رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۲۶ مطلب در اسفند ۱۴۰۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

نغمه‌ی دعا
دل در پی مهر حق به شور افتاده
چشمم ز دعای شب به نور افتاده
ای خالق هر ذره به عالم وجود
بخشایش تو به هر حضور افتاده

 

این رباعی با عنوان "نغمه‌ی دعا" به حالت خضوع و خشوع در برابر خداوند و تاثیر دعا در زندگی انسان اشاره دارد. در ادامه، شرح هر مصرع را ارائه می‌دهم:

مصرع اول: "دل در پی مهر حق به شور افتاده"

در این مصرع، دل انسان در جستجوی محبت الهی به هیجان و شور آمده است. این شور و شوق نشانه‌ی اشتیاق قلبی به قرب الهی و احساس عشق و نیاز به خداوند است. دل مؤمن همواره در پی مهر و رحمت الهی آرامش می‌یابد.

مصرع دوم: "چشمم ز دعای شب به نور افتاده"

اینجا به نقش دعای شبانه در روشنی دل و بصیرت اشاره شده است. دعای شب، به‌ویژه در زمان سحر و خلوت شب، از بهترین زمان‌ها برای ارتباط با خداوند است. این نور، هم به معنای نور ظاهری و هم به معنای نور باطنی (بصیرت و آگاهی) تعبیر می‌شود.

مصرع سوم: "ای خالق هر ذره به عالم وجود"

این مصرع با خطاب مستقیم به خداوند، به عظمت و قدرت او در خلقت تمام موجودات و ذرات جهان اشاره دارد. خداوند، خالق همه چیز است و این نشان‌دهنده‌ی حضور او در کوچک‌ترین و بزرگ‌ترین اجزای عالم هستی است.

مصرع چهارم: "بخشایش تو به هر حضور افتاده"

در اینجا به گستردگی رحمت و بخشایش خداوند اشاره شده است. "هر حضور" می‌تواند به معنای هر موجود، هر لحظه و هر موقعیت باشد. این مصرع نشان می‌دهد که بخشش و لطف خداوند محدود به زمان یا مکان خاصی نیست و در همه‌جا جاری و ساری است.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

نغمه‌ی قرآن
بود قرآن کلام وحی یزدان
بر احمد نازل آمد این گلستان
کتاب معرفت، سرچشمهٔ نور
که افروزد چراغ فضل و ایمان

این ابیات به زیبایی جایگاه و ارزش قرآن کریم را توصیف می‌کنند. در ادامه شرح هر مصرع آمده است:

  1. نغمه‌ی قرآن بود قرآن کلام وحی یزدان
    در این مصرع، قرآن به «نغمه» تشبیه شده است. نغمه معمولاً به صدای خوش و دل‌نشین اشاره دارد که در اینجا به زیبایی و لطافت آیات قرآن اشاره دارد. «کلام وحی یزدان» تأکید می‌کند که قرآن سخن خداوند است که به‌صورت وحی بر پیامبر اسلام نازل شده است.

  2. بر احمد نازل آمد این گلستان
    منظور از «احمد»، حضرت محمد (ص) است که یکی از نام‌های ایشان «احمد» می‌باشد. قرآن به «گلستان» تشبیه شده که نشان‌دهنده‌ی سرسبزی، طراوت و زیبایی معنوی و محتوایی قرآن است. نزول قرآن بر پیامبر (ص) مانند روییدن گلستانی از معرفت و هدایت در دل جامعه‌ی جاهلیت آن زمان است.

  3. کتاب معرفت، سرچشمهٔ نور
    قرآن به‌عنوان «کتاب معرفت» معرفی شده است؛ یعنی کتابی که انسان را به شناخت خداوند، جهان و خود راهنمایی می‌کند. «سرچشمهٔ نور» نیز نشان‌دهنده‌ی این است که قرآن راهنمایی معنوی و روشن‌کننده‌ی مسیر هدایت و رهایی از تاریکی‌های جهل و گمراهی است.

  4. که افروزد چراغ فضل و ایمان
    در این مصرع، قرآن مانند چراغی تصویر شده که روشنایی می‌بخشد. «فضل» به معنای بخشش و احسان الهی است و «ایمان» نیز به اعتقاد قلبی به خداوند و دین اشاره دارد. قرآن با آموزش‌های خود می‌تواند انسان‌ها را به سمت کمالات اخلاقی و اعتقادی هدایت کند.

در مجموع، این ابیات قرآن را به‌عنوان کتابی الهی و پر از نور و معرفت معرفی می‌کنند که نقش مهمی در هدایت و تربیت انسان‌ها دارد.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

نغمه‌ی عشق
دل را به نسیم عشق تسلیم نما
هر لحظه ورا به عشق تقدیم نما
این باغ شکوفا ز هوای عشق است
دل را به خدا سپار و تعظیم نما

در این رباعی، نغمه‌ی عشق به‌عنوان تم اصلی مطرح شده است و هر مصرع پیامی عرفانی و الهی دارد.

  1. "دل را به نسیم عشق تسلیم نما"
    در این مصرع، «دل» به‌عنوان مرکز احساسات و معنویت انسان مورد خطاب قرار می‌گیرد. «نسیم عشق» استعاره‌ای از الهامات الهی و جذبات معنوی است که به آرامی و لطافت بر دل می‌وزد. تسلیم دل به این نسیم، نشان‌دهنده‌ی رها کردن خود در برابر محبت الهی و پذیرش کامل عشق خداوند است.

  2. "هر لحظه ورا به عشق تقدیم نما"
    این مصرع بر استمرار در عشق‌ورزی و اخلاص در هر لحظه تأکید دارد. «ورا» به «دل» اشاره دارد و شاعر توصیه می‌کند که هر لحظه دل خود را به عشق حقیقی تقدیم کنیم. این تقدیم کردن، نوعی فداکاری و ایثار است که انسان را به قرب الهی می‌رساند.

  3. "این باغ شکوفا ز هوای عشق است"
    شاعر زندگی و عالم هستی را به «باغ» تشبیه کرده که شکوفایی و زیبایی‌اش وابسته به «هوای عشق» است. عشق در اینجا نه تنها عامل حیات و رشد روحی انسان، بلکه علت اصلی زنده بودن و شادابی همه‌ی موجودات جهان است.

  4. "دل را به خدا سپار و تعظیم نما"
    نتیجه‌ی عشق ورزیدن، سپردن دل به خداوند و خضوع و خشوع در برابر اوست. «تعظیم» در اینجا نه فقط به معنای احترام ظاهری، بلکه به معنای تسلیم کامل و سرسپردگی در برابر عظمت الهی است.

به‌طور کلی، این رباعی پیامی عرفانی و الهی دارد و مراحل عشق‌ورزی را از پذیرش نسیم عشق تا تقدیم دل به خدا و تعظیم در برابر او به زیبایی به تصویر می‌کشد.

سراینده

دکتر علی رجالی


  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

نغمه‌ی معرفت
دل در طلب گوهر جان است هنوز
در عمق  وجود خود نهان است هنوز
این گوهر معرفت، تجلی ز خداست
از عشق و نوای دلستان است هنوز

 

در این رباعی، «معرفت» به‌عنوان گوهر گران‌بها و هدف نهایی دل معرفی شده است. هر مصرع نگاهی عمیق به ماهیت معرفت و ارتباط آن با عشق و تجلی الهی دارد.

  1. "دل در طلب گوهر جان است هنوز"
    دل، به‌عنوان مرکز احساسات و آگاهی، در جستجوی «گوهر جان» است. «گوهر جان» استعاره‌ای از معرفت و حقیقت وجودی انسان است. «هنوز» نشان می‌دهد که این طلب پایدار و مداوم است و دل همچنان در مسیر کمال و آگاهی قدم برمی‌دارد.

  2. "در عمق وجود خود نهان است هنوز"
    این مصرع به این نکته اشاره دارد که گوهر معرفت در عمق وجود انسان مخفی است. معرفت به‌صورت بالقوه در هر انسانی نهفته است، اما برای کشف آن باید به درون خود سفر کند. «نهان است هنوز» به نوعی بیانگر پرده‌برداری تدریجی و نیاز به سلوک و تلاش برای رسیدن به آن است.

  3. "این گوهر معرفت، تجلی ز خداست"
    شاعر معرفت را پرتوی از نور الهی می‌داند. معرفت نه تنها از جنس دانش ظاهری، بلکه نوعی الهام و تابش نور خداوند در دل سالک است. «تجلی ز خداست» نشان می‌دهد که معرفت حقیقی از جانب خداوند به انسان می‌رسد و حاصل فیض اوست.

  4. "از عشق و نوای دلستان است هنوز"
    معرفت از دل عاشقانه و نغمه‌ی دل‌نشین عشق الهی برمی‌خیزد. «نوای دلستان» می‌تواند به الهامات درونی و زمزمه‌های عشق خداوند در دل سالک اشاره داشته باشد. واژه «هنوز» نیز تداوم و پویایی این جریان عاشقانه را نشان می‌دهد.

به‌طور کلی، این رباعی رابطه‌ی عمیق میان معرفت، عشق و تجلی الهی را بیان می‌کند و دل را به‌عنوان جوینده‌ای عاشق و پیوسته در مسیر معرفت توصیف می‌کند.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

نغمه‌ی فنا
از خویش گذشتم، ره جانان دادند
در محفل عشق، نور یزدان دادند
چون خواجه‌ی این سرا، خدای احد است
در کوی فنا، اوج ایمان دادند

در این رباعی، شاعر به تجربه‌ی عرفانی و رسیدن به مقام فنا فی‌الله اشاره می‌کند. در ادامه، شرح هر مصرع را ارائه می‌دهم:

مصرع اول: "از خویش گذشتم، ره جانان دادند"
شاعر می‌گوید که از خودخواهی و نفس اماره رها شده و از هویت نفسانی خویش عبور کرده است. این عبور از خود، زمینه‌ساز راهیابی به سوی معشوق حقیقی، یعنی خداوند (جانان)، شده است. در عرفان، گذر از خود و فنا شدن در حق، از مراحل مهم سیر و سلوک است.

مصرع دوم: "در محفل عشق، نور یزدان دادند"
با ورود به محفل عشق الهی، شاعر از نور و تجلیات خداوندی بهره‌مند شده است. محفل عشق، تمثیلی از حالتی است که سالک در آن به وصال با حقیقت مطلق می‌رسد و نور الهی بر دل او تابیده می‌شود.

مصرع سوم: "چون خواجه‌ی این سرا، خدای احد است"
این مصرع تأکید بر توحید و یگانگی خداوند دارد. "سرا" به معنای جهان هستی و "خواجه" به معنای صاحب و مالک آن است. خداوند یکتا (احد) مالک حقیقی عالم است و هیچ شریکی در فرمانروایی او وجود ندارد.

مصرع چهارم: "در کوی فنا، اوج ایمان دادند"
شاعر در کوی فنا، یعنی جایی که هر چیز غیر از خداوند از بین می‌رود، به اوج ایمان و یقین دست یافته است. "فنا" در اصطلاح عرفانی به معنای محو شدن نفس و نیستی خود در مقابل وجود الهی است. این مرحله از مقامات بلند عرفانی و نشان‌دهنده‌ی بالاترین درجه‌ی ایمان و توحید است.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

رمز های موفقبت

موفقیت یک مفهوم چندبعدی و نسبی است که برای هر فرد معنای متفاوتی دارد. برخی موفقیت را در پیشرفت شغلی می‌بینند، برخی در رشد علمی و فکری، برخی در آرامش و رضایت درونی، و برخی در خدمت به دیگران. بااین‌حال، اصولی کلی وجود دارند که در موفقیت افراد، فارغ از نوع هدف، نقش کلیدی ایفا می‌کنند.

۱. داشتن هدف مشخص

بدون هدف، مسیر روشنی برای حرکت وجود ندارد. تعیین اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت به شما کمک می‌کند تا جهت‌گیری دقیقی داشته باشید. اهداف باید مشخص (Specific)، قابل‌اندازه‌گیری (Measurable)، دست‌یافتنی (Achievable)، مرتبط (Relevant) و زمان‌بندی‌شده (Time-bound) باشند (مدل SMART).

۲. برنامه‌ریزی و مدیریت زمان

موفقیت بدون برنامه‌ریزی امکان‌پذیر نیست. بسیاری از افراد مستعد به‌دلیل عدم مدیریت زمان و نداشتن برنامه مشخص، فرصت‌های رشد را از دست می‌دهند. برای برنامه‌ریزی مؤثر باید کارها را اولویت‌بندی کرد، زمان را بهینه مدیریت کرد و از ابزارهایی مانند تقویم، لیست کارها و تکنیک‌هایی مثل پومودورو و ماتریس آیزنهاور بهره برد.

۳. تلاش مستمر و پشتکار

بزرگ‌ترین تفاوت افراد موفق و ناموفق، میزان پشتکار آن‌هاست. موفقیت یک فرآیند تدریجی است و هر شکست، فرصتی برای یادگیری است. ادیسون هزار بار در ساخت لامپ شکست خورد اما گفت: «من هزار راه یاد گرفتم که کار نمی‌کنند!»

۴. یادگیری و بهبود مستمر

افراد موفق هرگز متوقف نمی‌شوند. مطالعه، تجربه، آموزش مهارت‌های جدید، و تحلیل عملکرد گذشته، آن‌ها را در مسیر رشد قرار می‌دهد. خواندن کتاب، شرکت در دوره‌های آموزشی، یادگیری از منتورهای موفق، و تحلیل تجارب گذشته، مسیر موفقیت را هموارتر می‌کند.

۵. باور به خود و تفکر مثبت

موفقیت ابتدا در ذهن شکل می‌گیرد. باور به خود و داشتن نگرش مثبت، شما را برای رسیدن به اهداف توانمند می‌کند. افراد موفق به‌جای تمرکز بر مشکلات، بر راه‌حل‌ها تمرکز دارند. آن‌ها به این جمله اعتقاد دارند: «اگر فکر کنید که می‌توانید، حق با شماست؛ اگر فکر کنید که نمی‌توانید، باز هم حق با شماست!»

۶. سازگاری با تغییرات و انعطاف‌پذیری

زندگی غیرقابل‌پیش‌بینی است و همیشه مطابق انتظار پیش نمی‌رود. افراد موفق انعطاف‌پذیرند و با تغییرات سازگار می‌شوند. توانایی انطباق با شرایط جدید، بهره‌گیری از فرصت‌های غیرمنتظره، و تغییر رویکرد در مواقع لازم، مهارت‌هایی ضروری در مسیر موفقیت‌اند.

۷. ارتباطات مؤثر و شبکه‌سازی

هیچ فردی به‌تنهایی موفق نمی‌شود. موفقیت، نتیجه تعاملات مؤثر با دیگران است. داشتن مهارت‌های ارتباطی قوی، ایجاد روابط کاری و شخصی مفید، همکاری با افراد باتجربه، و دریافت بازخوردهای سازنده، مسیر پیشرفت را هموار می‌کند.

۸. حفظ سلامت جسم و ذهن

یک ذهن سالم در یک بدن سالم قرار دارد. تغذیه مناسب، ورزش، استراحت کافی، و مدیریت استرس، بر کارایی و تمرکز تأثیر مستقیمی دارند. مدیتیشن، تمرینات تنفسی و خواب کافی، به افزایش بهره‌وری و عملکرد ذهنی کمک می‌کنند.

۹. استفاده از شکست‌ها به‌عنوان پله‌های رشد

شکست پایان راه نیست، بلکه فرصتی برای یادگیری و بهبود است. افراد موفق شکست‌های خود را تحلیل می‌کنند، از آن‌ها درس می‌گیرند و روش‌های جدیدی برای پیشرفت پیدا می‌کنند. مهم‌ترین اصل در مواجهه با شکست این است که آن را شخصی تلقی نکنید و از آن به‌عنوان سکوی پرتاب استفاده کنید.

۱۰. اقدام سریع و عمل‌گرایی

دانستن و برنامه‌ریزی کافی نیست؛ باید اقدام کرد. افراد موفق فرصت‌ها را می‌بینند و سریع‌تر از دیگران وارد عمل می‌شوند. تعلل و کمال‌گرایی افراطی، بزرگ‌ترین موانع موفقیت هستند. اصل «بهتر انجام‌شده تا کامل‌نشده» را باید سرلوحه‌ی کار قرار داد.

نتیجه‌گیری

موفقیت تنها رسیدن به هدف نیست، بلکه فرآیند رشد، یادگیری، و رضایت از زندگی است. مهم‌ترین نکته این است که موفقیت برای هر فرد معنای متفاوتی دارد و باید تعریف شخصی خود را از موفقیت پیدا کرد.

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

تحلیلی بر مسائل گوناگون

فهرست مطالب

۱.رمز های موفقیت

۲.نقش عرفان در زندگی

۳.شهرت شعرای بزرگ

۴.مفهوم شعر

۵.واژه های عرفانی

۶.برخی عرفای اسلامی

فصل اول

بخش اول

رمز های موفقبت

موفقیت یک مفهوم چندبعدی و نسبی است که برای هر فرد معنای متفاوتی دارد. برخی موفقیت را در پیشرفت شغلی می‌بینند، برخی در رشد علمی و فکری، برخی در آرامش و رضایت درونی، و برخی در خدمت به دیگران. بااین‌حال، اصولی کلی وجود دارند که در موفقیت افراد، فارغ از نوع هدف، نقش کلیدی ایفا می‌کنند.

۱. داشتن هدف مشخص

بدون هدف، مسیر روشنی برای حرکت وجود ندارد. تعیین اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت به شما کمک می‌کند تا جهت‌گیری دقیقی داشته باشید. اهداف باید مشخص (Specific)، قابل‌اندازه‌گیری (Measurable)، دست‌یافتنی (Achievable)، مرتبط (Relevant) و زمان‌بندی‌شده (Time-bound) باشند (مدل SMART).

۲. برنامه‌ریزی و مدیریت زمان

موفقیت بدون برنامه‌ریزی امکان‌پذیر نیست. بسیاری از افراد مستعد به‌دلیل عدم مدیریت زمان و نداشتن برنامه مشخص، فرصت‌های رشد را از دست می‌دهند. برای برنامه‌ریزی مؤثر باید کارها را اولویت‌بندی کرد، زمان را بهینه مدیریت کرد و از ابزارهایی مانند تقویم، لیست کارها و تکنیک‌هایی مثل پومودورو و ماتریس آیزنهاور بهره برد.

۳. تلاش مستمر و پشتکار

بزرگ‌ترین تفاوت افراد موفق و ناموفق، میزان پشتکار آن‌هاست. موفقیت یک فرآیند تدریجی است و هر شکست، فرصتی برای یادگیری است. ادیسون هزار بار در ساخت لامپ شکست خورد اما گفت: «من هزار راه یاد گرفتم که کار نمی‌کنند!»

۴. یادگیری و بهبود مستمر

افراد موفق هرگز متوقف نمی‌شوند. مطالعه، تجربه، آموزش مهارت‌های جدید، و تحلیل عملکرد گذشته، آن‌ها را در مسیر رشد قرار می‌دهد. خواندن کتاب، شرکت در دوره‌های آموزشی، یادگیری از منتورهای موفق، و تحلیل تجارب گذشته، مسیر موفقیت را هموارتر می‌کند.

۵. باور به خود و تفکر مثبت

موفقیت ابتدا در ذهن شکل می‌گیرد. باور به خود و داشتن نگرش مثبت، شما را برای رسیدن به اهداف توانمند می‌کند. افراد موفق به‌جای تمرکز بر مشکلات، بر راه‌حل‌ها تمرکز دارند. آن‌ها به این جمله اعتقاد دارند: «اگر فکر کنید که می‌توانید، حق با شماست؛ اگر فکر کنید که نمی‌توانید، باز هم حق با شماست!»

۶. سازگاری با تغییرات و انعطاف‌پذیری

زندگی غیرقابل‌پیش‌بینی است و همیشه مطابق انتظار پیش نمی‌رود. افراد موفق انعطاف‌پذیرند و با تغییرات سازگار می‌شوند. توانایی انطباق با شرایط جدید، بهره‌گیری از فرصت‌های غیرمنتظره، و تغییر رویکرد در مواقع لازم، مهارت‌هایی ضروری در مسیر موفقیت‌اند.

۷. ارتباطات مؤثر و شبکه‌سازی

هیچ فردی به‌تنهایی موفق نمی‌شود. موفقیت، نتیجه تعاملات مؤثر با دیگران است. داشتن مهارت‌های ارتباطی قوی، ایجاد روابط کاری و شخصی مفید، همکاری با افراد باتجربه، و دریافت بازخوردهای سازنده، مسیر پیشرفت را هموار می‌کند.

۸. حفظ سلامت جسم و ذهن

یک ذهن سالم در یک بدن سالم قرار دارد. تغذیه مناسب، ورزش، استراحت کافی، و مدیریت استرس، بر کارایی و تمرکز تأثیر مستقیمی دارند. مدیتیشن، تمرینات تنفسی و خواب کافی، به افزایش بهره‌وری و عملکرد ذهنی کمک می‌کنند.

۹. استفاده از شکست‌ها به‌عنوان پله‌های رشد

شکست پایان راه نیست، بلکه فرصتی برای یادگیری و بهبود است. افراد موفق شکست‌های خود را تحلیل می‌کنند، از آن‌ها درس می‌گیرند و روش‌های جدیدی برای پیشرفت پیدا می‌کنند. مهم‌ترین اصل در مواجهه با شکست این است که آن را شخصی تلقی نکنید و از آن به‌عنوان سکوی پرتاب استفاده کنید.

۱۰. اقدام سریع و عمل‌گرایی

دانستن و برنامه‌ریزی کافی نیست؛ باید اقدام کرد. افراد موفق فرصت‌ها را می‌بینند و سریع‌تر از دیگران وارد عمل می‌شوند. تعلل و کمال‌گرایی افراطی، بزرگ‌ترین موانع موفقیت هستند. اصل «بهتر انجام‌شده تا کامل‌نشده» را باید سرلوحه‌ی کار قرار داد.

نتیجه‌گیری

موفقیت تنها رسیدن به هدف نیست، بلکه فرآیند رشد، یادگیری، و رضایت از زندگی است. مهم‌ترین نکته این است که موفقیت برای هر فرد معنای متفاوتی دارد و باید تعریف شخصی خود را از موفقیت پیدا کرد.

بخش دوم

 

عرفان

مطالب عرفانی از جنبه‌های مختلف دارای ارزش‌های والایی هستند که می‌توان آن‌ها را در حوزه‌های معرفتی، اخلاقی، اجتماعی، و حتی هنری بررسی کرد. در ادامه، این ارزش‌ها را به‌صورت جامع‌تر توضیح می‌دهم:

۱. ارزش معرفتی (شناخت حقیقت هستی و خودشناسی)

یکی از مهم‌ترین اهداف عرفان، کمک به انسان برای شناخت خویشتن و حقیقت هستی است. عارفان معتقدند که "من عرف نفسه فقد عرف ربه" (هر که خود را بشناسد، پروردگارش را شناخته است). عرفان مسیر شناخت را از درون آغاز کرده و با سلوک معنوی، انسان را به درک عمیق‌تری از جهان، خدا و فلسفه‌ی هستی می‌رساند. این شناخت فراتر از عقل نظری است و به نوعی بینش شهودی منجر می‌شود.

۲. ارزش روانی و آرامش درونی

عرفان به انسان کمک می‌کند که از هیاهوی دنیا، اضطراب‌ها و نگرانی‌ها رهایی یابد. تعالیم عرفانی تأکید زیادی بر رهایی از دلبستگی‌های دنیوی، پذیرش تقدیر الهی، و زندگی در لحظه‌ی حال دارند که همه‌ی این‌ها منجر به آرامش روانی و تعادل روحی می‌شود. برای مثال، مولانا می‌گوید:
هر که را جامه ز عشقی چاک شد / او ز حرص و عیب کلی پاک شد
یعنی کسی که عشق حقیقی را تجربه کند، از دغدغه‌های مادی و تعلقات نفسانی رهایی می‌یابد.

۳. ارزش اخلاقی و تزکیه‌ی نفس

در عرفان، تأکید زیادی بر تهذیب اخلاق و مبارزه با صفات رذیله مانند خودخواهی، کبر، حسادت، و دنیاپرستی وجود دارد. عارفان باور دارند که رسیدن به حقیقت الهی بدون پاکی دل ممکن نیست. مفاهیمی مانند زهد، قناعت، ایثار، گذشت، و صبر از اصول اساسی عرفان هستند که باعث ارتقای شخصیت اخلاقی فرد می‌شوند.

۴. ارزش اجتماعی و تقویت همبستگی انسانی

عرفان علاوه بر اینکه فرد را به تزکیه‌ی درونی دعوت می‌کند، به همدلی، محبت و عشق به دیگران نیز سفارش می‌کند. دیدگاه عرفانی به نوعی نگاه وحدت‌گرایانه به جهان است که در آن، همه‌ی موجودات جلوه‌ای از حقیقت واحد الهی هستند. به همین دلیل، عارفان معمولاً نگاه محبت‌آمیز و مهربانانه‌ای به انسان‌ها دارند. سعدی این حقیقت را چنین بیان می‌کند:
بنی آدم اعضای یکدیگرند / که در آفرینش ز یک گوهرند
این نگاه، باعث کاهش تعصبات و افزایش نوع‌دوستی در جامعه می‌شود.

۵. ارزش ادبی و هنری

بسیاری از شاهکارهای ادبی جهان، از دل مفاهیم عرفانی برخاسته‌اند. در ادبیات فارسی، آثار بزرگانی چون مولانا، حافظ، عطار، سنایی، و شبستری سرشار از اشارات عرفانی است که نه‌تنها به زیبایی‌شناسی شعر کمک کرده، بلکه مفاهیم معنوی را به بهترین شکل به مخاطب انتقال داده است. عرفان، تخیل شاعرانه را تعالی می‌بخشد و باعث خلق تصاویری بدیع از عشق، وصال، فراق، فنا و بقا می‌شود.

۶. ارزش عملی و هدایت به عمل صالح

عرفان واقعی، تنها یک بحث نظری نیست، بلکه باید به زندگی عملی منجر شود. اگر کسی تنها به خواندن و گفتن از عرفان بسنده کند، اما در عمل تغییری در خود ایجاد نکند، این عرفان سطحی و بی‌اثر خواهد بود. عرفان حقیقی، فرد را به عمل صالح، خدمت به خلق، رعایت حقوق دیگران و دوری از خودبینی دعوت می‌کند. یکی از مهم‌ترین شاخص‌های عرفان عملی، اخلاص در عمل است، یعنی انجام کارها تنها برای رضای الهی و نه برای منافع شخصی.

۷. ارزش فلسفی و تعمیق اندیشه

مفاهیم عرفانی باعث طرح پرسش‌های عمیق فلسفی درباره‌ی حقیقت، هستی، مرگ، فنا، جاودانگی و نسبت انسان با خدا می‌شود. بسیاری از فیلسوفان مسلمان، مانند ابن‌عربی، ملاصدرا، و سهروردی، عرفان را در فلسفه‌ی خود وارد کرده‌اند و به مباحثی مانند وحدت وجود، عوالم هستی، و حقیقت عشق پرداخته‌اند. بنابراین، عرفان می‌تواند تفکر فلسفی را نیز غنا ببخشد.

۸. ارزش تربیتی و معنوی

آموزه‌های عرفانی نقش مهمی در تربیت انسان دارند. در تعالیم عرفانی، فرد تشویق می‌شود که به جای تمرکز بر ضعف‌های دیگران، به اصلاح خویش بپردازد و مسیر رشد معنوی خود را طی کند. این نگاه، انسان را از قضاوت‌های سطحی و تعصب‌های بی‌جا دور کرده و به رشد معنوی و اخلاقی سوق می‌دهد.

۹. ارزش درک و تجربه‌ی عشق حقیقی

عرفان، عشق را به عنوان محور اصلی حرکت انسان به سوی خدا معرفی می‌کند. عارفان عشق را نه صرفاً یک احساس، بلکه نیرویی الهی می‌دانند که انسان را از خودپرستی به خداپرستی می‌رساند. مولانا می‌گوید:
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست / تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
این نگاه عرفانی به عشق، می‌تواند نگرش انسان را به زندگی، روابط و حتی معنای وجود تغییر دهد.

نتیجه‌گیری

مطالب عرفانی نه‌تنها از جنبه‌ی فردی (خودشناسی، آرامش، تزکیه‌ی نفس) بلکه از جنبه‌ی اجتماعی (افزایش محبت، کاهش تعصبات، تقویت همبستگی) و هنری (ایجاد شاهکارهای ادبی و هنری) ارزشمند هستند. البته این ارزش زمانی محقق می‌شود که عرفان، صرفاً به صورت دانشی نظری باقی نماند، بلکه در عمل نیز تأثیرگذار باشد.

با توجه به اشعاری که سروده‌اید، کدام‌یک از این جنبه‌ها را بیشتر مورد توجه قرار داده‌اید؟

بخش سوم

 

 

 

شهرت و جهانی شدن اشعار مولانا، حافظ، سعدی و دیگر شاعران بزرگ فارسی‌زبان، دلایل گوناگونی دارد که به محتوای معنوی و انسانی، زیبایی زبانی، تأثیرگذاری فرهنگی، و ترجمه‌های موفق آن‌ها بازمی‌گردد. در ادامه، مهم‌ترین دلایل این امر را بررسی می‌کنیم:

۱. محتوای عمیق، جهان‌شمول و انسانی

یکی از مهم‌ترین دلایل شهرت این شاعران، مضامین فراگیر و انسانی آن‌هاست. آثارشان به مفاهیمی چون عشق، معرفت، اخلاق، عرفان، حکمت، شادی، رنج و حقیقت زندگی می‌پردازند که در همه دوران‌ها برای انسان‌ها جذاب و تأمل‌برانگیز بوده است.

  • مولانا: عشق الهی، سلوک عرفانی، و وحدت وجود را به شیوه‌ای بی‌نظیر بیان کرده است.
  • حافظ: در کنار عشق و عرفان، از رندی و نقادی اجتماعی سخن گفته است که در هر عصری مخاطب دارد.
  • سعدی: حکمت عملی، اخلاق اجتماعی، و رفتار انسانی را به ساده‌ترین و دل‌نشین‌ترین زبان ممکن مطرح کرده است.

این شاعران فراتر از یک فرهنگ و زبان خاص سخن گفته‌اند و به همین دلیل، آثارشان در سراسر جهان مخاطب دارد.

۲. سبک ادبی و هنری بی‌نظیر

اشعار این بزرگان از نظر زبان، ساختار و صنایع ادبی چنان برجسته‌اند که خواننده را جذب خود می‌کنند:

  • تصاویر زیبا و خیالی قوی (به‌ویژه در اشعار مولانا و حافظ)
  • موسیقی دلنشین و آهنگین بودن کلام (قالب‌های عروضی قوی)
  • ایهام و چندلایگی معنا (حافظ نمونه عالی این ویژگی است)
  • ایجاز و بیان ساده ولی عمیق (ویژگی برجسته سعدی در گلستان و بوستان)

این زیبایی ادبی موجب شده است که حتی کسانی که فارسی نمی‌دانند، بتوانند از آهنگ، لطافت و موسیقی کلام آن‌ها لذت ببرند.

۳. پیوند عمیق با عرفان و معنویت

به‌ویژه در مورد مولانا، حافظ و عطار، اشعارشان پر از معارف عرفانی و تجربه‌های روحانی است. بسیاری از مخاطبان در سراسر دنیا که به دنبال معنا، آرامش، و سلوک معنوی هستند، اشعار این بزرگان را منبع الهام خود یافته‌اند.

  • مولانا در غرب به‌عنوان بزرگ‌ترین شاعر عرفان عاشقانه شناخته می‌شود. تأکید او بر عشق و یگانگی خداوند، برای بسیاری از مخاطبان جذاب است.
  • حافظ، شاعر رمز و راز است. بسیاری از مفاهیم او چندلایه هستند و خواننده را به اندیشیدن و جستجوی حقیقت دعوت می‌کنند.
  • سعدی، شاعری است که اخلاق و معنویت را در زندگی روزمره جاری می‌سازد.

۴. تأثیرگذاری بر ادبیات و فلسفه جهان

این شاعران تنها در فرهنگ فارسی تأثیرگذار نبوده‌اند، بلکه بسیاری از اندیشمندان و ادیبان غربی و شرقی از آن‌ها الهام گرفته‌اند:

  • مولانا: تأثیر شگرف بر عرفان اسلامی و حتی روانشناسان غربی مانند کارل یونگ و اریک فروم گذاشته است.
  • حافظ: گوته، شاعر بزرگ آلمانی، چنان شیفته او شد که کتابی به نام دیوان غربی-شرقی به افتخار او نوشت.
  • سعدی: کتاب گلستان سعدی در قرن هجدهم میلادی در اروپا ترجمه شد و به‌عنوان یکی از منابع اصلی آموزش اخلاق مطرح شد.

۵. زیبایی موسیقیایی اشعار

وزن، قافیه، و لحن اشعار این شاعران آن‌چنان موزون و خوش‌آهنگ است که حتی بدون دانستن معنی، تأثیر عمیقی بر خواننده می‌گذارد. بسیاری از این اشعار در موسیقی سنتی ایرانی، ترکی و حتی غربی استفاده شده‌اند.

  • اشعار مولانا در قالب موسیقی صوفیانه اجرا می‌شود.
  • حافظ و سعدی از محبوب‌ترین شاعران برای آوازخوانان ایرانی و شرقی بوده‌اند.
  • غزل‌های فارسی در موسیقی هند و ترکیه نیز تأثیر گذاشته است.

۶. ترجمه‌های موفق و گسترش جهانی

یکی از دلایل مهم شهرت این شاعران در غرب، ترجمه‌های جذاب و موفق آثار آن‌هاست:

  • اشعار مولانا به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده است. ترجمه‌های "کُلمن بارکس" در آمریکا بسیار پرفروش شد.
  • حافظ از اولین شاعران فارسی بود که در قرن ۱۸ به زبان‌های اروپایی ترجمه شد.
  • بوستان و گلستان سعدی از اولین کتاب‌های فارسی بودند که وارد اروپا شدند.

ترجمه‌های موفق باعث شده‌اند که مخاطبان غیرایرانی نیز به این شاعران علاقه‌مند شوند.

۷. حمایت‌های تاریخی و فرهنگی

در طول قرن‌ها، پادشاهان و حاکمان بسیاری در گسترش و حفظ اشعار این بزرگان نقش داشته‌اند. همچنین، ادیبان، موسیقی‌دانان، و هنرمندان مختلف، آثار این شاعران را در قالب‌های گوناگون بازتولید کرده‌اند و این امر به ماندگاری و شهرت آن‌ها کمک کرده است.

۸. ایهام، رمز و راز، و چندلایگی اشعار

یکی از دلایلی که اشعار این بزرگان پس از قرن‌ها همچنان جذاب است، این است که هر خواننده‌ای بسته به درک و نگرش خود، معنای متفاوتی از آن دریافت می‌کند.

  • حافظ، سلطان ایهام و راز است. اشعار او هم عاشقانه است، هم عارفانه، هم انتقادی.
  • مولانا، با تمثیل‌ها و داستان‌هایش، حقایق عمیق عرفانی را در قالبی ساده بیان می‌کند.
  • سعدی، با سادگی، عمیق‌ترین حکمت‌ها را می‌آموزد.

این چندلایگی باعث شده که نسل‌های مختلف از زاویه‌ای جدید به اشعار آن‌ها نگاه کنند.

نتیجه‌گیری

شهرت و جهانی شدن اشعار مولانا، حافظ، سعدی و دیگر شاعران فارسی‌زبان نتیجه‌ی ترکیبی از محتوای معنوی و انسانی، زیبایی زبانی، موسیقی کلام، چندلایگی معانی، تأثیر فرهنگی، و ترجمه‌های موفق آن‌هاست. این شاعران فراتر از مرزهای زبانی و جغرافیایی، پیام‌هایی جهانی ارائه داده‌اند که همواره برای انسان‌ها جذاب و الهام‌بخش بوده است.

بخش چهارم

 

 

مقدمه‌ای بر تعریف شعر

شعر، حقیقتی است که در جامه‌ی خیال و موسیقی جلوه‌گر می‌شود. از دیرباز تاکنون، اندیشمندان و شاعران بسیاری کوشیده‌اند تا تعریفی جامع از شعر ارائه دهند، اما این گوهر گریزپا، هر بار از دستان تعریف‌کنندگان می‌گریزد و در جلوه‌ای نو رخ می‌نماید. برخی آن را کلامی خیال‌انگیز و موزون دانسته‌اند، برخی دیگر آن را بیان احساسات و عواطف انسانی خوانده‌اند، و گروهی نیز شعر را سخن روحانی و الهامی دانسته‌اند که از ژرفای درون انسان برمی‌خیزد.

به گفته‌ی شفیعی کدکنی، «شعر، گره‌خوردگی عاطفه و تخیل است که در زبانی آهنگین شکل گرفته است.» نیما یوشیج، پیشوای شعر نو، شعر را «یک قدرت حسی و ادراکی» می‌داند که به واسطه‌ی آن، مفاهیم و تصاویر، جان می‌گیرند و به بیان در می‌آیند. اخوان ثالث، آن را حاصل بی‌تابی آدمی در لحظاتی می‌داند که شعور نبوت بر او پرتو افکنده است.

اما شعر نه‌تنها زاده‌ی احساس و تخیل است، بلکه نوعی نظم پنهان در آن جریان دارد. از همین رو، می‌توان آن را همچون روح ریاضیات دانست، چراکه در عین لطافت، به نظمی درونی و حساب‌شده نیاز دارد. همان‌گونه که ریاضیات، زبان کشف حقیقت در جهان هستی است، شعر نیز زبان کشف حقیقت در عالم جان و معناست.

اگر بخواهیم شعر را در چهار بُعد اصلی بررسی کنیم، می‌توان گفت که شعر بر چهار پایه‌ی کلام، تخیل، عاطفه و موسیقی استوار است:

۱.

کلام: شعر، پیش از هر چیز، سخنی جهت‌دار و معنا‌دار است. واژه‌ها در شعر، صرفاً کنار هم چیده نمی‌شوند، بلکه با دقت و ظرافت انتخاب می‌شوند تا پیام و احساسی خاص را منتقل کنند.

۲.

تخیل: قدرت تصویرپردازی، یکی از ویژگی‌های اساسی شعر است. تخیل، به شعر جان می‌بخشد و آن را از سطح گفتار روزمره به یک تجربه‌ی زیباشناختی ارتقا می‌دهد.

۳.

عاطفه: شعر، پژواک احساسات انسانی است. از عشق و شور تا اندوه و حیرت، همه‌ی این احساسات، در شعر به بیانی هنری تبدیل می‌شوند.

۴.موسیقی: وزن عروضی در شعر کلاسیک و موسیقی درونی در شعر نو، هارمونی‌ای پدید می‌آورند که شعر را خوش‌ساز و دل‌نشین می‌کند.

در نهایت، شعر را می‌توان جریانی روح‌بخش دانست که از ژرفای اندیشه و احساس انسان برمی‌خیزد و با بهره‌گیری از تخیل و موسیقی، جهانی تازه در برابر چشمان مخاطب می‌گشاید. شعر، زبان رازهای نهفته‌ی هستی است، پلی میان دل و خرد، و روحی که در کالبد کلمات دمیده می‌شود.

در این مجموعه، اشعاری گرد آمده است که هر یک، تلاشی برای کشف این حقیقت‌اند. باشد که این سطرها، روشنی‌بخش جان خوانندگان باشد و لحظاتی از زیبایی و تأمل را برایشان به ارمغان آورد.

بخش پنجم

شاعران بسیاری در ادبیات فارسی به واژه‌ها و مفاهیم عرفانی پرداخته‌اند و از طریق شعر، معانی عمیق و رازآلود عرفان را بیان کرده‌اند. برخی از مهم‌ترین شاعران عرفانی عبارت‌اند از:

1. مولانا جلال‌الدین بلخی (رومی)

مولانا یکی از برجسته‌ترین شاعران عرفانی است که در آثار خود مانند مثنوی معنوی و دیوان شمس به‌طور گسترده به واژه‌ها و مفاهیم عرفانی پرداخته است. واژه‌هایی مانند عشق، فنا، بقا، سماع، وحدت، و حقیقت در اشعار او محوریت دارند.
نمونه:
«از عشق‌ست که در عالم، عصا مار شود
وز عشق‌ست که در دیده، شود خار، گُل»

2. حافظ شیرازی

حافظ، شاعر غزل‌سرای بزرگ، مفاهیم عرفانی را با زبان رمز و کنایه در غزلیات خود بیان کرده است. واژه‌هایی چون خرابات، پیر مغان، می، و رند نمادهای عرفانی هستند که در اشعار او دیده می‌شوند.
نمونه:
«دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند»

3. عطار نیشابوری

عطار در آثار برجسته‌ای همچون منطق‌الطیر، الهی‌نامه، و تذکرة‌الاولیاء مفاهیم عرفانی را به زیبایی به تصویر کشیده است. او از واژه‌های عرفانی مانند طریقت، حقیقت، عشق، شوق، و سلوک بهره می‌برد.
نمونه:
«راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آن‌جا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست»

4. سنایی غزنوی

سنایی را می‌توان پایه‌گذار شعر عرفانی فارسی دانست. در آثار او مانند حدیقة‌الحقیقه، واژه‌ها و مفاهیمی چون زهد، تقوا، معرفت، و توحید بارها دیده می‌شوند.
نمونه:
«هر که او بیدارتر، پر دردتر
هر که او آگاه‌تر، رخ زردتر»

5. شبستری (محمود شبستری)

شبستری در مثنوی گلشن راز با زبانی عمیق و فلسفی به تبیین مفاهیم عرفانی پرداخته است. واژه‌هایی همچون وحدت، توحید، کشف، شهود، و فنا از عناصر اصلی شعر اوست.
نمونه:
«جهان انسان شد و انسان جهانی
از این پاکیزه‌تر نبود بیانی»

6. خیام نیشابوری

هرچند خیام بیشتر به فلسفه و شک‌گرایی شناخته می‌شود، اما برخی از رباعیات او دارای مضامین عرفانی است که با واژه‌هایی چون راز، باده، و فنا پیوند دارد.
نمونه:
«اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین خط معما نه تو خوانی و نه من»

7. جامی (عبدالرحمان جامی)

جامی، شاعر و عارف نامدار قرن نهم هجری، در آثار خود مانند سبحه‌الابرار و یوسف و زلیخا به مضامین عرفانی پرداخته است.
نمونه:
«هر که را جامه ز عشق چاک شود
او ز غم‌های دو عالم پاک شود»

نتیجه‌گیری

این شاعران هر کدام با زبانی خاص و بیانی منحصر به فرد، واژه‌های عرفانی را به هنر شعر پیوند داده‌اند و دریچه‌ای تازه به جهان معنا گشوده‌اند. آثار آن‌ها هنوز هم منبع الهام و تفکر برای پژوهشگران عرفان و دوستداران شعر است.

بخش ششم

 

 

در اینجا لیستی کامل‌تر از عرفای برجسته اسلامی همراه با یک اثر مهم از هرکدام آورده شده است:

عرفای قرون اولیه اسلامی

  1. حسن بصری (۲۱-۱۱۰ هـ) – "رسائل و مواعظ" (مجموعه نامه‌ها و سخنان او)
  2. رابعه عدویه (۹۵-۱۳۵ هـ) – "مناجات و اشعار" (منتخب از اقوال او)
  3. سفیان ثوری (۹۷-۱۶۱ هـ) – "کتاب الزهد"
  4. ابراهیم بن ادهم (متوفی ۱۶۲ هـ) – "حکایات و اقوال"
  5. معروف کرخی (متوفی ۲۰۰ هـ) – "کلمات قصار"

عرفای قرون سوم و چهارم هجری

  1. بایزید بسطامی (۱۸۸-۲۶۱ هـ) – "شطحیات بایزید"
  2. ابوالحسن خرقانی (۳۵۲-۴۲۵ هـ) – "کلمات خرقانی"
  3. جنید بغدادی (۲۱۰-۲۹۷ هـ) – "رسائل جنید"
  4. حسین منصور حلاج (۲۴۴-۳۰۹ هـ) – "طواسین"
  5. شبلی نیشابوری (۲۴۷-۳۳۴ هـ) – "حکایات شبلی"

عرفای قرون پنجم و ششم هجری

  1. ابوسعید ابوالخیر (۳۵۷-۴۴۰ هـ) – "رباعیات و اسرار التوحید"
  2. شیخ احمد غزالی (۴۵۹-۵۲۰ هـ) – "سوانح العشاق"
  3. خواجه عبدالله انصاری (۳۹۶-۴۸۱ هـ) – "مناجات‌نامه"
  4. ابوحامد محمد غزالی (۴۵۰-۵۰۵ هـ) – "احیاء علوم‌الدین"
  5. سید علی همدانی (۷۱۴-۷۸۶ هـ) – "ذخیرة الملوک"

عرفای قرون هفتم و هشتم هجری

  1. فریدالدین عطار نیشابوری (۵۴۰-۶۱۸ هـ) – "منطق‌الطیر"
  2. شیخ نجم‌الدین کبری (۵۴۰-۶۱۸ هـ) – "فوائح الجمال و فواتح الجلال"
  3. محی‌الدین ابن عربی (۵۶۰-۶۳۸ هـ) – "فصوص الحکم"
  4. مولانا جلال‌الدین بلخی (۶۰۴-۶۷۲ هـ) – "مثنوی معنوی"
  5. شیخ سعدی شیرازی (۶۰۶-۶۹۱ هـ) – "گلستان"
  6. شیخ محمود شبستری (۶۸۷-۷۲۰ هـ) – "گلشن راز"

عرفای قرون نهم و دهم هجری

  1. عبدالرحمن جامی (۸۱۷-۸۹۸ هـ) – "نفحات الانس"
  2. شاه نعمت‌الله ولی (۷۳۱-۸۳۴ هـ) – "دیوان اشعار"

عرفای قرون یازدهم تا چهاردهم هجری

  1. ملا صدرا شیرازی (۹۷۹-۱۰۵۰ هـ) – "اسفار اربعه"
  2. شیخ احمد سرهندی (۹۷۱-۱۰۳۴ هـ) – "مکتوبات"
  3. سید حیدر آملی (۷۲۰-۷۹۴ هـ) – "جامع الاسرار و منبع الانوار"
  4. سید علی قاضی طباطبایی (۱۲۸۲-۱۳۶۶ هـ) – "شرح دعای سحر"
  5. علامه طباطبایی (۱۳۲۱-۱۴۰۲ هـ) – "رسالة الولایة"

این لیست بخشی از مهم‌ترین عرفای اسلامی را در بر می‌گیرد. اگر به عرفای خاصی علاقه دارید یا توضیح بیشتری درباره آثارشان می‌خواهید، بفرمایید.

همچنین:

امام خمینی (ره) نیز در زمره‌ی عرفای اسلامی قرار می‌گیرد. ایشان علاوه بر جایگاه فقهی و سیاسی، دارای آثار متعددی در حوزه‌ی عرفان نظری و عملی هستند. یکی از مهم‌ترین آثار عرفانی ایشان:

"مصباح‌ الهدایة الی الخلافة و الولایة"

این کتاب به مباحث عمیق عرفان نظری درباره‌ی مقام خلافت و ولایت در نظام هستی می‌پردازد و از مهم‌ترین آثار عرفانی امام خمینی به شمار می‌آید.

دیگر آثار عرفانی ایشان عبارت‌اند از:

  • شرح دعای سحر
  • سرّ الصلاه (معراج السالکین و صلاة العارفین)
  • آداب الصلاة
  • تفسیر سوره حمد

امام خمینی در عرفان، پیرو مکتب ابن عربی و ملاصدرا بود و در آثارش به‌ویژه در کتاب مصباح‌ الهدایة، مبانی وحدت وجود را تبیین کرده است.

 

۱. آیت‌الله حسن‌زاده آملی (۱۳۰۷-۱۴۰۰ ش)

ایشان از برجسته‌ترین عارفان معاصر بودند که در زمینه‌های عرفان، فلسفه و تفسیر قرآن تألیفات متعددی داشتند. یکی از مهم‌ترین آثار عرفانی ایشان:

"هزار و یک کلمه"

این کتاب مجموعه‌ای از نکات عمیق عرفانی، فلسفی و اخلاقی است که به تبیین مراتب سلوک و معارف الهی می‌پردازد.

دیگر آثار عرفانی مهم:

  • "دروس معرفت نفس"
  • "شرح فصوص الحکم ابن عربی"
  • "عیون مسائل نفس و معاد"

۲. آیت‌الله جوادی آملی (متولد ۱۳۱۲ ش)

ایشان از شاگردان برجسته علامه طباطبایی و از بزرگ‌ترین عرفای زنده هستند. مهم‌ترین اثر عرفانی ایشان:

"رحیق مختوم"

این کتاب، شرح مفصلی بر فصوص الحکم ابن عربی است که در آن، مبانی عرفان نظری و سیر و سلوک عرفانی بررسی شده است.

دیگر آثار عرفانی مهم:

  • "عرفان در قرآن"
  • "ادب فنای مقربان"
  • "تسنیم" (تفسیر عرفانی قرآن)

۳. آیت‌الله بهجت (۱۲۹۵-۱۳۸۸ ش)

ایشان عارفی واصل و اهل سلوک عملی بودند که بیشتر به عرفان عملی و سیر و سلوک شخصی اهمیت می‌دادند و کمتر در زمینه عرفان نظری و نوشتن کتاب فعالیت داشتند. یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایی که از سخنان ایشان گردآوری شده است:

"نکته‌های ناب"

این کتاب مجموعه‌ای از سخنان عرفانی و اخلاقی آیت‌الله بهجت است که شاگردان ایشان گردآوری کرده‌اند.

دیگر آثار مرتبط:

  • "زمزم عرفان" (سخنان ایشان در باب عرفان و سلوک)
  • "عرفان و عبادت"

آیت‌الله بهجت بیشتر اهل عمل به ذکر و مراقبه بودند و سلوک ایشان مبتنی بر تهجد، تقوا و ارتباط قلبی با خداوند بود.

 

، برخی از اساتید برجسته‌ی اخلاق و عرفان شیعه که در قید حیات بوده‌اند، عبارت‌اند از:

  1. آیت‌الله عبدالله جوادی آملی: ایشان از شاگردان برجسته‌ی علامه طباطبایی و امام خمینی بوده و در زمینه‌های فلسفه، تفسیر و عرفان تألیفات متعددی دارند.

  2. آیت‌الله سید محمدصادق روحانی: از مراجع تقلید شیعه که در زمینه‌های فقه، اصول و اخلاق فعالیت داشته و تألیفات متعددی دارند.

  3. حجت‌الاسلام شیخ رضا اصلانی: از شاگردان مرحوم شیخ علی سعادت‌پرور و حاج اسماعیل دولابی، که در زمینه‌ی اخلاق و عرفان فعالیت دارند.

 

آیت‌الله محمد ناصری دولت‌آبادی (۱۳۲۶–۱۴۰۲ ش) از عرفای معاصر و اساتید برجسته‌ی اخلاق در اصفهان بود. ایشان از شاگردان آیت‌الله بهجت و حاج شیخ مجتبی قزوینی بودند و در عرفان عملی، سیر و سلوک، و تهذیب نفس، توجه ویژه‌ای به نماز، دعا و توسل داشتند.

یکی از مهم‌ترین کتاب‌های گردآوری‌شده از سخنان ایشان:

"مواعظ آیت‌الله ناصری"

این کتاب شامل مجموعه‌ای از نکات اخلاقی، عرفانی و سیر و سلوکی ایشان است که شاگردان و نزدیکانشان گردآوری کرده‌اند.

دیگر آثار مرتبط:

  • "ره‌توشه سلوک"
  • "آداب نماز و انس با خدا"
  • "توصیه‌های اخلاقی"

ایشان در شهریور ۱۴۰۲ شمسی فوت نمودند.

 

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی

 



 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

قصیده نصیحت(۱)

باسمه تعالی

قصیده
نصیحت

هر سخن را بی‌سبب افشا مکن
چشم بینا گر نداری، وا مکن

راه حق، بی عشق، رهزن می‌شود
نور دانش را ز دل، حاشا مکن

گر نداری طاقت اندیشه‌ای
جان خود را بی سبب شیدا مکن

در قضاوت، وقت را ضایع مساز
حرف را بی فکر و بی‌معنا مکن

هر که عیب خویش را بنمود، یافت
نقد را تنها به غیر، افشا مکن
 

دوستی آیینه‌ی جان می‌شود
دل اگر بستی، دلت را وا مکن

 

سود دنیا، بی زیان آخرت
چون  سرابی هست، پس اغوا مکن

بی دلیل و حجت، ایمان را مجوی
بی تأمل، فتنه ای برپا مکن

علم، بی تقوا تو را رهزن کند
راه را بی نور آن، اجرا مکن

هر که در گفتار خود محکم‌تر است
حرف خود را با دروغ، معنا مکن

زندگی آیینه‌ی کردار ماست
چهره‌ی آن را به غم، رسوا مکن
 

رنج دنیا گر تو را طوفان شود 
موج‌هایش را ز خود، احیا مکن

راز خود را با هر اهل کوی مگو
سینه‌ی اسرار را، دریا مکن
 

قدر یاران را بدان در زندگی
مهربانی را ز دل فردا مکن

 

سخن از مهر و وفا بسیار هست
لیک در بی عملی ، خار مکن


هر که را اندیشه‌ی بیدار نیست

 در خطایش خیره شو، رسوا مکن

 

 

هر که خاموشی به حکمت برگزید
راز خود را با کسی افشا مکن

دوستی را چون گلی باید شناخت
با غرور و کبر، بی‌پروا مکن
 

هر که نان از رنج مردم خورده است
عمر خود بر این عمل یغما مکن
 

دشمنی با اهل معنا نارواست
دوست را با خوی بد رسوا مکن
 

حرف حق را گر نباشد گوش دل
عمر خود را صرف این دعوا مکن

 

زندگی گر لحظه‌ای مهمان توست
فرصتش را صرف هر بی‌جا مکن
 

هر که را اندیشه‌ای روشن‌تر است
با خیالاتِ غلط شیدا مکن

کینه را چون شعله‌ای سوزان شمار
لحظه‌ای در جان خود مأوا مکن

آبروی مردمان، گوهر بُوَد
حرمتش را با خطا، رسوا مکن

هر که دستی داد در راه کرم
لطف او را با خطا، سودا مکن

دوستی آیینه‌ی کردار ماست
آینه را با خطا، سیما مکن

چشم بدبین را مداوا کن نخست
تو دلت را خانه‌ی سودا مکن

 

راه حق، بی عشق حق، ناممکن است
عشق را بازیچه‌ی دنیا مکن

ای " رجالی"  نور دانش رهنماست
بی تامل، حرف بی پروا مکن

 

سراینده
دکتر  علی رجالی
۱۴۰۳/۱۲/۷

 


 


 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

قصیده نصیحت(۲)

باسمه تعالی
قصیده
نصیحت(۲)

عشق را بازیچه‌ی دنیا مکن
با هوس آغشته و رسوا مکن
 

زندگی آیینه‌ی افعال ماست
نقش آن را زشت یا زیبا مکن

 


 با دروغ و حیله هرگز همدمش

پس ز اصل خویش خود را وا مکن




 

راز دنیا را نمی‌دانی هنوز
پس قضاوت را ز پیش، امضا مکن

 

چون نسیمی بی‌خبر از موج و رود
بر حقیقت سایه‌ای بیجا مکن

هر که را اسرار دل در سینه نیست
راز خود را بر دلش پیدا مکن

 

با نگاهی می‌توان دل را گداخت
پس نگاهت را به هر کس وا مکن
 

هر که را آزاده بینی، محترم
بندگی جز پیش حق اجرا مکن

 

گر چراغی در دلت افروختند
نور آن را صرف هر شب‌زا مکن

 

 

گر ز دریا قطره‌ای حاصل شود
خرج لب‌های پر از سودا مکن

 

چشم دنیا گر نداری، غم مدار
چشم دل را جز به معنا وا مکن

 

گر حقیقت را ندیدی، صبر کن
سایه را با اصل خود، همتا مکن

 

گر حقایق را ندیدی، غم مخور

سایه را هم‌مرتبه‌ی معنا مکن

 

 

دوستی آیینه‌ی جان است و حسن
دل ز زنگار خطا، شیدا مکن
 

آن که را بینش بود، بیناست او
چشم جان را جز به حق، بینا مکن
 

عقل اگر راهت نماید سوی نور

با سیه‌دل همرهی هرجا مکن

 

گر زبانت در امان باشد ز شر
خانه‌ی دل را ز غم، مأوا مکن




 

با درون خویش اول صلح ساز

بر دلِ دیگر کسان غوغا مکن

 

 

علم را با جهل هم‌پیوند نیست
نور را با تیرگی، معنا مکن
 

چشمه‌ی دانش بود پاک و زلال
خویش را با وهم و شک، رسوا مکن

 

گر نداری صبر، عاقل کی بُدی؟
خشم را بر عقل خود، مولا مکن
 

دل اگر آرام شد، عقلش پدید
آتشی در جان خود، برپا مکن

 

هر که را نادان ببینی، نرم باش
جهل را با خشم خود، رسوا مکن

 

بر گلِ نادان مزن تیغِ نفاق
دشمنی را با ستم، معنا مکن
 

زندگی را گر بخواهی جاودان
عمر را در غفلت و سودا مکن

 

ره بجوی از معرفت در کوی عشق
دل به غیر از حضرت یکتا مکن

 

راز خود چون گوهرِ شب‌تاب دان
در میانِ دیگران رسوا مکن

 

چون سخن در جای خود شیرین شود،
حرف بی‌هنگام را هر جا مکن
 

دوستی را با صداقت پروران
رشته‌ی الفت ز هم، رسوا مکن

 

گر وفاداری به دل جاری شود
دوستی را لحظه‌ای حاشا مکن

 

هر که را رازی است در دل، محترم
ای "رجالی"، راز خود افشا مکن

 



 

سراینده
دکتر علی رجالی
۱۴۰۳/۱۲/۸

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

قصیده نصیحت(۳)

باسمه تعالی
نصیحت(۳)

زندگی را بر ستم، برپا مکن
گر نباشد حق تو، دعوا مکن

بر مدار عدل، ره پیدا نما
هرچه ناحق باشدش، امضا مکن
 

در قفس گر مانده‌ای، تدبیر کن
قفل را با آه خود، رسوا مکن
 

هر که را در بند دیدی، یاری‌اش
غفلت از حال دلِ شیدا مکن
 

هر کجا ظلمی ببینی، لب گشا
راه عدل آموز و بی‌پروا مکن

 

بند و زنجیر از دلت بیرون نما
بندگی را در جهان معنا مکن

 

بندگی تنها سزای کبریاست
بنده را تسلیم هر بلوا مکن

 

راز خلقت را ندانستی هنوز
پس سخن بی‌حجت و بیجا مکن
 

گر نباشد نور حق در جان تو
راه را بی‌راهنما، پیدا مکن
 

هر که را نیکی رساندی، بی‌طمع
بر عمل، منت ز خود افشا مکن
 

سایه‌ی لطف خدا بر عالم است
خویش را از مهر او، تنها مکن
 

عمر کوتاه است و فرصت بی‌ثبات
وقت خود را صرف هر رویا مکن
 

هر که را دیدی گرفتار بلا
در ره خدمت دمی حاشا مکن

 

زندگی را با صداقت نقش زن

حیله را با مهر، هم‌آوا مکن

 

 

گر صبوری هست راه زندگی
ناله را در سینه ات  مأوا مکن

 

آن که را صبر و رضا سرمایه شد
راه را بی حکمت و بینا مکن
 

بر کلام ناراوا مهر سکوت
حرف ناحق را به دل، معنا مکن
 

گر که دنیا بر تو تنگ آید چنان
سینه را از درد، بی‌پروا مکن

 

در بلا، صبر است درمانِ امید

 زخم را بی‌مرهمی، افشا مکن
 

 

گر خدا را بنده‌ای، تسلیم باش
زندگی را جز در او، معنا مکن

 

عشق را گر بی‌ریا جویی، بدان
دل به هر بیگانه‌ای شیدا مکن
 

عشق را گر بی‌ریا جویی، عزیز
دل به هر نااهل و ناپیدا مکن

 

گر بیاموزی حقیقت را ز دل
عشق را آلوده‌ی دنیا مکن

هر که را دیدی ز غم آشفته دل
راز دل را از نگاهش اخفا مکن

 

گر نگاهت رنگ شوقی می دهد
جام دل را بر غریبان وا مکن


 

عشق یزدان از هوس ها برتر است
راه را با خواهشت، شیدا مکن
 

گر دلت در آتش عشقش خموش
اشک را نذر غم دنیا مکن

 

عشق اگر راه تو را روشن کند
راه دل را بسته بر فردا مکن

 

 

عاشقان را امتحان ره می برند
پس گلایه ای " رجالی"، وا مکن

 

 

 

سراینده
دکتر علی رجالی

  • علی رجالی