باسمه تعالی
مکارم اخلاق
جلد دوم
شرحی بر رباعیات پرفسور علی رجالی
فهرست مطالب
پیش گفتار
مقدمه
فصل اول
ارزشهای اجتماعی و انسانی
۱.همدلی
۲.تعاون
۳.همکاری
۴.حقیقت
۵.رعایت حقوق
۶.عهد
۷.حقطلبی
۸.عشق
۹.حفظ وحدت
۱۰دلسوزی
۱۱.شادی
۱۲.ازدواج
۱۳..دوستی
فصل دوم
ارزش های اجتماعی و معنوی
۱.علم
۲.زندگی
۳.دل
۴.خود سازی
۵.فرهنگ
۶.اخلاق
۷.خوشبختی
۸.گریه
۹.ذکر
فصل سوم
ارزش های اخلاقی
۱.جهل
۲.رزق
۳.خود خواهی
۴.حسد
۵.غرور
۶.تبعیض
۷.عذاب الهی
۸.ریاکاری
۹.حرص
۱۰.آرامش
۱۱.کمک رسانی
۱۲.بغض
پیش گفتار
به نام خداوند حکیم و مهربان
اخلاق و ادب، ستونهای استواری هستند که بر آنها بنای زندگی شایسته انسانی استوار میشود. در میان قالبهای گوناگون شعری، رباعی یکی از گوهرهای درخشان ادبیات فارسی است که با زبانی کوتاه و پرمغز، مفاهیمی عمیق و ماندگار را به مخاطب عرضه میکند. رباعی، در چهار مصراع مختصر خود، میتواند گاه بیشتر از یک کتاب، پیامهای اخلاقی و انسانی را به قلب و جان خواننده منتقل کند.
در این کتاب ، مجموعهای از رباعیات اخلاقی گردآوری شده است که هر یک حاوی نکتهای ناب و آموزنده از حکمت و فضیلت انسانی است. پس از هر رباعی، شرحی کوتاه و مختصر آمده است. این روش برای آن انتخاب شده که ضمن احترام به موجز بودن و استقلال زیبای رباعیات، خواننده بتواند بهسرعت مفهوم و پیام اخلاقی آن را دریابد و تأملی کوتاه اما عمیق بر مضمون داشته باشد.
توضیحات مختصر بعد از هر رباعی، صرفاً راهنمایی است برای درک بهتر نکته نهفته در شعر، و قصد آن نیست که زیبایی و تأثیر رباعی را تحلیل یا محدود کند. بلکه هدف این بوده است که با پرهیز از اطاله کلام، فرصت اندیشیدن و بهرهگیری از این آموزهها برای خوانندگان فراهم شود.
امید دارم که این کتاب بتواند همچون چراغی کوچک، راهی روشن به سوی اخلاق نیکو و زندگی شایسته بگشاید و خوانندگان را به تأمل و کاربرد آموزههای اخلاقی در زندگی فردی و اجتماعیشان ترغیب کند. از درگاه خداوند متعال میخواهم که این اثر، گامی هرچند کوچک در مسیر گسترش فضیلت و انسانیت باشد.
سراینده اشعار سبکی ساده، روان و عمیق را در سرایش شعر دنبال میکند. برخی ویژگیهای سبک او عبارتاند از:
۱. سادگی در زبان و بیان:
شعرهای او از کلمات ساده و قابلفهم استفاده میکنند که به عمق پیام و احساسات کمک میکند.
۲. استفاده از مفاهیم انسانی و اخلاقی:
موضوعاتی مثل دوستی، تعاون، عشق، صلح، و همدلی از محورهای اصلی آثار او هستند.
۳. رنگ عرفانی:
در اشعار او، نوعی نگاه عرفانی و معنوی به مسائل زندگی دیده میشود که ارتباط انسان با خداوند و هستی را پررنگ میکند.
۴.توجه به مضامین اجتماعی:
اشعار او اغلب نگاهی به بهبود روابط انسانی، خدمت به جامعه، و ترویج ارزشهای اخلاقی دارند.
۵.وزن و قافیه منظم:
در قالبهایی مثل رباعی و دوبیتی، اشعار او از نظر موسیقایی بسیار دلنشین و موزوناند.
مقدمه
سه عامل تضاد،تکرار و تشابهات در زیبایی رباعی نقش مهمی ایفا می کند.تکرار ردیف در مصرع های اول،دوم و چهارم به زیبایی رباعی اضافه می کند.آوردن مفاهیم مثبت و منفی در رباعی به جذابیت رباعی کمک می کند.همچنین وجود تشابهات با پدیده های گوناگون باعث هنری شدن شعر می شود و از حالت کلاسیک خارج می گردد.
اخلاق، بهعنوان رکن اساسی زندگی انسانی، همواره چراغ راه انسانها در مسیر سعادت و کمال بوده است. در روزگار کنونی، که پیچیدگیهای اجتماعی، پیشرفتهای فناوری و چالشهای فرهنگی با سرعتی بیسابقه در حال تغییر و تحول هستند، نیاز به تأمل دوباره بر ارزشهای اخلاقی بیش از پیش احساس میشود.
کتاب "مکارم اخلاق، با هدف تبیین و گسترش مبانی اخلاقی در زندگی فردی و اجتماعی نگاشته شده است. در این مجموعه تلاش کردهام تا با نگاهی جامع و بهروز، مفاهیم اصیل اخلاقی را مورد بررسی قرار داده و راهکارهایی عملی برای تقویت فضایل انسانی ارائه دهم. این اثر ادامهای بر جلد اول این مجموعه است که با استقبال و علاقه خوانندگان و محققان روبهرو شد و مرا بر آن داشت تا با تعمیق در موضوعات جدید و واکاوی چالشهای روز، مسیری نو در این مسیر بگشایم.
در این کتاب، تلاش شده است تا ضمن توجه به آموزههای دینی و ارزشهای فرهنگی، به یافتههای علمی و تجربی نیز پرداخته شود. نگاهی که بر این مجموعه حاکم است، تلفیقی از تعالیم معنوی و دستاوردهای عقلانی است که به باور من، تنها با این رویکرد میتوان اخلاق را بهعنوان نیرویی محرک در زندگی انسان امروز بازآفرینی کرد.
این اثر را به همه کسانی تقدیم میکنم که به ارزشهای اخلاقی عشق میورزند و در پی گسترش نیکی و فضیلت در جامعه بشری هستند. امید دارم که این کتاب بتواند گامی مؤثر در جهت ارتقای فرهنگ اخلاقی و انسانی جامعه بردارد و پلی باشد برای نزدیکی دلها و همافزایی خردها.
از خداوند متعال میخواهم که این تلاش، در مسیر رضای او و در جهت خدمت به بشریت باشد.
ادب و اخلاق همواره گنجینههایی بیپایان در فرهنگ و تاریخ بشری بودهاند. در این میان، شعر فارسی بهویژه قالب رباعی، با زیبایی مختصر و عمیق خود، ابزار بینظیری برای بیان مفاهیم والای اخلاقی و معنوی است. رباعی، با چهار مصراع کوتاه اما پرمغز، میتواند درسهای بزرگی را در دل خود جای دهد و چراغ راهی برای زندگی انسانها باشد.
در این کتاب بر آن شدیم تا مجموعهای از رباعیات اخلاقی را گردآوری و شرح دهم. این رباعیات، هر یک دُرّی درخشان از حکمت و فضیلتاند که از دل فرهنگ غنی ادبیات فارسی برخاستهاند و پیامآور نکات ظریف اخلاقی و انسانیاند. هدف این اثر، نهتنها ارائه این گوهرهای ادبی است، بلکه تلاشی برای تأمل عمیقتر بر معانی آنها و کاربردشان در زندگی روزمره ماست.
در شرح این رباعیات، تلاش کردهام با زبانی ساده و روان، به بررسی مفاهیم و پیامهای اخلاقی هر رباعی بپردازم و راهکارهایی عملی برای بهرهگیری از این آموزهها در زندگی فردی و اجتماعی ارائه کنم. این شرحها بر آناند تا پلی باشند میان ادبیات کلاسیک و چالشهای اخلاقی امروز، و مخاطب را به سوی بازآفرینی ارزشهای اخلاقی در زندگیاش دعوت کنند.
این کتاب را به همه عاشقان ادب و اخلاق تقدیم میکنم. امید دارم که این اثر بتواند زبانی تازه برای بیان نیکیها و چراغی برای پیمودن راه راست در دل خوانندگان باشد. از خداوند مهربان میخواهم که این تلاش ادبی و اخلاقی، مقبول او و رهگشای انسانها باشد.
علاقه مندان به مطالعه آثار علمی و اشعار اینجانب می توانند به سایت و وبلاگ زیر برای ذخیره مطالب مراجعه کنند. ضمنا امکان خرید کتابهای اشعار اینجانب توسط سایت الفهرست مقدور می باشد.
سایت علمی اینجانب:
https://www.researchgate.net/profile/Ali-Rejali-5
همچنین وبلاگ ادبی اینجانب به آدرس:
http://rejali2020.blogfa.com/
و
alirejali.blog.ir
سایت فروش کتاب:
https://alfehrest.com
علاقه مندان به مطالعه آثار علمی و اشعار اینجانب می توانند به سایت و وبلاگ زیر برای ذخیره مطالب مراجعه کنند. ضمنا امکان خرید کتابهای اشعار اینجانب توسط سایت الفهرست مقدور می باشد.
۱.کتاب مثنویات سیری منظوم در نهج البلاغه (حکومت اسلامی)
اثر : دکتر علی رجالی و دکتر مهدی میسمی
۲.کتاب غزلیات : تاریخ منظوم اسلام
اثر : دکتر علی رجالی و مهندس میسمی
۳.کتاب رباعیات : کلید خوشبختی
اثر: دکتر علی رجالی و دکتر مهدی میسمی
۴.دفتر اشعار : نوای دل
اثر :دکتر علی رجالی درکانون پژوهش اصفهان به چاپ رسیده است.
۵.کتاب قصاید : چلچراغ
اثر: دکتر علی رجالی
در انتشارات ذخایر اسلامی قم به چاپ شده است.
کلیه حقوق معنوی و مادی کتاب مکارم اخلاق(جلد دوم) متعلق به علی رجالی است.
فصل اول
بخش اول
همدلی
۱.از دیدگاه قرآن:
همدلی در قرآن به معنای درک دردها، نیازها و احساسات دیگران و تلاش برای رفع آنها است. قرآن بر مهربانی، محبت، و کمک به دیگران تأکید دارد:
آیه ۹ سوره حشر: «... وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ...»
این آیه اشاره دارد به ایثار و اولویتدادن به نیازهای دیگران حتی در شرایط دشوار.
آیه ۲ سوره مائده: «... وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى...»
به همکاری و همدلی در کارهای نیک و پرهیزکاری دستور داده شده است.
۲. از دیدگاه عرفان:
در عرفان، همدلی به معنای یگانگی با دیگری و درک عمیق وجود اوست. عارفان بر این باورند که همدلی ریشه در عشق الهی دارد و وقتی انسان محبت خدا را تجربه میکند، دیگران را نیز جلوهای از وجود الهی میبیند. مولانا میگوید:
«این جهان کوه است و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صدا»
همدلی به معنای فهمیدن رنج دیگران و بازتاب آن در رفتار انسان است.
۳. از دیدگاه دین:
در آموزههای دینی، همدلی به عنوان یکی از صفات مؤمنان شناخته میشود. روایات اسلامی تأکید دارند که مؤمنان باید همان چیزی را برای دیگران بخواهند که برای خود میخواهند:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «مَنْ لَا یَرْحَمْ لَا یُرْحَمْ» (کسی که رحم نکند، مورد رحمت قرار نمیگیرد).
امام علی (ع): «ما أَحَبَّ لِلناسِ أَحبَّهُ لِنَفْسِهِ وَکَرِهَ لَهُم مَا کَرِهَهُ لِنَفْسِهِ» (آنچه برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند).
نتیجه گیری:
همدلی در قرآن، عرفان و دین به معنای درک و همراهی عاطفی و عملی با دیگران، و ریشه در عشق و محبت الهی دارد. این مفهوم انسان را به سوی وحدت، یگانگی، و خیرخواهی برای دیگران هدایت میکند.
همدلی (۱)
راز وحدت همدلی و همرهی است
راه وصل است و کمال و مرهمی است
در کنار هم شدن، پیوستگی است
دل به دل نزدیک گردد، همدمی است
این رباعی دروازهای برای ورود به مفهوم همدلی است. شاعر همدلی را راز وحدت و کمال معرفی میکند که نقش شفابخش (مرهم) دارد. در کنار هم بودن را عامل پیوستگی میداند و این پیوستگی، نزدیکی دلها و همدمی را به همراه میآورد. شاعر تأکید دارد که همدلی کلید اصلی برای ایجاد صمیمیت و وحدت در میان انسانهاست.
همدلی (۲)
با زبان خوش شود دلها روان
در کنار هم، شود دلها جوان
گفتن تنها ندارد ارزشی
با عمل باید نمائی قصد جان
در این قطعه، شاعر به اهمیت زبان خوش و کلام نیکو در روان ساختن دلها اشاره دارد. همدلی، زمانی اثربخش است که از گفتار به عمل برسد. شاعر بر این نکته تأکید دارد که همدلی فقط در حرف نیست، بلکه باید در رفتار و کردار نشان داده شود. این رباعی نشانگر نگرش عملی به مفهوم همدلی است.
همدلی (۳)
همدلی شمعی است اندر سینهها
میدهد پیوند قلب و دل، صفا
در کنار هم، شود دنیا بهشت
تفرقه موجب شود رنج و بلا
شاعر همدلی را به شمعی تشبیه میکند که در دلها میسوزد و روشنی میبخشد. این شمع، صفا و پیوند میان دلها را تقویت میکند و میتواند جهان را به بهشت تبدیل کند. از سوی دیگر، شاعر هشدار میدهد که تفرقه باعث رنج و مصیبت خواهد شد. این رباعی نمادی از اثر دوگانه همدلی و تفرقه است.
همدلی (۴)
همدلی افزون کند مهرت چنان
دور سازد رنج و محنت هر زمان
روشنی بخشد دل و کردار ما
بر دل انسان نشیند بیامان
این رباعی همدلی را به عنوان عاملی معرفی میکند که مهر و محبت انسانها را افزایش میدهد. شاعر معتقد است همدلی میتواند رنج و محنت را از زندگی دور کند و دلها و رفتار انسانها را روشن و نورانی سازد. همدلی همچون نوری است که بر دل انسانها بیوقفه میتابد.
همدلی (۵)
دست هم گیرید در رنج و بلا
همدلی برگیرد از دلها خطا
رمز پیروزی بود در اتحاد
در طریق عشق، میگردد صفا
در این رباعی، شاعر به لزوم کمک به یکدیگر در هنگام سختیها اشاره میکند. همدلی میتواند کینه و خطا را از دلها پاک کند. اتحاد و همدلی را بهعنوان رمز پیروزی معرفی میکند و عشق را راهی برای رسیدن به صفا و آرامش میداند.
همدلی (۶)
هر جا که نشان همدلی پا گیرد
از لطف خدا، عشق به دلها گیرد
از مهر خدا، هزار نیرو گیرید
گلهای امید، هر کجا جا گیرد
در این رباعی، شاعر همدلی را به لطف و مهر الهی مرتبط میکند. همدلی باعث میشود عشق در دلها نفوذ کند و امید در زندگی شکوفا شود. شاعر به این نکته اشاره میکند که همدلی ریشه در مهربانی خداوند دارد و انسان را به سوی نور و امید هدایت میکند.
همدلی (۷)
هر جا که ندای همدلی بر ما شد
از لطف خدا، جان و دل شیدا شد
با مهر و صفا، گل از گلستان روئید
گلهای امید از نهان پیدا شد
این رباعی ادامه مضمون رباعی قبل است و از تجلی آثار همدلی سخن میگوید. شاعر بیان میکند که همدلی باعث شکوفایی عشق و امید در زندگی میشود. تصویر گلها و گلستان نمادی از رشد و شکوفایی در سایه مهر و صفا است.
همدلی (۸)
دل را ز غبار کینهها باید شست
در چشمهی مهر، بیریا باید شست
باید که جهان ز عشق گلگون گردد
غم را ز دل و ز آشنا باید شست
شاعر در این رباعی بر لزوم پاکسازی دل از کینهها تأکید دارد. او مهر و عشق را همچون چشمهای زلال میبیند که میتواند دل را از هر نوع آلودگی پاک کند. شاعر آرزو دارد که جهان با عشق متحول شود و غم و کینه از دلها رخت بربندد.
همدلی (۹)
در وسعت عشق، راه پیدا گردد
با دست وفا، مهر شکوفا گردد
گلهای امید، نو به نو، جان گیرد
هر قفل به مهر، بیصدا وا گردد
در این رباعی، شاعر عشق و وفا را کلید حل مشکلات و باز شدن گرهها معرفی میکند. او معتقد است مهر و وفا میتوانند امید را زنده نگه دارند و قفلهای بسته زندگی را بهآرامی باز کنند.
همدلی (۱۰)
دلها چو به نور عشق آزاد شود
در سایهی همدلی، چو بنیاد شود
غمها ز درون هماره بیرون گردند
از غفلت ما، چه ظلم و بیداد شود
این رباعی پایانی، همدلی را به عنوان راهی برای آزادی دلها معرفی میکند. شاعر باور دارد که در سایه همدلی، غم و اندوه از بین میرود. اما اگر غفلت کنیم، نتیجهای جز ظلم و بیعدالتی نخواهد داشت. این رباعی هشداردهنده و تأکیدی بر ارزش همدلی است.
نتیجه گیری:
مجموعه رباعیات "همدلی" یک اثر منسجم با مضامین اخلاقی و اجتماعی است که به زیبایی به اهمیت همدلی، عشق، و اتحاد پرداخته است. هر قطعه جلوهای تازه از همدلی را به تصویر میکشد و به تأثیر آن در زندگی فردی و اجتماعی اشاره میکند. شاعر از زبانی ساده، روان و تأثیرگذار بهره برده که آن را برای هر نوع مخاطبی دلنشین میسازد.
بخش دوم
تعاون
۱.از دیدگاه قرآن: در قرآن کریم، تعاون به معنای همکاری و کمک به یکدیگر در امور نیکو و تقویٰ آمده است. خداوند در آیه ۲ سوره المائده میفرماید:
"و تعاونوا علی البر و التقویٰ و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان"
ترجمه: "و در کارهای نیک و تقویٰ یکدیگر را یاری کنید و در کارهای گناه و دشمنی یکدیگر را یاری ندهید."
قرآن تعاون را در راستای انجام امور خیر و نیکو توصیه کرده و بر لزوم همبستگی و یاری انسانها در جهت اصلاح و رشد تأکید میکند.
۱.از دیدگاه عرفان: در عرفان اسلامی، تعاون به عنوان نمادی از عشق الهی و همکاری در مسیر حقیقت و معنویت دیده میشود. عارفان بر این باورند که انسانها باید در رسیدن به خداوند و کمال معنوی به یکدیگر یاری رسانند. تعاون در عرفان فراتر از کمکهای مادی است و به معنای کمک به رشد روحی و ارتقاء اخلاقی دیگران است.
۳.از دیدگاه دین: در دین اسلام، تعاون به عنوان یکی از اصول انسانی و اخلاقی مطرح است که در تمام جوانب زندگی انسانها از جمله اجتماعی، اقتصادی و معنوی باید در نظر گرفته شود. تعاون نه تنها به کمک به دیگران در مسائل مادی اشاره دارد، بلکه بر اهمیت همبستگی، عشق و خدمت به خلق تأکید دارد. در روایات نیز آمده است که کمک به دیگران به عنوان عبادت و وسیلهای برای نزدیک شدن به خداوند محسوب میشود.
نتیجهگیری:
تعاون در قرآن، عرفان و دین به معنای همکاری در انجام کارهای نیک و معنوی است که باعث ارتقاء فردی و اجتماعی میشود و انسانها را به سوی کمال و نزدیکی به خداوند هدایت میکند.
مجموعه رباعیات "تعاون" به زیبایی مفاهیم معنوی، اخلاقی و انسانی همچون همکاری، همبستگی، و یاری رساندن به یکدیگر را در قالب رباعیها بیان کرده است. در این مجموعه، مفهوم تعاون به عنوان یک فضیلت انسانی و دینی درک میشود که نه تنها در دنیای مادی، بلکه در بُعد روحانی نیز اهمیت زیادی دارد. هر رباعی در این مجموعه با توجه به معنای عمیق خود، تلاش دارد اهمیت "تعاون" را از جنبههای مختلف نمایان سازد. در ادامه، شرح مختصری از هر رباعی آورده شده است:
تعاون(۱)
کلید فتح دل اندر تعاون
بود در خدمت و یاری به انسان
چو باران می دهد جان ها صفا را
همی بخشد به دلها نور ایمان
در این رباعی، "تعاون" به عنوان کلیدی برای گشودن دلها و فتوحات معنوی معرفی میشود. تعاون با خدمت به انسانها همانند بارانی است که جانها را صفا میبخشد و دلها را از نور ایمان پر میکند.
تعاون(۲)
تعاون می برد دل سوی یزدان
رهاند دل ز هر زنجیر و خسران
زند پیوند دلها در ره مهر
گشاید جان ز قفل و رنج زندان
این رباعی بر این نکته تأکید دارد که تعاون، انسان را به سوی خداوند میبرد و از بندهای زنجیر و زیان رهایی میبخشد. پیوند دلها در مسیر محبت، باعث گشایش جان و رهایی از رنجها میشود.
تعاون(۳)
تعاون جلوه ای از لطف یزدان
ببخشد در دل ما نور ایمان
به دستی کان گره دستی گشاید
بر آن بوسد فروغ حق ز رحمان
در این رباعی، تعاون به عنوان جلوهای از لطف خداوند معرفی میشود که نور ایمان را در دلها میافشاند. همکاری انسانها همانند دستی است که گره دیگری را میگشاید و این عمل تحت نظر خداوند متعال است.
تعاون(۴)
تعاون مشعلِ رهِ رستگاریست
چراغی از صفا و سازگاریست
دلی کز عشق همکاری شود شاد
رها گردد ز غم، بر او قراریست
تعاون به عنوان مشعل رستگاری و چراغی از صفا و سازگاری معرفی میشود. هر دل که از عشق همکاری پر باشد، از غم رها میشود و به آرامش و قرار میرسد.
تعاون(۵)
ندای حق تعالی: در تعاون
بود یاری به خلق و لطف یزدان
گذاریم دست، در دست خلایق
دهد این ره تو را عز فراوان
این رباعی به صدای الهی اشاره دارد که در آن، تعاون و یاری به مردم به عنوان امری پسندیده و لطف الهی بیان میشود. در این راه، همکاری با دیگران، عزت و کرامت میآورد.
تعاون(۶)
تعاون برترین ره در عبادت
که بخشد دل ز عشق حق سعادت
بود شاداب و مسرور و سرافراز
هر آن کس عزتی یابد ز عصمت
تعاون به عنوان بهترین راه عبادت معرفی میشود که موجب سعادت و شادابی قلبها میشود. کسانی که در راه تعاون گام برمیدارند، عزت و کرامت الهی را تجربه میکنند.
تعاون(۷)
تعاون در امور خیر و دشوار
گشاید راه را تا عمق اسرار
به لطف ایزدی و عشق جانان
به نیکی گام بردار و چه بسیار
در این رباعی، تعاون در کارهای خیر و دشوار باعث گشایش راهها و دستیابی به اسرار الهی میشود. در این مسیر، با لطف خداوند و عشق به جانان، انسان به نیکی گام میبرد.
تعاون(۸)
اگر خواهی گشایش با سعادت
اگر خواهان عشقی و کرامت
کمک کن بر خلایق در مصیبت
نما یاری، اگر جویای رحمت
در این رباعی، تعاون به عنوان مسیر رسیدن به سعادت و عشق الهی معرفی میشود. اگر انسان به دنبال گشایش و رحمت است، باید در زمانهای سخت به دیگران یاری رساند.
تعاون(۹)
تعاون، رمز فتح و اتحاد است
چراغ دل، پر نور و سداد است
محبت راه حق هموار سازد
که جان سرشار از نور و وداد است
در این رباعی، تعاون به عنوان رمز پیروزی و اتحاد معرفی میشود که با روشن کردن دلها و پر نور ساختن آنها، راه حقیقت و محبت را هموار میسازد.
تعاون(۱۰)
تعاون، چون نسیمِ صبحگاه است
که گرمابخشِ دلهای تباه است
به هم آریم دست و دل به یاری
که این رسمِ خداوند و نگاه است
در این رباعی، تعاون به نسیم صبحگاه تشبیه میشود که جانهای پژمرده و تباه را گرم میکند. همکاری انسانها به عنوان رسم خداوند معرفی میشود که با نگاه الهی همراه است.
نتیجهگیری:
مجموعه رباعیات "تعاون" با زبان ساده و دلنشین خود، مفاهیم بلندی از همبستگی انسانی و اهمیت کمک به دیگران را در قالب اشعار بیان میکند. این رباعیها نه تنها به جنبههای اجتماعی و انسانی تعاون پرداختهاند، بلکه آن را به عنوان یک فضیلت الهی معرفی میکنند که از نظر روحانی و دینی نیز اهمیت بسیاری دارد. سراینده با استفاده از تصویرسازیهای شاعرانه، تأکید کرده است که تعاون نه تنها باعث پیشرفت فردی و اجتماعی میشود، بلکه در مسیر سعادت و رستگاری نیز نقش مهمی دارد.
در کل، این مجموعه رباعیات از لحاظ معنوی غنی است و میتواند راهنمایی برای افرادی باشد که به دنبال تقویت همبستگی و تعاون در جامعه خود هستند.
بخش سوم
همکاری
همکاری از دیدگاه قرآن، عرفان، و دین به معنای همکاری بر اساس اصول اخلاقی، کمک به یکدیگر در مسیر خیر و عدالت، و در راستای تقویت ارتباط با خداوند و خدمت به جامعه است. این مفهوم در هر سه حوزه بر همدلی، همافزایی، و تلاش جمعی تأکید دارد.
۱. از دیدگاه در قرآن:
در قرآن، همکاری به عنوان عملی پسندیده و ضروری برای تحقق خیر و تقویت جامعه مطرح شده است:
آیه ۲ سوره مائده: «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ»
خداوند به مؤمنان دستور میدهد که در امور نیکو و تقوی با یکدیگر همکاری کنند، و از همکاری در امور گناه و فساد پرهیز کنند.
آیه ۶۵ سوره توبه: «وَأَعِینُوهُمْ بِالْجَمَالِ وَالْبِرِّ»
بر کمک به یکدیگر در راستای خیر و نیکی تأکید دارد.
۲. از دیدگاه عرفان:
در عرفان، همکاری به معنای همدلی و همافزایی در مسیر سلوک معنوی است. عارفان همکاری را به عنوان همراهی با یکدیگر در راه رسیدن به حقیقت و عشق الهی میدانند:
مولانا میگوید:
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
در عرفان، همکاری به معنای همکاری با دیگران برای نزدیکتر شدن به خدا و حقیقت است.
همکاری در عرفان میتواند به معنای مساعدت معنوی و رشد جمعی در مسیر کمال باشد.
۳. از دیدگاه دین:
در دین، همکاری در راستای تحقق عدالت اجتماعی، کمک به نیازمندان، و ایجاد یک جامعه صالح و متعاون است. دین اسلام بر اهمیت تعاون در امور خیر و خدمت به خلق خدا تأکید دارد:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «الْمُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِ کَالْبُنْیَانِ یَشُدُّ بَعْضُهُ بَعْضًا»
مؤمنان به یکدیگر مانند بخشهای یک ساختمان هستند که یکدیگر را تقویت میکنند.
حدیث امام علی (ع): «النَّاسُ عِبَادُ اللَّهِ وَأَخْوَةٌ فِی الدِّینِ»
انسانها بندگان خداوند و برادران یکدیگر در دین هستند، و باید در راستای خیر و رشد دینی با هم همکاری کنند.
نتیجه گیری:
همکاری در قرآن، عرفان، و دین به معنای همدلی، همافزایی، و کمک به یکدیگر در جهت خیر و رشد معنوی است. قرآن بر تعاون در امور نیکو تأکید دارد، عرفان آن را به عنوان همراهی در مسیر کمال و حقیقت میداند، و دین آن را به معنای خدمت به دیگران و تقویت جامعه از طریق همکاری در امور خیر و عدالت معرفی میکند.
همکاری (۱)
کمک بر مردمان باشد عبادت
صفای جان و دلها با حمایت
ز یاری میشود دلها چه روشن
سبب گردد عنایت هم سعادت
این رباعی همکاری را عبادتی ارزشمند معرفی میکند که موجب پاکی دلها و صفای جان میشود. شاعر بر این نکته تاکید دارد که یاری رساندن به دیگران نه تنها نیازهای مادی را برطرف میکند، بلکه روشنی و شادی معنوی را نیز به همراه دارد.
همکاری (۲)
خلایق را کمک کردن چه نیکوست
محبت کن، سزاوار تو ای دوست
بهشت جاودان پاداش نیکی ست
بشر ذاتاً خداخواه است و حق جوست
در این شعر، کمک به دیگران عملی نیکو و انسانی دانسته شده است که پاداشی جاودانه در پی دارد. شاعر با اشاره به ذات خداجوی انسان، بر اهمیت محبت و کمک به همنوع تاکید میکند.
همکاری (۳)
در ظلمت و جهل، پست و گمراه شوید
در نیک و بد زمانه همراه شوید
چون کوه، در این جهان سکونی یابید
از زحمت راه، سخت و آگاه شوید
این رباعی به مسیر زندگی در شرایط دشوار اشاره دارد و همکاری و همراهی را راه نجات از گمراهی میداند. شاعر تاکید میکند که انسانها باید در کنار یکدیگر و با آگاهی از سختیهای راه، به ثبات و آرامش دست یابند.
همکاری (۴)
حق آگه و بیدار، هماره قادر
در همدلی و یاری مردم، ناظر
هر گام در این ره، قدم حق باشد
دست ازلی در دل و جان شد، حاضر
این شعر یادآور حضور همیشگی خداوند در مسیر همدلی و همکاری است. شاعر اینگونه بیان میکند که همکاری با دیگران، در واقع قدم گذاشتن در مسیری الهی است که در آن خداوند راهنمای انسان خواهد بود.
همکاری (۵)
همکاری در عشق، مثال بال است
پرواز دل است و سوی حق اقبال است
کامل شود آن دل که همراز شود
در سایهی عشق، عالمی خوشحال است
در این رباعی، همکاری به عنوان ابزاری برای عشق و کمال روح معرفی شده است. شاعر از عشق به عنوان نیرویی نام میبرد که دل انسان را به سوی حق میکشاند و همکاری را عاملی برای خوشبختی جهانی میداند.
همکاری (۶)
همکاری ما، همدلی ، همراهی است
در سختی و در مشقت و غمخواری است
گر مهر و محبت به خلایق باشد
از رنج رهایی و جهان نورانی است
این شعر همدلی و محبت را اساسیترین عامل برای کاهش سختیهای زندگی معرفی میکند. شاعر باور دارد که همکاری با دیگران میتواند رنجها را پایان دهد و دنیا را به مکانی روشنتر تبدیل کند.
همکاری (۷)
در سایهی حق، روح و جان شاداب است
در پرتوی مهر، جان و دل بیتاب است
با وحدت و همکاری و با عشق و صفا
روشنایی به دل و مهتاب است
این رباعی همکاری و عشق را سرچشمهی شادی و روشنایی میداند. شاعر بیان میکند که با اتحاد و همدلی میتوان به نورانیت درونی و آرامش دست یافت.
همکاری (۸)
هر دل چو ستارهای، فلک را یاری است
با هم که شوند روشنایی، جاری است
در سایهی حق، گر شود عشق فزون
با مهر و امید در جهان، بیداری است
در این رباعی، دلهای انسانها به ستارگانی تشبیه شدهاند که در کنار هم روشنی میبخشند. شاعر به نقش عشق و همکاری در بیداری اجتماعی و امیدواری به آینده اشاره دارد.
همکاری (۹)
با دست تو، شاخهای شکوفا گردد
در جمع تو، بذر مهر بر پا گردد
در سایهی حق، دل شود نورانی
نور ازلی، در دل ما گردد
این شعر تاکید میکند که هر عمل کوچک ما میتواند باعث رشد و شکوفایی شود. شاعر از تاثیر همکاری و همدلی در خلق جهانی پرنور و معنوی سخن میگوید.
همکاری (۱۰)
با یاری هم، به قلهها میرفتیم
با کار و تلاش، هر کجا میرفتیم
بر سختی کار فائق و پیروزیم
با همت خویش، یکصدا میرفتیم
در این رباعی، شاعر بر تاثیر تلاش جمعی در غلبه بر سختیها تاکید دارد. همکاری و اتحاد به عنوان راهی برای رسیدن به موفقیتهای بزرگ معرفی شده است.
نتیجهگیری:
اشعار مجموعهی همکاری، پیامآور ارزشهای انسانی و الهی همچون همدلی، محبت، و تلاش جمعی است. دکتر علی رجالی در این اشعار با بیانی ساده و پرمفهوم، اهمیت همکاری در ساخت دنیایی بهتر را به تصویر کشیده است.
بخش چهارم
حقیقت
حقیقت از دیدگاه قرآن، عرفان، و دین به معنای درک و شناخت واقعیتهای الهی، انسانی، و جهان هستی است. این مفهوم در هر سه حوزه به جستوجوی معنای عمیقتر زندگی، شناخت خداوند، و رسیدن به کمال انسانی اشاره دارد.
۱. از دید قرآن:
در قرآن، حقیقت به معنای واقعیتهای مسلم و روشن در مورد خدا، انسان، و جهان است که از طریق وحی و راهنماییهای الهی درک میشود:
آیه ۶۳ سوره یونس: «قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا یُعِیدُ»
حقیقت از جانب خداوند آمده است و باطل هیچگاه نمیتواند آن را تغییر دهد.
آیه ۳۳ سوره فاتحه: خداوند به عنوان حقیقت مطلق و راهنمای انسانها برای رسیدن به حقیقت معرفی شده است: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ».
۲. از دید عرفان:
در عرفان، حقیقت به معنای شناخت باطن وجود و اتصال به حقیقت نهایی (خداوند) است. عارفان بر این باورند که حقیقت در درون انسانها نهفته است و با پاکسازی دل و تزکیه نفس، میتوان به آن دست یافت:
مولانا میگوید:
«حقیقت چون آفتاب است، که در قلب هر کسی تابان است»
در عرفان، حقیقت به وحدت با خداوند و درک عمیق از روح جهان و انسانها اشاره دارد.
عارفان حقیقت را فراتر از ظاهر میبینند و آن را در تجلیات الهی و اتصال به ذات مقدس خدا جستجو میکنند.
۳. از دید دین:
در دین، حقیقت به معنای شناخت خدا، راههای صحیح زندگی، و اصولی است که انسان را به کمال میرساند. دین به حقیقت به عنوان راهی برای نجات و رستگاری نگاه میکند:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «الحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ وَعَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ»
حقیقت همیشه همراه با امام علی (ع) است، که در اینجا به معنای راهنمایی دینی است.
امام علی (ع): «حَقُّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَنْ تَعْرِفَهُ»
حقیقت وجودی خداوند در آسمانها و زمین است و شناخت این حقیقت هدف زندگی انسانهاست.
نتیجه گیری:
حقیقت در قرآن، عرفان، و دین به معنای درک واقعیتهای الهی و انسانی است. قرآن حقیقت را در وحی و شناخت خداوند میداند، عرفان آن را در اتصال به حقیقت نهایی و پاکسازی دل میبیند، و دین حقیقت را راهی برای شناخت خدا، زندگی صحیح، و رسیدن به رستگاری و کمال میداند.
حقیقت (۱)
حقیقت، همان عشق بیمنتهاست،
که دلهای عاشق ز او را رضاست.
جهانی درونت نهفتهست، بین،
که آن راه دل، سوی حق رهنماست.
در این رباعی، عشق بهعنوان جوهر حقیقت معرفی شده است. شاعر بیان میکند که رضایت دل عاشقان از عشق بیپایان نشأت میگیرد. با نگاه به درون خود، میتوان جهانی از اسرار را کشف کرد که راهنمای انسان به سوی حق است.
حقیقت (۲)
حقیقت، همان نور ذات خداست،
که بر قلب عاشق، چراغ هداست.
به هر ذره بنگر، که گوید خدا
جهان جمله آیات حق، بیخطاست.
این رباعی نور خداوند را حقیقت میداند که بر دل عاشقان میتابد و چراغ هدایت آنان است. جهان، مجموعهای از آیات الهی است که هر ذرهاش به وجود خداوند شهادت میدهد.
حقیقت (۳)
حقیقت، نسیمی ز جانان بود،
دل عاشقان را گلستان بود.
ز خود بگذر و سوی حق گام زن،
که او برتر از جن و انسان بود.
حقیقت، همان نسیم جانبخش الهی است که دل عاشقان را چون گلستانی شکوفا میکند. برای رسیدن به حقیقت، باید از خودگذشتگی کرد و گام در مسیر خداوند گذاشت که فراتر از تمام موجودات است.
حقیقت (۴)
حقیقت همان وحی یزدان خدا
شود متن و آیات قرآن خدا
هر آیه بود گوهری ناب و در
بخوانش، که یابی جهان خدا.
شاعر، حقیقت را در وحی الهی و قرآن میبیند. هر آیه را گوهری میداند که راهنمای انسان به سوی خداوند است. با تأمل در قرآن، میتوان جهان خدا را کشف کرد.
حقیقت (۵)
حقیقت همان راز پنهانِ ماست،
که هر ذرهای جلوهٔ از خداست.
به دریا نظر کن، به صحرا نگر
که هر موج دریا چو راز بقاست.
در این رباعی، حقیقت بهعنوان راز پنهان انسان و جلوه خداوند در هر ذره توصیف شده است. شاعر از مخاطب میخواهد که به دریا و صحرا بنگرد و در آنها راز بقای الهی را بیابد.
حقیقت (۶)
حقیقت ز قرآن پدیدار گشت،
به دلها پیامی ز قهار گشت.
بخوان و بیندیش، هر آیه را
سفیرِ هدایت ز دلدار گشت.
شاعر، قرآن را منبع حقیقت معرفی میکند که پیام هدایت الهی را به دلها منتقل میکند. هر آیه از قرآن، پیامآور هدایت است و باید با دقت و اندیشه خوانده شود.
حقیقت (۷)
حقیقت، در آیات یزدان نهان،
به دلها دهد علم و ایمان عیان.
کلامی که از سوی حق گشته نور،
رهاند ز ظلمت تو را هر زمان.
حقیقت در آیات الهی پنهان است و این آیات، علم و ایمان را به دلها هدیه میدهند. کلام خداوند نوری است که انسان را از تاریکی نجات میدهد.
حقیقت (۸)
حقیقت کلامی ز سوی خداست،
چراغ هدایت برای شماست.
بخوان آیههای خدا را ز جان
که این نور یزدان نهایت لقاست.
این رباعی قرآن را کلام خدا و چراغ هدایت معرفی میکند. توصیه میکند که آیات الهی را با جان و دل بخوانیم، چرا که این کلام نهایتاً به لقای خداوند میرساند.
حقیقت (۹)
حقیقت همان ذات یزدان و هوست،
که ذکر دل و روح انسان نکوست.
هر آیه بود چشمهٔ لطف حق
حقیقت، ز قرآن عیان و ز اوست.
حقیقت، ذات خداوند و ذکر اوست که مایه آرامش دلهاست. هر آیه از قرآن، چشمه لطف الهی است که حقیقت را آشکار میسازد.
حقیقت (۱۰)
حقیقت ز توحید بر جان شود،
دل از نور حق عشق یزدان شود.
کلام خدا حجتی آشکار،
برای خلایق، چو قرآن شود.
حقیقت از توحید و یکتاپرستی نشأت میگیرد و عشق به خداوند، دل را از نور الهی پر میکند. قرآن، حجتی آشکار و راهنمای انسانها به سوی حقیقت است.
نتیجه گیری:
این مجموعه با زبانی ساده و روان، مفاهیمی عمیق و عرفانی را بیان کرده و خواننده را به تفکر و تأمل در مسیر حق دعوت میکند.
بخش پنجم
حفظ حقوق
حقوق از دیدگاه قرآن، عرفان، و دین به معنای مجموعهای از اصول و ضوابطی است که برای حفظ کرامت انسانی، عدالت، و برقراری روابط صحیح میان افراد و جامعه تعیین شده است. در این سه حوزه، حقوق به عنوان واجبترین مسئولیتهای انسانی و دینی در ارتباط با دیگران و خداوند مطرح میشود.
۱. از دید قرآن:
در قرآن، حقوق به عنوان اصولی الهی برای برقراری عدالت، احترام به کرامت انسانی، و حمایت از حقوق فردی و اجتماعی بیان شده است:
آیه ۸ سوره نساء: «وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیْمًا رَقِیبًا»
در قرآن به احترام به حقوق دیگران، خصوصاً حقوق خانواده و نزدیکان تأکید شده است.
آیه ۳۵ سوره مائده: «وَأَنْتُمْ تَسَاءَلُونَ فِیهِ»
حقوق اجتماعی انسانها نسبت به یکدیگر، مانند حق برخورداری از عدالت و امنیت، در قرآن مطرح است.
۲. از دید عرفان:
در عرفان، حقوق به معنای احترام به حقوق الهی و انسانی است که بر اساس محبت، صداقت، و توجه به حقیقت زندگی شکل میگیرد. عارفان حقوق را به عنوان ابزاری برای نزدیک شدن به خداوند و ایجاد روابط معنوی و اخلاقی در نظر میگیرند:
مولانا میگوید:
حقِّ دوست را بدان و از آن بهره گیر
که به هر ذرهای که مینگری، حقیقتی است.
در عرفان، حقوق به معنای رعایت اصول معنوی و انسانی است که فرد را به خدا و حقیقت نزدیک میکند.
عارفان درک حقوق دیگران را جزء ضروریترین گامها در سلوک به سوی کمال میدانند.
۳. از دید دین:
در دین، حقوق به مجموعه مسئولیتها و تکالیفی اطلاق میشود که انسانها در برابر خداوند و یکدیگر دارند. دین بر عدالت، احترام به حقوق دیگران، و رعایت اصول اخلاقی و دینی تأکید دارد:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «أَعْطِ کُلَّ ذِی حَقٍ حَقَّهُ»
هر کسی را از حقوقش آگاه ساز و آن را رعایت کن.
حدیث امام علی (ع): «حَقُّ النَّاسِ عَلَیْکَ مَعْرُوفٌ وَالْبِرُّ إِلَیهِمْ»
حقوق مردم بر تو، معروف و عمل به نیکی است.
دین اسلام همچنین به حقوق انسانها در جامعه، حقوق زنان، کودکان، و نیازمندان تأکید دارد.
نتیجه گیری:
حقوق در قرآن، عرفان، و دین به معنای رعایت اصول عدالت، احترام به کرامت انسانی، و مسئولیتهای فردی و اجتماعی است. قرآن حقوق را به عنوان دستورهای الهی برای برقراری عدالت و رفاه انسانی معرفی میکند، عرفان آن را در راستای تقویت ارتباط معنوی و انسانی میبیند، و دین حقوق را به عنوان مسئولیتهای دینی برای حفظ عدالت، محبت، و تقوا میداند.
مجموعه رباعیات "حقوق" مجموعهای است که به بررسی و تبیین مفاهیم اخلاقی و اجتماعی مرتبط با حقوق بشر، عدالت، حقیقت و تقوا پرداخته است. این اشعار در قالب رباعی، با زبان ساده و در عین حال پرمحتوا، مفاهیم عمیق انسانی و اجتماعی را بیان میکنند.
حقوق(۱)
حق مردم، کی ز حق هو جداست؟
حق مردم دادنی باشد، بجاست
عدل میزان است در کسب حقوق
آنچه غیر حق بود ،کاری خطاست
در این رباعی، نویسنده به اصل مسلم حقوق انسانها اشاره میکند که هیچچیز نباید از حق مردم جدا باشد. حق باید به مردم داده شود، و عدالت ملاک در اعطای حقوق است. هر آنچه که خلاف حق باشد، ظلم و خطاست.
حقوق(۲)
هر که با حق بود، مقامش والاست
نزد مردم گرامی و دل آراست
در مسیر حقیقت است و کمال
در دو عالم شفیع و او با تقواست
در این رباعی، شخصیت فردی که به حق و حقیقت پایبند است توصیف شده است. او به دلیل پیروی از حق، در نظر مردم گرامی است و دل پاک و آراسته دارد. این فرد در مسیر کمال انسانی است و در دو جهان به عنوان شفیع مورد احترام است.
حقوق(۳)
آن کس که به حق مردم آگاه شود
دل پاک و زِ ظلم کینه کوتاه شود
در راه عدالت، آنکه جان میبخشد
محبوبِ خدا و اهلِ درگاه شود
این رباعی به آگاهی از حق مردم و تاثیر آن بر روح و رفتار فرد اشاره دارد. کسی که به حقوق مردم آگاه است، دل پاکی دارد و از کینه و ظلم رها میشود. در راه عدالت، کسی که جان خود را فدای دیگران میکند، محبوب خداوند و اهل درگاه او میشود.
حقوق (۴)
هرکس به امانت و عدالت کوشد
عدل و انصاف و صداقت کوشد
او مقامش رفیع است و بلند
هر لحظه به عافیت، سعادت کوشد
این رباعی بر اهمیت اصول اخلاقی همچون امانتداری، عدالت، انصاف و صداقت تأکید دارد و فردی را میستاید که به این ارزشها پایبند باشد. نتیجه این رفتار، دستیابی به جایگاهی والا و سعادت در زندگی فردی و اجتماعی است. شاعر در این اثر، به زبانی ساده و روان، انسان را به رعایت این فضایل دعوت میکند.
حقوق(۵)
حق گوهر ناب عدل و تقوا باشد
در سایهٔ عدل، دل مصفا باشد
هر کس ز ره صدق و حقیقت برهد
در ظلمت خویش غرق و تنها باشد
در این رباعی، حق به عنوان گوهر گرانبهایی معرفی شده است که در سایه عدل و تقوا یافت میشود. کسی که از مسیر صدق و حقیقت پیروی کند، از تاریکی و ظلمت رهایی مییابد. در حالی که کسانی که از مسیر حق منحرف شوند، در ظلمت خود غرق خواهند شد.
حقوق (۶)
هر کس که به عدل و حق قدم بردارد
ظلم و ستم از جهان و غم بردارد
در محفل یار، می شود حق راضی
چون ظلم و شقاوت و ستم بردارد
این رباعی بر اهمیت قدم برداشتن در مسیر عدالت و حق تأکید دارد. کسی که در این مسیر حرکت کند، میتواند ظلم و ستم را از جهان بزداید و در محفل یاران حق، رضایت خداوند را جلب کند. این فرد در پی رفع ظلم و شقاوت است.
حقوق(۷)
این رسمِ خرد، طریقِ قرآن باشد
در سایهٔ حق، دل ز فرقان باشد
هر دل که نهد عدل، به یزدان برسد
در صلح و صفا، دلش ز پاکان باشد
این رباعی به ارتباط مستقیم بین خرد، قرآن و عدالت اشاره دارد. کسی که از خرد و عدالت پیروی کند، دلش از اختلاف و تفرقه پاک میشود. در نهایت، کسی که عدل را در دل خود بگنجاند، به نزد یزدان خواهد رسید و در صلح و صفا به زندگی ادامه خواهد داد.
حقوق(۸)
آنجا که حقوق دیگران محفوظ است
دل در حرمِ عشق خدا ملحوظ است
در سایهٔ عدل، رهسپارِ خُلد است
آنجا که وفا، چراغ هر پیروز است
در این رباعی، بر اهمیت حفظ حقوق دیگران تأکید شده است. در جایی که حقوق دیگران رعایت میشود، دل انسان در حرم عشق خداوند قرار دارد و در سایه عدل، به سوی بهشت رهسپار میشود. وفا نیز به عنوان یک ویژگی ضروری برای پیروزی در زندگی معرفی شده است.
حقوق (۹)
هرکس که حقوق دگران پاس کند
خوشنودی حق را به دل احساس کند
در سایهی عدل و مهر و انصاف بشر
آرامش جاودان به خود خاص کند
در این رباعی، به اهمیت پاسداشت حقوق دیگران اشاره شده است. فردی که به حقوق دیگران احترام میگذارد، خوشنودی خداوند را در دل احساس میکند و در سایه عدل و انصاف، آرامش جاودان به دست میآورد.
حقوق(۱۰)
هر کس ز حقوق دگران دور شود
از مهر الهی دل او کور شود
گر نیتِ او رضای جانان باشد
دریای سعادتش پر از نور شود
در این رباعی، کسی که از حقوق دیگران دور میشود، از مهر الهی محروم میشود و دلش کور میشود. اما اگر نیت او به دنبال رضای خداوند باشد، دریای سعادت او پر از نور خواهد شد.
نتیجهگیری:
مجموعه رباعیات "حقوق" بهطور کلی به مسائل اخلاقی و انسانی مربوط به حقوق، عدالت، حقیقت و تقوا پرداخته است. اشعار به گونهای ساده و در عین حال عمیق این مفاهیم را به مخاطب منتقل میکنند. شعرهای این مجموعه از نظر فنی و معنوی قوت دارند و مخاطب را به تفکر در مورد حقوق بشر، عدالت و رفتارهای انسانی سوق میدهند.
بخش ششم
عهد
عهد از دیدگاه قرآن، عرفان، و دین به معنای پیمان و تعهد است که فرد یا جامعه به انجام مسئولیتها و وظایف خود نسبت به خداوند، دیگران، یا خود بر اساس اصول دینی و اخلاقی میدهد. این پیمانها میتوانند از نوع فردی یا اجتماعی باشند و در تمامی این حوزهها به رعایت صداقت، وفاداری، و مسئولیتپذیری تأکید میشود.
۱. از دید قرآن:
در قرآن، عهد به عنوان پیمانی با خداوند و سایر انسانها معرفی شده است که باید با صداقت و وفاداری رعایت شود:
آیه ۷۲ سوره احزاب: «وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ عَهْدًا غَلِیظًا»
خداوند از انسانها عهدی محکم و استوار گرفته است.
آیه ۲ سوره بقره: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ»
خداوند از انسانها عهدی گرفته که در مسیر هدایت و اطاعت از او قرار بگیرند.
۲. از دید عرفان:
در عرفان، عهد به معنای پیمانی است که عارفان با خداوند برای سلوک در مسیر حقیقت و کمال میبندند. این عهد میتواند به معنای تصمیم به رهایی از خودخواهیها و پیروی از اراده الهی باشد:
مولانا میگوید:
عهد کن با خود که با دل شاد و پاک
گام در راه حقیقت نهی نه در راه خاک
در عرفان، عهد به معنای التزام به سیر در مسیر معنوی و طلب قرب الهی است.
عهد در عرفان، به نوعی تکلیف درونی و روحانی است که انسان در برابر خود و خداوند دارد.
۳. از دید دین:
در دین، عهد به معنای تعهد به اصول دینی، اخلاقی، و مسئولیتهای انسانی است که فرد در برابر خداوند، پیامبران، و دیگران به آن پایبند میشود. این عهد میتواند در قالب بیعت با پیامبران، انجام عبادات، یا رعایت حقوق دیگران باشد:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «الْإِیمَانُ عَهْدٌ بَیْنَ اللَّهِ وَبَیْنَ عَبْدِهِ»
ایمان پیمانی است که میان خداوند و بندهاش برقرار است.
حدیث امام علی (ع): «عَهدُ اللهِ لا یَنفَصِمُ»
عهد خداوند از هم نمیگسلد و انسان باید در راستای آن زندگی کند.
نتیجه گیری:
عهد در قرآن، عرفان، و دین به معنای پیمان و تعهد به انجام وظایف و مسئولیتها است. در قرآن، عهد به عنوان پیمانی با خداوند و انسانها برای اطاعت و عدالت معرفی میشود، در عرفان عهد به معنای پیمان درونی برای سلوک معنوی و تقرب به خداوند است، و در دین عهد به تعهدات دینی و اخلاقی برای تحقق کمال انسانی و ارتباط با خداوند اشاره دارد.
مجموعه رباعیات «عهد» با بهرهگیری از مضامین عرفانی و اخلاقی، بر اهمیت وفای به عهد با خداوند و تأثیر آن بر روح و جان انسان تأکید دارد. این اشعار بهصورت کوتاه و تأثیرگذار، خواننده را به مراقبت از پیمانهای الهی و انسانی دعوت میکنند.
عهد (۱)
عهد ازلی به دل چو مهری تابان
بر پردهی جان نوشت حق را فرمان
هرکس که به غفلت شکند عهدِ خدا
گمراه شود ز راهِ حق تا پایان
شاعر از عهد ازلی انسان با خدا سخن میگوید که همچون مهر درخشان بر دل و جان انسان نقش بسته است. شکستن این پیمان الهی بهواسطه غفلت، انسان را از مسیر هدایت دور کرده و به گمراهی میکشاند.
عهد (۲)
آن عهد قدیم از ازل با ما بود
فطرت ز صفای دل، هویدا بود
هرکس که شکست عهد خود با یزدان
دوری ز حضورِ حق در دلها بود
در این رباعی، شاعر به پیمانی اشاره میکند که از ابتدا در فطرت انسان نهفته است. شکستن این عهد، انسان را از حضور الهی محروم کرده و موجب دوری از صفای دل میشود.
عهد (۳)
دل بست به عهدِ ازل و شد عاشق
در محفلِ وصل حق بُوَد او لایق
گر بشکند این عهد، فنا گردد دل
بازآ، که حضور حق کند او ناطق
دل انسان با پیمان ازلی به عشق الهی پیوند میخورد. این وفاداری انسان را شایسته حضور در محفل وصال الهی میکند. با شکستن این عهد، دل نابود شده و تنها راه بازگشت، توبه و رجوع به خداوند است.
عهد (۴)
پیمان من و عشق تو، سرّی پیداست
در محفل جان، ز مهر تو آن برپاست
گر عهد شکستم، به فنا ره بردم
هر دم به تو برگشتم و دل در سوداست
عهد انسان با عشق الهی، رازی آشکار در جان اوست که با مهر الهی زنده و استوار است. شاعر بیان میکند که شکستن این پیمان، انسان را به نابودی میکشاند و بازگشت به سوی خداوند، دل را سرشار از آرامش و امید میکند.
عهد (۵)
عهد ازلی با تو سرآغاز من است
آتشکدهی عشق تو اعجاز من است
گر بشکنم این عهد نهان با دل خویش
دوری ز تو، دردِ دلِ پُرراز من است
پیمان ازلی با خداوند، اساس وجود انسان است و عشق به خداوند همچون آتشی جاودانه در جان او شعلهور است. شکستن این عهد، انسان را به دوری از خدا و دردی پنهان و عمیق دچار میکند.
عهد (۶)
پیمان وفا اساسِ ایمان باشد
بر راه خدا، صدق ز خوبان باشد
بشکن ز هوس هر چه تو را دور کند
عهد اَزلی، مهر دل و جان باشد
وفای به پیمان، بنیان ایمان است و صداقت در راه خدا، نشانه نیکان است. شاعر به مخاطب توصیه میکند که با ترک هوسها، عهد ازلی با خداوند را که سرچشمه محبت و آرامش دل است، حفظ کند.
عهد (۷)
پیمان خدا شد به همه راهنما
تا پاک شود دل ز خطاها و جفا
عهدی که نباشد به دلها و وفا
مانَد به جهان محنت و دردی بالا
پیمان خداوند، راهنمای انسانها برای پاک شدن از خطاها و جفاهاست. شاعر هشدار میدهد که بیوفایی به این پیمان، جهان را پر از محنت و درد میکند.
عهد (۸)
هر عهد که بستی، بنگر بر آن خوب
پیمانشکنی کند تو را نامحبوب
پیمانشکنان ره به ظلمت سپرند
پرهیز نما از گنه و کار ذنوب
شاعر به اهمیت حفظ پیمانها تأکید دارد و بیان میکند که پیمانشکنی انسان را منفور و گمراه میسازد. او از مخاطب میخواهد که از گناه و تخطی از عهدها دوری کند.
عهد (۹)
پیمانشکنان دور ز الطاف خدا
گمراه شوند از ره یزدان و رضا
بر عهد و وفا، مسیر تقواست بلند
عهدی که خدا بست، بماند پا بر جا
شکستن پیمانها، انسان را از لطف و رحمت الهی محروم میکند و او را به گمراهی میکشاند. وفای به عهد، راه تقوا را هموار میکند و پیمان الهی همیشه استوار و پایدار است.
عهد (۱۰)
بر عهد بمان، که عهد نوری اَزلی است
پیمان خدا چراغ راه عملی است
آنان که وفای عهد کردند تمام
بر دل زدهاند مهر وفا، جلب دلی است
پیمان با خداوند همچون چراغی است که راه عمل و زندگی انسان را روشن میکند. شاعر تأکید دارد که وفای به این عهد، مهر عشق و وفاداری را بر دلها مینشاند و انسان را به محبوبیت میرساند.
نتیجه گیری:
این مجموعه به زیبایی اهمیت عهد و پیمان را در زندگی معنوی و اخلاقی نشان میدهد. با زبانی روان و مفاهیم عمیق، مخاطب را به حفظ این پیمانها و وفای به عهدهای الهی و انسانی فرا میخواند.
آیا مایلید تفسیر بیشتری درباره یک رباعی خاص ارائه شود؟
بخش هفتم
حق طلبی
حقطلبی از دیدگاه قرآن، عرفان و دین به معنای جستوجو و تلاش برای احقاق حقوق و رسیدن به حقیقت است. این مفهوم در این سه حوزه نه تنها به معنای درخواست حقوق فردی و اجتماعی، بلکه به معنای جستوجوی حق و حقیقت در ارتباط با خداوند و انسانها نیز مطرح میشود.
۱. از دید قرآن:
در قرآن، حقطلبی به معنای جستوجو و مطالبه حق در برابر باطل، و تلاش برای تحقق عدالت و انصاف است:
آیه ۱۱۲ سوره آلعمران: «قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَقْدِرُ»
در این آیه، قرآن به طلب حق و رزق از سوی انسانها اشاره دارد و تأکید میکند که خداوند حقطلبی را پاسخ میدهد.
آیه ۱۳۲ سوره توبه: «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ وَسِیلَةً وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»
در جستوجوی حق، انسان باید از خداوند طلب راهنمایی کند و در مسیر حقیقت تلاش نماید.
۲. اژ دید عرفان:
در عرفان، حقطلبی به معنای جستوجوی حقیقت الهی و حقیقت درونی انسان است. عارفان به این باورند که انسان باید در جستوجوی حقیقت مطلق (خداوند) باشد و از جهل و باطل رهایی یابد:
مولانا میگوید:
حقطلبی در دل عاشق، به جوش و خروش است
هر که در پی عشق است، حقیقت را میجوید
در عرفان، حقطلبی نه تنها جستوجوی حقیقت بیرونی، بلکه رسیدن به حقیقت درونی و اتصال به خداوند است.
عارفان حقطلبی را همچون گمشدهای میبینند که تنها از طریق پاکسازی دل و اتصال به خدا میتوان به آن دست یافت.
۳. از دید دین:
در دین، حقطلبی به معنای جستوجوی عدالت، حقوق انسانی، و قرب الهی است. دین بر لزوم طلب حق در همه ابعاد زندگی، از جمله حقوق فردی، اجتماعی، و دینی تأکید دارد:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَیْهِ جَاهَدَ»
کسی که در طلب حق است، باید در مسیر آن جهاد کند.
حدیث امام علی (ع): «الْحَقُّ یَجْلِی وَیُزَحْزِحُ عَنْهُ کُلَّ مَا یُدَارِی»
حقیقت، همه چیز را روشن میسازد و از میان بردارنده هر چیزی است که حقیقت را پنهان کند.
نتیجه گیری:
حقطلبی در قرآن، عرفان، و دین به معنای جستوجوی حقیقت و تلاش برای احقاق حقوق انسانی است. قرآن حقطلبی را جستوجوی عدالت و حقیقت میداند، عرفان آن را جستوجوی اتصال به حقیقت الهی و درک حقیقت درونی میشمارد، و دین به حقطلبی به عنوان وظیفهای اخلاقی و دینی برای تحقق عدالت و قرب به خداوند تأکید دارد.
حق طلبی(۱):
بر قدرت ظالم، ای دل آرام مشو
با عدل خدا، تو دل به او رام مشو
هر کس که به ظلم، پای بندد بیباک
از نور خدا، طلب کند کام مشو
در این رباعی، شاعر به دل هشدار میدهد که در برابر قدرت ظالمانه و ستمکارانه سکوت نکند و آرام نگیرد. او از دل میخواهد که تنها به عدالت الهی دل ببندد و تسلیم ظلم نشود. کسی که در برابر ظلم تسلیم شود، در حقیقت از نور الهی دور میماند و نمیتواند از سرچشمهی حقیقی بهرهمند شود.
حق طلبی(۲):
در ظلمت نفس، ره خدا بر ما کن
با نور خدا، جان و دلت رسوا کن
با سعی و تلاش راه او را دریاب
در راه حقیقت، ره حق بر پا کن
شاعر در این رباعی از انسان میخواهد که در تاریکیهای نفس خود، راه خدا را جستجو کند. او تأکید میکند که با جستجو و تلاش برای یافتن نور الهی، انسان میتواند جان و دل خود را از تاریکیها آزاد کرده و به حقیقت نزدیکتر شود. سعی و تلاش برای رسیدن به حقیقت و پیروی از راه خدا، اساس این رباعی است.
حقطلبی (۳):
در ظلمت خویش، راه حق احیا کن
دین نبوی، در جهان بر پا کن
از خود گذر و جان به جانان بسپار
بر درگه حق، روح و روان دریا کن
در این رباعی، شاعر به انسان توصیه میکند که در تاریکیهای درونی خود، راه حق را زنده کند و در مسیر نبوت و دین الهی حرکت کند. او بر اهمیت خودگذشتگی تأکید میکند و از انسان میخواهد که جان و روح خود را به خداوند بسپارد تا به حقیقت و راه راست دست یابد.
حق طلبی(۴):
در ظلمت شب، خدا خدا کن
از جور و ستم، ورا صدا کن
حق حاضر و آگاه به اعمال
دل را به امید حق رها کن
شاعر در این رباعی به انسان توصیه میکند که در شبهای تاریک و ظلمانی دنیا، با یاد خدا دل خود را روشن کند. او به یاد خداوند دلگرم میشود و به انسان میگوید که از ظلم و ستم دوری کند و تنها به خداوند اعتماد کند. در این جا، "رها کردن دل" به معنای تسلیم شدن به اراده خداوند است.
حق طلبی(۵):
در ظلمت نفس، نور حق پیدا کن
با پرتو او جان و دل شیدا کن
از خود گذر و سوی خدا کن پرواز
با همت عشق، جان خود پویا کن
این رباعی دعوت به جستجوی نور الهی در دل دارد. شاعر از انسان میخواهد تا با استفاده از نور خداوند، جان و دل خود را روشن کرده و از خودگذشتگی کند. پرواز به سوی خداوند و حرکت در مسیر عشق و ایمان، مفهوم اصلی این رباعی است.
حق طلبی(۶):
گر بر سر ظلم یک قیامی باشد
در سایه ی عدل او نظامی باشد
آن کس که ز حق، طلب کند مهدی را
از لطف خداست، آن پیامی باشد
این رباعی به قیام برای عدالت اشاره دارد. شاعر میگوید که اگر در برابر ظلم قیامی صورت گیرد، در سایه عدالت الهی، نظامی برقرار خواهد شد. او اشاره به امام مهدی (علیهالسلام) دارد که عدالت را در جهان برقرار خواهد ساخت و این پیام، پیامی از سوی خداوند است.
حق طلبی(۷):
حق نور خداست، در دلت جا گیرد
ظلم است که دل، ز راه حق وا گیرد
هر کس که به عدل، راه یزدان پوید
از نور خدا، در دو دنیا گیرد
در این رباعی، شاعر به انسان میگوید که نور خدا در دل قرار میگیرد و در مقابل ظلم است که دل انسان از راه حقیقت و عدالت دور میشود. کسانی که در راه عدالت الهی قدم میزنند، از نور خدا بهرهمند شده و در دو دنیا موفق خواهند بود.
حق طلبی(۸):
بر حق طلب، ای دل، رهی پیدا کن
با عدل خدا، امر خدا، احیا کن
گر نور خدا به دل بتابد روشن
با یاد خدا، ظلمت جان را وا کن
شاعر در این رباعی از دل میخواهد که در جستجوی حق باشد و با پیروی از عدل خدا، امر الهی را در جهان احیا کند. او میگوید اگر نور خدا بر دل بتابد، ظلمتها از جان انسان دور خواهد شد و او میتواند با یاد خدا، قلب خود را از تاریکیها پاک کند.
حق طلبی(۹):
در راه خدا، به عدل پیمان بستیم
در دفع ستم، دل به جانان بستیم
هر کس که در این راه خدا را جوید
در راه حسین، عشق رندان بستیم
این رباعی بیانگر پیمانی است که انسان در راه خدا و در راستای عدالت میبندد. او در این راه سعی دارد تا از ظلم و ستم جلوگیری کند و دل خود را به خداوند بسپارد. در این رباعی، اشاره به امام حسین (علیهالسلام) به عنوان نمادی از ایستادگی در برابر ظلم و عشق به حقیقت دارد.
حق طلبی(۱۰):
بر حق طلب و ز ظلم، رو گردان شو
با نور خدا ز غم، همی خندان شو
هر کس که رود راه خدا تا آخر
در سایه ی عدل، جان و دل درمان شو
شاعر در این رباعی از انسان میخواهد که از ظلم دوری کند و به نور خدا پناه برد. او میگوید که هر کس که در راه خدا ثابت قدم بماند، در نهایت در سایه عدل الهی آرامش و شفا خواهد یافت. این رباعی به تسلیم شدن در برابر اراده خدا و حرکت در مسیر حقیقت اشاره دارد.
نتیجهگیری:
این مجموعه رباعیها به خواننده یادآوری میکند که در این دنیای پر از ظلم و تاریکی، تنها با نور خدا و حرکت در مسیر عدالت الهی است که میتوان راه صحیح را پیدا کرد. هر رباعی از این مجموعه دعوتی است به جستجو برای حقیقت، خودشناسی، و پرهیز از ظلم و فساد. شاعر در تلاش است تا انسان را به توکل به خدا، جستجوی نور الهی، و ایستادگی در برابر ظلمها فراخواند.
بخش هشتم
عشق
عشق از دیدگاه قرآن، عرفان، و دین به معنای عاطفه و علاقه عمیق به خداوند، حقیقت، و انسانها است. این مفهوم در این سه حوزه به نوعی جستوجوی حقیقت و ارتباط معنوی با خداوند، همچنین محبت و مهربانی با دیگران را شامل میشود.
۱. از دید قرآن:
در قرآن، عشق به معنای محبت و علاقه عمیق به خداوند و کسانی است که در مسیر حقیقت حرکت میکنند. عشق الهی اساس هدایت انسانها و انگیزه بخش حرکت به سوی کمال است:
آیه ۵۴ سوره آلعمران: «قُلْ إِنْ کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»
محبت واقعی به خداوند در پیروی از پیامبر و اطاعت از دستورات الهی است.
آیه ۲۰۵ سوره بقره: «وَاذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ»
در این آیه، عشق به خداوند از طریق یاد و ذکر او و درک حضور الهی در دل مطرح شده است.
۲. از دید عرفان:
در عرفان، عشق به عنوان نیرویی معنوی و روحانی برای رسیدن به کمال و اتصال به خداوند شناخته میشود. عارفان عشق را بالاترین حقیقت و هدف اصلی در مسیر سلوک به سوی خداوند میدانند:
مولانا میگوید:
عشق است که دل را به سوی حقیقت میبرد
و در دل عاشق خداوند میتابد
در عرفان، عشق نه تنها به معنای علاقه به خداوند، بلکه به عنوان یک سفر روحانی برای فانی شدن در خداوند و رسیدن به وحدت با او است.
عشق در عرفان، همچون سوختی برای حرکت در مسیر حقیقت است که از دل پاک و دلآرامی برمیآید.
۳. از دید دین:
در دین، عشق به عنوان یکی از ارزشهای اساسی برای تکامل انسانی و ارتباط با خداوند و خلق او مطرح است. دین به محبت و عشق نسبت به خداوند و دیگران به عنوان رکن اصلی زندگی و سعادت انسانها تأکید دارد:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «لَا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتَّى أُحِبَّ لِأَخِیهِ مَا یُحِبُّ لِنَفْسِهِ»
ایمان حقیقی در گرو محبت به دیگران و علاقه به خیر و سعادت آنان است.
حدیث امام علی (ع): «أَشْرَفُ النَّاسِ مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ وَأَبْغَضَ لِلَّهِ»
بالاترین مقام انسانی متعلق به کسی است که برای خداوند دوست میدارد و دشمن میدارد.
نتیجه گیری:
عشق در قرآن، عرفان، و دین به معنای علاقه و محبت عمیق به خداوند، حقیقت، و انسانها است. در قرآن، عشق به خداوند در پیروی از دستورات الهی و یاد او است، در عرفان عشق به عنوان نیرویی معنوی برای اتصال به خدا و رسیدن به کمال انسانی دیده میشود، و در دین عشق به خداوند و دیگران به عنوان بنیادیترین اصول برای تحقق سعادت و کمال انسانی مطرح است.
این مجموعه رباعیات ، جلوههایی از مفهوم عشق الهی و عرفانی را با زبانی روان و دلنشین بیان میکند. عشق در این اشعار بهعنوان چراغ هدایت و شفابخش دردهای بشری معرفی شده است. در ادامه، متن هر رباعی همراه با شرح آن آورده شده است:
عشق (۱)
عشق است چراغ و نور هر انسانی
سرچشمهٔ روشنی و هر درمانی
هر جان که ز نور عشق روشن گردد
بگذشت ز مرز خاکی و نادانی
شاعر عشق را بهعنوان چراغ و نور انسانها معرفی میکند. این عشق الهی، منبع روشنایی و درمان همه دردهاست. انسانی که قلبش با نور عشق روشن شود، از مرز مادیات و جهل عبور میکند و به معرفت الهی دست مییابد.
عشق (۲)
عشق آمد و از دل، غم دوران بزدود
از چشمهٔ جان، زنگ خسران بزدود
در هر نفسی که شور او جاری شد
دل را ز غم و غصه و حیران بزدود
عشق الهی، غبار غمها و زیانهای دنیوی را از دل میزداید. در هر نفسی که عشق الهی جریان یابد، دل انسان از حیرانی و غم رها میشود و به آرامش میرسد.
عشق (۳)
عشق آمد و بند غصه از ما بگرفت
هر لحظه ز شوق، زنگ دلها بگرفت
چون شمع به قلب شب فروزان گردید
آتش ز دلم، تمام شب را بگرفت
شاعر عشق را نیرویی میداند که غمها را از انسان دور کرده و قلب را با شوقی بیپایان روشن میسازد. عشق همچون شمعی است که شب تاریک را روشن میکند و آتش عشق، دل را سرشار از نور و شور مینماید.
عشق (۴)
عشق آمد و خانهٔ دلم شد پرنور
هر ذره ز نور خویشتن کرده ظهور
در وسعت بیکرانهٔ اندیشه
رنگی ز بهار جاودان یافت حضور
با آمدن عشق، دل انسان پر از نور الهی میشود. عشق، تمام ذرات وجود را نورانی میکند و در گستره اندیشه، حالتی جاودانه و بهاری به انسان میبخشد.
عشق (۵)
عشق صیقل میدهد روح شما
درد و غم را میدهد یک جا شفا
میزداید زنگ دل را، غصهها
عشق از حق باشد و کرده عطا
عشق الهی همچون صیقلدهندهای است که روح انسان را پاک و شفاف میسازد. این عشق، دردها و غمها را شفا داده و دل را از غبار غصهها پاک میکند. شاعر عشق را هدیهای از جانب خداوند معرفی میکند.
عشق (۶)
معدن اسرار حق دانی کجاست
در دل آل علی و مصطفی است
هر که دریا دل بود با عشق هو
سینهاش مملو ز عشق کبریاست
شاعر، دل اولیای خدا همچون پیامبر و امامان را معدن اسرار الهی میداند. کسی که دلش به وسعت دریا باشد و عشق الهی را در خود جای دهد، به عشق کبریایی پروردگار دست مییابد.
عشق (۷)
عشق آمد و دل شاد شد از نور
غم رفت و دلم گشت پر از شور
هر تیرگی جان ز دلم رفت
شاداب شد و گشت چه مسرور
عشق، دل را از نور الهی سرشار کرده و شادی و سرور را به ارمغان میآورد. با ورود عشق به دل، تمام تیرگیها و غمها از بین میرود و دل شاداب و مسرور میشود.
عشق (۸)
دل را به نسیم عشق تسلیم نما
هر لحظه ورا به عشق تقدیم نما
این باغ شکوفا ز هوای عشق است
دل را به خدا سپار و تعظیم نما
شاعر توصیه میکند که دل را به نسیم عشق الهی بسپاریم و همواره عشق را به دل تقدیم کنیم. عشق همچون نسیمی است که باغ دل را شکوفا میکند و سپردن دل به خداوند، سرمنشأ تعظیم و آرامش است.
عشق (۹)
عشق، دل را میبرد دریای نور
تا منیتها بشوید، گرچه دور
میشود غرق وجود و معرفت
ناجی دل میشود عشق و سرور
عشق، دل را به دریای نور الهی میبرد و انسان را از خودخواهی و منیت پاک میکند. با غرق شدن در عشق الهی، دل به معرفت دست مییابد و شادی حقیقی را تجربه میکند.
عشق (۱۰)
حق بود مشرف به عالم با حضور
زین سبب گوید خدا باشم چو نور
چشم ما بینا شود با نور حق
خود نمایی میکند یزدان چه جور
شاعر بیان میکند که خداوند با حضور خویش بر عالم نور میافکند. چشم انسان با نور الهی بینا میشود و جلوههای زیبای خداوند در تمام هستی نمایان میگردد.
نتیجه گیری:
این مجموعه رباعیات، عشق را همچون نیرویی الهی معرفی میکند که روشنیبخش دلها و شفابخش غمهاست. شاعر عشق را هدیهای از جانب خداوند میداند که انسان را به معرفت و نور الهی هدایت میکند. این اشعار، خواننده را به تفکر درباره نقش عشق الهی در زندگی معنوی و روزمره دعوت میکنند.
آیا مایلید درباره یک شعر خاص بیشتر توضیح داده شود؟
بخش نهم
وحدت
وحدت از دیدگاه قرآن، عرفان و دین به معنای یگانگی و هماهنگی است که در آن تمام موجودات و حقیقتها به یک اصل مشترک و حقیقت مطلق اشاره دارند. این مفهوم در این سه حوزه به ارتباط و اتحاد انسان با خداوند و حقیقت، همچنین اتحاد در جامعه انسانی اشاره دارد.
۱. از دید قرآن:
در قرآن، وحدت به معنای یگانگی خداوند و اصل وجودی او است. قرآن تأکید میکند که خداوند یگانه است و هیچ شریکی ندارد، و انسانها باید در پی وحدت با خداوند و در اجتماع نیز در جهت ایجاد وحدت تلاش کنند:
آیه ۱۶۳ سوره آلعمران: «إِنَّمَا إِلَاهُکُمْ إِلَاهٌ وَاحِدٌ لَا إِلٰهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ»
خداوند یگانه است و هیچ معبودی جز او وجود ندارد.
آیه ۱۰۳ سوره آلعمران: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»
قرآن به اتحاد امت اسلامی و عدم تفرقه تأکید دارد.
۲. از دید عرفان:
در عرفان، وحدت به معنای فانی شدن در خداوند و رسیدن به مرحلهای از کمال است که انسان در آن، خود را جزئی از حقیقت واحد میبیند. عارفان معتقدند که همه چیز در نهایت به یک حقیقت واحد (خداوند) برمیگردد و هیچچیز مستقل از او نیست:
مولانا میگوید:
در این دریا همه چیز حل شده است
هر کسی جز این بحر، یک ذره است
در عرفان، انسان باید در مسیر سلوک به وحدت با خدا برسد و در آن اتحاد با حقیقت را تجربه کند.
۳. از دید دین:
در دین، وحدت نه تنها به یگانگی خداوند بلکه به اتحاد انسانها نیز اشاره دارد. دین به انسانها دستور میدهد که در کنار یکدیگر در جهت تحقق عدالت، محبت، و همکاری حرکت کنند:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «المؤمنونَ کِالجَسدِ الواحدِ، إِذا اشتَکَىٰ منهُ عضوٌ تداعىٰ لهُ سائرُ الأعضاءِ بالسهرِ و الحُمّى»
مؤمنان همچون یک بدن واحد هستند که اگر عضوی آسیب ببیند، دیگر اعضا نیز در درد آن شریک خواهند شد.
حدیث امام علی (ع): «النَّاسُ عِیالُ اللَّهِ»
مردم خانواده خداوند هستند و باید در میان خود اتحاد و همبستگی برقرار کنند.
نتیجه گیری:
وحدت در قرآن، عرفان، و دین به معنای یگانگی و ارتباط با خداوند و حقیقت است. در قرآن، وحدت به یگانگی خداوند و لزوم اتحاد امت اسلامی اشاره دارد. در عرفان، وحدت به معنای فانی شدن در خداوند و تجربه اتحاد با حقیقت است. در دین، وحدت نه تنها به یگانگی خداوند بلکه به اتحاد انسانها در راستای تحقق اهداف انسانی و الهی تأکید دارد.
وحدت (۱)
آن کس که دلش ز حق بود در رفتار
در هر عمل و سخن شود نور ز یار
گر دل به خدا گره خورد از دل و جان
وحدت ز دلش جوشد و نه در گفتار
وحدت حقیقی از عمق دل و عمل سرچشمه میگیرد، نه صرفاً از زبان. نزدیکی به خدا رفتار و گفتار انسان را نورانی میکند.
وحدت (۲)
وحدت به دل و زبان و گفتار بود
حرمت به عقاید و ز افکار بود
دوری ز جفا و تفرقه مرضی حق
در سایهی وحدت، گل و گلزار بود
وحدت باید در دل، گفتار و رفتار نمایان باشد. این رباعی بر احترام به عقاید و پرهیز از تفرقه بهعنوان اصول رضایت الهی تأکید دارد.
وحدت (۳)
در وحدت جان، ز نفس و دنیا بگذر
در راه وصال حق، ز اغوا بگذر
در دل که خدا باشد، کثرت نبود
در سایهی عشق او، ز سودا بگذر
برای تحقق وحدت روحی، باید از خودخواهی و دلبستگیهای دنیوی دست کشید و عشق به خدا را در دل جاری ساخت.
وحدت (۴)
وحدت به خدا و اهل ایمان و رسول
منجر به عدالت است و اعمال قبول
این راه رهائیست ز دوری و خطا
در سایهی آن نیست جدایی و ملول
شرح: این رباعی وحدت در ایمان به خدا و پیامبر را راهی برای دستیابی به عدالت، رهایی از گمراهی و رفع ملال میداند.
وحدت (۵)
رمز پیروزی بود در اتحاد
موجب عزت شود در امتداد
چنگ زن بر حبل یزدان بیدرنگ
از گناه و از خطا و از عناد
اتحاد و پیوستن به ریسمان الهی (حبلالمتین) رمز پیروزی و عزت است. این رباعی بر ترک گناه و دشمنی تأکید دارد.
وحدت (۶)
آن که از خود بگذرد، او با خداست
باز گردد دیدهی دل، جان فزاست
غیر حق ظلمت بود، ظلم و هراس
روشنی بخش حیات و دلگشاست
گذر از خودخواهی و نزدیکی به خدا موجب روشنایی دل و زندگی و رهایی از تاریکیها میشود.
وحدت (۷)
هر که در دل خدای خود را جوید
در سیر و سلوک، بینهایت پوید
جز حق نبود دیده کسی در عالم
جز او همه فانی است، خدا میگوید
این رباعی فناپذیری همه موجودات جز خداوند را یادآوری میکند و به جویندهی خدا وعده بیکرانگی میدهد.
وحدت (۸)
ای مسلمانان، چرا غافل شدید؟
در نبرد دشمنان، کاهل شدید
این همه ظلم و تعدی، دلهره
سوی دشمن آید و جاهل شدید
شاعر مسلمانان را به اتحاد برای مقابله با ظلم و دشمنی فرا میخواند و از غفلت و کاهلی آنان انتقاد میکند.
وحدت (۹)
دشمنان چون گرگ در میدان ما
بهرهها بردند از نقصان ما
وقت وحدت باشد و همبستگی
پایمردی کن، که آن درمان ما
دشمنان از تفرقه ما سوءاستفاده میکنند. تنها راه نجات و درمان دردهای امت اسلامی، وحدت و پایمردی است.
وحدت (۱۰)
در سایهی یکدلی و ایمان به خدا
بگذر ز هوای دون و بیباک و رها
دل در ره حق گذار و دل بر او بند
از حق مددی طلب، که او راهنما
ایمان به خدا و گذشتن از هواهای نفسانی، راه رسیدن به رهایی و راهنمایی الهی است. این وحدت موجب تقرب به حق میشود.
نتیجهگیری:
این مجموعه رباعیات، پیامهایی عمیق و عرفانی در خصوص وحدت فردی، اجتماعی و ایمانی ارائه میدهد. هر شعر نکتهای از اهمیت اتحاد، نزدیکی به خدا، و پرهیز از تفرقه و گناه را روشن میسازد.
بخش دهم
دلسوزی
دلسوزی از دیدگاه قرآن، عرفان و دین به معنای توجه، محبت و مراقبت از دیگران بهویژه در شرایط سخت است. این ویژگی به طور خاص به محبت خالصانه و ملاحظه حال دیگران اشاره دارد و در این سه حوزه معنای عمیقتری پیدا میکند.
۱. از دیدگاه قرآن:
در قرآن، دلسوزی به معنای رحمت و توجه به حال دیگران است، بهویژه در شرایط سخت. خداوند خود را به عنوان «رحمن» و «رحیم» معرفی میکند و از مسلمانان میخواهد که در تعامل با دیگران از این ویژگیها پیروی کنند:
آیه ۱۵۳ سوره توبه: «وَکَانَ اللَّهُ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا»
خداوند نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است و این ویژگی باید در رفتار مؤمنان نیز نمایان باشد.
آیه ۱۲۸ سوره توبه: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ»
پیامبر اسلام (ص) به عنوان نمونهای از دلسوزی معرفی شده که در سختیها، سختی دیگران را تحمل میکند.
۲. از دیدگاه عرفان:
در عرفان، دلسوزی به معنای توجه به نیازهای روحانی و معنوی دیگران است. عارفان نه تنها نسبت به جسم انسانها بلکه نسبت به روح و معنای زندگی آنها حساس هستند و به آنها کمک میکنند تا به کمال برسند. دلسوزی در عرفان بهطور عمیقتری به محبت الهی و علاقه به رهایی دیگران از مشکلات روحی و معنوی اشاره دارد:
مولانا میگوید:
دلسوزی کن به حال دیگران
که در دل شبها به خدا میرسند
در عرفان، دلسوزی بیشتر به معنای هدایت کردن دیگران به سوی حقیقت و روشنایی معنوی است.
۳. از دیدگاه دین:
در دین، دلسوزی نه تنها به محبت به دیگران بلکه به مسئولیتپذیری و همکاری برای بهبود حال مردم نیز اشاره دارد. دین به انسانها میآموزد که در زمان سختیها در کنار یکدیگر باشند و مشکلات یکدیگر را درک کرده و برای رفع آنها تلاش کنند:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «لَا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتَّى یُحِبَّ لِأَخِیهِ مَا یُحِبُّ لِنَفْسِهِ»
در این حدیث دلسوزی به معنای دوست داشتن خیر برای دیگران به اندازه خود است.
حدیث امام علی (ع): «دَرَجَاتُ الناسِ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ عَلَى قَدْرِ إِحْسَانِهِمْ إِلَى عِیَالِهِمْ وَحَسْنِ تَعَامُلِهِمْ»
انسانها در دنیا و آخرت به اندازه دلسوزی و توجه به نیازهای دیگران ارتقا مییابند.
نتیجه گیری:
دلسوزی در قرآن، عرفان و دین به معنای توجه، محبت و مراقبت از دیگران در مشکلات و شرایط سخت است. در قرآن، دلسوزی به رحمت الهی و مراقبت از مؤمنان اشاره دارد. در عرفان، دلسوزی به هدایت و کمک معنوی به دیگران برای رسیدن به کمال روحی است. در دین، دلسوزی بهعنوان مسئولیت اجتماعی و محبت به دیگران برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی تلقی میشود.
مجموعه رباعیات دلسوزی ، دربردارنده مضامین اخلاقی، دینی و انسانی است. این مجموعه با تمرکز بر مفهوم دلسوزی و مهرورزی، تلاش دارد تا خواننده را به تفکر و اندیشه درباره رابطه انسان با خدا، دیگران و جهان پیرامون خود برانگیزد. در این رباعیات، مفاهیمی همچون محبت الهی، رحمت خداوند، عفو و بخشش، و خدمت به خلق خدا به زیبایی بیان شده است.
دلسوزی(۱)
عاشق همه جا عشق خدا می گوید
از مهر و وفا قصه به جا میگوید
در کوی حقیقت دل او روشن شد
از رحمت حق راز شفا میگوید
در این رباعی، سراینده بر عشق و محبت خدا تأکید دارد. عشق به خدا و ارتباط با او، روح انسان را روشن کرده و او را به حقیقت رهنمون میشود. این عشق، باعث ظهور رحمت الهی در دل انسانها میگردد که شفای روحی و جسمی را به همراه دارد.
دلسوزی(۲)
عاشق ز حقیقت خدا دم ساز است
از مهر و ز رحمت خدا آواز است
دلسوزی حق ز عشق برمیخیزد
هر سالک راه، غرق در اعجاز است
در این رباعی، عشق به حقیقت خداوند بهعنوان منبع تمام محبتها و دلسوزیها معرفی شده است. عشق به خدا، موجب ظهور رحمت الهی در جهان میشود و هر سالکی که در مسیر خداوند قرار گیرد، به اعجازهای الهی دست خواهد یافت.
دلسوزی(۳)
عارف ز سخاوت خدا میگوید
از رحمت حق، هر کجا می گوید
دلسوزی حق به خلق از حب خداست
هر عاشق و سالک ز عطا می گوید
در این رباعی، سخاوت و بخشندگی خداوند بهعنوان خصیصهای الهی معرفی شده است. عارفان و سالکان خداوند از این سخاوت و رحمت سخن میگویند و دلسوزی حقیقی از محبت و عشق خدا به خلق او ناشی میشود.
دلسوزی(۴)
برجاست خدا، راز دلسوزیها
پیوند دل است ساز دلسوزیها
عاشق به نگاه عشق، عالم بیند
در سینهٔ اوست ناز دلسوزیها
این رباعی به این نکته اشاره دارد که خداوند اصل و سرچشمه تمامی دلسوزیها و مهربانیهاست. هرگاه دل انسان با عشق به خدا متصل شود، عالم را بهطور متفاوتی میبیند و در دل او مهر و محبت بیپایانی وجود دارد.
دلسوزی(۵)
هر کس که دلی به مهر آباد کند
با لطف خدا، جهان چو دل شاد کند
آن کس که سپرد دل به یزدان هر دم
از نور دل و عشق و صفا یاد کند
در این رباعی، تأکید بر این است که کسی که دل خود را با محبت و مهر به خداوند آراسته کند، میتواند جهان را به جایگاهی پر از شادی و محبت تبدیل کند. همچنین، چنین فردی در دل خود از نور و عشق الهی بهرهمند میشود.
دلسوزی(۶)
در سوره ی فرقان، سخن از رحمان است
رحمت ز خدا به بندگان افشان است
حق گفت: به یاری خلایق بشتاب
آیات خدا چراغ شب، تابان است
این رباعی به آیههای قرآن و پیامهای الهی اشاره دارد که رحمت و محبت خداوند را به بندگانش میرساند. همچنین، خداوند انسانها را به یاری دیگران دعوت کرده است و آیات خداوند همانند چراغی در شب تاریک برای هدایت انسانها هستند.
دلسوزی(۷)
دستان گرهگشا، تو را احسان است
آن جلوه ی از لطف خدا، رحمان است
آیینهای از مهر خدا در دل ماست
هر کس که به لطف یار، جانش جان است
در این رباعی، دستان گرهگشا بهعنوان نمادی از لطف خداوند معرفی شده است. انسانهایی که با محبت و دلسوزی به دیگران کمک میکنند، در حقیقت آیینهای از مهر و محبت خداوند هستند.
دلسوزی(۸)
فرمود خدا: دل را ز حسد دور کنید
با مهر و صفا، جان پر از نور کنید
هر جا که دلی شکست، ترمیم کنید
با عشق و صفا، خلق مسرور کنید
در این رباعی، خداوند به انسانها دستور میدهد که از حسد و کینه دوری کنند و دلهایشان را با محبت و صفا پر کنند. همچنین، آنها باید به درمان دلهای شکسته پرداخته و با عشق و صفا، دیگران را خوشحال کنند.
دلسوزی(۹)
رحمت ز خدا به هر دلی جاری شد
در سفره ی دل، مهر خدا یاری شد
حق گفت ببخش مردمان را، چون عفو
دلسوزی حق ز جان خریداری شد
این رباعی تأکید دارد که رحمت خداوند در دلهای انسانها جاری است و محبت خداوند، در دلهای پاک جای میگیرد. همچنین، بخشش و عفو نسبت به دیگران از ویژگیهای دلسوزی است که انسان باید در زندگی خود پیاده کند.
دلسوزی(۱۰)
بر دل به سخای حق نظر باید کرد
بر خلق جهان لطف دگر باید کرد
بر درد بشر مرهمی باید کرد
از نور خدا، عشق اثر باید کرد
در این رباعی، دلسوزی بهعنوان یک وظیفه انسانی مطرح شده است. باید بهجای خشونت و بیمحبتی، دلی سخاوتمند داشت و با لطف و رحمت به دیگران کمک کرد. بر دردهای بشری باید مرهم گذاشت و از نور خدا و عشق الهی برای بهبود شرایط استفاده کرد.
نتیجهگیری:
مجموعه رباعیات دلسوزی، با تأکید بر ویژگیهای اخلاقی انسانها مانند دلسوزی، محبت و عشق به خدا و خلق، به ما یادآوری میکند که در مسیر تعالی انسانی باید با مهر و محبت به دیگران خدمت کنیم. این اشعار نهتنها دلها را روشن میسازد بلکه راهنمایی برای کسانی است که به دنبال رسیدن به آرامش درونی و ارتباط عمیقتر با خداوند و انسانها هستند.
بخش یازدهم
شادی
شادی از دیدگاه قرآن، عرفان و دین به معنای احساس سرور و خوشبختی است که از درون انسان و ارتباط او با خداوند و حقیقت برمیخیزد. این شادی نه تنها به شرایط مادی بلکه به تعالی روحی و نزدیکی به خداوند مرتبط است.
۱. از دید قرآن:
در قرآن، شادی به معنای خوشحالی در پی توفیق الهی، رضایت از دستورات خداوند و درک حقیقت زندگی است. قرآن تأکید میکند که انسانها باید در برابر نعمتهای الهی شکرگزار باشند و از شادی حقیقی که در پی پیروی از راه خداوند است، بهرهمند شوند:
آیه ۱۱ سوره آلعمران: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا»
قرآن وعده داده که پس از هر سختی، آسانی و شادی به دنبال آن میآید.
آیه ۲۲۹ سوره بقره: «وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا فَجَاجًا سُبُلًا لَّعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»
شادی واقعی از طریق پیروی از راههای خداوند و رضایت او حاصل میشود.
۲. از دید عرفان:
در عرفان، شادی به معنای رسیدن به کمال معنوی و اتحاد با خداوند است. عارفان بر این باورند که شادی واقعی زمانی است که انسان از دنیا و خودِ فردی فانی شود و در نور الهی غرق شود. این شادی، شادی درونی و مستقل از شرایط مادی است:
مولانا میگوید:
«شادی حقیقی در دل است، نه در جهان بیرونی»
در عرفان، شادی از درون و از رسیدن به حقیقت و اتصال به خداوند سرچشمه میگیرد، نه از دستاوردهای مادی.
۳. از دید دین:
در دین، شادی به عنوان نتیجه رضایت از خداوند و رعایت اصول اخلاقی و اجتماعی مطرح است. دین به انسانها آموزش میدهد که در پیروی از دستورات الهی و کمک به دیگران، شادی واقعی را تجربه کنند:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «الْشَّمْسُ تَأْتِی وَالْقَلْبُ سَخِیٌّ وَلَا تَحْتَاجُ إِلَى شَیْءٍ سَایِرٍ»
شادی در دین با بخشش، کمک به دیگران و محبت به آنها همراه است.
حدیث امام علی (ع): «رَاحَةُ النَّفْسِ فِی قُرْبِ اللَّـهِ»
راحتی و شادی در زندگی با نزدیکی به خداوند و پیروی از مسیر او حاصل میشود.
نتیجه گیری:
شادی در قرآن، عرفان و دین به معنای سرور و خوشبختی است که از درون و ارتباط با خداوند و حقیقت ناشی میشود. در قرآن، شادی از رضایت خداوند و پیروی از دستورات الهی به دست میآید. در عرفان، شادی به معنای کمال معنوی و اتحاد با خداوند است. در دین، شادی به نتیجه رعایت اصول اخلاقی، کمک به دیگران و نزدیکی به خداوند اشاره دارد.
این مجموعه اشعار ، شادی را از دیدگاه معنوی و الهی بررسی میکند. شاعر شادی حقیقی را نه در امور دنیوی، بلکه در نور خداوند و عشق به او میبیند. هر رباعی، جلوهای از شادی پایدار و عرفانی را به تصویر میکشد. در ادامه، متن هر شعر به همراه شرح آن آورده شده است:
شادی (۱)
هر دل که حضور حق در او برپا شد
غم رفت، و نگاهش به خدا پیدا شد
این شادی بیکران ز نور یار است
کز عشق الهی دل ما شیدا شد
شاعر بیان میکند که شادی واقعی زمانی به دل وارد میشود که انسان حضور خداوند را احساس کند. این شادی از عشق الهی سرچشمه میگیرد و دل را به نور پروردگار شیدا میکند.
شادی (۲)
هر جا نگری، جمال حق پیدا شد
دل شاد شود که نور او بر ما شد
در وحدت حق غرق شود هر عاشق
این شادی بیکرانه از یکتا شد
شادی زمانی حاصل میشود که انسان جمال و نور الهی را در همه جا مشاهده کند. عاشقان خداوند با غرق شدن در وحدانیت الهی، به شادمانی بیکرانی دست مییابند.
شادی (۳)
در سجدهام و دل ز جهان فارغ شد
هر ذره وجودم به خدا لایق شد
در نیستیام به او رسیدم یکدم
یک لحظه دل از حضور من عاشق شد
شاعر در این شعر، شادی را در سجده و ارتباط با خداوند میبیند. زمانی که انسان از تعلقات دنیا فارغ شود، به نیستی رسیده و در این لحظه، عشق و شادی الهی را در دل خود حس میکند.
شادی (۴)
آن لحظه که دل ز خویشتن بیخبر است
آنجاست که جان عاشقان پرگوهر است
در نیستی خویش به حق ره یابد
این اوج مقام عارفان بر بشر است
شادی و آرامش واقعی در لحظهای است که دل انسان از خودخواهی و منیت خالی شود. این نیستی، انسان را به حق تعالی میرساند و اوج مقام عارفان را نشان میدهد.
شادی (۵)
آن لحظه که عشق در دلت پیدا شد
غمها ز جهان بر همگان رسوا شد
عشقی که ز نور حق بود جاویدان
آتش به تمام این جهان افزا شد
شاعر عشق الهی را منبع شادی میداند. هنگامی که عشق حقیقی در دل انسان شعلهور شود، تمام غمها محو میگردد و این عشق، نوری جاودانه به جهان میبخشد.
شادی (۶)
عشق است که یزدان به کسان میبخشد
از لطف خدا، شادی جان میبخشد
هر جا که ز دل کینه برآید از راه
شادی است که رحمت به زبان میبخشد
عشق الهی هدیهای است که خداوند به انسانها عطا میکند. با رفع کینه از دل، انسان به شادی حقیقی میرسد و این شادی به زبان او، رحمت و محبت جاری میسازد.
شادی (۷)
شادی همه در رضا به فرمان باشد
آرامش روح و جان ز یزدان باشد
هر کس که در این جهان تسلیم شود
شادابی او به ذکر و احسان باشد
شاعر تأکید دارد که شادی در رضایت از فرمان خداوند و تسلیم بودن در برابر او نهفته است. ذکر و احسان، دو عامل اصلی برای رسیدن به آرامش روح و جان هستند.
شادی (۸)
گیتی که خدا داده، سراسر نعمت
بهر تو پر از لطف و صفا شد رحمت
نعمت ز جهان بگیر و خوشحالی کن
زیرا که نبود این جهان از غفلت
جهان سرشار از نعمتهای الهی است که باید آنها را با دید شکرگزاری دید. شادی حقیقی زمانی به دست میآید که انسان از غفلت دوری کرده و نعمتهای خداوند را درک کند.
شادی (۹)
در خلوت راز، دل خوش و شاد شود
غمهای جهان برون و بر باد شود
هر کس که ز نور حق پر از عشق شود
در شادی جاودانه آزاد شود
خلوت و راز و نیاز با خداوند، شادی را به دل هدیه میدهد و غمهای دنیا را از بین میبرد. عشق به نور الهی، انسان را به شادی و آزادی ابدی میرساند.
شادی (۱۰)
دیدار جمال حق همه شادیهاست
هر نور خدا ز عشق و آزادیهاست
در خلوت دل طلب کن این دیدن را
هر غفلت ما ز جور و بیدادیهاست
شاعر دیدار جمال الهی را سرمنشأ تمام شادیها میداند. نور خداوند با عشق و آزادی همراه است و برای رسیدن به این نور، باید دل را از غفلت پاک کرد.
نتیجه گیری:
در این مجموعه، شادی بهعنوان نتیجه مستقیم عشق و رضایت الهی معرفی میشود. شاعر با زبانی عارفانه و دلنشین، مخاطب را به تأمل در نعمتها، رضایت از خداوند و پاکسازی دل از کینه و غفلت دعوت میکند. این اشعار، پیامآور آرامش، عشق، و شادی جاودانهاند.
آیا مایلید یکی از رباعیات بهطور ویژه تحلیل یا بسط داده شود؟
بخش دوازدهم
ازدواج
ازدواج از دیدگاه قرآن، عرفان و دین به معنای پیوندی مقدس و طبیعی میان دو نفر است که بر اساس محبت، همزیستی، و همکاری در جهت تکامل فردی و اجتماعی شکل میگیرد. این پیوند به عنوان وسیلهای برای رسیدن به آرامش، تکمیل شخصیت و رشد روحی در نظر گرفته میشود.
۱. ازدید قرآن:
در قرآن، ازدواج به عنوان یک نعمت الهی و وسیلهای برای آرامش و تکامل فردی و اجتماعی معرفی میشود. قرآن به رابطه میان زن و مرد به عنوان یک رابطه متعادل و بر اساس محبت و احترام تأکید دارد:
آیه ۲۱ سوره روم: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً»
ازدواج میان زن و مرد برای رسیدن به سکونت، محبت و رحمت است.
آیه ۵۳ سوره نور: «وَلَا تَأْتُوا الزِّنَا إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلًا»
قرآن ازدواج را به عنوان راهی مشروع برای برآورده کردن نیازهای طبیعی انسانها معرفی میکند و از روابط غیرمشروع نهی میکند.
۲. ازدید عرفان:
در عرفان، ازدواج بیشتر به معنای پیوندی روحانی است که به تکامل فردی کمک میکند. این پیوند، همچون یک سفر معنوی است که در آن دو انسان با هدف رشد روحی و نزدیکی به حقیقت و خداوند همراه میشوند. عارفان به این نکته اشاره دارند که عشق و محبت میان زن و مرد میتواند در جهت تعالی روح و رسیدن به وحدت با خداوند باشد:
مولانا میگوید:
«در دل هر ازدواجی، عاشقی نهفته است که انسان را به سوی خداوند میبرد»
در عرفان، ازدواج به عنوان وسیلهای برای حرکت به سوی کمال و اتصال به حقیقت الهی در نظر گرفته میشود.
۳. از دید دین:
در دین، ازدواج به عنوان یک وظیفه و مسئولیت برای ایجاد جامعهای سالم، پایدار و متعادل تلقی میشود. دین به ازدواج به عنوان یک راه مشروع برای برآوردن نیازهای جسمانی و روحانی تأکید دارد و آن را پایهای برای زندگی اخلاقی و اجتماعی سالم میداند:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «النِّکاحُ سُنَّتِی، فَمَن رَاغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی»
ازدواج سنت پیامبر است و این عمل به عنوان یک عمل دینی و اخلاقی توصیه میشود.
حدیث امام علی (ع): «الزَّوَاجُ سَتْرٌ لِلرَّجُلِ وَرَحْمَةٌ لِلنِّسَاءِ»
ازدواج نه تنها برای مردان، بلکه برای زنان نیز به عنوان رحمت و پوششی از مشکلات زندگی محسوب میشود.
نتیجه گیری:
ازدواج در قرآن، عرفان و دین به عنوان پیوندی مقدس و بر اساس محبت و رحمت میان زن و مرد است که برای رشد روحی و جسمانی فرد و جامعه بهکار میرود. در قرآن، ازدواج به عنوان وسیلهای برای آرامش و محبت معرفی شده است. در عرفان، ازدواج یک مسیر روحانی برای تکامل انسان است. در دین، ازدواج به عنوان یک مسئولیت اجتماعی و دینی برای ایجاد جامعهای سالم و اخلاقی شناخته میشود.
این مجموعه اشعار ازدواج را بهعنوان پیمانی مقدس و الهی بررسی میکند. شاعر به نقش ازدواج در ایجاد آرامش، رشد معنوی، و شکوفایی زندگی تأکید دارد. ازدواج نهتنها پیوند دو دل، بلکه وسیلهای برای تحقق کمال انسانی و رضایت خداوند است. در ادامه، متن هر رباعی همراه با شرح آن ارائه شده است:
ازدواج (۱)
شغل پاینده، بود سازندگی
میسزد تا نو شود هر بندگی
ازدواج، عهدی است تا پایان عمر
امنیت در شغل، شور زندگی
شاعر ازدواج را بهعنوان یکی از پایههای سازندگی و بندگی خدا معرفی میکند. این پیمان مقدس، امنیت و ثبات را در زندگی به ارمغان میآورد و شور و شوق زندگی را زنده میکند.
ازدواج (۲)
دین تو کامل شود با ازدواج
بخشدت رزق و گشاید بر رواج
زندگی گیرد ز نورش انعکاس
کرد پیغمبر سفارش بر زواج
ازدواج، از نظر دینی، موجب تکمیل ایمان انسان میشود. شاعر به تأکید پیامبر اسلام (ص) بر ازدواج اشاره دارد و آن را راهی برای گشایش روزی و انعکاس نور الهی در زندگی میداند.
ازدواج (۳)
آنجا که خدا ز مهر آغاز نمود
بر لوح وصال، عشق را راز نمود
فرمود به هر دلی که آرامش هست
در زوج شدن رحمت ابراز نمود
در این شعر، شاعر به آیهای از قرآن اشاره دارد که میفرماید خداوند ازدواج را برای ایجاد آرامش و رحمت میان انسانها مقرر کرد. پیوند ازدواج، بازتابی از عشق و رحمت الهی است.
ازدواج (۴)
کار پاینده سبب گردد تو را
تا کنی یک زندگی را نو به پا
ازدواج است یک تعهد در حیات
امنیت در شغل کاری بس روا
شاعر ازدواج را تعهدی میداند که پایه و اساس یک زندگی موفق و پایدار است. ازدواج نهتنها زندگی را نو میکند، بلکه به انسان انگیزه برای پیشرفت و امنیت در زندگی میبخشد.
ازدواج (۵)
در امر مقدسی که اسرار خداست
هر لحظه نشان لطف دادار خداست
تاکید خدا، بر ازدواج است چنین
این راه به کوی حق و انوار خداست
ازدواج یک امر مقدس است که در آن اسرار و لطف الهی نهفته است. شاعر تأکید خداوند بر ازدواج را نشانهای از مسیر رسیدن به نور و رحمت الهی میداند.
ازدواج (۶)
در وصل دو دل، حقیقتی پیدا شد
راز ازلی، به لحظهها معنا شد
پیوند دو جان، طریق عرفان گردید
در کوی محبت و وفا افشا شد
شاعر ازدواج را راهی برای یافتن حقیقت و معنای زندگی میداند. پیوند دو دل، راهی برای دستیابی به عرفان، محبت، و وفای پایدار است.
ازدواج (۷)
زن مظهر لطف حق و زیبایی اوست
مرد آینهدار مهر و والایی اوست
فرمود که زوج، راز حق میگردند
چون عشق میانشان تجلایی اوست
در این رباعی، شاعر زن را نماد لطف و زیبایی الهی و مرد را نشاندهنده مهر و بزرگی میداند. ازدواج، تجلی عشق و راز الهی است که میان زن و مرد جاری میشود.
ازدواج (۸)
در وحدت عشق، چون دو دل یار شوند
در وادی حق، ز نور بیدار شوند
فرمود خدا: که زوج باشید به مهر
با عشق به هم، رفیق و دلدار شوند
ازدواج بهعنوان وحدتی عاشقانه، دلها را به هم نزدیک میکند و انسان را به درک نور الهی میرساند. شاعر به نقش مهر و عشق در ایجاد رابطهای پایدار و معنوی اشاره دارد.
ازدواج (۹)
پیوند دو دل ز عشق پیدا گردد
در سایهی مهر حق هویدا گردد
فرمود خدا که ازدواج است شما
تا روح شما ز غم مصفا گردد
شاعر بیان میکند که عشق، اساس پیوند ازدواج است. این پیوند در سایه مهر الهی، غمها را از دل انسان پاک کرده و روح او را به آرامش میرساند.
ازدواج (۱۰)
زن مایهی مهر و نور و هم آرامش
پیوند دل و جان بشر با سازش
فرمود خدا: که زوج باشید به عشق
رحمت ز خدا در این بود چون بارش
در این شعر، شاعر به نقش زن در ایجاد آرامش و نور در زندگی اشاره دارد. ازدواج با عشق و سازش، وسیلهای برای دریافت رحمت الهی و سعادت بشر است.
نتیجه گیری:
این مجموعه رباعیات بهزیبایی، نقش ازدواج را در زندگی دنیوی و اخروی تبیین میکند. شاعر با تأکید بر آیات و روایات، ازدواج را راهی برای رسیدن به آرامش، امنیت، و تکامل معنوی معرفی کرده است.
آیا مایلید توضیحات بیشتری درباره یک شعر خاص یا مفهوم کلی این مجموعه ارائه شود؟
بخش سیزدهم
دوستی
دوستی از دیدگاه قرآن، عرفان و دین به معنای رابطهای مثبت، محبتآمیز و حمایتکننده است که در آن انسانها با هم در مسیر کمال و رشد اخلاقی و روحی همراه میشوند. این دوستی میتواند در سطح انسانی (با دیگران) یا با خداوند و حقیقت باشد و به عنوان وسیلهای برای تقویت ایمان، محبت و رشد معنوی شناخته میشود.
۱. از دید قرآن:
در قرآن، دوستی به عنوان رابطهای مبتنی بر محبت، حمایت و همزیستی در مسیر حق و حقیقت معرفی میشود. قرآن بر دوستیهایی که به خداوند و اصول اخلاقی هدایت میکنند، تأکید دارد:
آیه ۶۴ سوره توبه: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمْ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»
این آیه به رابطه دوستی میان مؤمنان و خداوند و پیامبر و کسانی که در مسیر خداوند قرار دارند اشاره میکند.
آیه ۱۳ سوره آلعمران: «یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ»
این آیه از دوستی خداوند با مؤمنان و علاقه متقابل آنان به خدا سخن میگوید.
۲. از دید عرفان:
در عرفان، دوستی به معنای ارتباط معنوی و روحانی با خداوند است که در آن، انسان به عشق الهی و محبت به دیگران دست مییابد. این دوستی نه تنها در پیوند میان انسانها، بلکه در پیوند عاشقانه و فانیشدن در عشق الهی نیز مطرح است:
مولانا میگوید:
«دوستی به خداوند و انسانها، آینهای است که دل را روشن میکند»
در عرفان، دوستی به معنای وابستگی به حقیقت و محبت به خداوند و خلق او است که باعث تعالی روح و معنویت میشود
۳. از دید دین:
در دین، دوستی به عنوان یک ارزش اخلاقی و اجتماعی تلقی میشود که باید بر پایه محبت، صداقت و احترام متقابل باشد. دین به انسانها توصیه میکند که در روابط خود با دیگران محبت و عدالت را رعایت کنند و دوستی را در راستای خیرخواهی و نزدیکتر شدن به خداوند پرورش دهند:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «لَا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتَّى یُحِبَّ لِأَخِیهِ مَا یُحِبُّ لِنَفْسِهِ»
در این حدیث، محبت به دیگران و دوستی بر اساس محبت متقابل و نیکویی تأکید میشود.
حدیث امام علی (ع): «الدُّنْیَا مَجَازٌ وَالآخِرَةُ مَحَلٌّ، فَاعْمَلْ لِمَجَازِکَ لِحَتَّى تَصِلَ إِلَى مَحَلِّکَ»
دوستی در دین به معنای همراهی انسانها در مسیر خدا و هدف نهایی (آخرت) است.
نتیجه گیری:
دوستی در قرآن، عرفان و دین به معنای ارتباطی محبتآمیز، صادقانه و بر اساس احترام است که بر اساس اصول اخلاقی و روحانی استوار است. در قرآن، دوستی با خداوند و مؤمنان به عنوان رابطهای الهی و اخلاقی معرفی میشود. در عرفان، دوستی به ارتباط عاشقانه با خداوند و خلق او به عنوان مسیر رشد روحانی دیده میشود. در دین، دوستی به عنوان رابطهای مبتنی بر محبت، صداقت و خیرخواهی برای تکامل فردی و اجتماعی مطرح است.
این مجموعه رباعیات به زیبایی مفاهیم دوستی، محبت و همراهی را بیان میکند. شاعر اهمیت دوستی در زندگی، تأثیر مثبت آن بر روح انسان و چارچوبهای اخلاقی و دینی آن را تبیین کرده است. در ادامه، متن هر رباعی به همراه شرح ارائه میشود:
دوستی (۱)
یار نادان چو شود همراهت
جز زیان نیست رهش در راهت
همدمی کن به کتاب و قرآن
نبرد سوی خلاف و نکند گمراهت
شاعر تأکید میکند که همراهی با یار نادان، نتیجهای جز زیان ندارد. بهترین همدم انسان، کتاب آسمانی و حکمت قرآن است که او را از انحراف و گمراهی دور میکند.
دوستی (۲)
دوستی با مردمان، باید فزود
دشمنی با دشمنان، باید زدود
ممکن است روزی دگر گردد نظر
دوستی یا دشمنی، دارد حدود
دوستی با مردم باید به حد اعتدال باشد، و دشمنی باید به مرور کنار گذاشته شود. شاعر به تغییرپذیری روابط انسانی و اهمیت حفظ اعتدال در دوستی و دشمنی اشاره دارد.
دوستی (۳)
دوستی یا دشمنی دارد قیود
میشود روزی عیان، اسرار زود
سعی کن از خویشتن آیی برون
تا بگویند آفرین و صد درود
شاعر بیان میکند که دوستی و دشمنی باید با احتیاط باشد، زیرا اسرار ممکن است آشکار شوند. انسان باید از خودخواهی فاصله بگیرد تا به احترام و تحسین دیگران دست یابد.
دوستی (۴)
عشق یعنی نهی ظالم از خطا
آنچه غیر از حق بود گردد رها
عشق یعنی انتظار روی دوست
راه حق پیمودنش تا انتها
در این رباعی، شاعر دوستی را با عشق حقیقی مرتبط میداند. دوستی واقعی در دوری از خطا، پایبندی به حق و انتظار برای رسیدن به حقیقت الهی تعریف میشود.
دوستی (۵)
دوستی با مردم از حد نگذرد
دشمنی با دشمنان بیرون ز حد
ممکن است روزی عیان گردد درون
دوستی یا دشمنی از دل رود
شاعر بار دیگر بر حفظ تعادل در دوستی و دشمنی تأکید دارد. روابط انسانی ممکن است تغییر کنند، بنابراین باید از افراط در هر دو حالت پرهیز کرد.
دوستی (۶)
مردان خدا نشان ایمان دارند
در راه خدا صفای جانان دارند
هر دوست که راه یزدان پوید
از لطف خدا امید و احسان دارند
شاعر مردان خدا را بهعنوان الگوی دوستی معرفی میکند. آنان با ایمان و صفا، دوستان خود را در راه یزدان همراهی کرده و از لطف الهی بهرهمند میشوند.
دوستی (۷)
گر دوست وفادار بُوَد چون دُر ناب
همچون گهر است، اندک و هم کمیاب
چون نور بُوَد در سحر و شامِ صفا
غافل مشو، ای یار، ورا هم دریاب
دوست وفادار مانند گوهری نایاب و گرانبها است. شاعر از ما میخواهد که قدر چنین دوستی را بدانیم و از همراهی با او غافل نشویم.
دوستی (۸)
قرآن به صفای دوستی کرده ندا
بر دوستی اهل یقین داده صدا
مومن چو برادر است در مسلک ما
او را به بهشت وعده دادست خدا
شاعر از قرآن کریم نقل میکند که دوستی اهل ایمان، دارای ارزش والایی است. مومنان در دین، همانند برادر هستند و خداوند به آنان وعده بهشت داده است.
دوستی (۹)
هر جا که تو باشی، دل من آرام است
با یاد تو، این جهان چو باغ و بام است
ای دوست، صفای تو ز دلها نرود
در نزد تو بودن، هنر و الهام است
شاعر آرامش دل خود را در حضور و یاد دوست میداند. صفای دوستی ماندگار است و حضور دوست، منبع الهام و هنر برای شاعر است.
دوستی (۱۰)
با یاد تو، آرام دل ماست
با نام تو این جهان سراپاست
در نزد خدا میرود دوست
هر کس که ورا ز جان و دل خواست
در این شعر، شاعر دوستی را مایه آرامش دل و وسیلهای برای نزدیکی به خداوند معرفی میکند. دوستی خالصانه، پلی به سوی کمال و رضایت الهی است.
نتیجه گیری:
این مجموعه به ابعاد مختلف دوستی پرداخته است: از اهمیت انتخاب دوست خوب تا تأثیر دوستی بر رشد معنوی و اجتماعی. شاعر با استناد به آموزههای دینی، دوستی را ابزاری برای ارتقای انسانیت و نزدیک شدن به خدا معرفی میکند.
آیا مایلید توضیحات بیشتری درباره یکی از اشعار یا مفاهیم مرتبط ارائه شود؟
فصل دوم
ا زش های اجتماعی و معنوی
بخش اول
علم
علم از دیدگاه قرآن، عرفان، و دین مفهومی عمیق و بنیادی است که در هر سه حوزه به عنوان وسیلهای برای شناخت خدا، انسان، و جهان مطرح شده است:
۱. از دید قرآن:
علم در قرآن به معنای آگاهی از حقایق هستی، فهم نشانههای الهی و رسیدن به معرفت است. قرآن انسان را به تفکر، تدبر و کسب دانش دعوت میکند:
آیه ۱۱ سوره مجادله: «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ...»
خداوند دارندگان علم و ایمان را به درجات بالاتر میبرد.
آیه ۹ سوره زمر: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ...»
این آیه اهمیت و برتری علم را نسبت به جهل بیان میکند.
۲. از دید عرفان:
در عرفان، علم به دو نوع تقسیم میشود:
علم ظاهری: دانشی که به امور دنیوی مربوط است.
علم باطنی (معرفت): دانشی که به شناخت حقیقت وجود و وصول به خداوند میانجامد.
عارفان بر این باورند که علم حقیقی، نوری الهی است که قلب را روشن میکند. مولانا میگوید:
علم چون بر دل زند یاری شود
علم چون بر تن زند باری شود
علم واقعی انسان را به سمت عشق الهی و حقیقت رهنمون میکند.
۳. از دید دین:
در آموزههای دینی، علم راهی برای کمال انسانی و تقرب به خدا است. احادیث و روایات اسلامی تأکید زیادی بر اهمیت دانش دارند:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ» (طلب علم بر هر مسلمان واجب است).
امام علی (ع): «الْعِلْمُ حَیَاةُ الْقُلُوبِ» (علم حیاتبخش دلهاست).
علم در دین ابزاری برای تزکیه نفس، اصلاح جامعه، و سعادت دنیا و آخرت است.
نتیجه گیری:
علم در قرآن، عرفان، و دین به عنوان ابزاری برای درک حقیقت، رشد انسان، و شناخت خداوند معرفی شده است. این مفهوم انسان را از جهل رهایی بخشیده و او را به کمال، معرفت و قرب الهی هدایت میکند.
علم (۱)
علم است که چون گوهرِ نایاب
در هر قدمش راهِ خوش و ناب
هر کس که رهش دانش و تقواست
در هر دو جهان سرور و ارباب
در این رباعی، علم به گوهر نایاب تشبیه شده است؛ گوهری که راه خوشبختی و سعادت را برای انسان هموار میکند. اما شرط بهرهمندی از این گوهر، همراهی آن با تقوا است. کسی که علم و تقوا را توأمان دارد، در دنیا و آخرت به مقام سروری میرسد.
علم (۲)
علم است نجات آدمی از ظلمات
راهی است زلال، سوی حسن و برکات
هر کس که ره علم و عمل پیشه نمود
او هم برسد به عرش، دارالحسنات
این شعر، علم را وسیلهای برای نجات انسان از تاریکیهای جهل میداند. علم همچون جویباری زلال، انسان را به خیرات و برکات رهنمون میسازد. آنگاه که علم با عمل همراه شود، انسان را به عرش الهی و دار حسنات میرساند.
علم (۳)
کسب دانش کن که جاویدان شوی
دور از خسران شوی، انسان شوی
قدر تو بالا رود در هر مقام
دل به یزدان گر سپاری زآن شوی
علم در این رباعی، کلید جاودانگی انسان معرفی شده است. علمآموزی سبب میشود که انسان از زیانهای زندگی دنیوی و اخروی رها شود و به مقام انسانیت دست یابد. با سپردن دل به خداوند و دانشاندوزی، انسان به مرتبههای بالا دست پیدا میکند.
علم (۴)
علم بر دل، چون چراغی روشن است
بر ره حق، نوری از جان و تن است
قدر تو افزون شود با این مقام
آخرت را ساز کن، آن گلشن است
علم همچون چراغی است که دل انسان را روشن میکند. این نور، مسیر حق را نمایان ساخته و به انسان توانایی گام نهادن در راه حقیقت میبخشد. علم نهتنها جایگاه انسان را در دنیا بالا میبرد، بلکه آخرت او را نیز به بهشتی پرطراوت تبدیل میکند.
علم (۵)
علم است که دل را به یقین جان بخشد
در جهل و خطا، راهِ نمایان بخشد
هر کس که ز دانش طلبد نور یقین
او را به سرای عشق پایان بخشد
علم در این رباعی، منبع یقین و حیات دل معرفی شده است. در میان تاریکیهای جهل و خطا، علم مسیر صحیح را به انسان نشان میدهد. دانش نهتنها انسان را به یقین میرساند، بلکه او را به سرای عشق و نهایت سعادت هدایت میکند.
علم (۶)
علم است چراغ عالمِ خاک و سرشت
در جهل مبند دل که تاریکی کشت
با علم ز بام جهل بالا نگری
خورشید یقین به جان تو نور نوشت
این رباعی، علم را چراغ روشنیبخش جهان مادی و معنوی میداند. دل بستن به جهل، انسان را در تاریکیهای هلاکت غرق میکند. با کمک علم، انسان میتواند از بام جهل بالا برود و خورشید یقین را در دل خود بیابد.
علم (۷)
علم است که دل را ز غبارش شوید
بر هر که رسد، مقامِ دانش جوید
هر لحظه که در مسیر دانش باشی
دریای یقین به جان ما میروید
علم همچون آبی زلال، غبار جهل را از دل انسان میزداید. کسی که به علم دست پیدا کند، به مقامی بلند دست مییابد. حرکت مداوم در مسیر دانش، انسان را به دریای بیکران یقین و معرفت متصل میکند.
علم (۸)
علم است چراغِ گیتی و نورِ جهان
خورشید عظیمی است، هماره تابان
با دانش و علم پر کشی در افلاک
پرواز کنی ز دام نفس و شیطان
این رباعی، علم را خورشیدی عظیم معرفی میکند که همیشه درخشان و روشنگر است. علم انسان را از قید و بندهای نفس و شیطان رها کرده و او را به سوی آسمان معرفت و معنویت پرواز میدهد.
علم (۹)
علم است که جان را به صفا میآرد
از ظلمتِ و جهل، دل رها میآرد
یک علم گزین و در مسیرش بنشین
کان گوهر ناب، مرحبا میآرد
علم جان انسان را پاک و زلال میکند و او را از ظلمت جهل و نادانی میرهاند. این رباعی انسان را به انتخاب علم ناب و حرکت در مسیر آن فرا میخواند، چرا که علم گوهر بیهمتایی است که ارزش ستایش دارد.
علم (۱۰)
دانش چو گلیست از دلِ نور و یقین
این است چراغِ راه انسان و زمین
بر علم بکوش، در مسیرِ است حیات
پاک است ز هر زنگ، غبار و کَدَرین
در این رباعی، علم به گلی خوشبو و نورانی تشبیه شده است که چراغ راه انسانها است. علم همچون گلی پاک و بیآلایش، زندگی را از غبار و آلودگیهای جهل میزداید و انسان را به سمت سعادت و حیات حقیقی هدایت میکند.
این مجموعه، دعوتی است به سوی علمآموزی، تفکر و ارتقای روحانی که با زبانی روان و آموزنده، ارزش علم را در ابعاد گوناگون زندگی به تصویر میکشد.
بخش دوم
زندگی
زندگی از دیدگاه قرآن، عرفان، و دین، مفهومی چندبُعدی است که علاوه بر جنبههای مادی، بُعد معنوی و هدف غایی آن نیز مورد تأکید قرار گرفته است:
۱. از دید قرآن:
زندگی در قرآن به دو بُعد مادی و معنوی تقسیم میشود:
زندگی مادی: قرآن از زندگی دنیوی به عنوان محل آزمایش و گذرگاهی برای آخرت یاد میکند:
آیه ۲۰ سوره حدید: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ...»
زندگی دنیا بازیچهای گذرا است و باید از آن برای آخرت بهره برد.
زندگی حقیقی: حیات حقیقی نزد خداوند و در قرب الهی است:
آیه ۲۴ سوره انفال: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ... یُحْیِیکُمْ»
زندگی واقعی با پیروی از خدا و پیامبر حاصل میشود.
۲. از دید عرفان:
در عرفان، زندگی به معنای سفر روح به سوی کمال و بازگشت به اصل الهی است. عارفان زندگی دنیوی را ابزار و مقدمهای برای شناخت خداوند و رسیدن به وحدت وجود میدانند:
مولانا میگوید:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگتنگ
زندگی حقیقی برای عارف مرگی است که او را به زندگی ابدی و عشق الهی متصل میکند.
۳. از دید دین:
زندگی در دین به عنوان نعمتی الهی و فرصتی برای عبادت، تزکیه نفس، و کسب کمالات انسانی معرفی شده است:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «الدُّنْیَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَةِ» (دنیا کشتزار آخرت است).
امام علی (ع): «إِنَّمَا الْحَیَاةُ إِیمَانٌ وَعَمَلٌ صَالِحٌ» (زندگی چیزی جز ایمان و عمل صالح نیست).
زندگی در دین فرصتی برای ساختن آخرت و رسیدن به سعادت جاودانه است.
نتیجه گیری:
زندگی در قرآن، عرفان، و دین به عنوان سفری معنوی در نظر گرفته شده است. این سفر از دنیا آغاز میشود و هدف آن رسیدن به قرب الهی و حیات جاودانه است. زندگی دنیوی نه هدف، بلکه وسیلهای برای رشد، کمال، و شناخت خداوند است.
زندگی (۱)
زندگی جنگیست با جهل و گناه
میرسد آرامشی پس از سلاح
هر که دل را صیقلی از مهر کرد
روشنایی میبرد در جانِ راه
در این شعر، زندگی به نبردی در برابر جهل و گناه تشبیه شده است. شاعر باور دارد که پس از هر تلاش برای پاک کردن دل از تاریکیها، آرامشی عمیق به دست میآید. مهر و محبت، روشناییبخش این مسیر است و انسان را به سعادت میرساند.
زندگی (۲)
زندگی نوریست در عمق حیات
لحظهای پر مهر و گاهی با ثبات
قدر این دنیا بدان، ای دوست، زود
که نباشد فرصتی در روزِ بعد
شاعر در این شعر، زندگی را فرصتی بیمانند میداند که باید با عشق و مهر سپری شود. او به گذر سریع زمان و ضرورت بهرهگیری از فرصتهای زندگی تأکید دارد و به ما یادآوری میکند که فرصت امروز، ممکن است فردا وجود نداشته باشد.
زندگی (۳)
زندگی جاریست چون رود روان
با امید و عشق در دل، جاودان
هر که دارد همتی پاک و درست
ره به سوی آسمان دارد عیان
زندگی مانند رودخانهای در جریان است. شاعر به اهمیت امید و عشق در این مسیر اشاره میکند و باور دارد که پاکی نیت و صداقت میتواند انسان را به بلندای موفقیت و معنویت برساند.
زندگی (۴)
زندگی گنجیست در عمق وجود
هر که یابد، گردد از آن بهرهمند
بایدت دل را به ایمان صاف کرد
تا ببینی راز این گنجِ بلند
در این شعر، زندگی به گنجی پنهان در وجود انسانها تشبیه شده است. شاعر بر این باور است که با پاکی دل و ایمان میتوان به راز این گنج بزرگ پی برد و از آن برای رشد معنوی و دنیوی بهره گرفت.
زندگی (۵)
زندگی شعریست در دفتر عمر
گاه بیوزن است و گاهی پُر ز نور
هر ورق با دست تو رنگی شود
قدر این برگِ سفیدت را بشور
زندگی مانند شعری در دفتر عمر انسان است که هر ورق آن با تصمیمات و اعمال او شکل میگیرد. شاعر بر اهمیت استفاده درست از این فرصتها تأکید دارد و دعوت به خلق زیبایی در لحظات زندگی میکند.
زندگی (۶)
زندگی بادیست بر دریا روان
با امید و صبر میگردد جوان
هر که شکر نعمتش بر جای کرد
آبرو گیرد در این گیتی گران
در این بخش، زندگی به بادی که بر دریا میوزد تشبیه شده است. شاعر تأکید میکند که امید و صبر، زندگی را زنده و پویا نگه میدارد. شکرگزاری از نعمتها نیز کلید موفقیت و سربلندی در این دنیا دانسته شده است.
زندگی (۷)
زندگی نوریست در شام سیاه
جرعهای از عشق در جام گناه
رهگذارانیم و دنیا میرود
قدر لحظه دان در این بیراهه راه
زندگی نوری است که در تاریکی وجود میدرخشد. شاعر با تأکید بر گذرایی زندگی، از ما میخواهد که با عشق، قدر لحظات را بدانیم و در مسیر پر پیچوخم زندگی به ارزشها پایبند بمانیم.
زندگی (۸)
زندگی همچون نسیمی در گذر
گاه شادابی و گاهی هم دگر
لحظهها باشد چو گوهر، در ناب
بایدش دانیم قدرش، چون گوهر
زندگی به نسیمی تشبیه شده است که گاه شادی میآورد و گاه غم. شاعر بر ارزش لحظات زندگی تأکید میکند و از ما میخواهد که همچون گوهری گرانبها با آنها رفتار کنیم.
زندگی (۹)
زندگی باغیست پر از عطر و گلاب
گاه در اوجی و گاهی بیجواب
هر که قدر لحظهها را بشمرد
بر طرف گردد غبار و هم حجاب
زندگی مانند باغی معطر و زیباست، اما با فراز و نشیبهای بسیار همراه است. شاعر معتقد است که با شناخت ارزش لحظات، میتوان موانع و ابهامها را از مسیر زندگی برداشت.
زندگی (۱۰)
زندگی دریایی از موج و سراب
گاه آرامش، گهی رنج و عذاب
در تلاطم، گوهر خود را بجوی
زان که پایانش بود رؤیای ناب
زندگی به دریایی پرتلاطم تشبیه شده که در میان امواج و سرابها، گوهرهای ارزشمندی نهفته است. شاعر ما را به جستوجوی این گوهرها و تحقق رؤیای زندگی دعوت میکند.
این اشعار با شرحهای ارائهشده، تصویری جامع از زیبایی، پیچیدگی، و فرصتهای نهفته در زندگی به خواننده ارائه میدهند.
بخش سوم
دل
دل از دیدگاه قرآن، عرفان، و دین، جایگاه والایی در معرفت، عشق، و ارتباط انسان با خداوند دارد. این مفهوم در هر سه حوزه به عنوان مرکز ادراک و احساس معنوی مورد توجه است:
۱. از دید قرآن:
در قرآن، دل (قلب) مرکز فهم، ایمان، و هدایت معرفی شده است. دل سالم (قلب سلیم) نشانه انسانهای رستگار است:
آیه ۸۹ سوره شعراء: «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»
تنها کسی نزد خدا رستگار است که با دلی پاک و سالم به او نزدیک شود.
آیه ۲۲ سوره حج: «فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَٰکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ»
نابینایی حقیقی، کوری دل است، نه چشم ظاهری.
۲. از دید عرفان:
در عرفان، دل محل عشق الهی و مرکز تجلی نور خداوند است. عارفان دل را خانه خدا میدانند که باید از تعلقات دنیوی پاک شود:
مولانا میگوید:
این دل نیست خانه دلدار است
دل نیست مگر جای پرستار است
دل مکانی است که اگر از آلودگیهای نفس و دنیا پاک شود، جایگاه حضور حق خواهد بود.
در عرفان، دل پاک میتواند حقیقت هستی را درک کرده و به وحدت با خداوند برسد.
۳.از دید دین:
در دین، دل محل ایمان، نیت، و تقرب به خدا است. بسیاری از اعمال دینی مانند نماز و دعا باید با حضور قلب انجام شود:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «إِنَّ اللَّهَ لَا یَنْظُرُ إِلَى صُورِکُمْ وَلَٰکِنْ یَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِکُمْ وَأَعْمَالِکُمْ»
خداوند به ظاهر شما نمینگرد، بلکه به دلها و اعمال شما نظر دارد.
امام علی (ع): «الدُّنْیَا کُلُّهَا جَهْلٌ إِلَّا مَوَاضِعَ الْعِلْمِ، وَالْعِلْمُ کُلُّهُ حُجَّةٌ إِلَّا مَا عُمِلَ بِهِ، وَالْعَمَلُ کُلُّهُ رِیَاءٌ إِلَّا مَا کَانَ مُخْلَصًا، وَالإِخْلاَصُ عَلَى خَطَرٍ حَتَّى یَنْظُرَ الْعَبْدُ بِمَ یُخْتَمُ لَهُ»
دل باید مملو از اخلاص و نیت خالص برای خدا باشد.
نتیجه گیری:
دل در قرآن، عرفان، و دین مرکز معرفت و احساس معنوی است. در قرآن، دل سالم کلید رستگاری است. در عرفان، دل محل تجلی نور الهی و عشق است. در دین، دل منبع ایمان، اخلاص، و نیت پاک است. دل باید از آلودگیها پاک شود تا بتواند راهی به سوی خداوند و حقیقت پیدا کند.
دل(۱)
دل چشمهٔ نوری است که تابان باشد
از مهر الهی چو گلستان باشد
دل را ز غبار کینه پاکیزه نما
تا جلوهگر از نور خدا جان باشد
دل در این رباعی بهعنوان چشمهای از نور الهی معرفی شده است که همواره باید از غبار کینه و دلآشوبی پاکیزه نگه داشته شود. وقتی دل پاک و صافی باشد، میتواند پذیرای نور خداوند باشد و تجلی محبت و صفا را در جان فرد نمایان سازد.
دل(۲)
دل گوهر پاک است و چراغ ایمان
هر ذرهٔ اوست جلوهای از رحمان
دل را چو ز غیر دوست آزاد کنی
بینی ز رخ دوست، جهانی تابان
دل همچون گوهر گرانبهایی است که در هر ذره آن، نور رحمان و ایمان به خداوند دیده میشود. برای آنکه این نور در دل ظاهر شود، باید دل از غیر خدا پاک و آزاد شود. زمانی که دل تنها به خداوند توجه کند، جهان زیبایی در دل فرد به وجود میآید.
دل(۳)
دل راهبر عشق و حقیقت گردد
هر لحظه ز او لطف و حمایت گردد
آن کس که صفا داد دل از نور خدا
در سایهٔ حق سوی سعادت گردد
دل هنگامی که از نور خدا روشن شود، راهبر عشق و حقیقت خواهد بود. هر لحظه از دل این فرد، پر از لطف و حمایت الهی است. با صفای دل و داشتن ارتباط با خدا، انسان به سعادت و کمال خواهد رسید.
دل(۴)
دل خانهٔ اسرار خداوند جهان
پیوسته به نور عشق، مسرور و عیان
دل را به صفای عشق، دریا بنما
تا نور خدا دهد تو را راه جنان
دل بهعنوان خانهای برای اسرار خداوند مطرح است که همیشه در معرض نور عشق الهی قرار دارد. این نور سبب خوشحالی و روشنایی دل میشود. وقتی دل از عشق الهی آکنده شود، انسان را به سوی بهشت و کمال هدایت میکند.
دل(۵)
دل منزل عشق است و مکان جانان
هر لحظه ز نور حق شود آن تابان
دل را ز غبار نفس پاکیزه نما
تا جلوه کند جمال و نور یزدان
دل منزلگاه عشق الهی است و جایگاه حضور معشوق الهی، که هر لحظه از نور خداوند تابیده میشود. برای اینکه دل نورانی شود و جلوه زیبایی از خدا را نشان دهد، باید از غبار نفس و خواستههای دنیوی پاک گردد.
دل(۶)
دل آینهی حق است و اسرار در اوست
هر ذره ز خاک او گهر بار در اوست
دل را به صفای دل مزین گردان
کز نور خدا جمال رخسار در اوست
دل همچون آینهای است که تمامی اسرار الهی در آن منعکس میشود. هر ذره از دل، میتواند حامل ارزشهای الهی و نور حقیقت باشد. وقتی دل از صفا و پاکی برخوردار باشد، جمال خداوند در آن نمایان میشود.
دل(۷)
دل مرکب عشق و راهِ وحدت باشد
هر لحظه به سوی دوست فرصت باشد
هر کس که صفای دل بگردد همدم
راهش به جنان و عین حکمت باشد
دل همانند مرکبی است که عشق و راه وحدت با خدا را میسازد. هر لحظه فرصتی است برای نزدیکتر شدن به خداوند و همنشینی با او. کسی که دلش از صفا و محبت پر باشد، به سوی بهشت و حقیقت هدایت میشود.
دل(۸)
دل چشمهٔ آرامش و دریای یقین
هر لحظه در او جلوه کند نور مبین
دل را ز غبار غفلت آزاد نما
تا راه ببینی سوی معبود امین
دل همچون چشمهای است که آرامش و یقین در آن جاری است. در هر لحظه، نور الهی در دل تجلی میکند. برای دیدن این نور و راه درست، باید دل را از غبار غفلت و بیتوجهی به خداوند پاک کرد.
دل(۹)
دل چشمهٔ عرفان و مکانِ اسرار
در اوست مقام یار و دلدارِ نگار
هر کس که دل از غبار دنیا شوید
در باغ خدا شود گلستان و بهار
دل بهعنوان منبع عرفان و محل حضور اسرار الهی معرفی میشود. در دل هر انسان، مقام یار و دلدار (خداوند) قرار دارد. هر کسی که دل خود را از غبار دنیا و تعلقات آن پاک کند، وارد بهشت و گلستان خداوندی خواهد شد.
دل(۱۰)
دل پنجرهای به سوی اسرار الست
هر کس که شناخت، دل ز دنیا او رست
دل را چو تهی ز غیر حق گر بکنی
هر لحظه به دیدار خدا گردی مست
دل پنجرهای است به سوی اسرار الهی و شناخت این اسرار منجر به رهایی از دنیا و تعلقات آن میشود. اگر دل را از غیر خدا تهی کنی، آنگاه هر لحظه در حال دیدار و اتصال به خدا خواهی بود و از این ارتباط معنوی سرشار خواهی شد.
بخش چهارم
خود سازی
خودسازی از دیدگاه قرآن، عرفان، و دین به معنای تلاش برای تزکیه نفس، تقرب به خداوند، و رسیدن به کمال انسانی است. این مفهوم در هر سه حوزه مورد تأکید قرار گرفته و ابزاری برای سعادت دنیا و آخرت به شمار میآید:
۱. از دید قرآن:
خودسازی در قرآن به معنای تزکیه نفس و پاکسازی درون از آلودگیهای اخلاقی است. خداوند انسان را به تزکیه و مراقبت از نفس دعوت میکند:
آیه ۹ سوره شمس: «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا»
رستگار کسی است که نفس خود را تزکیه کند.
آیه ۴۱ سوره عنکبوت: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا»
کسانی که در راه ما تلاش کنند (خودسازی کنند)، به راههای خود هدایتشان خواهیم کرد.
۲. از دید عرفان:
در عرفان، خودسازی به معنای مبارزه با نفس اماره و حرکت به سوی حق است. عارفان باور دارند که انسان باید از صفات نفسانی و دنیوی رها شود تا به حقیقت برسد:
مولانا میگوید:
تا نفس تو هست، ره نیابی به دوست
زان که او دشمن است، راهش نیکو بجوی
خودسازی یعنی فرو ریختن حجابهای نفسانی که میان انسان و خدا فاصله انداخته است.
در عرفان، خودسازی به معنای فنا شدن در خداوند است.
۳. از دید دین:
خودسازی در دین به معنای تلاش برای تقویت ایمان، عمل به دستورات الهی، و تهذیب اخلاق است. دین اسلام تزکیه نفس را شرط رسیدن به قرب الهی میداند:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «أَعْدَى عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ»
بزرگترین دشمن انسان نفس اوست.
امام علی (ع): «مَنْ أَصْلَحَ نَفْسَهُ مَلَکَها»
کسی که نفس خود را اصلاح کند، بر آن مسلط میشود.
خودسازی در دین، عبادت، تقوا، و پرورش فضایل اخلاقی را شامل میشود.
نتیجه گیری:
خودسازی در قرآن، عرفان، و دین به معنای مبارزه با هوای نفس، تزکیه اخلاقی، و حرکت به سوی کمال است. قرآن بر پاکسازی نفس تأکید دارد، عرفان آن را راه رسیدن به وحدت با خداوند میداند، و دین اسلام خودسازی را شرط سعادت و تقرب الهی معرفی میکند.
خودسازی(۱)
هفت منزل طى کنند، مردان دین
توبه و خود سازی و کسب یقین
بندگی حق، اگر افزون شود
در کفت یابی، تو افلاک و زمین
در این رباعی، مسیر خودسازی به هفت منزل تشبیه شده است که مردان دین باید آنها را طی کنند. این هفت منزل شامل توبه، خودسازی، کسب یقین و بندگی است. هرچقدر که فرد در مسیر بندگی و ارتباط با خدا پیش میرود، از مادیات فاصله میگیرد و به کمالات روحانی میرسد، تا جایی که حتی آسمان و زمین در دست او خواهد بود.
خودسازی(۲)
می شود سیراب هر تشنه ز آب
آب جویای لب خشک است و ناب
عاشقان آرام گشته با وصال
کی دهد معشوق عاشق را عذاب
این رباعی به تشبیه آب به عشق الهی اشاره دارد. همانطور که تشنه برای رفع عطش خود به آب نیاز دارد، انسانهای عاشق و جویای وصال الهی نیز به عشق خداوند محتاجاند. زمانی که عاشقان به وصال معشوق میرسند، دیگر از هیچ رنجی رنج نمیبرند و در آرامش قرار میگیرند.
خودسازی(۳)
عبادت بهترین راه وصال است
بریدن از خود و طی کمال است
هدایت می کند دل را سوی رب
بدون یاد حق قربت محال است
عبادت بهعنوان بهترین وسیله برای رسیدن به وصال با خداوند معرفی شده است. فرد باید از خود و ego خویش جدا شود تا بتواند در مسیر کمال قدم بردارد. تنها از طریق یاد خداوند است که انسان میتواند به هدایت برسد و نزدیکی به خدا را تجربه کند.
خودسازی(۴)
عبادت بهترین راه کمال است
شفای جان و درمان و وصال است
شروع گفتگو با حق تعالی است
سخن با دلربا و ذوالجلال است
عبادت نه تنها وسیلهای برای رسیدن به کمال است، بلکه بهعنوان شفای جان و درمان برای روح انسان مطرح شده است. عبادت شروع گفتگویی است میان انسان و خداوند، جایی که دل با معبود سخن میگوید و از ارتباط با او بهره میبرد.
خودسازی(۵)
عبادت راه وصل است و سعادت
بریدن از خود و نفس و رذالت
سخن با ذوالجلال و حق تعالی
نیاز آدمی علم است و حکمت
عبادت، مسیر وصل به خداوند و سعادت است. انسان برای رسیدن به خدا باید از خود، نفس و رذایل اخلاقی جدا شود. سخن گفتن با خداوند (ذوالجلال) نیازمند خلوت و دوری از دنیای مادی است که در آن انسان به خودشناسی و پرهیز از خطا میپردازد.
خودسازی(۶)
در وصال حق تعالی، ملزم است
توبه ای همچو نصوحا لازم است
دور گشتن از گناه و معصیت
حق تعالی، بر امورت عالم است
در مسیر رسیدن به وصال با خداوند، انسان باید توبهای راستین و از دل انجام دهد. این توبه باید بهطور کامل از گناه و معصیت باشد، چرا که خداوند بر همه امور انسانها آگاه است و بدون توبه و پاکسازی دل، انسان نمیتواند به وصال الهی برسد.
خودسازی(۷)
از غفلت و خواب، می توان جست
بیدار شد و، ز شوق حق مست
در نور یقین، به سوی حق رفت
تا دل بشود ز عشق، سر مست
در این رباعی به بیداری از غفلت اشاره شده است. انسان باید از خواب غفلت بیدار شود و با شوق و اشتیاق به سوی حق حرکت کند. تنها با نور یقین است که فرد میتواند به حقیقت نزدیک شود و دل او از عشق به خداوند سرشار گردد.
خودسازی(۸)
چون خانهٔ دل ز غیر حق پاک شود
نور ازلی به جان ز افلاک شود
دل را ز غبار و هر گنه پاک نما
تا نور خدا بهینه ادرارک شود
دل انسان باید از غیر خداوند پاک شود تا نور الهی در آن بتابد. هنگامی که دل از غبار گناه و توجه به دنیویات پاک گردد، نور خداوند به دل انسان میرسد و او میتواند این نور را درک کند و به آن معرفت و بصیرت دست یابد.
خودسازی(۹)
دل چون ز غبارِ نفس خالی گردد
با نور صفات حق، جانی گردد
آراسته گردد از فضل و کمال
دل آینهدار ربِ جلالی گردد
وقتی دل از غبار نفس و خواهشهای دنیوی پاک شود، بهجای آن صفات الهی جایگزین میشود. دل همچون آینهای میشود که جمال و نور خداوند را منعکس میکند و انسان به فضل و کمال الهی میرسد. در این حالت، دل فرد آینهدار حضور خداوند میشود.
خودسازی (۱۰)
هفت شهر عشق، چون پیموده شد
سر به خاک دوست هر دم سوده شد
جان رها شد، گر ز بند نفس پست
روح و جان از خستگی آسوده شد
این رباعی به مسیر عاشقانه انسان اشاره دارد که باید هفت شهر عشق را طی کند. زمانی که انسان از بند نفس رها شود و تنها در خدمت عشق الهی باشد، جانش از تمامی سختیها و خستگیها آسوده خواهد شد و در خاک پای معشوق میافتد.
بخش پنجم
فرهنگ
فرهنگ از دیدگاه قرآن، عرفان، و دین به معنای مجموعهای از باورها، ارزشها، رفتارها، و آداب انسانی است که به رشد فرد و جامعه در مسیر الهی کمک میکند. در هر سه حوزه، فرهنگ نقش اساسی در تربیت انسان و هدایت او به سوی کمال دارد.
۱. از دید قرآن:
در قرآن، فرهنگ به معنای شکلدهی به رفتار و ارزشهای انسانی بر اساس وحی و آموزههای الهی است. قرآن معیارهای فرهنگ الهی را تقوا، علم، و اخلاق معرفی میکند:
آیه ۱۳ سوره حجرات: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ»
تقوا به عنوان اصلیترین معیار ارزشگذاری در فرهنگ قرآنی مطرح شده است.
قرآن با دعوت به تفکر، علم، و اخلاق، انسانها را به پذیرش فرهنگی الهی و مقابله با فرهنگ جاهلی فرا میخواند.
۲. از دید عرفان:
در عرفان، فرهنگ به معنای نوعی جهانبینی است که مبتنی بر عشق الهی و وحدت وجود است. عارفان فرهنگ را ابزاری برای شناخت خود و خدا میدانند:
مولانا میگوید:
تو برون زاده ز فرهنگ نکو
جان تو شد تابناک از علم او
فرهنگ عرفانی تأکید بر تزکیه نفس، عشق الهی، و حرکت به سوی کمال دارد.
فرهنگ در عرفان شامل آداب معنوی، توجه به سلوک درونی، و جستجوی حقیقت است.
۳. از دید دین:
در دین، فرهنگ به معنای مجموعهای از باورها و رفتارهای اجتماعی است که بر اساس آموزههای الهی تنظیم شده است. دین اسلام بر تربیت جامعهای مبتنی بر اخلاق، عدالت، و تعاون تأکید دارد:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ»
پیامبر اسلام هدف از رسالت خود را تکمیل فضایل اخلاقی معرفی میکند که جوهره فرهنگ اسلامی است.
فرهنگ دینی انسان را به اتحاد، رعایت حقوق دیگران، و توجه به آخرت هدایت میکند.
نتیجه گیری:
فرهنگ در قرآن، عرفان، و دین به معنای نظامی از ارزشها، باورها، و رفتارهایی است که به هدایت انسان در مسیر الهی کمک میکند. قرآن فرهنگ را بر اساس تقوا و علم میسازد، عرفان آن را راهی برای تزکیه و رسیدن به حقیقت میداند، و دین اسلام فرهنگ را بر پایه اخلاق، عدالت، و معنویت شکل میدهد.
فرهنگ(۱)
زمانی که امیال پست اصل گشت
شعائر چو ایمان ز ما فصل گشت
علاقه به فرهنگ بیگانه شد
شعار جوانان و این نسل گشت
این رباعی به تغییرات فرهنگی و اجتماعی اشاره دارد. زمانی که امیال و خواستههای پست و دنیوی در بین مردم رواج پیدا میکند، اصول و ارزشهای معنوی مانند ایمان و شعائر دینی از جامعه فاصله میگیرد. بهجای آن، علاقه به فرهنگهای بیگانه در بین جوانان و نسل جدید شایع میشود و این تغییرات فرهنگی را بهعنوان شعار خود پذیرفتهاند.
فرهنگ(۲)
دین و آیین و رسوم مردمان کامل شود
در طی دوران طولانی سدی قابل شود
حیف باشد بشکند این سد و این میراث ما
ورنه از آن جز خرابی و بلا حاصل شود
این رباعی به اهمیت حفظ دین، آیین و رسوم فرهنگی اشاره دارد. دین و رسوم اگر بهطور کامل و درست در طول تاریخ حفظ شوند، بهعنوان سد محکم در برابر مشکلات و آسیبهای اجتماعی و فرهنگی قرار میگیرند. اما اگر این سد شکسته شود، تنها خرابی و آسیب بهدنبال خواهد داشت.
فرهنگ (۳)
عدو با فریب و هیاهو و زور
نموده است ایمان مردم به دور
تفکر به آیات یزدان پاک
دهد جان به دل، عشق برتر ز نور
در این رباعی اشاره به دشمنی شده که با فریب و هیاهو سعی دارد ایمان مردم را از بین ببرد و آنها را از راه درست منحرف کند. تنها با تفکر در آیات خداوند و هدایت الهی است که انسان میتواند جان خود را پر از نور و عشق کند و از اغواگریهای دشمنان مصون بماند.
فرهنگ(۴)
فرهنگ نسیمی است بهاری در دشت
جان گشت ز آن نسیم دیوانه و مست
افزون بکند معرفت و عشق الهی
هر باد و نسیمی که وزد بر دل ملت
فرهنگ بهعنوان نسیم بهاری در این رباعی مطرح شده است. این نسیم میتواند جان انسانها را از خواب غفلت بیدار کند و با افشاندن بذری از معرفت و عشق الهی، دلها را سرشار از نور و محبت کند. هر نسیمی که از این فرهنگ میوزد، میتواند بهطور مستقیم بر دل ملت تأثیر بگذارد.
فرهنگ(۵)
فرهنگ بکارد به دلت تخم هدایت
در طی زمان رشد کند بهر عبادت
بینی اثر و سایه ی این نخل الهی
مسرور شوی از عمل و نور سعادت
فرهنگ بهعنوان بذر هدایت در دل انسانها کاشته میشود. در طول زمان، این بذر رشد میکند و بهثمر مینشیند، بهویژه در عبادات و اعمال نیکو. انسان وقتی اثرات این رشد را در زندگی خود میبیند، از آن مسرور میشود و به نور سعادت دست مییابد.
فرهنگ(۶)
فرهنگ زبان دل و افکار جهانیست
تبیینگر مقصود ز اسرار نهانیست
آیندهی مردم ز فروغش شده روشن
پیداست در آن همت و کردار معانیست
فرهنگ زبان دل و افکار انسانها است و بهعنوان تبیینکننده مقاصد و اسرار نهانی مطرح میشود. فرهنگ میتواند آینده مردم را روشن کند و در آن همت، تلاش و کردار معانی بزرگ و عمیقی نهفته است که باعث پیشرفت و رشد فردی و اجتماعی میشود.
فرهنگ(۷)
فرهنگ بود گوهر و دردانهی هر جان
اندیشه و افکار درونِ دلِ انسان
تهذیب اگر اصل شود بر دل و افکار
دنیای دگر آید و اسرار فراوان
فرهنگ همچون گوهری گرانبهاست که در دل انسانها جای دارد. اندیشهها و افکار درون دل انسان، بهوسیله فرهنگ بهنوعی تهذیب میشوند. زمانی که تهذیب و پالایش در افکار و دل انسانها اصل قرار گیرد، دنیا و اسرار جدیدی بهوجود میآید که موجب رشد و کمال انسانها میشود.
فرهنگ(۸)
فرهنگ کند تازه دل و روح بشر را
اصلاح کند فهم و تلقی ز هنر را
تغییر دهد دید و نظر درک مفاهیم
زیبا بنماید دل و جان ، وصف اثر را
فرهنگ بهعنوان عاملی برای تجدید حیات و تازگی در دل و روح انسانها معرفی شده است. این فرهنگ میتواند فهم و درک انسانها از هنر و مفاهیم عمیق را اصلاح کند و نگاه آنها را به زندگی و مفاهیم انسانی تغییر دهد. همچنین، با تأثیرگذاری بر دل و جان، اثرات زیبایی را بهوجود میآورد.
فرهنگ(۹)
فرهنگ صحیح همچو باغی است
مملو ز گل و دلربایی است
خوشبو و معطر و چه زیباست
آن گل که چراغ زندگانی است
فرهنگ صحیح بهعنوان باغی پر از گل و دلربایی تصویر شده است که سرشار از زیبایی و عطر زندگی است. در این باغ، گلهایی وجود دارند که نماد چراغ زندگی و هدایت انسانها به سمت روشنایی و کمال هستند. این گلها بهعنوان نمادی از فرهنگ صحیح، انسان را بهسوی سعادت و رشد رهنمون میکنند.
فرهنگ(۱۰)
فرهنگ غنی، همچو دریاست
غرقش چو شوی ، چو سرو زیباست
از موج و تلاطمش نترسید
هر کس که کند شنا ، چه والاست
فرهنگ غنی بهعنوان دریای عمیق و وسیع تشبیه شده است. زمانی که فرد در این دریا غرق میشود، همانند درخت سرو، بلند و زیبا خواهد شد. با این حال، نباید از موجها و تلاطمهای این دریا ترسید، زیرا هر کسی که در این دریا شنا کند، به عظمت و زیبایی خواهد رسید. این فرهنگ، هرچند در ظاهر پر از چالشها و مشکلات است، اما در نهایت فرد را به کمال و رشد میرساند.
بخش ششم
اخلاق
اخلاق از دیدگاه قرآن، عرفان، و دین به معنای مجموعهای از اصول و رفتارهایی است که انسان را به سمت کمال، نیکی، و قرب الهی هدایت میکند. اخلاق در این سه حوزه، محور رشد معنوی و اجتماعی انسان است.
۱. از دید قرآن:
اخلاق در قرآن به عنوان بخشی اساسی از هدایت الهی مطرح شده و به رعایت ارزشهای اخلاقی مانند عدالت، صداقت، و مهربانی تأکید شده است:
آیه ۹۰ سوره نحل: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ...»
خداوند به عدالت، احسان، و بخشش امر میکند.
آیه ۲۱ سوره احزاب: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ...»
پیامبر اکرم (ص) به عنوان الگوی اخلاقی معرفی شده است.
۲. از دید عرفان:
در عرفان، اخلاق به معنای تزکیه نفس و دستیابی به صفات الهی است. عارفان بر این باورند که اخلاق راهی برای نزدیکی به خدا و رهایی از خودپرستی است:
مولانا میگوید:
این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورنده لقمههای راز شد
اخلاق عرفانی بر پرورش روح، مهار نفس، و عشق به خدا و خلق تأکید دارد.
عارفان اخلاق را نردبانی برای صعود به مراتب بالای معنوی میدانند.
۳. از دید دین:
در دین، اخلاق هسته اصلی ایمان و عمل صالح است. اخلاق دینی شامل رعایت حقوق خدا، خود، و دیگران است:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ»
پیامبر اسلام هدف از بعثت خود را تکمیل فضایل اخلاقی معرفی میکند.
امام علی (ع): «حُسْنُ الْخُلُقِ یَسُرُّ الرِّزْقَ وَیُنْسِئُ فِی الأَجَلِ»
اخلاق نیک، روزی را افزایش و عمر را طولانی میکند.
نتیجه گیری:
اخلاق در قرآن، عرفان، و دین به معنای مجموعهای از رفتارهای نیکو و ارزشهای الهی است که انسان را به تعالی و سعادت میرساند. قرآن بر عدالت و احسان تأکید دارد، عرفان اخلاق را راهی برای رسیدن به عشق و وحدت الهی میداند، و دین اخلاق را اساس ایمان و عمل صالح معرفی میکند.
اخلاق(۱)
پیغمبر ما معلم اخلاق است
در کون و مکان رفیع و در آفاق است
اسلام بپاست تا قیامت برسد
او باعث رشد دین و هم اشراق است
این رباعی به ویژگیهای برجسته پیامبر اسلام اشاره دارد. او نه تنها پیامآور دین بود، بلکه معلم اخلاق بود که در هر مکان و زمان با رفتار و سخنانش، راهنمایی برای همه انسانها بهویژه مسلمانان شد. پیامبر باعث شد اسلام در تمام دنیا گسترش یابد و تا قیامت پابرجا بماند، زیرا او دین را با اخلاقی والا معرفی کرد که هم به رشد دینی و هم به روشنی بخشیدن به دلها میانجامد.
اخلاق(۲)
معیار رفاقت به محبت به وفاست
معیار لیاقت، ادب و عقل و صفاست
معیار سعادت، به کمال و رشد است
معیار شهامت، به جوانمردی ماست
در این رباعی، معیارهای مختلف انسانی و اخلاقی بیان شده است. رفاقت واقعی بر پایه محبت و وفاداری استوار است، لیاقت در ادب و عقل و صفا قرار دارد، سعادت انسان در کمال و رشد اخلاقی است و شهامت از طریق جوانمردی و فداکاری در برابر دیگران بهدست میآید. این ویژگیها، نشاندهندهی یک زندگی با فضیلت و پر از ارزشهای اخلاقی هستند.
اخلاق(۳)
از کینه برون آی و ز خسران
مدفون بنما هر آنچه داری پنهان
جایش تو بکار عشق جانها
آرامش تو سبب شود در پایان
این رباعی به دعوت به رهایی از کینه و خشم اشاره دارد. کینهورزی و خسران تنها موجب نابودی و تضییع زمان و انرژی میشود. بهجای آن باید جای آن را به عشق و مهربانی داد، چرا که عشق باعث رشد روح انسان و آرامش دلها میشود. در نهایت، انسان با پرورش عشق در دل، به سعادت و آرامش واقعی دست خواهد یافت.
اخلاق(۴)
از آینه آموز صفای دل و جان را
روشن بنماید همه ی روح و روان را
نه کینه و بغض و انواع حسد
کاری است سخیف، بی گمان را
در این رباعی به اهمیت صفای دل و جان اشاره شده است. همچون آینهای که بهوضوح هر چیزی را منعکس میکند، دل صاف و خالی از کینه و حسد نیز میتواند نور اخلاقی و روحانی را در دلها منتشر کند. هر گونه کینه، بغض و حسد جز عملی زشت و بیارزش نیست که نه تنها انسان را از کمال دور میکند، بلکه باعث تیرگی روح و روان میشود.
اخلاق(۵)
ای دل به صفا و مهربانی رو کن
دلهای بشر را به خدا، همسو کن
پرواز بده روح و روان را در عشق
از بد دلی و هوای جان، یک رو کن
این رباعی دعوی به حرکت در مسیر صفا، مهربانی و عشق دارد. انسان باید دل خود را به سمت صفا و مهربانی هدایت کند و با این کار دلهای دیگران را نیز به سوی خدا و محبت سوق دهد. همچنین، باید روح خود را در عشق الهی پرواز دهد و از دلی که در آن بدیها و هوای نفس وجود دارد دوری کند. این دعوت به پاکسازی درون و دستیابی به آرامش و کمال است.
اخلاق(۶)
با هر سخنی، دلی نما شاد
هر گز نرود برون و بر باد
بر دل بنشیند سخن ارزنده
باعث بشود که آن کنی یاد
این رباعی بر اهمیت سخنان و اثر آن بر دلها تأکید دارد. هر کلمهای که از دهان بیرون میآید باید باعث شادابی دلها شود و نه تنها بیاثر یا ویرانگر باشد. سخنان خوب و ارزنده به دلها مینشینند و باعث میشوند که آدمی یادگاری خوب از خود بهجا بگذارد. بنابراین، هر کلمهای باید سنجیده و با محبت باشد.
اخلاق(۷)
الگوی حقیقت است ، اخلاق محمد
در خلق جهان برتر و هم نور سرآمد
اسلام ز خلق او شده عالم گیر
هادی جهان و خلق عالم، احمد
در این رباعی به ویژگیهای اخلاقی پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، اشاره شده است. اخلاق پیامبر الگوی حقیقت و برتری در میان انسانها بود. او با رفتار و منش خود، جهانیان را هدایت کرد و موجب گسترش اسلام در سرتاسر دنیا شد. اخلاق او در خلق و رفتار چنان ممتاز بود که نور هدایت را در دل انسانها میافروخت.
اخلاق(۸)
اخلاق بجوی، نی که دنیا برتر
پاینده کند ، دوام دوران همسر
خوشبختی ما ز درک هم می باشد
تا آخر عمر، حق گزین جای نظر
در این رباعی به جستجوی اخلاق درست و اهمیت آن در زندگی اشاره شده است. اخلاق صحیح نه تنها به انسان کمک میکند تا در دنیا به سعادت برسد، بلکه دوام و پایداری روابط انسانی مانند همسر را نیز تضمین میکند. خوشبختی در درک و پذیرش اخلاق درست و اسلامی است که انسان را تا آخر عمر به سعادت میرساند.
اخلاق(۹)
سخن از دل اثرش چندان است
بنشیند به دل و خندان است
نکند حرف اثر از دلِ ناپاکی ها
حرف حق گو، که تو را فرمان است
این رباعی تأکید دارد که سخنان از دل انسانها تاثیر بیشتری دارند. اگر سخنی از دل پاک برآید، به دل دیگران نیز اثر میگذارد و موجب خوشحالی و رضایت میشود. برعکس، سخنان کسی که دلش ناپاک است، اثر خوبی نخواهد داشت. بنابراین، باید همیشه حرف حق زد و از زبان راست و درست استفاده کرد.
اخلاق(۱۰)
اخلاق پسندیده و ایمان زیباست
چون جلوه کند در عمل و هم پیداست
بد خلقی و بی دینی و افکار پلید
منجر به عذاب در دو دنیا و بلاست
در این رباعی به رابطه میان اخلاق و ایمان اشاره شده است. اخلاق پسندیده و ایمان حقیقی زمانی زیباست که در عمل بهصورت ملموس دیده شود. بدخلقی، بیدینی و افکار پلید تنها انسان را به عذاب و بلا در این دنیا و آخرت میکشاند. بنابراین، باید در زندگی به اخلاق و ایمان عمل کرد تا از مشکلات و عذابها دوری کرد.
بخش هفتم
خوشبختی
خوشبختی از دیدگاه قرآن، عرفان، و دین، به معنای رسیدن به آرامش، رضایت درونی، و کمال حقیقی است که از ارتباط انسان با خدا و عمل به اصول الهی نشأت میگیرد. این مفهوم در هر سه حوزه به عنوان هدف نهایی زندگی انسانی مطرح شده است.
۱. از دید قرآن:
در قرآن، خوشبختی واقعی در ایمان، عمل صالح، و ارتباط با خداوند تعریف شده است. آرامش قلبی و رستگاری ابدی از نشانههای خوشبختی هستند:
آیه ۲۸ سوره رعد: «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»
یاد خداوند باعث آرامش دلها و خوشبختی درونی است.
آیه ۸۹ سوره نحل: «فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ»
پیروی از هدایت الهی، انسان را از ترس و اندوه رها میکند و به خوشبختی میرساند.
۲. از دید عرفان:
در عرفان، خوشبختی به معنای فنا در عشق الهی و رسیدن به وحدت با حقیقت است. عارفان خوشبختی را در رهایی از تعلقات دنیوی و اتصال به سرچشمه نور و کمال میدانند:
مولانا میگوید:
هر که او بیدارتر، پر دردتر
هر که او آگاهتر، خوشبختتر
خوشبختی واقعی در شناخت حقیقت و تجربه حضور خداوند است.
در عرفان، خوشبختی نه در لذتهای دنیوی، بلکه در آرامش و شعف ناشی از قرب الهی تعریف میشود.
۳. از دید دین:
در دین، خوشبختی به معنای سعادت دنیا و آخرت است که با ایمان، تقوا، و عمل به دستورات الهی به دست میآید:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «السَّعِیدُ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ»
خوشبخت کسی است که خدا را اطاعت کند.
امام علی (ع): «لَیْسَ السَّعِیدُ مَنْ یَعِیشُ فِی الدُّنْیَا وَیَفُوزُ بِهَا وَلَکِنَّ السَّعِیدَ مَنْ یَفُوزُ بِالْجَنَّةِ»
خوشبختی واقعی در فوز به بهشت است، نه در بهرهمندی مادی از دنیا.
نتیجه گیری:
خوشبختی در قرآن، عرفان، و دین به معنای آرامش درونی، رضایت از زندگی، و سعادت ابدی است. قرآن خوشبختی را در یاد خدا و عمل صالح میداند، عرفان آن را در عشق الهی و فنا شدن در حقیقت میبیند، و دین خوشبختی را در ایمان، تقوا، و رسیدن به بهشت معرفی میکند.
خوشبختی(۱)
اگر خواهان خوشبختی، سعادت
توکل کن به یزدان تا نهایت
دلت گردد فروزان در پی آن
شوی در سایه ی ایمان، تو راحت
این رباعی به توکل به خداوند و اهمیت آن در دستیابی به خوشبختی اشاره دارد. فردی که به یزدان توکل کند، از آرامش درونی برخوردار میشود و در سایه ایمان به او، زندگیاش روشن و سعادتمند خواهد شد. در واقع، خوشبختی واقعی نه در مال و دنیا، بلکه در ایمان و اعتماد به خداوند است.
خوشبختی(۲)
بود خوشبختی ما در قناعت
نه در مال و نه در عیش و ریاست
بود آرامش ما در اموری
توکل بر خدا و ذکر و رافت
در این رباعی به قناعت و سادهزیستی بهعنوان راهی برای رسیدن به خوشبختی اشاره شده است. خوشبختی نه در مال و مقام، بلکه در رضایت از آنچه داریم و در توکل به خداوند و یاد او است. کسی که به خدا توکل کند و در امور زندگی ذکر خدا را بر زبان داشته باشد، آرامش و خوشبختی واقعی را تجربه میکند.
خوشبختی(۳)
خوشبخت بود هر آن که با یزدان است
از بند جهان رها و هم خندان است
هر لحظه به یاد دوست، نجوا بکند
دل در اثر نور خدا تابان است
این رباعی بیانگر این است که خوشبختی حقیقی در پیوند با خداوند است. کسی که با خداوند ارتباط مستمر داشته باشد و همواره به یاد او باشد، از بند دنیا رها میشود و در سایه این ارتباط، قلبش تابان و سرشار از آرامش خواهد بود. این یاد خداست که انسان را از غمها رها کرده و به خوشبختی میرساند.
خوشبخت(۴)
خوشبختی ما به بندگی و تقواست
آرامش جان به سادگی و نجواست
تهذیب نما دلت ز انواع گناه
دل خانه ی خالق عظیم و یکتاست
در این رباعی به اهمیت بندگی و تقوا بهعنوان اساس خوشبختی اشاره شده است. فردی که دل خود را از گناه پاک کند و بهسوی خداوند و تقوا گرایش داشته باشد، آرامش واقعی را در زندگی خود خواهد یافت. تهذیب نفس و پرهیز از گناه، انسان را به جایگاه رضای خداوند و خوشبختی واقعی میرساند.
خوشبختی(۵)
کاری که در آن، رضای حق معیار است
خوشبختی ما در آن و حق بیدار است
پرهیز نما از عمل ناشایست
دعوای بشر ز نفس و هم پندار است
این رباعی تأکید میکند که خوشبختی در انجام کارهایی است که برای خداوند پذیرفته و مطابق با رضایت او باشند. انسان باید از اعمال ناشایست و اختلافات بیمورد دوری کند و از خودخواهی و نفسپرستی که باعث درگیری و رنج میشود، پرهیز کند. خوشبختی در پیروی از خداوند و انجام عمل صالح است.
خوشبختی(۶)
آرامش ما به پول و اموال که نیست
در بردگی و فریب و اغفال که نیست
آسایش ما اگر چه از دنیا هست
خوشبختی ما ز مال و امیال که نیست
این رباعی بهروشنی میگوید که خوشبختی و آرامش نه در مال و ثروت است و نه در فریب و اغفال. در حالی که ممکن است برخی از داراییهای دنیوی بهظاهر انسان را آسوده کنند، اما خوشبختی واقعی در دلهای صاف و از پاکی روح بهدست میآید. هیچ چیز دنیوی نمیتواند انسان را خوشبخت کند مگر آنکه از تعلقات دنیوی رها شود.
خوشبختی(۷)
خوشبختی ما، در رضا می باشد
در نور هدایت خدا می باشد
در قرب الهی است تسکین
هر کار خلاف، ماسوا می باشد
در این رباعی به مفهوم "رضا" بهعنوان اساس خوشبختی اشاره شده است. خوشبختی در پذیرش اراده خداوند و تسلیم در برابر اوست. کسی که در مسیر هدایت خداوند گام بردارد، از آرامش و تسکینی خاص برخوردار میشود و از گناهان و کارهای خلاف بهدور است. در واقع، خوشبختی در نزدیکی به خداوند و اعمال صالح است.
خوشبختی(۸)
خوشبخت کسی است، هم صدا و همدم
از نور خدا بهره دارد، هر دم
دل روشن و سرشار ز عشق ازلی
دور از هوس و گناه و دنیای ستم
این رباعی به شخصی اشاره دارد که همواره در کنار خداوند است و از نور هدایت او بهرهمند میشود. این شخص دل روشن و سرشار از عشق الهی دارد و از وسوسههای دنیا و گناه دوری میکند. خوشبختی واقعی در پیوند با خدا و دوری از دنیای فریب و فساد است.
خوشبختی(۹)
خوشبخت کسی است، طالب عشق و کمال
دور از غم دنیا و هوسهای زوال
سرشار ز عشق حق تعالی هر دم
مشتاق لقای کبریا هست و جمال
در این رباعی به شخصی اشاره شده است که بهدنبال عشق و کمال است. او از غم و غصههای دنیوی و هوسهای زودگذر فاصله میگیرد و در جستجوی عشق و جمال الهی است. این فرد همواره مشتاق دیدار خداوند و نزدیک شدن به اوست و این عشق الهی است که به او خوشبختی میبخشد.
خوشبختی(۱۰)
خوشبختی ما، درون دلها باشد
با مهر و صفا، همیشه بر جا باشد
دنیا نتواند که دهد آرامش
عشق است، همیشه بر پا باشد
این رباعی به این حقیقت اشاره دارد که خوشبختی واقعی در دل انسانها نهفته است. خوشبختی زمانی پایدار خواهد بود که در دلها مهر و صفا وجود داشته باشد. دنیا و مال و مقام نمیتوانند آرامش و خوشبختی را به انسان بدهند، بلکه تنها عشق و صفای دل است که همیشه باعث آرامش و خوشبختی واقعی میشود.
بخش هشتم
گریه
گریه از دیدگاه قرآن، عرفان، و دین به معنای واکنشی عاطفی و روحانی است که میتواند نشانهای از تواضع، عشق، و ارتباط عمیق با خداوند باشد. این حالت در هر سه حوزه، ابزاری برای تزکیه نفس، آرامش درونی، و تقرب به حق محسوب میشود.
۱. از دید قرآن:
در قرآن، گریه به عنوان نشانهای از خشوع قلب و تأثیرپذیری از آیات الهی معرفی شده است:
آیه ۱۰۹ سوره اسراء: «وَیَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعًا»
مؤمنان با شنیدن آیات خداوند به سجده میافتند و از خشوع گریه میکنند.
آیه ۱۶ سوره مریم: گریه حضرت یعقوب در فراق حضرت یوسف (ع) نمونهای از تأثیر عاطفی و ایمان عمیق است.
۲. از دید عرفان:
در عرفان، گریه نماد عشق الهی، احساس بیکفایتی در برابر حق، و طلب وصال است. عارفان گریه را راهی برای تزکیه قلب و رهایی از خودبینی میدانند:
مولانا میگوید:
چشم گریان بهتر از صد خنده است
کاندر او نور دلِ بیننده است
گریه در عرفان، بیانگر عمق شور و شوق و حسرت جدایی از معشوق حقیقی است.
گریه در عرفان با شستشوی دل و ایجاد طهارت معنوی، انسان را به کمال نزدیک میکند.
۳. از دید دین:
در دین، گریه نشانهای از تقوا، توبه، و توجه به آخرت است. دین اسلام به گریه برای خداوند و یاد مرگ تأکید میکند:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «عَیْنَانِ لَا تَمَسُّهُمَا النَّارُ: عَیْنٌ بَکَتْ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَعَیْنٌ بَاتَتْ تَحْرُسُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»
دو چشم از آتش جهنم در اماناند: یکی چشمی که از خشیت خدا گریسته و دیگری که برای خدا در راه بیدار مانده است.
گریه بر امام حسین (ع) در مکتب اهلبیت نمادی از عشق، توبه، و پیوند معنوی با اهلبیت است.
نتیجه گیری:
گریه در قرآن، عرفان، و دین نشانهای از عمق احساسات روحانی، خشوع، و تقرب به خداوند است. قرآن گریه را واکنشی به آیات الهی میداند، عرفان آن را تجلی عشق و طلب وصال معرفی میکند، و دین گریه را نشانهای از تقوا، توبه، و ارتباط عاطفی با حق و اولیای او میشمارد.
گریه(۱)
این گریه برای نور ایمان باشد
این اشک نماد صبرِ انسان باشد
هر قطره ی اشک، یاد حق زنده کند
این سوز دل از قیام و عصیان باشد
این رباعی بهوضوح میگوید که گریه و اشک انسان باید بهدلیل عشق به خداوند و تلاش برای حفظ ایمان باشد. هر قطره اشک میتواند یاد خدا و تواضع را در دل انسان زنده کند. در واقع، این اشکها نمادی از صبر در برابر مشکلات و یادآوری از قیامهای الهی است.
گریه(۲)
این گریه، برای آل عصمت باشد
از ظلم و جفا به روی عترت باشد
از بهر جفای غاصبان در ره عشق
در کرب و بلا قیام عزت باشد
این رباعی گریه برای اهل بیت پیامبر (علیهمالسلام) را بیان میکند. این اشکها بهدلیل ظلم و جفای ظالمان بر عترت پیامبر است و بهویژه در کربلا و شهادت حسین بن علی (ع)، که قیام عزت و حق بود، جاری میشود. این اشکها نمادی از عشق و وفاداری به اهل بیت است.
گریه(۳)
گرییم که یاد کربلا زنده شود
پیغام حسین در جهان دیده شود
هر اشک، چراغِ ظلمستیزی گردد
تا عدل خدا، به عشق پاینده شود
در این رباعی گریه بر کربلا و شهادت امام حسین (ع) بهعنوان نماد ظلمستیزی و عدالتخواهی مطرح شده است. هر قطره اشک باعث زنده نگهداشتن پیام حسین (ع) میشود و بهعنوان چراغی برای مبارزه با ظلم و تحقق عدالت الهی عمل میکند.
گریه(۴)
هر قطره ی اشک، لشکری از نور است
بر ظلم، قیامی ز ولی منظور است
هر اشک نشان سرفرازی از ماست
هر اشک بتول، بی حد و منصور است
این رباعی میگوید که هر قطره اشک نهتنها تنها یک نماد از اندوه است، بلکه نمایانگر یک قیام الهی بر ظلم و فساد است. این اشکها سرفرازی و افتخار برای کسانی است که در مسیر حق و پیروی از ولی خداوند (امام علی و اهل بیت) قرار دارند.
گریه(۵)
این اشک برای حفظ دین جاری شد
در کرببلا، نور حق یاری شد
چون امر رسول، در میان شد باطل
بر خون حسین، دیده خونباری شد
گریه برای امام حسین (ع) بهعنوان راهی برای حفظ دین اسلام و مقابله با ظلم و فساد است. کربلا بهعنوان نقطه عطفی در تاریخ اسلام، نشاندهنده مبارزه با باطل و حفظ اصول پیامبر اسلام است. خون حسین (ع) گواهی بر حقیقت و عدالت است.
گریه(۶)
بر ظلم یزید، اشک خون میریزیم
از عشق حسین، دل برون می ریزیم
چون راه حسین، راه بیداری ماست
بر مرگ شرف، بر درون میریزیم
در این رباعی، گریهها بهدلیل ظلم یزید و عشق به حسین (ع) بیان میشود. راه حسین (ع) نهتنها راه نجات و بیداری است، بلکه نمادی از ایستادگی و مرگ شرافتمندانه است. این اشکها نشاندهنده وفاداری به امام حسین و اصول اوست.
گریه(۷)
هر اشک به داغِ کربلا پیغام است
بر ظالم و ظالمان همی اعلام است
پیغام حسین، خط سرخ است یقین
این سوز دل از قیام حق الهام است
این رباعی اشاره دارد به اینکه هر قطره اشک در یاد کربلا پیام قیام حسین (ع) است که بهدنبال عدالت و مبارزه با ظلم بوده است. این اشکها بهعنوان اعلامیهای علیه ظلم و ظالمان است و پیامی از قیام حسین (ع) را در خود حمل میکند.
گریه(۸)
هر اشک به یاد غربتِ آل نبی است
آتشبه دل ستمگران بر علوی است
ما اشک به داغِ خونِ عاشق ریزیم
لرزه به تن عدوی مولا و ولی است
این رباعی به غربت اهل بیت پیامبر (علیهمالسلام) و ظلمی که بر آنها رفت اشاره دارد. اشکها بهدلیل خونریزیها و فداکاریهای عاشقان اهل بیت، در برابر دشمنان آنان ریزان است. این اشکها نهتنها نشاندهنده اندوه بلکه قدرت و ترس در دل دشمنان اهل بیت است.
گریه(۹)
در سوگ تو ای حسین، جان گریه کنیم
بر داغ غمت با چه زبان گریه کنیم؟
داغت نه فقط ز ظلم دوران باشد
از غفلت و از غصب کسان گریه کنیم
این رباعی در سوگ امام حسین (ع) و داغی که بر دل مؤمنان وارد آمده، گریه را توصیف میکند. این گریه تنها بهدلیل ظلم دوران نیست، بلکه بهدلیل غفلت و غصبهایی است که در طول تاریخ بر اهل بیت پیامبر (ع) رفته است.
گریه(۱۰)
هر اشک که از دیده روان گشت، چههاست؟
داغی که به دل نشسته، از کرب و بلاست
دلهای محبان ولایت سوزد
زین ماتم جانسوز شهیدان خداست
در این رباعی، اشکهایی که از چشم مؤمنان بر میآید، بیانگر داغ کربلا و شهادت امام حسین (ع) است. این داغ نهتنها در دلهای محبان اهل بیت بلکه در دل کسانی که با ولایت خداوند و پیامبر صادق هستند، همیشه سوزان و جانسوز باقی میماند.
بخش نهم
ذکر
ذکر از دیدگاه قرآن، عرفان، و دین به معنای یادآوری، توجه قلبی، و ارتباط مداوم با خداوند است. ذکر در هر سه حوزه، کلید آرامش قلب، رشد معنوی، و راه رسیدن به قرب الهی شناخته میشود.
۱. از دید قرآن:
در قرآن، ذکر به معنای یاد خداوند و راهی برای آرامش دل و هدایت انسان آمده است:
آیه ۲۸ سوره رعد: «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»
یاد خداوند مایه آرامش قلبهاست.
آیه ۲۰۰ سوره آلعمران: خداوند مؤمنان را به یاد مداوم خود دعوت میکند: «وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»
یاد خداوند باعث رستگاری است.
۲. از دید عرفان:
در عرفان، ذکر به معنای اتصال به حقیقت و حضور قلب در محضر الهی است. عارفان ذکر را راهی برای پاکسازی قلب و ترک وابستگیهای دنیوی میدانند:
مولانا میگوید:
ذکر تو چون آب حیوان میرسد
دل ز ذکر تو گلستان میشود
ذکر در عرفان راهی برای دستیابی به عشق الهی و رهایی از غفلت است.
در سلوک عرفانی، ذکر عملی است که روح انسان را به حقیقت و وحدت وجود نزدیکتر میکند.
۳. از دید دین:
در دین، ذکر به معنای یادآوری خداوند از طریق نماز، دعا، و ذکرهای لفظی و قلبی است. دین اسلام تأکید ویژهای بر ذکر در عبادات و زندگی روزمره دارد:
حدیث پیامبر اکرم (ص): «أَفْضَلُ الذِّکْرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»
برترین ذکر «لا إله إلا الله» است.
امام علی (ع): «مَنْ ذَکَرَ اللَّهَ اسْتَبْدَلَ بِذِکْرِ اللَّهِ مَا یَجِدُهُ فِی نَفْسِهِ مِنَ الْهَمِّ وَالْغَمِّ»
کسی که خدا را یاد کند، خداوند غم و اندوه را از قلبش میزداید.
نتیجه گیری:
ذکر در قرآن، عرفان، و دین به معنای یاد خداوند و ارتباط مستمر با اوست. قرآن ذکر را مایه آرامش و رستگاری میداند، عرفان آن را راهی برای اتصال به حقیقت و طهارت قلب میشمارد، و دین ذکر را ابزاری برای عبادت، تقرب، و رفع غفلت معرفی میکند.
ذکر(۱)
دائماً ذکر تو گوئیم، ندارم سخنی
آنچه حق گفت، بگویم، به روانی چو منی
ما که هیچیم در این کون و مکان و هستی
همه از توست خدایا، چه غنی و چه دنی
این رباعی به تسلیم و تواضع انسان در مقابل خداوند اشاره دارد. انسان در این جهان هیچ نیست و همهچیز از خداوند است. ذکر دائم خداوند میتواند انسان را از هرگونه جهل و خودبینی رهایی بخشد و به حقیقتی که خداوند برای انسان مقدر کرده، پی ببرد.
ذکر(۲)
ذکر قرآن مجید، جملگی نور و امید
هر که خواند این کتاب، رحمت حق را مزید
ذکر حق گویان شب، نور یزدان است و رب
هر که گوید با ادب، میرسد بر او نوید
این رباعی به نورانی بودن قرآن اشاره دارد و اینکه هر کسی که قرآن را با دقت و ادب تلاوت کند، به رحمت و هدایت الهی خواهد رسید. ذکر قرآن بهویژه در شب، نزد خداوند دارای جایگاه ویژهای است و برای انسان آرامش و نور را به ارمغان میآورد.
ذکر(۳)
بهترین شور و صفا بر مومنین
ذکر یزدان باشد و اعمال دین
ذکر حق دل را تسلا می دهد
با عمل بر دین حق بالا نشین
این رباعی بیان میکند که ذکر خداوند در قلب مؤمنان بهترین شور و صفاست. ذکر یزدان در کنار اعمال صالح میتواند انسان را از تردیدها و ناراحتیها رهایی بخشد و او را به درجات عالی معنوی برساند.
ذکر(۴)
ذکر ما، ذکر زبانی با خداست
ذکر قلبی، در خفا و بیصداست
ذکر دیگر، در عمل باشد نه حرف
یاد حق، همواره ذکر اولیاست
در این رباعی، سه نوع ذکر بیان میشود: ذکر زبانی که به گفتار میپردازد، ذکر قلبی که در خفا و در دل انجام میشود، و ذکر عملی که در زندگی و اعمال روزمره نمایان است. ذکر واقعی آن است که در عمل و رفتار انسان جلوهگر باشد و به یاد خداوند همواره ادامه یابد.
ذکر(۵)
هر که آرد بر زبان نام خدا
ذکر یا رب، یا رب بیانتها
میکند تاثیر بر روح و روان
در ریاضت، در عبادت، در دعا
این رباعی اشاره دارد به تأثیر عمیق ذکر نام خدا بر روح انسان. ذکر خداوند در هر شرایطی، بهویژه در عبادت و دعا، میتواند روح انسان را به آرامش و کمال برساند و او را از هر گونه اضطراب و نگرانی رهایی بخشد.
ذکر(۶)
متن: با ترک گنه، روح و روان شاد شود
با ذکر و دعا، دل ز حق یاد شود
اعمال بد و خوب، همه گردد ثبت
با هر گنهی، عز تو بر باد شود
این رباعی بر اهمیت ترک گناه و یاد خداوند تأکید میکند. ترک گناه باعث شادابی روح و روان میشود و ذکر خداوند دل را از یاد معاصی پاک میکند. همچنین اعمال انسان چه خوب و چه بد در دنیا و آخرت ثبت میشود و گناه باعث از دست رفتن عزت و جایگاه انسان میگردد.
ذکر(۷)
با یاد خدا، دل از گناهان، کن دور
دل را ز ضمیر نا خدا ، کن مسرور
یادش سبب وصال حق می گردد
کن آینه ی دلت ، پر از نور
در این رباعی، یاد خداوند بهعنوان وسیلهای برای پاک کردن دل از گناهان و آلودگیها معرفی میشود. این یاد، انسان را به وصال خداوند نزدیک میکند و دل او را از هرگونه ناپاکی پاک میسازد و به نور الهی میافکند.
ذکر(۸)
زبان بندگی، ذکر است تنها
دهد نور و صفا بر قلب و دلها
رود عشق حقیقی بر روانت
کند یاد خدا دل را مصفا
این رباعی تأکید دارد که زبان عبادت و بندگی، ذکر خداوند است. ذکر صحیح خداوند میتواند به دل انسان نور و صفا دهد و عشق به خدا را در روان او جاری کند. این یاد خداوند دل را از هر گونه آلودگی پاک کرده و به کمال میرساند.
ذکر(۹)
بهترین اعمال ما اذکار ماست
جاری از لبها و در افکار ماست
گفت پیغمبر که باشد برترین
یاد یزدان، نور حق در کار ماست
این رباعی به جایگاه ذکر خداوند در بین اعمال انسان اشاره دارد و بیان میکند که بهترین اعمال انسان، اذکار اوست که از زبان و افکار او جاری میشود. پیامبر اسلام (ص) نیز بر اهمیت یاد خدا تأکید کردهاند و آن را نورانیترین و بهترین عمل میدانند.
ذکر(۱۰)
ذکر است رهایی ز دل و غفلتها
حق باز کند درب خود از رحمتها
یادش سبب مغفرت و آمرزش
بییاد خدا، ماندهی در نکبتها
این رباعی میگوید که ذکر خداوند باعث رهایی از غفلت و دلهای بسته است و درب رحمت الهی را بهروی انسان میگشاید. یاد خداوند باعث مغفرت و آمرزش گناهان انسان میشود و بیتوجهی به یاد او، انسان را در فقر معنوی و نکبت قرار میدهد.
فصل سوم
بخش اول
جهل
۱.از دید قرآن:
جهل در قرآن به معنای غفلت از حقیقت و ناآگاهی از خداوند و احکام او است. جهل در قرآن معمولاً با رفتارهای ناپسند مانند لجاجت، نافرمانی و کفر همراه است. خداوند در آیات مختلف انسان را به تدبر و تعقل دعوت کرده و جهل را عامل انحراف و گمراهی میداند:
«إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ» (لقمان: ۱۹)
این آیه نماد جهالت در رفتار و گفتار است.
۲.از دید عرفان:
در عرفان، جهل به معنای دوری از حقیقت مطلق (خداوند) و ناتوانی از درک حقایق الهی و وحدت وجود است. جهل در این دیدگاه نوعی حجاب بین انسان و خداوند است که باید با معرفت و عشق الهی برطرف شود. عارفان معتقدند جهل مانع شهود و وصال است و تنها با سیر و سلوک و کسب نور معرفت میتوان از آن رهایی یافت.
۳.از دید دین:
در آموزههای دینی، جهل به ناآگاهی از احکام الهی و کوتاهی در یادگیری علم دین تعبیر میشود. جهل به دو نوع تقسیم میشود:
جهل ساده: ناآگاهی از حقیقت که قابل رفع با آموزش است.
جهل مرکب: ناآگاهی همراه با تصور دانایی، که بسیار خطرناکتر است.
پیامبر اسلام (ص) فرمودهاند: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ وَمُسْلِمَةٍ»؛ دانشآموزی وظیفه هر مسلمانی است، که نشاندهنده اهمیت مقابله با جهل است.
نتیجه گیری:
جهل در قرآن عامل گمراهی، در عرفان حجاب از حقیقت، و در دین ناآگاهی از احکام الهی است. رهایی از جهل تنها با کسب علم، معرفت و عمل به آموزههای الهی ممکن است.
این مجموعه از رباعیاتی است که به موضوع جهل و تأثیرات آن بر جان و روان انسان میپردازد. در این اشعار، جهل بهعنوان مانع پیشرفت و علت تیرگی دل معرفی میشود و علم و معرفت بهعنوان چراغ راه و رهاییبخش انسان از ظلمت مطرح است.
جهل (۱)
جهل است که دل ز معرفت دور کند
دل را ز چراغ عشق مهجور کند
با علم شود دل تو سیراب ز نور
عاشق ز خدا، راه پر از نور کند
این رباعی به ارتباط مستقیم بین جهل و دوری از معرفت و عشق الهی اشاره دارد. دل انسانی که از علم و آگاهی بیبهره است، همچون زمینی خشک و بینور است. علم و عشق به خدا میتواند این تیرگی را از میان بردارد و راهی روشن به سوی نور و حقیقت باز کند.
جهل (۲)
جهل است که راه کفر هموار کند
دل را ز جفای خویش بیمار کند
خود را ز ره جهل و خطر دور نما
جهل است که بیداری دل تار کند
در این رباعی، جهل بهعنوان عاملی که مسیر کفر و انحراف را تسهیل میکند معرفی شده است. جهل، دل انسان را بیمار و از حقیقت دور میکند. شاعر به مخاطب توصیه میکند که از جهل فاصله بگیرد، زیرا جهل همچون حجابی، مانع بیداری دل و شناخت میشود.
جهل (۳)
جهل است حجابی ز حقیقت، جانان
دل را ز صفای حق کند سرگردان
علم است که میزداید این غفلت را
از علم بساز جان و دل را، افشان
جهل بهعنوان پردهای که انسان را از حقیقت و جانان جدا میکند، توصیف شده است. دل در حالت جهل، از صفای حق بیبهره میماند. علم و دانش همچون نوری است که این پرده را کنار زده و غفلت را از دل انسان پاک میکند. شاعر تشویق میکند که دل و جان خود را با علم نورانی کنیم.
جهل (۴)
جهل است که بر جان بشر سوهان است
نادانی آن بر دل و هم اذهان است
دل را ز جفای خود در اندوه کند
سدی است تو را، سوی هر احسان است
شاعر جهل را به سوهانی تشبیه کرده که جان انسان را خسته و آزرده میکند. جهل نهتنها دل، بلکه ذهن و اندیشه را تحت تأثیر قرار میدهد. انسان جاهل از انجام نیکوکاری و احسان نیز بازمیماند، زیرا جهل همچون سدی او را از خیر و نیکی بازمیدارد.
جهل (۵)
جهل است که بر جان بشر آفت شد
تاریکی آن باعث هر ذلت شد
جان گشت اسیر غم و اندوه مدام
روح و دل ما دچار هر ظلمت شد
در این رباعی، جهل بهعنوان یک آفت بزرگ معرفی شده است. جهل موجب تاریکی دل و زمینهساز ذلت و خواری میشود. جان انسانی که در اسارت جهل قرار دارد، همواره در غم و اندوه غوطهور است و از نور و روشنی بیبهره میماند.
جهل (۶)
جهل است که راه معرفت بسته شود
انسان ز کمال و عافیت خسته شود
سالک ز حجاب جهل برمیخیزد
با نور یقین ز تیرگی شسته شود
جهل بهعنوان مانعی بر سر راه معرفت و کمال انسان مطرح است. انسانی که در جهل غرق شده، از رشد و عافیت خسته و ناامید میشود. اما سالک، با نور یقین و ایمان، میتواند از این حجاب عبور کرده و خود را از تیرگیهای جهل پاک کند.
جهل (۷)
جهل است که دل ز نور محروم شود
دل در ره حق اسیر و مغموم شود
علم است که جهل مانع آن گردد
تاریکی و جهل، جمله مختوم شود
این رباعی تأکید میکند که جهل انسان را از نور معرفت و حقیقت محروم کرده و او را در مسیری مملو از غم و اسارت گرفتار میسازد. علم و آگاهی میتواند جهل را از میان بردارد و به تیرگیهای ناشی از آن پایان دهد.
جهل (۸)
دانش چو چراغ راه جان میگردد
هر دل ز غبار جهل، امان میگردد
با علم رسد بشر به اوج معنا
بی علم، جهان چو خاکدان میگردد
علم و دانش در این رباعی به چراغی روشن تشبیه شده که راه جان را نورانی میکند. با علم، دل انسان از غبار جهل پاک میشود و به معنای واقعی زندگی دست مییابد. در مقابل، بدون علم، جهان ارزشی جز خاکدان ندارد و انسان نیز به پوچی میرسد.
جهل (۹)
جهل است که چشم جان به خواب است
نور از رخ جان به اضطراب است
علم است چراغی که کند دل روشن
بی نور، جهان تار و سراب است
جهل بهعنوان عامل خواب و غفلت جان معرفی شده است که نور و آرامش را از دل میگیرد. اما علم، چراغی است که این خواب را میزداید و دل را به روشنایی و حقیقت میرساند. بدون نور علم، جهان همچون سرابی تاریک و بیارزش جلوه میکند.
جهل (۱۰)
آنکس که ز جهل خویش غافل باشد
دل در ره باطل است و معطل باشد
قرآن به ندای حق چنین میگوید
بیکسب علوم، مرد جاهل باشد
این رباعی با تأکید بر پیام قرآن، به اهمیت شناخت جهل و ضرورت علمآموزی میپردازد. انسانی که از جهل خود بیخبر باشد، در مسیر باطل و بیهوده گام برمیدارد. قرآن نیز انسان را به کسب علم و آگاهی فراخوانده و جهل را نکوهش کرده است.
این مجموعه به زبانی ساده اما عمیق، انسان را به تفکر درباره زیانهای جهل و فواید دانش و معرفت فرا میخواند. هر رباعی نمایانگر گوشهای از این حقیقت است که جهل همچون تاریکیای است که تنها با نور علم میتوان از آن رهایی یافت.
بخش دوم
رزق
مجموعه رباعیات "رزق و روزی" مجموعهای از اشعار اخلاقی و عرفانی است که در آن به مفاهیم مختلفی مانند رزق، تقوا، توکل، بخشش و شکرگزاری پرداخته میشود. این رباعیات نگاهی معنوی به زندگی و روزی دارند و مخاطب را به سمت اعتماد به خدا و پذیرش روزی الهی هدایت میکنند. در ادامه شرحی برای هر یک از این رباعیات آورده شده است:
۱.از دید قرآن:
در قرآن، رزق به معنای هرگونه تأمین و بهرهای است که خداوند به مخلوقات خود میدهد، که شامل تمامی نعمتها و مواهب معنوی و مادی است. این رزق بهطور مستقیم از سوی خداوند اعطا میشود و بهطور کلی به دو نوع تقسیم میشود: رزق مادی (مانند مال، غذا، مسکن) و رزق معنوی (مانند علم، ایمان، هدایت). قرآن کریم تصریح دارد که خداوند برای هر موجودی رزقی مقرر کرده است و انسانها باید توکل بر خدا داشته باشند و از او درخواست رزق کنند.
۲.از دید عرفان:
در عرفان اسلامی، رزق علاوه بر آنکه به معنای تأمین مادی است، به معنای رزق روحانی نیز میباشد. عرفا معتقدند که رزق در حقیقت نعمات الهی است که نه تنها بدن، بلکه روح انسان را نیز تغذیه میکند. از نگاه عرفانی، «رزق» شامل هرگونه لطف، هدایت، محبت و عشق الهی است که انسان در مسیر کمال و قرب الهی دریافت میکند. رزق در عرفان، به معنای بهرهمندی از فیض خداوند است که انسان را به سوی رشد و تعالی میبرد.
۳. از دید دین:
در دین اسلام، رزق بهعنوان یک نعمت الهی و حقوقی است که خداوند برای همه مخلوقات خود مقرر کرده است. دین اسلام تأکید دارد که رزق در دست خداست و انسانها باید با تلاش و توکل بر خدا، رزق خود را به دست آورند. همچنین، دین اسلام بر اهمیت شکرگزاری و بخشش در افزایش رزق تأکید دارد. در این زمینه، رزق نه تنها به دارایی مادی بلکه به نعمات معنوی همچون ایمان، سلامتی و موفقیت در زندگی نیز اشاره دارد.
نتیجهگیری:
در مجموع، رزق از دید قرآن، عرفان و دین یک مفهوم جامع است که هم شامل نعمتهای مادی و جسمانی میشود و هم به معنای فیض و هدایت معنوی است. خداوند منبع اصلی رزق است و انسانها باید با اعتماد به خدا و تلاش مخلصانه، رزق خود را جلب کنند و به شکرگزاری و بخشش از این رزق بپردازند.
رزق (۱):
تقواست کلید رزق و روزی بر ما
افزون بنماید سبد نعمتها
رزقی که ز تقوا برسد بیپایان
بخشد خدا رزق همه در هر جا
این رباعی میگوید که تقوا، که به معنای پرهیز از گناهان و رعایت دستورات الهی است، کلید اصلی رزق و روزی انسانهاست. رزقی که از تقوا ناشی میشود، بیپایان و فراوان است، چرا که خداوند این رزق را در همه جا و برای همه فراهم میآورد.
رزق (۲):
توکل کن، توسل کن، به یزدان
شروع کن کار خود با ذکر قرآن
تداوم در امور و نظم و کوشش
رساند رزق تو بی حد، فراوان
این بیت بر توکل به خداوند تأکید دارد. شروع کارها با ذکر قرآن و توسل به خداوند و همچنین استمرار در تلاش و نظم، موجب میشود که رزق به حدی فراوان و بیپایان برسد.
رزق (۳):
چه خوش گفت مولا علی این کلام
خدا میدهد رزق تو صبح و شام
مخور غصه و غم در این عمر خویش
کفیل است یزدان، وکیلی تمام
این بیت نقل قولی از حضرت علی (ع) است که بیان میکند رزق انسان از سوی خداوند در هر زمان و مکان میآید. بنابراین، نگرانی و غم در مورد رزق بیفایده است، زیرا خداوند کفیل رزق همه است.
رزق (۴):
چرا حرص دنیا تو را کور کرد؟
تو را از عبادت بسی دور کرد
مخور غصه و غم تو ای بیخبر
خدا رزق و روزی ز خود جور کرد
این رباعی بر تأثیر منفی حرص و طمع دنیوی اشاره دارد. انسان را از عبادت و توجه به خدا دور میکند. در این بیت، به انسان توصیه میشود که از غصه و نگرانی در مورد رزق خود بپرهیزد، چرا که خداوند خودش رزق و روزی را فراهم میکند.
رزق (۵):
اگر خواهی فزونیِ رزق و روزی
ببخشا تا که بخشد حق سُروری
کند رزقت دوچندان حق تعالی
پر از خیر است و اکرام و نکویی
این رباعی بر اهمیت بخشش تأکید میکند. اگر انسان بخواهد رزق و روزیاش افزون شود، باید سخاوت پیشه کند، چرا که خداوند به کسانی که بخشش میکنند، رزق دوچندان میدهد.
رزق (۶):
رزقی که خدا داد، پر از خیر و نظر بود
در سایهی تقواست که دل قند و شکر بود
آسایش دل ز رزق پاک است یقین
شکرانه بده بهر چنین لطف، گهر بود
در این بیت بیان میشود که رزق الهی همیشه پر از خیر و برکت است. وقتی انسان در سایه تقوا قرار میگیرد، دل او آرامش و شکرگزاری مییابد. این رزق پاک، موجب آسایش و رضایت در دل میشود، و شکرگزاری برای چنین رزقی ضروری است.
رزق (۷):
هر کس که کند پیشه توکل به خدا را
مشمول عنایات خدا گردد و تقوا
از جای نیندیشه رسد رزق فراوان
هر لحظه کند شکر چنین صاحب جانها
این رباعی به اهمیت توکل به خداوند اشاره دارد. کسانی که به خدا توکل میکنند و تقوا پیشه میکنند، مشمول عنایات الهی میشوند و رزق فراوانی به آنها میرسد. در این مسیر، شکرگزاری از خداوند نیز ضروری است.
رزق (۸):
هر رزق و عطا، دستِ هو میباشد
رحمت ز خدا، به امرِ او میباشد
هرکس به خدا امید و دل بست
در سایهی او، به گفتگو میباشد
در این بیت به این نکته اشاره میشود که تمام رزقها و نعمتها از سوی خداوند و به امر اوست. کسانی که به خداوند امید دارند و دل به او میبندند، در سایه رحمت الهی قرار میگیرند و رزق خود را از او میطلبند.
رزق (۹):
ما گدایِ شهِ جانیم همه
چند روزی به جهانیم همه
کی گدا کرد گدایی ز گدا؟
از خدا خواه، ز آنیم همه
این بیت به تواضع و فقر نسبت به خداوند اشاره دارد. انسانها در حقیقت گدای درگاه الهی هستند و باید از خداوند رزق خود را بخواهند، چرا که هیچ گدایی نمیتواند به خود رزق دهد.
رزق (۱۰):
گر سپاری دل خود را به خدا
پس چرا واهمه از رزق و بلا؟
رزق پاک است، تو را خوشبختی
با خدا باش و مکن کار خطا
این رباعی به انسان یادآوری میکند که اگر دل خود را به خدا بسپارد و به او توکل کند، نباید از رزق و بلا نگرانی داشته باشد. رزق پاک و برکتهای الهی به دنبال توکل و اجتناب از گناه به انسان میرسد.
نتیجهگیری:
مجموعه رباعیات "رزق و روزی" به طور کلی بر اهمیت تقوا، توکل به خدا، بخشش و شکرگزاری تأکید دارد. این اشعار یادآور این هستند که رزق و روزی از سوی خداوند است و انسان باید به او اعتماد داشته باشد و در مسیر تقوا و شکرگزاری قدم بردارد.
بخش سوم
خود خواهی
۱.از دید قرآن:
خودخواهی در قرآن به عنوان یکی از صفات نفسانی و رذایل اخلاقی معرفی شده است که انسان را از مسیر الهی دور میکند. آیات متعدد به این موضوع اشاره دارند:
در سوره نازعات (آیه ۴۰-۴۱)، نفس اماره و پیروی از هوسها عامل اصلی دوری از فلاح و رستگاری معرفی شده است:
«وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَىٰ»
(هر کس از مقام پروردگارش بترسد و نفس را از هوس بازدارد، جایگاهش بهشت است.)
خودخواهی و تکبر از عوامل هبوط شیطان نیز بوده است (سوره ص: ۷۶).
۲. از دید عرفان:
در عرفان، خودخواهی به عنوان اصلیترین مانع برای رسیدن به حقیقت و اتصال به خداوند شناخته میشود.
عرفا خودخواهی را نشانهای از وابستگی به نفس میدانند که انسان را از فناء فیالله و رسیدن به کمال بازمیدارد.
مولانا در مثنوی میگوید:
این نفس چو کودک است، خواهی که شوی آزاد؟
ترک لذت او کن، ترک آنکه او خواهد.
عرفان رهایی از خودخواهی را گامی اساسی برای فنا و بقا در عشق الهی میداند.
۳.از دید دین (اخلاق اسلامی):
در اخلاق اسلامی، خودخواهی به عنوان یک صفت ناپسند و عامل فساد اخلاقی معرفی میشود. دین اسلام بر تواضع، ایثار و بخشش تأکید دارد و خودخواهی را ریشه کبر، حرص، حسد و بسیاری از رذایل اخلاقی میداند.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
«حُبُّ الدُّنْیا رَأسُ کُلِّ خَطیئَةٍ»
(دوستی دنیا، ریشه همه گناهان است.)
این حدیث خودخواهی و دلبستگی به خواستههای نفس را ریشه خطاها میداند.
امام علی (ع) نیز فرمودند:
«مَن غَلَبَت شَهوَتُهُ زَلَّت قَدمُهُ»
(کسی که شهوتش بر او غلبه کند، قدمهایش لغزش خواهد کرد.)
نتیجه گیری:
خودخواهی از دید قرآن، عرفان و دین صفتی است که باعث دوری از خدا، گرفتاری در دنیا و محرومیت از کمال و سعادت میشود. در مقابل، تواضع، ایثار و گذشت از نفس، راههایی برای نزدیکی به خداوند و رسیدن به کمال انسانی هستند.
خودخواهی (۱)
هر کس که ز خودخواهی خود دور شود
دل غرقِ صفای عشق و مسرور شود
بگذر ز هوس، که نور حق گردد ره
هر لحظه به دل، رهی به او نور شود
شاعر در این رباعی به اهمیت دوری از خودخواهی و پیروی از عشق الهی اشاره میکند. با گذر از هوسها و تعلقات دنیوی، نور حق راهنمای دل انسان میشود و زندگی او پر از شادی و آرامش خواهد بود.
خودخواهی (۲)
نفس است که راه تو به ظلمت بندد
خودخواهی و کبر، دل ز رحمت بندد
از خود بگذر، تا که حق جلوه کند
در راه تواضع، دل ز غفلت بندد
در این شعر، نفس بهعنوان عامل اصلی سقوط انسان معرفی شده است. شاعر توصیه میکند که با تواضع و گذشت از خود، میتوان از غفلت رهایی یافت و جلوه حق را در زندگی مشاهده کرد.
خودخواهی (۳)
هر کس ز خودش برید، آزاد شود
دل چون به ره حق افتد، آباد شود
خودخواه مباش و در ره یزدان گام
کز مهر خدا، همیشه دلشاد شود
این رباعی به مفهوم آزادی معنوی میپردازد. بریدن از خودخواهی، باعث آبادانی دل و زندگی انسان میشود. شاعر تأکید دارد که تنها با گام نهادن در مسیر الهی، میتوان به شادی واقعی دست یافت.
خودخواهی (۴)
منیّت چو غباری است، در خانهی دل
برچین ز دل زنگ، که پیمانهی دل
هر کس که به ایثار و سخا گام نهد
در قرب خدا شود، چو دیوانهی دل
شاعر منیّت را همچون غباری میداند که خانه دل را تاریک میکند. او دعوت به ایثار و سخاوت میکند، چرا که این صفات انسان را به قرب الهی میرسانند و دل را لبریز از عشق الهی میسازند.
خودخواهی (۵)
هر کس که ز خود گذشت، دلدار شود
بر نور خدا، زنده و بیدار شود
آنکس که به خود بود، گرفتار هوس
بی عشق خدا، خسته و بیزار شود
رباعی به تفاوت میان انسانهای خودخواه و عاشق خدا میپردازد. شاعر میگوید که ترک خودخواهی باعث بیداری معنوی و نزدیکی به نور خدا میشود، در حالی که اسیر هوس بودن تنها خستگی و ناامیدی به همراه دارد.
خودخواهی (۶)
خودخواهی تو در سر و جان تو است
هر جا که خدا بود، گلستان تو است
بگذر ز خودت، که ره به حق نزدیک است
این قفلِ سیاه، همچو دژبان تو است
در این رباعی، شاعر خودخواهی را به قفلی تشبیه کرده که مانع ورود انسان به گلستان الهی میشود. با گذر از خودخواهی، راه به سوی خداوند نزدیکتر و روشنتر میشود.
خودخواهی (۷)
ای دل، اگر ز خویش آزاد شوی
با مهر خدا، ز غصه دلشاد شوی
خودخواهی و حرص، پردهای بر نور است
بخشنده بمان، که اهل امداد شوی
شاعر خطاب به دل میگوید که رهایی از خودخواهی و حرص، انسان را به مهر الهی و شادی حقیقی میرساند. بخشندگی و امدادگری، راههای مهمی برای دریافت نور خدا هستند.
خودخواهی (۸)
کبر و هوس است، آفتِ جانِ بشر
بگذر ز خودت، بنگری نور بصر
ایثار کن و جان به خداوند سپار
تا جلوه دهد نورِ خدا، بارِ دگر
شاعر کبر و هوس را آفت جان انسان میداند و به اهمیت ایثار و سپردن جان به خداوند تأکید میکند. این عمل باعث میشود که نور خدا دوباره در دل انسان جلوهگر شود.
خودخواهی (۹)
هر کس که ز نفس خویش آزاد شود
جان و دل او مأمن و دلشاد شود
خودخواهی اگر زدوده گردد ز جان
ساکن به سرای حق و آباد شود
در این رباعی، شاعر میگوید رهایی از نفس باعث آرامش و شادی دل میشود. وقتی انسان خودخواهی را از جان خود بزداید، به سرای حق وارد میشود و زندگی او آباد خواهد بود.
خودخواهی (۱۰)
آنکس که دل از خودش جدا میداند
آغوش به مهر و به وفا میداند
خودخواهی اگر برون شود از جانش
از دایرهی خویش، رها میداند
شاعر در این شعر به رهایی از محدودیتهای خودخواهی اشاره میکند. کسی که خودخواهی را از دل بیرون کند، معنای واقعی مهر و وفا را درک میکند و از حصار خودبینی آزاد میشود.
نتیجه گیری:
این مجموعه رباعیات، با زبانی ساده و روان، پیامهای عمیق اخلاقی و عرفانی را به خواننده منتقل میکند. شاعر بر رهایی از خودخواهی، کبر و حرص تأکید دارد و راه رسیدن به نور الهی را در تواضع، ایثار و بخشندگی میداند. این اشعار الهامبخش میتوانند راهنمایی برای زندگی معنوی و اخلاقی باشند.
بخش چهارم
حسد
۱.از دید قرآن:
حسد در قرآن به معنای آرزوی زوال نعمت دیگران است. این صفت ناپسند در آیات مختلف نکوهش شده، مانند سوره نساء آیه 54:
«أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»
که حسدورزان را به سبب نارضایتی از نعمتهای خداوند مذمت میکند.
۲.از دید عرفان:
در عرفان، حسد به عنوان مانعی بر سر راه قرب الهی تلقی میشود. حسود فردی است که به جای رضایت به قضا و قدر الهی، از حکمت خداوند در اعطای نعمتها به دیگران ناراضی است و این ناراحتی، او را از سلوک معنوی بازمیدارد.
۳. از دید دین (فقه و اخلاق اسلامی):
حسد در اخلاق اسلامی گناهی کبیره و صفتی مذموم است. در روایات آمده که حسد ایمان را میسوزاند، مانند حدیث نبوی:
«إیاکم والحسد، فإن الحسد یأکل الحسنات کما تأکل النار الحطب»
(از حسد بپرهیزید، زیرا حسد نیکیها را مانند آتش که هیزم را میسوزاند، نابود میکند).
نتیجه گیری:
در همه این دیدگاهها، حسد به عنوان صفتی ناپسند معرفی شده که ریشه در نارضایتی از تقدیر الهی دارد و موجب آسیب به فرد حسود و روابط او با دیگران میشود.
حسد (۱)
دل، از حسد و کینه اگر پاک شود
آیینهی جان ز مهر افلاک شود
عاشق به خدا و عشق او دل بندد
هر قفل درون به لطف حق چاک شود
این رباعی به اهمیت پاکسازی دل از حسد و کینه اشاره دارد. حسد و کینه، مانعی بر درخشش جان انسان هستند. با پاک کردن دل، جان انسان مانند آینهای صاف، نور الهی را منعکس میکند. عشق به خدا و توکل به لطف او، قفلهای درونی را میگشاید و راه رسیدن به آرامش را هموار میسازد.
حسادت (۲)
حسادت مانع قرب الهیست
ز صد ره در طریقت، بیپناهیست
حسادت شعلهای در جان فروزد
که خاکستر کند عالم، تباهیست
در این رباعی، حسادت به عنوان عاملی بازدارنده در مسیر عرفان و تقرب به خداوند معرفی میشود. حسد مانند شعلهای است که در جان انسان میافتد و همه چیز را میسوزاند، حتی معنویت و آرامش را. حسود در مسیر الهی احساس بیپناهی میکند.
حسد (۳)
در دل چه نشاندیم ز بیداد حسد
چون کرم خورد ریشه و بنیاد حسد
هر کس که ز عمق جان کند مهر نگاه
بخشد به همه عشق، نه فریاد حسد
حسد در این رباعی به کرمی تشبیه شده که ریشه و بنیاد شخصیت انسان را میخورد. اگر انسان از عمق جان به دیگران محبت کند و نگاهش سرشار از عشق باشد، دیگر جایی برای حسد باقی نمیماند. عشق، جایگزین حسادت و تخریب میشود.
حسد (۴)
حسادت چو زهری است بر روح و جان
کند دل ز غصه حزین، در جهان
حسادت برد نور از جان و دل
نباشد خوشی در حسود و امان
حسد به زهری تشبیه شده که جان و روح انسان را آلوده و غمگین میکند. حسادت، نور درون و آرامش دل را میگیرد. حسود نهتنها در جهان خوشی نمیبیند، بلکه در درون خود نیز احساس امنیت و آرامش ندارد.
حسادت بود آتشی بر روان
زند تیشه بر پیکر و روح و جان
چو شعله به خرمن زند بی حساب
نماید فزون غصهها در نهان
این رباعی حسادت را به آتشی سوزان تشبیه میکند که روان انسان را نابود کرده و به خرمن زندگی او آسیب میرساند. این آتش، غصهها و مشکلات پنهانی را در جان انسان افزایش میدهد و آرامش را از او میگیرد.
حسود (۶)
چشم حسد از دیدهی جان کور شود
دل از غم و زخم خود رنجور شود
آن کس که کند نگاه با مهر و صفا
جان و دل او ز عشق پر نور شود
حسود با چشم حسد نمیتواند حقیقت را ببیند و جانش از غم و زخمی که خود ایجاد کرده، رنجور میشود. اما اگر انسان با مهر و صفا به دیگران نگاه کند، جان و دلش سرشار از عشق و نور الهی خواهد شد.
حسد (۷)
چرا کینه ورزی؟ چه خواهی از آن؟
در این ره، حقیقت نبینی، گمان
دل پاک راهی به سوی خداست
رهایی ز کینه، کند دل روان
این رباعی به بیثمر بودن کینهورزی و حسادت اشاره دارد. کسی که دلش را از این صفات پاک کند، راه حقیقت را پیدا کرده و به سوی خداوند نزدیکتر میشود. رهایی از کینه، آرامش و روانی دل را به ارمغان میآورد.
حسد (۸)
حسادت دشمن ایمان و دین است
جدائی از حقیقت هم یقین است
توکل کن به یزدان در بلاها
خداوند جهان رکن رکین است
حسادت به عنوان دشمن ایمان و دین معرفی شده که فرد را از حقیقت جدا میکند. برای رهایی از این صفت منفی، توکل به خداوند در سختیها و بلاها توصیه شده است، چرا که خداوند تکیهگاه محکم و پایدار است.
حسد (۹)
موجب رنج است و کینه
کند خاموش نور حق به سینه
زیان باشد نصیب حاسد از عشق
ندارد سود و نفعی، پر هزینه
این رباعی به نتایج و زیانهای حسادت اشاره دارد. حسادت موجب رنج و کینه شده و نور الهی را از قلب انسان میگیرد. حسود نهتنها از عشق بهرهای نمیبرد، بلکه خسارت و زیان نیز نصیبش میشود.
حسد (۱۰)
سالک دل خویش از حسد پاک کند
با پاکی نفس، دل به افلاک کند
در راه وصال، سد جان گردد نفس
با طی سلوک، فتنهها خاک کند
در این رباعی، حسادت به عنوان مانعی در مسیر سلوک معنوی معرفی شده است. سالک باید دل خود را از حسد و نفس پاک کند تا به سوی افلاک و مقام قرب الهی برسد. پاکسازی نفس، فتنهها و موانع را از بین میبرد و راه وصال را هموار میسازد.
نتیجه گیری:
این رباعیات به طور هنرمندانه به مضرات حسادت و راهکارهای رهایی از آن پرداختهاند. پیام اصلی اشعار، لزوم پاکسازی دل از حسد و جایگزینی آن با عشق، ایمان و توکل به خداوند است تا انسان به آرامش و کمال برسد.
بخش پنجم
غرور
غرور (۱)
غرور آرد گناه و ظلم و آزار
کند دلها ز مهر و نور بیزار
تواضع گر بود همراه اخلاص
رسد از جان و دل الطاف دادار
در این رباعی، غرور بهعنوان عامل گناه و نابودی اخلاق انسانی معرفی شده است. غرور دلها را از مهر و محبت دور کرده و نور معنویت را از بین میبرد. در مقابل، تواضع و اخلاص باعث جذب الطاف الهی میشود.
غرور (۲)
غرور است ریشهی کبر و حسادت
شود آغاز هر کینه و قساوت
نما بر جان و دل نوری فراگیر
تواضع در خلوص است و رفاقت
غرور سرچشمه کبر، حسادت، و قساوت قلب است. این صفات منفی، تخم کینه و دشمنی را در دلها میکارد. تواضع و خلوص نیت راه نجات و موجب صلح و دوستی است.
غرور (۳)
مغرور چو شد دل، ز حقیقت دور است
سالک ز ره عشق خدا مهجور است
در راه خدا، ظلمت جان نیست
این ره سوی نور است و سرور است
دل مغرور از حقیقت فاصله گرفته و از عشق الهی محروم میشود. در راه خدا، هیچ تاریکی نیست، بلکه این مسیر سرشار از نور و سرور است. غرور مانعی برای رسیدن به این نور است.
غرور (۴)
مغرور مباش، تا دل آرام شود
با نور یقین یار و همگام شود
دوری ز گناه و غفلت و هم عصیان
پر نور کند دل و سرانجام شود
این شعر تأکید دارد که با پرهیز از غرور و تقویت یقین، دل به آرامش میرسد. دوری از گناه و غفلت، قلب انسان را روشن میکند و فرجام نیکویی به همراه دارد.
غرور (۵)
مغرور مشو، که دل به یزدان برسد
در وادی نور، جان به جانان برسد
دوری ز گناه، گنج رحمت بخشد
این گنج، نصیب اهل ایمان برسد
غرور، مانعی برای رسیدن دل به خداوند است. در حالی که ایمان و دوری از گناه، رحمت الهی را برای انسان به ارمغان میآورد. این گنج ارزشمند نصیب کسانی است که اهل ایماناند.
غرور (۶)
تواضع گر بود همراه احسان
دهد بر دل فروغی پرتوافشان
غرور است باعث ظلم و تباهی
نجات آدمی در حفظ ایمان
تواضع و احسان، فروغی از نور معنویت در دل انسان میآفریند. در مقابل، غرور منجر به ظلم و تباهی میشود. تنها راه نجات، پایبندی به ایمان است.
غرور (۷)
مغرور مشو که ره به عصیان ببری
از وادی عشق، نور ایمان ببری
ایمان و تواضع، رهِ یزدان باشد
از ظلمت خود، دل به جانان ببری
غرور انسان را به گناه و عصیان میکشاند و او را از نور ایمان دور میکند. در حالی که تواضع و ایمان، راه روشن الهی و نزدیکی به خداوند است.
غرور (۸)
غرور است، حجاب دل ز یزدان
نبینی از فروغ حق تو احسان
اگر در پرتوی یزدان بمانی
ببارد رحمت یزدان دوچندان
غرور همچون حجابی میان انسان و خداوند عمل میکند و مانع از دیدن لطف و احسان الهی میشود. اما اگر فرد در مسیر الهی بماند، رحمت خداوند به او بیشتر خواهد رسید.
غرور (۹)
غرور است دشمن ایمان و احسان
حجابی در ره شرع است و قرآن
تواضع کن که آن سرمایهی دل
که درمان دل است و نور یزدان
غرور دشمن اصلی ایمان و اخلاق است و همچون مانعی در مسیر شرع و قرآن عمل میکند. تواضع، کلید آرامش دل و راه رسیدن به نور خداوند است.
غرور (۱۰)
غرور است ریشهی هر فتنه در جان
زند تیشه به روح و جسم و ایمان
کند قلب خلایق سرد و تاریک
غرور آتشی است، خاموش و پنهان
غرور منشأ فتنه و تباهی درونی است. همچون تیشهای عمل میکند که روح و ایمان را نابود میسازد. این آتش خاموش و پنهان، دلها را سرد و تاریک میکند.
نتیجه گیری:
این مجموعه رباعیات، با بیانی ساده و روان، ارزشهای اخلاقی و آموزههای دینی را در قالب موضوع غرور و تواضع به تصویر میکشد. پیام اصلی اشعار این است که غرور مانع پیشرفت معنوی و اخلاقی انسان است، در حالی که تواضع و ایمان، راه رسیدن به نور الهی و سعادت است.
بخش ششم
تبعیض
تبعیض از دید قرآن، عرفان و دین:
۱. از دید قرآن:
تبعیض بهعنوان رفتاری ناپسند و خلاف عدالت در قرآن محکوم شده است. قرآن بر عدالت و برابری تأکید دارد و میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَالإِحسانِ» (نحل: ۹۰)
خداوند انسانها را به عدالت و نیکی فرا میخواند و تبعیض در حقوق، رفتار یا قضاوت میان انسانها را برخلاف آموزههای الهی میداند.
۲.از دید عرفان:
در عرفان، تبعیض نشانهای از دلبستگی به نفس و دنیا است. عارفان به وحدت وجود باور دارند و همه مخلوقات را جلوهای از نور الهی میدانند. از دید آنها، تبعیض نتیجه ظلمت و جهل انسان است که با درک نور الهی و یگانگی هستی از میان میرود.
۳.از دید دین (اسلام):
دین اسلام تبعیض را نوعی ظلم و عامل جدایی انسانها میداند. پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند: «لا فضل لعربی علی عجمی إلا بالتقوی» (هیچ برتریای میان عرب و عجم جز به تقوا نیست). دین بر وحدت و برابری تأکید دارد و معیار ارزش انسانها را ایمان و عمل صالح میداند، نه نژاد، مال یا مقام.
نتیجه گیری:
از منظر قرآن، عرفان و دین، تبعیض رفتاری ناپسند، زاییده جهل و نفسپرستی است که با عدالت، ایمان و درک وحدت الهی در تضاد است. عدالت و تقوا، پایه اصلی روابط انسانی در این نگاههاست.
تبعیض (۱)
عاشق ز جهان و بند خود آزاد است
فارغ ز جفا و ظلم و هر بیداد است
تبعیض به چشم او خیالی باطل
عاشق به خدا و راه حق دلشاد است
این رباعی با نگاهی عرفانی آغاز میشود. شاعر، عاشق حقیقی را کسی میداند که از تعلقات دنیوی، ظلم و بیداد رها شده است. در نگاه او، تبعیض خیالی بیاساس و زاییده جهل است. شادی و آرامش عاشق در عشق به خدا و پیروی از راه حق نهفته است.
تبعیض (۲)
تبعیض چو زنگار نشیند دل ما
دور از ره حق، خالی از هر معنا
در وحدتِ نور، گشته عالم یکسان
از نور حقیقت است جهانی بر پا
شاعر تبعیض را مانند زنگاری میداند که دل انسان را آلوده میکند و او را از حقیقت و معنویت دور میسازد. وحدت نور الهی جهان را یکسان و هماهنگ کرده است، و شاعر یادآور میشود که تنها با نور حقیقت میتوان جهانی استوار و معنوی بنا کرد.
تبعیض (۳)
آن کس که به وحدتِ ره حق را پیمود
از عشق خدا، دل ز جهان را بربود
تبعیض خلاف است میان من و تو
هر کس که خدا یافت، دل از غم بزدود
این رباعی بر وحدت انسانها و بیمعنایی تبعیض تأکید دارد. شاعر میگوید که کسی که راه حق و وحدت الهی را یافته، دلبستگی به جهان مادی ندارد. تبعیض میان انسانها خلاف آموزههای الهی است، و هر کس به خدا برسد، از غم و اندوه رها میشود.
تبعیض (۴)
در دیدهی سالک، جهان یکسان است
هر دل که خدا یافت، ورا انسان است
تبعیض ز ظلمت است و اجحاف و ستم
آن کس که خدا دید، رها از جان است
از نگاه عارفان (سالکان)، جهان یکپارچه و یکسان است. کسی که دلش با خدا همراه است، به مقام انسانیت واقعی دست مییابد. شاعر تبعیض را نتیجه ظلم، ستم و دوری از نور الهی میداند و رهایی از این تاریکی را در ارتباط با خدا میبیند.
تبعیض (۵)
تبعیض، رهی در جدایی باشد
هر ظلم، دلی ز بیوفایی باشد
آن کس که به نور حق نگاهی دارد
بینش ز خدا، ره رهایی باشد
در این رباعی، تبعیض بهعنوان عاملی که انسانها را از یکدیگر جدا میکند معرفی شده است. شاعر میگوید ظلم، ناشی از دلهایی است که از وفاداری به حقیقت دور شدهاند. نگاه به نور الهی، بینشی به انسان میبخشد که او را به سوی رهایی هدایت میکند.
تبعیض (۶)
تبعیض ز غفلت است و از جهلِ بشر
منجر به جدال است، آسیب و خطر
در دیدهی سالکان، جرم است و خطا
بیگانه ز رحمت است و از فیض اثر
شاعر تبعیض را حاصل غفلت و جهل انسان میداند که پیامدهای آن نزاع، خطر و آسیب برای جامعه است. از نگاه عارفان، تبعیض نه تنها خطا، بلکه گناهی بزرگ است که با رحمت و فیض الهی هیچ نسبتی ندارد.
تبعیض (۷)
دین گفت که راه حق، عدالت باشد
دل دور ز تبعیض و حسادت باشد
فرمود خدا: به عدل رفتار کنید
چون عدل کلید هر سعادت باشد
این رباعی به آموزههای دینی در خصوص عدالت اشاره دارد. شاعر با بهرهگیری از مفاهیم قرآنی، تبعیض و حسادت را عامل دوری از راه حق میداند. عدل، که توصیه صریح خداوند است، کلید سعادت و راهنمای انسان به کمال معرفی میشود.
تبعیض (۸)
عدل است که رهنمای ایمان باشد
پر نور چو مهر، بهر انسان باشد
تبعیض رهی به ظلمت و تاریکی
عدل است که نور و مهر یزدان باشد
شاعر در این رباعی، عدل را راهنمای ایمان و روشناییبخش زندگی انسانها میداند. او تبعیض را راهی به سوی تاریکی و ظلم معرفی کرده و عدل را همچون نوری الهی میبیند که انسان را به سوی روشنایی و رحمت خداوند هدایت میکند.
تبعیض (۹)
عاشق ز جهان و بند خود آزاد است
فارغ ز جفا و ظلم و هر بیداد است
چشمش به عطا و لطف یزدان باشد
بر راه حقیقت به خدا دلشاد است
این رباعی، تصویر عاشق حقیقی را نشان میدهد که از وابستگیهای دنیا و ظلم رهایی یافته است. عاشق با چشم به لطف و عطای الهی، در مسیر حقیقت گام مینهد و دلش از این راه شاد و آرام است.
تبعیض (۱۰)
تبعیض ز نفس و خودپرستی آید
با ظلمت و جور، بخل و پستی آید
در دیدهی اهل دل، جهان یکسان است
هر ذره ز نور حق، ز هستی آید
در این رباعی، تبعیض ریشه در نفسپرستی و خودخواهی دارد. شاعر تبعیض را عامل پستی و تاریکی میداند. در نگاه اهل دل، جهان یکسان است و همه ذرات هستی از نور الهی سرچشمه گرفتهاند.
نتیجه گیری:
این مجموعه رباعیات، تبعیض را از منظرهای مختلف بررسی میکند: عرفانی، دینی و انسانی. پیام اصلی اشعار تأکید بر عدالت، عشق الهی و وحدت انسانهاست. شاعر با زبانی ساده اما پرمفهوم، تبعیض را نقد کرده و راه رهایی از آن را در پیروی از نور الهی، عشق و عدل معرفی میکند.
بخش هفتم
عذاب
۱.از دیدگاه قرآن:
در قرآن، عذاب به معنای مجازاتی است که به سبب اعمال انسانها در دنیا یا آخرت بر آنان نازل میشود. این مجازات میتواند مادی (مانند آتش جهنم) یا معنوی (مانند حسرت و ندامت) باشد. عذاب نوعی تجلی عدالت الهی و نتیجه طبیعی گناهان است:
> «ذَلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ» (سوره آل عمران: ۱۸۲).
۲.از دیدگاه عرفان:
در عرفان، عذاب بیشتر به دوری از ذات حق و جدا شدن از فیض الهی تعبیر میشود. عذاب حالتی از «حجاب» است که انسان را از درک حقیقت و لذت وصال با خدا بازمیدارد. گاهی عذاب به معنای دردی است که از شناخت ناقص یا دلبستگی به دنیا ایجاد میشود و خود وسیلهای برای رشد و بازگشت به سوی حق محسوب میشود.
۳.از دیدگاه دین (فقه و الهیات):
در دین، عذاب بهعنوان یکی از جلوههای جزا و نتیجه اعمال انسانها مطرح است. در باور دینی، عذاب شامل جنبههای جسمی و روحی بوده و در دنیا، برزخ و آخرت قابل تحقق است. دین با قوانین خود، سعی دارد انسان را از اعمالی که منجر به عذاب میشود بازدارد و به سوی رحمت الهی سوق دهد.
نتیجه گیری:
به طور کلی، عذاب در هر سه دیدگاه، نتیجه رفتار و اعمال انسان و نوعی بازتاب الهی است که با هدف هدایت یا عدالت در نظر گرفته میشود.
عذاب (۱)
عذاب دل بود دوری ز یزدان
نبیند جز تالم، درد و خسران
وصال حق کند روشن دل ما
رهایی از شیاطین دل و جان
این رباعی به مفهوم عذاب واقعی اشاره دارد که چیزی جز دوری از خداوند نیست. شاعر تأکید میکند که نزدیکی به خداوند موجب روشنایی دل و رهایی از وسوسهها و شرارتهای درونی میشود.
عذاب (۲)
عذاب حقیقی ز نفس است و جان
برد مهر حق را ز دل بیامان
نباشد عذابی به دلهای پاک
اگر نور یزدان بتابد به آن
شاعر در این رباعی، نفس سرکش و غفلت از خداوند را منبع اصلی عذاب معرفی میکند. دل پاک، که از نور خداوند بهرهمند است، هرگز دچار عذاب نمیشود. پیام این شعر، پاکی دل و اتصال به نور الهی است.
عذاب (۳)
عذاب الهی، عذاب دل است
نه در دوزخ است و نه آن حاصل است
که دوری ز یار است تلخ و گران
همان درد ما، چون که دل غافل است
شاعر با نگرشی عرفانی، عذاب را حالتی روحی و معنوی میداند. درد و تلخی اصلی، ناشی از غفلت دل از خداوند و دوری از اوست. این رباعی یادآور اهمیت نزدیکی به حق است.
عذاب (۴)
عذاب خداوند، در جان ما
که غفلت مزید است حرمان ما
اگر در جوار خدا دل بود
به رحمت رسد جمله پایان ما
در این رباعی، غفلت از خداوند بهعنوان منبع اصلی حرمان و عذاب معرفی شده است. دل نزدیک به خداوند، سرانجام به رحمت الهی میرسد و از عذاب رهایی مییابد.
عذاب (۵)
بود دوری حق عذابی مبین
عذابی بود سخت، ما را حزین
دو عالم گرفتار آن میشوی
رهایی به ذکر است، احکام دین
شاعر در این رباعی، دوری از خداوند را عذابی آشکار و سخت توصیف میکند. او راه رهایی از این عذاب را در ذکر و عمل به دستورات دینی میداند.
عذاب (۶)
عذاب بشر روحی و معنوی است
توجه نکردن به حق، سرکشی است
خداوند سرچشمهی نور و عشق
که راه رهایی جان، پیروی است
این رباعی بر عذاب روحی و معنوی انسان تأکید دارد که ناشی از بیتوجهی به خداوند و سرپیچی از دستورات اوست. شاعر، پیروی از خدا را تنها راه نجات میداند.
عذاب (۷)
عذاب از خدا نیست، افعال ماست
که در ظلم و جهل است، اعمال ماست
اگر در گناهی، تعدی، فساد
بدان ثبت و آتش به دنبال ماست
در این شعر، عذاب نتیجه عملکرد و افعال انسان دانسته شده است. شاعر یادآور میشود که خداوند منبع رحمت است و اعمال نادرست انسانها آتش عذاب را میافروزد.
عذاب (۸)
عذاب گنهکار در آتش است
ز افعال و افکار و از بینش است
نباشد عذابی ز سوی خدا
خداوند اهل کرم، بخشش است
این رباعی به کرم و بخشش خداوند اشاره دارد و عذاب را نتیجه گناهان انسان میداند. شاعر تأکید میکند که خداوند بخشنده است و عذاب از جانب او نیست.
عذاب (۹)
مراتب در این عالم و روزگار
به اعمال ما باشد و جهد و کار
مدارج به جنت به نیکی بود
به ایمان و احسان و لطف و قرار
در این رباعی، شاعر مراتب و درجات انسانی را وابسته به اعمال و تلاش او میداند. او به اهمیت ایمان و احسان در رسیدن به مدارج بهشتی اشاره میکند.
عذاب (۱۰)
مراتب در این خاک، علم است و کار
به ایمان و احسان شود استوار
به نیکی شود راه جنت گشود
به اخلاص و تقوا شود پایدار
این رباعی به نقش علم، ایمان، و احسان در استواری زندگی و کسب رضایت الهی اشاره دارد. شاعر، تقوا و اخلاص را کلید رهایی و پایداری انسان میداند.
بخش هشتم
ریا کاری
ریاکاری به معنای انجام اعمال یا رفتارهایی برای جلب توجه و تحسین دیگران به جای نیت خالص برای خداوند، در قرآن، عرفان، و دین به گونههای زیر تعریف شده است:
۱.از دیدگاه قرآن:
قرآن ریاکاری را نشانهای از ضعف ایمان و عدم اخلاص میداند. در آیه ۴ سوره نساء آمده است:
«وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا کُسَالَى یُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا»
(و چون به نماز برخیزند، با سستی و بیمیلی قیام کنند و برای خودنمایی نماز میخوانند).
ریاکاری در قرآن نوعی شرک پنهان معرفی شده که مانع از پذیرش عمل نزد خداوند میشود.
۲.از دیدگاه عرفان:
از دیدگاه عرفان، ریاکاری پردهای است که بین انسان و حقیقت ایجاد میشود. عارفان معتقدند که نیت خالص برای خداوند جوهر اعمال است و ریاکاری روح عمل را میکُشد. مولانا میگوید:
این ریا چون زهر خوردن است و سم
کِی بُوَد حق را به زهر آلوده هم
یعنی ریا عمل را آلوده میسازد و آن را از معنویت خالی میکند.
۳.از دیدگاه دین (فقه و اخلاق اسلامی):
ریا در اخلاق اسلامی از گناهان اخلاقی شمرده میشود و در احادیث به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. پیامبر اسلام (ص) میفرماید:
«إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى أُمَّتی الرِّیاءُ و الشِّرکُ الخَفیُّ»
(ترسناکترین چیزی که بر امتم بیم دارم، ریا و شرک خفی است).
در دین، ریا عملی است که به جای خداوند، رضایت مردم را هدف میگیرد و موجب بطلان عبادات میشود.
نتیجه گیری:
ریا در قرآن شرک خفی، در عرفان پرده بر حقیقت، و در دین عملی بیارزش است که نیت خالص را از بین میبرد.
این مجموعه سرودهها، بازتابی از تأملات عمیق اخلاقی و دینی درباره مفهوم "ریا" است. هر رباعی، با زبانی روان و سرشار از تصویرسازیهای ادبی، به بررسی جنبههای مختلف این صفت ناپسند و آثار آن بر زندگی معنوی انسان پرداخته است.
ریا (۱)
ریا چون کفر باشد سوی انسان
نهان در دل بود، شرکی است پنهان
جدا سازد بشر را از خداوند
نظر دارد خدا بر قلب پاکان
در این رباعی، ریا به کفر پنهان تشبیه شده است. شاعر تأکید میکند که این صفت، رابطه انسان با خداوند را قطع میکند، چراکه خداوند به پاکی قلبها توجه دارد. این پیام بر خلوص نیت در ارتباط با خدا تأکید دارد.
ریا (۲)
ریا در دل چون زنگار است بر دل
که سازد هر عمل را حبط و باطل
کند تاریک اذهان بشر را
ملاک است نیت و اعمال حاصل
ریا همچون زنگاری توصیف شده که اعمال انسان را از ارزش تهی میکند و ذهن و دل را در تاریکی فرو میبرد. شاعر بر اهمیت نیت خالص و نتایج اعمال صحیح تأکید دارد و هشدار میدهد که بدون صداقت، هیچ عملی نزد خداوند پذیرفته نیست.
ریا (۳)
ریا در دل چو آتش در نهان است
بود سوزان و باطل در جهان است
هر آن کس بهر دنیا آن نماید
ندارد ارزشی و گفتمان است
شاعر ریا را به آتشی مخفی در دل انسان تشبیه میکند که باعث نابودی معنوی او میشود. وی هشدار میدهد که هر عملی که صرفاً برای جلب توجه دنیا انجام شود، بیارزش است و در پیشگاه الهی اعتباری ندارد.
ریا (۴)
ریا در دل بود آتش به انسان
که باشد چون گنه در نزد یزدان
ریا کاری چو آفت بر خلایق
بود میزان خلوص و نیت جان
ریا به آتشی ویرانگر در دل انسان تشبیه شده که نزد خداوند گناه محسوب میشود. شاعر تأکید میکند که تنها معیار ارزش انسان نزد خداوند، خلوص نیت اوست و ریا مانند آفتی است که جامعه را از درون تهی میکند.
ریا (۵)
هر آن کس نیتش باشد عدالت
رهایی یابد از رنج قیامت
ریا گردد سبب خشم الهی
مسیر جنت است راه صداقت
این رباعی به عدالت و صداقت بهعنوان ارزشهای بنیادین اشاره دارد. شاعر بیان میکند که نیت عادلانه، انسان را از عذاب قیامت رهایی میبخشد، در حالیکه ریا موجب خشم الهی میشود و تنها راه بهشت، صداقت است.
ریا (۶)
ریا دامیست در کوی حقیقت
مسیر جنت است صدق و عدالت
هر آن کس مهر عدل آرد به سینه
رهاند جان ز تاریکی ز غفلت
در اینجا، ریا به دامی در راه حقیقت تشبیه شده است. شاعر به اهمیت عدالت و صداقت بهعنوان مسیر بهشت اشاره دارد و تأکید میکند که تنها با عشق به عدالت، انسان میتواند از غفلت و تاریکی رهایی یابد.
ریا (۷)
ریا خاریست در گلزارِ ایمان
که ره بندد ز انسان تا به رحمان
ریا چون دام در باغ صداقت
صداقت گوهری بر تاج جانان
ریا به خاری در گلزار ایمان تشبیه شده که مانع نزدیکی انسان به خداوند میشود. شاعر صداقت را به گوهر گرانبهایی تشبیه میکند که زیور جان انسانهاست و تنها با آن میتوان به کمال رسید.
ریا (۸)
ریا تیغی ست در باغ دل و جان
ببندد ره میانِ جان و یزدان
صداقت نورِ یزدان است بر دل
رهاند آدمی، از درد و هجران
ریا به تیغی تیز تشبیه شده که باغ دل و جان را ویران میکند و میان انسان و خدا فاصله میاندازد. در مقابل، صداقت به نوری الهی تشبیه شده که انسان را از درد و جدایی نجات میدهد و به او آرامش میبخشد.
ریا (۹)
ریا خاریست در پای حقیقت
بود چون دام در باغ صداقت
ریا چون مار زهرآگین در دل
که دوری موجب ایمان و رحمت
در این رباعی، ریا بهعنوان مانعی برای حقیقت و صداقت معرفی شده است. شاعر آن را به مار زهرآگینی تشبیه میکند که انسان را از ایمان و رحمت الهی دور میکند و هشدار میدهد که دوری از ریا شرط نزدیکی به خداوند است.
ریا (۱۰)
عبادت از برای حق تعالی ست
عبادت غیر حق خالی ز معناست
ریا کاری نباشد حق پرستی
تعبد باعث رشد است و تقواست
این رباعی به معنای واقعی عبادت اشاره دارد که باید فقط برای خداوند انجام شود. شاعر تأکید میکند که عبادتی که با ریا همراه باشد، بیارزش است. عبادت خالص باعث رشد روحی و تقوا میشود و انسان را به خدا نزدیک میکند.
نتیجه گیری:
این مجموعه اشعار، تصویر روشنی از اثرات منفی ریا بر زندگی انسان ارائه میدهد و بهطور مداوم بر ارزشهای والای صداقت، عدالت و نیت پاک تأکید میکند. شاعر با بهرهگیری از تشبیهات زیبا و معانی عمیق، اهمیت خلوص در اعمال و عبادات را به تصویر کشیده است و مخاطب را به دوری از ریا دعوت میکند.
بخش نهم
حرص
۱.از دید قرآن:
در قرآن، حرص به عنوان یکی از ویژگیهای منفی انسان مطرح شده است. حرص به معنای تمایل و عطش بیپایان برای مال، مقام، و دنیا است که انسان را از خداوند و حقیقت دور میکند. در قرآن کریم آمده است: «إِنَّ الإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا» (معارج، 19-21) که نشاندهنده ضعف انسان در مواجهه با ناملایمات و حرص در برخورد با خوبیها است.
۲.از دید عرفان:
در عرفان اسلامی، حرص بهعنوان یکی از موانع رشد معنوی و رسیدن به کمال روحانی شناخته میشود. عارفان بر این باورند که حرص، انسان را از خودشناسی و رسیدن به خداوند دور میکند. آنها بر قناعت، زهد، و رضایت از مقدرات الهی تأکید دارند، زیرا اعتقاد دارند که اگر انسان در پی خواستههای بیپایان دنیا باشد، قلب او از نور الهی تهی خواهد شد.
۳.از دید دین( اسلام):
در اسلام، حرص بهعنوان یکی از صفات مذموم معرفی شده است که باعث به انحراف کشاندن انسان از مسیر درست میشود. در قرآن و حدیثهای اهل بیت (علیهمالسلام)، حرص بهعنوان عامل فقر روحی و معنوی شناخته شده است. پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) میفرمایند: «هر کس حرص ورزد، همیشه در پی بیشتر داشتن است و هرگز از آنچه دارد راضی نمیشود.»
نتیجهگیری:
حرص در قرآن، عرفان و دین بهطور کلی به تمایل و عطش بیپایان برای مال و مقام اشاره دارد که موجب انحراف از حقیقت و دوری از خداوند میشود. این صفت منفی باید با قناعت، رضایت و اطمینان به تدبیر الهی جایگزین گردد تا انسان به آرامش و کمال دست یابد.
مجموعه رباعیات حرص، در ده رباعی به یکی از ویژگیهای منفی انسان، یعنی حرص، پرداخته و در هر رباعی به ابعاد مختلف این موضوع و تاثیرات آن بر انسان اشاره میکند. این رباعیات از زبان عرفانی و اخلاقی، انسان را به رهایی از طمع و حرص دعوت میکنند و در عین حال به قناعت، عشق الهی، و توجه به خداوند بهعنوان مسیرهایی برای دستیابی به آرامش و رهایی اشاره دارند. در ادامه شرح هر رباعی را آوردهایم:
حرص (۱)
قناعت، کلید رهایی، نجات
چو گنجی است پاینده در هر حیات
که هر کس رها شد ز دنیا و حرص
رسد بیغم و خوف دارالحیات
در این رباعی، شاعر قناعت را بهعنوان "کلید رهایی و نجات" معرفی میکند و آن را گنجی پایدار در هر زندگی میداند. او تأکید میکند که انسان اگر از دنیا و حرص رها شود، از غم و ترسها آزاد میشود و به آرامش و حیات حقیقی دست مییابد. این رباعی به اهمیت ترک دلبستگی به دنیا و ارزش قناعت اشاره دارد.
حرص (۲)
رها کن طمع را، قناعت گزین
که حرص است دام شیاطین و کین
طمع آتشی در دل و جان زند
به ظلمت کشاند، به جای یقین
در این رباعی، شاعر طمع را بهعنوان دام شیاطین و کینه معرفی میکند و آن را آتشی میداند که در دل و جان انسان شعلهور میشود. طمع نه تنها انسان را از حقیقت دور میکند، بلکه او را به ظلمت و شک میکشاند و یقین را از او میگیرد. در اینجا قناعت بهعنوان راهحل مطرح میشود که انسان را از دام طمع و آتش آن رهایی میبخشد.
حرص (۳)
رها کن جهان را که دریای عشق
برد سوی یزدان ، به فردای عشق
که دل صاف گردد ، ز حرص و طمع
برد سوی معشوق، سودای عشق
در این رباعی، شاعر انسان را به ترک دلبستگیهای دنیوی و پیوستن به «دریای عشق» دعوت میکند. این عشق الهی است که انسان را به سوی یزدان میبرد و به پاکی دل از حرص و طمع میانجامد. در نهایت، این دل پاک به سوی معشوق حقیقی میرود و از سودای عشق الهی بهرهمند میشود.
حرص (۴)
«قناعت نشان است از عشق پاک
برد عاشقان را سوی حق ز خاک
دل از یاد حق، لحظهای بر متاب
که حرص و طمع می کند جان هلاک
این رباعی بر اهمیت قناعت بهعنوان نشانهای از عشق پاک تأکید دارد. قناعت باعث میشود عاشقان بهسوی حقیقت (حق) بروند و از دنیا و حرص دور شوند. شاعر هشدار میدهد که اگر انسان از یاد خداوند غافل شود، حرص و طمع جان او را هلاک میکند. این رباعی به ضرورت یاد خداوند و پرهیز از خواستههای دنیوی اشاره دارد.
حرص (۵)
حرص است که انسان ز خدا دور کند
درگیر خود و غفلت و مجبور کند
عالم به زر و زینت خود محو شود
دل را ز ره حقیقتی کور کند
در این رباعی، شاعر تأکید میکند که حرص باعث میشود انسان از خداوند دور شود و درگیر خود و غفلت گردد. او بهجای توجه به حقیقت و معنویت، به زر و زینت دنیا مشغول میشود و دل از حقیقت کور میشود. این رباعی هشدار میدهد که حرص و دلبستگی به مادیات، انسان را از راه حقیقت منحرف میکند.
حرص (۶)
حرصی که درون خود به جان میریزد
در دیدهی ما خیال فان میریزد
چون دانهی گندمی به اعماق درون
عمری به هدر، بیامان میریزد
این رباعی به تأثیرات درونی حرص اشاره دارد. شاعر میگوید که حرص در درون انسان میریزد و مانند دانهای در دل، در اعماق وجود انسان نفوذ میکند. این حرص باعث میشود که عمر انسان بیهدف و بیفایده به هدر رود. در اینجا حرص بهعنوان نیرویی توصیف شده که انسان را از هدفهای واقعی زندگی دور میکند.
حرص (۷)
دل در طلب زر و نگین میسوزد
در بند هوا و سرزمین میسوزد
این حرص که هست بندگی را بنیاد
چون شمع به باد آتشین میسوزد
در این رباعی، شاعر به حرص اشاره میکند که انسان را در بند دنیا و تمایلات دنیوی میسوزاند. دل انسان در طلب زر و جواهر میسوزد و بهجای توجه به خداوند و بندگی، در بند خواستههای دنیوی گرفتار میشود. حرص در اینجا بهعنوان نیرویی معرفی میشود که انسان را از حقیقت و هدفهای معنوی زندگی دور میکند.
حرص (۸)
حرصی که دلت به خویش مسحور کند
چون مار تو را، به جان مستور کند
از هر چه طلب کنی فزونتر خواهد
این خواهش دل فریب، مغرور کند
این رباعی به حرص و تاثیر آن بر دل انسان اشاره میکند. حرص انسان را بهطور کامل مسحور میکند و همانند مار، انسان را به دام میاندازد. در اینجا شاعر به فریبندگی حرص اشاره دارد که باعث میشود انسان بهجای رضایت از آنچه که دارد، بیشتر بخواهد و در این راه مغرور و فریبخورده شود.
حرص (۹)
زندانی حرصیم و رها گشتن نیست،
دل را ز طمع به جز بلا گشتن نیست.
تا کی دل ما در این قفس زندانی؟
در راه خرد، جز خدا گشتن نیست
در این رباعی، شاعر از وضعیت «زندانی بودن» انسان در اثر حرص صحبت میکند. او میگوید که انسان در طمع گرفتار است و هیچچیز جز بلا از این طمع حاصل نخواهد شد. در نهایت، انسان برای رهایی از این زندان باید بهدنبال خرد و توجه به خداوند باشد.
حرص (۱۰)
در حرص جهان، کسی رها ناگردد
از جام طمع، کسی جدا ناگردد
آن کس که رضای حق کند او راضی
در طول حیات، بی صفا ناگرد
در این رباعی، شاعر میگوید که هیچکس از دنیا و طمع رها نمیشود مگر آنکه در پی رضایت خداوند باشد. انسانی که در پی رضای خداست، در طول زندگی خود به آرامش و صفای درونی میرسد و از درد و رنج حرص و طمع آزاد خواهد بود.
نتیجهگیری:
در مجموع، مجموعه رباعیات "حرص" از دکتر علی رجالی، بهطور زیبا و عمیق، انسان را به ترک حرص و طمع دعوت میکند و او را به سمت قناعت، عشق الهی و یاد خداوند سوق میدهد. این اشعار با بیانی روان و ساده اما عمیق، انسان را از دلبستگیهای دنیوی و خواستههای بیپایان مادی میرهد و به سوی آرامش درونی و رهایی از بندهای طمع و حرص هدایت میکند.
بخش دهم
آرامش
تعریف آرامش از دید قرآن، عرفان، و دین به طور خلاصه:
۱. از دید قرآن: آرامش (سکینه) در قرآن به عنوان حالتی از اطمینان قلب و اعتماد به خداوند معرفی شده است. قرآن میگوید یاد خداوند (ذکرالله) قلبها را آرام میکند:
«أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (سوره رعد، آیه 28).
همچنین، آرامش نتیجه ایمان، توکل بر خدا، و نزول سکینه الهی در دل مؤمنان است (سوره فتح، آیه 4).
۲. از دید عرفان: در عرفان، آرامش به معنای فنا شدن در حق و اتصال به وحدت الهی است. آرامش واقعی در ترک تعلقات دنیوی، پذیرش اراده الهی، و درک یگانگی وجود حاصل میشود. عارفان معتقدند که آرامش تنها زمانی ممکن است که انسان از تضادهای درونی و وابستگیهای دنیوی رها شود و به حق تعالی تسلیم گردد.
۳. از دید دین: در نگاه کلی دینی، آرامش حالتی از تعادل روحی و معنوی است که در نتیجه ایمان، عمل صالح، و پیروی از دستورات خداوند حاصل میشود. دین اسلام آرامش را در تعادل بین نیازهای مادی و معنوی، عبادت، دعا، و ارتباط با خداوند میداند. دین، همچنین، آرامش را در رابطه محبتآمیز با دیگران و پرهیز از گناه میبیند.
نتیجه گیری:
به طور کلی، آرامش در این سه دیدگاه به وابستگی به خداوند، اعتماد به او، و رهایی از وابستگیهای غیرالهی تعریف میشود.
آرامش (۱)
آن کس که پناه در خدا دارد دل
هر لحظه سکینهای به جا دارد دل
هر رنج و بلا ز لطف حق آسان است
چون یاد خدا تو را صفا دارد دل
این رباعی یادآور این حقیقت است که انسان با تکیه بر خداوند میتواند در برابر سختیها آرامش پیدا کند. یاد خدا، دل را از رنجها خالی کرده و صفا و سکینه را جایگزین آن میسازد.
آرامش (۲)
آن کس که به مهر حق صفایی دارد
آرامش جاودان، رهایی دارد
هر درد و بلا ز لطف حق گردد محو
یادش به دل شکسته، جایی دارد
این شعر به رابطه نزدیک میان عشق به خدا و آرامش ابدی اشاره میکند. دل شکسته، وقتی به یاد خدا مشغول باشد، آرامش و تسکین خود را بازمییابد و مشکلات در پرتو لطف الهی ناپدید میشوند.
آرامش (۳)
آرامش دل ز بندگی حاصل شد
با نور یقین، روح و جان کامل شد
گر یاد خدا ز دل به پا برخیزد
غمهای جهان ز آدمی زایل شد
بندگی خداوند کلید آرامش است. با یقین و ایمان، انسان به کمال میرسد و غمهای دنیا رنگ میبازند. این رباعی بر قدرت ایمان و یاد خدا در رهایی از غمها تأکید دارد.
آرامش (۴)
آرامش دل ز یاد یار است همه
بیذکر خدا، جهان غبار است همه
سالک چو به قرب دوست پیوست دمی
دل در حرم عشق مزار است همه
در این رباعی، شاعر از نقش یاد خدا و نزدیکی به او در پاک کردن دل از غبار و ایجاد آرامش سخن میگوید. دل در قرب الهی مانند زیارتگاه عشق و آرامش میشود.
آرامش (۵)
آرامش دل ز قرب یار است فقط
بییاد خدا، بیقرار است فقط
آن لحظه که جان ز خود رها میگردد
آرامش جان در قرار است فقط
این رباعی به وضوح بیان میکند که آرامش واقعی تنها در قرب الهی و یاد خداوند یافت میشود. رهایی از نفس و تعلقات دنیوی، انسان را به سکون و آرامش حقیقی میرساند.
آرامش (۶)
آرامش جان در وصال است تو را
در ذکر خدا و در کمال است تو را
دل در ره یار رهسپارش گردان
چون عشق و صفا در جمال است تو را
شاعر در این رباعی از وصال با خداوند و ذکر او بهعنوان سرچشمه آرامش یاد میکند. دل باید در مسیر یار گام بردارد تا عشق و کمال را تجربه کند.
آرامش (۷)
دل زنده به یاد حق چو آرام شود
در خلوت جان، سکینه همگام شود
هر لحظه که دل ز غیر حق دور کند
آرامش جان پدید و در کام شود
این رباعی بر نقش دوری از تعلقات غیرالهی در دستیابی به آرامش تأکید دارد. یاد خداوند در خلوت جان، سکینه و آرامش را به همراه میآورد.
آرامش (۸)
آن دم که دل از بند هوا آزاد است
جان و دل ما ز نور یزدان شاد است
در سجدهی شوق گر رها شد دل ما
این دل به مقام قدس یکتا یاد است
رهایی از اسارت هواهای نفسانی، دل و جان را به نور الهی روشن میکند. شاعر به سجده شوق بهعنوان راهی برای رسیدن به مقام قرب الهی و شادی درونی اشاره دارد.
آرامش (۹)
آرامش دل ز نور ایمان باشد
هر درد و بلا برون و پنهان باشد
هر کس که به یاد حق سکینه جوید
روحش به کرانههای رحمان باشد
ایمان و یاد خداوند، کلید آرامش دل است. با تکیه بر خداوند، سختیها از میان میروند و روح انسان به گسترههای رحمت الهی وارد میشود.
آرامش (۱۰)
آرامش دل به لطف یزدان باشد
چون دل به یقین سوی ایمان باشد
هرجا که خدا سکینه نازل بنمود
غم از دل ما، اسیر و زندان باشد
این رباعی از لطف خداوند بهعنوان سرچشمه آرامش یاد میکند. ایمان و یقین، دل را به نقطهای میرسانند که غمها در آن جایی ندارند و در اسارت سکینه الهی میمانند.
نتیجه گیری:
این مجموعه رباعیات، دعوتی به یاد خداوند، تقویت ایمان و نزدیکی به او برای دستیابی به آرامش درونی است. شاعر با ظرافتی لطیف، رابطه مستقیم میان یاد الهی و رفع دغدغهها و سختیهای زندگی را ترسیم میکند.
بخش یازدهم
کمک رسانی
۱.از دیدگاه قرآن:
کمکرسانی به دیگران یکی از وظایف اصلی انسانهاست. قرآن کریم بارها بر اهمیت یاری رساندن به یتیمان، فقیران، و نیازمندان تأکید کرده و آن را راهی برای کسب رضایت خداوند و پاداشهای اخروی معرفی کرده است. آیات مختلفی مانند آیه ۲۷۴ سوره بقره، که میفرماید: "مَن یُنفِقُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ" (کسی که در راه خدا انفاق کند، نه ترسی دارد و نه اندوهگین خواهد شد.)، نشاندهنده اهمیت کمک به دیگران در دین اسلام است.
۲.از دیدگاه عرفان:
در عرفان اسلامی، کمکرسانی نه تنها به دیگران بلکه به خود انسان در رسیدن به کمال معنوی و نزدیکی به خداوند کمک میکند. عرفا به عنوان راهی برای طهارت دل و رهایی از خودخواهی و تعلقات دنیوی، خدمت به خلق و انجام عمل نیکو را راهی برای رسیدن به حقیقت میدانند. آنها معتقدند که در این راه، انسان از "خود" عبور میکند و به "حق" نزدیکتر میشود. خدمت به خلق تجلی عشق و فداکاری است که انسان را به خداوند متصل میکند.
۳.از دیدگاه دین:
تمام ادیان الهی کمکرسانی به دیگران را عملی مقدس و راهی برای قرب به خدا میدانند. در مسیحیت، نیکی به نیازمندان، یاری به ضعیفان و محبت به همگان به عنوان راههایی برای نزدیک شدن به خدا مطرح شده است. در یهودیت نیز کمک به فقرا و یتیمان به عنوان فرمانهای خداوندی است که در کتب مقدس به وضوح آمده است.
نتیجه گیری:
در مجموع، کمکرسانی در قرآن، عرفان و دین به عنوان یک عمل انساندوستانه و الهی دیده میشود که علاوه بر اینکه به دیگران کمک میکند، به روح فردی که این عمل را انجام میدهد، تعالی معنوی و نزدیکی به خداوند را به همراه میآورد.
کمک (۱)
اگر خواهی سکون و قلب آرام
کمک کن خلق را، با عشق و بینام
بگو در گوش دل: یاری یتیمان
رضای حق بود، انجام و فرجام
در این رباعی، شاعر بر این نکته تأکید میکند که کمک به دیگران، به ویژه یاریرسانی به یتیمان، یکی از راههای رسیدن به آرامش درونی است. شاعر اشاره دارد که هر عمل نیکوکارانه در نهایت رضایت خداوند را به همراه دارد و این عمل خود باعث تکامل فردی میشود. "با عشق و بینام" به این معناست که باید با نیت خالص و بدون توجه به جلب شهرت به دیگران کمک کرد.
کمک (۲)
اگر خواهی رضای حق و انسان
خدا فرمود: یاری کن ضعیفان
بهشت است اجر و پاداش الهی
شود دلها یکی، با مهر و احسان
در این رباعی، شاعر به کمک به ضعیفان اشاره میکند و آن را یک وظیفه اخلاقی میداند که نه تنها موجب رضایت خداوند میشود، بلکه در نهایت پاداش بهشتی به دنبال خواهد داشت. همچنین این عمل نیکو باعث همبستگی میان انسانها میشود و دلها را به یکدیگر نزدیک میکند.
کمک (۳)
خدا فرمود: یاری بینوا را
بود اجر تو در دنیا و عقبا
کلیدِ جنت است نیکی به مردم
پسندیده است خدمت، کار والا
در این رباعی، پیام اصلی بر اهمیت یاریرسانی به افراد نیازمند و ضعیف است. شاعر بیان میکند که خداوند در قرآن به کمک به بینوایان سفارش کرده است و این عمل، پاداش دنیوی و اخروی به همراه دارد. "کلید جنت" یعنی نیکوکاری به مردم راهی به سوی بهشت است. خدمت به مردم، بهویژه نیازمندان، نشانهای از روح بلند و کار والا است.
کمک (۴)
کمک بر بندگان باشد کمالات
خدا فرمود: پاداشش بشارات
نماند آن ز یاد خلق، هرگز
دهد یزدان ز لطف و از عنایات
این رباعی به اهمیت کمک به بندگان خدا بهعنوان یکی از عالیترین اعمال انسانی اشاره دارد. پاداش این کمکها بشارتهایی از جانب خداوند است. شاعر بیان میکند که کار نیکوکارانه از یاد مردم نمیرود و در دلهای آنان باقی میماند. همچنین، خداوند از لطف و عنایتهای خود این عملها را پاداش خواهد داد.
کمک (۵)
کمک بر مستمند و بیبضاعت
به دل سازد رضای حق، حمایت
دل انسان شود آیینه ی فام
ز داید زنگ غفلت تا قیامت
در این رباعی، شاعر به کمک به مستمندان و کسانی که وضعیت مالی ضعیفی دارند، تأکید میکند. انجام چنین عملی نه تنها رضایت خداوند را به همراه دارد بلکه به انسان کمک میکند که دل خود را از غفلت و کینه پاک کند و در نتیجه روح خود را تعالی بخشد. "آیینهی فام" به معنای پاکی و روشنی دل است که از انجام عمل نیک حاصل میشود.
کمک (۶)
کمک بر ماندگان در راه خدمت
بود تأکید بر یاری و همّت
رضای حق تعالی، کار خیر است
نشان عشق یزدان، لطف و رحمت
این قطعه به کسانی که در مسیر خدمت به انسانها قرار دارند، اشاره دارد و تأکید میکند که یاری به این افراد نیز موجب رضایت خداوند است. خدمت به دیگران نه تنها یک کار خوب است، بلکه نشانهای از عشق و محبت الهی است. این عملهای نیکو به انسانها کمک میکند تا به رحمت خداوند نزدیکتر شوند.
کمک (۷)
کمک بر سالمندان و فقیران
بود آیینهی ایمان و وجدان
به دستی کز امیدی مینوازد
خدا بخشد دو عالم اجر چندان
در این رباعی، کمک به سالمندان و فقیران بهعنوان عمل نیک و انسانی مطرح شده است. چنین اعمالی نشاندهندهی ایمان و وجدان پاک انسان است. شاعر بر این نکته تأکید دارد که یاریرسانی به دیگران از دل مهربان و امیدوار به خدا سرچشمه میگیرد و خداوند در برابر چنین اعمالی پاداشی بیپایان خواهد داد.
کمک (۸)
کمک بر دردمند و بر مریضان
نشانی از کمال اهل ایمان
که هر کس مرهمی بر درد بخشد
خدا بخشد به او عشقی فراوان
این رباعی به یاریرسانی به دردمندان و بیماران اختصاص دارد. شاعر این عمل را نشانهای از کمال ایمان میداند و میگوید که کسانی که به دیگران کمک میکنند و مرهمی بر دردشان میگذارند، در حقیقت دلهای خود را به عشق الهی و انسانیت پر میکنند و خداوند به چنین افرادی پاداشی عظیم میدهد.
کمک (۹)
بود لطف خدا همراه انسان
دهد بر خلق عالم مهر و احسان
به هر دستی دهی، خیری ببینی
خداوند جهان، معبود و رحمان
در این رباعی، شاعر میگوید که کمک به انسانها همراه با لطف و رحمت خداوند است. هر کس که به دیگران کمک کند، در نهایت خیری در زندگی خود خواهد دید. "خداوند جهان، معبود و رحمان" در اینجا به جایگاه الهی و رحمت بیپایان خداوند اشاره دارد که همیشه در کمک به انسانها حاضر است.
کمک (۱۰)
کمک بر بندگان، ما را رهاییست
به فرمان خدا و دلرباییست
در این ره عشق یزدان شد هویدا
چراغ راه انسان و خداییست
در این رباعی، کمک به بندگان خدا بهعنوان راهی برای رهایی و آزادی انسان از بندهای دنیا معرفی شده است. شاعر اشاره میکند که این عمل نیکو، به فرمان خداوند و با دلربایی او انجام میشود. در این مسیر، عشق به خداوند نمایان میشود و عمل نیک بهعنوان چراغی برای هدایت انسانها و نزدیکشدن به خداوند معرفی میشود.
نتیجهگیری :
مجموعه رباعیات "کمک رسانی" با لحن لطیف و مفهومی عمیق، اهمیت کمک به دیگران و یاریرسانی به نیازمندان را در قالب اشعار اخلاقی و دینی به تصویر میکشد. در هر قطعه، پیامهایی از محبت، ایمان، و نیکوکاری در خدمت به بندگان خدا آورده شده است و این نکته تأکید میشود که چنین اعمالی نه تنها موجب رضایت خداوند بلکه باعث تعالی روح انسان نیز میشود.
بخش دوازدهم
بغض
۱. از دیدگاه قرآن:
بغض در قرآن به دو نوع پسندیده و ناپسند اشاره شده است:
بغض پسندیده (الهی):
بغض نسبت به دشمنان دین، ظلم، و شرک (مانند آیه 4 سوره ممتحنه) که نوعی وظیفه ایمانی برای حمایت از توحید و عدالت است.
بغض ناپسند (شیطانی):
بغض ناشی از کینه، حسد، و دشمنی شخصی که قرآن آن را نکوهش کرده و به صلح و محبت دعوت میکند (مانند آیه 134 سوره آلعمران).
۲.از دیدگاه عرفان:
در عرفان، بغض بهعنوان حالتی نفسانی که از جدایی و دوری از حق یا ناپاکی درون ناشی میشود، مورد بررسی است.
بغض عرفانی:
بغض نسبت به نفس اماره و تعلقات دنیوی، که راهی به سوی تصفیه دل و نزدیک شدن به خداوند است. این بغض، نوعی شور و اشتیاق برای وصال الهی ایجاد میکند.
۳. از دیدگاه دین (اسلام):
در دین اسلام، بغض بر اساس نیت و هدف ارزشگذاری میشود:
بغض فیالله:
بغضی که به خاطر خداوند و برای حفظ ایمان و ارزشهای الهی است، مانند بغض نسبت به ظلم و فساد.
بغض مذموم:
بغض ناشی از کینه، حسادت، و مکر که اخلاق ناپسندی محسوب میشود و به صلح و آرامش آسیب میرساند.
نتیجه گیری:
بغض در قرآن، عرفان، و دین اگر در مسیر الهی و برای اصلاح نفس باشد، پسندیده است؛ اما اگر از روی خودخواهی، کینه یا حسد باشد، نکوهیده است.
بغض (۱):
بغضی که ز عشق حق چو طوفان گردد
هر اشک و فغان، چو جوی باران گردد
دل گفت: ببر مرا به آغوش، ز عشق
این بغض، چراغ دل و جوشان گردد
این رباعی عشق به خداوند را به یک طوفان تشبیه کرده است که بغض را از دل میشکند و دل را به چشمهای جوشان از اشک و باران مبدل میسازد. این بغض، بهمثابه چراغی است که راه رسیدن به عشق الهی را روشن میکند.
بغض (۲):
بغضی به دلم نشست، خاموش شدم،
از سیل غم و حزن، فراموش شدم.
نوری ز امید در دلم گشت شکفت
از شدت عشق، مست و مدهوش شدم.
اینجا بغض ناشی از غم و حزن، شاعر را به حالتی از خاموشی و تأمل میبرد، اما این سکوت راهی به امید و عشق الهی باز میکند. در نهایت، این بغض به مستی و دلدادگی عارفانه ختم میشود.
بغض (۳):
بغضی که ببارد ز غم و غصه ی یار
با ذکر خداست، چاره ساز ی جبار
یزدان به دلم نوید آرامش داد
چون ذکر شفاست، بر روان و افکار
بغض ناشی از غم و دوری یار الهی با ذکر خدا آرام میشود. شاعر با توکل به خداوند، نوید آرامش و شفای دل را دریافت میکند و ذکر را راه نجات و التیام دردهای درونی میداند.
بغض (۴):
اگر بغضت بود در راه یزدان
بری از دشمن دینی و قرآن
نکوهیده بود هر بغض شخصی
که از کینه بود یا مکر شیطان
این رباعی، بغض را به دو نوع تقسیم میکند: بغض در راه خدا که ستودنی است و بغض شخصی که از کینه و شیطنت برمیخیزد و نکوهیده است. شاعر بر این نکته تأکید دارد که بغض الهی راهی بهسوی رهایی از دشمنیهای دنیوی است.
بغض (۵):
بغضی که ز دل چو شعله بالا گردد
این سینه به عشق دوست دریا گردد
آن کس به غمش نالد و گوید ای دوست
دل را ز فراق، غرق معنا گردد
بغض در این رباعی، شعلهای است که به عشق خداوند تبدیل میشود. این عشق، سینه را دریایی از احساسات میکند و شاعر را به غرق شدن در معنای عمیق فراق الهی سوق میدهد.
بغض (۶):
بغضی که در آن شوق خدا می باشد
دل را به هوای آشنا میباشد
عاشق ز فراق یار، محزون گردد
با صبر رهش، در رضا می باشد
در اینجا بغض با شوق الهی همراه است و دل را به هوای وصال او میکشاند. شاعر از محزون بودن در فراق یار سخن میگوید و صبر و رضا را کلید راه عشق میداند.
بغض (۷):
بغضی که ز شور عشق، دل را بشکافت،
نوری به دل عاشق محبوب بتافت
گفتم که خدا، تو را طلب کردم و بس،
بغضم به دعای وصل حق راهی یافت
این رباعی بغض را به نشانه شور عشق میداند که دل را میشکافد و نور الهی را بر آن میتاباند. در نهایت، شاعر با دعا و طلب از خداوند، بغض خود را به راهی برای وصل الهی تبدیل میکند.
بغض (۸):
بغضی که شکسته شد، در نیمه ی شب
چشمی که گشوده شد، بر آیه ی رب
فرمود خدا: ز حق مدد جو اسرار
باشد که شوی رها، ز هر دام و تعب.
بغض شبانهای که با دعا و ذکر شکسته میشود، راهی به بصیرت و فهم آیات الهی باز میکند. شاعر از خداوند مدد میخواهد تا از مشکلات و غمها رهایی یابد و آرامش بگیرد.
بغض (۹):
بغضم ز غمی است ، از تو دورم هنوز
شوقی است به دیدار تو، کورم هنوز
دل گفت صبوری کن و از حق بطلب
این بغض تو، خود نشان نورم هنوز
شاعر در این رباعی از بغضی سخن میگوید که ناشی از دوری از معبود است. او با شوق دیدار الهی، صبر پیشه میکند و بغض خود را نوری میداند که راه وصال را نشان میدهد.
بغض (۱۰):
بغضم چو چراغی است در خلوت دل،
شوری است دمد ز عشق در ظلمت دل.
گفتم به دلم : که این غم آسان گردد؟
گفتا: به خدا سپار، این غربت دل
این رباعی بغض را چراغی در دلهای خلوت و تاریک میداند. شاعر از دل خود میپرسد آیا این غم آسان خواهد شد؟ و دل پاسخ میدهد که باید به خدا توکل کرد تا غربت و غم دل برطرف شود.
نتیجهگیری :
رباعیات «بغض» مجموعهای از تفکرات معنوی و عارفانه است که در قالب ساده و زیبا، احساسات انسانی را به نمایش میگذارد. در این اشعار، بغض نهتنها یک درد، بلکه وسیلهای برای تعالی روح و نزدیک شدن به معبود به تصویر کشیده شده است.
--