدا  باشد و هم زود گذر
توشه ای کسب نما بهر خود و  شوق ولا

 

 

۱۷۷.لطف حق
خداوندا عطا کن عشق جان سوز 
   ندارد بینوا فهمی دل افروز
گدایت طالب اسرار هستی است
بخواهم لطف تو اندر شب و روز  

 

۱۴۱.تجلی حق
تجلی حق ظاهر است و بود خود نهان
شود جلوه گر در حیات و جهان هر مکان
کند خلق هفت آسمان را خدا ، در سما
سبب شد وجود چنین عرش و هم آسمان

 

 

۱۴۲.آسمان
بگفتا ولی خدا ، نور هستی ، امین
تکان شدید است موجب ، فلک را چنین
بخاری بود روی آب و ‌کف روی آن
سپس آسمان می شود خلق و گردد بهین

 

 
۱۴۳.بخار
چه خوش گفت مولا علی از بخار
بود آسمان نخست ، محکم و استوار
نیاز بشر باشد و  طی ارض
حفاظی بود بر زمین و کند استتار

 

۱۴۰.نقش خدا
عجب لطفی خدا دارد به آدم
ولی غافل ز اسراریم هر دم
بشر غافل ز الطاف الهی است
خدا همراه و دلسوز است و همدم

 

 

۱۳۰.یاد هو
باعث لغزش شود ، بی یاد هو
در مصائب می رسد امداد او
خوار گر دد هر که باشد بی خدا
غیر حق پاینده و منجی مجو

۱۲۸.رشد
بی خدایی موجب افسردگی است
دور گشتن از خدا  بیچارگی است
 رشد ما در سایه ای نور خداست
بی خدایی باعث هر تیرگی است

 

 

۱۲۶.یاد خدا
گفت مولایم علی ، نور خدا
در خصوص عقل و علم و هم قوا
باعث لغزش شود ، بی یاد هو
یاد حق لازم بود در هر کجا

 


۱۲۱.ذات حق تعالی
سالها نزد اساتید ریاضی و علوم
کسب دانش بنمودم چو اعداد و رقوم
ما نیابیم چو ذات احدی را هرگز
لوح محفوظ بود ، نزد امام معصوم

 

۱۲۲.علم
آخر علم بود روشن و آن هم گویاست
وصف خورشید بود سخت ولی آن پیداست
علم ما شرح دهد علم خدا را هر عصر
با ریاضت بشود کشف و هویدا بر ماست

 

 

۱۲۳.حکمت
درس دین را ز بزرگان ادب من دارم
من تلمذ بنمودم همی در عمرم
ره گشا بود مرا شرح و کلام قرآن
از خدا حکمت و دیدار و لقا می خواهم

 


 
۱۱۷.غفلت
انبیا راه تعالی بنمودند بیان
راه آنان ندارد  خطر و شر و زیان
غافل از حق مشو ای بنده ای امیال زبون
ره شیطان نبرد مقصد  یزدان و زیان

 

۱۱۸.راه شهیدان
ره حق رو ،که بود راه شهیدان و خدا
عاقبت نور خدا بینی و اصحاب ولا
ره حق در همه اوقات عیان می باشد
طی نما راه نبی ، مشی شهیدان هر جا

 ۱۱۹.تقوا
دان سعادت به عمل باشد و تقوای درون
نی سخنرانی و افسانه و امیال زبون
این جهان پر زحوادث بود و جوش و خروش
نیست تقوای الهی به حسادت به سکون

 

 

۱۲۰.توکل
کن توکل به خدا، در همه ی کار و امور
اعتماد است به یزدان حکیم و منصور
با تلاش است تو را رشد و تعالی هر گاه
همتت قرب الهی بود و سعی و عبور

 

 

۱۰۶.راه یزدان
ای جوانان بر شما گویم یکی حرف حساب
از خدا خواهم که باشد بر شما فصل الخطاب
هرکه کوشد در ره یزدان، بگیرد پاسخش
تا توانی از گناهان عبث، کن اجتناب

۴۱۰.رنج
دل اگر رنجیده شد ، کی مى توان ترمیم کرد
آدمی چون رانده شد ، کی مى شود تعلیم کرد
در جوار حق شدن ، تسلیم شرط لازم است
روح و جان یاغی بود ، کی میتوان تسلیم کرد

 
 

 

۸۳.حق و باطل
امروز جهان منتظر اذن ظهور است
هر چند عدو صاحب اسباب و شرور است
منکوب نما باطل و حق را بنگر نیک
کین توyصیه ی اصلی قرآن و زبور است

 

 

۷۵.توکل
این همه دلهره از آتی و رخداد نباش
لحظه ای فکر کن و عامل هر باد نباش
تو ممکن کار خلاف و تو مکن هر کاری
جز خدا، دعوی امداد ز افراد نباش

 

۶۸.جبر و اختیار
حق تا به ابد زنده، جبر است کمال ما
با یاد خدا باشید، خبط است عدول ما
گر هست تو را کاری ، با اذن خدا باشد
چون نیست شوی آنی، جبر است افول ما

 

۴۵.سر آغاز
سر آغاز هر کار با ذکر و نام خداست
خداوند ر‌وح و روان، شاهد کارهاست
که ذکرش تسلی دهد، روح و جان تو را
خداوند محبوب و همراه و او آشناست

۳۵.راه مستقیم

سیر حق دارد سروری جان فزا
جملگی عشق است و نور است و صفا
هر که باشددر صراط مستقیم
می چشد می را ز دست دلر با

 

 

۲۴.حکم حق
عمر خود در ره حق طی  و جهان آرا باش
کن تلاشی دو چندان و همی کارا باش
هر که در راه خدا بود یقینا خوشبخت
حکم حق هست تو را هادی و آن اجرا باش

 


۲۳.کلام حق
انچه حق گفت همان گو و همی جویا باش
راه یزدان بنما طی و همانند علی ، مولا باش
حق بیان کرد کلامش به زبان احمد
در دفاع از فقرا یار، همین  حالا باش

 

۲۱.محضر حق
بی صبوری مکن وشکوه نکن والا باش
چرخ گردون نکند رحم به ما , دانا باش
خود بزرگی مکن و لاف مزن در ایام
این جهان محضر حق باشدو با تقواباش

 

۲۰.مرد میدان
این جهان جای عمل باشد و هم کار و تلاش
غافل از حق و عنایات مشو، کبری باش
مرد میدان وعمل باش ، چو مردان خدا
کن به تکلیف عمل، مخلص و بی همتا باش

 

۱۸.سر آغاز
آغاز سخن همیشه بسم الله است
خالق به  همه ناظر و او آگاه است
هر کس به خدا تکیه کند پیروز است
دوری بنما ز ناکسان،  بد خواه است

 

۵.راه مستقیم
بیراهه نرو جان دلم ، راه خراب است

این ره که روی بی ثمر و پست و سراب است 

راهی که خدا گفت و نبی طی بنموده است

راه صلحا باشد و همواره خطاب  است

 

۱۱. عشق
از خدا عشق طلب ، علم طلب هم اسرار
عاملی هست ترا سوی خودش در فکار

دان نعائم همگی  بی حد و بی پایان است
گله از حق منما ، عشق طلب  هم دیدار

۱۲.اسرار
هر چه خواهی به خدا گو ، غم و هر اسرار
او بود خالق و آگاه به هر سختی کار
حق بود  ناظر و آگاه به اعمال بشر
ز خدا راه طلب ، راه شهیدان هموار

 


۱۵.راه حق تعالی

راه حق را بنما طی و همی جویا باش

کن تمنا ز خدا عشق  و د می شیدا باش

این جهان رهگذری باشد و آن زود گذر

توشه ای کسب نما بهر خود و کوشا باش

 


۳۹۰.مصیبت
گر عشق  لقا باشد ، سهل است مصیبت ها   
چون در ره یزدانی ، شهد است ملامت ها
بی نور خدا تار است طى کردن این دنیا           
 با هادی و پیغمبر ، سهل است اجابت ها

۷۲۱.بی خبری
تو به دنبال خدایی و ز خود بی خبری
گم شدی در خود و از دست بدادی گهری
تو گمی ، خالق تو حاضر و حی و پیداست
تو به بیراه مرو ، تا که بیابی اثری

 

 

فصل دوم

اشعار مذهبی

بخش اول

مصرع های کوتاه

 

۹۱۱.حق نماز
آنکه ضایع می کند حق صلات
کی بنوشد از لبش آب حیات
 حق آن بر بندگان سنگین بود
یاد یزدان موجب قرب و ثبات

 

 

۹۱۲.عبادت
عبادت بهترین راه وصال است
بریدن از خود و طی کمال است
هدایت می کند دل را سوی رب
امید ما خدای بی مثال است

 

 

۹۱۳.رنج
پانزده رنج و بلای  جانگداز
آیدت گر سست انگاری نماز
اندر این دنیا و اندر  آخرت
گر نباشد با خدا راز و نیاز


۹۵۸.عمر
گوهر عمر شما سرمایه است
طاعت حق بهرتان پیرایه است
در جوانی با عبادت خو نما
لذتی ما را دو چندان  داده است

 

 

۹۵۹.گناه
چون گنه قلب تو را تسخیر کرد
ذکر حق کی بر دلت تاثیر کرد
هر که نفس خویش را درمان نکرد
کی مرام و مشی خود  تغییر کرد

 

 

 

 

 

نهی از منکر(۱)
تذکر می دهی بر مردمان بیش
ملالت می کنی بر ناکسان بیش
مشو غافل ز احوال خود و نفس
زنی خنجر به روح و هم روان بیش

 


نهی از منکر(۲)
گهی باعث شود تا دل شود ریش
نداری دانش برخورد هم کیش
گهی گردد تذکر خارج از عرف
شود بدتر ز اول چون بود بیش



 

نهی از منکر(۳)
مکن با نام دین و نام قرآن
گروهی خارج از دین و پریشان
محبت چاره ساز و دل پذیر است
کلید بی بدیل و عشق جانان


 

نهی از منکر(۴)
تجسس بی دلیل و کشف  آنها
بود کاری خطا ، خارج ز تفوا
بپرهیز از تجسس ، کار شخصی
گناه است و شود خاری به دل ها

 


نهی از منکر(۵)
مکن عیب خلایق را دو چندان
گهی ظاهر بود گاهی چه پنهان
خلایق را نباشند پاک و معصوم 
گهی ناخود شود کاری ز انسان

 

 

نهی از منکر(۶)
امر بر معروف و نهی منکر ات
از مصادیق جهاد است در لغات
چون دفاع از ارزش است و از مرام
واجب است همچون جهاد و هم صلات

 

 

نهی از منکر(۷)
نهی قلبی در دل و بی زاری است
نهی دیگر در نگار و خواری است
نهی سوم با زبان و گفتگوست
نهی آخر در تصادم کاری است

 

 


نهی از منکر(۸)
اگر اسلام باشد در خطر بیش
شهادت حافظ آئین و هم کیش
بود نهی نظام سلطه و وقت
نباشد گفتگو کافی ز تشویش

 

 


نهی از منکر(۹)
نگاه دین و یزدان  در جماعت
نباشد منفعت بر خویش و عزلت
همه اعضای یک پیکر ز جودند
اگر امری شود بهر سلامت

 

نهی از منکر(۱۰)
نگاه دیگری باشد فقط خویش
ندارد غصه ی انسان و هم کیش
پسندیده نباشد در مذاهب
نمی خواهد خدا مسکین و درویش

 

 

 

 

 

نبوت(۱)
نیاز ما به وحی است و امامت
محمد آخرین پیک رسالت
توسل بر نبی و آل احمد
هدایت می کند ما را ز غفلت

 

 

 
نبوت(۲)
خدا گوید سخن بر کل امت
تعقل را نمی باشد کفایت
نیاز آدمی ما فوق عقل است
نبی روشن کند شمع هدایت

 
 


.نبوت(۳)
اطاعت از نبی امر ی خدایی است
رهایی از خود و کفر و جدایی است

دو بال عقل و ایمان می برد عرش
رهایی از قفس دل را شفایی است
 

نبوت(۴)
شده نازل کتاب حق به تدریج
بود بعثت زمان نشر و ترویج
نزول دفعی قرآن شب قدر
کلام حق سراسر نور و تهییج

 

نبوت(۵)
علت بعثت بود نشر پیام
از  طریق مصطفی بهر نظام
یاد نعمت های حق بر مردمان
با تذکر با نمایش با قیام
 

نبوت(۶)
معجز ختم رسل ، در آیه هاست
در کلام حق مبین و ره گشاست
بی مثال است و نیاید مثل آن
تهفه ی پروردگار جان فزاست


 

 

 
نبوت(۷)
معجزه باشد کتاب مصطفی
جاودانه باشد و پر محتوا
می کند تبیین حقوق مردمان
هست قرآن منجی و نور خدا

 

 

نبوت(۸)
بر امام و بر نبی شمس الهدی
می شود ابلاغ از سوی خدا
در خصوص دین اسلام و جهان
زنده گردان کل عالم  هر کجا


 

 
نبوت(۹)
مصطفی دارد صفاتی این چنین
اهل تقوا باشد و پاک و متین
هادی است و مهربان و بی ریا
حامی قشر ضعیف است و امین

 

 

نبوت(۱۰)
با قیام مهدی صاحب زمان
آخرین دین خدا اندر جهان
می شود احیا و می گردد قبول
می شود دین خلایق بی گمان

 

 

 


۹۳۶.مصاف
بهترین نعمت ترا عقل است و هوش
در مصاف جاهلان باید خموش
بهترین اخلاق دوری از جدل
جاهلان غافل ز درک و فهم و جوش

 

۹۳۷.اعیاد
بهترین آیین و جشن بی نظیر
عید قربان باشد و فطر و غدیر
عید دیگر مبعث پیغمبر است
عید پاکی ها و عید دلپذیر

 

۹۴۰.بهار زندگی
 در زمستان مومنین را چون بهار
فرصتی باشد به نزد کردگار
تا کنند راز و نیایش با خدا
صحبتی با خالق لیل و نهار

 

 

 

 

تبری(۱)
برائت باید از ابلیس و شیطان
یهود و ناقضان  عهد و پیمان
شده تاکید در قرآن و آیات
شود لعنت ز سوی هر مسلمان

تبری(۲)
خدا لعنت نموده قوم طاغوت
گهی دارد بیان و گاه مسکوت
طرفداران طاغوت اند ملعون
نگردی در قضاوت تار و مبهوت

 


هر آنکس می کند ظلم و خیانت

هر آنکس می زند تهمت چه راحت

خدا لعنت کند مجرم ز اعمال

نکن کار خطا جرم و لجاجت
 

 

تبری(۴)
گروهی دیگری را حق تعالی
نموده حق بیان با شرح والا
هر آن کس می دهد آزار امت
خدا لعنت نموده جملگی را


تبری(۵)
هر آن کس می کند کتمان خدا را
به آیات الهی و رسول و انبیا را
چو کفار یهودی  ،  بت پرستان
خدا لعنت نموده آن جفا را

تبری(۶)
خدا لعنت نموه قوم ایلات
نگنجد در کلام و چند ابیات
نمودند صید ماهی روز شنبه
تخطی شد ز فرمان و اشارات

تبری(۷)
گروه جبت ، چون شیطان پر ستان
کنند جادو و سحر و  نقض پیمان
ندارند ارزشی نزد خداوند
نگوهش گشته در آیات قرآن
 

تبری(۸)
هر آن کس می زند تهمت به انسان
دهد آزار افراد مسلمان
خصوصا بر زنان پاک دامن
خدا لعنت نموده کفر و عصیان
 

تبری(۹)
عذابی سخت دار د عاد و  اقوام
ز نافرمانی یزدان به هر نام
اگر چه صاحب شوکت  به ظاهر
ولی معدوم می گردد ، سر انجام

تبری(۱۰)
مصادیق تبری دان زیاد است
تبری جو ز کافر ، ارتداد است
ثوابش چون تولا کم نباشد
نگردد از غلط آن از عناد است

 

 

 

عدالت(۱)
گفت پیغمبر که مهدی وارث ما در جهان
بهره ها دارد ز اجداد خود و پیغمبران
صاحب علم و مقام است و کمالات و ادب
می کند بر پا عدالت ، مهدی صاحب زمان

عدالت(۲)
خلق عالم را بود هادی و  منجی توامان
منتقم باشد امام و صاحب کون و مکان
می دهد تشکیل حضرت دولتی وقت قیام
تا شود برچیده هر ظلم و خیانت بی امان

عدالت(۳)
یا ابا صالح نما رویت به مردم در جهان
آمده در کل ادیان الهی نامتان
او امام و رهبر کل جهان است و بشر
زین سبب گویند او را صاحب امر و زمان

عدالت(۴)
مهدی است افشاگر و هادی برای بندگان
می شود اتمام حجت  بر همه پیر و جوان
حجت حق گر نماید عدل خود را او به پا
نیست مسکین و فقیری با قیامش در جهان

عدالت(۵)
شیعیان در انتظار منجی خلق جهان
کی شود مقدور روی بی مثال و هم نهان
یکصد و هشتاد و دو القاب دارد آن امام
این ز آیات است و تعبیر و بیان خبرگان

عدالت(۶)
تویی جانشین خدا در تمام جهان
نباشد جهان بی امام و ولی هر زمان
تویی حجت و قائم و مظهر اهل بیت
گشایش روا کن به مردم ، امید نهان

عدالت(۷)
گر حجت حق آید ، دنیا شود گلستان
باشد اجازت آن، در دست حی سبحان
از جان و دل دعا کن ، شاید امام آید
با انقلاب مهدی، سر را رسان با سامان

عدالت(۸)
از مکه او بیاید، با اذن و حکم یزدان
تو بهتربن نویدی، بر دیدگان انسان
حجت برای مردم، حجت تمام کرده
از حق طلب نمائید ، اذن قیام جانان

عدالت(۹)
ای غایب از نظر ها، بنمای فهم قرآن
من عاشق نگاهت، ای پادشاه خوبان
شرح دعای ندبه، خود باز گو برایم
ذکر دعای حضرت، فیضی دهد فراوان

عدالت(۱۰)
ای وارث محمد، زیبای خوب رویان
تو آیت غدیری، محبوب هر مسلمان
نامت عجین به عدل است، بر پا نما حکومت
قدری تفقدی کن، آرامش دل و جان

 


عدل

خدا  آگاه و دانا بر حقایق
نکرده  ظلم و جوری بر خلایق
خدا عادل بود در قسط و دادش
بود آگاه بر میل و سلایق
 

مسلمان را اصول دین نیاز است
به تحقیق و عمل  ما را جواز است
فروع دین بود اعمال مذهب
نماز و صوم و حج ما را فراز است

 

عدالت نیست معنایش مساوات
عدالت ضد ظلم است و خسارات
اگر دیدی که هر کس  جای خود بود
شده عدل و عدالت هم مراعات

 
 

اگر جاری شود عدل و عدالت
نباشد ظلم و جور و هم جنایت
نمی بینی فقیری یا گرسنه
شده تاکید در قرآن ، روایت

 
 

اگر لازم شود حکم قضاوت
تامل کن تو در حفظ عدالت
خدا خشنود گردد زین عمل بیش
نما در حکم و گفتارت رعایت

 

مکن اندر امانت نقض پیمان
مگو حرفی برون از امر یزدان
عدالت پیشه کن در هر اموری
نشان معرفت باشد ز انسان

 

 

شهادت ده به عدل و هم عدالت
به آنچه دیده ای گو ، کن حمایت
عدالت پیشه گان مرضی حق اند
مکن ظلم و تعدی در قضاوت

 

ستایش کرده حق عدل و عدالت
نکوهش کرده ظالم را ز غایت
بپا دارید عدل و قسط خالق
ملالت کرده او ظلم و جنایت

 

مصادیق عدالت بی شمار است
رهایی از گناهان و فشار است
گهی شخصی بود گه اجتماعی
رواج و رونق  کسب است کار است

 

رعایت کن عدالت بر یتیمان
تهی دستان بود تاکید قرآن
عدالت گر شود جاری نباشد
فقیری در جهان حتی بیابان

 

 


۳.معاد

گفت پیغمبر که نور سر مد است
نام پاکش مصطفی و احمد است
در قیامت حضرت رب عزیز
می کند پرسش ز عمر و امجد است

 


ابتدا از گوهر عمر گران
می کند پرسش ز هر پیر و جوان
مرمر جسمت چه سان فرسوده ای
چون نمودی طی دوران در جهان

 


ثروتت را چون بدست آورده ای
در کدامین راه مصرف کرده ای
مهر ورزیدی تو بر آل رسول
یا که در نفی ولی دل برده ای

 


بین سلیمان با ملک دارد سخن
در خصوص قبض جان از جسم و تن
چهره ات بنما تو اندر این جهان
تا که عبرت آن شود  بر مرد و زن

 


گر فرو آیم ز بهر قبض جان
آن نباشد بر همه یکسان ز آن
بستگی دارد به ایمان و شعور
چهره ام گه مخفی است و گه عیان


چهره ام بر مردم صاحب کمال
باعث حیران شده اندر جمال
لیک چون بر اهل جور آیم فرود
قابل رویت نباشد ، عرض حال

 


چون گنه قلب تو را تسخیر کرد
ذکر حق کی بر دلت تاثیر  کرد
هر که نفس خویش را درمان نکرد
کی درون و جان خود  تدبیر کرد

 


اژدهای نفس گر گردد رها
موسیی باید که گیرد اژدها
تا عصایی سازد و آید بدست
پس مکن آن را رها  با ادعا

 


گفت مولایم حسین بر اهل جور
قبل هر فسقی ز رزق حق مخور
گر توانی شو ز ملک حق برون
نیک دانم می بری آن را به گور
 


رو به جایی تانبیند حق تو را
گر توانی جان مده در این سرا
وانگهی باشد تو را سوی گناه
خوب می دانم نداری این قوا

 



 

 

 

 

خمس(۱)
خمس واجب می شود بر گنج و مال
آن بود مازاد از خرجت به سال
خمس دارد منفعت ، در کسب و کار
تا که گردد مابقی پاک و حلال
خمس(۲)
خمس دارد هر غنیمت در جدال
کن ادا در زندگی ، گردد حلال
کشف معدن یا جواهر عمق آب
می شود مشمول خمس لایزال

 

خمس(۳)
مال آغشته به شبهه یا حلال
خمس دارد تا شود پاک و زلال
این بود فتوای عالم مجتهد
مستمندان را بود بهره ز مال

 

خمس(۴)
خمس گردد بر دو قسمت در ادا
بر ضعیفان و فقیران هر کجا
سهم سادات است بخشی از دیون
مرجع تقلید می گوید تو را

 

خمس(۵)
در فروش ملک بر صاحب کتاب
خمس آن باید ادا گردد حساب
کافر ذمی شود صاحب بر آن
این بود رسم تملک در صحاب

 

 

خمس مال(۶)
مالک اصلی خدا باشد نگر
پس چرا دلواپسی در این گذر
کسر یک پنجم ز مالش اندک است
او دهد مال و بگیرد ای بشر

 

خمس(۷)
آزمایش می شود انسان به مال
گه مقام و شهرت و گاهی جلال
خمس باشد امتحانی بر بشر
در خصوص ثروت و مال و منال

خمس(۸)
خمس باشد لازم و امر خداست
پشتوانه مالی دین و رواست
در قیامت می شود اندوخته
آن کلید روزی و کاری ولاست

 

خمس(۹)
خمس باشد واجب و مشکل گشاست
بر یتیمان و فقیران  آن رواست
سوره ی انفال دارد آیه ای
می کند تاکید آن را ، از خداست

 


خمس(۱۰)
زکات و خمس از ارکان دینند
نماز و روزه چون سلطان دینند
رهایی از دل و حق یتیم است
   فرامین خدا فرمان دینند

 

 

امر به معروف(۱)
امر بر معروف و نهی کار زشت
دانه ای ماند برای کار و کشت
زنده می سازد اصول و فرع  دین
می کند تاثیر در جان و سرشت

امر به معروف(۲)
امر بر نیکی و احسان بس سزاست
موجب خشنوندی فرد و خداست
امر بالمعروف و نهی منکرات
خدمتی بر مردم و آن هم رواست
 

امر به معروف(۳)
چو امر و نهی را پاینده کردی
تو گویی امتی را زنده کردی

نمودی راه خوبان راه یزدان
ز گستاخی رها و بنده کردی

 

امر به معروف(۴)
تذکر باعث رشد و کمال است
چه کس را موجب رنج و ملال است
تعالی بشر در امر و نهی است
بدون آن خیال و آن محال است

 

 

امر به معروف(۵)
کمال و عزت ما در شهادت
نمی گردد نصیب هر جماعت
چو غافل گردی از امر به معروف
جوامع می شود خالی ز غیرت

 

امر به معروف(۶)
اگر دیدی خلاف شرع و عفت
اگر داری تو ایمان و شجاعت
نباشی بی طرف یا بی تفاوت
تذکر ده به خاطی با لطافت

 

امر به معروف(۷)
مسیر عشق بی رنج و جفا نیست
کلید رستگاری  بی ولا نیست
قیام نینوا امر به معروف
طی این ره طریقی بی بلا نیست

 

امر به معروف(۸)
پی امر به معروف است قرآن
دهد ما را بشارت امر یزدان
جوامع پیکری یکسان و واحد
تذکر باعث دوری ز خسران

 

 

امر به معروف(۹)
اگر چه امر و نهی منکران سخت
ولی اجرش زیاد و از خدا هست
اثر دارد اگر جمعی کنند آن
مگو آن بی اثر باشد چو بن بست

 

امر به معر وف(۱۰)
اگر دیدی نهایت رنج و چاه است
لجاجت باعث سختی راه  است
پذیرا شو بیان رهنما را
مده بر خود خسارت، چون گناه است

 

 

 

 

جهاد(۱)
گفت پیغمبر به همراهان خویش
جنگ سختی هر کسی دارد به پیش
جنگ با نفس پلید و دون خود
سخت تر باشد ز پیکار و چه بیش

جهاد(۲)
نفس باشد منشا جرم و خطا
می کند مکر و بلای جان ما
نفس را کشتن جهاد اکبر است
با ریاضت ممکن و دارد صفا

 

جهاد(۳)
نور عالم ، خاتم دین مبین
در نبردی با عدو گفتا چنین
جنگ با دشمن جهاد اصغر است
دشمن اصلی درون و در کمین

جهاد(۴)
نفس انسان سرکش و طغیان گر است
ذکر حق آن را علاجی برتر است
کار نیکو نفس را طاهر کند
معرفت در خلق و خو را مظهر است

جهاد(۵)
سیرت پاک است چون لوحی زلال
سیرت نیکو کجا دارد ملال
هست تقوا فضل انسان را ملاک
تا توانی کسب بنما ، چون کمال

جهاد(۶)
کار زشت اما به سان لکه ای
قلب را تاریک سازد لحظه ای
کار نیکو مثبت و باقی بود
باعث شادی شود هر خنده ای
 

جهاد(۷)
در  قیامت نامه ی اعمالتان
می شود حاضر ، همه احوالتان
انچه مخفی بود ظاهر می شود
بررسی گردد همه  افعالتان

جهاد(۸)
گر به دست راست گیری نامه را
خود نشانی بر عمل دارد ترا
دست چپ گیرند افراد پلید
نامه ی احوال خود ، اندر سرا
 

جهاد(۹)
نامه ی اعمال اصحاب یمین
نور گردد پیش روی و در جبین
چون منافق می کند آن را طلب
پاسخی گیرد که آن جو در زمین

جهاد(۱۰)
نردبان کار نیک و کار خیر
زهد و تقوا و عمل باشد نه غیر
کشتن نفس از امور اعظم است
با ریاضت ، با عنایت ، نی ز دیر

 


۹۶۱.حج
 حج مطار مومن خوش سیرت است
آن خلوص است و صفا و قدرت است
حاجیان را خانه ی حق قصر نیست
بل نمودی از حضور امت است

 

 

زکات(۱)
زکات مال از بهر عموم است
ادا ناکردنش خبط و حرام است
فقیران بهره مند گردند بی شک
ادایش لازم و رسم و رسوم است

 

زکات(۲)
زکات علم در نشر علوم است
که نشرش افتخار مرز و بوم است
مفید است کسب علم و نور ایمان
که نقشش موجب رشد عموم است

زکات(۳)
زکات چهره در پاکی نهان است
عفاف بانوان دری گران است
جلال و منزلت یابد ز پوشش
ز چشم ناکسان زن در امان است
 

زکات(۴)
زکات هر که را در رزم باشد
گذشتن از خطای خصم باشد
نباشد لذتی بهتر ز بخشش
که بخشش در بزرگان  رسم باشد

زکات(۵)
عبادت گرچه در خمس و زکات است
ولیکن راز هستی در صلات است
نماز است ارتباط حق و انسان
نجات هر کسی در ارتباط است

زکات(۶)
زکات مال از بهر فقیر است
کمک بر بینوایان و اسیر است
اسیر از پرتوش آزاد گردد
ثوابش بی حد و اجرش کثیر است

زکات(۷)
زکات چهره در پاکی نهفته است
عفاف بانوان دری نسفته است
جلال مرتبت یابد زنان را
حیای بانوان کاری خجسته است
 

زکات(۸)
چو راز هستی و ما در صلات است
هم آبادی مسجد در زکات است
ز بهرش نیست فقر  و نیست ذلت
همان مسجد که خود باب نجات است

 

زکات(۹)
زکات بی نیازی، شکر نعمت
بود در صرفه جویی و قناعت
اگر خواهی نگردی خوار و مفلس
قناعت کن ، رعایت کن ، کفایت

 

زکات(۱۰)
زکات پدر بر پسر در علوم
مجاز است و نیکوست بهر عموم
که دانش تو را زنده سازد ز جهل
به مقصد برد علم دین و نجوم

 

 

 

 

نماز (۱)

گفت پیغمبر به زهرا این سخن
در خصوص امر حق بر مرد و زن
در خصوص جان و قرآن و نماز
تا که امت بشنود از جان و تن

نمار(۲)
پانزده رنج و بلای جانگداز
آیدت گر سست انگاری نماز
کس نگوید جز محمد این سخن
کن عبادت با خدای بی نیاز

نماز(۳)
سه به قبر و سه به حشر آید تو را
قبر تو در ظلمت و ضیق و چه ها
شش به عالم سه به وقت مردنت
جملگی رنج است و خسران و بلا
نماز(۴)
بی نماز آخر ز کف ایمان دهد
تشنه و خوار و گرسنه جان دهد
کسر عمر و رزق و خشم کردگار
می شود او را دچار و آن دهد
نماز(۵)
نبی گفتا ستون دین نماز است
که معراج مسلمانی نیاز است
چو خوانی روح تو آید به پرواز
نیاز آدمی در ذکر و راز است

نماز(۶)
مجو جز ذکر حق چیزی تو بهتر
اگرچه باشد آن همسنگ گوهر
سراسر راز هستی در نماز است
مجو جز ذکر حق چیزی تو برتر

 

نماز(۷)
نمازی خوان چو مولا گر توانی
که تیر از پا کنند و خود ندانی
نمازی خوان چو مولا گر توانی
که تیر از پا کنند و خود ندانی
نماز(۸)
نماز است ارتباط حق و انسان
که واجب گشته آن بر هر مسلمان
خدا نازل نموده بهر هر کس
متاعی چون گوهر دری چو فرقان

نماز(۹)
نماز با ولایت روشنایی است
وصول کردگار و دلربایی است
نماز بی امامت لهو بازی است
توسل بر ائمه خود رهایی است

نماز(۱۰)
اگر مایل به وصل  ذوالجلالی
وگر راغب  به رشدی و کمالی
به موقع خوان نمازت را تو ای دوست
مقدم در امور است و وصالی

 

 

نبوت(۱)
السلام ای مشعل نور یقین
باعث هستی و ختم المرسلین
هادی مردم ز بیراه تویی
نور چشم انبیا و مسلمین

نبوت(۲)
تا پیمبر در جهان مشهور گشت
دین حق در لامکان چون نور گشت
دعوت اسلام بر شاهان شود
شد فراگیر و جهان مسرور گشت

نبوت(۳)
تا قیامت دین تو بر پا بود
مکتبت تا حشر پا بر جا بود
دین تو کامل ترین ادیان بود
ماندگار و در جهان والا بود
نبوت (۴)
با قیامت بت ز کعبه رانده شد
قبله گاه مسلمین پاینده شد
گشت حیدر جانشین احمدی
خلق را انعام دیگر داده شد

نبوت(۵)
ای محمد نور چشم انبیا
مظهر احسان و ایمان و عطا
منجی مردم تویی در معرفت
صاحب مهر و محبت بی ریا
 

نبوت(۶)
ای محمد مظهر خلق کبیر
صاحب حمد و مقامی بی نظیر
خلق را منجی ز گمراهی تویی
مظهر آئینه شاهی امیر

نبوت(۷)
ای محمد نور چشم مسلمین
معدن جان را تویی در ثمین
ای وجودت معدن اسرار حق
آن تجلی گشته در اصحاب و دین

نبوت(۸)
ای محمد ای شه اسلام و دین
وی که داری نور حق را در جبین
شیعه با قرآن و عترت زنده است
نور یزدان منجلی بر مومنین

نبوت(۹)
ای محمد ای مرا آرام جان
گنج رحمت طایر خلد آشیان
کعبه ی اهل کمال و معرفت
قبله ی جان ها تویی نور جنان

نبوت(۱۰)
مشعل تو در زمین و آسمان
می درخشد همچو خورشیدی عیان
نام پاکت روح را مرحم بود
افتخار آدم و جن و جهان

 


معاد(۱)
گفت پیغمبر که نور سر مد است
نام پاکش مصطفی و احمد است
در قیامت حضرت رب عزیز
می کند پرسش ز عمر و امجد است

معاد(۲)
ابتدا از گوهر عمر گران
می کند پرسش ز هر پیر و جوان
مرمر جسمت چه سان فرسوده ای
چون نمودی طی دوران در جهان

معاد(۳)
ثروتت را چون بدست آورده ای
در کدامین راه مصرف کرده ای
مهر ورزیدی تو بر آل رسول
یا که در نفی ولی دل برده ای

معاد(۴)
بین سلیمان با ملک دارد سخن
در خصوص قبض جان از جسم و تن
چهره ات بنما تو اندر این جهان
تا که عبرت آن شود  بر مرد و زن

معاد(۵)
گر فرو آیم ز بهر قبض جان
آن نباشد بر همه یکسان ز آن
بستگی دارد به ایمان و شعور
چهره ام گه مخفی است و گه عیان

 

معاد(۶)
چهره ام بر مردم صاحب کمال
باعث حیران شده اندر جمال
لیک چون بر اهل جور آیم فرود
قابل رویت نباشد ، عرض حال

معاد(۷)
چون گنه قلب تو را تسخیر کرد
ذکر حق کی بر دلت تاثیر  کرد
هر که نفس خویش را درمان نکرد
کی درون و جان خود  تدبیر کرد

معاد(۸)
اژدهای نفس گر گردد رها
موسیی باید که گیرد اژدها
تا عصایی سازد و آید بدست
پس مکن آن را رها  با ادعا

معاد(۹)
گفت مولایم حسین بر اهل جور
قبل هر فسقی ز رزق حق مخور
گر توانی شو ز ملک حق برون
نیک دانم می بری آن را به گور

معاد(۱۰)
رو به جایی تانبیند حق تو را
گر توانی جان مده در این سرا
وانگهی باشد تو را سوی گناه
خوب می دانم نداری این قوا

 

 

روزه(۱)

روزه رمز است دعا و ذکر و راز

صوت قرآن با صدایی دلنواز
روزه تمرین جهاد اکبر است

ناله کردن همره سوز و گداز

 


روزه(۲)
دعوت خاص خدا ماه خداست
در ضیافت جملگی نور و صفاست
چشم و گوش و دل شود دور از خطا
روزه یکسان ساز فقر است و غناست

 


روزه(۳)
روزه حکمت را دو چندان می کند

جسم و جان را پاک و درمان می کند
معرفت را روزه افزایش دهد
باغ دل را نور افشان می کند

 


روزه(۴)
روزه مخصوص مسلمانان که نیست
در مرام و دین ما خسران که نیست
روزه شیطان را به زندان می برد
در ضیافت غفلت و حرمان که نیست

 

 

روزه(۵)
روزه تمرینی برای آدم است
روح را آرام بخش و مرهم است
جسم چون بار ریاضت می کشد
عشق یزدان مرهمی بر هر غم است

 

 

روزه(۶)
روزه داری در طریق سالکان
باعث رشد و کمال بندگان
روح را ،صیقل دهد راز و نوا
نفس دون تسلیم می گردد ز آن

 

 

روزه(۷)
روزه ما را جای والا می برد
همچو مرغی سوی بالا می برد
تا که گیری مزد و پاداشی مزید
آدمی  را  عرش  اعلا می برد

 


روزه (۸)
روزه تنها آب ناخوردن که نیست
ره به سوی سفره نا بردن که نیست
خواندن و فهمیدن قرآن نکوست
طی دوران کردن و مردن که نیست

 


روزه(۹)
روزه در آئین عیسی آمده
در کتاب اهل ترسا آمده
بیمه می گردد حواس آدمی
روزه در آئین موسی آمده

 

 

روزه(۱۰)
روزه انسان را به یاد حق برد
قلب را تسکین و آرامش دهد
عزت انسان فزون گردد همی
موجب رشد و سعادت آن بود

 

باسمه تعالی
اصول دین
امامت
امامت(۱)
محمد با علی از صادقینند
نبوت با امامت اصل دینند
ولایت گوهر و نور هدائی است
ستونی بهر دین رکنی رکینند

امامت(۲)
خداوند احد وعده نموده است
حکومت با ولایت را ستوده است
حکومت غصب گشته در امامت
  خلافت حق مولا را ربوده است
 

امامت(۳)
ولایت همچو چادر بهر دین است
که قرآن را نگهبانی امین است
ولایت زنده با اشک بتول است
امامت همچو در روی نگین است

امامت(۴)
نبوت بی ولی ماوای ندارد
ولایت بی علی معنی ندارد
محبت بر علی حب خدائی است
تشیع بی علی مبنا ندارد

 

امامت(۵)
ولایت ریشه و اصل عمود است
چو سدی پیش افکار جمود است
شده ظلم و خیانت بر امامت
علی خیبر گشا و در گشود است

امامت(۶)
امامت رهنمای شیعیان است
که وصل ایزدی ما را در آن است
ولایت با نبوت نور واحد
مسلمان در پناهش در امان است

امامت(۷)
ولایت حافظ راه نبوت
تجلی گشته در قرآن و عترت
امامت حامی دین است و قرآن
دهد ما را کمال و رشد و عزت

امامت(۸)
چو قرآن با نبی نور جنان است
ولایت نور چشم شیعیان است
اطاعت از ولی کار خدائی است
امامت ناجی پیر و جوان است


 

امامت(۹)
ولایت محور دین و رسالت
علی و فاطمه قلب امامت
ولایت حافظ ناموس و جان است
دعا کن بر فرج ، روح ولایت

 

امامت(۱۰)
چو وصف اصل و فرع دین نمودی
تو آئینی ز احمد را سرودی
اگر چه حق مطلب بیش از این است
چه رازی را به دل از او شنودی

 

 

 

حج(۱)
گفت مولایم رضا اسرار حج
می شود تاکید بر اشعار حج
هست اعلام برائت از ستم
نیست تاخیری  روا در کار حج

حج(۲)
حج فقط سعی و طواف  و قصر نیست
حاجیان را خانه ی حق قصر نیست
حج نشان دین ابراهیمی است
منحصر بر دوره و یک عصر نیست

حج(۳)
حج طواف سنگ بر دیوار نیست
جز رضای ایزدی در کار نیست
یادی از آئین ابراهیمی است
طوف حق می باشد و انکار نیست

حج(۴)
کعبه از مهر و محبت  پا گرفت
  از ولایت و ز نبوت پا گرفت
کعبه قربانگاه اسماعیل دل
 باشهادت ها ، عنایت پا گرفت
 

حج(۵)
حج طواف خالق یکتا بود
شکر معبودی که بی همتا بود
حج رها کردن بود امیال را
دل سپردن بر خدا والا بود

حج(۶)
طوف و قربانی ز حج اصغر است
طوف حق اما ز حج اکبر است
حج خلوص است و صفا و عزت است
دل بریدن از خود و هم پیکر است




 

حج(۷)
حج بی اخلاص باشد بی جواب
گوئیا تشنه لبی سوی سراب
حاجیان را رمی شیطان ها به سنگ
دور گشتن از خطایا از حجاب

حج(۸)
حج تجلی گاه رو  محشر است
خود مثالی از سرای دیگر است
حج نمودی از حضور امت است
چون قیامت در نظر هم باور است


 

حج(۹)
حج نمودی از حضور امت است   
 حج مطار مومن خوش سیرت است
جامه ی احرام خود باشد کفن
آخرین تن پوش ما در خلقت   است

حج(۱۰)
هفت را باشد نشان بر مسلمین
چون نماز و حسن خلق و اصل دین
کعبه از مهر و محبت پا گرفت
نیست فرقی در فرق یا مومنین

 

 

 

 

 

 

۸۸۳.مغفرت
بشنو از اهل یقین و معرفت
نی زهر بیگانه و شیطان صفت
بشنو از قرآن و عترت رمز و راز
راه و رسم زندگی و مغفرت

 

 

۸۸۴.معرفت
از نبی آموز آداب و سنن
پیروی کن در مرام و در سخن
چونکه او باشد نبی و مقتدا
معرفت جو از کلام ذوالمنن

 

 


تسلی
تسلی ده درون و باطن خویش
عبادت می شود موجب تو را بیش
دهد آرامش و تسکین و عزت
شده تاکید در آئین و هم کیش

 

۸۱۹.خود گذشتگی
خوشا آنان که ایمان در قیامت
رهاشان کرده از فهوای غفلت
برای کسب فیض  نور سرمد
گذشتند از خود و دنیا و ثروت

 

 

۸۲۰.راهنما
خوشا آنکس که قرآن رهنما بود
چراغ دین و دانش رهگشا بود
ندارد رهنمایی ، جز امامان
که قرآن و  ولایت کی جدا بود

 

۷۹۱.نماز
نماز است ارتباط حق و انسان
که واجب گشته  آن بر هر مسلمان
دهد آرامش و تسکین بشر را
ادایش موجب لطف است و احسان

 

۷۹۲.شستشو
ذکر حق عالی ترین ذکر شماست
شستشوی روح و جان از هر خطاست
مانع عصیان و گستاخی شود
باعث آرامش و درمان ماست

 

 

۷۹۳.اول وقت
آنکه ضایع می کند حق صلات
کی بنوشد از کفش آب حیات
حق آن بر بندگان سنگین بود
اول وقت است ما را باقیات

 

 

۷۹۴.صداقت
فضیلت با عمل تعیین گردد
چو زنبور از عسل تحسین گردد
رسالتهای عارف این چنین است
صداقت در عمل تبیین گردد

 

 

۷۹۵.تذکر
تذکر باعث رشد و فلاح است
چو امر و نهی منکر هم مباح است
خوشا آنان که دارند وسعت دل
تذکر عامل  رشد و صلاح است 

 

۷۸۵.دین و سیاست
شب قدر است و ایام عبادت
نصیب نور حق گردد شهادت
شکستند حرمت محراب و مسجد
به خون آغشته شد دین و سیاست

 

۷۸۶.بیداری
شب اجر است و محتاج  ثوابیم
شب بیداری و ذکر است و خوابیم
تویی دریای رحمت ، نور مطلق
شب عفو است و مشتاق جوابیم

 

۷۸۷.عصیان
خداوندا در این شب های قرآن
ببخشا لغزش ما را ز طغیان
نمی باشد گنه از عمد و از علم
بود غفلت  ز خویش و جرم و عصیان

 

۷۸۸.کتاب معرفت
بود قرآن کلام وحی یزدان
شده نازل به احمد این گلستان
کتاب معرفت ، سرچشمه ی نور
کند روشن چراغ فضل و ایمان

 

 

۷۸۹.قربت
عبادت بهترین راه وصال است
بریدن از خود و طی کمال است
هدایت می کند دل را سوی رب
بدون یاد حق قربت محال است

 

 

۷۹۰.فرقان
خدا نازل نموده بهر انسان
متاعی چون گوهر ، دری چون فرقان
بود شانش رفیع و بس تعالی
هدایت می کند ما را چه آسان

 


۷۷۳.بهشت برین
 این بهشت و این سرا افسانه نیست
جای نا اهلان در این میخانه نیست
بهترین منزل سرای جنت است
  جای هر نا لایق و بیگانه نیست



 

 

۷۷۴.مشتاق
ای اهل گناه و معصیت برگردید
بر درگه حق روید و خود دریابید
مردم همه مشتاق رخ محبوبند
ای اهل ثنا و معرفت بر تابید

 

اگر خواهی دو عالم  نور و عزت
اگر مایل به کسب علم و حکمت
بود در حب یزدان و ولایت
بجو در هستی و قرآن و عترت

 


اگر حب علی داری به دل دوست
بدان ارزنده و باشد چه نیکوست
که حب مرتضی حب هدائی است
یگانه مجری میزان حق  اوست

 


به جرم حب حیدر بس خطا شد
زدند زهرای اطهر بس جفا شد
ندارد ارزشی دنیای فانی
علی نامش دو عالم بس بقا شد

 


اگر حب علی در دل نداری
بدان اندر دو عالم پست و خواری
بود حب علی حب خداوند
بدون عطرت و قرآن چه داری

 

همه عالم فدای نام مولاست
امیرالمومنین مقصود و والاست
ولایت بی علی معنی ندارد
علی شیر خدا هم کفو زهراست

 

بدان نور خدا و نور خاتم
بود نور علی  نور دو عالم
کند نور ولایت راه روشن
زداید غصه و افسردگی غم

 

 

اگر حب علی داری تو در دل
همان نور جلی داری تو در دل
به مقصد می رسد هر کس در این راه
بدان راه ولی داری تو در دل

 

هرکس که محبت و تبرا دارد
در حق طلبی سلاح مولا دارد
همواره کند ز دین حمایت مولا
هر چند شود ظلم ، خدا را دارد

 

 

خورشید سعادت است حضرت
چون نور حقیقت است حضرت
سر چشمه ی حکمت است مولا
دان گنج محبت است حضرت

 

دوستی  با مردمان بهر خداست
دشمنی با ناکسان بهر خداست
حب و بغض ما بود از بهر او
همنشینی با کسان بهر خداست



 

۷۷۵.بندگی
در پی دنیا مرو در زندگی
پیشه کن تقوا و زهد و بندگی
راه علم و معرفت را پیشه کن
گر بخواهی عزت و آزادگی


 

 

۷۷۶.گنجینه
 سینه را گنجینه ی اسرار کن
خالی از هر کینه ی اغیار کن
کن تواضع در مصاف دیگران
ذکر حق را دائما تکرار کن
 

۷۷۷.آثار
آنچه بالا می رود اذکار توست
آنچه با خود می بری افکار توست
در جهان ماند فقط نام  و نشان
هر چه داری در جهان ، آثار توست

 

۷۷۸.قنوت
دست بالا می بری بهر قنوت
لیک در فکر زری یا زور  و قوت
این رکوع و سجده و راز و نیاز
باعث رشد و صعود است و ثبوت

 

۷۶۳.فراخوان
در قیامت می شود محشر به پا
مردگان را زنده می سازد خدا
می شود غوغا به پا با امر حق
دان خدا قادر به احضار شما

 

 

۷۶۴.بخشش
غم و غصه کند عمر بشر کم
تکبر  می دهد جان تو را سم
کند افزون معاش و رزق و روزی
 اگر بخشی ز مال و پول خود هم

 

۷۶۵.صفات مومنان
مو منان دارند صفاتی اینچنین
صبر و ایمان همره علم و یقین
اهل تدبیر و عبادت جملگی
با حیا هستند ، افرادی امین

 

۷۶۶.روی خوش
قلب پاک و روی باز و شرح جان
ازصفات صادقان و مو منان
می کنند انفاق از کسب حلال
روی خوش دارند ، سیمایی چنان

 

۷۶۷.خسران
نماز است عامل دوری ز خسران
انیس قبر و نور  دل بود آن
چراغ رهنما و زینت ماست
بهای جنت است و عز انسان

 

 

۷۶۸.عید فطر
الهی فطر ما را کن تو فاطر
نما ایمان ما را سخت و فاخر
سرای حق بود دلهای مو من
دلم گردد سرای نور طاهر

 

 

۷۶۹.مظلوم
آه مظلومان اگر گیرد تو را
  نیست جای شکوه از مهر خدا
می کند نابود هر کاشانه را
چون که باشد بی پناه و بینوا
 

 

۷۷۰.ماه رمضان
 عجب ماهی است این ماه عبادت
مه ارض و سما و قدر و‌ رحمت
بود ماه خدا و عشق و تقدیر
دهد آرامش و صبر و طهارت

 

۷۵۲.انزوا
عبادت ذکر تنها با خدا نیست
پیمبر گفت ، در دین انروا نیست
عبادت را بود اعمال ظاهر
نماز و صوم و حج هم در خفا نیست

 

۷۵۹.پیروی
دنباله روی راه ولا می باشیم
چون شیفته ی آل عبا می با شیم
خون شهدا ناجی ما در دو جهان
ما شیعه ی آل مرتضی می باشیم

 

 

۷۶۰.سحر
وقت سحر است ، خیز از بهر نماز
با یار قدیم خود ، دمی راز و نیاز
در خلوت و تنهایی ، با یار سخن گو
هنگام سفر ، به نام او کن آغاز

 

۷۳۱.عزت
هر عزت و شوکت و توانی
از پرتوی نور حق بدانی
از حافظ خود ، خدا بخواهید
گر نه که ضعیف و ناتوانی

 

 
۷۳۲.خشم
گناهان می شود با توبه معدوم
رذالت می کند ، الطاف  مختوم
کند حسن عمل را ضایع غیبت
شود عقلت بدست خشم مسموم

 


۷۳۶.جهاد اکبر
 بد ترین دشمن به ظاهر اصغر است
ترک آن ما را جهادی اکبر است
بدترین دشمن تو را خود خواهی است
  دل به یزدان گر سپاری  بهتر است

 

۷۳۷.تجلی حق
از نبی تا حضرت صاحب زمان
جملگی باشند چون نور جنان 
شد تجلی نور یزدان در امام
نور قرآن و ولایت در جهان

 

 

۷۳۸.حضور حق
دل خسته و جان خفته و ما سرگردان
حق شاهد و ما غافل و سست و نالان
عمری به هدر رفت و ندیدیم خدا را
او حاضر و ما غایب و مست و حیران 

 

                 

۷۳۹.مقام
این مقام دنیوی دارد زکات
گشته واجب بر شما همچون صلات
چند روزی این امانت دست توست
هست خدمت بر ضعیفان در حیات

 

تت
۷۱۸.روزه
روزه تنها آب نا خوردن که نیست
ره بسو ی سفره نا بردن که نیست
روزه تمرین جهاد اکبر است
روزه در خوابیدن و گفتن که نیست

 

 

 

۷۱۹.شب قدر
 ره آورد شب قدر است قرآن
کتابی رهنما از بهر انسان
کتاب معرفت سر چشمه ی فیض
که نورانی شوی از پرتوی آن

 

۷۱۱.ارزش
ارزش انسان به انسان بودن است    
در خفای این و آن بخشیدن است  
ارزش انسان به زور و حیله نیست 
  بر کمال و معرفت افزودن است

۷۱۲.منزلت
بشنو از اهل یقین و معرفت
نی زهر بیگانه و شیطان صفت
بشنو از قرآن و عترت رمز و راز
راه و رسم زندگی و منزلت

 

 

 

۷۱۴.دستگیری
توصیه بر اهل مسجد اهل دیر
دعوت مردم به تقوا کار خیر
تا توانی دست محرومان بگیر
ابتدا اقوام  و آنگه دست غیر

 

۷۱۵.تهمت
با ترک گناه ، دل شود شاد
با ذکر و دعا ، حق کنی یاد
اعمال نکو ، می شود ثبت
با تهمت و افترا ، دهی باد

 

۷۱۷.دیار فانی
در طول حیات و زندگانی
هر روز جدال و امتحانی
جای شهدا رفیع و عالی
در عالم و در دیار فانی

.

 

 

۶۹۵.سازندگی
بهترین اعمال ما ، دانی که چیست
جز عبادت نزد حق ، چیزی که نیست
این عبادت ها همه سازندگی است
چون برای خالق عقل است و زیست

 

 

۶۹۵.راه تقوا
الهی به خون شهیدان  قسم
تو لطفی عطا کن ، بر این نفس هم
نما راه تقوا و دین بر بشر
نگردند گمره در این پیچ و خم

 

۶۹۶.مجنون
معرفت را تزکیه افزون کند
عاشق جانانه را مجنون کند
تزکیه با علم گر توام شود
کی بشر را نادم و محزون کند

 

 

۶۹۷.مومن
تو با مردم مومن و راستگو
که دارند ایمان به یزدان بگو
ببخشا به مردم تو انفال را
بجز حرف حق ، چیز دیگر مگو

 

 ۶۹۸.علم
دانی که چه چیز تا قیامت با توست
اعمال مفید تا نهایت با توست
علمی که شود چراغ و شمع دگران
با دادن سود بی نهایت با توست

 

 

۶۹۹.نماز
آنکه ضایع می کند حق صلات
کی بنوشد از لبش آب حیات
 حق آن بر بندگان سنگین بود
یاد یزدان موجب قرب و ثبات

 

۷۰۰.صبر
صبر باشد شاه کلید مشکلات
بی ادب در منجلاب و معضلات
رشد ما در صبر و در آداب ما
بی ادب محروم از رب خداست

 

 

 


۶۸۲.منافق
منافق بود خائن و زور گو
چو فاسق گنه کار باشد دو رو
بپر هیز از جاهل و بی خرد
سفارش کنم مردم راستگو

۶۸۴.توبه
ای اهل گناه و معصیت توبه کنید
ای اهل ثنا و معرفت ناله کنید
مردم به دعا و مغفرت  محتاجند
ای اهل سلوک و منزلت  لاوه کنید

 

۶۸۶.ذکر حق
چون گنه قلب تو را تسخیر کرد
ذکر حق کی بر دلت تاثیر کرد
اژدهای نفس  گر باشد رها
آدمی را در غل و زنجیر کرد

 

۶۸۷.ترحم
ترحم بر بدان  باشد ستم چند
به نیکان کن ترحم ، جان و دلبند
شفاعت بر عدو و خصم جانها
بود ظلمی فرای  آنچه در بند

۶۸۸.اجتماع
جمعی به دعا و ذکر و حکمت              
 خواهان کمال و علم و عزت
جمعی به ریا و خدعه و زور
دنبال مقام و پست و شهرت

 


۶۱۰.زکات
این مقام دنیوی دارد زکات 
گشته واجب بر شما همچون صلات
چند روزی این امانت دست توست
تا توانی خدمتی کن  در حیات

 


 

 

۶۱۱.پاداش
بهترین پاداش و نیکی در خفاست
چونکه بی منت بود ، کاری رواست
دور بودن از ریا ، دان احسن است
اجر و پاداش و مواهب از خداست

 

 


۶۰۶.نیایش
چون گنه آید بمیرد جان تو
گر اجل آید بگیرد جان تو
هر گنه ضایع کند روح تو را
با نیایش دل نمیرد ، جان تو

 

 

۶۰۷.تحمل
الهی بده ، بنده را علم ودین
تحمل کنم ، بی وفایی کین
کنم بندگی و اطاعت ز رب
شناسم خداوند جان آفرین

 

۶۰۸.جنت
بهترین توشه در این کون و مکان
رزق و روزی حلال است در جهان
گر بخواهی رشد و جنات برین
کسب آن کن ، تا شود روحت خزان


۵۷۴. دین
دین حق را زنده می سازد حسین
  نور چشم مصطفی ، نور دو عین
می شود احیا مجدد ، دین حق
بین به پا شد جنگ کفار و حنین

 


۱۳۶۰.اصحاب یمین
خوش به حال سالکان و اهل دین
همچو سلمان ، همچو  اصحاب یمین
نامه ی اعمالشان در دست راست
می درخشد همچو خورشید و نگین

 

۵۰۰.باطن
اگرعشقی بود ، آن عشق مولاست       
  اگر نوری بود ، آن نور والاست
صفای باطن و عشق ولایت         
   شفای جان بود ، بیداری ماست

 

۵۰۱شیعه
شیعه یعنی استقامت در نبرد
در نبرد حق و باطل تا ابد
این بود آیین و رسم شیعیان
حق مظلومان ستادن همچو مرد

 

 

۵۰۲عبادت
عبادت ذکر تنها با خدا نیست
پیمبر گفت ، در دین انروا نیست
عبادت را بود اعمال ظاهر
نماز و صوم و حج هم در خفا نیست

 

 

 

۱۳۴۶.روز رستاخیز
به نام خدا وند علم و کتاب
خداوند روز عقاب و حساب  
رسد وقت موعود و وقت معاد
بود پرسش و پاسخ و گه عذاب

 


۴۳۸.جشن
بهترین آئین و جشن بی نظیر
عید قربان باشد و فطر و غدیر
در کنار شادی و شور و سرور
بین چه اهدافی رفیع و بس کبیر

 


۴۲۹.اعمال حج
حج فقط سعی و صفا و قصر نیست 
حاجیان را خانه ای حق قصر نیست
 حج طواف خالق یکتا بود  
طوف حق در یک زمان یا عصر نیست

 

 

۴۳۰.نماز
نماز با ولایت روشنائیست
وصول کردگار و دلربائیست
چو خوانی روح تو آید به پرواز
مقدم در امور زندگانیست

 

۷۲۴.اعمال
رهزن ایمان تو اعمال توست
همره روز جزا افعال توست
آنچه کشتی ، می کنی آنرا درو
گر نباشد توشه ای، اشکال توست

۷۲۲.نماز
نماز است عامل دوری ز خسران
انیس قبر و نور  دل بود آن
چراغ رهنما و زینت ما
بهای جنت است و عز انسان

 

 


۳۸۲.صبر
صبر و ایمان و کمک بر ماندگان
از صفات صادقان است در جهان
موجب رشد و کمال  آدمی است
گر شود پیشه  بشر را ، هر زمان

 

۳۶۸.عفاف
زکات چهره در پاکی نهان است
عفاف بانوان دری گران است
زنان را افتخار مرز و بوم است
که پاکی زنان، اجرش جنان است

 

 

 


۳۴۲.جهان
این جهان با نور حق با ارزش است
کی جهان بی اذن او در گردش است
هستی و عالم ، تجلی خداست
نور یزدان عامل هر چرخش است

 


 

۳۱۴.آیه
از برای فهم و درک آیه ها
در مثال آید بیان هر ندا
آیه ها تفسیر گردد تواما
تا بفهمی حرف والای خدا

 

 

۳۱۵.قرآن
همه عالم کتاب هو می باشد
این کتاب جستجو می باشد
لیک قرآن کتاب مکتوب است
برگ برگش پیام او می باشد

 

 

 

 

۳۱۶.شرع
 از بهر نجات و دفع شیطان
تقوا و عمل به شرع و قرآن
منجی بشر ز جهل و غفلت
ایمان و عمل به حرف یزدان

 

 

۳۱۷.گناه

عامل بدبختی و رنج و بلا
ریشه دارد در گناه ما و لا
در زمان جاهلیت خود گواه
منجی مردم فقط دین خدا

 

۳۱۸.ستایش

با ستایش، دور گردی از خطا
از گناه و معصیت گردی جدا
چون خدا پاک است و پاکت می کند
هر چه غیر او بود گردد فنا

 

۳۱۹.دین
آدمی را دین به بالا می برد

در جوار حق تعالی می برد

دین زرد ما را به سوی کوی دوست
از زمین تا عرش اعلا می برد

 

۳۰۰.گناه
گر بکاری در دلت بذر گناه
گر کنی غفلت ز احکام اله
نیست محصولی بجز رنج و عذاب
گر توانی توبه کن در بین راه

 

۲۹۷.ردا
حکومت چون ردای پادشاه است
نمادی از جلال و عز و جاه است
سزاوار حکومت هست مولا
به اهلش گر رسد زیبا و ماه است

 

۲۹۸.ولایت
نماز با ولایت، روشنایی است
وصول کردگار و دلربا یی است
ولایت ریشه و اصل و عمود است
نماز بی ولایت، لهو و بازی است

 

 

۲۹۹.مزرعه
این جهان مزرعه ای اعمال ماست
تخم آن در فکر و در افعال ماست
خار و گل محصول کشت ما بود
رشد خار از دوری و اغفال ماست

 

 

 

 

۳۰۰.گناه
گر بکاری در دلت بذر گناه
گر کنی غفلت ز احکام اله
نیست محصولی بجز رنج و عذاب
گر توانی توبه کن در بین راه

 

 

۱۶۶.قبر

ای تراب تیره ، ای کوی و سرا
جایگاه جسم بی جان ، منتهی
می شود آزاد روح آدمی
جان شود آسوده از بند و رها

 

 

۱۶۷.توشه
چون که پیمانه به سر شد، رفتی

بهر حق ذکر ورا می گفتی؟

توشه ای بهر سفر را داری؟

دست خالی چه کنی ، در رفتی؟

 


۸.ادای دین
تو که اهل حقی ودانی  عذاب
ادا کن دقیق و به ریز و حساب

نماند حقوقی به گردن ز موت

نباشد دیونی به وقت عقاب


۸۲۹.ضیافت
دعوت خاص خدا ، ماه خداست
در ضیافت ، جملگی نور و صفاست
نفس را مدفون کند ذکر و دعا
روح تو مهمان خاص کبریاست

 

 

۸۳۰.روزه
روزه ذکر است و دعا و رمز و راز
یاد معبودی که باشد بی نیاز
خواندن و فهمیدن قرآن نکوست
با صدای دلنشین و دلنواز 

 

بخش دوم

مصرع های بلند

 

۳۲۶.شمع

در راه ولا چه اشک و خون ریخته شد
از بهر خدا سکوت و لب دوخته شد
تا دین نبی به پا و آن حفظ شود
شمع دل شیعیان ، چه افروخته شد

 

۳۲۷.ریسمان الهی
از برای دوری از آلودگی
چنگ زن بر حبل حق در زندگی
حبل حق در دین و در قرآن بود
نیست جز تقوا و زهد و بندگی

 

 

۳۰۵.سپر

حافظ دین خدا در پیچ و خم
با امام است وولایت بیش و کم
حافظ ما دین بود همچون سپر
تیر های نفس دون شر است و غم

 

۳۰۶.پناهگاه

اولیای حق ، برای حفظ دین ، جان می دهند
دین احمد را بیان و جهد و دستان می دهند
اهل بیت آگاه و دانا بر علوم هستی اند
با هدایت با روایت نور یزدان می دهند

 


۶۸۹.حکومت
خدعه و مکر بس است ، وقت ظهور است امام
مسلمین  خواب بس است ، وقت حضور است قیام
جنگ و آوارگی و ظلم و ستم بی حد گشت
وقت تشکیل حکومت بود و عدل و نظام

 


۲۹۱.ادیان
آخرین دین خدا کامل شود
سایر ادیان حق شامل شود
هست احمد خاتم ادیان هو
امر حق را جملگی عامل شود

 

۲۹۲.بهشت

من ندانم که چه خوب است و چه زشت
من ندانم که ملک وصف مرا نیک نوشت
نشناسم خود و خود خواهم و جویای خدا
کس نداند که جهنم چه بود یا که بهشت


۶۹۴.بهشت موعود
آن بهشت است ، که مردم همه مشتاق ورود 
آن بهشت است ، سرای همه ی قرب و شهود
شربت پاک بود در قدح و حوض برین
حوری و جوی ز شهد و عسل و عنبر و عود

 

اذان
صوت جان بخش موذن ، با اذانی دلنواز
رهنمون سازد تو را ، بهر نیایش چون نماز
تا به پا داری قیامی و سجودی و رکوع
می برد ما را برای گفتگو ، راز و نیاز

 

 


۵۷۳.دوستی
دوستی با مردم اهل دل و با معرفت
باعث تسکین ما در عالم و در آخرت
دوستی بامردم بی دین و بی ایمان بسی
می برد هر دم  تو را در نکبت و در معصیت

 

 


۲۷۸.کربلا

کربلا احیا گر دین خدا در عالم است
هادی مردم به آئین رسول خاتم است
جنگ ما، جنگ قبایل یا فرق یا کیش نیست
جنگ ما جنگ جهانی با عدوی ظالم است

 

 

۲۷۹.سفر

بار الها سفر کرب و بلا می خواهم
بار الها دل پر نور و صفا می خواهم
بار الها تو مرا شیفته ی خود گردان
بار الها سفر عشق و تو را می خواهم

 

 

۲۸۰.یمن

نیمی از یاور و یاران حسین از یمن اند
مالک و منتقم جان حسین از یمن اند
هانی و حجر و سلیمان واویس قرنی
جملگی گوش به فرمان حسین از یمن اند

 

۲۱۰.توبه

هر که می خواهد کند توبه ز افعال شنیع
او بپردازد حقوق دیگران را خود سریع
وانگهی با قلب و با اذکار گوید توبه اش
دور گردد از گناه و معصیت ، آنها جمیع

 


 

۱۹۴.شیطان
معنی شیطان چه باشد از نگاه اولیا
چیست مفهوم وجودش از لسان انبیا
می فریبد مردمان ساده لوح و خرده بین
بس که زینت می دهد اعمال دشمن را جلا

 

 

۱۹۱.کمک
بجا آور عقیقه، چونکه اولاست
کمک بر بینوایان و رعایاست
نباشد مصلحت، جایش دهی پول
بکش یک گوسفند و دان رضاهاست

 

۱۹۲.بخشش
عقیقه موجب دفع بلا یاست
نباشد سهم تو از آن، خطاهاست
بده آنرا به ده ها فرد محتاج
رضای حق تعالی در عطا هاست

 

 

۱۸۹.عقیقه

عقیقه عامل رفع بلایاست
برای دوری شر و جفاهاست

عقیقه باعث احسان به مردم
برای شور چشمی و محاباست

 

 

۱۹۰.بیمه
عقیقه کار نیکو در سجایاست
که اسرارش نهان و از خفایاست
کند بیمه تو را اندر حوادث
که اسرارش نهان و از خفایاست

 

 


۱۱۳.شناخت

کن عبادت با خلوص وحق طلب با بندگی
کم بداند  ،  نقش یزدان در حیات و زندگی
قدر زر زرگر شناسد ،قدر گو هر گوهری
کس نداند قدر عالم ، چون محقق ، جوهری

 

 


۱۰۷.ریا
ای که داری خود نمایی و ریا با دیگران
در دو دنیا می شوی از این ریا غرق زیان
سلب گرداند ریا از ما همه، توفیق حق
پس چرا خواهی به این و آن دهی خود را نشان ؟

۱۰۸.شیطان
معنی شیطان چه باشد از نگاه اولیا
چیست مفهوم وجودش از لسان انبیا
می فریبد مردمان ساده لوح و خرده بین
بس که زینت می دهد اعمال دشمن را جلا

۱۰۹.شهدا
کل ما مفقود گردیم و نمی ماند اثر
می توان گفتا که ما هستیم مفقود الاثر
دان شهیدان ماندگارند و همه سوی خدا
جملگی نزد خدایند و خدا دارد نظر

 

۱۷۳.شهدا
از شهید آموز راه خوب و تحصیل سرور
بنگری تشییع او، پر از غم و پر ز شور
از کنار جنگ تحمیلی تجارب کسب شد
از ذلالت دور باش ونشنوی تو حرف زور

۱۱۰.بهشت
قلب پاک و روی خندان و زبان اندر دهان
می برد ما را به سوی خالق پاک و جنان
تا توانی کن کمک بر مردم و آزاده باش
مرضی حق باشد و پاداش دارد بی گمان

 

۱۰۱.تقوای الهی
مى رود ایمان و تقوا، در پی هر هرزگی
کبر و انواع حسد، آتش زند بر زندگی
هست تقوا چون لباسی، بر روان آدمی
بهترین عامل بود تقوا برای بندگی

۱۰۲.پایداری
مردم کوفه نمودند دعوت از خون خدا
لیک در وقت عمل ، تنها بماند مقتدا
سخت باشد در ره یزدان بمانی پایدار
بین قیام و دعوت یاران ، زمین کربلا

 

.عدل و انصاف
مردم بیچاره را یاری کن و کاهل نباش
بهر فردایت بکن کاری، خودت سافل نباش
با مصاف دیگران پرهیز از اجحاف کن
در عدالت عامل و از بندگی غافل نباش

۹۲.امن یجیب
اجابت می کند یزدان دعا را
عبادت کن خدا ی کبریا را
بخوانم من دعا امن یجیبا
شفا ده ای خدا هر بینوا را

۹۳.عقیقه
عقیقه عامل رفع بلایاست
برای دوری شر و جفاهاست
کند بیمه تو را اندر حوادث
که اسرارش نهان و از خفایاست

۹۴.دعا
دل بشکسته می خواند خدا را
خدا پاسخ دهد هر دم دعا را
منم بیچاره و مضطر پریشان
پذیرد ناله و سوز گدا را

۹۵.نذر
نذر باشد ترک کار زشت با قصد رضا
یا بدست آری رضای حق تعالی با ادا
گفت یزدان گو به مردم نذر کردم با سکوت
چونکه مریم صاحب عیسی است با امر خدا

 

 

۷۳.نقش دین در زندگی
می رسد حرف خدا بر مردمان،نور مبین
از طریق انبیا و اولیا ، از سوی دین
ظاهر دین حاوی فرمان و احکام خداست
باطنش اخلاق نیکو همره علم و یقین

۷۴.نهی از منکر
نهی از منکر نما، نالان ز تعبیرش نباش
امر حق را گو مداوم، بهر تاثیرش نباش
جان فدا کن در ره یزدان و تو آزاده باش
نفس راسرکوب و بر خود تیغ شمشیرش نباش

 

۵۰.بر پایی نماز
امان از دست بی دینی ، برد تا قعر گمراهی
نگو ترک نمازت را ، نکن دیگر تو کوتاهی
نماز شب کمی بگزار، خدایت دوست می دارد
کلید گنج خوشبختیست، همین ورد سحرگاهی

 

 

۴۷.فرهنگ ودین
عدو با توسل به زور و فریب و دل پر عنود
تزلزل به پا کرد در باور و دین مردم ربود
تفکر به آیات نورانی ذوالجلال
شود موجب رشد و معراج انسان چه زود


۴۴.زیارت جامعه
جامعه آئینه ی آل علی ، نور خداست
آن کلام انبیا باشد، بیان اولیاست
جامعه از بهر شیعه، یک دعا در ظاهر است
می کند تبیین اصول دین و آن ارکان ماست

 

 

۳۷.هدایت

فرصت طلبان ذلیل و خوارند و حقیر
قدرت طلبان حریص و مستند و اسیر
دوری ز هوای نفس و دوری ز گناه
منجر به هدایت است و یاری و نصیر

 


 

۲۸۶.عبادت
عبادت آب و عاشق همچو ماهیست  
عبادت باعث نور الهیست
عبادت بی عمل، حرف است تنها
نجات آدمی عشق خدائیست

 

۳۴.غصب

خدعه و مکر نمودند پس از مرگ نبی 
تا حکومت برسد بر دگران جز به علی
گاه گویند جوان است و گهی حیله کنند
لیک غافل که خدا حامی حق است و ولی

 

۳۳.شناخت

من ندانم که چه خوب است و چه زشت
من ندانم که ملک وصف مرا نیک نوشت
نشناسم خود و خود خواهم وجویای خدا
کس نداند که جهنم چه بود یا که بهشت

 

 

۲۸.عدالت
پرچم عدل به پا گردد و با تقوا باش
بهر آن روز مهیا و همی کوشا باش
پرچم عدل به پا گردد و مهدی آید
بهر آن روز مهیا و همی کوشا باش


 
۱۹.قیامت
در مصاف دگران صادق و با تقوا باش
حرف بیهوده نگو ، مظهر پاکی ها باش
چون قیامت برسد ، وقت حساب است ترا
مجری عدل علی باش، همی کوشا باش
 

 

۱۴.عبادت
این جهان خلق شود، بهر بشر در اعصار
تا نمایی تو عبادت ،  عمل و هم اذکار
دان خدا آگه و بینا بود  و هم بیدار
کن صبوری و مگو راز خودت با اغیار

 


۶۷۷.دین خدا
عده ای با کار خود ، نابود هر  آئین کنند 
عده ای با لفظ خود ، دین خدا ، بدبین کنند
دین فنا گشت و چه ها شد ، چون که باز
عده ای دین خدا را ، با غرض ، تبیین کنند

 

 

 

۶۷۸.شیطان
شیطان هوس هر آن ، غلاده کند ما را
هر لحظه کشد سویی ، سجاده برد ما را
گر پیشه شود تقوا ، در محضر حق باشی
  علم لدنی در جان ، افزوده شود ما را

.....

 

فصل سوم

اشعار عرفانی

بخش اول

مصرع های کوتاه

 


۹۴۱.دنیا
چرا عشق دنیا تو را کور کرد
تو را از عبادت بسی دور کرد
‌چرا غصه و غم خوری روز و شب
خدا رزق و روزی تو جور  کرد

 

 

۹۴۲.جهاد اکبر
جنگ با نفس پلید و دون خود
سخت تر باشد ز پیکار احد
گر مهار نفس خود گیری بدست
روح و جان مشغول هر پستی نشد

۹۴۳.بندگی
این جهان با بندگی از آن توست
عاشقش گشتی  بلای جان توست
چون که دنیا یک گذرگاهی بود
دل چرا بندی ، مگر در شان توست

 

۷۶۱.عشق
عشق کی گنجد درون ذهن ما
عشق باشد بی حد و بی انتها
بحر بی پایان بود انواع عشق
عشق باشد بهترین خلق خدا

 

 

۷۶۲.عارف
ماهی بی آب ، کی یک ماهی است
عارف بی عشق ، ظرف خالی است
آب و ماهی ، عشق و عارف ،  کی جدا
ماهی بی آب ، جسمی خاکی است

 


۷۴۱.جان
جان بود محصور  اندر  آب و خاک
طالب آزادی است و عشق پاک
گر شود آزاد جان ما ز جسم
نیست ما را با شیاطین اصطکاک

 


۷۴۰.امیال
با لگد بر نفس و بر امیال پست
می شوی  از جام  وصل یار مست
دل به فیض سرمدی تسکین شود
هر که بار خویش را جانانه بست

 


۶۹۱.محبت
محبت بود رحمت حق به ما
بود لطف او بر من و بر شما
نباشد  خدا را نیازی به کس
ضمیر تو خواند خدا را خدا

 

 

۶۹۲.اهل دل
عشق یعنی همنوا با اهل دل
در کنار دوست ماندن متصل
عشق باشد راه حق تا انتها
در رهیدن هم نگردد منفصل

 

۶۹۳.قرآن
ره آورده شب قدر است قرآن
بود میراث احمد این گلستان
ز بهر عاشقان آب حیات است
به کام مومنان شهد است فرقان

 

۶۲۱.آرامش
در بند هوای نفس و این اندامم
من فکر کنم رها و بی آلامم
بی عَشق خدا نمی توان شد آزاد
عشق به خداست می کند آرامم

 

 

 

۶۲۲.مقام شهدا
بدان  جای شهیدان بس رفیع است
خلایق را امید و هم شفیع است
ز نور حق تعالی مست و حیران
شهیدان را دلی  پاک و وسیع است

 

 

۶۱۴.سیر و سفر
یک عمر سفر کردی و غافل بودی
آسوده گذر کردی و کاهل بودی
دریاب دو روز آخر سیر و سفر
دنیا نکند وفا و جاهل بودی

 

۶۱۵.تجلی حق
تجلی حق ، در جهان شد عیان
تجلی ما ، نقش ما ، هر زمان
من و چهره ام ، قابل ر ویت اند
تجلی حق ظاهر و خود  نهان

 

۶۱۶.سوز و گداز
از بهر بهشت ، کی کنم سوز و گداز
از بهر خدا ، می روم  سوی  نماز
از بهر بهشت ، یا که  از دوزخ گرم
هر گز نکنم ، عبادت و راز و نیاز

 

 


۶۰۹.تسکین
هر که بار خویش را جانانه  بست
می شود  از جام  وصل یار مست
دل به فیض سرمدی تسکین شود
چون زند پا بر درون و نفس پست

 


۵۹۳.لیاقت
عابدم کن ، تا بیابم ، من جهت
  لایقم  کن ، تا بجویم  ، من رهت
ای خدا ، من عاجز از دیدار تو
قادرم کن ، تا بیایم  ، درگهت

 

 

۵۹۴.عنایت
دیوانه و اسیرم ، در بند نفس و کینم
یارب نمای لطفی ، تا روی تو ببینم
در کوی و برزن ما ،  یادی ز دلبرم نیست
جامی ز می عطا کن ، تا غیر تو نبینم

 

 


۵۸۶.صواب
ظرف خود را پر نما از شرب ناب
تا نگردد پر ز میل و اضطراب
دل اسیر شهوت و نفس و گناه
معرفت جو تا نگردد دل خراب

 

 

۵۸۱.پیکار
مردان خدا  به روی دلدار  خوش اند
مستان به می و صدا و یک تار خوش اند
نزدیک مشو به بی خرد ، در همه حال
افراد شقی به ظلم  و پیکار خوش اند

 

 

۵۸۲.کرسی عرش
گر بگردد آب دستی از طلا
جای آن دانی که با شد در کجا
کسب علم و معرفت کن ای بشر
گر بخواهی کرسی عرش و سما

 

 
 

۵۶۱.معنای عشق
عشق را تفسیر و تعبیرش خطاست
عشق دانی گوهری نزد خداست
عشق ما باشد هوس , آن عشق نیست
عشق دانی ذات پاک کبریاست

 

۹۱۴.تزکیه
معرفت را تزکیه افزون کند
عاشق جانانه را مجنون کند
تزکیه با علم گر توام شود
کی بشر را نادم و محزون کند

 


۵۶۰.راز
لیلی من ترک شیرازی که نیست
در دیار دون و طنازی که نیست
وصف یارم بی حد و نا گفتنی است
بین عشق و عاشقی رازی که نیست

 

 


۵۴۹.گنج
عشق یعنی گنج اسرار نهان
عقل حیران گشته از ادراک آن
عشق باشد مظهر نور خدا
آدمی عاجز به وصف است و بیان

 

 

۵۵۰.معراج
سر به خاک آری و آیی در رکوع
موجب معراج  می گردد ، خضوع
این رکوع و این خضوع و سجده ها
گفتگو یی با  خدا باشد ، شروع

 

۵۲۹.پرواز
خاک راهم کن و مجنونم ساز
تا برم محضر مقصودم راز
من ز خاکم ، بروم باز به خاک
کی شود وقت وصال و پرواز

 

 

۴۸۸.آرامش
هفت شهر عشق چون پیموده شد
سر به خاک دوست هر دم سوده شد
گر شود جانت رها از  نفس پست
دل ز عصیان و غضب آسوده شد

 

 


۷۵۱.شناخت
آن کس که تو را شناخت ، بی تاب تو شد
دیوانه و مجنون شد و گمراه نشد
هر کس  به یقین شناخت آن ایزد پاک
غالب شده بر درون شیطانی خود

۷۵۸.مشتاق
عاشقان ، پیرو راه  کربلا می با شند
سالکان ، حامی خط شهدا می باشند
عاشق و سالک و عارف همگی منتظرند
عارفان ، منتظر نور خدا می باشند
 

۷۵۷.تزکیه نفس
هفت شهر عشق چون پیموده شد
سر به خاک دوست هر دم سوده شد
جان رها شد ، گر ز بند نفس پست
دل ز عصیان و غضب آسوده شد
 

 
 

۷۵۳.عارف
عارفان را آدمیت طالب است
عشق یزدان بهر آنان جاذب است
دائما بر نفس دون حمله کنند
چون که بر ما چیره و هم  غالب است

 

 

 


۴۶۱.نسیم
غنچه ها باز شوند ،  در اثر باد صبا
روح و جان شاد شوند ، بر اثر نور خدا
اولیا حامل انوار الهی هستند
تا نسیمی بوزد بر دل و افکار تو را

 

 

۴۶۲.رسوایی
سرنوشت عاشقان تنهایی است
بی خود از خود گشتن و شیدایی است
هر که عاشق شد ، مجنون می شود
در نهایت عاشقی رسوایی است

 

۴۶۳.محبوب
خوشا آنان که در پیش خدایند
شفیق و مهر بان و بی ریایند
ندارند مونسی جز یار محبوب
که جان خود به جانان می سپارند

 


۴۵۶.خون
عشق یعنی با خدا همگون شدن
بی خو د از خود گشتن و مجنون شدن
منتظر باشی که تا اذنت دهند
چون شهیدان غوطه ور در خون شدن

 

 

۴۵۷.مومنان
مومنان در روح و جان یکسان شدند
چو ن که آنان آدم و انسان شدند
نیست فرقی بین شیران خدا
جملگی مردان حق همسان شدند

 

 

 

۴۵۸.اتحاد
متحد جانهای شیران خداست
جای گرگان و سگان هر یک جداست
مؤمنان معدود و با ایمان همی
لیک کافر متحد با اشقیاست

 

 

۴۵۹.امیال
عاشقم ، عاشق مردان  خدا
عاشق همدم و همراه ولا
آنکه جانش کف دست است هنوز
چونکه خالی است ز هر میل و هوا

 

 

۴۵۲. نگاه
قلبم شده صد پاره و تکه
از دست زبان و دل و غصه
بر چشم سر و دیده بکوبید
تا نفس شود خاشع و بنده 


۴۵۱.شک
دانی که چرا دچار شکی و گمان؟
من معتقدم ز نفس ما گشته عیان
پاکیزه نما ، درون خود از شهوات
با نفی هوا و پاکی روح و روان

 

 

۴۴۰.حیات
خوشا آنان که دل را زنده دارند
ضمیری پاک و لبها خنده دارند
دل مرده بگیرد جان ز زنده
بدا آنان که روحی مرده دارند

 

۴۳۵.اسطرلاب
عشق  اسطرلاب  اسرار  خداست
دیده بان حکمت و ،  وصل و ، صفا ست
خوش بر آن مردان با تقوای دین
کارشان هر روز و شب ذکر و دعاست

 

۴۳۶.اسرار
 ابر باران می شود با اذن هو
غنچه ها خندان شوند با نام او
می کند خورشید نورانی جهان
کس نمی داند ز اسرار مگو


۴۳۲.شوق
مستی ما ، بی خود از خود گشتن است
دل به زلف یار دیرین بستن است
مستی ما ، مستی انگور نیست
شوق ما ، ترک دیار و رفتن است

 

۴۳۳.سالک
عشق ما ،  عشق حقیقی بر خداست
چون حسین ابن علی در کربلاست
عشق سالک بهر حق جان دادن است
دیدن یار و لقای کبریاست


۹۰۳.شیفته
ای که ندارم کسی ، غصه و غم ها بسی
کشت مرا عشق تو ، داد مرا کی رسی
ای که شدم مست تو ، شیفته ی روی تو
بی خود و دیوانه ام ، هیچ ندارم 

 

 

 

 


۳۹۹.دل
این دل رها و مست است 
 در بند نفس  پست است
یارب نما ی لطفی
هر کس خدا پرست است

 

 

۴۰۰.اسارت
ای مرغ دیار بی کرانم
روح و نفس و صدای جانم
در روی زمین  اسیر مایی
ای طوطی خوب و خوش بیانم

 
 

 

۳۹۲.جانان
عاشق آنست که خود فانی شود
ذوب در حق گشته ربانی شود
در ره یزدان  تلاش خود کند
جان به جانان داده قربانی شود

 

 

 

۳۹۳.وصال
می شود سیراب هر تشنه ز آب
آب جویای لب خشک است و ناب
عاشقان آرام گشته با وصال
کی دهد معشوق عاشق را عذاب

 

 


۳۹۲.کمال
در مکتب و مذهب تعالی
جای شهدا رفیع و عالی
روح شهدا اسیر جسم است
خواهان کمال بی مثالی 

 

۳۸۶.نجوا
عارفان با عشق ، نجوا می کنند
از حبیب خود ، تمنا می کنند
محفل عشق و صفا بر پا شده
عشق بازی و  ، تولا می کنند

 

 

۳۸۰.اشک
آب و باران می کند صحرا خزان
عشق و گریه می برد ما را جنان
سبز می گردد زمین از ابر و نور
تو ندانی لذت اشک و فغان

 

 

۱۳۵۹.منزل گاه
شد عیان منزل گه اهل یقین
بهر یاران حسین و مخلصین
شد تجلی عالم غیب و شهود
در سرای دیگر و جنت چنین

 
 

 

۳۶۰.گمراهی
پیروی از نفس دون خود واهی است.
عامل بد بختی و گمراهی است
هر چه آید بر سرت از دل بود
موجب گم گشتن و بیراهی است

 

 


۳۵۳.پناه
گر هدف باشد نمودن طی راه
عاقبت گردیم بی یار و پناه
نیست ما را روشنایی و کمک
پیروی از نفس و از امیال و جاه

 

 

۳۵۱.گوهر
در میخانه گشا ، باز نما درها را
تو کنی باز در محفل بی همتا را
عارفان لب نگشایند به هر طغیان گر
طالبی نیست برای گوهری والا را

 

 

۳۵۲.تعالی
برو عاشق ، ز ساقی می طلب کن
روان و روح خود را منقلب کن
بنوش و جان خود را بیمه گردان
تعالی و کمال خود سبب کن

 

۳۴۱.حیرت
گر شدی سر گشته در رنج و بلا
در مقام حیرتی نزد خدا
با تحمل طی کنی این پیچ و خم
ای که در سیر و سلوکی ، غم چرا

 

 


۳۳۹.زاهد
حالت عاشق مغایر با عوام
عاشقان خواهان عشقی با دوام
میل مردم در امور جاری است
حالت زاهد بود در عشق تام

 

۳۳۷.روح
روح ما همسان زنبور عسل
گر نباشد گل ، ندارد ماحصل
معرفت آرد طریق سالکان
همرهی با اهل تقوا در عمل

 


۴۴۵.الفت
اگر خواهی سخن از علم و حکمت
برو در زن  سرای اهل عصمت
طبیب جان و دل باشند آنان
 شود روح و روان با دین در الفت

۱۳۴۴.طبیب جانها
 اگر خواهی کمال و علم و حکمت
مهار نفس خود از کبر و شهوت
نما تذهیب نفس و کسب دانش
طبیب جان و حرمان ، اهل عصمت

 


۶۲۶.تزکیه
معرفت را تزکیه افزون کند
عاشق جانانه را مجنون کند
تزکیه با علم گر توام شود
کی بشر را نادم و محزون کند

 

۶۲۷.مکر
آرامش آدمی ، ز دین است 
اخلاق نکو ، ورا نگین است
عقل و ادب و حیای انسان
منجی بشر ، ز مکر کین است 

 

۶۲۸.موریانه
نفس باشد موریانه در بدن
می خورد روح تو را در جسم و تن
خالی از تقوا اگر گردد بشر
نیست آرامش برای مرد و زن

 

 


۳۳۲.پرواز
 ای دریغا ، بال و پر بشکسته ام
گوشه ای در حال خود بنشسته ام
من ندارم بال و پر ، دریای جود
از غریبی بی کسی سر گشته ام 

 

 

۳۳۳.ذوالفنون
جان گرفتار درون است و برون
دشمنان خوانند او را ذوالفنون
تا شود مغرور در اعمال خود
او بود غافل ز کید نفس دون

 


۶۳۴.نظر
بار الها دل من عاشق و شیدای تو شد
عاشق شیوه ی پردازش دنیای تو شد
من ندانم تو کجایی که بیایم سویت
گر نمایی نظری ، کوی دلم جای تو شد

 

۶۳۶.می ناب
مست معشوقم و مست می خالص می ناب
می دنیا نکند جان مرا آن سیراب
مست انگور و شراب و عرق  دنیایی
موجب رنج و گناه است ، تغافل و عذاب

 

.۶۳۷.بیداری
آنان که ز خود عبور و بیدار شدند
شمع دو جهان گشته و ابرار شدند
راه شهدا و نصر خوبان همگی
ناجی بشر ز غفلت و یار شدند

 

 

۶۳۸.قطار
این مسافر کی به مقصد می رود
تا دمی کو دل بر این دنیا نهد
این قطار زندگی پایان رسد
کس نداند کی به آخر می رسد

 

۶۳۹.سیر عقبی
این مسافر ترک دنیا می کند
در سفر او سیر عقبی می کند
تا که خود بیند سرای دلبرش
   دایما با یار ،  نجوا می کند

 

 

۳۳۴.زهد
تغذیه نفس است امیال درون
زهد باعث می شود گردد زبون
تا شود همراه عقل و راه حق
دور بنما ضایعات جان ، برون

 


۳۲۵.مستی 
مستی انگور ، از انگور نیست
آن گدایی کرده و مغرور نیست
مستی هر چیز از شرب خداست
مستی ما دیدن یک حور نیست

 


۳۲۳.عاشق
چند گویم در خصوص عاشقان 
کی شود عاشق جدا از دل ستان 
عاشق و معشوق چون یک پیکرند 
عاشقان را می برد حق از جهان

 

 

۳۰۹.صید
هر کسی دنبال صید است و شکار
عده ای مشغول طی روزگار
خوش به حال آنکه دارد صید دل
لذتش چندان و باشد ماندگار
 

۳۱۰.عشق
دانی که چرا عشق ولا می باشد
با عشق علی، جهان ز ما می باشد
اسرار جهان نهفته در احمد و آل
عشق شهدا اذن و لقا می باشد

 

۱۷۹.وقف
  خدایا من رفیق  نفس پستم 
    ​در این دنیا اسیر و خود پرستم
قبولم کن مرا در درگه خود   
   که باشم عاشق و وقف تو هستم


۸۲۵.اژدهای نفس
چون گنه قلب تو را تسخیر کرد
ذکر حق کی بر دلت تاثیر کرد
اژدهای نفس  گر باشد رها
آدمی را در غل و زنجیر کرد

 


 

۱۶۳.همدم
چه گویم دشمنی دیرینه دارم
نهفته در دل و در سینه دارم
دمادم می کند آشوب بر پا
خدایا همدمی پر کینه دارم

۱۶۴.هوای جان

برون گردان هوای جان ز خانه
مرتب می کند ناله ، گلایه
چرا در مانده ای از هم قطاران
بگیرد دائما عذر و بهانه

 

 

۱۶۲.عشق
تا کی گرفتار هوا
در عالمی پر از خطا
این دل شده سرشار عشق
شیطان دون بیرون نما

 


۲۸۸.معرفت
عشق و آگاهی تو را بالا برد
از زمین تا عرش بی همتا برد

عشق  اگر توام شود با معرفت

جان بگیرد از تن و تنها برد

 


 

۹۵۵.انتظار
عشق یعنی نهی ظالم هر کجا
دوستی با مردم اهل ولا
عشق یعنی انتظار روی دوست
آنچه غیر از حق بود گردد رها
 

 

۹۴۹.عشق
عشق یعنی گنج و  اسراری نهان
عقل حیران گشته از ادراک آن
عشق باشد مظهر ذات خدا
آدمی عاجز به وصف است و بیان

 

 


۵۰۵.انتظار
عشق یعنی با خدا همگون شدن
بی خو د از خود گشتن و مجنون شدن
منتظر باشی که تا اذنت دهند
چون شهیدان غوطه ور در خون شدن

 

 

۵۰۶.رضوان
اگر خواهی شوی محبوب جانان‌
تلاوت کن  مکرر ذکر یزدان
قرائت کن کلام حق ز تدبیر
به تعلیمش شود دنیا چو رضوان

 


۶۳۰.چرخ زمان
باز در این چرخ و فلک حا ل ما
گشته اسیر دل و امیال ما
یار نما لطف خودت بر حقیر
چون که به پایان برسد ، سال ما

 

بخش دوم

مصرع های بلند

 

 

چاره
من  اسیر دست شیطانم ، خدایا چاره ای
کاین چنین نالان و حیرانم ، خدایا چاره ای
من که می دانم تویی صاحب علاج چاره ها
من گرفتارم ، پشیمانم ، خدایا چاره ای

 

پشیمان
دیگر از دنیا گریزانم ، خدایا چاره ای
عاشق یار و پریشانم ، خدایا چاره ای
من ز اعمال خودم شرمنده ام در آخرت
خسته و زار و  پشیمانم ، خدایا چاره ای

 


زندان
من به بند و حصر و زندانم ، خدایا چاره ای
روز و شب چون شمع سوزانم  ، خدایا چاره ای
چند روزی در قفس مهمان نمودی ای فلک
من گدای شاه شاهانم  ، خدایا چاره ای

 

 

شیدایی
من ز شیدایی  پریشانم ، خدایا چاره ای
با نگاهت مست و حیرانم ، خدایا چاره ای
جز تو معشوقی نمی خواهم ، ندارم دلبری
عشق تو در روح و در جانم ، خدایا چاره ای

 


کنج
کنج این دنیا گرفتارم ، خدایا چاره ای
بی پر و بال و ، خطا کارم ، خدایا چاره ای
عمر من دارد به پایان می رسد ، شرمنده ام
من اسیر نفس امارم ، خدایا چاره ای

 

 

 

 

 


۶۰۴.شعور
دانی که چرا ، خدا تو را داده شعور
حق داده تو را عقل و خرد بهر امور
تا  روح  و روان شود مهیا ی صعود
من معتقدم ، خدا  علیم  است و صبور

 

 

۶۰۵.شهیدان
چون عشق خدا را به دل و جان بربودند
با نور خدا در دل خود یار ستودند
یاری که برد سوی خودش هر شهدایی

در طی هدف ،سبقت و پیشی بنمودند

 

 

۷۱۶.شکر
شاکرین در زندگی ، صبر فراوان می کنند
کافرین در زندگی ،  کبر فراوان می کنند
خوش بر آن عاشق که معشوقش خداست
عابدین در بندگی ، شکر فراوان می کنند
 

۷۱۳.نفس
عبد می گوید خدا ، هر لحظه می خواند تو را
 نفس می گوید چرا ، در رنج باشیم و بلا
عشق می بیند تو را ، از قعر دریا تا سما
نفس می سازد جدا ، هم حب و هم نور خدا

 

 


۵۷۹.مظهر عشق
راوی عشق بود مظهر پاکی و شهید
مبدا عشق بود ذات خداوند مجید
مظهر عشق علی باشد و زهرا معشوق 
اثر عشق بود شادی و اخلاق و امید

 


۴۹۳.بهشت
بهشت فاسقان در این جهان است
بهشت زاهدان در لا مکان است
سرای عاشقان باشد دو عالم
بهشت و دوزخ ما در نهان است

 

 


۴۲۷.خورشید دل
عشق باشد عاملی در جذب الطاف خدا
می شوی محبوب یزدان ، گر کند ما را صدا
گه تو عاشق می شوی ، چون او کند بر ما نظر
عشق خورشید دل است و می دهد جان را بها

 

 

۴۲۸.مست
مست یارم ، مست و خاطر خواه دوست 
مست معبودی که عالم آن اوست 
عاشق یاری  که می خوابد نیم
مست معشوقی که جان دادن نکوست

 

۳۳۸.دل
عاقبت بی غمی ، نیست سرور و خوشی
باعث خوشحالی است ، شادی هر بی کسی
دل که ندارد غمی ، کشته صفای درون
هر که رباید دلی ، نیست ورا غم بسی

 


۳۱۱.فتنه
مر دمان جاهلیت جملگی سر گشته اند
نیست آرامش در آنها ، جملگی دل مرده اند
دل به دنیا بسته و روح و روان در بند نفس
فتنه های نفس دون ، روح و روان را کشته اند

 


۶۴۰.پاکی نفس
قدرت آن نیست ، گهی ظلم و گهی فتنه شود
قدرت آن نیست که همواره لبان  بسته شود
قدرت آنست که در سایه ای آن در شب و روز
دل و جان پاک ز اغیار و همی شسته  شود

 

۷۳۳.آسودگی
حب دنیا می فریبد اهل دنیا در جهان
تا رسیدن بر وصالت ، می کنی آه و فغان
لیک عشق واقعی بر خالق و معبود ما
 می کند آسوده خاطر را ز نفس و شر آن

 


۷۰۹.آتش عشق
آتش عشق کند ، روح و روان را ویران
آن بود سخت و همی شعله‌ ور و هم سوزان 
عشق بی صبر و وفا عشق حقیقی نبود  
می کند عشق تو را ، کور و کر و دل لرزان

 

 

۷۱۰.مقصد
سفر عشق ، شفای غم یاران دارد
دیدن یار و دوای دل حیران دارد
مقصد اهل حرم روی و رخ دلدار است
عاشقان شوق نگاه شه جانان دارد

۷۰۴.مستی
مستی ما مستی انگور نیست
لحظه ای در خود شدن منظور نیست
مستی ما بی خود از خود گشتن است
 شوق مه رویان بسی با حور نیست

 


۴۳۹.پردازش
بار الها دل من عاشق و شیدای تو شد
عاشق شیوه ی پردازش دنیای تو شد
من ندانم تو کجایی که بیایم سویت
گر نمایی نظری ، کوی دلم جای تو شد

 

۳۹۶.آتش عشق
آتش عشق کند، روح و روان را ویران
آتش عشق بود، شعله‌ ور و هم سوزان 
عشق بی صبر و وفا عشق حقیقی نبود  
آتش عشق کند، کور و کر و دل لرزان

 

۳۴۳.اختیار

حاکم دل گاه عقل است و گهی نفس زبون
آنچه آید بر سرم از خویش باشد نی برون
آدمی دارای عقل است و هوس با اختیار  
تا توانی چیره شو  بر نفس و بر امیال دون

 


۳۹۴. نردبان
نردبان معرفت ، طی کردنش ، هموار نیست
در نگاه عارفان ، عشقی بجز دلدار نیست
همدم و محبوب ما ، در انتظار روی توست 
در دیار عاشقان ، دیوانگی هم عار نیست

 


۵۹۵.گلچین
ای رهزن گران سنگ ، گلچین کنی تو ما را
مجنون لیلی ام من ، مدهوش روی جانها
در می زنم مداوم ،  تا بلکه در گشایی
همچون گدا ی کویت ، درمانده ام خدایا

 

 


۷۴۶.گم شده
درس گفتم که بدانی تو گُمی ، حق پیداست
گم شدیم در خودمان؛ دیرشده، حق تنهاست
آن که بر گم شده دل را بدهد دانی کیست؟
دل بدادیم ، که او گم نشده ، حق هر جاست

 

 

۷۴۷.نشانی
تو به دنبال خدایی و خودت گم شده ای
جایِ رفتن به نشانی ، پِی مردم شده ای 
میزنی این در و آن در که بجویی  او را
رانده از درگه حق ، در پی گندم شده ای

 

۵۹۶.شمع
شمع وجود ما را ، روشن نما ز حکمت
تقوا به ما عطا کن ، باشد چراغ رحمت
ای نور هستی و جان ، کن نور خود نصیبم
ای خالق شب و روز ، خواهان علم و نعمت


 

۱۹۸.رمز پیروزی
رمز پیروزی جلای نفس ، از آلودگی است
پاکی نفس از پلیدیها درون زندگی است
استقامت در هدف،کار مداوم با تلاش
موجب پیروزی انسان و رفع خستگی است

 

۱۵۲.هوای نفس

آلوده مکن قلب و زبان  و چشمت
منجر به هلاکت است و حزن و خفت
هر ظلم شود به جان و هم جسم بشر
دان ریشه ی آن هوای نفس و حسرت

 

 

۱۱۴.عشق حق

آرزومندان کجایید، کجایید
به عشق نور یزدلن ، جان فدایید
خدا آگاه و بینا بر خلایق
از این بند زمانه ، دل رهایید

۱۱۵.باران رحمت

غم است و آتش و آه فراوان
به جای عشق و ایمان ، در دل و جان
ندارم جز خدا یار و انیسی
ببار آن رحمتت را ، همچو باران

 

۱۰۳.رمز پیروزی
رمز پیروزی جلای نفس ، از آلودگی است
پاکی نفس از پلیدیها درون زندگی است
استقامت در هدف،کار مداوم با تلاش
موجب پیروزی انسان و رفع خستگی است

 

 

۴۲.مرکب
جوهر اصلی عرفان، عشق بی حد خداست
جلوه گر باشد درون سینه ،آن از بهر ماست
حق تعالی این ودیعه، در دل انسان نهاد
این بود مرکب برای سالک و مهر و صفاست

 

۵۰۸.عشق
عشق گنجی بی نظیر است و هویدا در وجود
عشق ذاتش بی نهایت باشد و جنسش ز جود
شد تجلی عشق حق ، در دشت پاک کربلا
در مرام و در صفات و در قیام و هم سجود


۴۰.نفس

گر بشویی چهره و جانت ز انواع گناه
 روح و جانت کی شود آلوده و گردد تباه
کی شود جانا ببینم هم درون و هم جهان
من کنم اصلاح خویش و قدرتت بینم هر آن

 

 

۳۹.آینه

می کند رسوا تو را ، یک آینه با یک نگاه
تو ببینی خود ، کنی اصلاح هر لکه سیاه
لیک غافل از خودی و هم درون سینه ات
کاش می دیدی درون و لحظه ای آئینه ات

 

۶۹۰.خورشید دل
عشق باشد عاملی در جذب الطاف خدا
می شوی مجذوب یزدان ، گر کند ما را صدا
گه تو عاشق می شوی ، گه او کند بر ما نظر
عشق خورشید دل است و می دهد دل را شفا

۶۸۳.توکل
جز توکل بر خدا سرمایه ای در کار نیست
هر که را باشد توکل ، کار او دشوار نیست
با امید حق  تعالی ، کارها آسان شود
در گلستان طبیعت ، هر گلی بی خار نیست

 

 

۳۰.راه خدا
از گنه دور نما خویش و همی کوشا باش
بی خود از خود شو و بی تاب رخ لیلا باش
هر که در راه خدا بود یقینا منصور
پایبندی و صبوری کن و هم اعلا باش


۲۵.شهدا
با شهیدان خدا باش ، همی  شیدا باش
تا که حق جلوه کند در نظر و بینا باش
بین حسین ابن علی و شهدا و اهداف
راه و یاد همگی باقی و جان افزا باش

 

۴.نفس اماره
این چه نفسی است شده یاغی و گه در سر من
می زند تیغ مداوم  به دل و پیکر من
وسوسه می کند و جان مرا صید کند
نفس اماره زند تیر و بود در بر من

 

۱۰.منت
چون ببینم ز بشر منت  و او هم محتاج
به در خانه ی حق می روم و او مختار
منتی نیست تو را ، از طرف صاحب جود
شکر نعمت بنما ، در همه حال و اعصار

 


۱۶.عشق واقعی

عشق دریای محبت باشد و زیبندگی است

باعث بالندگی در مردم و در زندگی است

عشق ما باشد هوس یک جلوه از عشق خداست

آن نیاز آدمی در ارتقا و بندگی است

۴۱۱.قفس
طوطی دلم در این قفس زندانیست
در فکر رهایی ز خود و درمانیست
دل کرده مرا اسیر خود در قفسی
آزادی ما از این قفس ، حیرانیست

 


۴۲۴.شیطان
روح من سرکش و فرمانبر میل است و هوا
منم آن بنده ی شیطان که اسیر قفس و رو به فنا
چه کنم تا که شوم دور ز نفس و دل خویش
هر چه آورد سرم ، مستی نفس است و خطا 

 

 

فصل چهارم

اماکن مذهبی

بخش اول

مصرع های  کوتاه

۶۷۱.سلوک
گر اهل سلوکی و نیایش با هو
بسیار مخور ، فاش مکن، اندک گو
با اهل خرد ، اهل قلم ، همره شو
تا فکر و عمل جهت بگیرد یک سو

 

۶۷۲.لوح محفوظ
کتاب دین و دانش ، باب رحمت
هدایتگر بود ما را ز غفلت
کتاب حق بود آن لوح محفوظ
بود هر آیه اش اسرار خلقت

 

 

بخش دوم

مصرع های بلند

 

۴۹.فدک
نیمی از ملک فدک، در اختیار فاطمه
داده شد از سوی احمد،در دیار فاطمه
می دهد احمد به زهرا ، هدیه ی اهل فدک
پس گرفتند ملک زهرا، از تبار فاطمه

 



 

 

۱۰۰.اصفهان
در کنار ساحلی پر آب باشد اصفهان
لیک رودش دائما مسدود گردد ناگهان
حیف باشد شهر تاریخی ما گشته چنین
آب آن در شهرهای دیگری باشد  روان
 

 

۸۴.مسجد النبی
همبستگی احمد و اصحاب جدا نیست
آرامگه و مسجد و محراب دو تا نیست
گشته است بنا مسجد پیغمبر اعظم
در اول هجرت شده بر پا و فنا نیست

۸۵.مسجد الحرام
مسجد العظم چو باشد قبله گاه مسلمین
آن بود بالاترین خشکی عالم در زمین
کعبه بنیانش ز آدم بود از روز نخست
قبل بعثت می کند ترمیم احمد همچنین

۸۶.صحرای عرفات
وقوف عرفات است، ز ارکان زیارت
حاجی برود دشت و کند ذکر و عبادت
بخشیده شود هر گنه و کار خطایی
این گفته ی صادق بود و هست کفایت

۸۷.مسجد کوفه
چارمین مسجد که مشهور است بین شیعیان
مسجد کوفه است از بین مساجد در جهان
هفت محراب است درمسجد محل سجده گاه
بس وسیع است و بود آرامگاه سالکان

۸۸.مسجد سهله
مسجد سهله بود محبوب در نزد خدا
در جوار مسجد کوفه شود مسجد بپا
نام های دیگر مسجد سهیل است در عراق
هم بنی ظفر است و عبدالقیس نام آن بنا

 


۸۲.قبرستان بقیع
امروز جهان شاهد تخریب قبور است
این کار بسی زشت و ز آزاده به دور است
آرامگه چار امام است و بود مدفن اصحاب
آن باعث احیای ولایت و حضور است

 

فصل پنجم

اشعار چهارده معصوم

بخش اول

مصرع های کوتاه

 


۹۶۰.طوس
 ای رضا ، ای ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس ازوجودت گلشن است
همچو در بودی درون  یک صدف
 

۹۵۷.حضرت مهدی
چون خدا وعده نموده بر ظهور
مهدی می آید اگر چه دور دور
تا کند دین خدا را او به پا
او کند دنیا گلستانی ز نور

۹۵۶.شعار
 از برای عدل و ایمان و شرف
تیر باران شد حسین از هر طرف
او شعارش حفظ قرآن است و دین
تا که بنماید به عالم او هدف

۹۵۱.دری نهان
ای که هستی در صدف دری  نهان
ناله ها جاری است با اشک و فغان
در فرج تعجیل کن ای نازنین
خود بر آور انتظار شیعیان

۹۴۷.حضرت محمد
ای محمد نور چشم انبیا
مظهر احسان و ایمان و عطا
مشعل توحیدی و صاحب کمال
نام نیکت در جهان و ماسوی

۹۴۶.ولایت
دین احمد ، بی ولایت ابتر است
بعد احمد ، آیت حق حیدر است
حکم حق در حج آخر داده شد
نصب مولا ، از خدای اکبر است
 

۹۴۴.آخرین سخن
آخرین حرف نبی بر مسلمین
دستگیری از ضعیف و ذکر دین
در نبرد حق و باطل ، حق گزین
مرگ با عزت ، به از تسلیم کین

 

۸۸۷.چهار امام
روح و جانم می رود سوی بقیع و نینوا
بلکه ببیند مرقد پاک شهید سر جدا
بارگاه قبر اولاد علی مخروب گشت
قبر باقر ، قبر صادق ، در کنارمجتبی
 

۸۸۶.ظهور
عشق و صفا جمله عنایت شده
پر تو فشان نور ولایت شده
مهدی بیا که حق هویدا شده
آمدنت شرح و روایت شده

 

.
 

۸۷۳.امام جعفر صادق
السلام ای صاحب تفسیر دین
صاحب علم و کمال عالمین
مذهب شیعه به نامت مفتخر
ای فقیه و مقتدای مسلمین

 

۸۷۴.امام صادق
شهر علم با دست فرزند علی
بار دیگر همچو جدش منجلی
چند صد عالم ز علمت بهره ور
صادق و عابد بود نور جلی

 

 

۸۷۶.امام رضا
ای انیس دل  امام هشتمین
جان به قربان تو ای در ثمین
گو به مهدی ، ای امام شیعیان
در فرج تعجیل کن ، ای نازنین

 

۸۷۷.طوس
ای رضا ، ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس از وجودت گلشن است
می درخشی همچو در اندر صدف

 

 

۸۳۱.کوثر
ای دخت نبی ، مخزن اسرار دو عالم
ای کوثر دین ، مظهر حق ، بضعه ی خاتم
وی بهر پدر مادر و ای نادره دختر
از بهر علی همسر فرزانه و همدم

۸۳۶.رسوایی
السلام ای صاحب فضل و شعور
زینب ای اسطوره ی صبر و حضور
کاخ را با نطق خو د کردی خراب
گشت رسوا مظهر فسق و فجور

 

 

۸۳۷.جان نثار
شیعه خلقش چون امام مجتبی است
از خشونت های نفس دون رهاست
روز ها چون شیر و شبها عابد است
جان نثار خط سرخ مر تضی است

 

۸۳۲.حضرت زهرا
زهرا ست تو را نام و تو خود خیر نسایی
زینب بودت دختر و تو گنج سخایی
ای فاطمه ای گوهر  یکدانه ی مادر
 با خصم علی دشمن و از کینه رهایی 

 


۹۳۸.آل عبا
حسین و حسن ، حیدر و مصطفی
صدیقه زمان ، مادر اولیا
همه پنج تن ، پیکری واحدند 
چو هستند ، اعضای آل عبا

  
 

۹۳۹.ضامن آهو
السلام ای ضامن جان از گزند
حافظ آهو ز صیاد و کمند
ای که هستی منجی بیچارگان
شافع درماندگان ، در حصر و بند

 

۸۳۳.خیبر
ای فاتح خیبر ، ید تو دست خدا بود
با آن همه تجهیز ، عدو رو به فنا بود
هارون زمان ، بهر نبی شانه به شانه
  دلبستگی و عشق تو  از مهر و وفا بود

 

حضرت مهدی(۱)
این جمعه به سر آمد  و سالار ندیدیم
یک عمر به سر آمد و دلدار ندیدیم
روز و مه و سال آمد و محبوب نیامد
جانم به ستوه آمد و رخسار ندیدیم

حضرت مهدی(۲)
خون شد دل من ، سرور و غمخوار نیامد
سخت است غم دوری و دلدار نیامد
دل می تپد از دوری  آن سید ابرار
صد حیف که آن مظهر دادار نیامد

حضرت مهدی(۳)
افسوس که آن شیر و علمدار نیامد
صد حیف مرا یوسف اطهار نیامد
از طعنه ی بدخواه دلم کاسه ی خون شد
کان منجی این مردم دیندار نیامد

حضرت مهدی(۴)
گل ها همه روئید ، ولی یار نیامد
بر دشت و چمن آن گل بی خار نیامد
دل می تپد از عشق تو و عشق دل افروز
در بین گلان، بلبل گل زار نیامد

حضرت مهدی(۵)
زد شعله به جان ، دلبر و شهیار نیامد
هر چند طبیب دل بیمار نیامد
ترسم که نبینم رخ دلدار و دل افروز
منجی جهان ، مخزن اسرار نیامد

حضرت مهدی(۶)
اشکم چه روان بود ولی  یار نیامد
عشقش چو منی کشت و جهاندار نیامد
از دوری لیلی نتوان گفت ولیکن
کان یاور این جمع گرفتار نیامد
 

حضرت مهدی(۷)
افسوس که آن ماه شب تار نیامد
صد حیف که آن لحظه ی انظار نیامد
از دوری دلدار خزان شد دل و جانم
چون همدم و دلدار به دیدار نیامد

حضرت مهدی(۸)
شب تا به سحر گریه و سالار نیامد
از دیده روان بود ، جهاندار نیامد
عمریست که بی تاب قیام شه جانیم
افسوس کان منجی و سردار نیامد

حضرت مهدی(۹)
آرام دل و مونس و ستار نیامد
یک عمر نظر کردم و یک بار نیامد
عمری به سر کوی نشستم ز بر دوست
آن گوهر یک دانه ی  اطهار نیامد
 

حضرت مهدی(۱۰)
این شعر به سر آمد و دلدار نیامد
اعمال بود مانع  و  هر بار نیامد
او حاضر و ما غایب و دیدار محال است
اصلاح نما خویش ، به گفتار نیامد

 


۶۷۳.حضرت محمد
بنام خداوند عرش و جهان
خداوند جان و خدای نهان
فرستاده ی حق بود مصطفی
هدایت گر خلق و نور جنان

 

 

 

۶۷۴.آموزش
از نبی آموز آداب و سنن
پیروی کن در مرام و در سخن
چونکه او باشد نبی و مقتدا
معرفت جو از کلام ذوالمنن

 

 

۶۷۵.مقتدا
گل نرگس امام مسلمین است
ولی و مقتدای عالمین است
کند دنیا گلستانی ز انوار
امید شیعیان نور دو عین است

 

 

۶۷۶.نور خدا
شد تجلی در زمین نور خدا
در امام و در نبی مصطفی
چهارده معصوم از انوار حق
هر یکی در آب و گل از هم جدا

 

 

 


۶۳۱.شهادت
چو در خون غوطه ور گردید مولا
شهادت شد نصیب روح والا
ندای فزت رب الکعبه سر داد
بر آمد ناله اش تا عرش بالا

 

۷۳۴.پیام
چه خو ش گفت مولا علی این پیام
خدا می دهد رزقتان روز و شام
مخور غصه و غم در این بازه عمر
کفیل است خدا وند  دانای تام

 

۷۳۵.حضرت محمد
ای محمد نور چشم انبیا
مظهر احسان و ایمان و عطا
مشعل توحیدی و صاحب کمال
نام نیکت  در زمین و در سما

 

 

۶۳۲.اهل بیت
بستگی بر اهل بیت مصطفی
همچو قرآن هست مصباح الهدی 
می برد بالا ترا همچون دو بال
اهل بیت و نور قرآن کی جدا

 

 

۶۴۹.حکم خدا
دانی که چرا علی به تا خیر انداخت
از کشتن خصم ، لحظه ای رو بر تافت
او ضربه بجای حق زند بر کافر
جز حکم خدا ، به نفس خود کی پرداخت

 

 

۶۲۹.غدیر خم
دین احمد ، بی ولایت ابتر است
بعد احمد ، آیت حق حیدر است
جانشین مصطفی باشد علی
نصب مولا ، از خدای اکبر است


۸۰۲.بیرق
از وجود اقدس شمس الهدی
می شود عالم پر از نور و صفا
بیرق ختم رسولان در کفش
تا کند دین خدا را او به پا

 

 


۵۸۵.امام زمان
آخرین وارث امام غایب است
او که بر جمله حریفان غالب است
قدرت اعجاز دارد چون رسل 
صاحبان معرفت را نایب است

 


۵۴۵.انصار
شیعه یعنی مخزن اسرار حق
واله و دیوانه ی دیدار حق
وصف او گوید امام هشتمین
  دائما در محضر و  انصار حق

 

۵۵۸.صفا
با آمدنت دلم صفا می یابد
خنده به لبان بینوا می آید

مشتاق زیارت توام ، یا مهدی
باران امید خوشنوا می بارد

 

۲۷۷.طوس
ای رضا ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس از وجودت پر نعم
اشتیاق زائران از هر طرف

 

۲۴۱.نور
اگرعشقی بود ، آن عشق مولاست      
  اگر نوری بود ، آن نور والاست
اگر اشکی بود ، آن اشک شوق است       
  شفای باطن و بیداری ماست

 

۲۴۲.فنا
قیام آیت مبین ، ادا شود
دشمن مرتضی علی، فنا شود
عدل خدا پیرو آن جاری است
خوش به کسی همره مولا شود

 

 

 

۲۴۳.حکومت
اگر یاری بود، آن یار والا است
   که او نور دل و فرزند زهراست
قیامش جز به فرمان خدا نیست       
  حکومت در زمین را گر چه غوغاست

 

 

۲۴۴.تداوم
 تداوم راه ولا ، حمایت است
فزون ز ارزش گهر ، اطاعت است  
هرکه کند راه دگر انتخاب
 از  ره حق  فاصله و حالت است

 

۲۴۵. جهان
 جهان بعد از ظهورش نیک و زیباست
ظهورش باعث اثبات حق هاست 
عدالت را قیامش زنده سازد
   همه دلها هماره  سوى مولاست

۳۰۳.قطب هستی
علی منجی بود او قطب عالم
علی محور بود او  نور خاتم
علی را جانشین و  یار احمد
سزاوار حکومت بود ، او هم

۳۸۳.امام حسین
تجلی عشق است ، آقا حسین
عزیز و شهید است ، والا حسین
بود الگوی عشق و معشوق اوست
بدان عبد محض است ، مولا حسین

 


۴۶۴.شهادت
شهادت موجب افشای افکار
حقیقت دیده  گردد نزد اغیار
علی در کعبه گوید آرزو یش
کند با خون خود ابراز و اظهار

 


۸۴۱.رسالت
آخرین پیک نبوت مصطفی
اولین برج ولایت مرتضی
منجی عالم ، محمد رهبر است
آخرین دین و رسالت شد عطا

 

۸۴۲.غدیر خم
دین حق در روز خم تبیین شده
چون امیر المومنین تعیین شده
جانشین احمد است مولا علی
 عید ما و جشن ما ،  آیین شده

 

۸۴۳.ولایت
ولایت ریشه و اصل و عمود است
چو سدی پیش افکار جمود است
مسلمان در پناهش در امان است
ولایت  حافظ بود و نبود است

 ...

۶۴۲.حضرت علی
ای کاتب وحی و نور قرآن
ای حافظ جان و نور یزدان
در وصف تو عاجزم علی جان
ای هادی خلق و نور جانان

 

 


۴۷۱.شفاعت
پیمبر شفاعت کند آن کسی
که باشد سزاوار و طاعت بسی
بهشت آن ستاند که تسلیم شد
نه هرکس که باشد چو خار وخسی


 

۶۷۹.احیای دین
دانی که چرا حسین ، از مکه برفت
در کرب و بلا ، به جنگ با فتنه برفت
تا دین خدا شود ، چو جدش احیا
سالار شهیدان به لب   تشنه برفت

 

 

۶۸۰.اهل بیت
بستگی بر اهل بیت مصطفی
همچو قرآن هست مصباح الهدی 
می برد بالا تو را همچون دو بال
اهل بیت و نور قرآن کی جدا

 

 

۹۱۷.پیام
چه خو ش گفت مولا علی این پیام
خدا می دهد رزقتان روز و شام
مخور غصه وغم در این بازه عمر
کفیل است خدا وند دانای تام

 

 

۹۱۹.ختم رسل
به نام خداوند ختم رسل
محمد فر ستاده ی ذات کل
خداوند کیهان و پنهان و نور
هدایت گر ماه و خورشید و گل

 


۴۸۳.کفیل
چه خو ش گفت مولا علی این پیام
خدا می دهد رزقتان روز و شام
مخور غصه و غم در این بازه عمر
کفیل است ، خداوند دانای تام

 

۴۹۹.بیرق
از وجود اقدس شمس الهدی
می شود عالم پر از نور و صفا
بیرق ختم رسولان در کفش
می شود جاری عدالت هر کجا

 


۷۵۵.ستم
ای کاش ، که ظلم و جور برچیده شود
طومار ستم ز بیخ و بن  کنده شود
با صاحب امر و صاحب کون و مکان
عدل و شفقت در همه جا دیده شود

 

۷۵۶.قیام
ای کاش ، که صاحب الزمان می آمد
دستور قیام ، توامان می آمد
مهدی ز پس پرده برون می گردید
آوای اناالحق ، ز جهان می آمد


۵۳۷.یا مهدی
دیوانه و شیدای توام ، یا مهدی
گم گشته ی ، دریای توام ، یا مهدی
دریای وجود و معرفت در هستی
دل برده ی ، رعنای توام ، یا مهدی

 

 

 

۱۳۵۵.نور دو عالم
عجب عشقی بود ، آن عشق والاست       
  عجب نوری بود ، آن نور مولاست
همه بر گرد او اندر دو عالم
حسین ابن علی ، فرزند زهراست
 

۱۳۵۶.عشق ولایت
صفای باطن و عشق ولایت         
 شفای جان بود ، عز و سعادت
مجو جز اهل بیت و دین و قرآن
دوای جان بود تقوا و حکمت

 


۵۱۶.فدک
نان و نمک و  فدک ، غم زهرا نیست
غصب سمت و حکومت مولا نیست
گمراهی  و دوری از ولایت باشد
در مکتب او دغد غه ی دنیا نیست

 


۵۶۲.اخلاق
پیغمبر ما معلم اخلاق است
در کون و مکان رفیع و در آفاق است
اسلام بپاست تا قیامت برسد
درگسترش اصول دین خلاق است

 


۶۱۲.مصحف
ﻣﺼﺤﻔﺖ ﮐﺎﻣﻞ ﮐﻨﺪ ﺍﺳﺮﺍﺭ حق
 ﺁﻥ ﺗﺠﻠّﯽ ﮔﺸﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﻮﺍﺭ ﺣﻖ
گریه ها کردی پس از فوت نبی
ﭼﻮﻧﮑﻪ ﺑﺎشی طالب دیدار ﺣﻖ  

 

۶۱۳.  اسرار حق  
فاطمه دخت نبی ، نور مبین
 ﺣﺎﻣﯽ ﻗﺮﺁﻥ بود ، در راه دین  
  ﻣﺼﺤﻔش ﮐﺎﻣﻞ ﮐﻨﺪ اسرار حق
از شروع خلقت و روز  پسین

 


 

۶۲۴.مقام زن
از دامن زن مرد به معراج رود          
 از دامن زن نور خدا میر بود
کعبه بشکافت ، تا علی پا بنهاد 
در بین زنان دخت نبی شد سرمد 

 

   


۷۹۹.گتج
حبذا ای یوسف آل علی
مظهر پویای آمال علی
ای وجودت گنج لطف سرمدی
خود برآور راه و امیال علی

 

 

۸۰۰.انتظار
مرهم دلهای محزون و پریش
در رحم گوید سخن با مام خویش
جملگی در انتظار روی او
هر گروه و مذهب و آیین و کیش
 

۷۹۶.حکومت
دعا کن بر فرج بهر عدالت
که مهدی آید آن روح ولایت
خداوند احد وعده نموده است
حکومت بر جهان را تا قیامت

 


۹۱۰.حضرت مهدی
تا به کی خونابه ریزم همچو ابر
از  غمت لبریز گشته جام صبر
شعر هجرت را سرودن ای امام
تا به کی مردم دچار ظلم و جبر

۹۰۸.موعود
ای ز رویت شمس رخشان منفعل
وز رخت شمع شبستان مشتعل
جان فدایت ، ره گشای شیعیان
کی رسد موعود و کاری مفتعل

۹۰۲.تولد
به دنیا دیده بگشاید ولایی
درون کعبه با اذن خدایی
دل هر شیعه را مسرور گرداند 
وجود پاک  و زیبای عطایی

۹۰۱.آیات الهی
خدایا مصطفی گوید سخن چند
برای مردم و اصحاب در بند
کلام وحی و قرآن را محمد
کتاب دین و آیات خداوند

 

 


۸۵۸.تولد
چو آمد ز زهرا بدنیا حسن
جهان گشت یکباره پر یاسمن
نکو کودکی صورتش قرص ماه
هدایت گر خلق و هر انجمن

 

۸۵۹.گوهر
حسین و حسن همچو یک گو هرند
چو یک نور واحد ز یک مظهرند
هدف هر دو را قرب یزدان بود
  دو چشمان زهرا و  پیغمبرند

 

 

۸۶۰.امام حسن
شد ماه مبارک ، به قدوم مه طاها
روشن به جهان ، دیده ی آن رهبر والا
صورت چو علی ، قد چو نبی ، هادی امت
گشته است حسن ، نور خدا ، مظهر تقوا

۸۵۴.باب ایمان
گشاینده ی باب ایمان علی است
علی منجی و مقتدا و ولی است
کند جان فدا ، بهر دین مرتضی
سرافکنده ی جنگ خیبر شقی است

 

۸۶۶.حکم خدا
شد مهیا بهر حج خون خدا
تا کند حکم خدا را او ادا
حج خود را وانهاد آن ماهرو
 جان رها شد بهر دیدار و لقا
 

 

۸۶۷.امام حسین
می رود مولا به سوی کربلا
تا دهد درسی به ما در نینوا
درس او آزادگی و عزت است
دین حق را بیمه سازد از خطا

۸۶۱.شافع محشر
آورده به عالم گهری دخت پیمبر
هم پاره تن احمد و هم زاده ی حیدر
او صاحب کوثر بود و نور دو عام
پرورده ی زهراست حسن ، شافع محشر

 
 

 

۸۶۸.شهدا
 السلام ای گوهر دریای جان
چلچراغ محفل و نور جنان
طایر خلد برینی و شهید
 رهنمای عاشقان در هر   زمان

 

 

۸۶۹.زمان
این زمان چیست که صاحب دارد
صاحبش کیست که طالب دارد
او بود غایب و حاضر همه جا
گوهری هست که نایب دارد

 

 

۸۷۰.صاحب الزمان
این زمان چیست که سرعت دارد
صاحبش کیست که عزت دارد
گوهری هست در این کون و مکان
این ولی کیست که حکمت دارد

 


۶۵۲.گل یاس
گل یاس است خوشبو و معطر
بود دخت نبی ، زهرای اطهر
چه زیبا گوهری آمد به دنیا
دو چشم مصطفی و یار حیدر

 

۶۵۳.هدف
هر که دارد نظر آل عبا بسم الله
این جهان رهگذری بهر رضا بسم الله
حفظ دینی که محمد بودش پایه گذار
هدف نهضت شاه شهدا بسم الله


۶۶۶.پیام
چه خوش گفت مظلوم عالم حسین
خدایا نما خود به مردم چو عین
ببینند حق را به چشم یقین
نباشند در طاعت حق چنین

۶۶۲.چلچراغ
فاطمه خود برترین بین زنان
تهفه ی پروردگار است در جهان
فاطمه دردانه ای همرنگ نور
چلچراغ مجلس و نو ر جنان


۷۲۰.حضرت فاطمه
ای دخت نبی ، مخزن اسرار دو عالم 
ای کوثر دین ، مظهر حق، بضعه ی خاتم 
وی بهر پدر مادر و ای نادره دختر
از بهر علی همسر فرزانه و همدم

 

 

۷۸۳.مکر
چو نمودند خطا در هدف و راه نبی
گشت خامش ز شکایت لب حق گوی علی
مکر کین بهر خلافت چو موفق گردید
شد عیان معرفت و همت والای ولی

 

 


۹۶۹.نماز
گفت پیغمبر به زهرا این سخن
در خصوص امر حق بر مرد و زن
کاهلی اندر نماز و کاهلی در وقت آن
موجب  رنج و بلا ی جان و تن

 
 

۹۷۲.حضرت فاطمه
فاطمه جانانه ای ، بهتر ز حور
او نشد تسلیم نا اهلان به زور
نور هستی در دو عالم فاطمه
فاطمه کفو علی ، همتای نور

۹۶۵.پوشش
چونکه زهرا گشت الگوی زنان
می توان گفتا که در گشته نهان
زن جلال و مرتبت یابد ز حجب
پوشش  باشد چو یک گرز گران

۹۶۶.زیارت
کربلا یعنی طواف اهل بیت مصطفی
در زمین نینوا ، برگرد راس مقتدا
رهسپار کربلا ، بهر زیارت آن امام
بل ببیند مرقد پاک شهید سر جدا

 

۹۷۳حضرت فاطمه
فاطمه دخت نبی ، مرآت حق
فاطمه خود باعث اثبات حق
فاطمه دردانه ای همرنگ نور
فاطمه خود مبدا میقات حق

۹۶۳.جان نثار
شیعه عشقش بی حد و بی انتهاست
جان نثار خط سرخ مرتضاست
کار شیعه ، پیروی از حیدر است
در مصاف دشمنان جان را فداست

۹۶۲.شیعه
شیعه یعنی مخزن اسرار حق
واله و دیوانه ی دیدار حق
مظهر عشق است و آمال علی
  دائما در پرتوی انوار حق

 

 

 

 

 

بخش دوم

مصرع های بلند

 

 


۶۸۱.کرم
بینوایی که بیامد به حرم بهر نیاز
خاتمی داد علی از کرمش  حین نماز
به ولایت بنمودند ستم هر شب و روز 
مردم عهد شکن در حرم و شهر حجاز

۴۵۳.تیغ کین
من چو خارم به کنار گل خوشبوی علی
دست گل چین زمان چید گل روی علی
تیغ کین تابه جبین شه عالم بنشست
غرق خون گشت چو گل، قامت و گیسوی علی

 

۴۳۱. امام حسین
ای مظهر ایمان و شرف ، بحر عدالت 
حج را بنمودی تو رها ، سوی شهادت 
دردانه ای دین ، نور دل حضرت خاتم
دین نبوی حفظ نمودی  ز جهالت

۲۵۱.امام باقر

باقر علم النبیین ، ای امام پنجمین
در طفولیت شدی از کربلا چندی غمین
هر کجا حرف تعقل بود، بودی تو نخست
مذهب شیعه بدون تو ،طلایی بی نگین

 

حضرت علی(۱)
یاور بدرالدجی و جلوه ی یزدان ، علی است
معدن علم الیقین و مظهر خوبان، علی است
گوهر و در گرانقدر دو عالم مر تضاست
مظهر شمس الضحی و نور بی پایان ، علی است

جضرت علی(۲)
سرور جن و بشر ، سید و سالار ، علی  است
شه دین ، شیر خدا ، مخزن اسرار، علی است
باعث خلقت هستی است علی در دو جهان
خسرو کون و مکان ، مظهر دادار ، علی است

حضرت علی(۳)
شافع رو  جزا ، یاور محرومان اوست
جلوه ی نور خدا ، منبع بی پایان اوست
گوهر کون و مکان ، شیر خدا در عالم
مصدر جود و سخا ، ناجی هر حرمان اوست

حضرت علی(۴)
مسجد و محراب و منبر بی نوای مرتضاست
زار و گریان خاکیان و اشک ریزان مجتباست
یار و غمخوار فقیران در دیار  دیگریست
سینه کوبان، قدسیان و در فغان اهل ولاست
 

حضرت علی(۵)
  مخزن اسرار بی پایان علی مرتضاست
فاتح خیبر گشا و شافع  روز جزاست
شد شهادت را پذیرا ، نور یزدان در حرم
آن امیر عالی اعلی به نزد کبریاست

حضرت علی(۶)
تیغ نالان بود و خون جوشان ز فرق مرتضی
عالم و آدم به سوگ اند و عزا اندر عزا
زین مصیبت  آسمان شد تیره و مه مضطرب
لرزه می افتد به عالم در زمبن و در سما

حضرت علی(۷)
در زمان سجده ضربت می خورد نور خدا
در زمان راز با یزدان شده فرقش جدا
این که می گفتند مولا بی نماز است بی نماز
می شود رسوای عالم گفته های اشقیا
 

حضرت علی(۸)
گوهر دریای جود و باب علم مصطفی
می شود فرقش به خون آغشته و از هم جدا
ضربه بر فرق امیر المومنین آید فرود
در زمان سجده و در لحظه ی ذکر خدا

حضرت علی(۹)
عالمی در ماتم مولا امیر المومنین
شد شه لب تشنگان ، از ضربت مولا غمین
جهل و نادانی و شهوت می کند این ضایعه
شد عزا دار پدر ، از تیغ و ضرب مارقین

حضرت علی(۱۰)
گوهر کان محبت ‌، یار محرومان ، علی است
  حافظ جان نبی و حافظ قرآن ، علی است
شیر غران در مصاف کافران و اشقیاست
اولین برج ولایت ، شمع بی پایان ،علی است

 

۶۵۰.گلستان
من که می دانم جهان روزی چو رضوان می شود
شادی و خوشحالی مردم دو چندان می شود
پس چرا نومید از آینده و حال خودم
مهدی موعود می آید ، گلستان مى شود

 

 

 

۲۵۲.معدن علم
ای سلیمان قلوب ونغمه ی داوودیان
بین ما بودی ولی هم شان با افلا کیان
معدن علمی و افکار پدر کردی  بیان
ای امام صادق و ای نور قرآن در جهان

 

 

۲۵۳.تفسیر

دید باقر صحنه های کربلا و کوفه را
از غروب کربلا گوید سخن تا نینوا
صد سلام ای صاحب تفسیر قرآن و کلام
در عبادت سالکی و در عمل هم با وفا

 

 


حضرت محمد(۱)
السلام ای مشعل نور و امید عالمین
مظهر احسان و ایمان ، صاحب نور یقین
دین حق اکمل کند ادیان ماقبل تو را
باعث هستی و عالم ، ای ولی مسلمین

حضرت مخمد(۲)
ای وجودت معدن اسرار بی پایان حق
آن تجلی گشته در دیدار و در فرمان حق
مظهر توحیدی و صاحب کمال و منزلت
خلق را منجی ز گمراهی کند ، قرآن حق
 

حضرت محمد(۳)
ای محمد ، گنح رحمت ، طایر خلد آشیان
قبله ی جانها تویی ، ای صاحب نور جنان
معدن جود و سخایی ، باکمال و معرفت
مظهر نور خدایی، صاحب عشقی نهان

حضرت محمد(۴)
ای محمد نور چشم مسلمین و انبیا
معدن جان را تویی، ای جلوه ی ذات خدا
تا قیامت مکتبت برجا و هم بر پا بود
زین سبب دین خدا  تا حشر می گردد به پا

حضرت محمد(۵)
جانشین مصطفی گردد امیر المومنین
این بود فرمان یزدان ، از برای حفظ دین
در غدیر خم شود تعیین ، علی مرتضی
او بود نور دو چشمان رسول و مومنین

حضرت محمد(۶)
آخرین پیغمبر یزدان ، ‌ولی و مقتداست
او امین و رهبری دلسوز و هم حاجت رواست
افتخار عالم و آدم ، نبی مرسلین
منجی عالم عزیز و بی ریا و دلرباست

حضرت محمد(۷)
آخرین پیک نبوت نور یزدان ، مصطفاست
صاحب حمد و مقام بی نظیر کبریاست
کعبه ی اهل کمال و معرفت باشد نبی
مظهر آئینه ی شاهی و احسان خداست

حضرت محمد(۸)
با قیامت بت ز کعبه رانده و نابود گشت
تا قیامت راه تو اندر جهان مسعود گشت
قبله گاه مسلمین از ناخدایان شسته شد
نام پاکت تا ابد  تا کهکشان خشنود گشت

حضرت محمد(۹)
دعوت اسلام کردی بر عموم و با خطاب
فتنه ها افزون شد و هر روز بودی در عذاب
با قیامت عدل و احسان و شفقت شد مرام
کاخ ظلم  پادشاهان و قبایل  شد خراب
 

حضرت محمد(۱۰)
حکم حق در حج آخر داده شد بر مصطفی
خلق را انعام دیگر داده شد در ماجرا
در غدیر خم نمودی،  منتصب ک
لیک می گردد خیانت بر وی و اهل ولا

 

 

۲۵۴.امام صادق
پایه های اصلی شیعه بیان کردی امام
شیعه با راه امامت تا ابد یابد قوام
راه جدت را بیان کردی تو ای صادق همی
شیوه ی ایشان همیشه بود بحث و احترام

 

 

 

 

۲۵۵.امام موسی کاظم
می شوم در سوگ آن دردانه شب ها بی قرار
با نماز خاصه ات عالم شود شب زنده دار

مذهب شیعه به صبرت می شود برجا همی 
کاظمین چون می روی،هر دیده باشد اشکبار

 

۴۵۵.دعا
گفت سجاد این سخن ، در موقع ذکر خدا 
استجابت می کندحق ، هر تمنا هر دعا 
گاه می‌گردد قبول و گاه بعدا مستجاب 
گاه می‌گردد ذخیره ، تا شود روز ی ادا

 

۶۶۸.گل
من چو خارم به کنار گل خوشبوی علی
دست گل چین زمان چید گل روی علی
من ندارم هوسی جز نظری در بر دوست
تا که بینم گل و بوسم رخ و بازوی علی

 


۴۳۴.نفاق
ای آنکه فلک قامتش از هجر تو طاق است
امروز جهان یکسره میدان نفاق است
شو واسطه تا مهدی موعود بیاید
ایام پر از ظلم و جدایی و فراق است

 

۲۵۶.امام حسین  

می رود آقا حسین از مکه سوی کربلا
حج خود را وا نهد، او می رود در نینوا
دین حق با خون او احیا شود در عالمی
می شود ظلم و ستم بر اهل بیت مصطفی

 

 

۲۵۶.امام سجاد
شد علی بیمار، در جنگ ستم با مومنان
لیک تکلیف عمل شد ساقط از نور جنان
با دعا و ذکر و ابراز حقایق  در نبرد
می کند افشا عدو را ، همره زینب چنان


۲۸۳.دست غیبی
من اگر غافل و جاهل ز حقایق هستم
من اگر بند خود و بند سلایق هستم
هست دستی که نجاتم دهد از غفلت خویش
تا به کی بند دل و بند خلایق هستم

 

۲۸۴.صاحب امر
ای صاحب امر و صاحب عصر و زمان
ای مالک یوم و مالک کون و مکان
تا کی ز فراق تو بسوزد دل ما
ای مظهر عدل و منجی پیر و جوان

 

 

۲۸۵.بیعت

با آمدن علی چه غوغایی شد

از فرط خوشی چه شور والایی شد

هر پیر و جوان به شوق بیعت رفتند

دعوت  ز علی ز بهر یکتایی شد

 


۹۲۱.امام سجاد
گل میعاد فرزند حسین است
ولی و حافظ قرآن و دین است
 امام مسلمین و عبد یزدان
 دعا هایش صدای مومنین است

 

 

۹۲۲.ماه شعبان
به شعبان المعظم شد شکفته
گلستانی ز انوار نهفته
سه نور عالم هستی بیامد
   بود میلاد و ایام  خجسته

 

۹۲۳.گل لاله
گل لاله شهید کربلا بود
سرش اندر تنور و نیزه ها بود
امام امت و نور دو عالم
حسین ابن علی خون خدا بود

 

۹۲۴.ضربت
علی در بهترین شب خورده ضربت
بدست جاهلی در بند شهوت
علی شد  غرق خون با ضرب شمشیر
عدو در سجده زد بر فرق حضرت


۸۲۱.اسرار حق
ای محمد نور چشم مسلمین
معدن جان را تویی در ثمین
ای وجودت معدن اسرار حق
شد تجلی در ملاقاتی بهین

۸۲۷.گلستان
حسین و کربلا  و خون یاران
گلستانی بود در شوره زاران
عجب باغی بپا کرده است مولا
گل نشکفته دارد این گلستان

 

۸۲۲.خلق کبیر
ای محمد مظهر خلق کبیر
صاحب حمد و مقامی بی نظیر
خلق را منجی ز گمراهی تویی
وصف تو باشد کثیر و دلپذیر

 

 

۸۲۳.حضرت زینب
السلام ای زینت جان بتول
زینب ای آلاله ی باغ رسول
حبذا ای مظهر صبر و یقین
جمله ی اعمالتان باشد قبول

 

 

۸۲۴.پرسش
گفت پیغمبر که نور سرمد است
نام پاکش مصطفی و احمد است
در قیامت می کنند پرسش همی
چون بشر قادر به هر کار بد است

۸۲۶.حضرت فاطمه
فاطمه خود برترین بین زنان
تهفه ی پروردگار است در جهان 
فاطمه دردانه ای همرنگ نور 
چلچراغ مجلس و نور جنان

 

 

 

۲۵۷.امام حسن
سید و اولاد زهرا و علی شاه نجف
در ره و رسم پدر نستوه بود و با شرف
شد حسن بعد از علی  حاکم به خیل مسلمین
صلح کرد او ازبرای عدل وایمان و هدف

 

۲۸۱.الگو

الگوی عصر و زمان است ابا عبدالله
ناجی هر دو زمان است ابا عبدالله
راه او راه خدا در همه ای عالم هست
شافع و نور جنان است ابا عبد الله

 

۲۸۲.مرغ دل

مزغ دل پر می زند هر دم به سوی کربلا
تا ببیند مرقد پاک شهید سر جدا
کربلا یعنی طواف اهل بیت مصطفی
در زمین نینوا برگرد راس مقتدا

 

 

۲۵۸.امام علی
ای زبان زنده ی قرآن ، شکوه اولیا
ای تو هارون زمان ،برتر ز جمله اوصیا
متحد گشتند کفار قریش و کافران
لیک مقهور نبی گشتند در  جنگ و خدا

 

۱۳۵۱.دادرس
ای دادرس مردم ، ای پادشه خوبان       
   بر ما بنما لطفی ، در پیش گه یزدان
مردم همه مشتاقند ، بینند رخ گلگونت
فریاد رس مایی ، تفسیر شود قرآن

 

۲۵۹.امام عصر
می رسد روزی که دنیا  چون گلستان می شود 
دولت مهدی بپا و عدل و احسان می شود
حکم حق جاری شود در عالم و کون و مکان
عقل و ایمان بشر افزون و چندان می شود

 

 

 


۲۶۰.حضرت فاطمه
کل هستی در پناه هشت و چار فاطمه
حضرت احمد شدی خود همجوار فاطمه؟
قبر زهرا در خفا باشد به امر فاطمه
عشق او کرده جهان را هم دچار فاطمه



 

 

 


۱۹۹.پایداری

کوفیان نامه نوشتند تو را خون خدا
لیک در وقت عمل ، تنها بماند مقتدا
سخت باشد در ره یزدان بمانی پایدار
بین قیام و دعوت یاران ، زمین کربلا

 

 

۱۷۰.امام زمان
حق  به داد ما رسد اندر مصائب هر زمان
می ر سد روزی که حجت دیده می گردد عیان
ما همه مشتاق دیدار امام و اذن حق
تا کند عدل خودش را او به پا اندر جهان

 


۲۵۰.حضرت محمد

دان محمد مظهر ایمان و دور از هر خطاست
صاحب فهم وکمال و جلوه ی نور خداست
مرضی رب شد بلاغ وحی و او پیغمبر است
همچو خورشیدی درخشان در زمین و در سماست

 


۲۸۹.حیران
ما چه دانیم و چه فهمیم ز منظور خدا
ما چه گوئیم و چه خوانیم ز اذکار و دعا
ما که سر گشته و حیران و جودیم همه

خیر ما هست که خواهیم ولی را که بیا

 

۲۹۰.غصب

خدعه و مکر نمودند پس از مرگ نبی
تا حکومت برسد بر دگران جز به علی
گاه گویند جوان است و گهی حیله کنند
لیک غافل که خدا حامی حق است و ولی

 

۱۶۱.یاد حسین

از حسین بینی چنین اندیشه و آزادگی
مرگ با عزت به از این سازش و این زندگی
می کند امر به حق و می کند دوری ز خصم
می دهد جان خود و یاران خود در بندگی

 

۷۸.القاب حضرت زهرا
داد احمد صد لقب بر فاطمه خیر النسا
می شود موجب جهان را، فاطمه رکن الهدی
در دریای علوم است و معارف فاطمه
می درخشد عالمی ، چون فاطمه دره البضا

 


۹۷۴.دشمن حق
گفتم که دشمن حق ، گفتا که خصم حیدر
گفتم که لعنت حق  بر آن عدوی بربر
    گفتا حمایت حق   باشد رضای جانان
گفتم نمای حق را ، گفتا ولی و رهبر

 

۹۷۵.زمان ظهور
گفنم نمای رویت ، گفتا که آن عیان است
گفتم که سر این راز ، گفتا که آن نهان است
گفتم ظهور محبوب  کی می شود میسر
گفتا اجازت آن ، با امر شاه جان است 

 

 


امام حسین(۳)
قلب یاسین  شد شهید و دخت زهرا یاور است
می کند رسوا  عدو را، ناطقی چون مادر است
خطبه های دخت زهرا همچو خاری در گلوست
زینب غم دیده در سوگ و فجایع سرور است

امام حسین(۴)
رفت بر بالای نیزه ، شمس رخشان ، سرور است
قاری قرآن به نی رفت ، ماه تابان ، بی سر است
تا قیامت جن و انسان ها  ، عزادار و غمین
در تنور خانه ی خولی ، سری بی پیکر است
 

امام حسین(۵)
شهسوار و مرد میدان ، یکه تاز و برتر استت
در مصاف کوفیان و شامیان ، چون حیدراست
تا که احیا دین حق گردد ، ز دست قاسطین
شهسوار ملک یزدان ، شیر غران ، داور است
 

امام حسین(۶)
سرور آزادگان و خسرو دین ، رهبر است
از برای امر و نهی کافران ، بی یاور است
لیک مهدی آید و دنیا گلستان  می شود
یاد او در جشن و حرمان ، همچنان در خاطر است

امام حسین(۷)
خسرو کون و مکان ، فرزند مولا ، شهپر است
او که در راه پدر ‌کوشا و همچون رهبر است
دین احمد را کند احیا ، چو جدش مصطفی
جای اسماعیل می گردد ذبیح و انور است

 

 

 

 


۶۹.غیبت حضرت مهدی
در پرده های غیبت ، ای وارث امامان
از بدو خلقت خود، با امر و حکم یزدان
خواندی نماز میت، با سوز جان پدر را
لیکن به امر یزدان، غایب شدی پس از آن

۱۷۶.قیام
می شود روزی ببینی منتقم  را در جهان
ما همه مشتاق دیدار امام خود عیان
ای خدا ظلم و جنایت بی حد و بی انتهاست
وعده حق می شود اجرا، بی شک و گمان

 

 

 

۵۱.دعای عرفه
این یاد حسین است که چون آب حیات است
این عشق حسین است که آن بحر نجات است
دستان حسین ابن علی رو به خدا بود
"می سوزد و مشغول دعای عرفات است"

 

 

۴۹.فدک
نیمی از ملک فدک، در اختیار فاطمه
داده شد از سوی احمد،در دیار فاطمه
می دهد احمد به زهرا ، هدیه ی اهل فدک
پس گرفتند ملک زهرا، از تبار فاطمه

 

۴۸.سقیفیه
خدعه و مکر نمودند پس از فوت نبی 
تا حکومت برسد بر دگران جز به علی
این سوال است چرا، عهد شکستند آنها
در سقیفه همه بودند، بجز نور جلی

 

۴۳.فساد
داد دستورالعمل مولا علی ، کن اهتمام
شو مسلح هم به علم و دانش و تقوا مدام
گر ببینی مال مردم می خورند اهل فساد
قاطعیت کن، نظارت کن ،ببر دستان تمام

 

 


۳۸.استقبال

با آمدن علی چه غوغایی شد
از فرط خوشی چه شور یکتایی شد
هر پیر و جوان به شوق بیعت رفتند
دعوت همه گیر و یک صدایی شد

 


۳۲.خلافت

خلافت بی علی، تخت و کلاهی است
که پایانش سقوط است و تباهی است
دوام هر حکومت ، علم و تقواست
بدون نور حق، چاه و سیاهی است

 

۳۱.حکومت

حکومت چون ردای پادشاه است
نمادی از جلال و عز و جاه است
سزاوار حکومت هست مولا
به اهلش گر رسد زیبا و ماه است

 

۲۲.دریا دل
این جهان رهگذری هست کمی کوشا باش
توشه ای کسب نما با عمل و  والا باش
از جدل دوری و بیهوده مکن وقت تلف
چون امامان و نبی، منجی و یک دریا باش

 

۱۹۳.اربعین

مرغ دل پر می زند هر دم به سوی نینوا
تا بگیرد در بغل قبر شهید کربلا

همره دلدادگان با پای دل در اربعین
با نوای یاحسین، بر سر زدیم و سینه ها

 

۲۴۷.امام رضا

ای رضا ای مظهر عدل و امید شیعیان
 یادگار زاده ی بو طالبی اندر جهان
تا به مشهد می روم ، وارد شوم بر درگهت
راه جدت را بیان کردی برای رهروان

 

 

 

۲۴۸.چراغ هدایت
افتخار شیعیان، در مذهب و در انبیاست
هشتمین اختر، چراغ اهل بیت و اولیاست
جایگاهت بر سریر و تخت پاک لایزال
مشعل نور هدایت در خراسان هم رضاست

 

 


۵۴۱.مردان الهی
گفت مولایم علی ، اوصاف مردان خدا
جملگی باشند ، خورشید درخشان خدا
در سخن گفتن ، خدا را یاد و آنها شاکرند 
در مصیبت صابر و دائم  به فرمان خدا

 


۱۳۶۳.نامحرمان
بین آن دیوار و در ، خیرالنسا را می زنند
روز روشن با لگد ، شمس الضحی را می زنند
داد غیرت می زنند و لاف  دین ، نامحرمان
بی محابا ، دختر  بدر الدجی را می زنند

۱۳۶۴.اسوه
بی تامل ، اسوه ی حجب و حیا را می زنند
بهر دنیا ، همسر  شیر خدا را می زنند
تا خلافت را بدست آرند ، با مرگ نبی
بی محابا ، عصمت آل عبا را می زنند

۱۳۶۵.صاحب عزا
شامیان ، صاحب عزا فرزند زهرا می زنند
در مسیر شام و کوفه ، دخترش را می زنند
می زنند با سنگ و چوب و نیزه ها بر غافله
بی شرف ها ، سرور اهل سجایا می زنند

 

۱۳۶۶.یادگار مصطفی
بی شرف ها ، یادگار مصطفی را می زنی
بی مروت ، نور چشم  مرتضی را می زنی
از برای قدرت چند روزه ی دنیا چنین
مظهر نور و صفا ، شمس الضحی را می زنی

 

۱۳۶۷.محسن زهرا
  آبروی عالم و الگوی  انسان ها زدنند
مشعل و سرچشمه ی جوشان دریا را زدنند
سقط کردند محس زهرا ز میخ پشت در
با لگد  از پشت در  بر پهلوی زهرا زدنند

 

۱۳۶۸.چوب خیزران
در زمین نینوا ، در قتلگه ، مولا زدنند
شمر ملعون سر جدا بنمود ، بی پروا زدنند
قلب زینب خون شود از تشت و از  داغ حسین
بر لبان نور هستی ، چوب خیزر را زدنند

 


۸۶۲.یمن
جمعی از یاور و یاران حسین ، از یمن است
مالک و منتقم جان حسین ، از  یمن ا ست
    هانی و حجر و سلیمان و اویس قرنی 
همگی گوش به فرمان حسین ، از یمن است

 

امام رضا(۱)
زاده ی موسی ابن جعفر نور  چشم حیدر است
او بود شمس الشموس و نور حق را مظهر است
ملجا درماندگان است و پناه بی کسان
چنگ زن بر مرقدش ، زیرا شفیع محشر است

امام رضا(۲)
هشتمین ماه ولایت ، قدسیان را سرور است
بارگاه حضرتش ، آرام بخش  مضطر است
مامن دلدادگان است و پناه مردمان
این سرای دل ربا ، همچون بهشت انور است
 

امام رضا(۳)
بارگاه هشتمین اختر ، سرای دیگر است
هر کجای صحن و ایوانش سراسر زیور است
مرکز امن و امان است این سرای دلپذیر
گنبد و گلدسته اش پوشیده از سیم و زر است
امام رضا(۴)
ضامن آهو رضا باشد ، شفیع محشر است
در دو عالم منجی است و زاده ی پیغمبر است
سجده گاه شیعیان از خاک مدفون ولاست
تربت پاکش معطر ،  همچو مشک و عنبر است

 


امام رضا(۵)
هشتمین شمس رسالت ، همچو در و گوهر است
مرقد پاک و ظریحش ، دیدگان را افسر است
باعث ایجاد هستی ، حضرت سلطان طوس
جمله معصومین ، امام و مقتدای برتر است


 

امام رضا(۶)
شوق دیدار و وصالت بر زبان و در سر است
مرغ جانم می کند فریاد ، بی بال و پر است
هر دل بشکسته می گردد روانه سوی طوس
چون امید و شافع هر بینوایی اکبر است



 

امام رضا(۷)
بارگاهت همچو رضوان بی نظیر و طاهر است
قطره های اشک زوارت ، بسان گوهر است
هست سقاخانه ات سر چشمه ی حوض برین
آب آن آب حیات است و ز حوض کوثر است

 

امام رضا(۸)
بارگاه زاده ی زهرا ، جلال کشور است
این سرای حجت حق و شفیع و داور است
به چه زیبا منظری دارد سرای دلگشا
من نمی دانم بهشت است یا سرای دیگر است

 


امام رضا(۹)
چون رضا علمش ز حق است و حکیمی قادر است
در مصاف اهل دانش ، در بلاغت  برتر است
عالمان دین عیسی می شوند تسلیم حق
گنج  اسرار خدا و مقتدا و رهبر است

 

 






 

امام حسن(۱)
سید و اولاد زهرا و علی شاه نجف
در ره و رسم پدر نستوه بود و با هدف
چون به دنیا آمد آن دردانه ی دخت نبی
شد به پا جشن وسرور و شادی و شور و شعف
امام حسن (۲)
فکر ما ، اعمال ما، در راه و مشی آن امام
با حسین و با حسن عمرت نمی گردد تمام
گر بخواهی عشق یزدان  در درون و جان خود
جستجو کن در عبادت در توسل در مرام
امام حسن(۳)
سید و میر جوانان بهشت است مجتبی
او بود دردانه ی زهرای اطهر ، مر تضی
در جهاد و رزم ، او تنهاترین سردار شد
همچو گوهر در صدف باشد ، عزیز مصطفی
 

امام حسن(۴)
آورده به عالم گهری دخت پیمبر
هم پاره تن احمد و هم زاده ی حیدر
روشن به جهان دیده ی آن رهبر والا
او نور دل فاطمه و شافع محشر

امام حسن(۵)
شد نیمه ی ماه رمضان جشن ولادت
باشد همه جا شور و صفا بهر ولایت
او سید و سالار حسین در ره دین است
صورت چو علی، قد چو نبی، نور رسالت

امام حسن(۶)
گشته است حسن،نور خدا ،پور ولایت
او پاره تن احمد و هم زاده ی حیدر
با شیر خدا همره و او نور یقین است
پرورده ی زهراست حسن، سبط پیمبر

امام حسن(۷)
شد ماه مبارک ، به قدوم مه اکرم
او صاحب کوثر بود و نور دو عالم
روشن به جهان دیده ی آن رهبر والا
بر خلق جهان شافع و هادی مکرم

امام حسن(۸)
صلح او احیا گر دین نبی اکرم است
صلح او بیدار باش امت و هم عالم است
دین حق را صلح او تفسیر و تبیین می کند
دین حق را در حقیقت شوکت و هم مکرم است

امام حسن(۹)
رازها گشته نهان در صلح و در پیمان او
این به نفع دین اسلام است آن فرمان او
صلح او جنگ است اما در سکوت و هم عیان
نیست شکی در رشادت یا که  در برهان او

امام حسن(۱۰)
السلام ای صاحب کوثر، امام دومین
معدن جود و سخایی ، صاحب نور یقین
نام تو باشد زبان زد درسخاوت در عطا
سفره ها بر پا شود با یاد و با نامت عجین

 

امام موسی کاظم(۱)
گر بخواهی رمز و اسراری فراوان در دعا
کن قرائت یک مناجات و نیایش با خدا
حضرت موسی ابن جعفر می کند راز و نیاز
او به یاد آرد خدا را در ستایش هر کجا
 

امام موسی کاظم(۲)
در رهایی و برون رفت از خفا و انزوا
می نماید او مثل ها در حیات و بر شما
ای که بیرون آوری اندر میان سنگ وخاک
یک درختی  راکه گردد در پی امرت به پا
 

امام موسی کاظم(۳)
از خدای خود طلب کرده رهایی از جفا
کن اجابت حاجتم را، ای خدای جان فزا
آن امام متقی دارد تقاضایی ز حق
حاجت خود رانماید،بعد آن حمد و ثنا

امام موسی کاظم(۴)
مطمئنم گر بخواهی، من بگردانی رها
او بود در حصر هارون ، امر حق گردد ادا
حق پذیرد حاجت حضرت ، کند آزاد وی
لیک هارون می کند او را شهید و شد رضا
 

امام موسی کاظم(۵)
حق رهاند چون منی ، از بند و گردم من رها
مغفرت خواهم خدایا، گر بود لغزش مرا
تو مبرا از عذابی، تو امامی و شفیع
چون که معصومی و دوری از گناهان و خطا
 

امام موسی کاظن(۶)
ایمنی بخشی خدایا، تو بیامرزی مرا
من نکردم در اطاعت خود پرستی و خطا
من موحد هستم و یکتا پرست و حق پرست
تو عظیمی و کریمی و رحیمی بهر ما
 

امام موسی کاظم(۷)
می نماید او سخن از رزق و از روزی ما
مطمئن است از خدایش، می دهد رزق ورا
گاه باشد مستقیم و گه طریقی بی گمان
تکیه گاهم باشد وتنها  امیدم هر کجا
 

امام موسی کاظم(۸)
هفتمین اختر بود آگاه از بند و جفا
این پیام احمد است بر آن امام و مفتدا
گفت هارون قاصدی آمد به خوابم با سلاح
کن رها فورا امام هفتم از رنج و بلا
 

امام موسی کاظم(۱)
گر بخواهی رمز و اسراری فراوان در دعا
کن قرائت یک مناجات و نیایش با خدا
حضرت موسی ابن جعفر می کند راز و نیاز
او به یاد آرد خدا را در ستایش هر کجا
 

امام موسی کاظم(۲)
در رهایی و برون رفت از خفا و انزوا
می نماید او مثل ها در حیات و بر شما
ای که بیرون آوری اندر میان سنگ وخاک
یک درختی  راکه گردد در پی امرت به پا
 

امام موسی کاظم(۳)
از خدای خود طلب کرده رهایی از جفا
کن اجابت حاجتم را، ای خدای جان فزا
آن امام متقی دارد تقاضایی ز حق
حاجت خود رانماید،بعد آن حمد و ثنا

امام موسی کاظم(۴)
مطمئنم گر بخواهی، من بگردانی رها
او بود در حصر هارون ، امر حق گردد ادا
حق پذیرد حاجت حضرت ، کند آزاد وی
لیک هارون می کند او را شهید و شد رضا
 

امام موسی کاظم(۵)
حق رهاند چون منی ، از بند و گردم من رها
مغفرت خواهم خدایا، گر بود لغزش مرا
تو مبرا از عذابی، تو امامی و شفیع
چون که معصومی و دوری از گناهان و خطا
 

امام موسی کاظن(۶)
ایمنی بخشی خدایا، تو بیامرزی مرا
من نکردم در اطاعت خود پرستی و خطا
من موحد هستم و یکتا پرست و حق پرست
تو عظیمی و کریمی و رحیمی بهر ما
 

امام موسی کاظم(۷)
می نماید او سخن از رزق و از روزی ما
مطمئن است از خدایش، می دهد رزق ورا
گاه باشد مستقیم و گه طریقی بی گمان
تکیه گاهم باشد وتنها  امیدم هر کجا
 

امام موسی کاظم(۸)
هفتمین اختر بود آگاه از بند و جفا
این پیام احمد است بر آن امام و مفتدا
گفت هارون قاصدی آمد به خوابم با سلاح
کن رها فورا امام هفتم از رنج و بلا

امام موسی کاظم(۹)
می کند کاظم عبادت قبل هر ذکر و دعا
حاجت خود را سپس گوید با نام خدا
رو به قبله می رود بعد از طهارت هم وضو
تا کند باحق مناجات و نیایش در خفا

امام موسی کاظم(۱۰)
گفت کاظم با خدای خود چنین در انزوا
در خصوص یک جنین در حال رشد و در خفا
طفل را بیرون کنی از پرده ای اندر رحم
می کنی او را رها در قید و بندش از خفا

 

امام جواد(۱)
می کنم تبیین نکاتی را برای بندگان
در خصوص حرز و انواعش ز شر ناکسان
گفت پیغمبر که باشد چشم زخم و هم نظر
از خدا خواهید دفع هر بلا و هر فغان

امام جواد(۲)
آیه الکرسی کند حفظت ، اگر خوانی تو آن
باعث دوری ز شر است و بلایا هر زمان
بهترین حرز نوشتاری بود حرز جواد
مانع چشم و نظر باشد ز زخم بد زبان

 

امام جواد(۳)
اصطلاحا بر دعا اطلاق گردد همچنان
گه نوشتاری بود از ذکر و گفتار کسان
حرز سنگی چون نگین باشد همانند عقیق
حرز باشد در لغت همچون حصاری در نهان

امام جواد(۴)
لازم است خوانی نمازی با خلوص و در نهان
ذکر مخصوصی که آید از امام شیعیان
می نویسند حرز را بر آهوان ، بر روی پوست
در درون محفظه باشد، همی گردد امان

امام جواد(۵)
دور گرداند بلا را، در زمین و آسمان
آبرویت حفظ گردد در مصاف خود سران
گر تو بینی اتفاقاتی به ظاهر نادرست
در نهایت آن بودنافغ ،نمی گردد زیان
 

امام جواد(۶)
تا توانی معرفت افزون نما در هر زمان
می دهد آرامش جان و بود دری گران
حرز ها باشد موثر، آن حفاظت می کند
لیک دان بالاترینش ، چون خدای بی کران

امام جواد(۷)
سحر و جادو در میان خاطیان و ساحران
آن شده تقبیح سوی خالق عرش و جهان
از گناهان کبیره باشد و گردد حرام
کن تو پر هیز از چنین اعمال دون در هر مکان

امام جواد(۸)
می کند مامون تقاضا حرز حضرت را عیان
تا نگردد خود دچار چشم زخمی ناگهان
می کند مجروح حضرت را ، به ظاهر آن شقی
لیک دارد حضرتش حرز و امان باشد ز آن
 

امام جواد(۹)
حرز ها باشد گهی سنگی ، گهی گردد بیان
دان خدا آگاه باشد، از بلایا هر زمان
حرز گفتاری ، قرائت همچو آیات خداست
بهترین حافظ برای مردم پیر  و جوان

امام جواد(۱۰)
کاربرد حرز باشد مختلف ، گه حفظ جان
حافظ ما باشد از انواع فتنه بی گمان
می نهند آن را به روی بازوان در دست راست
این بود آداب حرز و کن عمل ترتیب آن

امام هادی(۱)
جامعه آئینه ی آل علی و انبیاست
آن کلام عارفان و سالکان و انبیاست
می کند تبیین اصول دین و احکام خدا
هادی امت سلاحش در کلام و در ثناست

امام هادی(۲)
جامعه خوان پر ز معنا باشد و سر و بجاست
می کند تبیین اصول دین و از ارکان ماست
گر بخوانی جامعه ،  یابی حقیقت را ز دین
در حقیقت جلوه ی از آیه های کبریاست

امام هادی(۳)
جامعه باشد به ظاهر یک ثنا یا یک دعاست
محکما تش شامل اهداف جذاب خداست
می کند تبیین و توصیف علی و آل او
آن پیام وارثان احمد و راه ولاست

امام هادی(۴)
جامعه دریای علم است و معارف بهر ماست
مشتمل بر جایگاه اوصیا و اتقیاست
با زیارت می توان با اوصیا شد آشنا
همدلی وبا همرهی اسباب رشد است و بقاست

امام هادی(۵)
سطر سطر جامعه حاوی اسرار خداست
موجبات رشد انسان در عبادت هم رضاست
معرفت حاصل نگردد از امامان بی شناخت
جملگی الگوی کامل هم به ظاهر هم خفاست

امام هادی(۶)
خلقت عالم به یمن اهل بیت مصطفی است
جملگی یک نور واحد در نظام کبریاست
جامعه پر محتوا و حاوی افکار ناب
گر بیندیشی در آن اسرار پاک انبیاست
 

امام هادی(۷)
از برای حفظ دین ، مولا علی در انزواست
تکیه بر دین و توسل بر امامان ره گشاست
گر بخواهی معرفت افزون نما ایمان خویش
کن اطاعت از خدا و آل احمد کیمیاست

امام هادی(۸)
دان که تبیین کلام حق به دست اوصیاست
نیست فرقی بین آنان، نسبت بی جا جفاست
باور و ایمان به دین و پیروی از اهل بیت
بیمه گردان خلایق در گناهان و بلاست

امام هادی(۹)
این زیارت بر ائمه ، جملگی ذکر و دعاست
گر حرم رفتی قرائت کن نوای اولیاست
مرقد پاک امام امت و عصر و زمان
مستقر در سامرا و در جوار اوصیاست
 

امام هادی (۱۰)
چهارده معصوم دانند قدر دنیا کم بهاست
هست دنیا نردبان و هر کسی روزی فناست
جملگی غمخوار و با تقوا و کامل در جهان
پرده پوش مردمان در لغزش و سهو و خطاست

امام جعفر صادق(۱)
السلام ای صاحب تفسیر دین و رهنما
ای که هستی صاحب علم و کمال و دلربا
چهار صد عالم ز علمت بهره ور اندر علوم
مذهب شیعه به نامت مفتخر ، ای مقتدا

امام جعلر صادق(۲)
حکمت و فقه و ریاضی و اصول و معرفت
می شود تبیین و مطرح در جوار و محضرت
صاحب علم نجومی و کلام و فلسفه
شبهه ها مطرح شد و دادی جواب آخرت
امام جعفر صادق(۳)
شش بود القابت ای دردانه و نور خدا
نور ایمان ، عشق یزدان، از تو  ناگردد جدا
جعفری و صابری و فاضلی و عابدی
در تقابل با عدو همچون سدی در هر کجا

امام جعفر صادق(۴)
جعفر است نام ردیفی در قیامت در بهشت
هر ردیفش آیه ای از حکمت و از سرنوشت
در درون جنت است چندین طبق از نور حق
آنچه بینی هم عدد با نور یزدان و سرشت

امام جعفر صادق(۵)
در عبادت  استواری  ، همچو جدت  پایدار
بنده ای بر آستان خالق و پروردگار
زهد را از جد خود با بندگی آموختی
پیشه کردی بر خودت در زندگی در کارزار

امام جعفر صادق(۶)
اربعه را نشر و تدوین کرده ای ، چون  بهترین
حکمت و اخلاق تبیین کرده ای ، ای نازنین
راه را روشن نمودی تا ابد بر جامعه
نورت ای بدرالدجی ، مبهوت کرده عالمین
امام جعفر صادق(۷)
دین جدت بار دیگر زتده و مشهور گشت
علم و دانش در جهان پاینده و میسور گشت
از طبیعت تا ریاضی شد بیان در محضرت
علم او علمی فراگیر و عیان پر شور گشت

امام جعفر صادق(۸)
السلام ای صادق و ای جلوه ی افلاکیان
ای که هستی ، چون ملائک، در زمین و آسمان
غاصبی کز کین تو را مسموم با انگور کرد
روحت از جسمت جدا شد همره کروبیان

امام جعفر صادق(۹)
ای تو  آرام قلوب و جمله ی ما شیعیان
در ره عشق تو باشیم و سرای عاشقان
بعد صادق شیعیان در سختی و تاریکی اند
چون بنی عباس آمد ،بعد آن سفیانیان

امام جعفرصادق (۱۰)
چون که صادق رفت دلها شد غمین اندر جهان
می شود محروم امت ، از عنایت ها هر آن
آنچه می ماند زما اعمال نیک است و درست
جمله مردند و چه ماند زان همه فخر  کیان

 

۹۵۳.حجت حق
گر حجت حق آید ، نهی است خصومت ها
با آمدن مهدی ، نفی است ملامت ها
مردم همه مشتاقند ، بینند رخ گلگونش
از بس که نفاق است و از بس که خیانت ها

 

 

۹۵۴.منتظر
منتظر یعنی مهیا گشتن و خود ساختن
در مصاف دشمنان ایمان و دل ناباختن
منتظر یعنی قیامی با دل و امیال خود
طالب محبوب بودن وز جهان رخ تافتن

 

 

امام باقر(۱)
باقر علم النبیین و ولی مسلمین
در طفولیت بود در کربلا آن نازنین
کودکی را با شهید کربلا آغاز کرد
آن چراغ روشن و پنجم امام مومنین

امام باقر(۲)
گفت باقر صحنه های کربلا را این چنین
از غروب کربلا گوید سخن تا اربعین
گفت زینب ، به چه زیبا منظری آمد به چشم
من ندیدم، جز وفا و عشق و ایثار و یقین

امام باقر(۳)
او به پا دارد علوم مختلف بر مسلمین
هر کجا حرف تعقل بود ، بودی اولین
با بیان علم و دانش ، او به حق اعجاز کرد
چون کند تبیین علوم حکمت و توحید و دین
 

امام باقر(۴)
ای محمد ،هم اصول دینی و هم فرع دین
مذهب شیعه ، بدون تو طلایی بی نگین
دین حق کامل شود، در پرتوی نشر علوم
نزد خلق و حاکم و رعیت تو بودی یک امین

امام باقر(۵)
ای که گشته ذکرتان هم در ملائک پر طنین
می زنی تیری به قلب فاسقین و کافرین
زهر داد آن حضرتش را تحفه ی ابن ولید
هفت ذی الحجه شهادت شد نصیب نازنین

امام باقر(۶)
مکتب توحید را تفسیر کردی همچنین
می کنی تبیین و تحلیل  مسائل را ز دین
نشر علم و فهم دین و  کسب انواع علوم
قدرتی گردد دو چندان در میان مسلمین

امام محمد باقر(۷)
گر بخواهی راه یزدان با خدا باش و امین
جستجو کن در علی و آل او و اصل دین
عابری خواهد ز حضرت راه قرب ایزدی
هاتفی بشنید و گفتش فادخلوها آمنین

امام باقر(۸)
گفت حضرت در طفولیت  شهیدان  دیده ام
عصر عاشورا امام بی سر و جان دیده ام
خاطرات تلخ شام و کوفیان از سر نرفت
در حیات و زندگی غربت فراوان دیده ام

امام محمد باقر(۹)
عصر عاشورا ، شهیدان  فراوان دیده ام
پای خونین عزیزان ، چشم گریان دیده ام
آنقدر در پای خود خار مغیلان رفته است
عمه ام را بین نا اهلان  پریشان دیده ام
 

امام محمد باق(۱۰)
آنقدر در کربلا من  جسم بی جان دیده ام
در حرم ، در نینوا ، لب های عطشان  دیده ام
خطبه های حضرت زینب چه غوغا می کند
خیزران را بر لب شاه شهیدان دیده ام

 

 

سالار
سرور جن و بشر ، سید و سالار ، علیست
شه دین ، شیر خدا ، مخزن اسرار، علیست
باعث خلقت هستی است علی در دو جهان
خسرو کون و مکان ، مظهر دادار ، علیست

 

امام حسن عسکری(۱)
از آن امام خوبان، صدها بشارت آمد
چون آمدی به دنیا ،  دور سیادت آمد
مکه نرفتگان راغم نیست چون که ایشان
ازحج به دور گشت و کنج عمارت آمد

امام حسن عسکری(۲)
مهدی امام آخر، بهر امامت آمد
چون چشم و دیده بگشود ،نور ولایت آمد
شافع شو ای اماما، فرزند تو بیاید
با غیبت عزیزت ،صدها خسارت آمد

امام حسن عسکری(۳)
مهدی ولی آخر، آن یادگارت آمد
با آفرینش او، ختم  ولایت آمد
هشت ربیع الاول، جانت گرفت دشمن
دستور معتمد بود، وقت شرارت آمد

امام حسن عسکری(۴)
سامرا باشد محل حبس آن نور جلی
همچو هادی قبرشان یک جا بود، شد منجلی
دولت عباسیان محدود کرده عسکرین
می شود مسموم مولا ،آن امام و آن ولی

امام حسن عسکری(۵)
دوره ی سختی برای حضرت و هم شیعیان
بوده در دوران حبس و دوره ی  عباسیان

ارتباط حضرت و مردم ز پیک است و پیام

عالمان دینی هر شهر باشند مر تبط
در آن زمان

امام حسن عسکری(۶)
عسکری باشد مفسر ،می کند  قرآن عیان
شک و شبهه در زمانش گشته افزون
در جهان
مخزن علم است و پاسخ می دهد هر شبهه ای

عصر او عصر تناقض جویی و عصر گمان

امام حسن عسکری(۷)
پدر حضرت مهدی ، تو شفیعی و علیمی
پسر حضرت هادی ، تو اسیری و عظیمی
نتوان وصف تو را کرد ، امید همگانی
حسن دوم زهرا، تو رحیمی و حکیمی

امام حسن عسکری(۸)
حسن سامره صحنش چه قشنگ و زیباست
حسنى بین بقیع است که صحنش صحراست
پسر فاطمه می آید و آن را سازد
حسن اول ما بی حرم و بی همتاست

امام حسن عسکری(۹)
بعد فوت زاده ی زهرا ، علی موسی الرضا
فتنه ها گردد ز ختم شیعه و باشد خطا
شیعیان واقعی دارای چار و هشت امام
زین جهت بو مهدی است نام دگر ابن الرضا

امام حسن عسکری(۱۰)
ما گرفتار و گدای دو فداکار حسن
ما عزادار و فدایی دو رخسار حسن
با حسن های علی چون که رفاقت داریم
بهره گیریم ز افکار و ز اسرار حسن

حضرت فاطمه(۱)
حفظ دین باشد امید و انتظار فاطمه
حق تعالی خود بود آموزگار فاطمه
آدمی خواهد زحق الگوی ایمان و شرف
جمله عالم می شود خدمت گذار فاطمه

حضرت  فاطمه(۲)
مرغ دل پر می زند سوی مزار فاطمه 
گشته روز عاشقان چون شام تار فاطمه
روزها سر می برم بر پشت دیوار بقیع
بلکه جویم تربت و خاک مزار فاطمه
حضرت فاطمه(۳)
گریه و زاری کنم اندر دیار فاطمه
کی بجوید بی نوا  آن لاله زار فاطمه
من ندانم در کنار احمدی یا مجتبی
حضرت احمد شدی خود هم جوار فاطمه؟
حضرت فاطمه(۴)
کی بود بی پاسخ آن شب های تار فاطمه؟
کل هستی هست جانا انحصار فاطمه

شیعیان در انتظار رجعت فرزند او
تا بگیرد انتقام خون اولاد و تبار فاطمه
حضرت فاطمه (۵)
نیمی از ملک فدک در اختیار فاطمه
پس گرفتند ملک زهرا از تبار فاطمه
می دهد احمد به زهرا هدیه ی اهل فدک
می کنند با این عمل خود انزجار فاطمه
حضرت فاطمه(۶)
کی شود مخدوش حق و اعتبار فاطمه
او گل بی خار باشد  در دیار فاطمه
می نماید حق خود را از طریق سهم ارث
می دهد مولا شهادت انحصار فاطمه
حضرت فاطمه(۷)
کل هستی در پناه هشت و چهار فاطمه
ماند آن بین در و دیوار ، جار فاطمه
سقط کردند محسن معصوم را نابخردان
شد شهید هم محسن و آن جان نثار فاطمه
حضرت فاطمه(۸)
نیست هم کفوی بجز مولا کنار فاطمه
هست مولا همسر و همدم جوار فاطمه
مرگ زهرا شد سبب ، از ضرب در بر پهلویش
چون جفا شد باعث آن احتضار فاطمه

حضرت فاطمه(۹)
فاطمه اول شهیده در مصاف غاصبان
کی بود بی پاسخ آن ضرب و خیانت
در جهان
گفت پیغمبر علی حق است وحق هم با علی

غاصبین قدرت و جاهل نباشند در امان

حضرت فاطمه (۱۰)
نیست همتایی در عالم مثل زهرای بتول
فاطمه چندی نمی ماند پس از مرگ رسول
شد جهان در گردش اندر از قدوم فاطمه
دره التاج نبی می باشد و گردد ملول

 

 

 

امام حسین(۱)
بر گلوی ماه تابان ، تیغ بران خنجر است
زاده ی زهرای اطهر ، خون یزدان بی سر است
سر جدا از پیکر و آغشته در خون گوهری
از غم شاه شهیدان ، تا قیامت محشر است


 

املم حسین(۲)
از جفای کوفیان ، فرزند زهرا بی سر است
سم اسبان بی محابا ، روی نعش  و پیکر است
سر جدا شد از قفای حضرت و  خولی ببرد
چون که او خواهان پاداش یزید کافر است

 

 

 

فصل ششم

اشعار تاریخی

مصرع های بلند

 

۷۱.جنگ حنین
نبرد حنین است سخت و بود آن شدید
پس از فتح مکه شود جنگ و گردد پدید
ندارند ایمان محکم سپاه نبی در حنین
نبینند دست خدا را ، بود تکیه گاه و امید


۷۰.جنگ بدر
اولین جنگ بزرگ مسلمین در بدر بود
رمز پیروزی توکل، همره با صبر بود
گفت مولا مرتضی،از یاری و امداد غیب
می کند یاری خدا ، اخبار آن در صدر بود

 

۵۲.رمضان
بار عام است خدا را ، به ضیافت برویم
وقت دیدار مراد است که راحت برویم
حق ز کان کر مش سفره ی رنگین دارد
بهر دیدار خدا،راه شریعت برویم

۵۳.ماه شعبان
مژده ای دل که مه عید و مه جان آمد
ماه شعبان و مه جلوه ای یزدان آمد
گل نرگس، گل لاله، به جهان دیده گشود
حجت و نور خدا، نیمه ای شعبان آمد

۵۴.ماه صفر
چون ماه صفر آمد، غم ها چه عیان باشد
زهراست عزا دار و از سوگ فغان باشد
هشتش که فزون از بیست، آن وقت رحیل آمد
لبیک محمد گفت، آن میر جنان باشد

۵۴.ربیع الاول
در ماه ربیع است که عالم شده رخشان
منجی بشر عرش و زمین کرد گلستان
میلاد دو شمس و قمر هستی و عالم
صادق بود و ختم رسل مظهر قرآن

۵۵.ماه رجب
در رجب آماده گردی با نیایش، با دعا
ماه استغفار باشد، ماه مخصوص خدا
دو امام اول و پنجم به دنیا آمدند
کعبه بشکافد بیاید نور هستی مرتضی

۵۶.محرم
کاروان عشق آمد ، سوی جانان می رویم
در محرم عشق خود ابراز و گریان می رویم
دسته های مردمی ده شب هزاران سینه زن
عشق خود را برحسین ابراز و با جان می رویم

 

۷.دودمان اموی
چون پیمبر از بنی هاشم رسالت برگزید
دشمنی بر احمد و آلش به اعلا حد رسید
در مدینه دین حق نشر و مسلمانی رواج
شد مدینه قلب اسلام و مداوم آن تپید

۵۸.دوران عباسی
می کند برپا بنی عباس دولت در حران
مرکز آن می شود بغداد با عزم سران
از سپاه و لشکر عثمانیان در یک نبرد
منقرض شد سلسله عباسیان اندر جهان

 

۶۱.جنگ نهروان
سخت باشد حمله در پیکار و جنگ نهروان
چونکه قاری و مسلمان در میان و جمعشان
حق و باطل در زمان جنگ کفار و نبی
بود شفاف ونباشد شک وتردیدی چنان

۶۲.جنگ صفین
جنگ صفین است جنگ خدعه و مکر و فریب
شد عیان در عرصه ی میدان صفین و رقیب
تا به زانو آورد بی جنگ و خون ریزی حریف
در صف لشکر شکاف انداخت،آن طرح عجیب

۶۳.جنگ صفین
بر سر نیزه نمودند کاغذ وقرآن رها
لشکر مولا شود مقهور از ریب و ریا
گاه با پول و گهی خدعه،ستم شد بر سپاه
لشکر حضرت شکست را می پذیرد درخطا

۶۴.جنگ خندق
متحد گشتند کفار قریش و کافران
در نبردی نابرابر با سپاه مومنان
گفت سلمان رمز پیروزی،نیازش خندق است
تا بود یک مانعی در حمله های بی امان

 

۶۰.جنگ جمل
"راه امیر مومنان راه خداست بی گمان"
نیست طریق اولیا، جنگ و نبرد بی امان
جنگ جمل به پا شود، بصره سقوط می کند
نیست رهی بجز دفاع،جنگ علی و خاطیان

 


۶۶.جنگ احد
رمز پیروزی توکل بر خدای لایزال
هر که را باشد توکل،کی بود او را ملال؟
در پی نا کامی کفار در بدر و احد
انتقام خون یاران را گرفتند در جدال

 

 

 

فصل هفتم

اشعار اجتماعی

بخش اول

مصرع های کوتاه

 

۹۲۵.خانه
خانه ی بی مهر کی یک خانه است
خانه ی بی عشق ، همچون لانه است
گر شود خانه بنا بر مهر و عشق
پایدار و محکم و جانانه است

 
 

 

۹۲۷.عدالت
تا به کی بینی حقوق دیگران
می شود ضایع به دست خود سران
کاش می شد مهدی صاحب زمان
عدل خود جاری نماید در جهان

 

 

۹۲۸.زبان
این زبان تا کی بچرخد در دهان
دائما غیبت کند بر این و آن
روح تو خواهان حق است بی درنگ
حق ببیند خدعه و ظلم و فغان

 

۹۲۰.جدل
در جدل پرهیز کن ای با خرد
آن تجارت نیست چون داد و ستد
جهل و نادانی بلای جان ماست
حرمت ما را زند آسیب بد

 

۹۱۵. راهنما
ای معلم ، ای منادی بشر
مردمان را رهنما و راهبر
کیستی تو ، هادی و الگوی ما
صاحب زهد  و کمالی و اثر

 

 

۹۱۶.قرار
ای معلم ، صادق و پرهیزکار
کیستی تو ، مظهر زهد وقار
صاحب فهم و کمالی و هنر
می دهی آگاهی و دل را قرار
 

۹۱۸.دلبستگی
چرا حرص دنیا تو را کور کرد
به ذلت نشاند و تو را تور کرد
مکن تکیه بر عالم زور و زر
تو را از عبادت بسی دور کرد

 


۸۸۱.کار صحیح
آن بگو از بهر مردم در نخست
کز برای تو همان آید درست
کار مردم را به سان کار خویش
گونه ای انجام ده در شان توست

 

 

۸۸۲.دنیا پرستی
چرا حرص دنیا تو را کور کرد
مکن تکیه بر آن ، که دل تور کرد
 فریبنده است چرخ گردون و دهر
تو را از عبادت بسی دور کرد

 

 


۸۲۸.حد دوستی
 دوستی یا دشمنی دارد حدود
می شود روزی عیان ، اسرار زود
سعی کن از خویشتن آیی برون
تا که گویند آفرین و صد درود

 


۶۵۹.پژوهش
خرد افزون شود با جنب و جوشش
پژوهش موجب رشد است و دانش
تعالی بشر در فکر و تقواست
شود حاصل تو را با کسب بینش
 

۶۵۴.چشم
از دست زبان و دل و دیده
قلبم شده صد تکه و پاره
بر چشم دل و دیده بکوبید
تا روح شود خادم و بنده

 

۶۴۴.حسادت
حسادت بدترین خوی و مرام است
بدان کار سفیهان و عوام است
بود سر چشمه ی کبر و گناهان
زدن خنجر به روح و جان حرام است

 

 


۶۳۳. خنجر
همدلی از همزبانی بهتر است
در قیاس آن اکبر و این اصغر است
این زبان همسان شمشیر دو لب
گاه می گوید سخن گه خنجر است

 

 

۵۷۷.دوست
دوست باشد مهربان و با خدا
محرم راز و بود مشکل گشا
مچ نگیرد بلکه گیرد دستمان
همدم و یار و رفیق و هم نوا

 

۵۷۸.راز
محبت کن به اهل علم و تدبیر
به مردم کن تو نیکی بهر تاثیر
بیاموزان حقایق را با  به مشتاق
مگو راز خودت بر اهل تزویر

 

 


۵۴۸.زهر
دانی که ز زهر تلخ تر چیست
جز صبر و تحمل عدو  نیست
با صبر و تحمل است ، ظفرها
پایان شب سیه، سفید یست 

 

 


۵۳۰.عاقبت
زندگی بازی است در کون و مکان
سر نوشت ما بود سری نهان
عاقبت مخفی بود در زندگی
کس نداد ختم راه و ختم جان

 

 

 ۱۳۴۸.مردم غزه
غزه را نابود کردند و خراب
مردمان غزه در رنج و عذاب
بین نقاب دشمنان رفته کنار

نیست مردم را غذا و نان و آب


 

 


۴۷۰.فلسطین
این همه ظلم و ستم ، آوارگی
تا به کی جاری بود ،  درندگی
غزه گشته قتل گاه مسلمین
مهدیا منجی تویی ، در زندگی

 

۴۴۶.صبر
صبر باشد ، شاه کلید مشکلات
بی ادب در منجلاب و معضلات
رشد ما در صبر و در آداب ما
بی ادب کی نوشد از آب حیات

 

۴۲۱.جدل
از جدل پرهیز کن ای با خرد
آن تجارت نیست چون داد و ستد
جهل و نادانی بلای جان ماست
ریشه در نفس است چون کبر وحسد

 

۴۲۲.فرصت طلبان
فرصت طلبان ذلیل و خوارند و حقیر
قدرت طلبان حریص و مستند و اسیر
دوری ز هوای نفس و دوری ز گناه
منجر به هدایت است و یاری و نصیر

 

 

۴۲۳.مردان خدا
مردان خدا حلیم و دارای اصول
فرصت طلبان حریص و بی صبر و عجول
بی صبری و بی عقلی افراد ضعیف
منجر به هلاکت است و اقسام افول

 


 

۴۱۲.اندیشه
تا سخن مخفی بود ، مرجان توست
گفتن بی جا ، بلای جان توست
تا توانی در بیان اندیشه کن
گر ادا شد بی هدف ، خسران توست

 

 

 

۴۱۳.غصه
به که گوئیم غم و قصه ی خویش
تا نگوید دل پر   غصه ی خویش
هر کجا می نگرم نیست کسی 
با خدا گو سخن و گفته ی خویش

 

 

 

۴۱۴.فضل
هر که خواهد حکمت و علم و یقین
تخم آن کارد به جان ، همچون زمین
لقمه ای پاک است تخم فضل و جود
هر که کارد نیست اندوه و حزین

 

 

۴۱۵.پندار
کینه و جور و ستم بر دیگران
جهل و نادانی و پندار نهان
جملگی محصول بی تقوایی است
لقمه باشد منشا و  خسران آن

 

۴۱۶.غذا
ما چرا افسرده و درمانده ایم
گوشه گیر و خسته و افتاده ایم
لقمه های ما حرام و شبهه ناک
می دهد شیطان غذا و بنده ایم

 

۴۱۷.شعور
آدمی را دین و ایمان و یقین
می کند با ارزش و دری  ثمین
هر که دارد فهم و ادراک و شعور
می شود انگشتری روی نگین


۴۰۸.مقام
کس نشد هر کس که در بالا نشست
تکیه بر مسند نمود و تاج و تخت
کس شدن در ناکسی هرگز مجو
زهد و تقوا مانع گستاخی است

 

 

۴۰۹.اثر
نیست آثار عمل دست بشر
هر عمل دارد مزایا و خطر
حق دهد پاداش و اجر هر عمل
نقش ما در ابتدا دارد اثر

 

 

 

۱۳۴۳.فرهنگ
زمانی که امیال دون اصل شد
شعائر چو ایمان ز ما فصل شد
علاقه به فرهنگ بیگانگان
شعار جوانان و این نسل شد

 

۳۹۷.شعار
از آن روز نفس و هوس اصل شد 
که ایمان و باور ز ما فصل شد 
غرور و تعصب به بیگانگان 
شعاری  مقدس بر این نسل شد 

 


 

۳۹۴.تلاش
آخر رنج و مشقت شادی است
آدم سالک صبور و هادی است
گنج ها مخفی بود در زیر خاک
کوشش انسان‌ تو را آبادی است

 

۳۷۱.عقل
مکن تکیه بر عقل تنها ،  بشر
شود موجب کبر و اندوه و شر
اگرعقل تنها شود رهنما
نبینی تو حق را ورای نظر

 


۳۴۴.پادشاه

پادشاهان بنده ای امیال خویش
گر به ظاهر صاحب امرند و کیش
می دهند فرمان به عمر و زید را
این امیری نیست ، آنها دل پریش


۳۲۹.زبان
ای دریغا این زبان جانم گرفت
جان آرام و دلم با هم گرفت
من چرا این گفتم و این کرده ام
در پس هر گفته ای ماتم گرفت

 


۴۰۱. زبان
این زبان دارد عملکردی دو جور
گاه می گردد چو آتش در تنور 
آن بسوزاند تو را تا عمق جان
گاه گردد مشعلی از جنس نور

 

 

۴۰۲.بلا
 بر سرم آرد بلا ، هر دم زبان
می کند شری به پا ، در هر زمان
خلق کردی بهر مخلوقات خوذ
ای خدا ما را ز شرش ده امان

 

 

۳۳۰.کار
گر تو را باشد تلاشی چون پدر
قدر عمر خود بدانی ای پسر
تا نباشد کار و کوشش در امور
می دهی عمر عزیزت را هدر

 

۳۲۱.گدایی
ای که داری خود نمایی و ریا
نزد این و آن برای کسب جا
این و آن کاری کنند با اذن اوست
تو گدایی می کنی پیش گدا

 

 

۵۴۲.بخشش
غم و غصه کند عمر تو را کم
توکل می کند افزون و مرهم
دروغ است ضد رزق و ضد روزی
بود بخشش بلا گردان ما هم

 

 

۵۴۳.گدایی
تا به کی سر خم کنی جز بر خدا
تو گدایی می کنی پیش گدا
روح تو خواهان حق باشد همی
سر فرو آری به پیش بینوا

۳۲۲.کسب حلال
هر چه دست و پا زنی در جذب مال
نیست جز بد بختی و وزر و وبال
تا توانی وقت خود تقسیم کن
در تجارت پیشه کن کسب حلال

 

 

۲۷۴.تهمت
تهمت مزن ای دوست گرفتار شوی
  مردار خوری وبی جهت خوار شوی
غیبت اثر وضعی و روحی دارد 
  با انس به آن،  شقی و بیمار شوی

 

۲۷۵.غیبت
تا به کی غیبت کنی بر این و آن
تا بدست آری تو مالی در جهان
مال  دنیا کی کند ما را رها 
حرص دنیا خنجری بر روح و جان

۲۷۶.عزت

کی کند بی آبرو یک زندگی
عزت انسان به تقوا ، بندگی
علم و ایمان، عامل رشد بشر
مانع پستی و هر آلودگی

 


۲۳۱.وحدت

شیعه و سنی چو برادر شده  
  دین خدا را همه یاور شده

پرتوی اشعار خمینی ز دین

  زنده ز او دین پیمبر شده

               

۲۳۲.حکم خدا  
   پر تو فشان نور ولایت شده

وحدت اسلام رعایت شده

چون که به بهمن گه پیروزی است
  عشق و صفا جمله عنایت شده

          

۲۳۳.بهمن
  چونکه به بهمن گه نصرت شده

دست خدا حامی نهضت شده

روح خدا یاور مولا علی

لطف خدا شامل ملت شده


   
   

   ۲۳۴.دم عیسی

زنده جهان از دم عیسی شده

روح خدا یاور و مولا شده

مهدی بیا که بی قرار توایم

جملگی از عشق تو شیدا شده

 

 

 

۲۳۵.ظهور

مهدی بیا که حق هویدا شده

مظهر حق زاده ی زهرا شده

روح خدا منجی مردم کنون

وای که پر مفسده دنیا شده

 

 


۲۳۶.هوای نفس

زمزمه های قلب من، ندای من 
 شعله ی پر فروغ من صفای من
مانع رشد کار من ،هوای نفس  
هست حروف شعر من جزای من

 


۲۳۷.دعای دل
روح و روان عشق من، براى تو  
  سجده جمله قدسیان، سزای تو  

ظهور حجت خدا دعای دل

کشته شدن بهر خدا، رضای تو

 

۲۳۸.ندای حق
 پرچم صاحب الزمان، لوای حق  
قیام آخرین ولی، ندای حق   
کشته شدن به رزمگه، فدای تو       
 قیمت روی دیدنت، رضاى حق

 

 
۲۳۹.نوای دل
  مستی و شور و عشق من، نوای من
 رمز نوای جان من، شفای من

کشتن نفس دون بود لقای حق
 گفته بی نوای تو،صدای من

 

 


۲۴۰.لقای حق
 قیمت روی دیدنت، رضاى حق
کشتن نفس دون بود، لقای حق

 دیدن معشوق و بها عاشقی است

روح خدا به آدمی،  عطای حق

 



 

۲۲۷.نهضت
ای همه هستی ز تو پیدا شده    
 نهضت ایران ز تو پیدا شده

باعث حیرت شده و منجی است
   از کرمت الگوی دنیا شده

              

۲۲۸.ملت

ملت ایران ید واحد شده        
 امت اسلام همه شاهد شده

عشق و صفا ،مهر و وفا را همه
رهبر آن هادی و قاید شده      
  

                 

۲۲۹.عزت

مرکز دین کشور شیران شده      
  ام القرا کشور ایران شده

روح خدا منجی وهم رهبر است
  عزت این خلق دو چندان شده

 

 ...

۸۳۴.اجر مادر
گرم کن تو خانه را با رفت و شد
انتظار مادر است از رنج خود
او تو را پرورد با غم خوردنش
اجر مادر را کسی قادر نشد

 

۸۳۵.زینت
زینت زن در اطاعت از خداست
دور گشتن از گناه و هر خطاست
زینت زن در عفاف و پاکی است
بندگی و زهد کار اولیاست
 

 

 

۸۳۹.شیعیان
شیعه یعنی راس خونین در حرم
عشق بازی با خدای ذوالکرم
شیعه باشد صاحب عفو و گذشت
می دهد انگشتری را از کرم

 

۸۴۰.حقوق
شیعه یعنی استقامت در نبرد
در نبرد حق و باطل تا ابد
این بود آیین و رسم شیعیان
حق مظلومان ستادن همچو مرد

 

              

۲۳۰.زن

ز لطف حق فاطمه الگو شده  
  حفظ حجاب شعار حق گو شده
ارزش زن بین، چه والا بود
  زنان ایران، همه حق جو شده

 

۳۶.دنیا

مکن تکیه بر مال و زور و نفر
اگر می توانی از آن کن حذر
شوی خوار گر تکیه بر آن کنی
بود سخت این امتحان بر بشر

 

۱۷.همدردی

شنیدم نهنگان پس از مرگ یار
به ساحل زنند خویش، در هر دیار

حیاتی نخواهند و بی تاب عشق

که مهر عزیزش بود بی شمار

 

۲.ادب

هر آنکس که دارد ولایت،ادب

خدایش،خدای علی است و رب

ندارد ادب،بی ولایت همی

دچار غرور است و شهوت،غضب

 

۳.خدمت به خلق
بزرگی سراسر به گفتار نیست
به سجاده و ذکر و اظهار نیست
به جز خدمت خلق ، کاری مجو
به احسان خلق است ، اسرار نیست


۶.رد مال

ره رستگار ی بود رد مال
نماند به مرگ و  به وقت زوال

که آرامش آدمی در اداست

ادا کن به سر عت ، همی با شتاب

 


۷.مکر و حیله
مکن مکر و حیله ، بجای ثواب
نماند دیونی ، به روز حساب

ادا کن حقوق کبیر و صغیر

قیامت فرا می رسد هم عذاب


 

۲۶۲.گل
گلی دارم چو قرآن توی خانه
که دارد حاصلی خوشبو دو گانه
گلاب و عطر باشند حاصل آن
عمل با فهم آن باشد نشانه

 
 

۲۶۳.حقوق

حقوق زن و مرد دانی یکیست
سرشت زن و مرد خاک دنیست
چرا این همه ظلم در حق زن
خدا ناظری خوب بر هر بدیست

 

۲۶۴.یتیم
حقوق یتیمان گرامی بدار
گناه کبیره است، آن بر مدار
بکاهد حقوقت به روز پسین
به پای زرنگی خود آن  مذار

 

۲۶۵.دین
دین به معنای اطاعت از خدا ست
معتقد باشی به یکتایی رواست
دین بود مجموعه ای از امر حق
شکر معبودی که جانها را شفاست

 

 

 

۲۶۶.مادر
مادر ای در ثمین اندر صدف
با ادب بودی و داری تو هدف
تربیت کردی مرا هر روز و شب
قدر تو را کس نداند با شرف

۲۶۷.جنت
مادر ای دردانه ی یکتای من
یاد دادی تا بگویم من سخن
هست جنت زیر پای مادران
ای که هستی پاره ا ی از جان و تن

 

 


۶۴۱.خاموشی
آدمی پنهان شود زیر زبان 
لب گشاید می کند آنرا عیان
گر بخواهی معرفت خاموش باش
این زبان شمشیر جان است و نهان

 

۲۶۸.شمع
پرورش دادی مرا هر روز وشب
خود نمودی بهرمند از لطف رب
سوختی مانند شمعی بهر ما
تا نسوزم من ز درد و سوز و تب

 


 
۷۳۰.تولد
در تولد بچه ای عریان بدی
دیگران خندان و تو گریان بدی
خوش به حالت ، در زمان ترک ما
دیگران گریان و تو خندان بدی

۱۳۸۶.گره گشایی
گره وا کردن از درد و بلایا
بود کار بزرگان در سخایا
ثواب حق به پی دارد حمایت
ببینی اجر و پاداش و مزایا

۱۳۸۷.عیب جویی
خوشا آنان که آگه بر دل خویش
نبیند عیب مردم در نظر بیش
کنند چاره درون و نفس خود را
شده تاکید در آئین و هم کیش
 

۱۳۸۸.گمنامی
چو گوهر در صدف بودن چه زیباست
که گمنامی مرام و مشی والاست
مزن لاف توانایی چو جاهل
بزرگی بر خدا ارزد ، که یکتاست

۱۳۸۹.فریبندگی
مشو غافل ز مرگ و شوق دنیا
فریبنده بود ، مجذوب و زیبا
اگر دنیا شود چون نردبانی
نخواهی جز خدای دلربا را

۷۲۵.عدالت
تا به کی بینی حقوق دیگران
می شود ضایع به دست خود سران
کاش می شد مهدی صاحب زمان
عدل خود جاری نماید در جهان

 

۲۶۹..غافل
خواب خوش در شب نداری مادرم
من چرا غافل ز احوالت شدم
تو نبودی لحظه ای غافل زمن
تا نسوزد اندکی بال و پرم

 

۲۷۰.رجالی
مادرم دست رجالی را بگیر
از علی فرزند خود هم دستگیر
همچو دورانی که بودم کودکت
تا زمانی را که گشتم پیر پیر

 

 


۳۲۴.خود نمایی
تا توانی حسن خود را کن نهان
چون بمانی در سلامت در امان
دشمنان بر تو حسادت می کنند
دوستان گیرند وقت و عمرتان

 


۱۳۸۱.نبرد غزه
دشمنان ، فتنه و آشوب بس است
ناکسان ، تهمت و مرعوب بس است
غزه در غزه نمانده است نبرد
این همه کشته و مضروب بس است

 


۳۷۰.منافق
می برد خائن تو را در زیر تیغ
از منافق تا توانی کن دریغ
چون منافق بی وفا و خائن است
او بسی دارد حسد با کبر و ریغ

 


۷۴۸.اعمال
گر نهی پا بر دل و امیال خویش
کی نهی پا بر دل امثال خویش
چون کنی دل را سرای شاه جان
می شوی شرمنده از اعمال خویش

 

۷۳۹.غم و غصه
چرا حرص دنیا تو را کور کرد
تو را از عبادت بسی دور کرد
بدان غصه و غم بود ناصواب
خدا رزق و روزی تو جور  کرد

 

۷۴۰.رزق و روزی
جز نام خدا ، نام دگر یاد مکن
در کسب جهان ، شیون و فریاد مکن
روزی تو تامین شده از روز نخست
   در محضر حق دشمن دین  شاد مکن

 

 


۵۵۲.هجرت
در جوانی زهد و تقوا پیشه کن
تا توانی  روح و جان را بیمه کن
تا که در پیری شود سرمایه ات
وقت هجرت می رسد ، اندیشه کن

 

 

۵۵۳.عمر
افسوس که عمر ما ، به واهی طی شد
افسوس که بی ثمر ، به آهی طی شد
دریاب که هر ثانیه چون در باشد
دوران جوانی ، به تباهی طی شد


۳۴۶.ازدواج
دین تو کامل شود با ازدواج
باعث افزایش رزق و رواج
زندگی سامان بگیرد پرتوش
کرد پیغمبر سفارش بر زواج

 


۳۶۳.مادر
گل نرگس ندارد تیغ و خاری
گرامی تر ز مادر تو نداری
نگوید مادر از الطاف خود چند
ز فرزندان نباشد انتظاری

 


۳۶۶.برادری
نشان برادر به آیین و کیش
بود حب و احسان به اقوام و خویش
کمک بر فقیران و درماندگان
فزونی دهد مال و اموال بیش

 


۱۳۶۶.احترام
چو خواهی بهین عالمی ای پسر
به مادر محبت نما ، هم پدر
نخواهند جز عزت و احترام
 بلایا شود دور ، بی درد سر

۵۹۱.دل شکستن
چو خواهی دو دنیا بود چون شکر
تو مشکن دل مادر و هم پدر
نخواهند جز ، حرمت اندکی
دعا می کنند ، تا نبینی خطر

 


۶۲۵.تکیه
مکن تکیه بر مال و زور و نفر
اگر می توانی ز آن کن حذر
شوی خوار گر تکیه بر آن کنی
بود سخت این امتحان ، بر بشر

 


۷۵۴.حادثه منا
مهمان خدا اسیر و سر گشته شده
در مهلکه از فرط عطش  کشته شده
حجاج گرفتار و خدا می خواهند
در راه ادای حج خود مانده شده

 

 

بخش دوم

مصرع های بلند

 


۴۲۶.قلب
نابودی ما  ز دست و قلب و دهن است
شمشیر دو لب ، صدای جان ، در بدن است
ایمان به خدا سعادت و خوشبختی است
همراه تو در روز پسین یک کفن است

 


۴۲۶.قلب
نابودی ما  ز دست و قلب و دهن است
شمشیر دو لب ، صدای جان ، در بدن است
ایمان به خدا سعادت و خوشبختی است
همراه تو در روز پسین یک کفن است

 

 

۳۷۲. کار خیر
 روح باشد ماندگار و جسم  بی جان  می رود 
 عهد و پیمان  ماندگار و  عمر هر آن می رود 
علم باشد ماندگار، و ثروت از کف می رود
آنچه  ماند کار خیر است ، مابقی  دان  می رود

 

۳۵۸.سفیدی
گل نسرین سفید است و چه زیباست
بود خوش بو و پر عطر و چه رعناست
سیاهی کی کند دل را پر از نور
سفیدی مظهر پاکی دلهاست

 


۳۴۸.شادی
منبع هر شادی است در شادی هر بی کسی
گر ربایی یک دلی را ، نیست ما را غم بسی

تا توانی یک گره از کار مردم را گشا
راحتی و بی غمی را دان ندارد هر  کسی

 

 

۳۴۹.تبلیغ
پا نهادی جای استکبار ، بی چون و چرا
بس که تبلیغ جهانخواران  بود ، در ماجرا
آنقدر اخبار کذب دشمنان کرده رسوخ
جای حق بنشست باطل ، هم به ظاهر هم خفا

 

.
 

۷۸۴.عفو
نفی امیال دنی ، در همه حال و هر جا
سبب رشد و تعالی  شود و آن والا
دادن شخصیت و عفو عموم مردم
موجب کسب مقام است ، شئونی بالا

 

۷۸۵.ترک جدل
همدلی حاصل یک عمر صداقت باشد
حاصل همرهی و مهر و رفاقت باشد
درک یکدیگر و ترک جدل و حرمت هم
باعث قوت و تحکیم و سعادت باشد

 

 

۵۴۶.کمال
 کاخ و ویلا  کی دهد ، آرامش روح و روان
مال و ثروت کی دهد، خوشبختی پیر و جوان
 می دهد آسایش و لذت به ظاهر چون تو را
 رو به دنبال کمال و معرفت ،  در هر زمان

 


سفیانیان
عاقبت بنیان ظلم و کینه ی سفیانیان
می شود برچیده با عزم و سلاح شیعیان
حضرت مهدی قیام و برکند اصحاب جور
چیره می گردد  ولی و مقتدای مومنان

 

طوفان الاقصی
آفرین بر همت و ایثار و  طوفان شما
کاخ ها ویران شود ، با جنگ و ایمان شما
می شود تسلیم دشمن ، در نبرد مسلمین
نیست راه و چاره ای ، جز امر و فرمان شما

 

 

۵۴۷.کشف
خود آرایی و خود بینی ، جفا و خود بلایی است
طلب غیر از خدا ، واهی و بی جا و خطایی است
تلاش آدمی ، حق  جویی و کشف  حقیقت
خدا خواهی ، خدا جویی ، نیاز و خود رهایی است

 


دنیا(۱)
از من بیچاره زین بهتر ،  چه می خواهی بگو
بغض داری از دل و دلبر؟ چه می خواهی بگو
مانده ام حیران و سرگردان از این دنیای پست
بیشتر از نقد جان  ،دیگر چه می خواهی بگو
دنیا(۲)
ای فلک از کهتر و مهتر چه می خواهی زما
کینه توزی ای نگون اختر،  چه می خواهی زما
جان ما را گیر و درمان کن هوای نفس پست
رفت از کف طاقتم ، دیگر چه می خواهی زما
دنیا(۳)
می کشی بر روی ما خنجر ، چه می خواهی بگو
فاش کن دیگر از این بدتر ، چه می خواهی بگو
آتشی بر دل نهادی ، شعله ور گردد همی
جز دلی سوزان و چشم تر ، چه می خواهی بگو

دنیا(۴)
زین همه ظلم و ستم یکسر، چه می خواهی زما
هیچ شرمت نیست ، در باور چه می خواهی  زما
تا به کی حیلت بسازی بر من بیچاره چند؟
در امانی زین همه کیفر ، چه می خواهی ز ما
 

دنیا(۵)
می بری ما را به خسران ، آنچه می خواهی بگو
می کشی هر دم به عصیان، آنچه می خواهی بگو
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ، در امتحان
می دهی هر لحظه فرمان ، آنچه می خواهی بگو
 

دنیا(۶)
من نمی دانم حقایق را ، چه می خواهی بگو
من  نمی جویم سلایق را، چه می خواهی بگو
عمر ما دارد به پایان می رسد رحمی نما
من نمی خواهم علایق را ، چه می خواهی بگو

دنیا(۷)
آخر ای دنیا ز ما دیگر چه می خواهی بگو
فاش گو بهتر از این گوهر چه می خواهی بگو
چند می بالی به خود ای چرخ گردون در نظام
عاشقان را می کشی بدتر، چه می خواهی بگو

دنیا(۸)
می زنی شاه و گدا را ، آنچه می خواهی بگو
گه بری بالای بالا، آنچه می خواهی بگو
امتحان ها می کنی دائم ز سختی یا مقام
می دهی رنج و بلا را، آنچه می خواهی بگو

دنیا(۹)
می دهی جلوه به دنیا، هر چه می خواهی بگو
تا فریبند چون منی را، هر چه می خواهی بگو
می بری پیر و جوان را ، کی دهی فرصت به ما
دست بردار از  خطا یا ، آنچه می خواهی بگو

دنیا(۱۰)
می زنی خنجر به آنی ، هرچه می خواهی بگو
دشمن قداره می مانی ، هر چه می خواهی بگو
من که می دانم تویی دانا ،  فریبم می دهی
گر توانی رحم بنما ، هر چه می خواهی بگو

 

 

۳۵۰.قوام
تکیه گاه مردمی باشد قوام هر نظام
هر که دارد این قوا ، بی شک  بدارد هم قوام
تا توانی کن عموم مردمان همراه خویش
مردمان را دان تو محرم ، اهتمامت در سجام

 

 


۲۰۹.سیرت نیکو
سیرت زیبا کند زیبا تو را در زندگی
چهره کی زیبا کند انسان ، بدون بندگی
صورت زیبا کند زیبا تو را نزد عوام
سیرت نیکو دهد آرامش و آسودگی


۲۰۶. انصاف
مردم بیچاره را یاری کن و کاهل نباش
بهر فردایت بکن کاری ، خودت سافل نباش
با مصاف دیگران پرهیز از اجحاف کن
در عدالت عامل و از بندگی غافل نباش

 

 

۲۰۰.تقوای الهی
مى رود ایمان و تقوا، در پی هر هرزگی
کبر و انواع حسد، آتش زند بر زندگی
هست تقوا چون لباسی، بر روان آدمی
بهترین عامل بود تقوا برای بندگی

 

۱۹۵.ریا
ای که داری خود نمایی و ریا با دیگران
در دو دنیا می شوی از این ریا غرق زیان
سلب گرداند ریا از ما همه، توفیق حق
پس چرا خواهی به این و آن دهی خود را نشان ؟

 

 

 

۹۶.مفاسد اقتصادی
گفتند که این بهره ی بانکی است ربا نیست
به به چه کلامی ، که از آن هیچ ابا نیست
جمعی ز خدا بی خبران ظلم نمودند
این کار ز کفار ومنافق که جدا نیست

 


۲۶.احسان
در امور ضعفا حامی و هم کوشا باش
بر حقوق دگران ساعی و بی پروا باش
اهل احسان وعمل باش ، ضعیفان دریاب
وقت خود را به تقلا گذران،  والا باش

 

 ۹.غم دل

غم دل با که بگویم که نگردم من خوار
من نخواهم ز خلایق کمک و هم اغیار
به در خانه ی حق آیم و هم نایب او
چون امامان و نبی در همه کار و ادوار

 


۲۱۲.مشکلات

گر شوی همراه و همدم در مصائب ، مشکلات
قلب مردم را بدست آری ، بفهمی معضلات
می کنی جلب محبت ، می شوی محبوب حق
گر شود انصاف معیار تجارت ، معاملات

 

 


 
۲۷.لجاجت
سخت گیری و لجاجت مکن و دریا باش
حد اوسط بنما مشی خود و  بالا باش
عامل نور و صفا باش،چو شمعی سوزان
مردمان گرد تو آیند، جهان آرا باش

 

۲۹.جهالت
وقت خود را به حقایق گذران،  والا باش
بدترین چیز جهالت بود و دانا باش
عمر ما کوته و یک روز به پایان برسد
خدمت خلق نما ، فکر خود و عقبا باش

 

۴۱.نفاق

ناکثین و قاسطین و مارقین
جملگی هستند افرادی  لعین
عهد با آنها ندارد ارزشی
بشکنند در  لحظه های واپسین


۷۲.حجاب
گر بخواهی حفظ گردی از نگاه نا کسان
کن حجابت را رعایت، در مصاف دیگران
دان خدا راضی است از کار شما در این امور
چون نلرزانی دل بیچاره ای را ناگهان

 


۱۰۴.آثار طلاق
آثار طلاق بس زیان آور و در عرف بد است
چونکه جانکاه بود، دغدغه اش تا ابد است
گر شود حاصل تزویج تو را نور بصر
نتوان کرد فراموش، چو آن کالبد است

۱۰۵.ازدواج
می کند احمد سفارش، جملگی در ازدواج
می شود احسن تکامل، بندگی در ازدواج
در مقابل نهی کرده ، مردمان را از طلاق
می شود جمعی دچار ماندگی در ازدواج

 

۱۶۸.تلاش
روز و شب معنی ندارد ، از برای اهل علم
چون نباشد با غریبان همدم و همراه و سلم
او بدارد یک قلم در دست ، دائم در خیال
تا بجوید عشق خود را ، با تلاش وصبر و حلم

 


۱۲۷.عقل
عقل تنها موجب لغزندگی است
دور گشتن از خود و بالندگی است
مال و ثروت گرچه ما را لازم است
تکیه بر آن ذلت و درماندگی است

 

۱۵۱.غصه

کن تو دوری از غم و غصه مدام
ترک کن این خصلت و خوی و مرام
دان خدا داده به ما عقل و خرد
عقل تو باشد پیمبر، هم امام

 

۱۷۱.انفجار نور
انفجار انقلاب ما چهل منزل ز نور
آن چنان مستکبران گشتند جمله مات و بور
مردم ایران چه ها کردند ، دراین راه سخت
خشت خام و پله ی اهرام ، نمی داند که مور

 

۱۷۱.انقلاب
چون صدای انقلاب آمد، جهان شد پر ز نور
کشور ایران ز ظلم و از سیاهی ها به دور
آدم ساده نمی داند چه کرده انقلاب
چشم طاغوت زمان کور و نموده حق ظهور

 


۳۹۱.سخن
خروش  جاهلان ، از جهل و واهی است
سکوت عالمان ، از عمد و گاهی است
سخن کوتاه باید گفت و پر مغز
  کلام بی اثر ، حبط و تباهی است

 


۳۱۳.چاپلوسی
چاپلوسی آتشی در روح و جان آدمی است
مدح انسان موجب کبر و غرور دائمی است
قدح و مدح آدمی تاثیر دارد در درون
طالب مدح و ستایش در عذاب و نادمی است

 


۴۰۳. تیر
تا توانی این زبان را کن به فرمان در دهان
می زند آتش به جان و می کند حرمان  عیان
آن چو تیر است در کمان و نهی می گردد تو را
چون رها گردد به ناحق ، می خورد بر این و آن

 


۴۳۷.دشمن
دوستی گردد عیان اندر مصائب یا که فقر
جز خدا حامی نمی باشد  تو را در شیب قبر
تا به کی غافل ز خود باشی  در این دنیای فان
دشمن ما در درون جان بود تا روز حشر

 

 

۵۹۲.یاغی
مرنجان کسی را همانا که زحمت کش است
تفقد ، تعلم ، نیاز و همه دلکش است
نباشد سزاوار لطف و عنایت کسی
هر آنکس که ‌آدم کش و یاغی و سر کش است


۴۸۴.زندگی
زندگی گاه چه شیرین به لب و کام من است
زندگی گاه پر از زیور و آن دام من است
چیرگی  در گرو همت ماست ، می گذرد 
زندگی اندک و تنها اثر از نام من است

 


۴۹۵.اخلاق
گر بسازی خود ، به اخلاق و ادب
 زندگی شیرین شود هر روز و شب
چون خروس و کرکس و اردک مباش
شهوت و پستی برد انسان عقب

 


۵۵۶.غم دل
غم دل با که بگویم ، که شود همراهم
غم دل جز به خدا کس نبرد ، گر خواهم
غم دل چیست ، که آزرده کند احوالت
غم دل دوری یار است ، چرا خود خواهم

 


۶۸۵.فقر
دوستی گردد عیان در سختی و انواع فقر
دشمن ما در درون جان بود تا روز حشرش
تا به کی غافل ز خود  در این سرای  بی وفا 
کسب علم و معرفت  سازد جهانی بی خطر

 

...
۷۰۷.بد گمانی
بد گمانی در رفاقت با بدان حاصل  شود
عقل  ما با  صالحان  افزون و آن کامل  شود
آدمی با کسب تقوا ، کسب دانش ، برتر است
هر کسی با درک و فهمش در جهان عامل شود

 

۷۰۸.فردا
ای کاش ، که دلبسته ی دنیا نشو یم
غرق شهوات و شهرت و جاه نشویم
گردیم صدیق و  مخلص و اهل سلوک
دلواپس و  بی قرار فردا  نشویم

 


۷۷۱.شیر
شیر شیر است ، گر چه باشد در قفس
پیر  میر است ، گر چه باشد کم نفس
پیر پیر است ، گرچه باشد همچو شیر
میر شیر است ، می دهد فرمان به کس

 

 

۷۷۲.امیر
میر شیر است ، چون که دارد پول و کس
میر میر است ، گر نباشد بنده ی میل و هوس
می دهد فرمان حق بر بندگان ، چون سالکان
آن امیری را که باشد متقی ، نی بوالهوس

 

 

۹۲۹.تباهی
ای بشر عاقبت عمر بسی دشوار است
چون اجل سر برسد محکمه و اقرار است
پس چرا روز و شب خویش به نابودی رفت
وقت کم باشد و ره توشه کم و اجبار است

 

 

۹۳۰.دوستی
دوستی با مردم اهل دل و با معرفت
می کند تامین تو را در عالم و در آخرت
دوستی بامردم بی دین و بی ایمان بسی
می برد هر دم  تو را در نکبت و در معصیت

 

۹۲۶.سخن بزرگان
روزگاری نظر اهل خرد ارزش داشت
سخن و حرف بزرگان اثر و جوشش داشت
دوستی معنی  زیبای صداقت را داشت
کارها یکسره با عشق و صفا چرخش داشت

 

 

فصل هشتم

اشعار فرهنگی

بخش اول

مصرع های کوتاه

 


۷۴۲.محسن حججی
عجب شوری به پا کرده شهادت
شهید دشت صحرا با رشادت
کند محسن دگرگون حال ما را
نصیبش شد شهادت در اسارت

 

 

۷۴۳.دست ناپیدا
هستی تو از خدای اکبر است
از طریق مادر و هم همسر است
گر به ظاهر می شوی دائم بزرگ
دست نا پیدای یزدان بر سر است
 

۷۴۴.فاجعه مکه
دشمنان اهل بیت مصطفی
گاه در مکه گهی در نینوا
می کنند ظلم و جفا بر زائرین
می کشند اندر منا و کربلا
 

۷۴۵.عزاداری
عحب شوری به پا کرده شهادت
شهیدان با قیام و با رشادت
به پا کرده عزا اندر عزا یی
بود جاری و بر پا تا قیامت

 

 

۶۴۳.زخم زبان
هر کسی دردی به ما افزود و رفت
غم درون دل فزون بنمود و رفت
ای رفیقان تا به کی ظلم و ستم
نا کسی زخم زبان بگشود و رفت

 

۶۱۸.بازگشت
روح دانی از خدای کبرباست
چند روزی نزد ما در این سراست
او بود مهمان جسم و رفتنی است
بازگشت ما همه سوی خداست

 

 

۶۱۹.خاک
خاک باشد موجب ایجاد ما
آدمی رزقش ز خاک است و هوا
می برند او را نهایت سوی خاک
پس چرا غصه خوری در این سرا

 

 


 

۵۸۷.خاک
دانی که زمین ز خوردنت سیر نگردد
گر جان به تنت هست ، بدان دیر نگردد
تا جسم من و جسم تو در خاک گذارند
دانی که هر آنکه  می رود پیر نگردد

 

۵۸۸. پستی
گر غره شوی و خود پرستی ، مستی
گر ظلم کنی به مردمان ، تو پستی
زنده است بشر ، به پاکی روح و روان
گر رحم کنی و مهر جویی ، هستی

 

 

 

۵۸۹.چرخ و فلک
کودکان مسرور با چرخ و فلک
می روند بالا و پائین در فلک
عشق بر دنیا بسان آن بود
عشق پایا خالی از ریب و کلک

 

۵۹۰.نی
کسب علم و معرفت همسان نی
گر نوازی آن مداوم ، پی به پی
می کند مست و شوی مدهوش آن
آن نباشد چون شراب و همچو می

 


۵۲۱.معیار
 معیار رفاقت ، به محبت به وفاست
معیار لیاقت ، ادب و عقل وصفا ست 
در عرصه ی زندگی و در طول حیات
معیار شهامت ، به جوانمردی ماست

 

 

۵۲۲.خود سازی
هفت منزل طى کنند ، مردان دین
توبه و خود سازی و کسب یقین
بندگی  حق ، اگر افزون  شود
رستگاری ، همچو اصحاب یمین
 

 

۵۲۳.افترا
با ترک گناه ، دل شود شاد
با ذکر و دعا ، حق کنی یاد
اعمال نکو ، می شود ثبت
با تهمت و افترا ، دهی باد


۸۶۳.صداقت
صداقت اگر پیشه گردد تو را
ببینی  محبت ، صفا و وفا‌
هر آنکس که انصاف را پیشه کرد
بود اجر او عزت و ارتقا

 

۸۶۴.پشتوانه
بهترین پشتوانه اندر زندگی
کسب علم است و خلوص و بندگی
ای خدا بنما عطا از لطف خود
دورمان کن از غم و افسردگی

 

 

۸۶۵.کسب حلال
بهترین توشه در این کون و مکان
رزق و روزی حلال است در جهان
گر بخواهی رشد و جنات برین
کسب آن کن ، تا شود روحت روان
 

۸۶۸.سجده
گر بخواهی روی حق اندر لقا
سجده کن بر در گه پاک خدا
گر پذیرای تو شد یزدان پاک
می برد چون حر به نزد اولیا

 

 

 

 

۵۲۴.جوانی
گوهر عمر شما سرمایه است
فرصتی از بهر ما آورده است
در جوانی با عبادت خو نما
طاعت حق بهرتان پیرایه است

 

۵۲۵.سالک
مسیر سالکان سوی جنان است
چو عشق ایزدی در روح و جان است
بهشت عاشقان اند ر دو عالم
جمال جان فزای دل ستان است

 

۵۲۶.صلوات
سلام بر اهل بیت و بر محمد
کند رزق تو را افزون و بی حد 
کند   یاد  نبی  و آل  او را
هر آنکس بر  نبی آنرا فرستد

 

۵۲۷.محبت
محبت بر جوانان کن تو هر چند
سپس او می شود همراه و دربند
غلامان را حقارت می کند دور
بکن دربند را مسرور و خرسند

 


۵۰۹.دوستی
نشان برادر به آیین و کیش
بود حب و احسان به اقوام و خویش
کمک بر فقیران و درماندگان
فزونی دهد مال و اموال بیش

 


۸۵۱‌.فسق
سفارش کنم ، مردم راستگو
بپرهیز از فاسقان دو رو
ز جاهل بپرهیز و هم بی خرد
که فاسق بود خائن و زور گو

 

۸۵۲.بخشش
تو با مردم مومن و راستگو
که دارند ایمان به یزدان بگو
ببخشا به مردم ز اموال خویش
بجز حرف حق ، چیز دیگر مگو
 

 

۸۵۳.تواضع
تو را حسن خلق است ، شرط خضوع
چو مردان حق ، در سجود و رکوع
که ترک جدل ، حکم عقل است و هوش
 بجو رشد خود ، در تواضع ، خشوع

   
 

 

۸۵۵.کمال
نباشد توانا تر از لایزال
توکل بر او هست ما را کمال
توسل به آئین و یاد رسول
رهایی دهد فرد را از زوال

 

 

۸۵۶.پدر
ای گوهر و اشک چشم فرزند
ای مایه ی افتخار و دلبند
الگوی منی تو در همه عمر
همواره دهی پدر مرا پند

 

۸۵۷.همدم
ای بلبل خوش نوای دمساز
ای گوهر پاک و همدم  راز
چون نام تو را پدر نهادند
  مهر تو کنم همیشه ابراز

 

 

 

 


۶۲۰.تقوا
کی کند بی آبرو یک زندگی
عزت انسان به تقوا ، بندگی
علم و ایمان ، عامل رشد بشر
می شود مانع ز هر آلودگی


۵۴۴.غنا
کبر و حسد و کینه کند تار
قلب و دل تو ز نور دلدار
با قطع رحم ، صدای جان سوز
روح تو شود سیه چو کفتار

 


۵۶۶.توشه
بهترین توشه در این کون و مکان
رزق و روزی حلال است در جهان
کسب آن کن ، با تلاش و کار خود
گر بخواهی رشد و ایمان و جنان

۵۶۴.یاغی
نظر کردم به حال یاغی و خویش
بدیدم بی وفایی را کم و بیش
نه قدرتمند غالب بر دل خود
نه ثروتمند در فکر دل ریش

 

 

۵۶۷.کجا رفت
عقل و ادب و حیا کجا رفت
شور و شعف و صفا کجا رفت
اخلاق نکو همره دین کو
مهر و شفق و عطا کجا رفت

 

 

۵۶۸.زیبایی
زیبا یی ما به صورت و چشم که نیست
 جراحی عضو در پی رسم که نیست
 زیبایی ما به پاکی روح و دل است
پر کردن ذهن ، از  شک و  خشم که نیست

 

 

۵۶۹.تمسک
 از بهر نجات و شر شیطان

ایمان و تمسک است به یزدان
منجی بشر ز جهل و غفلت
تقوا و عمل به شرع و قرآن

 

 


۴۹۰.غزه
کربلا بار دگر بر پاشد
غزه با خاک یکی ، صحرا شد
یمن از جبهه ی ظالم هر روز
تیر ها گشته رها، غوغا شد


۴۸۵.یاغی
نظر کردم به حال یاغی و خویش
بدیدم بی وفایی را کم و بیش
نه قدرتمند غالب بر دل خود
نه ثروتمند در فکر دل ریش

 


۶۵۱.تدبیر
اگر داری تو عقل و علم و دانش
اگر داری تو صبر و حلم و بینش
چرا بی تابی و نا لان و دلتنگ
موفق می شوی با سعی و کوشش
 
۱۳۷۹.رزق
توکل کن ، تدبر کن ، دو چندان
شروع کن کار خود با صوت قرآن
تداوم در امور و نظم و کوشش
سبب گردد تو  را رزق فراوان

 

 

۴۸۶.معصیت
صاحبان  فضل وعلم و معرفت
با خدا هستند ،  اهل مغفرت
مردم اهل یقین در هر زمان
کی خطا کار و دچار  معصیت

 

 

۴۸۷. عنایت
بار الها ، به در خانه ی تو چند زنم
تا گشایی در خود را ، که ندایی شنوم
بار الها ، به من آمده در کوی رفیق
گوشه چشمی بنما ، تا که نوایی ببرم

 

 


۴۸۲.سفر
زندگی در گذر و یک سفر است
آدمی در خطر و رهگذر  است
آنچه می ماند و می باشد از او
کار نیک و اثر هر  نفر است


۴۷۴.زندگی
زندگی سرشار از برد است و باخت
گاه بر وفق و گهی با ما نساخت
زندگی بازیست ، در کون و مکان
گاه شیرین و گهی بر ما بتاخت

 

 

 

۸۴۸.اقوام
نشان برادر ، در آئین و کیش
بود حب و احسان به اقوام خویش
کمک بر فقیران و درماندگان
فزونی دهد مال و اموال بیش
 


۹۶۴.مادر
آن بلبل خوش نوای دمساز
آن گوهر پاک و محرم راز
روحش سوی جنت برین رفت
او مادر و دلبری سر افراز
 

 

 

۸۴۹.رفیق
تو را همنشینی اهل یقین
سفارش شده بر همه مسلمین
تو را دور می سازد از اشتباه
رفیق فهیم و صبور  و امین

 

۸۵۰.بلا
چو آلوده گشتی به کار خطا
بکن توبه و رو به سوی خدا
عبادت به نزد خدای کریم
تو را دور می سازد از هر بلا


۸۷۸.عفاف
زکات چهره در پاکی نهان است
عفاف بانوان دری گران است
زنان را افتخار مرز و بوم است
درخشان در دیار و در جهان است

 

 

۸۷۹.مجلس گناه
مجلس شادی بی فسق و فجور
رابط قلب است با دریای نور
مجلس کفر و گناه و ضد شرع
موجب اندوه و خسران وغرور 

 

 

۸۸۰.مجلس عزا
مجلس مدح و  عزای اهل بیت
زنده می سازد رثای اهل بیت
رونق دین است و افشای عدو
گر بگویی راه و جای  اهل بیت

۸۷۵.تسکین
با لگد بر نفس و بر امیال پست
می شوی  از جام  وصل یار مست
دل به فیض سرمدی تسکین شود
هر که بار خویش را جانانه  بست

 


 

۹۴۵.حق کودک
حق کودک بر پدر چندین بود
ازدواج و نام و درس دین بود
هست فرزند زینتی بر والدین
موجب آرامش و تزیین بود

 

 

۹۴۸.توشه
چو دنیا یک گذر گه در مسیر است
عبادت  زاد راهی بی نظیر است
خوشا آنان که حق باشد خریدار
فغان از ما که دل شاه و امیر است

 

 

۹۵۰.قدر مادر
قدرت ای مادر بسی بالا بود
شان تو نزد خدا  والا بود
هست جنت زیر پایت همچو فرش
اجر و پاداشت بسی اعلا بود
 

 

۹۵۲.شهدا
  السلام ای گوهر دریای جان
غم زدایی از خلایق در جهان
طایر خلد برینی ای شهید
چلچراغ مجلس و نور جنان

 

 

 

 

 

۴۷۵.دنیا
مکن تکیه بر قدرت و زور و زر
فریبنده است گردش چرخ و دهر
نکرده وفا بر کسی تا کنون
ندارد بجز زحمت و درد سر

 

۴۷۶.حرص
چرا حرص دنیا تو را کورکرد
مکن تکیه بر آن ، که دل تور کرد
 فریبنده است چرخ گردون و دهر
تو را از عبادت بسی دور کرد

 


۴۶۴.شهادت
شهادت موجب افشای افکار
حقیقت دیده  گردد نزد اغیار
علی در کعبه گوید آرزو یش
کند با خون خود ابراز و اظهار

 

 

۴۶۰.تباهی
 افسوس که عمر خود ، به واهی طی شد
افسوس که بی ثمر ، به آهی طی شد
دریاب که هر ثانیه چون در باشد
دوران جوانی ، به تباهی طی شد

 


۴۵۴.فرهنگ
از آن روز دشمن به ما چیره شد 
که دین و دیانت ز بن کنده شد 
چو ارزش به ضد خودش اصل شد 
ز فرهنگ چیز دگر عرضه شد

 

۱۳۴۶.روز رستاخیز
به نام خدا وند علم و کتاب
خداوند روز عقاب و حساب  
رسد وقت موعود و وقت معاد
بود پرسش و پاسخ و گه عذاب

 


۴۴۹.مرگ
چو خواهی سعادت در این روزگار
مشو غافل از مرگ و از کردگار
بدان یاد مرگ و قیامت ، معاد
شود موجب رشد و یابی قرار

 

۴۵۰.جبر و خیار
 دانی که جهان در اختیار است تو را؟
دانی که بشر اسیر نفس است چرا ؟
در کون  و مکان مجو بجز جبر و خیار
دانی که خدا امید ما در دو سرا ؟

 


۴۹۶.منزلت
بشنو از اهل یقین و معرفت
نی ز هر بیگانه و شیطان صفت
بشنو از قرآن و عترت رمز و راز
راه و رسم زندگی و منزلت

 

۴۹۷.شب قدر
 ره آورد شب قدر است قرآن
بود میراث احمد این گلستان
کتاب معرفت سرچشمه ی نور
هدایت می کند  مردم ز خسران

۱۳۵۴.رسالت
نبی مسلمین ، منجی ، امام است
  پیام حق تعالی در کلام است
رسالت باعث خشم قبایل
هدایت سوی حق را در مرام است

 

 

 

 

۴۹۸.خلق عظیم
ای محمد ، مظهر خلق کبیر
حکم حق جاری نمودی در غدیر
خلق را منجی و هادی گشته ای
صاحب حمدی ، مقامی بی نظیر

 


۵۱۳.خط
شیعه خطش ، خط شاه کربلاست
جوهرش خون و قلم تیغ ولاست
شیعه راهش راه زهرا و علیست
جان نثار خط سرخ مرتضاست 

 


۸۰۳.برزخ
برزخ است  حائل میان مرگ و حشر
تو برون آیی از این زندان و حصر
چون قیامت سر رسد با اذن رب
می شود وقت حساب و روز جبر
 

 

۸۰۴.خسران
دل اگر جولانگه شیطان شود
باعث  هر نکبت و خسران شود
خانه ی دل منشاء هر شر بود
مامن امیال و هر هجران شود

 

 

۸۰۵.یاد حق
نفس را سرکوب و دل آباد کن
روح را با یاد حق آزاد کن
نفس ما افعی و طغیان گر بود
  جان خود را با تعبد شاد کن

 

۸۰۶.قیامت
چون قیامت گشت و هنگام حساب
روز فصل آید شود گاه جواب
شرمسارم از حضورت ای خدا
نامه ام خالی بود از هر ثواب

 

 

۸۰۷.هوس
گرچه شیطان هوس را بنده ام
نزد این و آن بسی پوشانده ام
لیک می دانم خدا آگه به ما
عفو بنما ، پیش تو شرمنده ام

 

۸۹۱.درود
درود و صد سلامی بر محمد
کند رزق بشر افزون و بی حد
به روز حشر یا در جنت حق
بگوید حضرتش بر او خوش آمد

  

۸۹۵.اکتشاف
شادی در خلق اثر ، کشف حقایق باشد
در عبادت بود و شوق خلایق باشد
شادی آن نیست که فریاد زنی یا نعره
در سعادت بود و رشد علایق باشد

 

۸۹۶.خدمت
رافت آنست که در مهلکه ها گیری دست
قشر محروم نگردد به نظر خوار و پست
ذلت آنست که کوچک شمری مردم را
عزت آنست که خدمت بکنی هر جا هست

 

۸۹۸.دانش
جهل و نادانی ، نهایت ذلت است
علم و آگاهی ، کمال و عزت است
کسب دانش بی حد و بی انتهاست
موجب رشد و کمال و قدرت است

 

 

 

 

۸۰۸.شرمندگی
گر چه من بین دو راهی گشته ام
خود پرست و پست و  واهی گشته ام
لیک در پیشت کنون شر منده ام
خود تو می بخشی که راهی گشته ام

 

 

۸۰۹.بی تقوایی
این مسافر کی به مقصد می رسد
تا دمی  کاو دل بر این دنیا نهد
 پستی و بالا بود در طول راه
کی رسد هر کس که بی تقوا بود

 

۸۱۰.جواز
چونکه خود گفتی به سوی من بیا
هر کجا باشی بیایم ای خدا
من گنه کارم عطا بنما جواز
نیک دانم کرده ام بر خود جفا

 

 

۵۱۴.صداقت
روزگاری نظر اهل خرد ارزش داشت
سخن و حرف بزرگان اثر و جوشش داشت
دوستی معنی  زیبای صداقت را داشت
کارها یکسره با عشق و صفا چرخش داشت

 

 

۵۱۵.صدارت
جمعی به صدارت و امیری و ملوک 
جمعی به یقین ، فتاده در سیر و سلوک 
برخی به گمان ، برفته در پاکی نفس 
قومی به غلط ، روانه ی جنگ تبوک 

 


۵۳۴.غیبت
تهمت مزن ای دوست گرفتار شوی
مردار خوری و بی جهت خوار شوی
غیبت اثر وضعی و روحی دارد
با انس به آن ،  شقی و بیمار شوی

 

۹۰۴.خشم
حاکم آنست که از بهر خدا حکم کند
به یتیمان و فقیران نظر و رحم کند
در عدالت چو علی حکم کند بر همگان
در فزون خواهی و مازاد ز حق ، خشم کند

۹۰۹.معلم
ای معلم چشمه ی فیض خدا
می درخشی همچو مصباح الهدی
ای تو گنج فضل و دریای گهر
  جان فشانی می کنی ، در هر کجا

 

 

۹۰۵.حزن
باعث اندوه و حزن است و ضرر
گر که تقوا رخت بندد از بشر
عامل کسب کمال و منزلت
دور گشتن از گنه ، با هر نظر

 

۹۰۶.گلستان
سر آغاز هر کار ، با ذکر هو
نبی را کند حفظ ، در نار او
تجلی کند حق تعالی عیان
گلستان شود ، آتش آن عدو

 

۹۰۷.الله اکبر
نعمت فزون کردی خدا ، الله اکبر
غم ها برون بردی مرا  ، الله اکبر
دادی به ما جسم و روان ، الله اکبر
برگشت روح و جان ما ، الله اکبر

 

 

۶۰۱.والدین
مکن در امانت خیانت بشر
مکن خلف عهد و ز آن کن حذر
مگو اف به مادر چو خواهی بهشت
ادب پیشه کن در حضور پدر

 

 

۶۰۲ذکرحق
ذکر حق را از زبان انبیا باید شنید
درک آنرا  با بیان او لیا باید چشید
فهم و تفسیر حقایق مشکل است
 با معلم می توان بر مقصد و منزل رسید

 

۶۰۳.ولایت
خوشا آنان که  در راه  ولایت
رها کردند جان و مال  وثروت
برای  حفظ   دین و راه   یزدان
گذشتند از  زن و فرزند و مکنت

 

 

بخش دوم

مصرع های بلند

 


۵۱۰.خوشبختی
نابودی ما  ز دست و قلب و دهن است
شمشیر دو لب ، صدای جان در بدن است
ایمان به خدا سعادت و خوشبختی است
همراه تو در روز پسین یک کفن است

۵۵۱.شادی
شادی در خلق اثر ، کشف حقایق باشد
شادی در مهر و نوازش به خلایق باشد
شادی آن نیست گهی عربده و گه فریاد
شادی در کشف توان  ، رشد علایق باشد

 

 

 


۲۱۷.ظلم

هر که راضی می شود ، تا ظلم گردد بر کسی
او شریک ظالم است ، اندر دو عالم او بسی
تا توانی رحم کن بر دیگران در زندگی
جور باشد هر که ظالم را کند یاری دمی

 


۵۸۴.یاغی
من کیم ، بنده ای عصیان گر و یاغی و شرور
منم آنکس که به خود غره و هستم  مغرور
من شدم خسته از این سرکشی بی حد و حصر
چه کنم ، تا که شوم خرم و شاد و مسرور

۲۱۸.حجاب
گر بخواهی حفظ گردی از نگاه نا کسان
کن حجابت را رعایت ، در مصاف دیگران
دان خدا راضی است از کار شما در این امور
چون نلرزانی دل بیچاره ای را ناگهان

 


۲.۴.نذر
نذر باشد ترک کار زشت با قصد رضا
یا بدست آری رضای حق تعالی با ادا
گفت یزدان گو به مردم نذر کردم با سکوت
چونکه مریم صاحب عیسی است با امر خدا

 

۲۰۵.دعا
دل بشکسته می خواند خدا را
خدا پاسخ دهد هر دم دعا را
منم بیچاره و مضطر پریشان
پذیرد ناله و سوز گدا را

 


۲۰۱.شفاعت
شفاعت می کند احمد از این دنیای فانی
دهد امید بر خاطی که بر گردد زمانی
دهد قرآن محمد را مقامی چون شفاعت
اگر چه فرقه هایی خبط کردند در معانی

۲.۲.عفو
همیشه عفو و بخشش، بهتر از کین و تقاص است
مصفامی شود دنیا، جمالش بی خصاص است
بنازم حضرت مولا علی را چون که گفتا
به فرزندان که قاتل را که اکنون در مناص است

 

 


۹۷.قصاص
تعدی موجب اسقاط انسان، با حِصاص است
تلافی کردن ِ عین عمل، حکم ِ قصاص است
بنازم حضرت مولا علی را چون که گفتا
به فرزندان که قاتل را که اکنون در مناص است

 


۵۲۰.اسیر
دیر فهمیدم که  عصیان کرده ام در بندگی
دیر  فهمیدم  که تنها  اوست  هم در  زندگی
ای بشر تا کی اسیر این و آن و نفس خود 
دیر فهمیدم زمان طى شد و ما در بردگی

 


۵۰۴.سراب
دیر فهمیدم که دانش نیست در حمل کتاب
دیر فهمیدم زمان طى شد و من در منجلاب
تا به کی غافل بمانم اندر این دنیای پست
دیر فهمیدم  که دنیا نیست چیزی جز سراب

۱۳۵۷.فصل الخطاب
دیر فهمیدم ، قیامت باشد و روز حساب
دیر فهمیدم حقایق را ، بود  فصل الخطاب
در جوانی غفلت و در نو جوانی منفعل
دیر فهمیدم که پیری آید و من در حجاب

 

۹۸.درس هایی از قرآن
تلف بنمودن اوقات مردم، ارتخاص است
از این رو کار ما فحص و فِحاص و افتحاص است
ز قران درس های زندگی باید گرفتن
که هر یک آیۀ آن، شامل نور ِ مصاص است

 

۹۹.شفاعت
شفاعت می کند احمد در این دنیای فانی
دهد امید بر خاطی که بر گردد زمانی
دهد قرآن محمد را مقامی چون شفاعت
اگر چه فرقه هایی خبط کردند در معانی

 

 

۸۹.خشونت
آنچه آید به سرم، غفلت و اندوه و غم است
حرص دنیا و طمع آتش بر جان و سم است
گر تنش یا که خشونت بشود سر مشقت
سبب سستی و افسردگی و هم عدم است
..

۹۰.هدایت
شفا ده ای خدا هر بینوا را
که مردم را نباشدجز خدا را
نطر کن چون همیشه بندگانت
بده حاجت مرا، چون اولیا را

 

۱۲۹.بخشش
آدمی دارای مال است و منال
تکیه بر آن ، باعث وزر و وبال
آنچه ماند کار نیک و کار خیر
توشه ای گردد تو را، با صرف مال

 

۷۹.نعمت های خداوند
سوره الرحمن شمارد ، از نعم های خدا
تا نگردد آدمی ، در شک و تردید و خطا
می کند الله خلق و می دهد فرمان بسی
همچو ابر و ماه و خورشید و ستاره در سما

 

۸۰.به چه نازی اینقدر
تو که تسلیم هوایی ،به چه نازی اینقدر
می زنی لاف خدایی،به چه نازی اینقدر
می برد مرگ بشر را، نتوان گفت چرا
چون حیات است جدایی،به چه نازی اینقدر

 

۷۶.حضرت ابراهیم
هست ابراهیم سالک ، با خلوص و بی ریا
او خلیل الله باشد، از عظام انبیا
امر حق اجرا شود، درذبح فرزند نبی
لیک چاقو کی برد، بی اذن رب، دانی چرا

 

۱۳۱.طول عمر
گفت آدم ، هر که نوشد قطره ای آب حیات
او نمیرد تا قیامت ، نیست او را هم ممات
خضر گوید ، من ز آدم ، این سخن دارم به یاد
در خصوص طول عمر و در رهایی از وفات

 

 

۱۳۲.حضرت خضر
خضر باشد از نواده حضرت نوح و نبی است
او بنوشد آب هستی در جهان و او ولی است
زین سبب دارای عمری بی کران و انتهاست
جانشین حق تعالی در زمین و فاضلی است

 

 


۱۵۶.حسادت

آن که در دنیا حسادت کرد و مرد
مال و اموال خودش را دان نبرد
بر زمین بنهاد جسم و جان برفت
جان خود را چون اجل آمد سپرد

 

 

 
۱۳۳.آب حیات
نقل گردد پادشاهی طالب عمری زیاد
جمع گرداند گروهی بهر پاسخ هم مراد
چشمه ای مخفی زما باشد ، بهر این سوال
آب آن آب حیات است و ندارد کس به یاد

 


۲۱۳.حقوق

آنکه صحه می گذارد بر خطای دیگران
می کند خود را شریک جرم خاطی ناگهان
هر که ظالم باشد و ضایع کند حق و حقوق
او ببیند در دو عالم کیفر ش را آنچنان

 

۲۱۴.معصیت

ترک و دوری از گناه و معصیت در این جهان
کار نیکان باشد و اصحاب تقوا هر مکان
تا توانی از برای حفظ دین کوشش نما
واجبات دین حق انجام ده در هر زمان

 

 


۶۷.آیه الکرسی
آیه الکرسی بود اعظم میان آیه ها
آن بود کرسی حق، بهر من و بهر شما
کرسی حق می برد بالا تو را اندر شناخت
تا که بینی حق ورای خود، نبینی جز خدا

 

 

۸۱.سیرت نیکو
سیرت زیبا کند زیبا تو را در زندگی
چهره کی زیبا کند انسان، بدون بندگی
صورت زیبا کند زیبا تو را نزد عوام
سیرت نیکو دهد آرامش و آسودگی


۱۱۱.مدیریت
این جهان پر باشد از انواع کینه  در مرام
کن مدیریت بر آن ، گر طالب لطفی مدام
نیست راهی ، در جلوگیری ز ایجاد خطا
با تدبر چیره شو بر هر مصیبت در نظام

۱۱۲.رستگاری
هر که خواهد رستگاری در زمین و آن جهان
در تهذب باشد و احسان و نیکی  هر زمان
حق کند تاکید آن را ، با قسم های زیاد
سوره ی شمس است  انشا و بود بر ما عیان

 

۱۲۵. علم
علم فرار است و افزون می کند ادراک ما
ثبت آن باشد مفید و مشتعل سازد تو را
چون جرقه باشد و آید به ذهن آدمی
شعله ور گردد دو چندان با تلاشت هر کجا

 

 


 
۱۳۴.رستگاری
هر که خواهد رستگاری در زمین و آسمان
در تهذب باشد و احسان و نیکی  هر زمان
حق کند تاکید آن را ، با قسم های زیاد
سوره ی شمس است  انشا و بود بر ما عیان

 

۱۳۵.جنت
جایگاهی چون شهیدان از  برای سالکان
هر که باشد در ستیز و در نبرد دل هر آن
چون که در جنگ خود و شیطان کند رزم و جدال
حق دهد پاداش چندان ، قرب خویش و هم جنان

 

۱۳۶.مصیبت
این جهان پر باشد از انواع کینه  در مرام
کن مدیریت بر آن ، گر طالب لطفی مدام
نیست راهی ، در جلوگیری ز ایجاد خطا
با تدبر چیره شو بر هر مصیبت در نظام

 

۱۳۷.پاداش
قلب پاک و روی خندان و زبان اندر دهان
می برد ما را به سوی خالق پاکت چنان
تا توانی کن کمک بر مردم و آزاده باش
مرضی حق باشد و پاداش دارد بی گمان

 

 

۱۳۸.راه خوبان
گشت تبیین راه خوبان با عمل هم با کلام
آن بود الگوی رشد و هم تعالی و مقام
دان شهیدان ماندگارند و همه سوی خدا
جملگی نزد خدایند و خدا داده پیام

 

 

۱۳۹.برزخ
کل ما در خاک گردیم و نمی ماند اثر
می توان گفتا که ما هستیم مفقود الاثر؟
روح ما در برزخ است و جسم ما گردد فنا
جسم ما در خاک ماند، روح ما جای دگر

 

۱۶۰.غفلت
بی میلی ماست ،نشر افکار
بی صبری ماست ، ذکر و گفتار
غافل ز علوم و فضل و دانش
چون نشر و بیان و علم و اشعار


۲۷۲.اهل علم
روز و شب معنی ندارد از برای اهل علم
چون بدارد عشق در کسب علوم و فکر وحلم
او  بدارد یک قلم در دست و دائم در خیال
او بجوید عشق خود را در جهان با طی سلم

 


۵۱۷.رزق
دیر فهمیدم که مرگ آید بسوی هرکسی
دیرفهمیدم که رزق ما رسد حتی خسی

جملگی ما را خدا یاری کند در زندگی
پس چرا بی تاب فردایی ، چرا دل واپسی

 

 

۶۴۵.قطار زندگی
این قطار زندگی ،  روزی به پایان می رسد
هر کسی روزی سوارش می شود ، دان می رسد
این سفر کوتاه می باشد ، به سرعت طی شود
کس نداند وقت آن ، یکباره فرمان می رسد

 


۶۵۵.آشنایی
آشنایی مرتبط سازد ، تو را با یار خویش
عشق آسان مى کند ، همراهی پندار خویش
تا ندانی راه یزدان و نبی در زندگی
کی میسر می شود دیدار ، با دلدار خویش

 

 
 

 

 

۶۵۷.زندگی
زندگی کن با خضوع و مهربانی و صفا
زندگی کن با امید و با توکل بر خدا
زندگی شیرین شود با همسری هم کفو خویش
زندگی کن با محبت هم به ظاهر هم خفا

 

 

۶۶۷.معرفت
گر بخواهی معرفت در روح و جان یا در وجود
گر بخواهی عزت و رشد و تعالی ، کن سجود
کسب روزی کن  حلال و ترک هر گونه گناه 
می برد بالا تو را ، از پستی و از هر رکود
 

۶۷۰.اسلام
توحید و نبوت سبب  حفظ حیات است
قرآن و معاد موجب  رشد صفات است
حق است و حقیقت علل حفظ ولایت
اسلام و شریعت همگی دین  نجات است

 


 
...

 

۷۲۶.توشه
آنکه نبست بار خود ، توشه ی ره چه می کند
توشه ی ره چه می بری ، مرگ خبر نمی کند
بار سفر تو بسته ای ، تا که شود نجات تو
هر که بود اسیر خود ، بار سفر چه می برد

۷۲۸.خدمت
هنر آنست که در اوج توان ، گیری دست
قشر محروم نگردد به نظر خوار و پست
ذلت آنست که کوچک شمری مردم را
عزت آنست که خدمت بکنی تا جان هست

 

۹۳۱.قدرت
قدرت آن نیست ، گهی ظلم و گهی فتنه شود
قدرت آن نیست که همواره لبان  بسته شود
قدرت آنست که دل پرتوی آن نورانی است
قدرت آنست که جان  و دل ما شسته شود

 

 

۹۳۲.یار
ای که مرا یار نیست ، همدم و دلدار نیست
دیدن معشوق هم ، با دل بیمار نیست
لحظه ای بر ما نما ، روی و رخ یار را
چون که بخواهی مرا ، راه که دشوار نیست

 

 

۹۳۳.انفاس
انفاس درون هر آن ، غلاده کند ما را
هر لحظه کشد سویی ، سجاده برد ما را
گر پیشه شود تقوا ، در محضر حق باشی
ایمان و عنایت ها ،  افزوده شود ما را

 

 

۹۳۴.خواب
خوابیده شود بیدار ، با ذکر حقیقت ها
پندت نشود ضایع ، با حرف و نصیحت ها
خوابیده نما هرگز ، بیدار نمی گردد
سعی تو شود ممکن ، با پند و حکایت ها

 

 

۹۳۵.مسرور
من کیم ، یاغی و عصیان گر و بی باک و شرور
منم آنکس که به خود غره و هستم  مغرور
من شدم خسته از این سرکشی بی حد و حصر
چه کنم ، تا که شوم خرم و شاد و مسرور

 

 

فصل نهم

شخصیت های مذهبی

بخش اول

مصرع های کوتاه

 

۸۷۱.حضرت ابوالفضل
السلام ای ساقی لب تشنگان
ای انیس و همدم و یاری رسان
لحظه ای از تو ولایت دور نیست
ای سپهسالار و ای شیر زمان

 

۸۷۲.جان فشانی
بی ید و همتای جهان ، ابوالفضل
گوهر  شهوار زمان ، ابوالفضل
مظهر ایمان و یقین برادر
الگوی عشق  وجان فشان، ابوالفضل

...

 

 

شیر غران
دخت حیدر شیر غران،  زینب است
همره شاه شهیدان ، زینب است
نور چشم مصطفی و مرتضاست
اوستاد دین و قرآن ، زینب است
 

کوه صبر
مظهر الطاف یزدان ،  زینب است
راز دار حی سبحان ، زینب است
خار چشم ظالمان و اشقیاست
کوه صبر و گنج ایمان، زینب است

شام غریبان
همره  شام غریبان، زینب است
کودکان را ماه تابان ، زینب است
در شبان تار کوفه همچو ماه
راوی و استاد قرآن ،زینب است

 

۸۱.رسم خدا
   عجب رسمی خدا دارد بشر را ​  
    که ما غافل ز اسرار و بصر را
گزیند بهترین ها ی دو عالم
   برد سوی خودش در یک نظر را

 

۱۸۲.شهادت
   عدو از کف ربودی گوهری را ​ 
    فلک بردی زما یک اختری را
تو چیدی آن گل خوش عطر یاران
    جدا کردی ز جانها ، دلبری را

 

۱۸۳.استاد
دریغا اسوه ای ایثارمان رفت   
 ز دنیا محرم اسرارمان رفت
شفیق و رهنما در عرصه ها بود
 بهین استاد خوش گفتارمان رفت

 

۱۸۴.امیر
ز جان شیدای آل مصطفی بود 
  امیری بی ریا در جبهه ها بود
شود محشور با جمع شهیدان
  که عمری خادم آل عبا بود

 

 

 

۱۸۵.سلیمانی
 مطیع امر حق هم رهبری بود  
   عزیز و مهربان و گوهری  بود
سلیمانی شهادت را پذیرا
  گل پر پر شده را یاوری بود

 

۹۶۷.حضرت ابوالفضل
السلام ای ساقی لب تشنگان

ای سپهسالار و ای شیر زمان
در شجاعت بهر تو همتا نبود
نام نیکت تا قیامت بر زبان

 

۹۶۸.زینب
زینب ای افشاگر و یار ولی
دخت زهرا و پدر باشد علی
کربلا را زنده کردی تا ابد
مکر دشمن را نمودی منجلی

 

 

۱۸۶.سلمان
  دو صد افسوس ایشان را ربودی​   
     صفا بخش دلیران را ربودی
که خونش صد سلیمانی کند خلق 
     ز ما مردی چو سلمان را ربودی

 

۱۸۷.بی ریا
گل بی خار گلزار محبت          
 به حق سر چشمه ی انوار رافت
سلیمانی شهیدی بی ریا بود
   چو باران بهاری با طراوت 

 

 

 

۱۸۸.سوگ
  به یکباره گرفتی یار ما را​  
   جدا کردی ز ما دلدار ما را
ز ماتم ساغرما گشته لبریز 
   نکردی رحم، حال زار ما را

 

  ۱۷۸.شفاعت
سلیمانی بود جایش چه عالی
شفاعت می کند او بر رجالی؟
اگر چه وصل حق باشد تمنا
دعا کن بر من بشکسته بالی

بخش دوم

مصرع های بلند

 

۷۷.حضرت خدیجه
ای خدیجه، حامی قرآن و دین انبیا
مادر زهرای اطهر، همنشین مصطفی
تو ببخشی آن همه اموال را از بهر دین
شد عبای مصطفی بهرت کفن، بانوی ما

 

حضرت رقیه
ای فاطمه ی صغری، در راه خدا رفتی
در خواب پدر دیدی، نا گفته چرا رفتی
با زمزمه های خود، جان همه را سفتی
ای گوهر و دردانه، رقیه کجا رفتی

 

۶۵.ام البنین
بعد فوت فاطمه، ام البنین همسر شود
در مصائب او شریک و همره حیدر شود
مادر عباس باشد، صاحب فهم و کمال
می برد عباس ارث از مادر و یاور شود

 

۷۷.حضرت خدیجه
ای خدیجه، حامی قرآن و دین انبیا
مادر زهرای اطهر، همنشین مصطفی
تو ببخشی آن همه اموال را از بهر دین
شد عبای مصطفی بهرت کفن، بانوی ما

 

 

۱۲۴.استاد
رنجبر بو د و حسن زاده ، اساتید حقیر
در معارف قوی دیدم و در حکمت  میر
می کنند دنیای ما را روشن و هم آخرت
عمر طولانی عطا کن ، ای خدای بی نظیر

 

۱۵۳.شهید سلیمانی
عزتی مانا به ایران داد، سرلشکر سلیمانی
در دل ملت عزیز و یاور رهبر سلیمانی 
حیف شد رفت از میان ما ولی بین عاقبت وی را
با دفاع از حرم، همخوان پیغمبر سلیمانی 

 

 

۱۵۴.راه عاشق
زنده نامش تا ابد آن مالک اشتر، سلیمانی 
مرد میدانی شبیه اش نیست هم دیگر سلیمانی
او بصیرت داشت هم تقوا و خدمت دوست داشت
راه عاشق را ببین ، آن پیرو حیدر ، سلیمانی 

 

 

 

 
۱۵۵.انگشتر
حضرت عباس دستش داد ، سر لشکر سلیمانی
داشت یک دستی به جا از کل یک پیکر سلیمانی 
آن دست یک انگشتری هم دست او بودش
پس پیامی داد پنهانی ز انگشتر سلیمانی 

 

۱۶۹.حاج قاسم
من نمی دانم چرا اشکم شده جاری چنان
این خلوص حاج قاسم  می کند ما را خزان
علت اصلی که شد عامل شوی سردار دل
در خلوص است و ریاضت از درونت بی گمان

 

۱۷۵.قاسم سلیمانی
سید و آقای ما باشد قاسم در میان
مردم ایران چه زیبا پاس می دارند از آن
او شهیدی دیگر از یاران جدش کربلا
آنچه ماند از جسد ،انگشتر جدش چه سان

 

۱۷۴.امام خمینی
قطع کرد از بن خمینی ، دست اندازی و جور
از جماران حرف روح الله می تابد چو نور
با خدا بود و زهر چه بی خدایی دور بود
جملگی  بر مرقد ایشان سلام از راه دور

 

۷۲۳.دین
عباس غوغا می کند ، بی دست ، امضا می کند
زینب افشا می کند ، او خصم ، رسوا می کند
اصغر نجوا می کند ، با خون ، گلگون می کند
دین  خدا  را  جملگی ، احیا  و  بر پا  می کند

 

 


حضرت علی اصغر
ناله ی طفل صغیری  رسد از گو شه ی دشت
هست آلاله شش ماهه ی اصغر بر دست
می زند حرمله تیری به گلوی اصغر
می چکد خون به زمین در پی تیری، چون جست

 

حضرت زینب(۱)
حضرت ام المصائب ، دخت حیدر ، یاور است
بر فراز تل زینب ، شیر غران ،  ناظر است
شاهد قتل حسین و رهروان  است  یک به یک
راوی اعمال دون  بر پیکر و بر لشکر است

حضرت زینب(۲)
مظهر الطاف یزدان، گنج  ایمان، حاضر است
خطبه هایش در مصاف دشمنان چون مادر است
می کند رسوا یزید کینه توز و فتنه گر
شیر غران خار چشم اشقیای کافر است

حضرت زینب(۳)
راز دار حی سبحان، دخت زهرا ، شاهد است
روزها چون شیر میدان و شبان چون عابد است
کاروان اهل بیت مصطفی را رهبر است
در فداکاری سر آمد ، در عبادت زاهد است

حضرت زینب(۴)
همره شاه شهیدان ، ماه تابان ، اختر است
در سفر ها زینب کبری حضور و یاور است
شرط عقد است این چنین قول و قراری از نخست
حضرت زینب عمل کرده به پیمان ، سرور است

حضرت زینب(۵)
صاحب فضل و کرامت ، در بلاغت قادر است
مظهر صبر و شجاعت، در مصائب حاضر است
زینب است اسطوره ی صبر و حضور و معرفت
در مصائب در مصیبت ، همچو مادر یاور است

 


حضرت  ابوالفضل(۱)
ساقی لب تشنگان است در زمین کربلا
کز دم تیر و سنان افتاده در خاک بلا
او فتاد از صدر زین  اندر مصاف دشمنان
همچو حیدر می کشد آن روبهان بی ولا

حضرت ابوالفضل(۲)

زاده ای ام البنین ، سقای عطشان در فرات
با لب خشکیده آرد مشک آبی در فلات
تیر باران می شود مشک و ندارد چاره ای
نیست آبی تا کند سیراب ، یا چاه و قنات


 

حضرت ابوالفضل(۳)
کیست این آزاده مرد دشت و صحرا نینوا
مرد میدان و غیور و با صلابت در غزا
شیر مردی کاو ندارد از عدو ترسی و باک
می دهد دستان خود را در نبردی از قفا

 

حضرت ابوالفضل(۴)
هست او باب الحواج در مصیبت در عزا
در عزاداری توسل می شود بهر شفا
می کند حاجت روا با اذن یزدان در امور
هست شافی و مقرب نزد یزدان هر کجا

حضرت ابوالفضل(۵)
گوهر بحر فتوت ، صاحب جود و سخا
راد مردی با لیاقت ، تا به آخر با وفا
با تن صد پاره اش غلطان و خیزان می رود
مرد با غیرت ، دلیری بی مثال و بی ریا

حضرت ابوالفضل(۶)
کیست این آزاد مرد و یکه تازه کربلا
کیست این سقای عطشان در زمین نینوا
او ابوالفضل علمدار و شهید ی با وفاست
کیست این ماه منیر شب فروز و رهنما

حضرت ابوالفضل(۷)
کیست این شیر ژیان افتاده در دریای خون
می زند شمشیر بر خیل سواران زبون
او امید زاده ی زهرا ، حسین سر جداست
نیست او را وهم و ایهام وخیال و هم جنون

 


حضزت ابوالفضل(۸)
السلام ای ساقی لب تشنگان در کربلا
ای سپهسالار و ای شیر زمان در هر کجا
لحظه ای از تو ولایت دور ناگردد زعشق
ای انیس و همدم و یاری رسان در نینوا



 

حضرت ابوالفضل(۹)
سرور آزادگان و همدم بیچارگان
می دهد درس شجاعت ، بندگی در هر مکان
تا نفس داری ز ناموس و ولایت دل مکن
منجی مستضعفین است والی عصر و زمان

 

حضرت ابوالفضل(۱۰)
ای جمال دلفریب ماه رخشان در سما
ای بلند سرو خزان در دشت و خاک کربلا
مرحبا بر غیرت و مردانگی با خصم دون
می کشی همچون پدر ، روبه ستیزان بلا

 

 

 

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

خرسواری

خر سواری
گر شوی خر بهتر از با خر شدن      

    دوری از خر کن برای سر شدن
خلقت خر از برای آدمیست
خر سواری کن بجای خر شدن

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

سرفرازی

سر فرازی
جمعی که همیشه سر فرازند                              
   در محضر حق به ذکر و رازند 
   دائم به نیایش و تلاشند                 
  مشغول  عبادت و نمازند

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

دیوان رباعیات و دو بیتی های پزوفسور علی رجالی(قسمت دوم)

کلید رستگاری

فهرست مطالب

مقدمه

فصل اول

خدای متعال

فصل دوم

اشعار مذهبی

فصل سوم

اشعار عرفانی

فصل چهارم

احکام اسلامی

فصل پنجم

چهارده معصوم

فصل ششم

اشعار تاریخی

 

مقدمه
  تعدای از رباعیات و دو بیتی های اینجانب، حدود ششصد عدد، در کتاب کلید خوشبختی بنده به چاپ رسید. تعدادی رباعی به طور پراکنده در شبکه های مجازی تلگرام، اینستاگرام و صفحه های شخصی آمده است.لذا تصمیم گرفتم همه رباعیات و دو بیتی های خود را تحت عنوان کلید رستگاری جمع آوری کنم. در حین این کار حدود صد رباعی جدید سرودم که در وبلاگ های شخصی آمده است.همچنین بعضی سروده ها نیاز به ویرایش داشت.لذا ضمن اصلاح،برای هر سروده عنوانی را اختصاص دادم و به صورت موضوعی تدوین نمودم.امید است برای خوانندگان مفید باشد.
   بعضی از دوبیتی ها اقتباس از غزلیات،قصاید و مثنویات اینجانب می باشد. ممکن است خوانندگان فرصت کافی برای خواندن یک شعر طولانی را نداشته باشند.ولی خواندن دو بیت بطوری که بتواند منظور شعر طولانی را ارائه دهد مفید است.
فیلمسازان سریال ها به موازات یک فیلم سینمایی تولید می کنند.لذا این ایده را در اشعار خود اعمال نمودم.

   اشعار مذهبی و عرفانی اینجانب بر گرفته شده از مفاهیم قرآنی و احادیث که در قالب رباعیات و دو بیتی تقدیم خوانندگان می گردد.منابع استفاده شده از نشریات حوزه های علمیه و اساتید حوزه همانند حجه الاسلام رنجبر و حجه الاسلام صمدی اساتید حوزه قم می باشد.اشعار اجتماعی اینجانب بر گرفته شده از تجارب و احساسات و عنایات الهی است که به مرور زمان سروده شده اند و اکثرا کاربردی و اقتباس از مفاهیم دینی دارد.در هر صورت امکان دارد به خاطر محدودیت های شعری و عدم آشنایی زیاد به مطالب دینی ، در بیان موضوعی در دو بیت نتوانسته باشم حق مطلب را به صورت روشن و دقیق بیان کرده باشم.لذا از کلیه خوانندگان گرامی تقاضامندم که مرا از نقطه نظرات ارزشمند شان دریغ نکنند.
 

۱۳۳۱.آفت
    خود پسندی آفتی باشد دنی
مردمان را ابله و خود را قوی      
کی بدارد نا توان  یک روز خوش        

    عزت انسان به تقوا ، بندگی

 




 

۱۳۳۲.خر سواری
گر شوی خر بهتر از با خر شدن      

    دوری از خر کن برای سر شدن
خلقت خر از برای آدمیست
خر سواری کن بجای خر شدن

 

 

۱۳۳۳.خانه
خانه ی بی مهر کی یک خانه است                     
خانه ی بی عشق دانی لانه است
در جدل پر هیز کن ای با خرد  
خود بزرگی کاذب و افسانه است


 

۱۳۳۴.دانش
جهل و نادانی ، نهایت ذلت است                      
 علم و آگاهی ، کمال و حکمت است
فضل و دانش بی حد و بی انتهاست    

 کسب دانش با معارف  عزت است    

           
   

                
 

۱۳۳۵.ذلت
تا به کی خوار و ذلیلی و حقیر                      
    می شوی  نالان و گریان و اسیر

معرفت جو ، تا ببینی حق کجاست

حق تعالی خالق کل و کبیر


 

۱۳۳۶.دانش
گر بخواهی کسب  دانش ، رنگ رنگ              
   کن طلب از حق تعالی جای سنگ
کسب علم و معرفت دانی تو را                                      
    می برد تا عرش بالا ، بی درنگ

             
 

۱۳۳۷.دوست
  همنشیی با بدان ممدوح نیست                        
   عاقبت جز نکبت و اندوه نیست           
همنشیی با کسان باید گزید  
موجب رشد است و آن انبوه نیست   

                       
   
                              

     
۱۳۳۸.معصیت
رو به سوی اهل دین   و معرفت 
می دهد ما را  کمال و مغفرت       

      در جدال و جنگ با انفاس دون
می شود ناجی تو را در معصیت

 

۱۳۳۹.روزگار
چون که در این روزگار    
نیست صفا و قرار 
فکر عقوبت نما   
گریه کنی زار زار

 

۱۳۴۰.یار
دان که مرا یار نیست  
 همدم و دلدار نیست
دیدن معشوق هم      
   با دل بیمار نیست 

             

۱۳۴۱.قدر استاد
قدر استاد ندانند گروهی چندان
گوهری هست گران قیمت و چون در افشان
چونکه استاد عزیز است و بود دانشمند
سالها رنج و تلاش است ، گلی در بستان

 

۱۳۴۲.حلم
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺁ ﮔﺎﻫﯽ ﻭ علم   
نور ایمان و فلاح و صبر و حلم  
 حکمت افزون می شود از جمع آن
موجب آرامش است و کسب سلم

 

۱۳۴۳.فرهنگ
زمانی که امیال دون اصل شد
شعائر چو ایمان ز ما فصل شد
علاقه به فرهنگ بیگانگان
شعار جوانان و این نسل شد

 

 

۱۳۴۴.طبیب جانها
 اگر خواهی کمال و علم و حکمت
مهار نفس خود از کبر و شهوت
نما تذهیب نفس و کسب دانش
طبیب جان و حرمان ، اهل عصمت

 

۱۳۴۵.معاش
 موجب افزایش رزق و معاش
در قناعت باشد و کار و تلاش
روزی ما می رسد با امر حق
او مقسم باشد و نالان نباش

 

 


۱۳۴۶.روز رستاخیز
به نام خدا وند علم و کتاب
خداوند روز عقاب و حساب  
رسد وقت موعود و وقت معاد
بود پرسش و پاسخ و گه عذاب

 


۱۳۴۷.گشایشگر
به نام خدا وند کیهان و نور
خدای حکیم و علیم و غیور
  که ذکرش تسلا دهد جان ما
گشاید گره ، از مصائب ، امور

 

 

 ۱۳۴۸.مردم غزه
غزه را نابود کردند و خراب
مردمان غزه در رنج و عذاب
بین نقاب دشمنان رفته کنار

نیست مردم را غذا و نان و آب

 

 

۱۳۴۹.شاهد
خدا قادر و شاهد کار ماست    
 خدا وند ناظر به رفتار ماست
بقای جهان پرتوی اذن اوست
کمال و تعالی به پندار ماست

۱۳۵۰.بی تاب
 روزی  ما می رسد ، بی تاب و سرگردان نباش
عاقبت باشد خوشی ، نالان و بی ایمان نباش
حق تعالی حامی و هر دم حمایت می کند 
بهر دنیای دنی ، مجذوب و در حرمان نباش

۱۳۵۱.دادرس
ای دادرس مردم ، ای پادشه خوبان       
   بر ما بنما لطفی ، در پیش گه یزدان
مردم همه مشتاقند ، بینند رخ گلگونت
فریاد رس مایی ، تفسیر شود قرآن

۱۳۵۲.شروع
به نام خدا وند روزی رسان 
 که نامش بود ورد پیر و جوان
شروع کن تلاش و تقلای خویش
به نام خداوند عرش و جهان

 

۱۳۵۳.عزت
شرف و عزت ما در تقواست
از خدا خواه ، که او بی همتاست
هر که را نیست سعادت ، عزت
ذلت و خواری او واویلاست

 

۱۳۵۴.رسالت

نبی مسلمین ، منجی ، امام است
  پیام حق تعالی در کلام است
رسالت باعث خشم قبایل
هدایت سوی حق را در مرام است

 


۱۳۵۵.نور دو عالم
عجب عشقی بود ، آن عشق والاست       
  عجب نوری بود ، آن نور مولاست
همه بر گرد او اندر دو عالم
حسین ابن علی ، فرزند زهراست

 


۱۳۵۶.عشق ولایت
صفای باطن و عشق ولایت         
 شفای جان بود ، عز و سعادت
مجو جز اهل بیت و دین و قرآن
دوای جان بود تقوا و حکمت

 

۱۳۵۷.فصل الخطاب
دیر فهمیدم ، قیامت باشد و روز حساب
دیر فهمیدم حقایق را ، بود  فصل الخطاب
در جوانی غفلت و در نو جوانی منفعل
دیر فهمیدم که پیری آید و من در حجاب

 


۱۳۵۸.عالم غیب
آنچه پنهان است از دید بشر
ماورای جسم می باشد اثر
عالم غیب است اسرار نهان
بر خدا نبود غیابی در نظر

 

 

۱۳۵۹.منزل گاه
شد عیان منزل گه اهل یقین
بهر یاران حسین و مخلصین
شد تجلی عالم غیب و شهود
در سرای دیگر و جنت چنین

 

 

۱۳۶۰.اصحاب یمین
خوش به حال سالکان و اهل دین
همچو سلمان ، همچو  اصحاب یمین
نامه ی اعمالشان در دست راست
می درخشد همچو خورشید و نگین

 

 


 
۱۳۶۱.صبوری
اگر خواهی سعادت در دو دنیا
عبادت کن خدا را ، کسب تقوا
صبوری کن ، صبوری کن ، صبوری
صبوری در مصیبت ، هم بلایا

 


۱۳۶۲.معراج
سر به خاک آری و آیی در رکوع
موجب معراج  می گردد ، خضوع
این رکوع و این خضوع و سجده ها
گفتگو یی با  خدا باشد ، شروع

 

۱۳۶۳.نامحرمان
بین آن دیوار و در ، خیرالنسا را می زنند
روز روشن با لگد ، شمس الضحی را می زنند
داد غیرت می زنند و لاف  دین ، نامحرمان
بی محابا ، دختر  بدر الدجی را می زنند

 

۱۳۶۴.اسوه
بی تامل ، اسوه ی حجب و حیا را می زنند
بهر دنیا ، همسر  شیر خدا را می زنند
تا خلافت را بدست آرند ، با مرگ نبی
بی محابا ، عصمت آل عبا را می زنند

 

۱۳۶۵.صاحب عزا
شامیان ، صاحب عزا فرزند زهرا می زنند
در مسیر شام و کوفه ، دخترش را می زنند
می زنند با سنگ و چوب و نیزه ها بر غافله
بی شرف ها، سرور اهل سجایا می زنند

 

۱۳۶۶.یادگار مصطفی
بی شرف ها ، یادگار مصطفی را می زنی
بی مروت ، نور چشم  مرتضی را می زنی
از برای قدرت چند روزه ی دنیا چنین
مظهر نور و صفا ، شمس الضحی را می زنی

 

۱۳۶۷.محسن زهرا
  آبروی عالم و الگوی  انسان ها زدنند
مشعل و سرچشمه ی جوشان دریا را زدنند
سقط کردند محس زهرا ز میخ پشت در
با لگد  از پشت در  بر پهلوی زهرا زدنند

 

 

۱۳۶۸.چوب خیزران
در زمین نینوا ، در قتلگه ، مولا زدنند
شمر ملعون سر جدا بنمود ، بی پروا زدنند
قلب زینب خون شود از تشت و از  داغ حسین
بر لبان نور هستی ، چوب خیزر را زدنند

 

۱۳۶۹.احترام
چو خواهی بهین عالمی ای پسر
به مادر محبت نما ، هم پدر
نخواهند جز عزت و احترام
 بلایا شود دور ،بی درد سر


۱۳۷۰.تسکین
هر که بار خویش را جانانه  بست
می شود  از جام  وصل یار مست
دل به فیض سرمدی تسکین شود
چون زند پا بر درون و نفس پست

 


۱۳۷۱.می ناب
مست معشوقم و مست می خالص می ناب
می دنیا نکند جان مرا آن سیراب
مست انگور و شراب و عرق  دنیایی
موجب رنج و گناه است ، تغافل و عذاب

 

۱۳۷۲.رزق و روزی
توکل کن ، تدبر کن ، دو چندان
شروع کن کار خود با صوت قرآن
تداوم در امور و نظم و کوشش
سبب گردد تو  را رزق فراوان

 

 

۱۳۷۴.نبرد غزه
دشمنان ، فتنه و آشوب بس است
ناکسان ، تهمت و مرعوب بس است
غزه در غزه نمانده است نبرد
این همه کشته و مضروب بس است

 

۱۳۷۵.گره گشایی
گره وا کردن از درد و بلایا
بود کار بزرگان در سخایا
ثواب حق به پی دارد حمایت
ببینی اجر و پاداش و مزایا

 

۱۳۷۶..عیب جویی
خوشا آنان که آگه بر دل خویش
نبیند عیب مردم در نظر بیش
کنند چاره درون و نفس خود را
شده تاکید در آئین و هم کیش

 

۱۳۷۷.گمنامی
چو گوهر در صدف بودن چه زیباست
که گمنامی مرام و مشی والاست
مزن لاف توانایی چو جاهل
بزرگی بر خدا ارزد ، که یکتاست

 

۱۳۷۸.فریبندگی
مشو غافل ز مرگ و شوق دنیا
فریبنده بود ، مجذوب و زیبا
اگر دنیا شود چون نردبانی
نخواهی جز خدای دلربا را

 

 


۱۳۷۹.آسودگی
حب دنیا می فریبد اهل دنیا در جهان
تا رسیدن بر وصالت ، می کنی آه و فغان
لیک عشق واقعی بر خالق و معبود ما
 می کند آسوده خاطر را ز نفس و شر آن

 

 

۱۳۸۰.رمضان(۱)
رمضان ماه نزول است و تلاوت
رمضان ماه خدا باشد و رحمت
که گناهان شده بخشوده ز حکمت
رمضان ماه سرور است و عبادت

۱۳۸۱.رمضان(۲)
رمضان ماه فطور است و سخاوت
رمضان ماه دل و ماه ریاضت
که شود باعث تقوی و سلامت
رمضان ماه نجات است و هدایت

۱۳۸۲.رمضان(۳)
رمضان ماه شب و ماه حلاوت
رمضان ماه خود و ماه سعادت
که دعا گشته در این ماه اجابت
شده ابلیس در این ماه اسارت

۱۳۸۳.رمضان(۴)
رمضان ماه علی است و ولایت
رمضان ماه لقا است و کرامت
به علی گشته در این ماه خیانت
که نصیب شه دین گشت شهادت

۱۳۸۴.رمضان(۵)
رمضان ماه گذشت است و عنایت
بود امید مسلمان به شفاعت
که به مهمانی حق گشته ای دعوت
رمضان ماه خود و ماه سعادت

 

۱۳۸۵.رمضان(۶)
رمضان ماه شکور است و جماعت
رمضان ماه عطا است و بشارت
شده احیا در این ماه روایت
که در این خاتمه عید است و سعادت

۱۳۸۶.رمضان(۷)
رمضان ماه مشیر است و عدالت
رمضان ماه ظهور است و حکومت
شده  اعمال در این ماه حکایت
که دعا بهر فرج گشته اشا رت

 

۱۳۸۷.رمضان(۸)
رمضان ماه گذشت است و اطاعت
که شود صلح اگر هست عداوت
رمضان ماه رجوع است و اجابت
که گنه کار شود بنده اگر هست ندامت

 

۱۳۸۸.رمضان(۹)
رمضان ماه حساب است و ندامت
بود امید هر انسان به عبادت
رمضان ماه زکات است و حمایت
که در این ماه بود فطر صیانت

 


۱۳۸۹.رمضان(۱۰)
رمضان ماه جهاد است و ریاضت
که مسلمان شده سی روز ضیافت
رمضان ماه نیاز است و شفاعت
که شود موجب احسان و هدایت

 

۱۳۹۰.ضیافت(۱)

عجب ماهی است این ماه ضیافت
مه قرآن و ترتیل و تلاوت
بود ماه نیاز و ذکر و احیا
کند ما را به سوی حق هدایت

 

 

۱۳۹۱.ضیافت(۲)
عجب ماهی است این ماه هدایت
مه احسان و ایثار و ریاضت
بود ماه خدا و ماه پاکی
شده ابلیس در بند واسارت

 

 


۱۳۹۲.ضیافت(۳)
 عجب ماهی است این ماه عبادت
مه ارض و سما و قدر و‌ رحمت
بود ماه خدا و عشق و تقدیر
دهد آرامش و صبر و طهارت

 


۱۳۹۳.ضیافت(۴)
عجب ماهی است این ماه اجابت
شب قدر است و انواع کرامت
گناهان می شود بخشوده این ماه
نصیب شاه دین گشته شهادت

 

 

۱۳۹۴.ضیافت(۵)
عجب ماهی است ماهی پر ز حکمت
مه پاکی نفس است و طهارت
بخوانند جوشن و ادعیه ها چند
شب قدر است و تقدیر و سعادت


 

 

 


۱۳۹۵.ضیافت (۶)
عجب ماهی است این ماه عنایت
مه قدر است و  پاکی و کرامت
شود اعمال ما مقبول یزدان
که پایانش بود عید و رضایت

 

 


۱۳۹۶.ضیافت(۷)
عجب ماهی است ماه عشق و رخصت
مه خود سازی و انوار حکمت
عجب ادعیه ای خوانند ، این ماه
بود نام خدای جان و خلقت

 

۱۳۹۷.ضیافت(۸)
عجب ماهی است این ماه اجابت
بود امید انسان ها به رحمت
به سر قرآن نهند و آن نشانه است
که فهم و درک آن دارد سعادت

 

۱۳۹۸.ضیافت(۹)
عجب ماهی است این ماه شفاعت
بود سی روز  مهمانی ، عنایت
شود روح بشر مهمان یزدان
گناهان را خدا بخشد ز رحمت

 


۱۳۹۹.اذان
صوت جان بخش موذن ، با اذانی دلنواز
رهنمون سازد تو را ، بهر نیایش چون نماز
تا به پا داری قیامی و سجودی و رکوع
می برد ما را برای گفتگو ، راز و نیاز

 

 

۱۴۰۰.چاره
من  اسیر دست شیطانم ، خدایا چاره ای
کاین چنین نالان و حیرانم ، خدایا چاره ای
من که می دانم تویی صاحب علاج چاره ها
من گرفتارم ، پشیمانم ، خدایا چاره ای

 


۱۴۰۱.زندان
من به بند و حصر و زندانم ، خدایا چاره ای
روز و شب چون شمع سوزانم  ، خدایا چاره ای
چند روزی در قفس مهمان نمودی ای فلک
من گدای شاه شاهانم  ، خدایا چاره ای

 

 

۱۴۰۲.پشیمان
دیگر از دنیا گریزانم ، خدایا چاره ای
عاشق یار و پریشانم ، خدایا چاره ای
من ز اعمال خودم شرمنده ام در آخرت
خسته و زار و  پشیمانم ، خدایا چاره ای

 

۱۴.۳.شیدایی
من ز شیدایی  پریشانم ، خدایا چاره ای
با نگاهت مست و حیرانم ، خدایا چاره ای
جز تو معشوقی نمی خواهم ، ندارم دلبری
عشق تو در روح و در جانم ، خدایا چاره ای

 


۱۴۰۴.کنج
کنج این دنیا گرفتارم ، خدایا چاره ای
بی پر و بال و ، خطا کارم ، خدایا چاره ای
عمر من دارد به پایان می رسد ، شرمنده ام
من اسیر نفس امارم ، خدایا چاره ای

 

۱۴۰۵.باخت
باختم عمر گرانقدر و گران سنگ طلا

من هدر دادم جوانی را به بطلان و خطا
زندگی سرشار برد است و پر از انواع باخت
با توکل ، با تدبر ، دور بنما  هر بلا

 

 


۱۴۰۶.شیر غران
دخت حیدر شیر غران،  زینب است
همره شاه شهیدان ، زینب است
نور چشم مصطفی و مرتضاست
اوستاد دین و قرآن ، زینب است
 

۱۴۰۷.کوه صبر
مظهر الطاف یزدان ،  زینب است
راز دار حی سبحان ، زینب است
خار چشم ظالمان و اشقیاست
کوه صبر و گنج ایمان، زینب است

۱۴۰۸.شام غریبان
همره  شام غریبان، زینب است
کودکان را ماه تابان ، زینب است
در شبان تار کوفه همچو ماه
راوی و استاد قرآن ،زینب است

 

۱۴۰۹.سالار
سرور جن و بشر ، سید و سالار ، علیست
شه دین ، شیر خدا ، مخزن اسرار، علیست
باعث خلقت هستی است علی در دو جهان
خسرو کون و مکان ، مظهر دادار ، علیست

 

 

۱۴۱۰.شکایت
لب فرو بند از شکایت در حضور دیگران
با خدا اسرار خود گو ، نی خلایق هر زمان
درد بی درمان دل را جز خدا بر کس مگو
کاین زبان  افشا کند ، پندار و افکار نهان

 

۱۴۱۱.سفیانیان
عاقبت بنیان ظلم و کینه ی سفیانیان
می شود برچیده با عزم و سلاح شیعیان
حضرت مهدی قیام و برکند اصحاب جور
چیره می گردد ولی و مقتدای مومنان

 

 


۱۴۱۲.طوفان الاقصی
آفرین بر همت و ایثار و  طوفان شما
کاخ ها ویران شود ، با جنگ و ایمان شما
می شود تسلیم دشمن ، در نبرد مسلمین
نیست راه و چاره ای ، جز امر و فرمان شما

 


۱۴۱۳.امام رضا(۱)
زاده ی موسی ابن جعفر نور  چشم حیدر است
او بود شمس الشموس و نور حق را مظهر است
ملجا درماندگان است و پناه بی کسان
چنگ زن بر مرقدش ، زیرا شفیع محشر است

۱۴۱۴.امام رضا(۲)
هشتمین ماه ولایت ، قدسیان را سرور است
بارگاه حضرتش ، آرام بخش  مضطر است
مامن دلدادگان است و پناه مردمان
این سرای دل ربا ، همچون بهشت انور است

 

 


۱۴۱۵.امام رضا(۳)
بارگاه هشتمین اختر ، سرای دیگر است
هر کجای صحن و ایوانش سراسر زیور است
مرکز امن و امان است این سرای دلپذیر
گنبد و گلدسته اش پوشیده از سیم و زر است

 

۱۴۱۶.امام رضا(۴)
ضامن آهو رضا باشد ، شفیع محشر است
در دو عالم منجی است و زاده ی پیغمبر است
سجده گاه شیعیان از خاک مدفون ولاست
تربت پاکش معطر ،  همچو مشک و عنبر است

 


۱۴۱۷.امام رضا(۵)
هشتمین شمس رسالت ، همچو در و گوهر است
مرقد پاک و ظریحش ، دیدگان را افسر است
باعث ایجاد هستی ، حضرت سلطان طوس
جمله معصومین ، امام و مقتدای برتر است

 

 


۱۴۱۸.امام رضا(۶)
شوق دیدار و وصالت بر زبان و در سر است
مرغ جانم می کند فریاد ، بی بال و پر است
هر دل بشکسته می گردد روانه سوی طوس
چون امید و شافع هر بینوایی اکبر است

 


۱۴۱۸.امام رضا(۷)
بارگاهت همچو رضوان بی نظیر و طاهر است
قطره های اشک زوارت ، بسان گوهر است
هست سقاخانه ات سر چشمه ی حوض برین
آب آن آب حیات است و ز حوض کوثر است

 

۱۴۱۹.امام رضا(۸)
بارگاه زاده ی زهرا ، جلال کشور است
این سرای حجت حق و شفیع و داور است
به چه زیبا منظری دارد سرای دلگشا
من نمی دانم بهشت است یا سرای دیگر است

 


۱۴۲۰.امام رضا(۹)
چون رضا علمش ز حق است و حکیمی قادر است
در مصاف اهل دانش ، در بلاغت  برتر است
عالمان دین عیسی می شوند تسلیم حق
گنج  اسرار خدا و مقتدا و رهبر است

 

 

 


۱۴۲۱.امام حسین(۱)
بر گلوی ماه تابان ، تیغ بران خنجر است
زاده ی زهرای اطهر ، خون یزدان بی سر است
سر جدا از پیکر و آغشته در خون گوهری
از غم شاه شهیدان ، تا قیامت محشر است

 

 

۱۴۲۲.امام حسین(۲)
از جفای کوفیان ، فرزند زهرا بی سر است
سم اسبان بی محابا ، روی نعش  و پیکر است
سر جدا شد از قفای حضرت و  خولی ببرد
چون که او خواهان پاداش یزید کافر است

 

 

۱۴۲۳.امام حسین(۳)
قلب یاسین  شد شهید و دخت زهرا یاور است
می کند رسوا  عدو را، ناطقی چون مادر است
خطبه های دخت زهرا همچو خاری در گلوست
زینب غم دیده در سوگ و فجایع سرور است

 

۱۴۲۴.امام حسین(۴)
رفت بر بالای نیزه ، شمس رخشان ، سرور است
قاری قرآن به نی رفت ، ماه تابان ، بی سر است
تا قیامت جن و انسان ها  ، عزادار و غمین
در تنور خانه ی خولی ، سری بی پیکر است

 


۱۴۲۵.امام حسین(۵)
شهسوار و مرد میدان ، یکه تاز و برتر استت
در مصاف کوفیان و شامیان ، چون حیدراست
تا که احیا دین حق گردد ، ز دست قاسطین
شهسوار ملک یزدان ، شیر غران ، داور است

 

 


۱۴۲۶.امام حسین(۶)
سرور آزادگان و خسرو دین ، رهبر است
از برای امر و نهی کافران ، بی یاور است
لیک مهدی آید و دنیا گلستان  می شود
یاد او در جشن و حرمان ، همچنان در خاطر است

 

 

۱۴۲۷.امام حسین(۷)
خسرو کون و مکان ، فرزند مولا ، شهپر است
او که در راه پدر ‌کوشا و همچون رهبر است
دین احمد را کند احیا ، چو جدش مصطفی
جای اسماعیل می گردد ذبیح و انور است

 

۱۴۲۸.حضرت علی اصغر
ناله ی طفل صغیری  رسد از گو شه ی دشت
هست آلاله شش ماهه ی اصغر بر دست
می زند حرمله تیری به گلوی اصغر
می چکد خون به زمین در پی تیری، چون جست

 

 

۱۴۲۹.حضرت زینب(۱)
حضرت ام المصائب ، دخت حیدر ، یاور است
بر فراز تل زینب ، شیر غران ،  ناظر است
شاهد قتل حسین و رهروان  است  یک به یک
راوی اعمال دون  بر پیکر و بر لشکر است

 

 

۱۴۳۰.حضرت زینب(۲)
مظهر الطاف یزدان، گنج  ایمان، حاضر است
خطبه هایش در مصاف دشمنان چون مادر است
می کند رسوا یزید کینه توز و فتنه گر
شیر غران خار چشم اشقیای کافر است

 

۱۴۳۱.حضرت زینب(۳)
راز دار حی سبحان، دخت زهرا ، شاهد است
روزها چون شیر میدان و شبان چون عابد است
کاروان اهل بیت مصطفی را رهبر است
در فداکاری سر آمد ، در عبادت زاهد است

۱۴۳۲.حضرت زینب(۴)
همره شاه شهیدان ، ماه تابان ، اختر است
در سفر ها زینب کبری حضور و یاور است
شرط عقد است این چنین قول و قراری از نخست
حضرت زینب عمل کرده به پیمان ، سرور است

 

 

۱۴۳۳.حضرت زینب(۵)
صاحب فضل و کرامت ، در بلاغت قادر است
مظهر صبر و شجاعت، در مصائب حاضر است
زینب است اسطوره ی صبر و حضور و معرفت
در مصائب در مصیبت ، همچو مادر یاور است

 

۱۴۳۴.تسلی
تسلی ده درون و باطن خویش
عبادت می شود موجب تو را بیش
دهد آرامش و تسکین و عزت
شده تاکید در آئین و هم کیش

 

 


۱۴۳۵.خدای متعال(۱)
امید بینوایان و خلایق کردگار است
صفای روح و جانت در نیایش در قرار است
خو‌شا آنان که دائم در تلاش و کسب تقوا
بهای دلربایی در ریاضت در مطار است

 

 

 


۱۴۳۶.خدای متعال(۲)
دلیل جانفشانی  ، در تعبد در شعار است
هر آن کس کس شود ، کامل شود ، محبوب  یار است
بود اهداف خلقت ، آفرینش، در عبادت
شفای جان و دلها در عبادت در جوار است

 

 


۱۴۳۷.خدای متعال(۳)
تسلی دادن دلها ، به یاد است و به اذکار
عبادت با لسان و کار نیک و ذکر و افکار
به تسبیح خدا‌وند و به خدمت  بر خلایق
توسل جو ، زیارت کن ، نبی و آل اطهار

 

 

 

۱۴۳۸.خدای مهربان(۱)
ای رفیق جمله خوبان ،  ای خدای مهربان
تو عظیمی و کریم ، صاحب عرش و جهان
نیست چیزی از تو  مخفی، می بری رنج و بلا 
تو بری از ما مصائب ، تو مغیث و مستعان

۱۴۳۹.خدای مهربان(۲)
ای امید بینوایان ، تو قدیم و لایزال
تو خدای جن و انسان ، تو عزیز و ذوالجلال
این جهان و آن جهان آید به امرت چون پدید
تو رها از آب و نانی ، تو غنی و بی مثال

۱۴۴۰.خدای مهربان(۳)
ای یگانه خالق عالم ، صفای باغ و بستانی
نگار دلستان ما ، غفور و حی و سبحانی
شود جاری روان آبی ،  به دشت و کوی و صحراها
امید مردمان باشی، انیس روح و هر جانی

 

۱۴۴۱.خدای مهربان(۴)
تو ورای عقل و درکی ، تو نشان بی نشانی
تو ورای ذهن و حدسی ، تو بری ز هر گمانی
نتوان ز وصف یزدان ، چو منی کند بیان آن
تو عیان و هم نهانی ، تو وجود لامکانی

۱۴۴۲.خدای مهربان(۵)
چو منی اسیر نفس است ، تو رئوف و مهربانی
به زبان بی زبانی ، تو انیس و هم زبانی
تو امید و جان  مائی، نروم به جای دیگر
ز سرای کوی و درگه ، تو مرا ز خود نرانی

 

 

 

۱۴۴۳.خدای مهربان(۶)
ورای عقل و هر درکی، خدای بی نشان است
ورای ذهن و هر حدسی، خدای بی گمان است
ندارم من تصور از وجودت ، جز به گفتار
ورای فهم و هر وهمی ، خدای بی کران است


۱۴۴۴.خداوند متعال(۸)
خداوندا ، بری از عیب و نقص  و ناتوانی
تویی آگه به اسرار خلایق ، هر زمانی
تویی واجب وجود و یکه و باقی به عالم
تو مخفی از خلایق از ملائک در جهانی

 

 


۱۴۴۵.خداوند متعال(۹)
من گنه کارم خدایا ، توبه ی ما را پذیر
ما گرفتار هوائیم ، دست بی دستان بگیر
این هوای نفس دون و افعی جان همچنان
کرده ما را در غل و زنجیر ، مغلوب و اسیر

 


  

۱۴۴۶.خداوند متعال(۱۰)
نتوان خدا ببینی ، به دو چشم خویشتن آن
دل اگر خدا شناسی  ، دل خود براق گردان
بنما دل و روان را ، چو مرآت صاف و روشن
به یقین اگر رسیدی ، همه چیز  نقش سبحان

 


۱۴۴۷.حضرت مهدی(۱)
این جمعه به سر آمد  و سالار ندیدیم
یک عمر به سر آمد و دلدار ندیدیم
روز و مه و سال آمد و محبوب نیامد
جانم به ستوه آمد و رخسار ندیدیم

۱۴۴۸.حضرت مهدی(۲)
خون شد دل من ، سرور و غمخوار نیامد
سخت است غم دوری و دلدار نیامد
دل می تپد از دوری  آن سید ابرار
صد حیف که آن مظهر دادار نیامد

 

 

 


۱۴۴۹.حضرت مهدی(۳)
افسوس که آن شیر و علمدار نیامد
صد حیف مرا یوسف اطهار نیامد
از طعنه ی بدخواه دلم کاسه ی خون شد
کان منجی این مردم دیندار نیامد

 

 

۱۴۵۰.حضرت مهدی(۴)
گل ها همه روئید ، ولی یار نیامد
بر دشت و چمن آن گل بی خار نیامد
دل می تپد از عشق تو و عشق دل افروز
در بین گلان، بلبل گل زار نیامد

 

۱۴۵۱.حضرت مهدی(۵)
زد شعله به جان ، دلبر و شهیار نیامد
هر چند طبیب دل بیمار نیامد
ترسم که نبینم رخ دلدار و دل افروز
منجی جهان ، مخزن اسرار نیامد

 

 


۱۴۵۲.حضرت مهدی(۶)
اشکم چه روان بود ولی  یار نیامد
عشقش چو منی کشت و جهاندار نیامد
از دوری لیلی نتوان گفت ولیکن
کان یاور این جمع گرفتار نیامد

 

 


۱۴۵۳.حضرت مهدی(۷)
افسوس که آن ماه شب تار نیامد
صد حیف که آن لحظه ی انظار نیامد
از دوری دلدار خزان شد دل و جانم
چون همدم و دلدار به دیدار نیامد

 

۱۴۵۴.حضرت مهدی(۸)
شب تا به سحر گریه و سالار نیامد
از دیده روان بود ، جهاندار نیامد
عمریست که بی تاب قیام شه جانیم
افسوس کان منجی و سردار نیامد

 

 

۱۴۵۵.حضرت مهدی(۹)
آرام دل و مونس و ستار نیامد
یک عمر نظر کردم و یک بار نیامد
عمری به سر کوی نشستم ز بر دوست
آن گوهر یک دانه ی  اطهار نیامد

 


۱۴۵۶.حضرت مهدی(۱۰)
این شعر به سر آمد و دلدار نیامد
اعمال بود مانع  و  هر بار نیامد
او حاضر و ما غایب و دیدار محال است
اصلاح نما خویش ، به گفتار نیامد

 

۱۴۵۷.حضرت علی(۱)
یاور ردرالدجی و جلوه ی یزدان ، علی است
معدن علم الیقین و مظهر خوبان، علی است
گوهر و در گرانقدر دو عالم مر تضاست
مظهر شمس الضحی و نور بی پایان ، علی است

۱۴۵۸.جضرت علی(۲)
سرور جن و بشر ، سید و سالار ، علی  است
شه دین ، شیر خدا ، مخزن اسرار، علی است
باعث خلقت هستی است علی در دو جهان
خسرو کون و مکان ، مظهر دادار ، علی است

 

 

۱۴۵۹.حضرت علی(۳)
شافع رو  جزا ، یاور محرومان اوست
جلوه ی نور خدا ، منبع بی پایان اوست
گوهر کون و مکان ، شیر خدا در عالم
مصدر جود و سخا ، ناجی هر حرمان اوست

 


۱۴۶۰.حضرت علی(۴)
مسجد و محراب و منبر بی نوای مرتضاست
زار و گریان خاکیان و اشک ریزان مجتباست
یار و غمخوار فقیران در دیار  دیگریست
سینه کوبان قدسیان و در فغان اهل ولاست

 

۱۴۶۱.حضرت علی(۵)
  مخزن اسرار بی پایان علی مرتضاست
فاتح خیبر گشا و شافع  روز جزاست
شد شهادت را پذیرا ، نور یزدان در حرم
آن امیر عالی اعلی به نزد کبریاست

 

۱۴۶۲.حضرت علی(۶)
تیغ نالان بود و خون جوشان ز فرق مرتضی
عالم و آدم به سوگ اند و عزا اندر عزا
زین مصیبت  آسمان شد تیره و مه مضطرب
لرزه می افتد به عالم در زمبن و در سما

 

۱۴۶۳.حضرت علی(۷)
در زمان سجده ضربت می خورد نور خدا
در زمان راز با یزدان شده فرقش جدا
این که می گفتند مولا بی نماز است بی نماز
می شود رسوای عالم گفته های اشقیا 

 


۱۴۶۴.حضرت علی(۸)
گوهر دریای جود و باب علم مصطفی
می شود فرقش به خون آغشته و از هم جدا
ضربه بر فرق امیر المومنین آید فرود
در زمان سجده و در لحظه ی ذکر خدا

 

۱۴۶۵.حضرت علی(۹)
عالمی در ماتم مولا امیر المومنین
شد شه لب تشنگان ، از ضربت مولا غمین
جهل و نادانی و شهوت می کند این ضایعه
شد عزا دار پدر ، از تیغ و ضرب مارقین

 

۱۴۶۶.حضرت علی(۱۰)
گوهر کان محبت ‌، یار محرومان ، علی است
  حافظ جان نبی و حافظ قرآن ، علی است
شیر غران در مصاف کافران و اشقیاست
اولین برج ولایت ، نور بی پایان ،علی است

 

 

۱۴۶۶.حضرت  ابوالفضل(۱)
ساقی لب تشنگان است در زمین کربلا
کز دم تیر و سنان افتاده در خاک بلا
او فتاد از صدر زین  اندر مصاف دشمنان
همچو حیدر می کشد آن روبهان بی ولا

۱۴۶۷.حضرت ابوالفضل(۲)

زاده ای ام البنین ، سقای عطشان در فرات
با لب خشکیده آرد مشک آبی در فلات
تیر باران می شود مشک و ندارد چاره ای
نیست آبی تا کند سیراب ، یا چاه و قنات

 

 


۱۴۶۸.حضرت ابوالفضل(۳)
کیست این آزاده مرد دشت و صحرا نینوا
مرد میدان و غیور و با صلابت در غزا
شیر مردی کاو ندارد از عدو ترسی و باک
می دهد دستان خود را در نبردی از قفا

 


۱۴۶۹.حضرت ابوالفضل(۴)
هست او باب الحواج در مصیبت در عزا
در عزاداری توسل می شود بهر شفا
می کند حاجت روا با اذن یزدان در امور
هست شافی و مقرب نزد یزدان هر کجا

 

۱۴۷۰.حضرت ابوالفضل(۵)
گوهر بحر فتوت ، صاحب جود و سخا
راد مردی با لیاقت ، تا به آخر با وفا
با تن صد پاره اش غلطان و خیزان می رود
مرد با غیرت ، دلیری بی مثال و بی ریا

۱۴۷۱.حضرت ابوالفضل(۶)
کیست این آزاد مرد و یکه تازه کربلا
کیست این سقای عطشان در زمین نینوا
او ابوالفضل علمدار و شهید ی با وفاست
کیست این ماه منیر شب فروز و رهنما

 

 

۱۴۷۲.حضرت ابوالفضل(۷)
کیست این شیر ژیان افتاده در دریای خون
می زند شمشیر بر خیل سواران زبون
او امید زاده ی زهرا ، حسین سر جداست
نیست او را وهم و ایهام وخیال و هم جنون

 

 

۱۴۷۳.حضرت ابوالفضل(۸)
السلام ای ساقی لب تشنگان در کربلا
ای سپهسالار و ای شیر زمان در هر کجا
لحظه ای از تو ولایت دور ناگردد ز عشق
ای انیس و همدم و یاری رسان در نینوا

 

۱۴۷۴.حضرت ابوالفضل(۹)
سرور آزادگان و همدم بیچارگان
می دهد درس شجاعت بندگی در هر مکان
تا نفس داری ز ناموس و ولایت دل مکن
منجی مستضعفین است والی عصر و زمان

 

 


۱۴۷۵.حضرت ابوالفضل(۱۰)
ای جمال دلفریب ماه رخشان در سما
ای بلند سرو خزان در دشت و خاک کربلا
مرحبا بر غیرت و مردانگی با خصم دون
می کشی همچون پدر ، روبه ستیزان بلا

 

۱۴۷۶.حضرت محمد(۱)
السلام ای مشعل نور و امید عالمین
مظهر احسان و ایمان ، صاحب نور یقین
دین تو اکمل کند ادیان ماقبل تو را
باعث هستی و عالم ، ای ولی مسلمین

۱۴۷۷.حضرت مخمد(۲)
ای وجودت معدن اسرار بی پایان حق
آن تجلی گشته در دیدار و در فرمان حق
مظهر توحیدی و صاحب کمال و منزلت
خلق را منجی ز گمراهی کند ، قرآن حق
 

۱۴۷۸.حضرت محمد(۳)
ای محمد ، گنح رحمت ، طایر خلد آشیان
قبله ی جانها تویی ، ای صاحب نور جنان
معدن جود و سخایی ، باکمال و معرفت
مظهر نور خدایی، صاحب عشقی نهان

 


۱۴۷۹.حضرت محمد(۴)
ای محمد نور چشم مسلمین و انبیا
معدن جان را تویی، ای جلوه ی ذات خدا
تا قیامت مکتبت برجا و هم بر پا بود
زین سبب دین خدا  تا حشر می گردد به پا

 


۱۴۸۰.حضرت محمد(۵)
جانشین مصطفی گردد امیر المومنین
این بود فرمان یزدان ، از برای حفظ دین
در غدیر خم شود تعیین ، علی مرتضی
او بود نور دو چشمان رسول و مومنین

 


۱۴۸۱.حضرت محمد(۶)
آخرین پیغمبر یزدان ، ‌ولی و مقتداست
او امین و رهبری دلسوز و هم حاجت رواست
افتخار عالم و آدم ، نبی مرسلین
منجی عالم عزیز و بی ریا و دلرباست

 

 

۱۴۸۲.حضرت محمد(۷)
آخرین پیک نبوت نور یزدان ، مصطفاست
صاحب حمد و مقام بی نظیر کبریاست
کعبه ی اهل کمال و معرفت باشد نبی
مظهر آئینه شاهی و احسان خداست

 

۱۴۸۳.حضرت محمد(۸)
با قیامت بت ز کعبه رانده و نابود گشت
تا قیامت راه تو اندر جهان مسعود گشت
قبله گاه مسلمین از ناخدایان شسته شد
نام پاکت تا ابد  تا کهکشان خشنود گشت

 

۱۴۸۴.حضرت محمد(۹)
دعوت اسلام کردی بر عموم و با خطاب
فتنه ها افزون شد و هر روز بودی در عذاب
با قیامت عدل و احسان و شفقت شد مرام
کاخ ظلم  پادشاهان و قبایل  شد خراب

 

۱۴۸۵.حضرت محمد(۱۰)
حکم حق در حج آخر داده شد بر مصطفی
خلق را انعام دیگر داده شد در ماجرا
در غدیر خم نمودی،  منتصب کردی علی
لیک می گردد خیانت بر وی و اهل ولا

 

 

 

۱۴۸۶.دنیا(۱)
از من بیچاره زین بهتر ،  چه می خواهی بگو
بغض داری از دل و دلبر؟ چه می خواهی بگو
مانده ام حیران و سرگردان از این دنیای پست
بیشتر از نقد جان  ،دیگر چه می خواهی بگو
۱۴۸۷.دنیا(۲)
ای فلک از کهتر و مهتر چه می خواهی زما
کینه توزی ای نگون اختر،  چه می خواهی زما
جان ما را گیر و درمان کن هوای نفس پست
رفت از کف طاقتم ، دیگر چه می خواهی زما
۱۴۸۸.دنیا(۳)
می کشی بر روی ما خنجر ، چه می خواهی بگو
فاش کن دیگر از این بدتر ، چه می خواهی بگو
آتشی بر دل نهادی ، شعله ور گردد همی
جز دلی سوزان و چشم تر ، چه می خواهی بگو

۱۴۸۹.دنیا(۴)
زین همه ظلم و ستم یکسر، چه می خواهی زما
هیچ شرمت نیست ، در باور چه می خواهی  زما
تا به کی حیلت بسازی بر من بیچاره چند؟
در امانی زین همه کیفر ، چه می خواهی ز ما

 

 

۱۴۹۰.دنیا(۵)
می بری ما را به خسران ، آنچه می خواهی بگو
می کشی هر دم به عصیان، آنچه می خواهی بگو
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ، در امتحان
می دهی هر لحظه فرمان ، آنچه می خواهی بگو

 

۱۴۹۱.دنیا(۶)
من نمی دانم حقایق را ، چه می خواهی بگو
من  نمی جویم سلایق را، چه می خواهی بگو
عمر ما دارد به پایان می رسد رحمی نما
من نمی خواهم علایق را ، چه می خواهی بگو

 


۱۴۹۲.دنیا(۷)
آخر ای دنیا ز ما دیگر چه می خواهی بگو
فاش گو بهتر از این گوهر چه می خواهی بگو
چند می بالی به خود ای چرخ گردون در نظام
عاشقان را می کشی بدتر، چه می خواهی بگو

 

۱۴۹۳.دنیا(۸)
می زنی شاه و گدا را ، آنچه می خواهی بگو
گه بری بالای بالا، آنچه می خواهی بگو
امتحان ها می کنی دائم ز سختی یا مقام
می دهی رنج و بلا را، آنچه می خواهی بگو

 

 

 

۱۴۹۴.دنیا(۹)
می دهی جلوه به دنیا، هر چه می خواهی بگو
تا فریبند چون منی را، هر چه می خواهی بگو
می بری پیر و جوان را ، کی دهی فرصت به ما
دست بردار از  خطا یا ، آنچه می خواهی بگو

 

۱۴۹۵.دنیا(۱۰)
می زنی خنجر به آنی ، هرچه می خواهی بگو
دشمن قداره می مانی ، هر چه می خواهی بگو
من که می دانم تویی دانا ،  فریبم می دهی
گر توانی رحم بنما ، هر چه می خواهی بگو

 

۱۴۹۶.امام حسن(۱۰)
السلام ای صاحب کوثر، امام دومین
معدن جود و سخایی ، صاحب نور یقین
نام تو باشد زبان زد درسخاوت در عطا
سفره ها بر پا شود با یاد و با نامت عجین

 


۱۴۹۷.امام حسن(۱)
سید و اولاد زهرا و علی شاه نجف
در ره و رسم پدر نستوه بود و با هدف
چون به دنیا آمد آن دردانه ی دخت نبی
شد به پا جشن وسرور و شادی و شور و شعف
۱۴۹۸.امام حسن (۲)
فکر ما ، اعمال ما، در راه و مشی آن امام
با حسین و با حسن عمرت نمی گردد تمام
گر بخواهی عشق یزدان  در درون و جان خود
جستجو کن در عبادت در توسل در مرام
۱۴۹۹.امام حسن(۳)
سید و میر جوانان بهشت است مجتبی
او بود دردانه ی زهرای اطهر ، مر تضی
در جهاد و رزم ، او تنهاترین سردار شد
همچو گوهر در صدف باشد ، عزیز مصطفی

 


۱۵۰۰.امام حسن(۴)
آورده به عالم گهری دخت پیمبر
هم پاره تن احمد و هم زاده ی حیدر
روشن به جهان دیده ی آن رهبر والا
او نور دل فاطمه و شافع محشر

۱۵۰۱.امام حسن(۵)
شد نیمه ی ماه رمضان جشن ولادت
باشد همه جا شور و صفا بهر ولایت

او سید و سالار حسین در ره دین است
صورت چو علی، قد چو نبی، نور رسالت

۱۵۰۲.امام حسن(۶)
گشته است حسن،نور خدا ،پور ولایت
او پاره تن احمد و هم زاده ی حیدر
با شیر خدا همره و او نور یقین است
پرورده ی زهراست حسن، سبط پیمبر

۱۵۰۳.امام حسن(۷)
شد ماه مبارک ، به قدوم مه اکرم
او صاحب کوثر بود و نور دو عالم
روشن به جهان دیده ی آن رهبر والا
بر خلق جهان شافع و هادی مکرم

 

 

 

۱۵۰۴.امام حسن(۸)
صلح او احیا گر دین نبی اکرم است
صلح او بیدار باش امت و هم عالم است
دین حق را صلح او تفسیر و تبیین می کند
دین حق را در حقیقت شوکت و هم مکرم است

 

 

۱۵۰۵.امام حسن(۹)
رازها گشته نهان در صلح و در پیمان او
این به نفع دین اسلام است آن فرمان او
صلح او جنگ است اما در سکوت و هم عیان
نیست شکی در رشادت یا که  در برهان او

 

 

 

۱۵.۶.امام زین العابدین(۱)
می سرائیم مناجات دگر در شب تار
می نماید به ما نحوه ی توبه اظهار
پانزده ادعیه دارد علی ابن حسین
گر توانی تو قرائت کن و آن استمرار

۱۵۰۷.امام زین العابدبن(۲)
آن خدایی که بود توبه پذیر و غفار
می نماید به ما، دوری از دوزخ و نار
آن لباسی که بود بر تنمان از غفلت
سبب رنج و بلا گردد و خسران هر بار

۱۵۰۸.امام زین العابدین(۳)
گر پذیرا نشوی ، من چه کنم ای قهار
تا پذیری دل بشکسته و پر گرد و غبار
می کنم گریه و زاری و فغان درگاهت
گوشه چشمی بنما، نیست امیدی ز تبار

۱۵۰۹.امام زین العابدین(۴)
توبه کن گر تو بخواهی رهایی و قرار
که کند بخشش و نادیده بگیرد اقرار
بنما عفو خدایا، که ندارم جز تو
در گذر از گنه وکار خلاف بسیار

۱۵۱۰.امام زین العابدین(۵)
نام توبه است بر آن باب و کند دور ز نار
نیست ما را حرج وعذر و بهانه از یار
تو گشودی در عفو، بر همه پیر و جوان
تو بپوشان لباسی که دهد عز و وقار

۱۵۱۱.امام زین العابدین(۶)
توبه کن درگه یزدان که بود او غفار
نیک دانم که تویی یاور و بر ما انصار
ای خدا معصیت وکبر و حسد جان سوز است
بنما عفو مرا از گنه وکن بیدار

۱۵۱۲.امام زین العابدین(۷)
من پشیمانم ونادم، تو را شکر گذار
چون امیدم نبود غیر خدا، ای غفار
می کنم خواهش و درخواست ز حی مطلق
او بود منجی ما، ناجی ما هم قهار

۱۵۱۳.امام زین العابدین(۸)
ای که داری همه چیز و منم غافل و خوار
کن امیدم دو چندان ، نهایت ز هزار
حق بود راز نگهدار  و بود حافظ ما
پس نما لطف و مدارا ، خداوند خیار

۱۵۱۴.امام زین العابدین(۹)
می نماید به ما نحوه ی توبه اظهار
می گذارد اثری بر دل و جان و رفتار
نیست راهی که نگردد به خدا آخر ختم
پس چرا غیر خدا ، راه دگر،  چون کفار

۱۵۱۵.امام زین العابدین(۱۰)
دوریت موجب بیچارگی و گریه و زار
شده ام خوار از این دوری و آن هم بسیار
مرده گشته است دلم از گنه وکبر فساد
زنده گردان مرا، چون که تو هستی ستار

 

 


 

۱۵۱۶.امام موسی کاظم(۱)
گر بخواهی رمز و اسراری فراوان در دعا
کن قرائت یک مناجات و نیایش با خدا
حضرت موسی ابن جعفر می کند راز و نیاز
او به یاد آرد خدا را در ستایش هر کجا
 

۱۵۱۷.امام موسی کاظم(۲)
در رهایی و برون رفت از خفا و انزوا
می نماید او مثل ها در حیات و بر شما
ای که بیرون آوری اندر میان سنگ وخاک
یک درختی  راکه گردد در پی امرت به پا
 

۱۵۱۸.امام موسی کاظم(۳)
از خدای خود طلب کرده رهایی از جفا
کن اجابت حاجتم را، ای خدای جان فزا
آن امام متقی دارد تقاضایی ز حق
حاجت خود رانماید،بعد آن حمد و ثنا

۱۵۱۹.امام موسی کاظم(۴)
مطمئنم گر بخواهی، من بگردانی رها
او بود در حصر هارون ، امر حق گردد ادا
حق پذیرد حاجت حضرت ، کند آزاد وی
لیک هارون می کند او را شهید و شد رضا
 

۱۵۲۱.امام موسی کاظم(۵)
حق رهاند چون منی ، از بند و گردم من رها
مغفرت خواهم خدایا، گر بود لغزش مرا
تو مبرا از عذابی، تو امامی و شفیع
چون که معصومی و دوری از گناهان و خطا
 

۱۵۲۲.امام موسی کاظم(۶)
ایمنی بخشی خدایا، تو بیامرزی مرا
من نکردم در اطاعت خود پرستی و خطا
من موحد هستم و یکتا پرست و حق پرست
تو عظیمی و کریمی و رحیمی بهر ما
 

۱۵۲۳.امام موسی کاظم(۷)
می نماید او سخن از رزق و از روزی ما
مطمئن است از خدایش، می دهد رزق ورا
گاه باشد مستقیم و گه طریقی بی گمان
تکیه گاهم باشد وتنها  امیدم هر کجا
 

۱۵۲۴.امام موسی کاظم(۸)
هفتمین اختر بود آگاه از بند و جفا
این پیام احمد است بر آن امام و مفتدا
گفت هارون قاصدی آمد به خوابم با سلاح
کن رها فورا امام هفتم از رنج و بلا

 

۱۵۲۵.امام موسی کاظم(۹)
می کند کاظم عبادت قبل هر ذکر و دعا
حاجت خود را سپس گوید با نام خدا
رو به قبله می رود بعد از طهارت هم وضو
تا کند باحق مناجات و نیایش در خفا

۱۵۲۶.امام موسی کاظم(۱۰)
گفت کاظم با خدای خود چنین در انزوا
در خصوص یک جنین در حال رشد و در خفا
طفل را بیرون کنی از پرده ای اندر رحم
می کنی او را رها در قید و بندش از خفا

 


۱۵۲۷.امام جواد(۱)
می کنم تبیین نکاتی را برای بندگان
در خصوص حرز و انواعش ز شر ناکسان
گفت پیغمبر که باشد چشم زخم و هم نظر
از خدا خواهید دفع هر بلا و هر فغان

۱۵۲۸.امام جواد(۲)
آیه الکرسی کند حفظت ، اگر خوانی تو آن
باعث دوری ز شر است و بلایا هر زمان
بهترین حرز نوشتاری بود حرز جواد
مانع چشم و نظر باشد ز زخم بد زبان

 

۱۵۲۹.امام جواد(۳)
اصطلاحا بر دعا اطلاق گردد همچنان
گه نوشتاری بود از ذکر و گفتار کسان
حرز سنگی چون نگین باشد همانند عقیق
حرز باشد در لغت همچون حصاری در نهان

۱۵۳۰.امام جواد(۴)
لازم است خوانی نمازی با خلوص و در نهان
ذکر مخصوصی که آید از امام شیعیان
می نویسند حرز را بر آهوان ، بر روی پوست
در درون محفظه باشد، همی گردد امان

۱۵۳۱.امام جواد(۵)
دور گرداند بلا را، در زمین و آسمان
آبرویت حفظ گردد در مصاف خود سران
گر تو بینی اتفاقاتی به ظاهر نادرست
در نهایت آن بودنافغ ،نمی گردد زیان
 

۱۵۳۲.امام جواد(۶)
تا توانی معرفت افزون نما در هر زمان
می دهد آرامش جان و بود دری گران
حرز ها باشد موثر، آن حفاظت می کند
لیک دان بالاترینش ، چون خدای بی کران

۱۵۳۳.امام جواد(۷)
سحر و جادو در میان خاطیان و ساحران
آن شده تقبیح سوی خالق عرش و جهان
از گناهان کبیره باشد و گردد حرام
کن تو پر هیز از چنین اعمال دون در هر مکان

۱۵۳۴.امام جواد(۸)
می کند مامون تقاضا حرز حضرت را عیان
تا نگردد خود دچار چشم زخمی ناگهان
می کند مجروح حضرت را ، به ظاهر آن شقی
لیک دارد حضرتش حرز و امان باشد ز آن
 

۱۵۳۵.امام جواد(۹)
حرز ها باشد گهی سنگی ، گهی گردد بیان
دان خدا آگاه باشد، از بلایا هر زمان
حرز گفتاری ، قرائت همچو آیات خداست
بهترین حافظ برای مردم پیر  و جوان

۱۵۳۶.امام جواد(۱۰)
کاربرد حرز باشد مختلف ، گه حفظ جان
حافظ ما باشد از انواع فتنه بی گمان
می نهند آن را به روی بازوان در دست راست
این بود آداب حرز و کن عمل ترتیب آن

 

 

۱۵۳۷.امام هادی(۱)
جامعه آئینه ی آل علی و انبیاست
آن کلام عارفان و سالکان و انبیاست
می کند تبیین اصول دین و احکام خدا
هادی امت سلاحش در کلام و در ثناست

۱۵۳۸.امام هادی(۲)
جامعه خوان پر ز معنا باشد و سر و بجاست
می کند تبیین اصول دین و از ارکان ماست
گر بخوانی جامعه ،  یابی حقیقت را ز دین
در حقیقت جلوه ی از آیه های کبریاست

۱۵۳۹.امام هادی(۳)
جامعه باشد به ظاهر یک ثنا یا یک دعاست
محکما تش شامل اهداف جذاب خداست
می کند تبیین و توصیف علی و آل او
آن پیام وارثان احمد و راه ولاست

 

۱۵۴۰.امام هادی(۴)
جامعه دریای علم است و معارف بهر ماست
مشتمل بر جایگاه اوصیا و اتقیاست
با زیارت می توان با اوصیا شد آشنا
همدلی وبا همرهی اسباب رشد است و بقاست

۱۵۴۱.امام هادی(۵)
سطر سطر جامعه حاوی اسرار خداست
موجبات رشد انسان در عبادت هم رضاست
معرفت حاصل نگردد از امامان بی شناخت
جملگی الگوی کامل هم به ظاهر هم خفاست

۱۵۴۲.امام هادی(۶)
خلقت عالم به یمن اهل بیت مصطفی است
جملگی یک نور واحد در نظام کبریاست
جامعه پر محتوا و حاوی افکار ناب
گر بیندیشی در آن اسرار پاک انبیاست
 

۱۵۴۳.امام هادی(۷)
از برای حفظ دین ، مولا علی در انزواست
تکیه بر دین و توسل بر امامان ره گشاست
گر بخواهی معرفت افزون نما ایمان خویش
کن اطاعت از خدا و آل احمد کیمیاست

۱۵۴۴.امام هادی(۸)
دان که تبیین کلام حق به دست اوصیاست
نیست فرقی بین آنان، نسبت بی جا جفاست
باور و ایمان به دین و پیروی از اهل بیت
بیمه گردان خلایق در گناهان و بلاست

۱۵۴۵.امام هادی(۹)
این زیارت بر ائمه ، جملگی ذکر و دعاست
گر حرم رفتی قرائت کن نوای اولیاست
مرقد پاک امام امت و عصر و زمان
مستقر در سامرا و در جوار اوصیاست
 

۱۵۴۶.امام هادی (۱۰)
چهارده معصوم دانند قدر دنیا کم بهاست
هست دنیا نردبان و هر کسی روزی فناست
جملگی غمخوار و با تقوا و کامل در جهان
پرده پوش مردمان در لغزش و سهو و خطاست

 

 

۱۵۴۷.امام جعفر صادق(۱)
السلام ای صاحب تفسیر دین و رهنما
ای که هستی صاحب علم و کمال و دلربا
چهار صد عالم ز علمت بهره ور اندر علوم
مذهب شیعه به نامت مفتخر ، ای مقتدا
امام جعلر صادق(۲)
حکمت و فقه و ریاضی و اصول و معرفت
می شود تبیین و مطرح در جوار و محضرت
صاحب علم نجومی و کلام و فلسفه
شبهه ها مطرح شد و دادی جواب آخرت
۱۵۴۸.امام جعفر صادق(۳)
شش بود القابت ای دردانه و نور خدا
نور ایمان ، عشق یزدان، از تو  ناگردد جدا
جعفری و صابری و فاضلی و عابدی
در تقابل با عدو همچون سدی در هر کجا
۱۵۴۹.امام جعفر صادق(۴)
جعفر است نام ردیفی در قیامت در بهشت
هر ردیفش آیه ای از حکمت و از سرنوشت
در درون جنت است چندین طبق از نور حق
آنچه بینی هم عدد با نور یزدان و سرشت

 

۱۵۵۰.امام جعفر صادق(۵)
در عبادت  استواری  ، همچو جدت  پایدار
بنده ای بر آستان خالق و پروردگار
زهد را از جد خود با بندگی آموختی
پیشه کردی بر خودت در زندگی در کارزار

۱۵۵۱.امام جعفر صادق(۶)
اربعه را نشر و تدوین کرده ای ، چون  بهترین
حکمت و اخلاق تبیین کرده ای ، ای نازنین
راه را روشن نمودی تا ابد بر جامعه
نورت ای بدرالدجی ، مبهوت کرده عالمین
۱۵۵۲.امام جعفر صادق(۷)
دین جدت بار دیگر زتده و مشهور گشت
علم و دانش در جهان پاینده و میسور گشت
از طبیعت تا ریاضی شد بیان در محضرت
علم او علمی فراگیر و عیان پر شور گشت

 

۱۵۵۳.امام جعفر صادق(۸)
السلام ای صادق و ای جلوه ی افلاکیان
ای که هستی ، چون ملائک، در زمین و آسمان
غاصبی کز کین تو را مسموم با انگور کرد
روحت از جسمت جدا شد همره کروبیان

۱۵۵۴.امام جعفر صادق(۹)
ای تو  آرام قلوب و جمله ی ما شیعیان
در ره عشق تو باشیم و سرای عاشقان
بعد صادق شیعیان در سختی و تاریکی اند
چون بنی عباس آمد ،بعد آن سفیانیان

۱۵۵۵.امام جعفرصادق (۱۰)
چون که صادق رفت دلها شد غمین اندر جهان
می شود محروم امت ، از عنایت ها هر آن
آنچه می ماند زما اعمال نیک است و درست
جمله مردند و چه ماند زان همه فخر  کیان

 

 

۱۵۵۶.امام باقر(۱)
باقر علم النبیین و ولی مسلمین
در طفولیت بود در کربلا ،آن نازنین
کودکی را با شهید کربلا آغاز کرد
آن چراغ روشن و پنجم امام مومنین

۱۵۵۷.امام باقر(۲)
گفت باقر صحنه های کربلا را این چنین
از غروب کربلا گوید سخن تا اربعین
گفت زینب ، به چه زیبا منظری آمد به چشم
من ندیدم، جز وفا و عشق و ایثار و یقین

۱۵۵۷.امام باقر(۳)
او به پا دارد علوم مختلف بر مسلمین
هر کجا حرف تعقل بود ، بودی اولین
با بیان علم و دانش ، او به حق اعجاز کرد
چون کند تبیین علوم حکمت و توحید و دین
 

۱۵۵۸.امام باقر(۴)
ای محمد ،هم اصول دینی و هم فرع دین
مذهب شیعه ، بدون تو طلایی بی نگین
دین حق کامل شود، در پرتوی نشر علوم
نزد خلق و حاکم و رعیت تو بودی یک امین

۱۵۵۸.امام باقر(۵)
چونکه گشته ذکرتان نزد ملائک پر طنین
می زنی تیری به قلب فاسقین و کافرین
زهر داد آن حضرتش را تحفه ی ابن ولید
هفت ذی الحجه شهادت شد نصیب نازنین

 

۱۵۶۰.امام باقر(۶)
مکتب توحید را تفسیر کردی همچنین
می کنی تبیین و تحلیل  مسائل را ز دین
نشر علم و فهم دین و  کسب انواع علوم
قدرتی گردد دو چندان در میان مسلمین

 

۱۵۶۱.امام محمد باقر(۷)
گر بخواهی راه یزدان با خدا باش و امین
جستجو کن در علی و آل او و اصل دین
عابری خواهد ز حضرت راه قرب ایزدی
هاتفی بشنید و گفتش فادخلوها آمنین

 

 

۱۵۶۲.امام باقر(۸)
گفت حضرت در طفولیت  شهیدان  دیده ام
عصر عاشورا امام بی سر و جان دیده ام
خاطرات تلخ شام و کوفیان از سر نرفت
در حیات و زندگی غربت فراوان دیده ام

 


۱۵۶۳.امام محمد باقر(۹)
عصر عاشورا ، شهیدان  فراوان دیده ام
پای خونین عزیزان ، چشم گریان دیده ام
آنقدر در پای من خار مغیلان رفته است
عمه ام را بین نا اهلان  پریشان دیده ام

 

 

۱۵۶۴.امام محمد باقر(۱۰)
آنقدر در کربلا من  جسم بی جان دیده ام
در حرم ، در نینوا ، لب های عطشان  دیده ام
خطبه های حضرت زینب چه غوغا می کند
خیزران را بر لب شاه شهیدان دیده ام

 

۱۵۶۵.امام حسن عسکری(۱)
از آن امام خوبان، صدها بشارت آمد
چون آمدی به دنیا ،  دور سیادت آمد
مکه نرفتگان راغم نیست چون که ایشان
ازحج به دور گشت و کنج عمارت آمد

۱۵۶۶.امام حسن عسکری(۲)
مهدی امام آخر، بهر امامت آمد
چون چشم و دیده بگشود ،نور ولایت آمد
شافع شو ای اماما، فرزند تو بیاید
با غیبت عزیزت ،صدها خسارت آمد

۱۵۶۷.امام حسن عسکری(۳)
مهدی ولی آخر، آن یادگارت آمد
با آفرینش او، ختم  ولایت آمد
هشت ربیع الاول، جانت گرفت دشمن
دستور معتمد بود، وقت شرارت آمد

 

۱۵۶۸.امام حسن عسکری(۴)
سامرا باشد محل حبس آن نور جلی
همچو هادی قبرشان یک جا بود، شد منجلی
دولت عباسیان محدود کرده عسکرین
می شود مسموم مولا ،آن امام و آن ولی

۱۵۶۹.امام حسن عسکری(۵)
دوره ی سختی برای حضرت و هم شیعیان
بوده در دوران حبس و دوره ی  عباسیان

ارتباط حضرت و مردم ز پیک است و پیام

عالمان دینی هر شهر باشند مر تبط
در آن زمان

۱۵۷۰.امام حسن عسکری(۶)
عسکری باشد مفسر ،می کند  قرآن عیان
شک و شبهه در زمانش گشته افزون
در جهان
مخزن علم است و پاسخ می دهد هر شبهه ای

عصر او عصر تناقض جویی و عصر گمان

 

 

۱۵۷۱.امام حسن عسکری(۷)
پدر حضرت مهدی ، تو شفیعی و علیمی
پسر حضرت هادی ، تو اسیری و عظیمی
نتوان وصف تو را کرد ، امید همگانی
حسن دوم زهرا، تو رحیمی و حکیمی

 

 

۱۵۷۲.امام حسن عسکری(۸)
حسن سامره صحنش چه قشنگ و زیباست
حسنى بین بقیع است که صحنش صحراست
پسر فاطمه می آید و آن را سازد
حسن اول ما بی حرم و بی همتاست

 

 

۱۵۷۳.امام حسن عسکری(۹)
بعد فوت زاده ی زهرا ، علی موسی الرضا
فتنه ها گردد ز ختم شیعه و باشد خطا
شیعیان واقعی دارای چار و هشت امام
زین جهت بو مهدی است نام دگر ابن الرضا

 

۱۵۷۴.امام حسن عسکری(۱۰)
ما گرفتار و گدای دو فداکار حسن
ما عزادار و فدایی دو رخسار حسن
با حسن های علی چون که رفاقت داریم
بهره گیریم ز افکار و ز اسرار حسن

 

۱۵۷۵.حضرت فاطمه(۱)
حفظ دین باشد امید و انتظار فاطمه
حق تعالی خود بود آموزگار فاطمه
آدمی خواهد زحق الگوی ایمان و شرف
جمله عالم می شود خدمت گذار فاطمه

۱۵۷۶.حضرت  فاطمه(۲)
مرغ دل پر می زند سوی مزار فاطمه 
گشته روز عاشقان چون شام تار فاطمه
روزها سر می برم بر پشت دیوار بقیع
بلکه جویم تربت و خاک مزار فاطمه
۱۵۷۷.حضرت فاطمه(۳)
گریه و زاری کنم اندر دریار فاطمه
کی بجوید بی نوا  آن لاله زار فاطمه
من ندانم در کنار احمدی یا مجتبی
حضرت احمد شدی خود هم جوار فاطمه؟

 

۱۵۷۸.حضرت فاطمه(۴)
کی بود بی پاسخ آن شب های تار فاطمه؟
کل هستی هست جانا انحصار فاطمه

شیعیان در انتظار رجعت فرزند او
تا بگیرد انتقام خون اولاد و تبار فاطمه

 

۱۵۷۹.حضرت فاطمه (۵)
نیمی از ملک فدک در اختیار فاطمه
پس گرفتند ملک زهرا از تبار فاطمه
می دهد احمد به زهرا هدیه ی اهل فدک
می کنند با این عمل خود انزجار فاطمه

 

 

۱۵۸۰.حضرت فاطمه(۶)
کی شود مخدوش حق و اعتبار فاطمه
او گل بی خار باشد  در دیار فاطمه
می نماید حق خود را از طریق سهم ارث
می دهد مولا شهادت انحصار فاطمه

 

۱۵۸۱.حضرت فاطمه(۷)
کل هستی در پناه هشت و چهار فاطمه
ماند آن بین در و دیوار ، جار فاطمه
سقط کردند محسن معصوم را نابخردان
شد شهید هم محسن و آن جان نثار فاطمه

 

۱۵۸۲.حضرت فاطمه(۸)
نیست هم کفوی بجز مولا کنار فاطمه
هست مولا همسر و همدم جوار فاطمه
مرگ زهرا شد سبب ، از ضرب در بر پهلویش
چون جفا شد باعث آن احتضار فاطمه

 

۱۵۸۳.حضرت فاطمه(۹)
فاطمه اول شهیده در مصاف غاصبان
کی بود بی پاسخ آن ضرب و خیانت
در جهان
گفت پیغمبر علی حق است وحق هم با علی

غاصبین قدرت و جاهل نباشند در امان

 

 

۱۵۸۴.حضرت فاطمه (۱۰)
نیست همتایی در عالم مثل زهرای بتول
فاطمه چندی نمی ماند پس از مرگ رسول
شد جهان در گردش اندر از قدوم فاطمه
دره التاج نبی می باشد و گردد ملول

 

 

۱۵۸۵.نماز (۱)

گفت پیغمبر به زهرا این سخن
در خصوص امر حق بر مرد و زن
در خصوص جان و قرآن و نماز
تا که امت بشنود از چان و تن

۱۵۸۶.نمار(۲)
پانزده رنج و بلای جانگداز
آیدت گر سست انگاری نماز
کس نگوید جز محمد این سخن
کن عبادت با خدای بی نیاز

۱۵۸۷.نماز(۳)
سه به قبر و سه به حشر آید تو را
قبر تو در ظلمت و ضیق و چه ها
شش به عالم سه به وقت مردنت
جملگی رنج است و خسران و بلا
۱۵۸۸.نماز(۴)
بی نماز آخر ز کف ایمان دهد
تشنه و خوار و گرسنه جان دهد
کسر عمر و رزق و خشم کردگار
می شود او را دچار و آن دهد
۱۵۸۹.نماز(۵)
نبی گفتا ستون دین نماز است
که معراج مسلمانی نیاز است
چو خوانی روح تو آید به پرواز
نیاز آدمی در ذکر و راز است

۱۵۹۰.نماز(۶)
مجو جز ذکر حق چیزی تو بهتر
اگرچه باشد آن همسنگ گوهر
سراسر راز هستی در نماز است
مجو جز ذکر حق چیزی تو برتر

 

۱۵۹۱.نماز(۷)
نمازی خوان چو مولا گر توانی
که تیر از پا کنند و خود ندانی
نمازی خوان چو مولا گر توانی
که تیر از پا کنند و خود ندانی
۱۵۹۲.نماز(۸)
نماز است ارتباط حق و انسان
که واجب گشته آن بر هر مسلمان
خدا نازل نموده بهر هر کس
متاعی چون گوهر دری چو فرقان

۱۵۹۳.نماز(۹)
نماز با ولایت روشنایی است
وصول کردگار و دلربایی است
نماز بی امامت لهو بازی است
توسل بر ائمه خود رهایی است

۱۵۹۴.نماز(۱۰)
اگر مایل به وصل  ذوالجلالی
وگر راغب  به رشدی و کمالی
به موقع خوان نمازت را تو ای دوست
مقدم در امور است و وصالی

 

۱۵۹۵.حج(۱)
گفت مولایم رضا اسرار حج
می شود تاکید بر اشعار حج
هست اعلام برائت از ستم
نیست تاخیری  روا در کار حج

۱۵۹۶.حج(۲)
حج فقط سعی و طواف  و قصر نیست
حاجیان را خانه ی حق قصر نیست
حج نشان دین ابراهیمی است
منحصر بر دوره و یک عصر نیست

۱۵۹۷.حج(۳)
حج طواف سنگ بر دیوار نیست
جز رضای ایزدی در کار نیست
یادی از آئین ابراهیمی است
طوف حق می باشد و انکار نیست

۱۵۹۸.حج(۴)
کعبه از مهر و محبت  پا گرفت
  از ولایت و ز نبوت پا گرفت
کعبه قربانگاه اسماعیل دل
 باشهادت ها ، عنایت پا گرفت
 

۱۵۹۹.حج(۵)
حج طواف خالق یکتا بود
شکر معبودی که بی همتا بود
حج رها کردن بود امیال را
دل سپردن بر خدا والا بود

۱۶۰۰.حج(۶)
طوف و قربانی ز حج اصغر است
طوف حق اما ز حج اکبر است
حج خلوص است و صفا و عزت است
دل بریدن از خود و هم پیکر است

 

۱۶۰۱.حج(۷)
حج بی اخلاص باشد بی جواب
گوئیا تشنه لبی سوی سراب
حاجیان را رمی شیطان ها به سنگ
دور گشتن از خطایا از حجاب

۱۶۰۲.حج(۸)
حج تجلی گاه رو  محشر است
خود مثالی از سرای دیگر است
حج نمودی از حضور امت است
چون قیامت در نظر هم باور است


 

۱۶۰۳.حج(۹)
حج نمودی از حضور امت است   
 حج مطار مومن خوش سیرت است
جامه ی احرام خود باشد کفن
آخرین تن پوش ما در خلقت   است

۱۶۰۴.حج(۱۰)
هفت را باشد نشان بر مسلمین
چون نماز و حسن خلق و اصل دین
کعبه از مهر و محبت پا گرفت
نیست فرقی در فرق یا مومنین

 

 

۱۶۰۵.روزه(۱)
روزه ذکر است و دعا و رمز و راز
صوت قرآن با صدایی دلنواز
روزه تمرین جهاد اکبر است

ناله کردن همره سوز و گداز

 


۱۶۰۶.روزه(۲)
دعوت خاص خدا ماه خداست
در ضیافت جملگی نور و صفاست
چشم و گوش و دل شود دور از خطا
روزه یکسان ساز فقر است و غناست

 


۱۶۰۷.روزه(۳)
روزه حکمت را دو چندان می کند

جسم و جان را پاک و درمان می کند
معرفت را روزه افزایش دهد
باغ دل را نور افشان می کند

 


۱۶۰۸.روزه(۴)
روزه مخصوص مسلمانان که نیست
در مرام و دین ما خسران که نیست
روزه شیطان را به زندان می برد
در ضیافت غفلت و حرمان که نیست

 

 

۱۶.۹.روزه(۵)
روزه تمرینی برای آدم است
روح را آرام بخش و مرهم است
جسم چون بار ریاضت می کشد
عشق یزدان مرهمی بر هر غم است

 

 

۱۶۱۰.روزه(۶)
روزه داری در طریق سالکان
باعث رشد و کمال بندگان
روح را ،صیقل دهد راز و نوا
نفس دون تسلیم می گردد ز آن

 

 

۱۶۱۱.روزه(۷)
روزه ما را جای والا می برد
همچو مرغی سوی بالا می برد
تا که گیری مزد و پاداشی مزید
آدمی  را  عرش  اعلا می برد

 


۱۶۱۲.روزه (۸)
روزه تنها آب ناخوردن که نیست
ره به سوی سفره نا بردن که نیست
خواندن و فهمیدن قرآن نکوست
طی دوران کردن و مردن که نیست

 


۱۶۱۳.روزه(۹)
روزه در آئین عیسی آمده
در کتاب اهل ترسا آمده
بیمه می گردد حواس آدمی
روزه در آئین موسی آمده

 

 

۱۶۱۴.روزه(۱۰)
روزه انسان را به یاد حق برد
قلب را تسکین و آرامش دهد
عزت انسان فزون گردد همی
موجب رشد و سعادت آن بود

 

 

 

۱۶۱۵.جهاد(۱)
گفت پیغمبر به همراهان خویش
جنگ سختی هر کسی دارد به پیش
جنگ با نفس پلید و دون خود
سخت تر باشد ز پیکار و چه بیش

۱۶۱۶.جهاد(۲)
نفس باشد منشا جرم و خطا
می کند مکر و بلای جان ما
نفس را کشتن جهاد اکبر است
با ریاضت ممکن و دارد صفا

 

۱۶۱۷.جهاد(۳)
نور عالم ، خاتم دین مبین
در نبردی با عدو گفتا چنین
جنگ با دشمن جهاد اصغر است
دشمن اصلی درون و در کمین

۱۶۱۸.جهاد(۴)
نفس انسان سرکش و طغیان گر است
ذکر حق آن را علاجی برتر است
کار نیکو نفس را طاهر کند
معرفت در خلق و خو را مظهر است

۱۶۱۹.جهاد(۵)
سیرت پاک است چون لوحی زلال
سیرت نیکو کجا دارد ملال
هست تقوا فضل انسان را ملاک
تا توانی کسب بنما ، چون کمال

۱۶۲۰.جهاد(۶)
کار زشت اما به سان لکه ای
قلب را تاریک سازد لحظه ای
کار نیکو مثبت و باقی بود
باعث شادی شود هر خنده ای
 

۱۶۲۱.جهاد(۷)
در  قیامت نامه ی اعمالتان
می شود حاضر ، همه احوالتان
انچه مخفی بود ظاهر می شود
بررسی گردد همه  افعالتان

۱۶۲۲.جهاد(۸)
گر به دست راست گیری نامه را
خود نشانی بر عمل دارد ترا
دست چپ گیرند افراد پلید
نامه ی احوال خود ، اندر سرا
 

۱۶۲۳.جهاد(۹)
نامه ی اعمال اصحاب یمین
نور گردد پیش روی و در جبین
چون منافق می کند آن را طلب
پاسخی گیرد که آن جو در زمین

۱۶۲۴.جهاد(۱۰)
نردبان کار نیک و کار خیر
زهد و تقوا و عمل باشد نه غیر
کشتن نفس از امور اعظم است
با ریاضت ، با عنایت ، نی ز دیر

 


 

۱۶۲۵.معاد(۱)

روز رستاخیز می باشد معاد
آن قیامت باشد و گردد مراد
مردگان دارای جسم اند و حیات
حق تعالی می کند آن را به یاد
۱۶۲۶.معاد(۲)

روز محشر باشد و وقت حساب
هرکسی بیند عذاب خود عقاب
خوش به حال مردم نیکو سرشت
سیرت پاک است دور از هر عذاب

۱۶۲۷.معاد(۳)

بعد توحید است تاکید خدا
بر معاد و روز پاداش و جزا
هر چه کاری می کنی آن را درو
نیست فرصت بر خلایق در ادا

۱۶۲۸.معاد(۴)

ربع آیات است در بحث معاد
تا نباشد شک و تردید و عناد
در خصوص روز عقبی روز خیز
هر کسی بیند سزای خود جهاد
۱۶۲۹.معاد(۵)

چه خوش گفت مولا علی این پیام
که رحمت شود شامل هر کدام
چو دانی کجایی ،کجا می روی
کجا بوده ای در جهان و نظام 

۱۶۳۰.معاد(۶)

خدا گفت بر مردمان این چنین
همه زنده گردند در واپسین
شما مرده بودید قبل حیات
نمودیم  زنده ز خاک و زمین
۱۶۳۱.معاد(۷)
حیات بشر از ازل بود و هست
سپس مرده گردیم روز الست
نگوید خدا حرف ناحق  خلاف
به دنیا بیائیم از خاک پست

 

۱۶۳۲ .معاد(۸)

 

حیات و ممات است بعد از وفات
همه مرده گردند بعد از حیات
ولیکن شهیدان حق زنده اند
نبینیم آنان به چشمان چو ذات

۱۶۳۳.معاد(۹)

نبی گفت در مرگ جعفر چنین
بدیدم ورا با دو بالی وزین
ملائک بود همره آن جناب
نباشد ورا سوی جنت حزین

۱۶۳۴.معاد(۱۰)

 
چه خوش گفت باقر  ولی خدا
که موت است خواب و بگیری فرا
ولی طول آن تا قیامت بود
بود روز خیز  و ببینی جزا

 

۱۶۳۵.توحید(۱)
خالق هستی و عالم ، هر کجاست
او بود یکتا و تدبیرش ولاست
گر شود طاعت ز یزدان در حیات
این بود مفهوم توحید و رواست

 

۱۶۳۶.توحید(۲)
دان که یکتایی ز ذات است در مقام
آن بود توحید ذاتی در کلام
حق بود یکتا و می باشد احد
موجب وحدت شود آن در نظام

 

۱۶۳۷.توحید(۳)
خالق انسان و حیوان و گیاه
حق تعالی باشد و دادی گواه
در الست گویی خدا را این چنین
این بود توحید خلقی در نگاه

 

 

۱۶۳۸.توحید(۴)
آنچه در عالم شود خلق و به پاست
از تدابیر خدای کبریاست
خالق هستی علیم است و حکیم
این بود توحید ربی و بجاست

۱۶۳۸.توحید(۵)
خلقت انسان هدفدار و رواست
در عبادت باشد و بهر خداست
بندگی کن درگه یزدان پاک
این بود توحید عبدی و ولاست

 

۱۶۴۰.توحید(۶)
شرک باشد هر پرستش جز  خدا
همچو بت در کعبه و در هر کجا
بت پرستی بر خلاف امر حق
نهی گشته در کتاب  انبیا

 

۱۶۴۱.توحید(۷)
بت ز چوب است و ز سنگ ‌و خشت خام
می دهند رنگ و لعابی همچو جام
می تراشند سنگ و چوب و هر چه هست
در تصور از خدایش در مرام

 

۱۶۴۲.توحید(۸)
کار یزدان منطبق بر قسط و داد
بر عدالت باشد و نفی فساد
ذره ای کاری نگردد جز به عدل
از ستم دور است و هر گونه عناد

 

۱۶۴۳.توحید(۹)
در وجود و فطرت انسان خداست
حق پرستی ذاتی و در هر صداست
گر شود پرسش ز مردم از جهان
هر کسی گوید که آن از کبریاست

 

۱۶۴۴.توحید(۱۰)
حق تعالی بی بدیل است ،  بی نظیر
او علیم است و حکیم است و بصیر
زین جهت یکتا ست ، بی مثل و قدیم
او معین است و امید است و مدیر

 

 

۱۶۴۳.نبوت(۱)

نیاز ما به وحی است و امامت
محمد آخرین پیک رسالت
توسل بر نبی و آل احمد
هدایت می کند ما را ز غفلت

 

 

 

۱۶۴۴.نیوت(۲)

خدا گوید سخن بر کل امت

تعقل را نمی باشد کفایت
نیاز آدمی ما فوق عقل است

نبی روشن کند شمع هدایت

 

 

۱۶۴۵.نبوت(۳)
اطاعت از نبی امر ی خدایی است
رهایی از خود و کفر و جدایی است

دو بال عقل و ایمان می برد عرش
رهایی از قفس دل را شفایی است
 

۱۶۴۶.نبوت(۴)
شده نازل کتاب حق به تدریج
بود بعثت زمان نشر و ترویج
نزول دفعی قرآن شب قدر
کلام حق سراسر نور و تهییج

 

۱۶۴۷.نبوت(۵)
علت بعثت بود نشر پیام
از  طریق مصطفی بهر نظام
یاد نعمت های حق بر مردمان
با تذکر با نمایش با قیام


 

۱۶۴۸.نبوت(۶)
معجز ختم رسل ، در آیه هاست
در کلام حق مبین و ره گشاست
بی مثال است و نیاید مثل آن
تهفه ی پروردگار جان فزاست

 

 

 

 

 

۱۶۴۹. نبوت(۶)

معجزه باشد کتاب مصطفی
جاودانه باشد و پر محتوا
می کند تبیین حقوق مردمان
هست قرآن منجی و نور خدا

 

 

۱۶۵۰.نبوت(۷)
بر امام و بر نبی شمس الهدی

می شود ابلاغ از سوی خدا
در خصوص دین اسلام و جهان
زنده گردان کل عالم  هر کجا

 

 

۱۶۵۱.نیوت(۸)

شده نازل کتاب حق به تدریج
بود بعثت زمان نشر و ترویج
نزول دفعی قرآن شب قدر
کلام حق سراسر  نور و  تهییج

 

 

۱۶۵۲.نبوت(۹)

مصطفی دارد صفاتی این چنین
اهل تقوا باشد و پاک و متین
هادی است و مهربان و بی ریا
حامی قشر ضعیف است و امین

 

۱۶۵۳.نبوت(۱۰)


با قیام مهدی صاحب زمان
آخرین دین خدا اندر جهان
می شود احیا و می گردد قبول
می شود دین خلایق بی گمان

 

 

۱۶۵۴.تولی(۱)

اگر خواهی دو عالم  نور و عزت
اگر مایل به کسب علم و حکمت
بود در حب یزدان و ولایت
بجو در هستی و قرآن و عترت

۱۶۵۵.تولی(۲)


اگر حب علی داری به دل دوست
بدان ارزنده و باشد چه نیکوست
که حب مرتضی حب هدائی است
یگانه مجری میزان حق  اوست

 

۱۶۵۶.تولی(۳)
به جرم حب حیدر بس خطا شد
زدند زهرای اطهر بس جفا شد
ندارد ارزشی دنیای فانی
علی نامش دو عالم بس بقا شد

 

۱۶۵۷.تولی(۴)
اگر حب علی در دل نداری
بدان اندر دو عالم پست و خواری
بود حب علی حب خداوند
بدون عطرت و قرآن چه داری

۱۶۵۸.تولی(۵)

همه عالم فدای نام مولاست
امیرالمومنین مقصود و والاست
ولایت بی علی معنی ندارد
علی شیر خدا هم کفو زهراست

۱۶۵۹.تولی(۶)

بدان نور خدا و نور خاتم
بود نور علی  نور دو عالم
کند نور ولایت راه روشن
زداید غصه و افسردگی غم

۱۶۶۰تولی(۷)

 

اگر حب علی داری تو در دل
همان نور جلی داری تو در دل
به مقصد می رسد هر کس در این راه
بدان راه ولی داری تو در دل

۱۶۷۰.تولی(۸)

هرکس که محبت و تبرا دارد
در حق طلبی سلاح مولا دارد
همواره کند ز دین حمایت مولا
هر چند شود ظلم ، خدا را دارد

 

۱۶۷۱.تولی(۹)

خورشید سعادت است حضرت
چون نور حقیقت است حضرت
سر چشمه ی حکمت است مولا
دان گنج محبت است حضرت

۱۶۷۲.تولی(۱۰)

دوستی  با مردمان بهر خداست
دشمنی با ناکسان بهر خداست
حب و بغض ما بود از بهر او
همنشینی با کسان بهر خداست

۱۶۷۳.تبری(۱)

خدا لعنت نموده قوم طاغوت
گهی دارد بیان و گاه مسکوت
طرفداران طاغوت اند ملعون
نگردی در قضاوت تار و مبهوت

 

۱۶۷۴.تبری(۲)

 

برائت باید از ابلیس و شیطان

یهود و ناقضان عهد و پیمان
شده تاکید در قرآن و آیات
شود لعنت ز سوی هر مسلمان

 

۱۶۷۵.تبری(۳)
خدا لعنت نموده قوم طاغوت
گهی دارد بیان و گاه مسکوت
طرفداران طاغوت اند ملعون
نگردی در قضاوت تار و مبهوت

 

۱۶۷۶.تبری(۴)
هر آنکس می کند ظلم و خیانت

هر آنکس می زند تهمت چه راحت

خدا لعنت کند مجرم ز اعمال

نکن کار خطا جرم و لجاجت
 

 

۱۶۷۷.تبری(۵)
گروهی دیگری را حق تعالی

دهد نطق و بیان آنهم چه والا
هر آن کس می دهد آزار امت
خدا لعنت نموده جملگی را


۱۶۷۸.تبری(۶)
هر آن کس می کند کتمان خدا را
به آیات الهی و رسول و انبیا را
چو کفار یهودی  ،  بت پرستان
خدا لعنت نموده آن جفا را

 

۱۶۷۹.تبری(۷)
خدا لعنت نموه قوم ایلات
نگنجد در کلام و چند ابیات
نمودند صید ماهی روز شنبه
تخطی شد ز فرمان و اشارات

 

۱۶۸۰.تبری(۸)
گروه جبت ، چون شیطان پر ستان
کنند جادو و سحر و  نقض پیمان
ندارند ارزشی نزد خداوند
نگوهش گشته در آیات قرآن
 

۱۶۸۱.تبری(۹)
هر آن کس می زند تهمت به انسان
دهد آزار افراد مسلمان
خصوصا بر زنان پاک دامن
خدا لعنت نموده کفر و عصیان
 

۱۶۸۲.تبری(۹)
عذابی سخت دار د عاد و  اقوام
ز نافرمانی یزدان به هر نام
اگر چه صاحب شوکت  به ظاهر
ولی معدوم می گردد ، سر انجام

 

۱۶۸۳.تبری(۱۰)
مصادیق تبری دان زیاد است
تبری جو ز کافر ، ارتداد است
ثوابش چون تولا کم نباشد
نگردد از غلط آن از عناد است

 

۱۶۸۳.عدل(۱)
خدا  آگاه و دانا بر حقایق
نکرده  ظلم و جوری بر خلایق
خدا عادل بود در قسط و دادش
بود آگاه بر میل و سلایق

۱۶۸۵.عدل(۲)
مسلمان را اصول دین نیاز است
به تحقیق و عمل  ما را جواز است
فروع دین بود اعمال مذهب
نماز و صوم و حج ما را فراز است


 

۱۶۸۶.عدل(۳)
عدالت نیست معنایش مساوات
عدالت ضد ظلم است و خسارات
اگر دیدی که هر کس  جای خود بود
شده عدل و عدالت هم مراعات

 


۱۶۸۷.عدل(۴)
اگر جاری شود عدل و عدالت
نباشد ظلم و جور و هم جنایت
نمی بینی فقیری یا گرسنه
شده تاکید در قرآن ، روایت

 


۱۶۸۸.عدل(۵)
اگر لازم شود حکم قضاوت
تامل کن تو در حفظ عدالت
خدا خشنود گردد زین عمل بیش
نما در حکم و گفتارت رعایت

 


۱۶۸۹.عدل(۶)
مکن اندر امانت نقض پیمان
مگو حرفی برون از امر یزدان
عدالت پیشه کن در هر اموری
نشان معرفت باشد ز انسان

 

 

۱۶۹۰.عدل(۷)
شهادت ده به عدل و هم عدالت
به آنچه دیده ای گو ، کن حمایت
عدالت پیشه گان مرضی حق اند
مکن ظلم و تعدی در قضاوت

 

۱۶۹۱.عدل(۸)
ستایش کرده حق عدل و عدالت
نکوهش کرده ظالم را ز غایت
بپا دارید عدل و قسط خالق
ملالت کرده او ظلم و جنایت

 

۱۶۹۲.عدل(۹)
مصادیق عدالت بی شمار است
رهایی از گناهان و فشار است
گهی شخصی بود گه اجتماعی
رواج و رونق  کسب است کار است

 

۱۶۹۳.عدل(۱۰)
رعایت کن عدالت بر یتیمان
تهی دستان بود تاکید قرآن
عدالت گر شود جاری نباشد
فقیری در جهان حتی بیابان

۱۶۹۴.زکات(۱)

زکات مال از بهر عموم است
ادا ناکردنش خبط و حرام است
فقیران بهره مند گردند بی شک
ادایش لازم و رسم و رسوم است

 

۱۶۹۵.زکات(۲)
زکات علم در نشر علوم است
که نشرش افتخار مرز و بوم است
مفید است کسب علم و نور ایمان
که نقشش موجب رشد عموم است

۱۶۹۶.زکات(۳)


زکات چهره در پاکی نهان است
عفاف بانوان دری گران است
جلال و منزلت یابد ز پوشش
ز چشم ناکسان زن در امان است
 

۱۶۹۷.زکات(۴)
زکات هر که را در رزم باشد
گذشتن از خطای خصم باشد
نباشد لذتی بهتر ز بخشش
که بخشش در بزرگان  رسم باشد

۱۶۹۸.زکات(۵)


عبادت گرچه در خمس و زکات است
ولیکن راز هستی در صلات است
نماز است ارتباط حق و انسان
نجات هر کسی در ارتباط است

 

۱۶۹۹.زکات(۶)
زکات مال از بهر فقیر است
کمک بر بینوایان و اسیر است
اسیر از پرتوش آزاد گردد
ثوابش بی حد و اجرش کثیر است

۱۷۰۰.زکات(۷)


زکات چهره در پاکی نهفته است
عفاف بانوان دری نسفته است
جلال مرتبت یابد زنان را
حیای بانوان کاری خجسته است
 

۱۷۰۱.زکات(۸)
چو راز هستی و ما در صلات است
هم آبادی مسجد در زکات است
ز بهرش نیست فقر  و نیست ذلت
همان مسجد که خود باب نجات است

 

۱۷۰۲.زکات(۹)
زکات بی نیازی، شکر نعمت
بود در صرفه جویی و قناعت
اگر خواهی نگردی خوار و مفلس
قناعت کن ، رعایت کن ، کفایت

۱۷۰۳.زکات (۱۰)


زکات پدر بر پسر در علوم
مجاز است و نیکوست بهر عموم
که دانش تو را زنده سازد ز جهل
به مقصد برد علم دین و نجوم

 

 

۱۷۰۴.خمس(۱)
خمس واجب می شود بر گنج و مال
آن بود مازاد از خرجت به سال
خمس دارد منفعت ، در کسب و کار
تا که گردد مابقی پاک و حلال
۱۷۰۵.خمس(۲)
خمس دارد هر غنیمت در جدال
کن ادا در زندگی ، گردد حلال
کشف معدن یا جواهر عمق آب
می شود مشمول خمس لایزال

 

۱۷۰۶.خمس(۳)
مال آغشته به شبهه یا حلال
خمس دارد تا شود پاک و زلال
این بود فتوای عالم مجتهد
مستمندان را بود بهره ز مال

 

۱۷۰۷خمس(۴)
خمس گردد بر دو قسمت در ادا
بر ضعیفان و فقیران هر کجا
سهم سادات است بخشی از دیون
مرجع تقلید می گوید تو را

 

۱۷۰۸.خمس(۵)
در فروش ملک بر صاحب کتاب
خمس آن باید ادا گردد حساب
کافر ذمی شود صاحب بر آن
این بود رسم تملک در صحاب

 

 

۱۷۰۹خمس (۶)
مالک اصلی خدا باشد نگر
پس چرا دلواپسی در این گذر
کسر یک پنجم ز مالش اندک است
او دهد مال و بگیرد ای بشر

 

۱۷۱۰.خمس(۷)
آزمایش می شود انسان به مال
گه مقام و شهرت و گاهی جلال
خمس باشد امتحانی بر بشر
در خصوص ثروت و مال و منال

۱۷۱۱.خمس(۸)
خمس باشد لازم و امر خداست
پشتوانه مالی دین و رواست
در قیامت می شود اندوخته
آن کلید روزی و کاری ولاست

 

۱۷۱۲.خمس(۹)
خمس باشد واجب و مشکل گشاست
بر یتیمان و فقیران  آن رواست
سوره ی انفال دارد آیه ای
می کند تاکید آن را ، از خداست

 


۱۷۱۳.خمس(۱۰)
زکات و خمس از ارکان دینند
نماز و روزه چون سلطان دینند
رهایی از دل و حق یتیم است
   فرامین خدا فرمان دینند

 

۱۷۱۴.امامت(۱)
محمد با علی از صادقینند
نبوت با امامت اصل دینند
ولایت گوهر و نور هدائی است
ستونی بهر دین رکنی رکینند

۱۷۱۵.امامت(۲)
خداوند احد وعده نموده است
حکومت با ولایت را ستوده است
حکومت غصب گشته در امامت
  خلافت حق مولا را ربوده است
 

۱۷۱۶.امامت(۳)
ولایت همچو چادر بهر دین است
که قرآن را نگهبانی امین است
ولایت زنده با اشک بتول است
امامت همچو در روی نگین است

۱۷۱۷.امامت(۴)
نبوت بی ولی ماوای ندارد
ولایت بی علی معنی ندارد
محبت بر علی حب خدائی است
تشیع بی علی مبنا ندارد

 

۱۷۱۸.امامت(۵)
ولایت ریشه و اصل عمود است
چو سدی پیش افکار جمود است
شده ظلم و خیانت بر امامت
علی خیبر گشا و در گشود است

۱۷۱۹.امامت(۶)
امامت رهنمای شیعیان است
که وصل ایزدی ما را در آن است
ولایت با نبوت نور واحد
مسلمان در پناهش در امان است

۱۷۲۰.امامت(۷)
ولایت حافظ راه نبوت
تجلی گشته در قرآن و عترت
امامت حامی دین است و قرآن
دهد ما را کمال و رشد و عزت

۱۷۲۱.امامت(۸)
چو قرآن با نبی نور جنان است
ولایت نور چشم شیعیان است
اطاعت از ولی کار خدائی است
امامت ناجی پیر و جوان است


 

۱۷۲۲.امامت(۹)
ولایت محور دین و رسالت
علی و فاطمه قلب امامت
ولایت حافظ ناموس و جان است
دعا کن بر فرج ، روح ولایت

 

۱۷۲۳.امامت(۱۰)
چو وصف اصل و فرع دین نمودی
تو آئینی ز احمد را سرودی
اگر چه حق مطلب بیش از این است
چه رازی را به دل از او شنودی

 

 

۱۷۲۴.امر به معروف(۱)
امر بر معروف و نهی کار زشت
دانه ای ماند برای کار و کشت
زنده می سازد اصول و فرع  دین
می کند تاثیر در جان و سرشت

۱۷۲۵.امر به معروف(۲)
امر بر نیکی و احسان بس سزاست
موجب خشنوندی فرد و خداست
امر بالمعروف و نهی منکرات
خدمتی بر مردم و آن هم رواست
 

۱۷۲۶.امر به معروف(۳)
چو امر و نهی را پاینده کردی
تو گویی امتی را زنده کردی

نمودی راه خوبان راه یزدان
ز گستاخی رها و بنده کردی

 

۱۷۲۷.امر به معروف(۴)
تذکر باعث رشد و کمال است
چه کس را موجب رنج و ملال است
تعالی بشر در امر و نهی است
بدون آن خیال و آن محال است

 

 

۱۷۲۸.امر به معروف(۵)
کمال و عزت ما در شهادت
نمی گردد نصیب هر جماعت
چو غافل گردی از امر به معروف
جوامع می شود خالی ز غیرت

 

۱۷۲۹.امر به معروف(۶)
اگر دیدی خلاف شرع و عفت
اگر داری تو ایمان و شجاعت
نباشی بی طرف یا بی تفاوت
تذکر ده به خاطی با لطافت

 

۱۷۳۰.امر به معروف(۷)
مسیر عشق بی رنج و جفا نیست
کلید رستگاری  بی ولا نیست
قیام نینوا امر به معروف
طی این ره طریقی بی بلا نیست

 

۱۷۳۱.امر به معروف(۸)
پی امر به معروف است قرآن
دهد ما را بشارت امر یزدان
جوامع پیکری یکسان و واحد
تذکر باعث دوری ز خسران

 

 

۱۷۳۲.امر به معروف(۹)
اگر چه امر و نهی منکران سخت
ولی اجرش زیاد و از خدا هست
اثر دارد اگر جمعی کنند آن
مگو آن بی اثر باشد چو بن بست

 

۱۷۳۳.امر به معر وف(۱۰)
اگر دیدی نهایت رنج و چاه است
لجاجت باعث سختی راه  است
پذیرا شو بیان رهنما را
مده بر خود خسارت، چون گناه است

 

۱۷۳۴.نهی از منکر(۱)
تذکر می دهی بر مردمان بیش
ملالت می کنی بر ناکسان بیش
مشو غافل ز احوال خود و نفس
زنی خنجر به روح و هم روان بیش

 


۱۷۳۵.نهی از منکر(۲)
گهی باعث شود تا دل شود ریش
نداری دانش برخورد هم کیش
گهی گردد تذکر خارج از عرف
شود بدتر ز اول چون بود بیش



 

۱۷۳۶.نهی از منکر(۳)
مکن با نام دین و نام قرآن
گروهی خارج از دین و پریشان
محبت چاره ساز و دل پذیر است
کلید بی بدیل و عشق جانان


 

۱۷۳۷.نهی از منکر(۴)
تجسس بی دلیل و کشف  آنها
بود کاری خطا ، خارج ز تفوا
بپرهیز از تجسس ، کار شخصی
گناه است و شود خاری به دل ها

 


۱۷۳۸.نهی از منکر(۵)
مکن عیب خلایق را دو چندان
گهی ظاهر بود گاهی چه پنهان
خلایق را نباشند پاک و معصوم 
گهی ناخود شود کاری ز انسان

 

 

۱۷۳۹نهی از منکر(۶)
امر بر معروف و نهی منکر ات
از مصادیق جهاد است در لغات
چون دفاع از ارزش است و از مرام
واجب است همچون جهاد و هم صلات

 

 

۱۷۴۰.نهی از منکر(۷)
نهی قلبی در دل و بی زاری است
نهی دیگر در نگار و خواری است
نهی سوم با زبان و گفتگوست
نهی آخر در تصادم کاری است

 

 


۱۷۴۱.نهی از منکر(۸)
اگر اسلام باشد در خطر بیش
شهادت حافظ آئین و هم کیش
بود نهی نظام سلطه و وقت
نباشد گفتگو کافی ز تشویش

 

 


۱۷۴۲.نهی از منکر(۹)
نگاه دین و یزدان  در جماعت
نباشد منفعت بر خویش و عزلت
همه اعضای یک پیکر ز جودند
اگر امری شود بهر سلامت

 

۱۷۴۳.نهی از منکر(۱۰)
نگاه دیگری باشد فقط خویش
ندارد غصه ی انسان و هم کیش
پسندیده نباشد در مذاهب
نمی خواهد خدا مسکین و درویش

 

 

۱۷۴۴.حضرت زینب(۱)
حضرت ام المصائب ، دخت حیدر ، یاور است
بر فراز تل زینب ، شیر غران ،  ناظر است
شاهد قتل حسین و رهروان  است  یک به یک
راوی اعمال دون  بر پیکر و بر لشکر است

 

۱۷۴۵.حضرت زینب(۲)
مظهر الطاف یزدان، گنج  ایمان، حاضر است
خطبه هایش در مصاف دشمنان چون مادر است
می کند رسوا یزید کینه توز و فتنه گر
شیر غران خار چشم اشقیای کافر است

 

۱۷۴۶.حضرت زینب(۳)
راز دار حی سبحان، دخت زهرا ، شاهد است
روزها چون شیر میدان و شبان چون عابد است
کاروان اهل بیت مصطفی را رهبر است
در فداکاری سر آمد ، در عبادت زاهد است

 

 

۱۷۴۷.حضرت زینب(۴)
همره شاه شهیدان ، ماه تابان ، اختر است
در سفر ها زینب کبری حضور و یاور است
شرط عقد است این چنین قول و قراری از نخست
حضرت زینب عمل کرده به پیمان ، سرور است

 

 

۱۷۴۸.حضرت زینب(۵)
صاحب فضل و کرامت ، در بلاغت قادر است
مظهر صبر و شجاعت، در مصائب حاضر است
زینب است اسطوره ی صبر و حضور و معرفت
در مصائب در مصیبت ، همچو مادر یاور است

 

 


۱۷۴۹.هر چه می خواهی(۱)

از من بیچاره زین بهتر ،  چه می خواهی بگو
بغض داری از دل و دلبر؟ چه می خواهی بگو
مانده ام حیران و سرگردان از این دنیای پست
بیشتر از نقد جان  ،دیگر چه می خواهی بگو


۱۷۵۰.هرچه می خواهی(۲)

ای فلک از کهتر و مهتر چه می خواهی زما
کینه توزی ای نگون اختر،  چه می خواهی زما
جان ما را گیر و درمان کن هوای نفس پست
رفت از کف طاقتم ، دیگر چه می خواهی زما

۱۷۵۱.هرچه می خواهی(۳)
می کشی بر روی ما خنجر ، چه می خواهی بگو
فاش کن دیگر از این بدتر ، چه می خواهی بگو
آتشی بر دل نهادی ، شعله ور گردد همی
جز دلی سوزان و چشم تر ، چه می خواهی بگو

۱۷۵۲.هرچه می خواهی(۴)


زین همه ظلم و ستم یکسر، چه می خواهی زما
هیچ شرمت نیست ، در باور چه می خواهی  زما
تا به کی حیلت بسازی بر من بیچاره چند؟
در امانی زین همه کیفر ، چه می خواهی ز ما

۱۷۵۳.هرچه می خواهی(۵)


می بری ما را به خسران ، آنچه می خواهی بگو
می کشی هر دم به عصیان، آنچه می خواهی بگو
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ، در امتحان
می دهی هر لحظه فرمان ، آنچه می خواهی بگو

۱۷۵۴.هر چه می خواهی(۶)


من نمی دانم حقایق را ، چه می خواهی بگو
من  نمی جویم سلایق را، چه می خواهی بگو
عمر ما دارد به پایان می رسد رحمی نما
من نمی خواهم علایق را ، چه می خواهی بگو

 

۱۷۵۵.هرچه می خواهی(۷)

آخر ای دنیا ز ما دیگر چه می خواهی بگو
فاش گو بهتر از این گوهر چه می خواهی بگو
چند می بالی به خود ای چرخ گردون در نظام
عاشقان را می کشی بدتر، چه می خواهی بگو

 

۱۷۵۶.هرچه می خواهی(۸)


می زنی شاه و گدا را ، آنچه می خواهی بگو
گه بری بالای بالا، آنچه می خواهی بگو
امتحان ها می کنی دائم ز سختی یا مقام
می دهی رنج و بلا را، آنچه می خواهی بگو

 

۱۷۵۷.هرچه می خواهی(۹)
می زنی خنجر به آنی ، هرچه می خواهی بگو
دشمن قداره می مانی ، هر چه می خواهی بگو
من که می دانم تویی دانا ،  فریبم می دهی
گر توانی رحم بنما ، هر چه می خواهی بگو

۱۷۵۸.هرچه می خواهی(۱۰)


می دهی جلوه به دنیا، هر چه می خواهی بگو
تا فریبند چون منی را، هر چه می خواهی بگو
می بری پیر و جوان را ، کی دهی فرصت به ما
دست بردار از  خطا یا ، آنچه می خواهی بگو

 

۱۷۵۹.حضرت زهرا(۱)

بی تامل ، اسوه ی حجب و حیا را می زنند
بهر دنیا ، همسر  شیر خدا را می زنند
تا خلافت را بدست آرند ، با مرگ نبی
بی محابا ، عصمت آل عبا را می زنند

۱۷۶۰.حضرت زهرا(۲)
بین آن دیوار و در ، خیرالنسا را می زنند
روز روشن با لگد ، شمس الضحی را می زنند
داد غیرت می زنند و لاف  دین ، نامحرمان
بی محابا ، دختر  بدر الدجی را می زنند

۱۷۶۱.حضرت زهرا(۳)
بی شرف ها ، یادگار مصطفی را می زنی
بی مروت ، نور چشم  مرتضی را می زنی
از برای قدرت چند روزه ی دنیا چنین
مظهر نور و صفا ، شمس الضحی را می زنی

۱۷۶۲.حضرت زهرا(۴)
شامیان ، صاحب عزا فرزند زهرا می زنند
در مسیر شام و کوفه ، دخترش را می زنند
می زنند با سنگ و چوب و نیزه ها بر غافله
بی شرف ها ، سرور اهل سجایا می زنند

۱۷۶۳.حضرت زهرا(۵)
  آبروی عالم و الگوی  انسان ها زدنند
مشعل و سرچشمه ی جوشان دریا را زدنند
سقط کردند محس زهرا ز میخ پشت در
با لگد  از پشت در  بر پهلوی زهرا زدنند

۱۷۶۴.حضرت زهرا(۶)
در زمین نینوا ، در قتلگه ، مولا زدنند
شمر ملعون سر جدا بنمود ، بی پروا زدنند
قلب زینب خون شود از طشت و از  داغ حسین
بر لبان نور هستی ، چوب خیزر را زدنند

 

 

۱۷۶۵.عدالت(۱)
گفت پیغمبر که مهدی وارث ما در جهان
بهره ها دارد ز اجداد خود و پیغمبران
صاحب علم و مقام است و کمالات و ادب
می کند بر پا عدالت ، مهدی صاحب زمان

۱۷۶۶.عدالت(۲)
خلق عالم را بود هادی و  منجی توامان
منتقم باشد امام و صاحب کون و مکان
می دهد تشکیل حضرت دولتی وقت قیام
تا شود برچیده هر ظلم و خیانت بی امان

۱۷۶۸.عدالت(۳)
یا ابا صالح نما رویت به مردم در جهان
آمده در کل ادیان الهی نامتان
او امام و رهبر کل جهان است و بشر
زین سبب گویند او را صاحب امر و زمان

۱۷۶۹.عدالت(۴)
مهدی است افشاگر و هادی برای بندگان
می شود اتمام حجت  بر همه پیر و جوان
حجت حق گر نماید عدل خود را او به پا
نیست مسکین و فقیری با قیامش در جهان

۱۷۷۰.عدالت(۵)
شیعیان در انتظار منجی خلق جهان
کی شود مقدور روی بی مثال و هم نهان
یکصد و هشتاد و دو القاب دارد آن امام
این ز آیات است و تعبیر و بیان خبرگان

۱۷۷۱.عدالت(۶)
تویی جانشین خدا در تمام جهان
نباشد جهان بی امام و ولی هر زمان
تویی حجت و قائم و مظهر اهل بیت
گشایش روا کن به مردم ، امید نهان

۱۷۷۲.عدالت(۷)
گر حجت حق آید ، دنیا شود گلستان
باشد اجازت آن، در دست حی سبحان
از جان و دل دعا کن ، شاید امام آید
با انقلاب مهدی، سر را رسان با سامان

۱۷۷۳.عدالت(۸)
از مکه او بیاید، با اذن و حکم یزدان
تو بهتربن نویدی، بر دیدگان انسان
حجت برای مردم، حجت تمام کرده
از حق طلب نمائید ، اذن قیام جانان

۱۷۷۴.عدالت(۹)
ای غایب از نظر ها، بنمای فهم قرآن
من عاشق نگاهت، ای پادشاه خوبان
شرح دعای ندبه، خود باز گو برایم
ذکر دعای حضرت، فیضی دهد فراوان

۱۷۷۵.عدالت(۱۰)
ای وارث محمد، زیبای خوب رویان
تو آیت غدیری، محبوب هر مسلمان
نامت عجین به عدل است، بر پا نما حکومت
قدری تفقدی کن، آرامش دل و جان

 

۱۷۷۶.معاد(۱۱)


مرمر جسمت چه سان فرسوده ای
چون نمودی طی دوران در جهان

۱۷۷۷.معاد(۱۲)


ثروتت را چون بدست آورده ای
در کدامین راه مصرف کرده ای
مهر ورزیدی تو بر آل رسول
یا که در نفی ولی دل برده ای

 

۱۷۷۸.معاد(۱۳)
بین سلیمان با ملک دارد سخن
در خصوص قبض جان از جسم و تن
چهره ات بنما تو اندر این جهان
تا که عبرت آن شود  بر مرد و زن

۱۷۷۹.معاد(۱۴)


گر فرو آیم ز بهر قبض جان
آن نباشد بر همه یکسان ز آن
بستگی دارد به ایمان و شعور
چهره ام گه مخفی است و گه عیان

۱۷۸۰.معاد(۱۵)
چهره ام بر مردم صاحب کمال
باعث حیران شده اندر جمال
لیک چون بر اهل جور آیم فرود
قابل رویت نباشد ، عرض حال

۱۷۸۱.معاد(۱۶)


چون گنه قلب تو را تسخیر کرد
ذکر حق کی بر دلت تاثیر  کرد
هر که نفس خویش را درمان نکرد
کی درون و جان خود  تدبیر کرد

۱۷۸۲.معاد(۱۷)


اژدهای نفس گر گردد رها
موسیی باید که گیرد اژدها
تا عصایی سازد و آید بدست
پس مکن آن را رها  با ادعا

 

۱۷۸۳.معاد(۱۸)
گفت مولایم حسین بر اهل جور
قبل هر فسقی ز رزق حق مخور
گر توانی شو ز ملک حق برون
نیک دانم می بری آن را به گور
۱۷۸۴.معاد(۱۹)


رو به جایی تانبیند حق تو را
گر توانی جان مده در این سرا
وانگهی باشد تو را سوی گناه
خوب می دانم نداری این قوا

 

 

 


 

 

۱۷۸۶.توحید(۱۱)


چون که خود گفتی به سوی من بیا
هر کجا باشی بیایم ای خدا
گرچه راهت روشن است بر خالصان
اذن تو خواهم امید و رهنما

۱۷۸۷.توحید(۱۲)


ای خدای بی نیاز و چاره ساز
مرکب معراح من باشد نماز
چون مسافر سوی کوی دلبرم
من گنه کارم عطا بنما جواز

 

۱۷۸۸.توحید(۱۳)
همچو مرغی در میان آسمان
بل ببینم  جلوه ای از آن جهان
یا بجویم روی ماهت در لقا
زانکه باشی دلربا و دلستان

۱۷۸۹.توحید(۱۴)


آرزو دارم که گردم یک نفس
لحظه ای آزاد از بند قفس
تا ببینم نور ذات ایزدی
خالق یکتا تویی ای دادرس

۱۷۹۰.توحید(۱۵)


هادی این ره مرا پیغمبر است
کاو مراد و مقتدا و رهبر است
چون چراغی راه را روشن کند
او امین و مرشد و هم داور است

 

۱۷۹۱.توحید(۱۶)
اندر این ره پستی و بالا بود
کی رسد هر کس که بی تقوا بود
من خطا کار و گنه کار و فقیر
هر که با یزدان بود والا بود

۱۷۹۲.توحید(۱۷)


چون قیامت گشت و هنگام حساب
روز فصل آید شود گاه جواب
خود تو می بخشی گناهان مرا
نامه ام خالی بود از هر ثواب

۱۷۹۳.توحید(۱۸)


من به امید تو این ره آمدم
در پی فضل تو آگه آمدم
لیک در پیشت کنون شرمنده ام
سوی یکتا گوهر و شه آمدم

۱۷۹۴.توحید(۱۹)


من که دانم کرده ام با خود جفا              
  شرمسارم در حضورت ای خدا
تو عظیمی و کریمی و رحیم
خود تو می بخشی جفاها هم خطا

۱۷۹۵.توحید(۲۰)


این مسافر کی به مقصد می رسد
تا دمی کاو دل بر این دنیا نهد
زرق و برق این جهان مانع شده
ای خدای واحد و یکتا احد

 

 

 



 

 



 

 


 



 



 

 

 



 





 



 



 

 

 


 

 



 

 


 

 

 

 

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

حیا

حیا
جمعی به بهانه بی حیا شد      
در محضر حق ادب فنا شد 
هر کس که ادب مرام او بود
محبوب خلایق و خدا شد
   دلربا شد

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

فساد

فساد
عامل بی بند و باری ، هم به ظاهر هم خفا     
در گناه است و فساد  است و هوا
علت افزونی رزق حلال  است ، مغفرت
عامل شور و شعف ، باشد توکل بر خدا

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

خوشبختی

خوشبختی
عامل خوشبختی و رفع نیاز     
در ستایش با خدای چاره ساز             
باعث کسب کمال آدمی
  در نماز است ، در نماز است ، در نماز

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

جدال با نفس

جدال
هر که خواهد روی پاک ذوالجلال        
 ابتدا  عاشق شود ، تا وانگهی یابد کمال
هفت شهر عشق را طى کردن است  
   نفس دون را کشتن است ، جنگ و جدال

  • علی رجالی