باسمه تعالی
مثنوی نامه ای به مالک اشتر نخعی
فرازهایی از نهج البلاغه(۸)
به نام خداوند عشق و صفا
که بخشد به دل ها سکون و رضا
خداوند رحمان، خدای رحیم
جهانآفرینندهی خوش نعیم
درود خدا بر نبی و امام
رساننده ی نور و عشق و پیام
نبیای که شد مقتدای بشر
امین خدا در همه خیر و شر
درود دگر بر امام هدی
که ما را بود هادی و رهنما
وصی رسول و بود ره گشا
چراغی که افروخت، راه خدا
به مالک چنین گفت مولا علی
که ای یار صدیق عصر نبی
تو را میفرستم به مصر کهن
که باشی نگهبان دین و سنن
به قومی که بودند در امتحان
گهی بر ره عدل و گه بر گمان
تو مالک! بدان این امانت خطیر
تو را میدهد خالقت، دست گیر
به تقوا بیارای دل را نخست
عدالت بنای حکومت ز توست
مبین خود فزون بر سرِ دیگران
که گردد دلت سخت و سنگین چنان
چو آید به جانت تکبر غرور
نما کین و اجحاف از دل به دور
نگردد به مردم جفایی روا
که فرمان من همچو حکم خدا
که اینگونه گفتار و رفتار و کار
نباشد نکو در دل و کردگار
چو خواهی که یزدان کند عفو ما
تو بگذر ز مردم، ز کردار ها
سپاه تو بیخلق ناید به کار
که مردم سپاهند در روزگار
بپرهیز زآن کس که دارد خطا
که پیشینهاش پر ز جور و جفا
تو نزدیک کن مرد اهل یقین
که یار تو باشد به راه مبین
بپرهیز از ظلم و از احتکار
که ویران کند ملک و هم اعتبار
به دهقان بده فرصت کشت و کار
شکوفا شود گوشه گوشه دیار
مبادا که لشکر شود بهترین
که از دیدن خلق باشی غمین
فروتن بمان همچو عبد حقیر
که این است راه سرافراز و پیر
چو فرمانبری از خدای جهان
شود دولتت در پناه و امان
مبادا که دنیا فریبد تو را
به یادت رود مرگ و روز جزا
حکومت تو را چون امانت بود
نه غارتگری، عدل و رافت بود
که فردا ز کردار تو پرسش است
ز اعمال و گفتار تو پرسش است
به فرمان حق باش پیوسته یار
که یاری دهد در مسیر و گذار
چو خواهی بمانی به تاریخ یاد
مکن بر رعیت به جز عدل و داد
به نیکی " رجالی" حکایت نما
که این است راه رسول و خدا
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۶/۱۵