رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی

۲۴۰ مطلب در اسفند ۱۴۰۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی سر فنا

سر فنا

ای دل ز جهان نقش و نگاری مطلب
از نقش وجود، ماندگاری مطلب
گر طالب آن رنگ فنا می‌باشی
جز عشق، ز غیر عشق یاری مطلب

شرح و تفسیر :

مصرع اول:
در این بیت، شاعر خطاب به دل (به‌عنوان نمادی از باطن و حقیقت انسان) توصیه می‌کند که از جلوه‌ها و زینت‌های ظاهری دنیا دل نبندد و چیزی از آن‌ها طلب نکند. "نقش و نگار جهان" استعاره‌ای از جذابیت‌های مادی و زودگذر زندگی است. تأکید شاعر بر این است که این مظاهر دنیوی فریبنده‌اند و دل را از حقیقت بازمی‌دارند.

مصرع دوم:
در ادامه، شاعر به ناپایداری و فناپذیری جهان اشاره می‌کند. "نقش وجود" کنایه از هستی ظاهری و جلوه‌های مادی است. شاعر می‌گوید از این هستی و تعلقات دنیوی انتظار ماندگاری و بقا نداشته باش، زیرا این عالم سراسر تغییر و زوال است.

مصرع سوم:
در این بیت، شاعر به سالک راه حقیقت توصیه می‌کند که اگر به دنبال مقام "فنا" (محوشدن از خود و بقا یافتن در حق) است، باید از همه‌ی تعینات و تعلقات دنیوی بگذرد. "رنگ فنا" اشاره به مقام فناء فی الله دارد که یکی از عالی‌ترین درجات عرفانی است.

مصرع چهارم:
در این بیت، شاعر راه رسیدن به فنا را تنها در عشق می‌بیند و هشدار می‌دهد که جز از راه عشق الهی، از هیچ چیز دیگر انتظار راهنمایی و یاری نداشته باش. این عشق، عشق حقیقی و الهی است که تنها وسیله‌ی عبور از خود و رسیدن به مقام فنا و بقاست.

نتیجه‌گیری کلی:

این رباعی دعوتی به ترک دلبستگی‌های دنیوی و توجه به حقیقت عشق الهی است. شاعر با زبانی ساده اما عمیق، مسیر سالک الی‌الله را ترسیم می‌کند: دل نبستن به مظاهر زودگذر دنیا، عدم اتکا به وجود ظاهری، طلب فنا در عشق و پرهیز از جستن یاری در غیر عشق. پیام اصلی رباعی آن است که راه رهایی از فریب‌های دنیا و رسیدن به حقیقت، تنها از طریق عشق حقیقی ممکن است.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی سر بقا

سر بقا
راز باقی و بقا در بندگی است
در فنای حق و در بالندگی است
هر که گردد ذوب یزدان در خلوص
عشق او جاوید و در پایندگی است


شرح و تفسیر:

این رباعی، یکی از مفاهیم اساسی عرفان اسلامی، یعنی بقا بالله را بیان می‌کند. در عرفان، بقا به معنای باقی ماندن روح سالک در مقام قرب الهی پس از فنای نفس است. این مرحله از بالاترین درجات سلوک است که عارف پس از عبور از فنای فی‌الله (نابودی خودخواهی و انانیت) به آن می‌رسد.


بند اول:
«راز باقی و بقا در بندگی است»

این مصرع بیان می‌کند که ماندگاری حقیقی و حیات جاودان، نه در ثروت یا مقام دنیوی، بلکه در بندگی خالصانه خداوند است. بندگی در اینجا تنها به معنای عبادت ظاهری نیست، بلکه تسلیم کامل اراده‌ی انسان به اراده‌ی الهی و زندگی بر مدار رضای اوست.


بند دوم:
«در فنای حق و در بالندگی است»

این مصرع به مفهوم فنای فی‌الله اشاره دارد. فنای حقیقی، از بین رفتن خواسته‌های نفسانی و محوریت بخشیدن به خواسته‌های الهی در زندگی سالک است. در عین حال، این فنای ظاهری، خود موجب بالندگی و رشد روحانی می‌شود. عارف پس از فانی شدن در حق، به بقای بالله نائل می‌شود که در آن، حیات معنوی حقیقی را تجربه می‌کند.


بند سوم:
«هر که گردد ذوب یزدان در خلوص»

در این مصرع، ذوب شدن در یزدان به معنای رسیدن به فنای کامل در ذات حق است. این مرحله زمانی رخ می‌دهد که سالک، خلوص نیت و صفای باطن را به اوج برساند و هیچ وابستگی به غیر خدا نداشته باشد.


بند چهارم:
«عشق او جاوید و در پایندگی است»

این مصرع نتیجه‌ی منطقی سه مصرع پیشین را بیان می‌کند: عشق حقیقی که در سایه‌ی فنای نفس و بقای بالله شکل می‌گیرد، عشقی جاودانه و پایدار است. این عشق نه تنها زوال‌ناپذیر است، بلکه وجود عاشق را ماندگار می‌سازد؛ چرا که عاشق به سرچشمه‌ی هستی، یعنی ذات لایزال الهی پیوند می‌خورد.


جمع‌بندی:

این رباعی ما را به این حقیقت رهنمون می‌سازد که راز ماندگاری و جاودانگی نه در امور مادی و دنیوی، بلکه در بندگی خالصانه و فنای در ذات الهی نهفته است. هر کس به این مقام برسد، عشقش جاودان و وجودش به حقیقت پایدار متصل خواهد شد.

سراینده 

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی سر وصال

سر وصال
می‌شود سیراب هر تشنه ز آب
آب جویای لب خشک است و ناب
عاشقان آرام گشته با وصال
کی دهد معشوق عاشق را عذاب؟


شرح و تفسیر:

این رباعی به موضوع وصال حقیقی و رفع عطش روحی و معنوی می‌پردازد. در عرفان، وصال به معنای رسیدن عاشق به معشوق حقیقی (حق‌تعالی) است. هر جوینده‌ای در مسیر عشق، تشنه‌ی حقیقت و کمال است و وصال، این تشنگی را فرو می‌نشاند. هر مصرع از این رباعی اشاره‌ای ظریف به ابعاد گوناگون این حقیقت دارد:


مصرع اول:
«می‌شود سیراب هر تشنه ز آب»

تشبیه تشنگی به نیاز درونی انسان و آب به حقیقت یا معرفت، از تمثیل‌های رایج در عرفان اسلامی است. همان‌گونه که آب تشنگی جسم را فرو می‌نشاند، وصال به حق عطش معنوی سالک را آرامش می‌بخشد. این مصرع اشاره به این نکته دارد که هر سالکی که خالصانه در پی حقیقت باشد، عاقبت سیراب می‌گردد.


مصرع دوم:
«آب جویای لب خشک است و ناب»

در نگاه اول، آب معمولاً به‌سوی لب‌های تشنه نمی‌رود، بلکه این تشنه است که آب را می‌جوید. اما در اینجا معکوس‌نمایی (پارادوکس) صورت گرفته است: آب ناب خود به‌سوی لب تشنه می‌آید. این مضمون در عرفان اشاره به لطف و عنایت حق دارد که اگر بنده صادقانه جویای او باشد، حقیقت به او روی می‌آورد. این تصویر همچنین می‌تواند به حدیث قدسی اشاره داشته باشد که خداوند می‌فرماید:

"هرکه یک قدم به‌سوی من آید، من ده قدم به‌سوی او می‌روم."


مصرع سوم:
«عاشقان آرام گشته با وصال»

وصال، نهایت آرزوی عاشق است. وقتی که سالک به محبوب حقیقی می‌رسد، تمامی اضطراب‌ها، دردها و رنج‌ها پایان می‌یابد. این آرامش، همان طمأنینه‌ی قلبی است که قرآن کریم در آیه‌ی:
"أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ"
به آن اشاره دارد. این مصرع بیانگر این حقیقت است که تنها وصال به معشوق حقیقی آرامش واقعی را به ارمغان می‌آورد.


مصرع چهارم:
«کی دهد معشوق عاشق را عذاب؟»

این مصرع پرسشی است که به شکل استفهام انکاری مطرح شده است. معشوق حقیقی (خداوند) هیچ‌گاه بنده‌ی عاشق خود را به عذاب دچار نمی‌کند. این بیان، اشاره به رحمت واسعه‌ی الهی دارد. هرچند که مسیر عشق پر از رنج و مشقت است، اما در نهایت، معشوق، عاشق را به عذاب دچار نخواهد کرد، بلکه به آرامش و وصال می‌رساند.


جمع‌بندی:

این رباعی تصویری عمیق از سیر و سلوک عاشقانه ارائه می‌دهد:

  • تشنگی نماد نیاز سالک به حقیقت.
  • آب ناب اشاره به عنایت الهی که به جویندگان حقیقی عطا می‌شود.
  • آرامش عاشقان نتیجه‌ی وصال به حق است.
  • معشوق حقیقی هرگز عاشق را رها یا معذب نمی‌کند.

این رباعی تأکیدی بر رحمت الهی و وعده‌ی وصال به هر عاشق و سالک صادق دارد.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

قصیده فنا الی الله

نصیحت(۱۸)

 این قصیده، بر اهمیت صبر، شکیبایی و دوری از غوغای دنیا تأکید شده است . 

شرح:

  1. دل تهی از زهد و از تقوا مکن / عمر خود را صرف هر غوغا مکن
    شما در این بیت به دوری از دنیازدگی و حفظ زهد و تقوا سفارش می‌کنید. غوغا نمادی از هیاهو و بی‌ثباتی دنیا است و با تقوا و زهد در تضاد است.

  2. صبر را باید به دل معنا کنی / حرف بی‌معنا به دل اِلقا مکن
    صبر واقعی از درون و قلب آغاز می‌شود و نباید ذهن را با سخنان بیهوده و بی‌معنا مشغول کرد.

  3. گر نداری در دلت تاب و قرار / راه دل را بسته بر دنیا مکن
    وقتی آرامش قلبی نداری، نباید دل را به امور دنیوی وابسته کنی؛ چرا که دنیا خود منشأ ناآرامی‌هاست.

  4. آن‌که را دردی نباشد ناتمام / دل به دنیای پر از رؤیا مکن
    درد و رنج‌های معنوی نشانه‌ای از تکامل انسان است. دل‌بستن به دنیا و خیالات آن، فرد را از این مسیر دور می‌کند.

  5. هر که خواهد استواری در خطر / بی‌سبب خود غرق هر غوغا مکن
    پایداری در برابر مشکلات و خطرات نیازمند دوری از هیاهوی بی‌معنی و توجه به ذات حقیقت است.

  6. زندگی با صبر زیبا می‌شود / پس دلت را خسته از دنیا مکن
    صبر کلید زیبایی زندگی است و نباید دل را با دغدغه‌های دنیوی خسته کرد.

  7. با صبوری زندگانی دل‌پذیر / صبر را با کاهلی معنا مکن
    صبر به معنای تحمل فعالانه است، نه تنبلی و کاهلی. باید در عین صبر، تلاش و همت داشت.

  8. با شکیبایی جهان زیبا شود / صبر را در غفلتت پیدا مکن
    شکیبایی به جهان زیبایی می‌بخشد، اما نباید آن را با غفلت و بی‌خبری اشتباه گرفت.

  9. هر که را دیدی صبور و استوار / طعنه بر احوال او بی‌جا مکن
    افراد صبور و محکم در برابر مشکلات را نباید سرزنش کرد، زیرا آنان به مراتبی از ایمان و معرفت رسیده‌اند.

  10. هر که ایمان در دلش جاری نبود / نور حق در جان و دل پیدا مکن
    بدون ایمان، نور حق در دل جای نمی‌گیرد. ایمان به‌عنوان پیش‌نیاز دریافت انوار الهی مطرح شده است.

  11. دل به دست قادر مطلق سپار / رنج خود را بهر دنیا وا مکن
    دل سپردن به خداوند به‌معنای توکل کامل به اوست. این بیت تأکید دارد که نباید خود را به‌خاطر امور دنیوی دچار رنج و سختی کرد، زیرا همه‌چیز در دستان خداوند است.

  12. گر که خواهی در مسیر حق روی / جز به درگاه خدا شکوا مکن
    برای حرکت در راه حق، تنها باید به درگاه خداوند پناه برد و از او یاری خواست. شکایت از خلق و تکیه بر دیگران ما را از مسیر حق دور می‌کند.

  13. زندگی بی‌نور ایمان ظلمت است / عمر خود را صرف هر سودا مکن
    ایمان به‌عنوان نوری است که تاریکی زندگی را روشن می‌کند. در غیر این صورت، زندگی در ظلمت و سردرگمی خواهد بود. همچنین، نباید عمر گران‌بها را در پی خواسته‌های بی‌ارزش دنیوی هدر داد.

  14. گر بخواهی معدن سوزان عشق / جان رها کن زین قفس، نجوا مکن
    برای رسیدن به عشق حقیقی، باید از قفس تن و دنیا رها شد و دل را به سوی معشوق حقیقی پرواز داد. نجوا نکردن به‌معنای دوری از تعلقات و وسوسه‌های نفسانی است.

  15. گر به وادی فنا خواهی سفر / دل ز دنیا برکن و بلوا مکن
    وادی فنا در عرفان به مرحله‌ای اشاره دارد که سالک از خود و دنیا فانی می‌شود. برای این سفر معنوی، باید دل را از دنیا برید و در این مسیر آرامش و سکون اختیار کرد.

  16. هرچه غیر از یار را ویران نما / خانه‌ی دل را به عشقش جا مکن
    هر چیزی که غیر از خدا باشد باید از دل بیرون رانده شود تا خانه‌ی دل جایگاه عشق الهی شود. دل که محل تجلی انوار الهی است، نباید با امور دنیوی آلوده شود.

  17. جان بده در راه معشوق ازل / خاک شو در کوی او، رعنا مکن
    جان‌سپاری در راه خدا و خاکساری در مقابل او، نشان از تسلیم کامل دارد. «رعنا مکن» به‌معنای دوری از تکبر و خودبینی است.

  18. هر که از غیر از خدا خالی شود / شمع حق گردد، همی غوغا مکن
    سالکی که دلش از هر چیزی غیر از خدا خالی شود، مانند شمعی می‌درخشد و نباید خود را در هیاهوی دنیا گم کند.

  19. گر بسوزی در حریم عشق حق / ذرّه‌گردی در رهش، شیدا مکن
    در عشق الهی، سوختن و فنا شدن به‌معنای از خود گذشتن و جزئی از کل شدن است. شیدایی نباید به‌معنای بی‌قراری و آشفتگی باشد، بلکه باید به سکون و رضایت قلبی برسد.

  20. ترک دنیا کن، منیت‌ها برون / بی سبب با این و آن دعوا مکن
    ترک دنیا و دوری از «منیت» (خودبینی و نفس‌پرستی) از اصول سلوک عرفانی است. دعوا و نزاع‌های بی‌ارزش دنیوی سالک را از مسیر حقیقی بازمی‌دارد.

  21. گر بسوزی در هوای عشق یار / جان سپاری از برش، رسوا مکن
    عاشق حقیقی در راه معشوق الهی جان می‌سپارد، اما باید در این راه از رسوایی و خودنمایی پرهیز کند. عشق حقیقی نیازی به تظاهر و نمایش ندارد.

  22. دل ز غیر حق تهی کن ای عزیز / تا شوی محو خدا، افشا مکن
    برای رسیدن به مقام فنا و محو شدن در خداوند، باید دل را از هر چیزی غیر از حق خالی کرد. «افشا مکن» نیز به‌معنای حفظ اسرار الهی و عدم تظاهر به حالات معنوی است.

  23. هرکه بر آتش زند خود را ز عشق / همچو پروانه شود، حاشا مکن
    عاشق حقیقی همچون پروانه‌ای است که در آتش عشق می‌سوزد و این سوختن را انکار نمی‌کند. پروانه نماد فداکاری و فنای عاشقانه در پیشگاه معشوق است.

  24. هر که در عشقش فنا گردد به جان / پادشاهی بایدش، اغوا مکن
    فنا در عشق الهی به معنای رسیدن به مقام پادشاهی معنوی و تسلط بر نفس است. نباید خود را با وسوسه‌های دنیوی فریب داد.

  25. تا نگردی قطره‌ای در بحر جان / کی رسی بر ساحلش، ماوا مکن
    برای رسیدن به ساحل امن حق، باید همچون قطره‌ای در دریای جان محو شد. «ماوا مکن» به معنای دل نبستن به جایگاه‌های دنیوی و موقت است.

  26. گر به جان خواهی وصال ایزدی / عقل و هوش و خویش را رسوا مکن
    وصال الهی مستلزم ترک عقل جزئی و هوش ظاهری است. باید از خودی (منیت) گذشت، اما این گذشتن نباید به‌گونه‌ای باشد که باعث رسوایی و تظاهر شود.

  27. هر که بر آتش رود در راه دوست / جان به جانان می‌دهد، افشا مکن
    سالکی که در راه حق جان می‌سپارد، باید این ایثار را پنهان کند و از خودنمایی دوری نماید.

  28. ترک خواهش‌های نفسانی نما / دل رها کن از بلایا، ما مکن
    خواهش‌های نفسانی موانع رسیدن به حق هستند. با رها کردن نفس، دل از بلایا و گرفتاری‌های دنیوی آزاد می‌شود.

  29. هر که را دیدی "رجالی" دل قوی / طعنه بر ایمان و بر تقوا مکن
    این بیت با نام سراینده به موضوع صبر، ایمان و تقوا اشاره دارد. هرکس که در ایمان و تقوا قوی باشد، نباید او را طعنه زد، چرا که این استواری نشان از عمق ایمان دارد.

نتیجه گیری:

این ابیات نیز همچون سایر بخش‌های این قصیده، دعوتی به فنای در حق و دوری از تعلقات دنیوی است. 

این قصیده با زبان ساده و درعین‌حال عمیق، مخاطب را به سوی فنای در حق و ترک دلبستگی‌های دنیوی دعوت می‌کند. 

به‌طور کلی، این قصیده دعوتی به صبر، تقوا و دوری از دلبستگی‌های دنیوی است و تأکید بر این دارد که صبر واقعی همراه با آگاهی و دوراندیشی است. 

سراینده

دکتر علی رجالی

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

قصیده نصیحت(۱۹)

باسمه تعالی

قصیده آوای دل

نصیحت(۱۹)

 

با محبت دل ببر ، افشا مکن
دل ز کینه خالی و دعوا مکن

 

با صبوری راه خود هموار کن
هرگز ای دل حسرت دنیا مکن

 

در هوای دوست، چون شمعی بسوز

دل پریشان از غم فردا مکن

 

هر که پروانه شود در راه دوست

سوختن بر خود روا، پروا مکن

 

 

 

هر چه داری از خدا دان، با امید
دل تهی از نور بی همتا مکن

 

 

راه را بر مهر دل هرگز مبند
طعنه بر کردار جان افزا مکن

 

گر که خواهی در امان باشی ز شر
چشم دل را دیده ی دنیا مکن

 

 

هر سخن سنجیده گو در زندگی
حرف بی مبنا، به لب گویا مکن

 

 

گر بخواهی نور یزدان در وجود
راستی را با دغل اغوا مکن

 

 

هر که را دیدی صفا دارد به دل
طعنه بر گفتار او بی جا مکن

 

 

نور دل افزون کند صدق کلام
پس تو خود را بی سبب رسوا مکن

 

 

گر که خواهی در ره حق پا نهی

گنج دل در چاه غفلت جا مکن

 

 

نفس را از بند دنیا وا رهان
عقل را بازیچه‌ی اعدا مکن

 

 

دل برون کن از جفا بر اهل بیت
جز به حق بر دیده‌ها بینا مکن

 

حرف حق از اهل دل بشنو عزیز
گوش دل بر حرف بی‌پروا مکن

 

 

راستی سرمایه‌ی ایمان ماست
عمر خود را بی سبب یغما مکن

 

 


دل مبند بر موج‌ دریا اضطراب
کشتی‌ات را غرق در دریا مکن

 

ان که بخشد مردمان از روی عشق
خویش را از این عطا شیدا مکن

 

 

 

زندگی با صبر و آرامش نکوست
دل تهی از حکمت و معنا مکن

 

 

حق که دل را با سکون آرام کرد
خویش را از این کرامت وا مکن

 

گر به دنبال سکونی در دلت
راه تقوا پیشه کن،  غوغا مکن

 

 

زندگی با نور و عشق و بندگی
به چه زیبا می شود، غوغا مکن

 

نور معنا می دهد بر جان ما
عمر خود را صرف هر سودا مکن

 

 

بخسش است سر لوحه ی بالندگی
خویش را در بخل و در غوغا مکن

 

 

آنکه احسان می کند با دست خویش
لطف حق را بر دل و افشا مکن

 

هر که را باشد کمک در راه خیر
اجر حق باشد همی، بلوا مکن

 

 

هر که را ایثار باشد در مرام
طعنه بر اعمال او بی جا مکن

 

 

هر که را دیدی فداکار و شفیق
عشق حق دارد به دل، شیدا مکن

 

 

 

 

 

 

هر که را دیدی " رجالی" عاشق است
طعنه بر احوال جان افزا مکن

 

 

 

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی سر معرفت

سر معرفت

کسب علم و معرفت را پیشه کن
از گناه و معصیت خود بیمه کن
ارزشت گردد دو چندان بی‌درنگ
در امور اخروی اندیشه کن


شرح و تفسیر:

این رباعی به موضوع معرفت و ارزش دانش حقیقی پرداخته و اهمیت آن را در جنبه‌های دنیوی و اخروی یادآور می‌شود.

بیت اول:
در این بیت، شاعر توصیه می‌کند که تحصیل علم و معرفت را به‌عنوان یک راه و روش پایدار زندگی برگزین. علم، نه‌تنها ابزاری برای شناخت جهان بلکه وسیله‌ای برای شناخت حقیقت و رسیدن به کمال انسانی است. واژه‌ی "پیشه کن" نیز به معنای انتخاب دائمی و استمرار در مسیر دانایی است که نشان می‌دهد کسب معرفت نباید مقطعی باشد، بلکه باید به عادتی پایدار تبدیل شود.

بیت دوم:
این بیت به تأثیر معرفت بر تهذیب نفس اشاره دارد. کسی که از علم حقیقی بهره‌مند شود، از گناه و معصیت دوری می‌کند، زیرا شناخت عمیق از عواقب گناه، انسان را از لغزش مصون می‌دارد. تعبیر "بیمه کن" نشان‌دهنده‌ی نوعی حفاظت درونی است؛ همان‌گونه که بیمه از آسیب‌های مادی جلوگیری می‌کند، معرفت حقیقی نیز انسان را از آسیب‌های روحی و معنوی حفظ می‌نماید.

بیت سوم:
شاعر در این مصرع به افزایش ارزش وجودی انسان با کسب معرفت اشاره می‌کند. "بی‌درنگ" نشان‌دهنده‌ی این است که آثار مثبت دانش، سریع و بدون تأخیر ظاهر می‌شوند. علم و معرفت نه‌تنها مقام انسان را در جامعه بالا می‌برد، بلکه در نزد خداوند نیز موجب ارتقای روحانی و مقامی برتر می‌شود.

بیت چهارم:
اینجا شاعر به آینده‌نگری اخروی دعوت می‌کند. کسب علم باید در کنار توجه به آخرت باشد تا از نظر معنوی نیز انسان رشد کند. "اندیشه کن" فرمانی تأکیدی است که به تعقل و تدبر در سرنوشت ابدی انسان اشاره دارد. علم بدون توجه به معاد و آخرت، ناقص است و معرفت واقعی آن است که انسان را از قید و بندهای دنیا رها کرده و به حقیقت جاوید سوق دهد.


جمع‌بندی:

این رباعی پیوند میان علم و تقوا را به زیبایی ترسیم می‌کند. کسب معرفت حقیقی نه‌تنها انسان را از لغزش‌های اخلاقی حفظ کرده و مقام او را ارتقا می‌دهد، بلکه باعث می‌شود همواره به آینده‌ی اخروی و سرنوشت ابدی خود توجه داشته باشد. پیام اصلی این رباعی آن است که علم زمانی ارزشمند است که همراه با تزکیه‌ی نفس و توجه به آخرت باشد.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

 

باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی صراط اسلام

صراط اسلام

از نور نبی، دین اسلام بس است
در راهِ علی، دین اسلام بس است
در وادی توحید، چراغی روشن
این نور جلی، دین اسلام بس است


شرح و تفسیر:

این رباعی به بیان جایگاه والای دین اسلام و نقش محوری پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) در هدایت انسان‌ها می‌پردازد. در هر بیت، جنبه‌ای از حقیقت اسلام و ارکان اساسی آن برجسته شده است.


بیت اول:

«از نور نبی، دین اسلام بس است»
در این مصرع، به جایگاه پیامبر اسلام (ص) به‌عنوان منبع اصلی هدایت و نور معنوی اشاره دارد. "نور نبی" به معنای حقیقت محمدیه است که سرچشمه‌ی همه‌ی خیرات و برکات معنوی است. پیامبر (ص) نه تنها آورنده‌ی شریعت، بلکه واسطه‌ی فیض الهی برای هدایت همه‌ی انسان‌هاست. این مصرع بیانگر آن است که هدایت کامل در پیروی از پیامبر (ص) نهفته است و این خود برای راه‌یافتن به حقیقت کافی است.


بیت دوم:

«در راهِ علی، دین اسلام بس است»
در این مصرع، بر اهمیت ولایت امام علی (ع) تأکید شده است. راه امام علی (ع)، راه عدالت، حقیقت و وفاداری به آموزه‌های پیامبر (ص) است. انتخاب عبارت "در راهِ علی" اشاره به مسیر حق و استمرار رسالت پیامبر (ص) در قالب ولایت دارد. این مصرع اشاره به این حقیقت دارد که پیروی از امام علی (ع) برای تحقق اسلام راستین و کامل ضروری است.


بیت سوم:

«در وادی توحید، چراغی روشن»
وادی توحید، به معنای سیر و سلوک در مسیر خداشناسی و یکتاپرستی است. "چراغ روشن" کنایه از هدایت و روشنگری است که توسط پیامبر (ص) و اهل‌بیت (ع) ارائه شده است. این مصرع نشان می‌دهد که در مسیر یکتاپرستی، نور هدایت پیامبر (ص) و اهل‌بیت (ع) راه را برای سالکان روشن می‌کند و مانع از گمراهی می‌شود.


بیت چهارم:

«این نور جلی، دین اسلام بس است»
"نور جلی" به معنای نور آشکار و واضح است که به روشنی و وضوح هدایت اسلام اشاره دارد. این نور همان حقیقت آشکار دین است که در تعالیم پیامبر (ص) و اهل‌بیت (ع) متجلی شده است. مصرع پایانی تأکید دارد که این نور روشن، که راهنمای مؤمنان است، برای هدایت کامل در دنیا و آخرت کافی و وافی است.


جمع‌بندی:

این رباعی از سه رکن اساسی دین اسلام سخن می‌گوید:
۱. رسالت پیامبر (ص) که سرچشمه‌ی نور و هدایت است.
۲. ولایت امام علی (ع) که ادامه‌ی مسیر نبوت و رمز پایداری دین است.
۳. توحید ناب که جوهره و حقیقت دین اسلام است و چراغ روشنگر سالکان راه حق محسوب می‌شود.

شاعر با زبانی ساده و عمیق، ارتباط این سه حقیقت را بیان کرده و نشان داده که اسلامِ حقیقی در پیروی از پیامبر (ص) و امام علی (ع) و درک حقیقت توحید خلاصه می‌شود.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

 

باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی صراط ایمان

صراط ایمان
رهزن ایمان تو اعمال توست
همره روز جزا افعال توست
آنچه کشتی، می‌کنی آن را درو
گر نباشد توشه‌ای، اشکال توست


شرح و تفسیر بیت‌ها:

بیت اول:
«صراط ایمان» به معنای راه و مسیر مستقیم ایمان است که مؤمنان را به سوی سعادت و قرب الهی هدایت می‌کند. در این بیت شاعر به این نکته اشاره دارد که عامل اصلی انحراف از مسیر ایمان، اعمال خود انسان است. یعنی این خود ما هستیم که با رفتار و کردار نادرست، از مسیر ایمان فاصله می‌گیریم.

بیت دوم:
در روز قیامت، اعمال و افعال ما همراه و ملازم ما خواهند بود. بر اساس آیات قرآن، هر عمل نیکی که انجام دهیم، برای خودمان است و هر بدی که انجام دهیم، بازگشت آن به خودمان خواهد بود (آیه ۷ سوره زلزله: «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»). شاعر با تأکید بر همراه بودن اعمال در روز جزا، به مخاطب هشدار می‌دهد که هیچ عملی از نظر خداوند پنهان نمی‌ماند و نتیجه آن در آخرت آشکار می‌شود.

بیت سوم:
در این بیت به اصل مهمی از سنت الهی یعنی قانون بازتاب اعمال اشاره می‌شود: «آنچه کشتی، می‌کنی آن را درو». این مضمون برگرفته از آیات قرآن است که هر کس نتیجه اعمال خود را خواهد دید (آیه ۳۰ سوره شوری: «وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ»). هر عملی که در دنیا انجام دهیم، در آخرت نتیجه و محصول آن را برداشت خواهیم کرد، چه خوب و چه بد.

بیت چهارم:
در این بیت شاعر به لزوم آمادگی برای آخرت اشاره می‌کند. اگر کسی برای سفر ابدی خود توشه‌ای از ایمان و عمل صالح فراهم نکرده باشد، مشکل از خود اوست. این مضمون برگرفته از آیات قرآن است که انسان باید برای آخرت ذخیره و زادراه فراهم کند (آیه ۱۱۰ سوره کهف: «فَمَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا»). شاعر تأکید می‌کند که اگر کمبودی در آخرت احساس شود، نتیجه‌ی غفلت و کوتاهی خود انسان است.


جمع‌بندی پیام شعر:

این شعر تأکید می‌کند که:
۱. اعمال انسان، تعیین‌کننده‌ی سرنوشت ایمانی او هستند.
۲. در روز قیامت، هیچ عملی پنهان نمی‌ماند و هر کس همراه با اعمال خود حاضر می‌شود.
۳. نتیجه‌ی اعمال انسان، چه خوب و چه بد، به خود او بازمی‌گردد.
۴. مسئولیت آماده‌سازی برای آخرت بر عهده خود انسان است و اگر کمبودی احساس شود، ناشی از غفلت و بی‌توجهی او خواهد بود.

این شعر دعوتی است به خودآگاهی، مراقبت از اعمال و آمادگی برای روز حساب که در آموزه‌های دینی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

 

باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی صراط احسان

صراط احسان
احسان رهِ عاشقان به سوی یار است
آن نور که در دلِ همه بیدار است
هر کس که رهِ مهر به مردم دارد
او منتظر روی خدا، دیدار است


شرح و تفسیر بیت‌ها:

بیت اول:
در این بیت، شاعر احسان (نیکی کردن) را به عنوان راه عاشقان به سوی معبود معرفی می‌کند. عاشقان حقیقی برای رسیدن به محبوب، از مسیر احسان عبور می‌کنند. این مضمون برگرفته از تعالیم اسلامی است که احسان نه تنها عملی اخلاقی، بلکه راهی به سوی خداوند است. در قرآن کریم (سوره نحل، آیه ۱۲۸) آمده است:
«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَالَّذِینَ هُمْ مُّحْسِنُونَ»
(خداوند با کسانی است که پرهیزکارند و نیکوکاران).
شاعر می‌گوید نیکی کردن پلی است که عاشقان را به محبوب ازلی و حقیقت مطلق می‌رساند.

بیت دوم:
این بیت به ماهیت معنوی احسان اشاره دارد. احسان، نوری الهی است که در وجود همه انسان‌ها قرار دارد. این نور، همان فطرت پاک انسانی است که انسان را به خیر، نیکی و عشق به دیگران فرا می‌خواند.
بر اساس آموزه‌های دینی، هر انسانی به‌طور ذاتی گرایش به نیکی و خیر دارد (سوره روم، آیه ۳۰: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا»).
شاعر این نور بیدار را نشانه‌ای از حضور الهی در دل انسان‌ها می‌داند که هر زمان بخواهند، می‌توانند آن را فعال کرده و در مسیر نیکی حرکت کنند.

بیت سوم:
این بیت بیان می‌کند که هر کس نسبت به مردم نیکی کند و با مهر و محبت با آنان رفتار نماید، در حقیقت به سوی خداوند گام برمی‌دارد.
در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است:
"الخلقُ عِیالُ اللهِ، فَأَحَبُّهُمْ إِلَی اللهِ أَنفَعُهُمْ لِعِیالِهِ"
(مردم خانواده خدا هستند و محبوب‌ترین افراد نزد خداوند، کسانی هستند که برای بندگانش سودمندترند).
بنابراین، مهرورزی و احسان به خلق، زمینه‌ساز دیدار با حق تعالی است.

بیت چهارم:
این بیت پیوند میان احسان و قرب الهی را ترسیم می‌کند. شاعر می‌گوید کسی که به مردم نیکی می‌کند، در واقع چشم‌انتظار دیدار خداوند است.
در عرفان اسلامی، احسان کردن نوعی سلوک معنوی است که انسان را به مشاهده‌ی جمال حق می‌رساند. اشاره‌ای به حدیث معروف دارد که پیامبر (ص) فرمود:
"الإِحْسَانُ أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ..."
(احسان آن است که خدا را چنان عبادت کنی که گویی او را می‌بینی).
بنابراین، هر عمل نیکی که از دل برآید، گامی است به سوی دیدار محبوب حقیقی.


جمع‌بندی پیام شعر:

۱. احسان، راه و وسیله‌ی عاشقان برای رسیدن به خداوند است.
۲. نیکی و محبت، نوری فطری است که در قلب همه انسان‌ها وجود دارد.
۳. مهربانی به مردم، نه‌تنها کمک به خلق، بلکه تقرب به خالق است.
۴. منتظران دیدار الهی کسانی هستند که در زندگی خود احسان و نیکی را سرلوحه‌ی کار خویش قرار می‌دهند.

این شعر دعوتی است به نیکی کردن از سر عشق، چرا که احسان، راهی است به سوی وصال معبود و مهرورزی با خلق، پلی است به سوی دیدار حق.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

 

باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی صراط ولایت

صراطِ ولایت

ولایت پرتوی از نورِ یار است
طریقِ وصلِ حق بی نور، تار است
نمازت با ولایت، رهنما شد
که راهِ بندگی دان، افتخار است


شرح و تفسیر:

این شعر، جایگاه والای ولایت را در مسیر بندگی و قرب الهی تبیین می‌کند. شاعر، با بیانی ساده و گویا، پیوند میان ولایت و هدایت معنوی را به تصویر کشیده و نشان داده است که بدون نور ولایت، راه رسیدن به خدا تاریک و گمراه‌کننده خواهد بود.


بیت اول:

«ولایت پرتوی از نورِ یار است»

در این مصرع، ولایت به‌عنوان پرتویی از نور الهی معرفی شده است. واژه‌ی "یار" به‌صورت ضمنی اشاره به ذات مقدس خداوند دارد. همان‌طور که پرتو، بخشی از نور اصلی است، ولایت نیز تجلی اراده و هدایت الهی است. این تعبیر، به حدیث معروف پیامبر (ص) اشاره دارد:
"من کنت مولاه فهذا علی مولاه"
که ولایت امیرالمؤمنین (ع) را پرتویی از ولایت الهی می‌داند.


بیت دوم:

«طریقِ وصلِ حق بی نور، تار است»

در این مصرع، شاعر تأکید می‌کند که راه رسیدن به حق و وصال الهی بدون نور ولایت تاریک و مبهم است. این مضمون ریشه در آموزه‌های قرآنی دارد؛ جایی که خداوند در آیه‌ی ۲۵۷ سوره‌ی بقره می‌فرماید:
"اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ"
(خداوند، ولی مؤمنان است و آنان را از تاریکی‌ها به سوی نور هدایت می‌کند).

از دیدگاه عرفانی، ولایت چراغ هدایت در مسیر پرپیچ‌وخم سیر و سلوک است. بدون این نور، انسان در تاریکی‌های جهل و گمراهی باقی می‌ماند.


بیت سوم:

«نمازت با ولایت، رهنما شد»

اینجا شاعر بر تأثیر ولایت بر قبولی اعمال تأکید دارد. نماز، به‌عنوان ستون دین، بدون پذیرش ولایت ناقص و بی‌اثر خواهد بود. حدیث معروف پیامبر (ص) تصدیق‌کننده‌ی این معناست:
"لا صلاةَ إلّا بولایةِ علیٍّ وأهلِ بیتِهِ"
(نمازی پذیرفته نیست مگر با ولایت علی (ع) و اهل‌بیت او).

نماز واقعی تنها زمانی به مقام هدایت‌گری می‌رسد که با معرفت و پذیرش ولایت همراه باشد.


بیت چهارم:

«که راهِ بندگی دان، افتخار است»

در این مصرع، ولایت به‌عنوان راه واقعی بندگی معرفی شده است. شاعر تأکید دارد که افتخار انسان در این است که بنده‌ی خدا باشد و این بندگی از مسیر ولایت تحقق می‌یابد. این معنا به روایت امام صادق (ع) نزدیک است که فرمودند:
"اوّلُ الدِّینِ مَعرِفَتُهُ وَ کَمالُ مَعرِفَتِهِ التَّصدیقُ بِهِ وَ کَمالُ التَّصدیقِ بِهِ التَّوحیدُ لَهُ وَ کَمالُ التَّوحیدِ نَفیُ الصِّفاتِ عَنهُ…"

بندگی خالصانه بدون راهنمایی ولیّ خدا ممکن نیست و افتخار مؤمن در این است که راه خود را از مسیر ولایت بیابد.


جمع‌بندی:
شاعر در این رباعی، جایگاه نورانی ولایت را در مسیر بندگی و هدایت به‌زیبایی ترسیم کرده است. ولایت، پرتوی از نور خداست و بدون آن، راه قرب و وصال تاریک و ناپیداست. اعمال عبادی، چون نماز، تنها با پیوند به ولایت به حقیقت و کمال خود می‌رسند و افتخار انسان در این است که با تمسک به ولایت، بنده‌ی واقعی خدا شود.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی