باسمه تعالی
مرثیه سیدالشهدا(ع)
ای اهل حرم(۷)
ای اهل حرم! پرچمِ ایثار نیامد
از معرکه، آن ماهِ علمدار نیامد
زینب چو به گودالِ بلا دید برادر
دید از تنِ او، جز غم و آزار نیامد
ای خاک، گواهی بده از پیکرِ پاکش
کز جسم، دگر بوی گُلزار نیامد
بر قاتلِ او، خشمِ خدا باد مکرّر
کز جرم، دگر عذرِ سزاوار نیامد
با خونِ حسین، آینهی حق شده روشن
کز ظلمت شب، مهرِ پدیدار نیامد
تا شام ابد، داغِ حسین است به عالم
از کعبه، صدای دلِ بیدار نیامد
با پیکر او، آینهی وحی جلا یافت
کز نامِ نبی، بیسر و دستار نیامد
بین الحرمین، اشکِ یتیمان شده جاری
با صبر، دگر زینتِ احرار نیامد
فریاد کشیدند همه خار و گل و برگ
در کرببلا، آن گل گلزار نیامد
خون گشت نثارِ گل اسرار، ولی حیف
در باغِ یتیمان، گلِ بیخار نیامد
هر نیزه و شمشیر، گواهیست به تاریخ
کز آتش بیداد، به جز زار نیامد
شمشیر زدند از پی تزویر، به قرآن
از مهر، دگر مشعلِ انوار نیامد
دین را به سر نیزه گرفتند، ولی حیف
در وادی دین، فطرتِ بیدار نیامد
بر نیزه، اگر آیهی تطهیر درخشید
از چشمِ سیهدل، اثرِ یار نیامد
افتاد حیا از دل شب، زان شب تیره
جز پردهدری،ظلم ستمکار نیامد
از خیمه به ویرانه رسیدند اسیران
کز عدل، دگر حکمِ سزاوار نیامد
بر چهرهی دشمن، غضب و خوار عیان شد
از خطبه ی زینب دل بیدار نیامد
فرمود: منم فخرِ علی، دختر زهرا
کز خصم، دگر جرأتِ گفتار نیامد
لرزید جهان از سخنِ روشنِ زینب
از کوفه، دگر غیرتِ احرار نیامد
از شام، صدای ستم و زخم برآمد
کز خلق، دگر نفخهی ایثار نیامد
از کرببلا، آتشِ توحید بلند است
از شامِ ستم، فجرِ پدیدار نیامد
در کاخ ستم، باز سر از نیزه درخشید
زان آینه، غیر از سخنِ نار نیامد
با خطبه ی زینب، شرری بر دل و جان شد
با توبه، دگر فرصت تکرار نیامد
زان خطبه، اگر چشمِ دلی باز شد آندم
از چشمِ ستم پیشه، جز انکار نیامد
در شام ستم، نالهی معصومهی زینب
جز زخم، دگر مرهم و غمخوار نیامد
با خطبهی زینب، ورقِ حادثه برگشت
کز خط ستم، شرحِ وفادار نیامد
از شورِ شهیدان، به جهان بانگ حقیقت
کز صبر، دگر طاقتِ انکار نیامد
بر لب، سخن از وحی خدا بود نمایان
کز فطرت دشمن، اثرِ کار نیامد
از شام ستم، چشمِ دلِ منتظران را
تا صبح، دگر مژدهی دلدار نیامد
تا صبح قیامت، بُوَد این داغ" رجالی"
کز کرب و بلا، وعدهی دیدار نیامد
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۴/۲۰