باسمه تعالی
مرثیه سیدالشهدا( ع)
ای اهل حرم(۸)
ای کربوبلا! نورِ شبِ تار نیامد
کز دشتِ تو جز نالهی دلدار نیامد
ای اهل حرم! شام گذشت و سحر آمد
جز ناله، دگر ننگِ ستمکار نیامد
با آنکه تن شاهِ شهیدان به زمین ماند
از بام ستم، نالهٔ بیدار نیامد
با خون جگر، مشعل توحید فروز است
کز دین خدا غیر وفادار نیامد
هر نیزه که سر برد، نشان است ز بیداد
از عشق، دگر مهرِ ستمیار نیامد
آتشزدگان را ستم آزرد، ولی حیف
کز نورِ خدا داغِ گنهکار نیامد
دشمن همه پنداشت که افسانه سرآمد
زان قصه، دگر نغمهی تکرار نیامد
اما ز سرِ نیزه، نوا داشت حقیقت
کز خلق، دگر نغمهی انکار نیامد
آرام، ولی در دل او رعد نهان بود
کز چشمِ وَی آن نغمهی بیدار نیامد
در کرببلا نالهی زهراست به گوشم
کز خصم، دگر مهرِ خریدار نیامد
گفتند: در این قافله، آیین خدا بود
از خلق، دگر نغمه ی بیدار نیامد
در دشت بلا خونِ حقیقت شده جاری
از خصم، دگر فهمِ سزاوار نیامد
تاریخ بگوید که حسین است حقیقت
کز صبرِ علی، آنهمه اصرار نیامد
از کوفه گذشتند، ولی شام چه آورد؟
کز روح، دگر طاقتِ تکرار نیامد
در شام، اگر گریه نکردند به ظاهر
از باطنشان نالهی بیزار نیامد
سجادهنشینِ شبِ تاریک اسارت
از آهِ نهان نغمهی تکرار نیامد
سجاد چو در قصرِ ستم، سر به دعا داشت
زان بَند، دگر ننگِ گرفتار نیامد
زینب به تنِ سوخته، در خطبه درخشید
کز خیمه، دگر عطرِ گهربار نیامد
آوای وی آتش به دل اهل ستم زد
کز عقل، دگر آینهبردار نیامد
شام از پی آن خطبه، سراپا شده مبهوت
کز قصر، دگر فخرِ ستمکار نیامد
بردند سرِ خون خدا بهر تماشا
کز خلق، دگر فطرتِ بیدار نیامد
دیدند سری، نطقِ حقیقت به زبان داشت
کز ملک، دگر فهمِ خریدار نیامد
سجادهنشینِ شبِ آتشزدهی عشق
جز آهِ دل و سجدۀ بسیار نیامد
در قصرِ ستم، بانگ برآورد زِ اندوه
کز داغِ حرم، خندهی جبار نیامد
بر نیزه درخشید، حقیقت به تجلّی
کز فکر، دگر تیرهنگر کار نیامد
فرمود که دنیا نشود مایهی فخرت
کز شام، دگر نورِ شبافزار نیامد
این خون شهید است که فردا شود افشان
کز خشمِ خدا نسل تو تکرار نیامد
با خونِ شهیدان شده تفسیرِ هر آیه
کز مهر، دگر رحمِ گنهکار نیامد
ای کربوبلا، قبلهی آزادگی امروز
کز خاکِ تو جز نور علمدار نیامد
در دفتر دل ثبت شد این شعرِ «رجالی»
کز بوسهات، ای ماه! گُهربار نیامد
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۴/۲۱