اصطلاحات عرفانی:
1. حقیقت: مرتبه نهایی شناخت، کشف واقعیت مطلق.
2. طریقت: مسیر یا راه سلوک به سوی خدا.
3. شریعت: احکام و قوانین ظاهری دین.
4. فنا: محو شدن نفس در وجود خداوند.
5. بقا: دوام و باقی ماندن با خدا پس از فنا.
6. وصل: رسیدن و پیوستن به حق.
7. هجران: دوری و جدایی از حق.
8. عشق الهی: عشق به خداوند که محرک سلوک است.
9. نفس: جنبه نفسانی و خواستههای دنیوی انسان.
10. روح: بخش الهی و پاک وجود انسان.
11. دل: محل تجلی انوار الهی در انسان.
12. سکر: حالتی از بیخودی و مستی عرفانی.
13. صحوت: بازگشت به هشیاری پس از سکر.
14. کشف: پردهبرداری از حقایق پنهان بهواسطه سلوک.
15. مشاهده: دیدن حقایق باطنی با چشم دل.
16. محبت: عشق و دوستی به خداوند.
17. نور: تجلی انوار الهی در دل انسان.
18. ظلمت: دوری از خدا و غفلت از او.
19. تجلی: آشکار شدن حق در جلوههای گوناگون.
20. قلب: مرکز احساسات و ارتباط با حق.
21. ذکر: یاد خدا با زبان یا دل.
22. مراقبه: توجه و تمرکز قلبی به خداوند.
23. توحید: یکتاپرستی و وحدت در همه چیز.
24. سیر و سلوک: سفر روحانی برای نزدیکی به خداوند.
25. بیخودی: فراموشی خود در اثر عشق و حضور خداوند.
26. جمع: وحدت میان عالم کثرت.
27. فرقت: فاصله و پراکندگی از وحدت.
28. عارف: کسی که خدا را از طریق تجربه شخصی میشناسد.
29. سالک: کسی که در مسیر طریقت گام میزند.
30. ولی: دوست و محبوب خداوند.
31. قطب: رهبر معنوی و مرکز طریقت.
32. عالم مثال: جهانی که بین عالم جسمانی و روحانی قرار دارد.
. عالم غیب: جهان نادیدنی و فراتر از حواس ظاهری.
35. عالم شهود: جهان قابل مشاهده و محسوس.
36. حجاب: مانعی میان انسان و حق که ممکن است از نفس یا دنیا ناشی شود.
37. نفس اماره: نفسی که انسان را به بدیها و شهوات دعوت میکند.
38. نفس لوامه: نفسی که انسان را به خاطر گناهان ملامت میکند.
39. نفس مطمئنه: نفسی آرام که به خداوند تسلیم است.
40. قوس نزول: حرکت از خداوند به سوی کثرت و مخلوقات.
41. قوس صعود: بازگشت از کثرت به سوی وحدت و خداوند.
42. وحدت وجود: دیدگاهی عرفانی که همه هستی را تجلی خداوند میداند.
43. حیرت: حالتی از ندانستن و غرق شدن در عظمت حق.
44. هو: اشاره به ذات مطلق الهی.
45. اسماء و صفات الهی: نامها و ویژگیهای خداوند که در تجلی او ظاهر میشوند.
46. باطن: جنبه پنهان و غیرظاهری امور.
47. ظاهر: جنبه آشکار و محسوس امور.
48. حضور: بودن در پیشگاه خداوند در همه لحظات.
49. غیبت: دوری از یاد خدا و فرو رفتن در غفلت.
50. ذوق: تجربهای آنی و شخصی از لذت معنوی.
51. شهود: دیدن حقایق با چشم دل و قلب.
52. خرابات: نماد ترک تعلقات دنیوی و مکان مستی معنوی.
53. مجذوب: کسی که بدون تلاش خود، بهطور مستقیم به سوی خدا کشیده میشود.
54. مرید: سالکی که تحت هدایت مرشد قدم برمیدارد.
55. مرشد: رهبر و راهنمای معنوی در طریقت.
56. فتوت: جوانمردی و اخلاق والا در عرفان.
57. مقام: مرحلهای پایدار در سلوک معنوی.
58. حال: حالتی گذرا و موقتی در مسیر عرفانی.
59. یقین: ایمان کامل و باور بدون شک به حقیقت.
60. غفلت: فراموشی خداوند و مشغول شدن به دنیا.
61. وصال: رسیدن به حضور حق و اتحاد با او.
62. نیاز: حالت فقر و احتیاج به خداوند.
63. غنی: بینیازی کامل که از نزدیکی به خدا حاصل میشود.
64. سیر آفاقی: شناخت خداوند از طریق مشاهده جهان بیرونی.
65. سیر انفسی: شناخت خداوند از طریق جستجوی درون و باطن.
66. میخانه: نماد عشق و معرفت الهی در اشعار عرفانی.
67. پیر مغان: مرشد یا راهنمایی معنوی که حقیقت را آشکار میکند.
68. حق الیقین: مرتبهای از معرفت که در آن انسان حقیقت را بدون واسطه درک میکند.
69. عین الیقین: شناخت از طریق مشاهده و شهود.
70. علم الیقین: شناخت از طریق دلیل و برهان.
71. بحر وجود: استعارهای از بیکرانگی ذات الهی.
72. وجود مطلق: حقیقتی که همه چیز از آن ناشی میشود و بیکران است.
73. نفی و اثبات: فرایند نفی خود (لا اله) و اثبات حق (الا الله).
74. طلب: اشتیاق و خواست قلبی برای رسیدن به خداوند.
75. هستی مجازی: هستی ظاهری و ناپایدار که در مقابل حقیقت قرار دارد.
76. نور ذات: پرتوی از وجود خداوند که در دل عارفان تجلی میکند.
77. غیب الغیوب: پنهانترین مرتبه حق که دسترسناپذیر است.
78. سرّ: حقیقت باطنی که تنها به اهل آن آشکار میشود.
79. قرب نوافل: نزدیکی به خداوند از طریق اعمال مستحبی.
80. قرب فرایض: نزدیکی به خداوند از طریق انجام واجبات.
81. محبت خاصه: عشق خاصی که بین عارف و خداوند وجود دارد.
83. صفات: ویژگیهایی که به ذات الهی نسبت داده میشود، مانند علم، قدرت و حیات.
84. فیض: برکت و رحمت الهی که دائماً بر مخلوقات جاری است.
85. فیض اقدس: فیض اولیه خداوند که به مخلوقات تعلق میگیرد.
86. فیض مقدس: فیض خاصی که برای تجلی اسماء و صفات خداوند است.
87. عالم جبروت: مرتبهای از عوالم روحانی که برتر از عالم ملکوت و عالم ناسوت است.
88. عالم ملکوت: عالم فرشتگان و ارواح پاک.
89. عالم ناسوت: عالم مادی و جسمانی که انسان در آن زندگی میکند.
90. حیران: عارفی که در عظمت و اسرار الهی حیرتزده است.
91. نفی صفات: پاک کردن صفات انسانی از خداوند برای درک وحدت مطلق.
92. بینیازی: آزاد شدن از تعلقات دنیوی و نیازهای مادی.
93. قدم: پیشینگی و ازلیت خداوند.
94. حدوث: نوپدیدی و وابستگی مخلوقات به خداوند.
95. مرآت: آینهای که در عرفان نماد قلب یا نفس انسان است که حقایق در آن منعکس میشود.
96. لیلی و مجنون: نماد عشق عارفانه در ادبیات عرفانی.
97. نور محمدی: نوری که مبدأ آفرینش است و به پیامبر اسلام نسبت داده میشود.
98. خلوت: گوشهنشینی و دوری از خلق برای تمرکز بر عبادت و یاد خدا.
99. جلوت: حضور در میان مردم با حفظ توجه به خدا.
100. سکینه: آرامشی که در اثر یاد خدا بر قلب سالک نازل میشود.
101. عالم ذر: جهانی که انسانها در آن پیش از تولد، عهد بندگی با خدا بستند.
102. راز: حقیقت پنهان و درونی که عارف تنها با خدا در میان میگذارد.
103. آینه دل: استعارهای برای قلب انسان که باید از زنگار گناه پاک شود تا حقیقت را بازتاب دهد.
104. خرقه: لباسی که مرشد به مرید میدهد و نماد پذیرش در طریقت است.
105. سماع: شنیدن موسیقی و اشعار معنوی برای تحریک حالت عرفانی.
106. وجد: هیجان معنوی که از شنیدن ذکر یا موسیقی حاصل میشود.
107. زهد: دوری از دنیا و ترک تعلقات مادی.
108. ریاضت: تمرینها و مجاهدتهای معنوی برای تقویت نفس.
109. شوق: اشتیاق شدید برای دیدار خداوند.
110. تجرید: جدا شدن از علایق دنیوی و تمرکز بر حق.
111. تفرید: تمرکز کامل بر یگانگی خداوند و ترک همه غیر او.
112. مقام قرب: مرحلهای از سلوک که سالک به نزدیکی خداوند میرسد.
113. صراط مستقیم: راه درست که به سوی خداوند هدایت میکند.
114. اذن دخول: اجازه الهی برای ورود به مراتب بالاتر معرفت.
115. حریم قدس: جایگاه پاک و مقدسی که تنها برگزیدگان به آن دسترسی دارند.
116. اسم اعظم: بزرگترین نام خداوند که قدرت و تاثیر عظیمی دارد.
117. نقش بند: کسی که حقایق الهی را بر دل نقش میکند.
118. قبض: حالتی از تنگی دل و دوری از انوار الهی.
119. بسط: حالتی از گشایش دل و نزدیکی به انوار الهی.
120. فتوحات: گشایشهای معنوی که در اثر سلوک نصیب سالک میشود.
121. بیتالحرام: قلب انسان بهعنوان خانه خدا.
122. انابت: بازگشت به سوی خدا پس از گناه یا غفلت.
123. تقوا: پرهیزگاری و حفظ خویشتن در برابر گناه.
124. مشرب: روش یا طریقهای خاص در عرفان و سلوک.
125. مزاج عشق: حالتی از عشق الهی که وجود عارف را دگرگون میکند.
126. عروج: صعود معنوی به سوی مراتب بالاتر شناخت.
127. آفتاب معرفت: تجلی حقیقت بر دل عارف.
128. کعبه دل: دل انسان که جایگاه عشق و توجه به خداست.
129. رندان: آزادگان عرفانی که تعلقی به ظاهر دین ندارند و در حقیقت غرقاند.
130. جلوهگاه: مکانی که حقایق الهی در آن ظاهر میشود.
131. نَفَس رحمانی: تجلی وجود خداوند که مبدأ آفرینش است.
132. حب ذات: عشق انسان به خداوند که ریشه در عشق به ذات خود او دارد.
133. اسماء حسنی: زیباترین نامهای خداوند که نشانه صفات او هستند.
134. مظاهر الهی: موجوداتی که تجلی صفات خداوندند.
135. بیچونی: بینیازی خداوند از صفات و حالات بشری.
136. لاهو: مرتبهای از خداوند که با عقل و حواس درک نمیشود.
137. الوهیت: جنبهای از خداوند که در عالم وجود متجلی میشود.
138. عالم الهویّه: مرتبهای از وجود که فراتر از ادراک انسانی است.
139. اسم مستأثر: نامی از خدا که فقط خود او بر آن آگاه است.
140. حُسن ازلی: زیبایی مطلق و ابدی خداوند که همه زیباییها از آن سرچشمه میگیرند.
141. نور هدایت: نوری که سالک را به سوی حق رهنمون میکند.
142. حُسن ختام: پایان خوش که در عرفان به وصال به حق اشاره دارد.
143. رجعت: بازگشت به خداوند پس از سیر در عالم کثرت.
144. حضور قلب: تمرکز کامل دل بر خداوند در عبادت و ذکر.
145. الهام: دریافت معنوی مستقیم از خداوند.
146. وحی: پیام الهی که به پیامبران اختصاص دارد.
147. لطیفه ربانی: عنایت و لطف خاص خداوند به بندگان.
148. تسبیح: ذکر و ستایش خداوند به پاکی و عظمت.
149. تحمید: حمد و ستایش خداوند به خاطر نعمتهایش.
150. تهلیل: گفتن "لا اله الا الله" و نفی غیرخدا.
151. تکبیر: بیان عظمت خداوند با گفتن "الله اکبر".
152. تفکر: اندیشیدن درباره آیات و نشانههای خداوند در جهان.
153. تدبر: ژرفنگری در آیات قرآن و نشانههای الهی.
154. عین ثابت: حقیقت ازلی و غیرمادی هر مخلوق که در علم خداوند موجود است.
155. هیچستان: حالتی از فنا که سالک در آن هیچ اثری از خود نمیبیند.
156. غلام عشق: عارفی که خود را تسلیم عشق الهی کرده است.
157. رنگ تعلق: نشانههای دلبستگی به دنیا که باید از آن رهایی یافت.
158. نقش الهی: اثر خداوند بر دل انسان.
159. راز بقای عشق: در عرفان، بقای عشق تنها در فناست.
160. زنده جاوید: کسی که در بقا بالله به زندگی ابدی رسیده است.
161. می فقر: لذت فقر که عارف از بینیازی به غیرخدا احساس میکند.
162. صراحی عرفان: ظرفی که نماد معرفت الهی است.
163. جام جم: آینهای که در آن حقایق آشکار میشود؛ استعارهای برای قلب روشن.
164. پردهبرداری: آشکار شدن حقیقت پس از رفع حجابها.
165. صفت جلال: ویژگیهای خداوند که عظمت و قدرت او را نشان میدهند (مانند قهر و کبریا).
166. صفت جمال: ویژگیهای خداوند که زیبایی و رحمت او را نمایان میکنند (مانند لطف و مهربانی).
167. تسلیم: واگذاری همه امور به خداوند و پذیرش قضا و قدر.
168. قضا و قدر: برنامه و تقدیر الهی برای مخلوقات.
169. رزق معنوی: بخششهای روحانی خداوند به عارفان.
170. جذبه: کشش الهی که عارف را به سوی خود میبرد.
. تدبیر: برنامهریزی انسانی که در برابر مشیت الهی محدود است.
172. قربت: نزدیکی به خداوند از طریق اعمال و نیت پاک.
173. محو: نابودی کامل خواستههای نفس در مقابل اراده خداوند.
174. اثبات: تأکید بر وجود و یگانگی خداوند در برابر شکها.
175. عطای الهی: بخششهای خاص خداوند به بنده خاص خود.
176. مُنیب: کسی که دائماً به سوی خدا بازمیگردد.
177. علم حضوری: دانشی که بدون واسطه از خداوند به دل عارف میرسد.
178. عطش روحانی: اشتیاق و طلب شدید برای دیدار و وصال با خداوند.
179. مرگ اختیاری: نفی نفس و خواستههای دنیوی در زندگی پیش از مرگ جسمانی.
180. نور یقین: نوری که شک و تردید را از دل میزداید.
181. مرآت حقیقت: قلب سالک که حقایق الهی را منعکس میکند.
182. صفای دل: پاکی و شفافیت قلب از زنگار گناه و غفلت.
183. غبار نفس: آلودگیهای ناشی از خواهشهای نفسانی.
184. دیار عدم: عالمی که از کثرت خالی و مملو از وحدت حق است.
185. چشم باطن: بصیرتی که حقایق غیبی را درک میکند.
186. آب حیات: نماد زندگی ابدی در عرفان، اغلب مرتبط با معرفت الهی.
187. مقام تسلیم: مرتبهای که سالک در آن تماماً تسلیم اراده خداوند است.
188. مقام رضا: حالتی که عارف به رضایت کامل از قضا و قدر الهی میرسد.
189. وادی حیرت: مرحلهای از سلوک که سالک در عظمت حق حیران میشود.
190. می عشق: شرابی استعاری که انسان را از خود بیخود میکند و به حق میرساند.
191. رنگ فنا: نماد نابودی خود در برابر اراده حق.
192. آتش عشق: حالتی که عارف را از وابستگیهای دنیوی میسوزاند.
. وحدت شهود: تجربه حضور حق در تمام مظاهر هستی.
194. وحدت مطلوب: ادراک یگانگی مطلق حق و نفی کثرت.
195. اسم مضمر: نامهایی از خداوند که به باطن ذات او اشاره دارند.
196. مقام خوف: مرتبهای که سالک از عظمت و جلال خداوند دچار ترس میشود.
197. مقام رجا: مرحلهای که سالک به رحمت و لطف الهی امید دارد.
198. قبول: پذیرش قلبی از سوی خداوند.
199. دفع: رانده شدن از سوی حق بهخاطر غفلت یا گناه.
200. نفس کلی: حقیقتی واحد که به همه نفوس جزئی تعلق دارد.
201. روح اعظم: روح فراگیر که به همه ارواح حیات میبخشد.
202. بیتالعتیق: قلب پاک و آزاد از تعلقات دنیوی.
203. تجلّی ذاتی: آشکار شدن ذات الهی برای عارف بدون واسطه صفات.
204. تجلّی صفاتی: ظهور اسماء و صفات خداوند برای سالک.
205. تجلّی افعالی: مشاهده افعال خداوند در عالم.
206. نقاب صفات: پردهای که ذات خداوند را از دیدگان پنهان میدارد.
207. حجاب نورانی: حجابهایی از نور که مانع از درک مستقیم ذات الهی میشوند.
208. حجاب ظلمانی: حجابهایی از تاریکی که از غفلت و گناه ناشی میشوند.
209. بهشت وصال: حالت روحانی که عارف در نزدیکی و اتحاد با حق تجربه میکند.
210. دوزخ هجران: حالت روحانی دردناک که ناشی از دوری از خداوند است.
211. عین الهی: چشم دل که حقیقت الهی را مشاهده میکند.
212. وادی عشق: مسیری در سلوک که سالک در آن با عشق به حق هدایت میشود.
213. وادی معرفت: مرحلهای که سالک در آن به شناخت عمیق از خداوند دست مییابد.
214. عرش دل: مرکز وجود که جایگاه خداوند در انسان است.
215. کثرت در وحدت: مشاهده تنوع عالم در یگانگی حق.
216. وحدت در کثرت: دیدن یگانگی الهی در میان کثرت مظاهر.
217. سِرّ الاسرار: حقیقت نهایی که تنها برای خواص و اهل باطن آشکار میشود.
218. مقام قرب نهایی: مرحلهای که عارف به نهایت نزدیکی به خدا میرسد.
219. مقام فنا فی الله: مرحلهای که سالک به فنا در ذات الهی میرسد.
220. مقام بقا بالله: بقا در وجود و اراده خداوند پس از فنا.
221. ذکر خفی: یاد خدا در دل بدون استفاده از زبان.
222. ذکر جلی: یاد خدا با زبان و صدای بلند.
223. نور ایمان: نوری که دل مؤمن را روشن و از شک خالی میکند.
224. ظلمات جهل: تاریکی که در اثر دوری از معرفت و حقایق الهی ایجاد میشود.
225. حدیث قدسی: کلام الهی که توسط پیامبر بیان میشود، اما قرآن نیست.
226. اسم جامع: اسمی از خداوند که همه صفات او را شامل میشود، مانند "الله".
227. رؤیت حق: دیدن خداوند با چشم دل و معرفت، نه چشم ظاهری.
228. نور الهی: پرتوی از وجود خداوند که دل عارفان را روشن میکند.
229. فقر معنوی: نیازی که سالک به لطف و رحمت خداوند احساس میکند.
230. استغنا: بینیازی از هر چیز جز خداوند
231. سوز دل: حالت درد و اشتیاقی که عارف در اثر دوری از خدا تجربه میکند.
232. آتش هجران: سوزی که ناشی از جدایی و دوری از حق است.
233. گلشن معرفت: عالم باطنی که مملو از حقایق و انوار الهی است.
234. خرمن وجود: همه کثرات عالم که در آتش عشق میسوزند.
235. سیمرغ عرفان: نمادی از کمال نهایی و شناخت خداوند.
236. قاف حقیقت: نقطه اوج سفر عرفانی که سالک در آن به حق میرسد.
237. باد فنا: بادی که همه وابستگیهای دنیوی را از بین میبرد.
238. دریای توحید: استعارهای برای یگانگی مطلق حق.
239. لذت قرب: لذتی که عارف در نزدیکی به خداوند احساس میکند.
240. رنج فراق: رنجی که ناشی از دوری و هجران از خداوند است.
241. گوهر معرفت: حقیقتی گرانبها که در دل عارفان آشکار میشود.
242. لؤلؤ وجود: ذات خالص و پاک انسان که با حق ارتباط دارد.
243. مرغ جان: استعارهای برای روح که مشتاق پرواز به سوی حق است.
244. سروش غیب: پیامهایی که از عالم غیب به دل عارف میرسد.
245. شمشیر عشق: عشقی که نفس و خواستههای نفسانی را قطع میکند.
246. طلسم دنیا: فریبندگی دنیا که سالک را از حق بازمیدارد.
247. وادی فنا: مرحلهای که سالک در آن همه چیز جز خدا را فراموش میکند.
248. وادی بقا: مرحلهای که سالک به بقا در خداوند میرسد.
249. مستی عشق: حالت بیخودی ناشی از عشق الهی.
250. نیستان وحدت: مکانی که همه کثرات به یگانگی بازمیگردند.
251. لوح محفوظ: مرتبهای از علم الهی که در آن تمام وقایع و حقایق از ازل تا ابد ثبت شده است.
252. قلم اعلی: نمادی از اراده خداوند که حقایق را در لوح محفوظ نگاشته است.
253. نفس رحمانی: ظهور وجود ازلی که آغاز آفرینش است.
254. عقل فعال: واسطهای میان خداوند و عالم مخلوقات برای جاری شدن علم و وجود.
255. روح کلی: روح جامع که به همه اشیا و مخلوقات حیات میبخشد.
256. ظلال: سایههایی از حق که در عالم مخلوقات متجلی میشوند.
257. مرکز دایره وجود: خداوند بهعنوان نقطه اصلی و محور همه هستی.
258. دایره امکان: گسترهای که همه موجودات در آن به وجود میآیند و فنا میشوند.
259. نقطه وحدت: مرکز همه هستی که از آن کثرت نشأت میگیرد.
260. فرقان: توانایی تمایز میان حق و باطل.
261. طور وراء طور: مرحلهای که فراتر از مراتب عادی شناخت است و تنها برای عارفان خاص قابلدرک است.
262. شهود: دیدن حقایق معنوی با چشم دل.
263. مجاهدت: تلاش و کوشش روحانی برای پاکسازی نفس و نزدیک شدن به خداوند.
264. خلع بدن: ترک تعلقات جسمانی برای تمرکز بر روح و حقیقت.
265. رکن اعظم: اصلیترین بخش از ایمان یا طریقت عرفانی.
266. نقش خیال: تصاویری که در قلب و ذهن سالک نقش میبندد و باید از آن عبور کرد.
267. انقطاع: بریدن از هر چیزی غیر خداوند و تمرکز کامل بر او.
268. سرمدیت: صفت ابدی بودن خداوند که فراتر از زمان و مکان است.
269. نفس کلیه: حقیقتی واحد که تمام نفوس از آن نشأت میگیرند.
270. روح القدس: روح پاک و الهی که حامل پیامهای الهی است.
271. انبسط: گسترش انوار الهی در عالم.
272. تضییق: محدود کردن توجه به حق و قطع وابستگی به غیر.
273. نور محمدی: اولین مخلوق الهی که از آن همه عالم خلق شد.
274. نور علوی: نوری که از مقام ولایت علی (ع) سرچشمه میگیرد.
275. دریای بیکران: استعارهای برای ذات بیپایان خداوند.
276. زنگار دل: آلودگیهای نفسانی که دل را از حقیقت دور میکند.
277. دم سرد: حالت افسردگی یا رکود روحانی که سالک باید از آن عبور کند.
278. دم گرم: نفسی که سرشار از عشق و حیات الهی است.
279. نیل وصال: رسیدن به خداوند پس از سلوک و تلاش فراوان.
280. اشراق: تجلی حقایق معنوی بر دل سالک.
281. نفس لوامه: مرحلهای از نفس که انسان را به خاطر گناهان سرزنش میکند.
282. نفس مطمئنه: مرحلهای از نفس که در آن آرامش کامل به خاطر اعتماد به خداوند به دست میآید.
283. نفَس مطمئن: دم و بازدمی که در آرامش و ذکر حق انجام میشود.
284. طلسم دنیا: بندهایی که انسان را در مادیات و لذتهای زودگذر گرفتار میکند.
285. شمس حقیقت: خورشید حقیقت که بر دل سالک میتابد و او را روشن میسازد.
286. ماه جمال: جلوه زیبایی خداوند که در مظاهر مختلف دیده میشود.
287. کاسه شبنم: استعارهای از دل عارف که تنها قطراتی از دریای حقیقت را درک میکند.
288. آینه تجلی: قلبی که حقایق الهی در آن بازتاب مییابد.
289. نور صافی: نوری که بدون هیچ کدورتی از حقیقت میتابد.
290. مرهم دل: یاد خداوند که همه زخمهای روح را التیام میبخشد.
291. صراط حق: راه مستقیم به سوی خداوند که عارف باید از آن عبور کند.
292. منزل انس: مرحلهای که سالک در آن با خداوند انس میگیرد.
293. غریبآشنا: حالتی که انسان در دنیا غریبه است اما با حقیقت الهی آشناست.
294. سرّ مستور: حقیقت پنهانی که فقط برای اهل دل آشکار میشود.
295. چشمخانه دل: مرکز درک حقیقت در قلب.
296. وادی فنا فی الله: مسیری که سالک در آن به کلی خود را از میان برمیدارد.
297. فجر معرفت: طلوع حقایق الهی بر دل سالک.
298. زمزم معرفت: آب حیات معنوی که عطش روح را فرو مینشاند.
299. لبیک عشق: پاسخ عاشقانه به ندای الهی.
300. باغ اسرار: مجموعه حقایقی که تنها با سلوک و طریقت قابل درک است.
. خلوت دل: خالی کردن دل از غیر خدا و تمرکز بر حق.
302. صید دل: به دام انداختن قلب توسط عشق الهی.
303. وادی حیرانی: مرحلهای که سالک در مواجهه با عظمت حق حیرتزده میشود.
304. بحر فنا: دریای نابودی که سالک باید در آن از خود بیخود شود.
305. کیمیای عشق: نیرویی که هر چیز را به حقیقت الهی تبدیل میکند.
306. جلوه حسن: تجلی زیبایی خداوند در مظاهر مختلف.
307. صفای نفس: پاک شدن نفس از آلودگیها و زنگارها.
308. سوز عاشقانه: درد و حرارتی که عشق به خداوند در دل ایجاد میکند.
309. لباس تقوی: حالتی که عارف با آن در برابر گناهان مصون میماند.
310. قفل راز: حقیقتی که تنها برای اهل دل آشکار میشود.
311. فتح باب: گشوده شدن درهای معرفت و حقیقت به روی سالک.
312. غنچه اسرار: رازهایی که هنوز به کمال نرسیدهاند و در دل سالک نهفتهاند.
313. گلزار معرفت: فضایی روحانی که پر از انوار الهی و حقایق است.
314. چشمه حکمت: منبعی از معرفت که از دل پاک عارف میجوشد.
315. آفتاب توحید: نور یگانگی خداوند که بر دل سالک میتابد.
316. جلوه جانان: ظهور محبوب الهی در دل عاشق.
317. دشت حیرت: مرحلهای از سلوک که عارف در عظمت خداوند حیرت میکند.
318. لبیک حقیقت: پاسخ مثبت به ندای خداوند برای قرب و وصال.
319. قبای وصال: لباسی استعاری که سالک با رسیدن به حق میپوشد.
320. باده ازلی: شراب معرفتی که از ازل به عاشقان داده میشود.
321. باده وحدت: حالتی که عارف در آن کثرت را فراموش کرده و به یگانگی حق میرسد.
322. ذره دانایی: کوچکترین حقیقتی که میتواند سالک را به معرفت برساند.
323. چراغ هدایت: نور الهی که راه را به سالک نشان میدهد.
324. عین عیان: دیدن حقیقت بدون واسطه، مستقیماً از طریق قلب.
325. قنداقه اسرار: مرحله ابتدایی حقایق که هنوز آشکار نشدهاند.
326. میخانه توحید: مکانی استعاری که سالک در آن مست عشق و معرفت میشود.
327. راز آفرینش: حقیقتی که در پس خلقت عالم نهفته است.
328. موج وحدت: حرکت به سوی خداوند در دریای یگانگی.
329. فراز عشق: بالاترین مرتبه عشق الهی که سالک به آن دست مییابد.
330. نردبان سلوک: مراحلی که عارف برای رسیدن به خداوند طی میکند.
331. چشمه نور: منبع الهی که دل را روشن و هدایت میکند.
332. بلبل عشق: استعارهای برای روحی که در عشق الهی آواز میخواند.
333. گل حقیقت: زیبایی و کمالی که در معرفت الهی نهفته است.
334. آفتاب عرفان: روشنیبخش دل و راهنمای مسیر معنوی.
335. دریای وحدت: حالتی که سالک در آن کثرت عالم را در یگانگی حق میبیند.
336. قندیل دل: چراغی در دل که نور خداوند را منعکس میکند.
337. آتش اشتیاق: شور و شوق سالک برای رسیدن به وصال حق.
338. چشم عشق: دیدی که در آن حقایق الهی از طریق عشق آشکار میشود.
339. کلبه تنهایی: جایی که سالک به دور از دنیا با خداوند انس میگیرد.
340. کیمیای وجود: نیرویی که انسان را از کثرت به وحدت میبرد.
. شهد معرفت: شیرینی که از دانایی و شناخت خداوند حاصل میشود.
342. قبای فقر: لباسی استعاری که سالک با پذیرش فقر الهی میپوشد.
343. آیینه دل: قلبی که حقایق الهی را بازتاب میدهد.
344. حسن مطلق: زیبایی کامل خداوند که در هر چیزی جلوهگر است.
345. محبوب ازل: خداوند بهعنوان عشق ابدی و ازلی.
346. خزان دنیا: زوال و فناپذیری امور دنیوی.
347. بهار دل: احوال خوشی که از نزدیکی به خداوند حاصل میشود.
348. داغ هجران: درد و رنج ناشی از دوری از حق.
349. نور وحدت: نوری که از حقیقت یگانگی خداوند میتابد.
350. نغمه جان: صدای دل که مشتاق وصال الهی است.
351. فرشته عشق: نیرویی معنوی که انسان را به سوی خداوند سوق میدهد.
352. سایه وحدت: اثری از خداوند که در همه چیز نمایان است.
353. داغ دل: آتشی که عشق الهی در قلب عارف میافروزد.
354. غبار راه: سختیها و مشقتهایی که در مسیر سلوک وجود دارد.
355. درخت معرفت: دانشی که ریشه در دل سالک دارد و به سوی حق رشد میکند.
356. میخانه ازل: نمادی از عالم معنا که سالک در آن از عشق الهی مست میشود.
357. گنج پنهان: حقیقت خداوند که در قلب عارف نهفته است.
358. راز دل: آنچه میان بنده و خداوند مخفی است.
359. شور عاشقانه: حالی که سالک در اثر عشق به خداوند پیدا میکند.
360. حلاوت ایمان: شیرینی حاصل از