رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی

۲۴۰ مطلب در اسفند ۱۴۰۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

متن شعر:

صراط شهود
گر دیدهٔ دل ز غیر حق پاک کنی
جان و دل خود، سوی افلاک کنی
اسرار شهود در دلت پیدا کن
در وادی عشق، فهم و ادراک کنی


شرح و تفسیر:

مصرع اول:
«گر دیدهٔ دل ز غیر حق پاک کنی»

در این مصرع، شاعر به یکی از مهم‌ترین اصول عرفانی اشاره دارد: تزکیهٔ قلب. برای رسیدن به حقیقت و شهودِ حقایق الهی، انسان باید دل خود را از اغیار (هر آنچه غیر از خداوند است) پاک کند. در عرفان اسلامی، دیدهٔ دل همان چشم باطن است که با تزکیه و تهذیب نفس بینا می‌شود و حقایق را شهود می‌کند. این پاکی به معنای رهایی از دلبستگی‌های دنیوی و توجه خالصانه به حق‌تعالی است.

مصرع دوم:
«جان و دل خود، سوی افلاک کنی»

در اینجا، افلاک نماد مراتب بالای معنوی و عالم ملکوت است. شاعر اشاره دارد که پس از پاکی دل، روح انسان به سوی مراتب عالی‌تر هستی سیر می‌کند. این حرکت، نوعی معراج روحانی است که از طریق عشق و معرفت حاصل می‌شود. منظور این است که اگر دل از دنیا خالی شود، راه به سوی حقایق ربوبی باز می‌گردد.

مصرع سوم:
«اسرار شهود در دلت پیدا کن»

مفهوم شهود در عرفان به معنای دیدن حقایق باطنی است. هنگامی که انسان از علایق نفسانی دست بکشد و دل را پاک و روشن کند، اسرار نهفته هستی بر قلب او آشکار می‌گردد. این شهود قلبی، مرحله‌ای فراتر از استدلال عقلی است و از جنس مشاهدهٔ مستقیم حقیقت است.

مصرع چهارم:
«در وادی عشق، فهم و ادراک کنی»

وادی عشق اشاره به مرحلهٔ نهایی سلوک دارد که در آن، عارف با محبت الهی محو می‌شود. در این مرحله، عقل جزئی و استدلالی کارایی ندارد و ادراک حقیقی از طریق عشق خالص حاصل می‌شود. شاعر بیان می‌کند که تنها در مسیر عشق الهی می‌توان به معرفت شهودی و ادراک حقیقت دست یافت.


نتیجه‌گیری کلی:

این رباعی تصویری از سلوک عرفانی ارائه می‌دهد که از تزکیهٔ دل آغاز شده و به شهود اسرار الهی ختم می‌شود. شاعر تأکید دارد که پاکی قلب از هرگونه تعلق دنیوی، انسان را به مراتب والای معنوی می‌رساند و تنها عشق الهی است که ادراک حقیقی را برای سالک به ارمغان می‌آورد.

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی صراط فنا

صراط فنا

رفتم ز جهان و بی‌نشانم کردند
از نیست به نور، جاودانم کردند
چون غیر ز حق من گذشتم، دیدم
در وادی عشق، لا مکانم کردند


شرح و تفسیر شعر:

این رباعی در قالب یک سیر عرفانی بیانگر فنای فی الله و عبور از جهان مادی به حقیقت جاودانه‌ی الهی است. شاعر از سفری معنوی سخن می‌گوید که در آن، از خود و تعلقات دنیوی گذشته و به مرتبه‌ای رسیده که نه تنها از این جهان عبور کرده، بلکه در وادی عشق به جایگاه بی‌زمان و بی‌مکان دست یافته است.


بیت اول:

«رفتم ز جهان و بی‌نشانم کردند
از نیست به نور، جاودانم کردند»

در این بیت، شاعر از فنا و خروج از عالم کثرت به عالم وحدت سخن می‌گوید. «رفتن از جهان» اشاره به دل کندن از عالم محسوسات و بی‌نشان شدن اشاره به محوشدنِ نفس و هویت فردی دارد. این حالت در عرفان اسلامی، مقام فنا فی الله است؛ یعنی فرد چنان از خود می‌گذرد که دیگر اثری از خودی باقی نمی‌ماند.

عبارت «از نیست به نور» اشاره به عبور از نیستی مجازی به هستی حقیقی دارد. نور در ادبیات عرفانی، نمادی از حقیقت مطلق و وجود الهی است و شاعر بیان می‌کند که پس از فنا، به بقای الهی یا همان بقا بالله رسیده است.


بیت دوم:

«چون غیر ز حق من گذشتم، دیدم
در وادی عشق، لا مکانم کردند»

عبارت «چون غیر ز حق من گذشتم» اشاره به مرحله‌ی تجرید و توحید دارد، جایی که عاشق از همه‌ی ماسوای حق می‌گذرد و تنها وجود مطلق الهی را می‌بیند. این مرحله همان توحید افعالی، صفاتی و ذاتی در عرفان است.

«در وادی عشق، لا مکانم کردند» نشان از رسیدن به مرحله‌ای دارد که مکان و زمان در آن بی‌معنا می‌شود. این وادی، مقام عشق محض است که در آن سالک به حضور بی‌حد و حصر الهی می‌رسد و از قیود مادی و حدود وجودی آزاد می‌گردد. لا مکان در اینجا اشاره به حقیقت لایتناهی خداوند دارد که از هر قیدی فراتر است.


پیام کلی شعر:

رباعی «صراط فنا» بیانگر مراحل نهایی سیر و سلوک عرفانی است. شاعر از فنا در وجود حق و رسیدن به بقای بالله سخن می‌گوید؛ سفری که در آن سالک از نفس و تعینات عبور کرده و به مقام لا مکان می‌رسد؛ جایی که هیچ حد و مرزی وجود ندارد و تنها حقیقت الهی حاکم است.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

قصیده نصیحت(۱۸)

باسمه تعالی

قصیده فنای الی الله

نصیحت(۱۸)

 

 

دل تهی از زهد و از تقوا مکن
عمر خود را صرف هر غوغا مکن

 

صبر را باید به دل معنا کنی
حرف بی‌معنا به دل اِلقا مکن

 

گر نداری در دلت تاب و قرار
راه دل را بسته بر دنیا مکن

 

آن‌که را دردی نباشد ناتمام
دل به دنیای پر از رؤیا مکن

 

هر که خواهد استواری در خطر
بی سبب خود غرق هر غوغا مکن

 

 

زندگی با صبر زیبا می شود
پس دلت را خسته از دنیا مکن

 


 با صبوری زندگانی دل‌پذیر
صبر را با کاهلی معنا مکن

 

 

با شکیبایی جهان زیبا شود
صبر را در غفلتت پیدا مکن

 

 

هر که را دیدی صبور  و استوار
طعنه بر احوال او بی جا مکن

 

هر که ایمان در دلش جاری نبود
نور حق در جان و دل پیدا مکن

 

 

دل به دست قادر مطلق سپار
رنج خود را بهر دنیا وا مکن

 

 

گر که خواهی در مسیر حق روی
جز به درگاه خدا شکوا مکن

 

 

زندگی بی‌نور ایمان ظلمت است
عمر خود را صرف هر سودا مکن

 

هر که را دیدی قوی دل همچو کوه
طعنه بر ایمان و بر تقوا مکن

 

گر بخواهی معدن سوزان عشق
جان رها کن زین قفس، نجوا مکن

 

 

گر به وادی فنا خواهی سفر
دل ز دنیا برکن و بلوا مکن

 

 

هرچه غیر از یار را ویران نما
خانه‌ی دل را به عشقش جا مکن

 

جان بده در راه معشوق ازل
خاک شو در کوی او، رعنا مکن

 

 

هر که از غیر از خدا خالی شود
شمع حق گردد، همی غوغا مکن

 

گر بسوزی در حریم عشق حق
ذرّه‌گردی در رهش، شیدا مکن

 

ترک دنیا کن، منیت ها برون
بی سبب با این و آن دعوا مکن

 

گر بسوزی در هوای عشق یار
جان سپاری از برش، رسوا مکن 

 

 

دل ز غیر حق تهی کن ای عزیز
تا شوی محو خدا، افشا مکن

 

هرکه بر آتش زند خود را ز عشق
همچو پروانه شود، حاشا مکن

 

 

هر که در عشقش فنا گردد به جان
پادشاهی بایدش، اغوا مکن

 

تا نگردی قطره‌ای در بحر جان
کی رسی بر ساحلش، ماوا مکن

 

 

گر به جان خواهی وصال ایزدی
عقل و هوش و خویش را رسوا مکن

 

 

هر که بر آتش رود در راه دوست
جان به جانان می دهد، افشا مکن

 

ترک خواهش های نفسانی نما
دل رها کن از بلایا، ما مکن

 

 

هر که را دیدی " رجالی" دل قوی
طعنه بر ایمان و بر تقوا مکن

 

 

 

 

 

 

 

سراینده

دکتر علی رجالی

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی صراط حق

صراط حق
ما نداریم بجز خالق هستی دگری
ما گرفتار زبانیم و دو گوش و بصری
راه کج، کی برساند، من و تو، در بر دوست
راه حق جو، که نوید است و امید بشری


شرح و تفسیر:

این رباعی به موضوع توحید، مسیر حق و هدایت اشاره دارد و دعوتی به جستجوی راه مستقیم الهی است. در ادامه به شرح و تفسیر هر مصرع می‌پردازیم:


مصرع اول:

«ما نداریم بجز خالق هستی دگری»

این مصرع به اصل بنیادین توحید اشاره دارد. در نگاه عرفانی و قرآنی، تنها خداوند خالق هستی و یگانه‌ی بی‌همتاست:

  • آیه‌ی ۲۲ سوره‌ی حشر:
    «هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ...»
    (او خدایی است که هیچ معبودی جز او نیست.)

سراینده بر وحدانیت خدا تأکید کرده و هر نوع تکیه بر غیر خداوند را نفی می‌کند. این باور ریشه در کلمه‌ی توحید دارد:
"لا إله إلا الله" (نیست معبودی جز الله)


مصرع دوم:

«ما گرفتار زبانیم و دو گوش و بصری»

این مصرع بیانگر محدودیت‌های حواس انسانی درک حقیقت مطلق است. انسان‌ها اسیر ظواهر و ادراکات حسی هستند، در حالی‌که حقیقت الهی فراتر از این محسوسات است.

اشاره به حدیثی از امیرالمؤمنین علی (ع) دارد:
"چشم‌ها او را نمی‌بینند، ولی دل‌ها به نور یقین او را مشاهده می‌کنند." (نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۱۷۹)

گرفتار بودن در زبان، گوش و چشم، کنایه از محدودیت‌های عقل جزئی و وابستگی به محسوسات است که مانعی بر درک حقایق معنوی می‌شوند.


مصرع سوم:

«راه کج، کی برساند، من و تو، در بر دوست»

این مصرع به خطر گمراهی و انحراف از مسیر حق اشاره دارد. راه‌های نادرست، هرگز انسان را به قرب الهی و دوستی خداوند نمی‌رسانند.

در قرآن کریم نیز آمده است:
"وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِی مُسْتَقِیمًا فَٱتَّبِعُوهُ..." (سوره‌ی انعام، آیه‌ی ۱۵۳)
(این است راه راست من، از آن پیروی کنید.)

سراینده تأکید دارد که تنها راه صراط مستقیم و عمل به آموزه‌های الهی انسان را به وصال محبوب می‌رساند.


مصرع چهارم:

«راه حق جو، که نوید است و امید بشری»

این مصرع دعوتی است به طلب حقیقت و پیروی از راه راست، که سبب سعادت و امید واقعی انسان است.

قرآن کریم، امید به خدا را از نشانه‌های ایمان راستین می‌داند:
"إِنَّهُۥ لَا یَیْـَٔسُ مِن رَّوْحِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلْقَوْمُ ٱلْکَـٰفِرُونَ" (سوره‌ی یوسف، آیه‌ی ۸۷)
(از رحمت خدا جز کافران ناامید نمی‌شوند.)

این مصرع نتیجه‌ی رباعی را ارائه می‌دهد: نجات انسان در گرو پیروی از صراط حق است. این راه، نویدبخش و امیدآفرین برای همه‌ی انسان‌هاست.


جمع‌بندی:

رباعی «صراط حق» تأکید بر سه اصل اساسی دارد:
۱. توحید: باور به یگانگی خداوند و نفی هر معبودی جز او.
۲. محدودیت ادراک حسی: انسان درک کامل حقیقت الهی را با حواس ندارد.
۳. ضرورت پیروی از راه حق: تنها راه رستگاری و امید حقیقی، صراط مستقیم است.

پیام اصلی این رباعی آن است که انسان باید از گمراهی و راه‌های کج بپرهیزد و با طلب حق به وصال و رضایت الهی برسد.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

قصیده نصیحت (۱۷)

بخشش

 

فقر خود را پیش کس افشا مکن
دل به غیر از حضرت یکتا مکن

 

 

بخشش و نیکی ز مردان خداست
لطف خود بر این و آن، افشا مکن

این بیت به دو ویژگی مهم انسانی اشاره دارد: بخشش و نیکی. خداوند همواره به بندگان خود بخشش می‌دهد و برای انسان‌ها نیز بخشش و نیکی در برابر یکدیگر از صفات پسندیده است. در این بیت شاعر به انسان‌ها توصیه می‌کند که بخشش و نیکویی‌های خود را از چشم دیگران پنهان نگه دارند و نباید آن را افشا کنند، زیرا بخشش باید خالص و بی‌ریا باشد و برای رضای خدا انجام گیرد، نه برای جلب توجه یا ستایش دیگران.

دیده‌ی دل سوی رحمان باز کن
خویش را مشغول این دنیا مکن

شاعر در این بیت از فرد می‌خواهد که نگاه خود را به سوی خداوند، رحمان و رحیم باز کند و در جستجوی حقیقت و معنای واقعی زندگی باشد. دل نباید درگیر دنیا و تعلقات مادی آن شود، زیرا دنیا فانی و ناپایدار است. انسان باید توجه خود را از امور دنیا بردارد و به یاد خدا و هدایت الهی متمرکز شود.

رنجش از خلق خدا در دل مدار
شکوه از تقدیر و از مولا مکن

در این بیت، شاعر به فرد توصیه می‌کند که هیچ‌گاه از مردم و خلق خدا رنجش به دل نگیرد، زیرا همه‌ی آن‌ها تحت فرمان خدا هستند و هیچ اتفاقی بدون اراده او نمی‌افتد. همچنین شکایت از تقدیر و تقدیر الهی نیز نباید در دل بماند، زیرا آنچه پیش می‌آید، بر اساس حکمت و اراده‌ی خداوند است. پس به جای شکایت، باید شکرگزار تقدیر الهی بود.

هر چه آید بهر تو از لطف اوست
شکر نعمت کن، گله بی‌جا مکن

شاعر در اینجا بر این نکته تاکید دارد که همه‌ی نعمت‌ها و برکات زندگی از سوی خداوند است. اگر چیزی به انسان داده می‌شود، باید از آن سپاسگزار باشد و شکرگزاری کند. گله و شکایت از کمبودها و مشکلات بی‌مورد است، زیرا همه چیز در نهایت به خیر و صلاح انسان است، حتی اگر در ابتدا آن را به شکل نعمت نبینیم.

در مسیر عشق، جز یزدان نبین
در امور دنیوی، غوغا مکن

در این بیت، شاعر به انسان می‌گوید که در مسیر عشق حقیقی، تنها خداوند باید مورد توجه قرار گیرد. عشق به خداوند، هدفی والا و روحانی است که هیچ‌گونه تعلق به دنیا ندارد. در امور دنیوی نباید دچار غفلت و هیاهو شد، زیرا این امور گذرا و فانی‌اند. عشق به خداوند باید برتر از هر چیز دیگری باشد.

خدمت مردم نما با شوق و ذوق
با خلوص و بی‌ریا، اغوا مکن

شاعر در این بیت توصیه می‌کند که خدمت به مردم باید با شوق و ذوق و با قلبی پاک و خالص انجام گیرد. این خدمت نباید با ریا و خودنمایی همراه باشد، بلکه باید صرفاً برای رضای خدا و به‌دور از هرگونه اغوا و فریب صورت گیرد.

عفو را چون زینتی بر دل گزین
کینه را در جان و دل مأوا مکن

در این بیت، شاعر به اهمیت عفو و بخشش اشاره دارد. همان‌طور که زینت، چیزی زیبا و ارزشمند است، عفو و بخشش نیز باید در دل انسان جایگاه ویژه‌ای داشته باشد. از طرف دیگر، کینه و نفرت باید از دل پاک شود، زیرا کینه‌ورزی و انتقام‌جویی انسان را از آرامش واقعی دور می‌کند و دل را آلوده می‌سازد.

گر کسی بر تو جفا کرد بی غرض
زخم را در خاطر خود جا مکن

این بیت به فرد توصیه می‌کند که اگر کسی به او ظلم و جفا کرد، نباید دل خود را با یاد آن زخم و ظلم پر کند. اگر جفای او بی‌غرض و بدون دلیل باشد، باید آن را از دل پاک کند و به آن اهمیتی ندهد. در غیر این صورت، زخمی در دل باقی می‌ماند که باعث می‌شود انسان از آرامش خود محروم شود.

هر که را دیدی خطایی کرده است
سخت‌گیری در خطا، امضا مکن

در این بیت، شاعر از سخت‌گیری در برابر خطاهای دیگران نهی می‌کند. اگر کسی اشتباهی کرده است، نباید بر آن پافشاری کرده و او را سخت سرزنش کرد، بلکه باید با مدارا و بخشش با او برخورد کرد. همچنین باید توجه داشت که هیچ‌کس معصوم نیست و همه در معرض اشتباه و خطا هستند.

زندگی در عفو زیبا می‌شود
قلب خود را کلبه‌ی غم‌ها مکن

در این بیت پایانی، شاعر به این نتیجه‌گیری می‌رسد که زندگی زمانی زیبا و دلپذیر می‌شود که انسان در آن عفو و بخشش را بپذیرد. در غیر این صورت، اگر دل انسان پر از غم و کینه باشد، زندگی برای او دشوار و تاریک می‌شود. بنابراین، باید قلب خود را از غم‌ها و کینه‌ها پاک کرد و زندگی را با صفای خاطر ادامه داد.

 

نیک باش و نیک بین و دلنواز
لطف را تعویق بر فردا مکن

این بیت به انسان توصیه می‌کند که همیشه با نیکویی، مهربانی و دیدگاه مثبت به زندگی بنگرد و با دل‌نوازی در تعاملات خود عمل کند. همچنین، از تعویق انداختن کارهای خوب و نیکو در آینده نهی می‌کند، زیرا فرصتی که در حال حاضر داریم، بهترین زمان برای بخشش، محبت و نیکوکاری است.

دست خود بر مهربانی‌ها گشا
مهر خود را دیده بر بینا مکن

در این بیت شاعر از انسان می‌خواهد که دست خود را به سوی مهربانی و محبت گشوده و آن را در مسیر درست به‌کار گیرد. همچنین نباید مهر و محبت خود را به کسانی که قادر به درک آن نیستند، یعنی به کسانی که دل‌هایشان به آن آگاهی ندارند، تقدیم کرد. مهر باید در جایگاه درست و به کسانی که لایق آن هستند، ارائه شود.

در گذشت است لذتی بر جان و دل
پس پشیمانی در آن معنا مکن

شاعر در این بیت به انسان یادآوری می‌کند که گذشت از خطای دیگران، لذتی بر جان و دل به ارمغان می‌آورد که با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. بنابراین، پشیمانی در این زمینه بی‌فایده است، زیرا گذشت موجب راحتی دل و آرامش درونی می‌شود و هیچ چیزی به‌اندازه آن با ارزش نیست.

هر که را دیدی که دل آرام شد
یاد حق را در دلش، حاشا مکن

این بیت به انسان می‌آموزد که هنگامی که دل کسی آرام و فارغ از دغدغه‌ها و نگرانی‌ها است، باید به یاد خدا و حکمت الهی افتاد. هرگاه دل آرامش پیدا می‌کند، این آرامش باید به یاد خداوند و یادآوری بزرگی‌اش باشد، و هیچ‌گاه نباید از یاد خدا غافل شد.

چون که رحمت شامل حالت شده
بی‌سبب تاخیر بر فردا مکن

شاعر در این بیت اشاره می‌کند که وقتی خداوند رحمت و لطف خود را شامل حال انسان کرده است، نباید آن را به تعویق انداخت. اگر خداوند به انسان رحم کرده، باید از این رحمت بهره‌برداری کرد و آن را در زمان مناسب استفاده نمود و از تعویق انداختن کارهای نیک در فردا پرهیز کرد.

زندگی جز لطف حق بی‌معنی است
دل به غیر از او ز خود احیا مکن

در اینجا شاعر به این نکته اشاره می‌کند که در حقیقت، زندگی فقط با لطف و عنایت خداوند معنا پیدا می‌کند. انسان باید قلب خود را تنها به یاد خدا و برای او احیا کند، و نباید دل خود را به امور دنیوی و بی‌ثمر وابسته کند، زیرا هیچ چیزی غیر از لطف خداوند نمی‌تواند حیات معنوی انسان را احیا کند.

راز هستی را ز یزدان کن طلب
عمر خود را بسته بر رویا مکن

این بیت بر جست‌وجو برای درک و فهم حقیقت هستی از طریق خداوند تأکید دارد. انسان باید از خداوند درخواست کند تا رازهای زندگی و وجود را برای او آشکار کند. نباید عمر خود را به دنبال خیالات و رویاهای بی‌اساس سپری کند، بلکه باید تلاشش در راستای کشف حقیقت باشد.

چون که تسلیم قضا از حکمت است
رنج را در خاطرت مأوا مکن

در اینجا شاعر بیان می‌کند که تسلیم شدن در برابر قضا و قدر الهی نه تنها ضعف نیست بلکه نشانه‌ای از حکمت است. رنج‌ها و مشکلات زندگی باید به عنوان بخشی از اراده خداوند پذیرفته شوند و نباید آن‌ها را در دل و ذهن خود نگه داشت و باعث ناراحتی شد.

گر که تقدیری رسد در زندگی
شکوه از آن در بر دنیا مکن

این بیت توصیه می‌کند که اگر تقدیر الهی به‌گونه‌ای پیش رود که انسان را دچار سختی‌ها یا تغییرات ناخواسته کند، نباید از آن شکایت کرد یا به تقدیر اعتراض نمود. همه چیز در دایره حکمت الهی قرار دارد و انسان باید آن را به‌عنوان بخشی از مسیر زندگی بپذیرد.

اعتماد خویش بر یزدان نکوست
دل به غیر از لطف او شیدا مکن

شاعر به این نکته اشاره دارد که اعتماد باید تنها بر خداوند و حکمت او باشد. انسان نباید دل خود را به غیر از خداوند وابسته کند یا در جستجوی محبت و رضایت از دیگران باشد. تنها لطف و رحمت خداوند باید در دل جایگاه ویژه‌ای داشته باشد.

زندگی سرشار از عشق و صفاست
بی‌سبب آن تیره در افوا مکن

در این بیت، شاعر زندگی را به‌عنوان چیزی پر از عشق و صفا توصیف می‌کند. زندگی باید مملو از محبت و آرامش باشد و نباید به‌طور بی‌دلیل به آن تلخی و تیره‌گی افزود. اگر انسان در مسیر عشق و محبت قرار گیرد، زندگی برای او زیبا و سرشار از نور خواهد بود.

حرص دنیا بی‌ثمر باشد، فناست
عمر خود را در پی دنیا مکن

این بیت پیام مهمی دارد: حرص و طمع به دنیا بی‌ثمر است و در نهایت به فنا و نابودی می‌انجامد. بنابراین، انسان نباید عمر خود را در پی جلب دنیا و لذت‌های مادی صرف کند، بلکه باید تلاش کند تا در راستای اهداف معنوی و اخروی قدم بردارد، زیرا دنیا گذرا است و تنها حقیقتی که باقی می‌ماند، رضایت خداوند است.

 

عزت از درگاه حق حاصل شود
در طلب، غیر از خدا، تقوا مکن

شاعر در این بیت به انسان یادآوری می‌کند که عزت و افتخار واقعی تنها از درگاه خداوند به دست می‌آید، نه از دنیا یا کسی دیگر. در جست‌وجو و طلب برای به دست آوردن آن، نباید از خداوند غافل شد و نباید تقوا و پرهیزگاری را تنها به عنوان ابزار دنیوی در نظر گرفت. خداوند تنها منبع حقیقی عزت است.

صبر چون کردی، خدا یاری کند
شکوه‌ بر حال و دلت رسوا مکن

در این بیت، شاعر می‌گوید که اگر انسان در برابر سختی‌ها و مشکلات صبر کند، خداوند او را یاری خواهد کرد. نباید از شرایط و دشواری‌های پیش رو شکایت کرد، زیرا شکایت از تقدیر و حال خود، انسان را رسوا می‌کند. صبر در برابر مشکلات، یک فضیلت است که به همراه آن کمک الهی نیز خواهد آمد.

روزگارِ تلخ را شیرین ببین
شادی‌ات را بسته بر سودا مکن

شاعر اینجا توصیه می‌کند که در هنگام مواجهه با مشکلات و تلخی‌های زندگی، باید با چشم دید مثبت به آن‌ها نگاه کرد. روزگار تلخ را می‌توان با دیدگاه مناسب به شیرینی تبدیل کرد. شادی حقیقی از تعلقات دنیوی حاصل نمی‌شود، بنابراین نباید شادی خود را به دنبال آرزوها و سوداهای بی‌اساس به‌دست آورد.

با توکل بر خدا آرام باش
عمر خود را در غم و افوا مکن

شاعر در این بیت بر اهمیت توکل بر خداوند تأکید می‌کند. اگر انسان به خداوند توکل کند، در دل آرامش خواهد یافت و زندگی‌اش از غم‌ها و نگرانی‌ها آزاد خواهد شد. نباید وقت و عمر خود را صرف افکار منفی، غم و نگرانی‌هایی کرد که از ایمان به خداوند نشأت نمی‌گیرد.

هر که با صبر و رضا همراه شد
رنج را بر خاطرش معنا مکن

این بیت به انسان یادآوری می‌کند که هر کس با صبر و رضا در برابر تقدیر الهی زندگی کند، رنج‌ها و سختی‌ها برای او معنای متفاوتی پیدا می‌کند. انسان با پذیرش رنج‌ها و سختی‌ها، به نوعی از آن‌ها رشد می‌کند و آن‌ها را به عنوان بخشی از مسیر زندگی می‌پذیرد.

چون ز درگاه خدا روزی رسد
دل به غیر از لطف حق شیدا مکن

شاعر در این بیت می‌گوید که هنگامی که خداوند روزی و برکت را به انسان می‌رساند، باید دل خود را تنها به او وابسته کند و از محبت و لطف او شادمان باشد. نباید در دل به دیگران یا غیر از خداوند وابسته شد، زیرا فقط خداوند است که می‌تواند نیازهای انسانی را برآورده سازد.

حاجتت را جز به درگاهش مگو
راز دل را پیش هر کس وا مکن

شاعر در اینجا توصیه می‌کند که باید تمام حاجات و خواسته‌های خود را از درگاه خداوند بخواهیم و هیچ‌گاه راز دل خود را نزد دیگران افشا نکنیم. راز دل باید در درگاه خداوند محفوظ بماند، زیرا او بهترین فهم و درک را از دل انسان‌ها دارد.

گر به درگاه خداوندی شدی
سجده‌ات جز درگه یکتا مکن

در این بیت، شاعر به انسان می‌آموزد که در هر عبادت و در هر سجده‌ای که می‌کند، باید فقط در درگاه خداوند یکتا سر تعظیم فرود آورد. هیچ‌گاه نباید سجده یا عبادت خود را به غیر از خداوند تقدیم کرد، زیرا او تنها شایسته‌ترین برای پرستش است.

دیده‌ی دل را به نور حق فروز
خلوتت را جز به حق آرا مکن

شاعر در اینجا بر اهمیت نور الهی در دل انسان تأکید می‌کند. باید دل و چشم دل را با نور خداوند روشن کنیم و در خلوت خود نیز نباید غیر از حق را در نظر داشته باشیم. خلوت انسان باید برای خداوند باشد، به‌طوری که در دل انسان فقط عشق و نور الهی جایگاه داشته باشد و از همه تعلقات دنیوی رهایی یابد.

 


هر که قانع شد" رجالی" دل رها
عمر خود در حرص بی‌معنا مکن

 

شرح کلی:

این اشعار به انسان‌ها یادآوری می‌کنند که برای زندگی معنوی و آرامش درونی، باید به خداوند توکل کرد و از تعلق به دنیا و جلب محبت از دیگران فاصله گرفت. همچنین، صبر در برابر مشکلات و سختی‌ها و پذیرش تقدیر الهی از مهم‌ترین ویژگی‌هایی است که به انسان آرامش و عزت می‌دهد. در نهایت، این اشعار به انسان‌ها می‌آموزند که تنها در درگاه خداوند باید دست به دعا و سجده بردارند و از نور الهی برای روشنی دل‌ها بهره‌مند شوند.

این شعر با تأکید بر اهمیت تسلیم در برابر خداوند، عفو، مهر و محبت به دیگران و تمرکز بر اهداف معنوی زندگی، به انسان‌ها راهنمایی می‌کند که از تعلقات دنیوی فاصله بگیرند و تنها دل خود را به خداوند سپارند. در نهایت، این شعر به‌طور کلی به ما یادآوری می‌کند که زندگی واقعی زمانی معنا می‌دهد که انسان‌ها زندگی خود را در راستای رضایت الهی قرار دهند و از دغدغه‌های دنیوی رهایی یابند.

این قصیده ، به‌طور کلی بر اهمیت عفو، بخشش، صبر، و توجه به خداوند تاکید دارد. پیام‌های اخلاقی این شعر به‌ویژه در مورد رفتار با دیگران و نحوه برخورد با مشکلات و ناملایمات زندگی، نشان‌دهنده‌ی روحی انسانی و مخلص است که همیشه به دنبال آرامش دل و رضایت الهی است. این شعر به ما یادآوری می‌کند که برای رسیدن به سعادت و آرامش در زندگی، باید به خداوند توکل کرده و از خصیصه‌های انسانی مانند عفو و بخشش بهره‌مند شویم.

سراینده 

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

 

باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی قلب مطمئن

قلب مطمئن

آن کس که دلش عشق جانان دارد
همواره دلش مهر یزدان دارد
فارغ ز غم است و اضطراب واهی
نوری ز خدا و لطف سبحان دارد

شرح و تفسیر:

این رباعی به توصیف قلب مطمئن می‌پردازد؛ قلبی که در پرتو عشق الهی به آرامش و اطمینان دست یافته است. واژه‌ی «قلب مطمئن» اشاره‌ای مستقیم به آیه‌ی:

«أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»
(رعد: ۲۸)

به معنای: «آگاه باشید که تنها با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد.»

در این رباعی، چهار ویژگی قلب مطمئن بیان شده است:

۱.عشق جانان:
«جانان» به معشوق حقیقی یعنی خداوند اشاره دارد. دلی که آکنده از محبت الهی است، به آرامشی عمیق می‌رسد. این عشق، ناپایدار و محدود نیست، بلکه جاودانه و متصل به حقیقتی بی‌نهایت است.

۲.مهر یزدان:
کسی که عشق خدا در دل دارد، همواره از رحمت و مهربانی خداوند بهره‌مند است. این مهر موجب می‌شود که دل او از قساوت و کینه خالی و سرشار از خیرخواهی و شفقت باشد.

۳.فارغ ز غم و اضطراب واهی:
چنین دلی از غم‌های بی‌ارزش و نگرانی‌های بیهوده آزاد است. زیرا محبت الهی جایگزین دل‌مشغولی‌های مادی و ترس‌های ناپایدار می‌شود. در عرفان، این بی‌اضطرابی نتیجه‌ی توکل و تسلیم کامل در برابر مشیت الهی است.

۴.نوری ز خدا و لطف سبحان:
این قلب منور به نور الهی است. لطف سبحان یعنی عنایت خاص خداوند، که روشنی‌بخش دل مؤمن و راهنمای او در تاریکی‌های زندگی است. این نور نه‌تنها دل را روشن می‌کند، بلکه صاحب آن را به سمت حق و حقیقت هدایت می‌نماید.

پیام عرفانی:

این رباعی بر این حقیقت تأکید دارد که آرامش واقعی تنها از طریق یاد خدا و محبت به او حاصل می‌شود. قلبی که به عشق الهی تعلق دارد، از اضطراب‌های دنیوی رها شده و در نور و لطف الهی غوطه‌ور است. چنین قلبی به مرحله‌ای از اطمینان و یقین رسیده که هیچ تلاطم و سختی‌ای نمی‌تواند آن را مشوش کند.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

اشعار کربلا

باسمه تعالی
غزل
کربلا(۱)

خاک دشت کربلا چون عنبر است
آسمانش کعبه‌ی دل، مَحشر است

 

کربلا دریای عشق و معرفت
موج آن بر ساحل دل‌ها بر است

 

هر نَفَس در کربلا آغشته خون
هر صدا در سینه‌ها چون خنجر است

 

هر که خواهد عشق را با جان چشد
کربلا را می‌کند در دل گذر
 

عشق اگر بر دل حقیقت ره بَرَد
عاشق از دریای وحدت گوهر است

 

در ره عشق حسینی پا نهاد
هر که را جان در ره حق درخور است
 

در عطش می‌سوزد آن مرد خدا
لشکرش تشنه، ولی جان‌پرور است

 

خیمه‌ها آتش، ولی دل‌ها رضا
صبرشان بر دامن حیدر سر است

 

زینب آن آیینه‌ی صبر و وقار
در میان دشمنان چون رهبر است
 

عاشقان در وادی عشق و بلا
چون حسین ابن علی حیدر است

 

خون عاشق در ره یزدان روان
هر نَفَس چون نغمه‌ی پیغمبر است

 

سر جدا، بر نیزه  می‌خواند خدا
هر کلامش ذکر قرآن در سر است

 

 

عاشقان در وادی عشق و بلا
دان" رجالی" همچو سقا، یاور است

 

 

سراینده
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
غزل
کربلا(۲)

کربلا شد مکتب عشق و وقار
راهیانش تا ابد دارند قرار

هر که را در دل محبت شعله‌ور
در ره معشوق جان بر کف گذار

هر نَفَس در وادی قرب خدا
جلوه‌گاه نور رب بی‌شمار

کربلا از نور حق شد باغ نور
عشق حق بر دل شود آیینه‌دار

در ره معشوق جان دادن کم است
عاشقان را می‌دهد عشقش قرار

خون مظلومان در آن دشت بلا
شد چراغی بر دل و شد گل گزار

هر شهیدی همچو شمعی پر فروغ
نورشان تا روز محشر در مزار

در ره معشوق جان دادن نکوست
هر که را با حق بود عهد و قرار

عشق یعنی بگذری از خویشتن
سر دهی در راه حق از شوق یار

عاشقان در کربلا  جان می دهند
تا که دین باقی بماند در دیار

در دل شب‌ها دعا و ذکر حق
زینب آن دریا دل و آیینه‌دار

در میان خشم دشمن‌های دون
با کلامش زد به قلب ظلم، کار
 

صبر او همچون جبال استوار
هر نگاهش پرتوی از نور یار

هر سخن چون آیه‌ای از لوح حق
شد " رجالی" بر لبان جاری ز یار
 

سراینده
دکتر علی رجالی

 

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

غزل کربلا(۲)

باسمه تعالی
غزل
کربلا(۲)

کربلا شد مکتب عشق و وقار
راهیانش تا ابد دارند قرار

هر که را در دل محبت شعله‌ور
در ره معشوق جان بر کف گذار

هر نَفَس در وادی قرب خدا
جلوه‌گاه نور رب بی‌شمار

کربلا از نور حق شد باغ نور
عشق حق بر دل شود آیینه‌دار

در ره معشوق جان دادن کم است
عاشقان را می‌دهد عشقش قرار

خون مظلومان در آن دشت بلا
شد چراغی بر دل و شد گل گزار

هر شهیدی همچو شمعی پر فروغ
نورشان تا روز محشر در مزار

در ره معشوق جان دادن نکوست
هر که را با حق بود عهد و قرار

عشق یعنی بگذری از خویشتن
سر دهی در راه حق از شوق یار

عاشقان در کربلا  جان می دهند
تا که دین باقی بماند در دیار

در دل شب‌ها دعا و ذکر حق
زینب آن دریا دل و آیینه‌دار

در میان خشم دشمن‌های دون
با کلامش زد به قلب ظلم، کار
 

صبر او همچون جبالی استوار
هر نگاهش پرتوی از نور یار

هر سخن چون آیه‌ای از لوح حق
شد " رجالی" بر لبان جاری ز یار
 

سراینده
دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

غزل کربلا(۱)

باسمه تعالی
غزل
کربلا(۱)

خاک دشت کربلا چون عنبر است
آسمانش کعبه‌ی دل، مَحشر است

 

کربلا دریای عشق و معرفت
موج آن بر ساحل دل‌ در بر است

 

 

از دلان در کربلا خون می چکد
سینه‌ها غرق عطش، چون خنجر است

 

 

هر که خواهد عشق را با جان چشد

 چون ابوالفضل رشید و اکبر است

 

 

گر نشیند عشق یزدان بر روان
عاشق از دریای وحدت گوهر است

 

راه حق را با یقین پیمودنی
هر که را مهر حسینی در سر است

 

 

بر عطش صبر است، دل تسلیم حق
لشکرش تشنه، ولی جان‌پرور است

 

خیمه‌ها آتش، ولی دل‌ها رضا

صبرشان  بر کل عالم رهبر است

 

 

زینب آن آیینه‌ی صبر و وقار
در میان دشمنان، او سرور است

 

عاشقان در راه معشوق و وصال
چون حسین ابن علی حیدر است

 

خون عاشق در ره یزدان زمین
هر نَفَس، چون نغمه‌ی پیغمبر است

 

سر جدا، بر نیزه  می‌خواند خدا
هر کلامش ذکر قرآن در سر است
 

عاشقان در وادی عشق و بلا
کی " رجالی" الگویش را یاور است؟

سراینده
دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

غزل "کربلا (۱)" سروده‌ی شما، با محوریت عشق و معرفت حسینی، تصویری از ایثار، صبر و روح والای شهدای کربلا ارائه می‌دهد. در ادامه، به نقد و بررسی هر بیت می‌پردازم:


بیت اول:
خاک دشت کربلا چون عنبر است / آسمانش کعبه‌ی دل، مَحشر است

  • مضمون: تشبیه خاک کربلا به عنبر (به دلیل ارزش معنوی) و بیان این‌که فضای معنوی کربلا، تجلی‌گاه عشق و محشر واقعی است.
  • نقد: تشبیه خاک به عنبر (یک ماده خوشبو) لطافت زیبایی دارد؛ اما می‌توانستید برای تأکید بر قداست، به مفاهیم عمیق‌تری چون "خاک سجده‌گاه" یا "عرش خونین" اشاره کنید.
  • قوت: تصویرسازی معنوی و ارتباط میان زمین (خاک) و آسمان (کعبه‌ی دل) با واژه‌های متضاد، هماهنگی زیبایی ایجاد کرده است.

بیت دوم:
کربلا دریای عشق و معرفت / موج آن بر ساحل دل‌ها بر است

  • مضمون: کربلا سرچشمه‌ی عشق و معرفت است و امواج آن بر دل‌ها اثر می‌گذارد.
  • نقد: ترکیب "موج بر ساحل بر است" از نظر زبان معیار، کمی پیچیدگی دارد و می‌توانستید آن را ساده‌تر بیان کنید (مثلاً: "موج آن بر ساحل دل جاری است").
  • قوت: بهره‌گیری از استعاره‌ی "دریا" برای وسعت عشق حسینی و تأثیرپذیری دل‌ها از آن، بار عاطفی و عرفانی دارد.

بیت سوم:
هر نَفَس در کربلا آغشته خون / هر صدا در سینه‌ها چون خنجر است

  • مضمون: فضای کربلا مملو از خون شهیدان و اندوهی است که مانند خنجر بر دل‌ها فرود می‌آید.
  • نقد: تشبیه "هر صدا به خنجر" از نظر احساسات مخاطب، قوی است، اما اگر به جای "هر نَفَس"، به مفهومی خاص‌تر (مثل نوای یاران حسین) اشاره می‌کردید، عمق بیشتری داشت.
  • قوت: استفاده از واژه‌های "آغشته" و "خنجر" تأثیر عاطفی و دردناک حادثه را به‌خوبی منتقل کرده است.

بیت چهارم:
هر که خواهد عشق را با جان چشد / کربلا را می‌کند در دل گذر

  • مضمون: راه درک عشق حقیقی، تأمل و عبور از مکتب کربلاست.
  • نقد: مضمون عمیق است، اما "در دل گذر کردن" ممکن است برای مخاطب مبهم باشد. تعبیری مانند "در دل مأوا گزیدن" یا "در دل جا دادن" وضوح بیشتری دارد.
  • قوت: پیوند میان عشق و کربلا، محور معنوی شعر را تقویت کرده است.

بیت پنجم:
عشق اگر بر دل حقیقت ره بَرَد / عاشق از دریای وحدت گوهر است

  • مضمون: اگر عشق راستین بر دل بنشیند، عاشق به گوهر معرفت و توحید دست می‌یابد.
  • نقد: ترکیب "عاشق گوهر است" از نظر زبان، اندکی غیرمعمول است؛ "عاشق چون گوهر است" یا "گوهر بردارد" روان‌تر می‌نماید.
  • قوت: اشاره‌ی عارفانه به پیوند عشق و وحدت (توحید) از ویژگی‌های ارزشمند این بیت است.

بیت ششم:
در ره عشق حسینی پا نهاد / هر که را جان در ره حق درخور است

  • مضمون: تنها کسانی که شایستگی فداکاری در راه حق را دارند، به مکتب حسینی راه می‌یابند.
  • نقد: ترکیب "درخور بودن جان" ترکیبی فلسفی است و ممکن است برای مخاطب عام ثقیل باشد.
  • قوت: تأکید بر مقام والای شهدای کربلا و گزینش الهی آنان، بُعد اعتقادی شعر را تقویت کرده است.

بیت هفتم:
در عطش می‌سوزد آن مرد خدا / لشکرش تشنه، ولی جان‌پرور است

  • مضمون: امام حسین (ع) و یارانش در عطش جسمانی‌اند، اما روحشان زنده و پربار است.
  • نقد: "جان‌پرور" ترکیبی مثبت است، در حالی که به تشنگی و سختی اشاره شده. ترکیبی مانند "جان‌پرواز" یا "جان‌سوز" تناسب بیشتری دارد.
  • قوت: تضاد میان تشنگی و جان‌بخشی، تصویری تأمل‌برانگیز خلق کرده است.

بیت هشتم:
خیمه‌ها آتش، ولی دل‌ها رضا / صبرشان بر دامن حیدر سر است

  • مضمون: خیمه‌ها در آتش است، اما دل‌های اهل‌بیت (ع) پر از رضا و صبر علوی است.
  • نقد: ترکیب "بر دامن حیدر سر است" اندکی نامتعارف است و می‌توان آن را روان‌تر کرد (مانند: "بر حیدر تکیه دارد").
  • قوت: تقابل میان آتش خیمه‌ها و آرامش قلبی، عمق حادثه را نمایش می‌دهد.

بیت نهم:
زینب آن آیینه‌ی صبر و وقار / در میان دشمنان چون رهبر است

  • مضمون: حضرت زینب (س) مظهر صبر و شکوه است و در میان دشمنان، چون رهبر هدایت می‌کند.
  • نقد: تشبیه "آیینه" زیباست، اما ترکیب "چون رهبر است" می‌توانست با عبارتی قوی‌تر جایگزین شود (مثل "رهبر بلاست").
  • قوت: بزرگداشت مقام زینب (س) و برجسته‌سازی شجاعت ایشان از نقاط قوت بیت است.

بیت دهم:
عاشقان در وادی عشق و بلا / چون حسین ابن علی حیدر است

  • مضمون: هر عاشق واقعی در مسیر بلا، مانند حسین (ع) است.
  • نقد: تشبیه "چون حسین بودن" جسورانه و زیباست، اما ترکیب "حیدر است" ارتباط معنایی قوی‌تری نیاز دارد.
  • قوت: پیوند عشق و بلا با شخصیت امام حسین (ع) اوج پیام غزل را نشان می‌دهد.

بیت یازدهم:
عاشقان در وادی عشق و بلا / دان" رجالی" همچو سقا یاور است

  • مضمون: شاعر خود را یاور مکتب حسینی معرفی می‌کند.
  • نقد: بیت اختتامیه تأکید شاعر بر همراهی با مکتب عاشورا را بیان می‌کند که حسن ختام شایسته‌ای است.
  • قوت: حضور شاعر در پایان، با نوعی تعهد شخصی و تأکید بر عشق حسینی همراه است.

جمع‌بندی کلی:
غزل "کربلا (۱)" با بهره‌گیری از تصاویر عاطفی و عرفانی، حادثه‌ی عاشورا را با زبانی پرشور ترسیم کرده است. برخی تعابیر از نظر زبانی نیاز به روان‌سازی دارند، اما پیوند میان عشق، معرفت و شهادت به‌خوبی در سراسر شعر نمایان است.

  • علی رجالی