باسمه تعالی
محموعه رباعیات واژه های عرفانی(۹)
صفات
تجلی حق در صفات خداست
نه در ذات او و نه در جلوههاست
فرشته دمد روح را در بشر
به اذن خدا جاودانی رواست
فیض
خوشا آنان که ایمان در قیامت
رهاشان کرد از افسونِ غفلت
برای کسب فیض نور سرمد
گذشتند از خود و دنیا و ثروت
فیض مقدس
فیضی که ز ذات او روان است هنوز
آیینهی حق، دلِ جهان است هنوز
این هستیِ ما ز سایهی فیضِ خدا
بنگر که بَر آن فروغ، جان است هنوز
فیض اقدس
فیضی ز خدا بیکران میتابد
در ذات قدیم، جاودان میتابد
از فیضِ ازل، عالمی شد پیدا
از چشمهی حق، بر جهان میتابد
عالم جبروت
در عالم بالا جبروت است نهان
مافوق فلک باشد و بیرون ز زمان
هر کس که ز عشق پانهد در این ره
رازی ز خدا و نور حق گشت عیان
عالم ملکوت
در عالم دیگر، ملکوت است پدید
آنجا همه از نشان یار است امید
روح و ملک است و قدسیان رقص کنان
هر گوشه پر از لطف خدا هست نوید
عالم ناسوت
در عالم ناسوت، روان حبس شود
دل از غم دوری و فغان حبس شود
این عالمِ فانی، سرای من و توست
عشقی به خدا، در نهان حبس شود
حیران
از جلوهٔ روی حق، جهان حیران است
این عقل زِ شوقِ تو به دل نالان است
در حیرتم از جلالِ رویت، ای دوست
خورشید جمالِ تو مرا درمان است
نفی صفات
در نفی صفات، فکر درمان باشم
از هر هوسی تهی و انسان باشم
نفی «من» خویش از وجود و جانم
در وادی عشق، غرق جانان باشم
بی نیازی
از ناز و نیاز هر دو فارغ باشم
چون سایه به لطف دوست، لایق باشم
از هر هوسی دلم رها گردد ، چون
کافیست مرا که در حقایق باشم
تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی