باسمه تعالی
قصیده سیدالشهدا (ع)
ای اهل حرم(۴)
از خیمه، دگر شورِ علمدار نیامد
کز قافلهاش، نالهی دلدار نیامد
ای ماهِ حرم رفتی و شد شام سیهپوش
کز یاد تو، جز حسرتِ بسیار نیامد
خورشید سرافراز، به خون گشت دل آزار
کز خیمه دگر، مرد وفادار نیامد
از خیمه اگر ناله برآمد، نه عجب بود
کز دیدهی خونبار، دگر کار نیامد
چون خونِ خدا ریخته در دشتِ مصیبت
فریادِ قضا، سوی گرفتـار نیامد
شد گنبد خون، چترِ شبِ خستهی زهرا
کز اخترِ دل، روشنیکار نیامد
چون خیمهنشینان همه در غم بنشینند
از شورِ حرم، مهرِ پدیدار نیامد
بر خیمه گذر کرد ستم، شعلهفشان شد
کز رحم، نشان در دلِ خونخوار نیامد
ای چشمِ فلک، اشک روان از دلِ زینب
کز هجر، به جان جز شرر و بار نیامد
ای ماهِ حرم رفتی و شب غرقِ فغان شد
کز مهر تو، جز نالهی خونبار نیامد
در کرببلا داغِ ابد مانده به هستی
کز عمر، دگر فرصتِ دیدار نیامد
افتاد زِ مرکب، تنِ خورشیدِ حقیقت
کز دشت، نسیمِ دمِ دلدار نیامد
خورشید اگر رفت، شب افتاد به خیمه
کز مهرِ دگر، نورِ وفادار نیامد
بر خاکِ بلا پرتوِ جان گشت شهادت
کز خون شهیدان، دگر بار نیامد
هرچند تنِ پاک شهیدان همه افتاد
کز دل، اثر از عهد و وفادار نیامد
شد کرببلا عرصهی توحید و رشادت
کز شرک، دگر شوکت و اقرار نیامد
خورشید عدالت به زمین خورد ز پیکار
کز صبح، دگر نورِ سزاوار نیامد
لب تشنه و تن بیسر و دل پر ز تلاطم
کز دشت، دگر رحمتِ بسیار نیامد
ای دشت بگو، کیست که بر خاک فتاده؟
کز نسل نبی، این همه آزار نیامد
ای کاش دگر فتنه نبیند دلِ جانان
کز حنجرهاش، نغمهی دلدار نیامد
ای دیدهی دل اشک فشان بر تنِ مظلوم
کز آهِ جگر، شرحِ علمدار نیامد
شد سینهی تاریخ، پر از داغِ حسینی
کز لوحِ ابد، نقشِ گهربار نیامد
تا روزِ جزا، گریه بر این دشت سزاوار
از کوی وفا، سایه ی دلدار نیامد
ای اهل حرم، خون خدا غرق زمین شد
کز غیرتِ آن شاه، مددکار نیامد
ای زینبِ دلخسته ببین شامِ غریبان
از جبهه دگر ماهِ سپهدار نیامد
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۴/۱۷