رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۳۴ مطلب در اسفند ۱۴۰۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

شرحی بر حجاب قدرت

 

باسمه تعالی

حجاب قدرت
هر کس که اسیر هوس و جان باشد،
محبوسِ غرورِ دل و حرمان باشد.
در حُجبِ قَدَر، چشم نبیند حق را،
آن کس که به خود تکیه‌ی لرزان باشد.

شرح هر مصرع

 

این شعر  بر مفهوم «حجاب قدرت» تأکید دارد و به موانعی اشاره می‌کند که مانع دیدن حقیقت و حق می‌شوند. در ادامه، هر مصرع را جداگانه بررسی می‌کنم:

مصرع اول: هر کس که اسیر هوس و جان باشد،

این مصرع نشان می‌دهد که انسان‌هایی که در بند هوس‌های نفسانی و تمایلات مادی هستند، از درک حقیقت بازمی‌مانند. «هوس» اشاره به شهوات و خواسته‌های دنیوی دارد، و «جان» در اینجا می‌تواند به نفس اماره اشاره کند که انسان را به سمت خواسته‌های ناپایدار سوق می‌دهد.

مصرع دوم: محبوسِ غرورِ دل و حرمان باشد.

غرور دل، اشاره به خودبینی و تکبر دارد که انسان را از دیدن ضعف‌ها و نواقص خویش بازمی‌دارد. کسی که گرفتار این غرور باشد، دچار «حرمان» خواهد شد؛ یعنی از درک حقیقت و از الطاف الهی محروم می‌شود. این مصرع تأکید دارد که حجاب غرور، مانعی جدی در مسیر شناخت حق است.

مصرع سوم: در حُجبِ قَدَر، چشم نبیند حق را،

«حُجبِ قَدَر» به موانعی اشاره دارد که ناشی از قدرت و سلطه است. کسانی که در حجاب قدرت قرار دارند، حقیقت را نمی‌بینند؛ زیرا یا خود را بی‌نیاز از هدایت الهی می‌دانند، یا در چنان جایگاهی هستند که منافع شخصی، آن‌ها را از حقیقت دور می‌کند. این مصرع به خطرات ناشی از قدرت اشاره دارد که می‌تواند دیدگاه انسان را محدود کند.

مصرع چهارم: آن کس که به خود تکیه‌ی لرزان باشد.

تکیه‌ی لرزان به اعتماد ناپایدار به نفس اشاره دارد. کسی که به خود و توانایی‌های خویش بیش از حد متکی باشد، اما پایه‌ی این اتکا محکم نباشد، در نهایت دچار لغزش و سقوط خواهد شد. این مصرع بر ناپایداری قدرت‌های بشری و لزوم اتکا به حق تأکید دارد.

نتیجه:
این رباعی بر این نکته تأکید می‌کند که قدرت، غرور و هوس، حجاب‌هایی هستند که مانع درک حقیقت و شناخت حق می‌شوند. کسانی که خود را اسیر این امور کنند، نه تنها از درک حقیقت محروم می‌مانند، بلکه در نهایت دچار حرمان و سقوط خواهند شد.

سراینده

دکتر علی رجالی

سرا

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

شرحی بر حجاب مشیت

حجاب مشیت

آن راز که در پرده‌ی تقدیر بُوَد،
جز لطف خدا، کی به تغییر بُوَد؟
ما هر چه بکوشیم، نبینیم که چیست،
آن پرده ز حق، کی به تفسیر بُوَد؟

 

این رباعی به مفهوم «حجاب مشیت» پرداخته است که یکی از اسرار الهی و از حجاب‌های میان انسان و حقیقت است. در ادامه، هر مصرع را جداگانه شرح می‌دهم:

مصرع اول: آن راز که در پرده‌ی تقدیر بُوَد،

این مصرع به اسرار نهفته در تقدیر الهی اشاره دارد. «پرده‌ی تقدیر» نشان‌دهنده‌ی اراده‌ی پنهان خداوند در عالم است که انسان از درک کامل آن ناتوان است. آنچه در سرنوشت مقدر شده، در پس حجابی قرار دارد که جز خدا از حقیقت آن آگاه نیست.

مصرع دوم: جز لطف خدا، کی به تغییر بُوَد؟

در اینجا بیان می‌شود که هیچ چیزی جز لطف و اراده‌ی الهی قادر به تغییر تقدیر نیست. هرچند انسان تلاش کند، اما تغییر حقیقی تنها در دست خداوند است. این مصرع بر حاکمیت اراده‌ی الهی بر جهان و نقش لطف الهی در تحولات زندگی تأکید دارد.

مصرع سوم: ما هر چه بکوشیم، نبینیم که چیست،

در اینجا محدودیت ادراک انسانی مطرح می‌شود. انسان هرچقدر تلاش کند، نمی‌تواند حقیقت کامل تقدیر را درک کند. پرده‌ای از راز و رمز بر آینده و سرنوشت کشیده شده که تنها خداوند از آن آگاه است. این اشاره به ناتوانی عقل بشری در فهم تمام ابعاد مشیت الهی دارد.

مصرع چهارم: آن پرده ز حق، کی به تفسیر بُوَد؟

این مصرع تأکید می‌کند که پرده‌ی مشیت الهی را نمی‌توان با تفسیر و تحلیل بشری کنار زد. تنها خداوند است که از حقیقت این حجاب آگاه است و تا زمانی که خود اراده نکند، انسان نمی‌تواند به کنه آن پی ببرد. این اشاره به جایگاه تسلیم و رضا در برابر مشیت الهی دارد.

نتیجه:

این رباعی بر این حقیقت تأکید دارد که مشیت الهی رازی نهفته است که تنها با لطف خداوند قابل تغییر است. انسان نمی‌تواند با تلاش خود پرده از تقدیر بردارد، زیرا سرنوشت در دست خداوند است و فهم کامل آن فراتر از توانایی بشر است. بنابراین، تسلیم و توکل بر مشیت الهی راه درک آرامش حقیقی است.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

شرحی بر حجاب ازلی

حجاب ازلی

ما سایه‌ی آن پرده‌ی دیرینه شدیم،
کز فهمِ وجود، محو آئینه شدیم.
آیینه‌ی هستی ز عدم آغشته،
در پرده‌ی او محو و بی‌کینه شدیم.

این رباعی به مفهوم «حجاب ازلی» می‌پردازد، یعنی پرده‌ای که از ازل میان مخلوق و حقیقت وجود کشیده شده است. در ادامه، هر مصرع را شرح می‌دهم:

مصرع اول: ما سایه‌ی آن پرده‌ی دیرینه شدیم،

در اینجا اشاره به پرده‌ای دیرینه و ازلی شده است که همواره میان انسان و حقیقت وجود داشته است. «سایه» بودن ما نشان می‌دهد که حقیقت ما چیزی جز انعکاس ضعیفی از آن حقیقت اصلی نیست. این مصرع اشاره‌ای عمیق به حقیقت عالم و فاصله‌ی انسان از ذات الهی دارد.

مصرع دوم: کز فهمِ وجود، محو آئینه شدیم.

درک وجود حقیقی آن‌چنان ژرف و بی‌کران است که ما را در برابر آن محو و ناتوان از درک کامل آن ساخته است. «آیینه» در اینجا نمادی از حقیقت وجود است که ما در مقابل آن محو می‌شویم. این مصرع اشاره دارد که هرچه بیشتر در پی فهم هستی باشیم، بیشتر به ناتوانی خود پی می‌بریم.

مصرع سوم: آیینه‌ی هستی ز عدم آغشته،

این مصرع بیان می‌کند که هستی ما آمیخته با عدم است. یعنی وجود ما در برابر حقیقت مطلق، چیزی جز جلوه‌ای محدود و وابسته به عدم نیست. همان‌گونه که آیینه تصویر را منعکس می‌کند اما خود از آن بی‌بهره است، هستی ما نیز بازتابی ناقص از حقیقت مطلق است که در بستر عدم ظهور یافته است.

مصرع چهارم: در پرده‌ی او محو و بی‌کینه شدیم.

در نهایت، حقیقت ما در پرده‌ی الهی محو شده و در آن فانی گشته است. این مصرع می‌تواند اشاره‌ای به مفهوم فنا فی‌الله داشته باشد که در عرفان اسلامی مطرح است؛ یعنی وقتی انسان از خود رها شود و در ذات الهی مستغرق گردد، از هرگونه وابستگی و «کینه» (که می‌تواند نماد دوگانگی و جدایی از حقیقت باشد) پاک خواهد شد.

نتیجه:

این رباعی حجاب ازلی را توصیف می‌کند که مانع درک مستقیم ما از حقیقت وجود شده است. ما تنها انعکاسی از آن حقیقت هستیم و وجودمان با عدم آمیخته است. درک این حقیقت، ما را از خودمحوری رها می‌کند و به سوی فنا در حقیقت الهی هدایت می‌کند.

 


سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

شرحی بر حجاب ابدی

حجاب ابدی

رازی است که از پرده برون ناید هیچ،
حکمی است که از جان، فزون ناید هیچ.
ما در عدمیم، گرچه در هستی‌ایم،
کز پرده‌ی او، کس نگون ناید هیچ.

 

این رباعی به مفهوم «حجاب ابدی» اشاره دارد که رازی جاودانه و پرده‌ای همیشگی میان مخلوق و حقیقت مطلق است. در ادامه، هر مصرع را به تفصیل شرح می‌دهم:

مصرع اول: رازی است که از پرده برون ناید هیچ،

در اینجا به سرّی نهان و پوشیده اشاره شده است که هیچ‌گاه از پرده‌ی اسرار بیرون نمی‌آید. یعنی حقیقت غایی هستی آن‌چنان عمیق و دست‌نیافتنی است که هیچ مخلوقی توان درک کامل آن را ندارد. این مصرع نشان‌دهنده‌ی حجاب ابدی میان انسان و ذات الهی است که هرگز به‌طور کامل کنار نمی‌رود.

مصرع دوم: حکمی است که از جان، فزون ناید هیچ.

این مصرع به حکمت و قانون الهی اشاره دارد که بر جان و سرنوشت انسان حاکم است، اما انسان فراتر از آن نمی‌تواند برود. «فزون ناید» به این معناست که انسان نمی‌تواند از این حکم فراتر رود و از حدود تقدیر الهی عبور کند. این مصرع بر سرنوشت محتوم و ناتوانی بشر در تغییر مشیت ازلی تأکید دارد.

مصرع سوم: ما در عدمیم، گرچه در هستی‌ایم،

این مصرع یکی از مفاهیم کلیدی عرفانی را بیان می‌کند: بودنِ ما آمیخته با نبودن است. از یک سو، ما در جهان وجود داریم، اما از سوی دیگر، حقیقت ما چیزی جز فقر و نیاز محض در برابر هستی مطلق نیست. این مفهوم در عرفان اسلامی به «فقر وجودی» معروف است؛ یعنی وجود ما بدون تکیه بر حقیقت الهی، در اصل عدم است.

مصرع چهارم: کز پرده‌ی او، کس نگون ناید هیچ.

در اینجا بیان می‌شود که هیچ‌کس نمی‌تواند از این پرده‌ی ابدی الهی عبور کند. هیچ مخلوقی از این قانون ازلی مستثنی نیست و همگی در برابر حقیقت مطلق، محو و ناتوان‌اند. «نگون ناید» یعنی هیچ‌کس نمی‌تواند از این پرده بیرون آید و آن را کنار بزند.

نتیجه:

این رباعی به حجاب ابدی میان انسان و حقیقت مطلق اشاره دارد. این حجاب، سرّی است که هیچ‌گاه بر مخلوقات آشکار نمی‌شود، زیرا وجود ما در برابر ذات الهی، چیزی جز عدم نیست. در نهایت، هیچ‌کس قادر به عبور از این پرده‌ی ابدی نخواهد بود.

 

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

قصیده نصیحت(۷)

باسمه تعالی
نصیحت(۷)
 

راه حق را بی دلیل و بی نشان
  با گمان و با  هوس، پیدا مکن
 

گر نداری دانش و فضل و کمال
خود مبادا بی‌سبب، انشا مکن
 

آبروی مرد را چون جان شمر
پاس دار و بی‌جهت  افشا مکن

 

هر که را دیدی تهی‌دست و نزار

مهر او را هیچ کم‌تر جا مکن


 

نور حق در سینه‌ی پاکان بتافت
خانه ی تاریک را مأوا مکن
 

چون به باطل دم زند هر ناکسی
  پیش اهل دل، به او پروا مکن

 

هر که از حق گشت دور و بی‌قرار

با خرد در راه حق، دعوا مکن

 

عمر کوتاه است و دنیا بی‌وفا
دل بر این دنیای بی عقبا مکن

 

هر که را بخشندگی آیین اوست
از کرامت، مهر او، پیدا مکن

 

بر دهان بد سخن، مهر سکوت
حرف حق را غرق در املا مکن

 

 

زخم‌دل را با محبت مرهم است
مهر را از سینه‌ ات منها مکن
 

هر که را دیدی گرفتار غم است
دست او گیر و ز غم رسوا مکن
 

سایه‌ی لطف خدا بر ما بُوَد
این عطا را با گنه حاشا مکن

 

 

علم را با جان خود پیوند زن
زندگی را صحنه‌ی دعوا مکن
 

گر نداری در دلت نور خرد
راه خود را بسته بر بینا مکن
 

دانش و بینش چراغ راه توست
راه را تاریک با بلوا مکن
 

هر که را دیدی که اهل حکمت است
  طعنه بر اندیشه اش بیجا مکن
 

دانش ار باشد، سرافرازت کند
عمر خود را صرف سوداها مکن

 

علم اگر نورت شود، راهت دهد
عقل را تسلیم هر اغوا مکن
 

آنکه نادان است، در ظلمت بود
پس دلت را محو در رویا مکن

 


سرمایه ی جان است صبوری، قطعا
صبر را با بازیچه ی افوا مکن

 

 

گر که خواهی در بلا محکم شوی

ره به گرداب بلا پیدا مکن

 

هر که را دیدی که در رنج است و غم
طعنه بر احوال او بی جا مکن
 

زندگی بی‌صبر، زندانی بلاست
پس تو خود را در بلا پیدا مکن
 

گر که خواهی در خطر محکم شوی
خویش را تسلیم هر غوغا مکن

 

آنکه را دردی نباشد، ناتمام
پس دلت را غرق در رؤیا مکن
 

 


صبر را باید " رجالی" دل سپرد
حرف بی‌مبنا ز آن بر پا مکن


 

 


 

سراینده
دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

در اینجا به شرح هر یک از ابیات این قصیده‌ی آموزنده و اخلاقی می‌پردازم:

  1. راه حق را بی دلیل و بی نشان / با گمان و با هوس، پیدا مکن
    راه حق و حقیقت باید با دلایل منطقی و نشانه‌های روشن طی شود. استفاده از گمان و هوس در این مسیر باعث گمراهی می‌شود.

  2. گر نداری دانش و فضل و کمال / خود مبادا بی‌سبب، انشا مکن
    کسی که دانش و فضیلت ندارد، نباید بدون دلیل و آگاهی سخن بگوید یا ادعاهای بی‌پایه مطرح کند.

  3. آبروی مرد را چون جان شمر / پاس دار و بی‌جهت افشا مکن
    آبرو و حیثیت افراد همچون جانشان ارزشمند است و نباید بی‌دلیل و بی‌جهت آسیب ببیند.

  4. هر که را دیدی تهی‌دست و نزار / مهر او را هیچ کم‌تر جا مکن
    فقر و تهیدستی نباید باعث کاهش محبت به دیگران شود. انسان باید با همدلی و محبت با نیازمندان رفتار کند.

  5. نور حق در سینه‌ی پاکان بتافت / خانه‌ی تاریک را مأوا مکن
    نور حق در دل‌های پاک جلوه می‌کند. نباید دل تاریک و آلوده را جایگاه خود قرار داد.

  6. چون به باطل دم زند هر ناکسی / پیش اهل دل، به او پروا مکن
    وقتی افراد ناآگاه و بی‌ارزش سخنان باطل می‌گویند، نباید به آن‌ها توجه کرد، به‌خصوص در حضور اهل دل و حقیقت‌جویان.

  7. هر که از حق گشت دور و بی‌قرار / با خرد در راه حق، دعوا مکن
    کسانی که از حق دور شده‌اند، دچار اضطراب می‌شوند. نباید با خرد و عقل در راه حق با آن‌ها به مجادله پرداخت.

  8. عمر کوتاه است و دنیا بی‌وفا / دل بر این دنیای بی عقبا مکن
    دنیا فانی و ناپایدار است و نباید دل به آن بست و عمر کوتاه را در این دنیای بی‌ارزش تلف کرد.

  9. هر که را بخشندگی آیین اوست / از کرامت، مهر او، پیدا مکن
    انسان‌های بخشنده و بزرگوار را باید به کرامت و بزرگواری شناخت و نباید محبت خود را از آن‌ها دریغ کرد.

  10. بر دهان بد سخن، مهر سکوت / حرف حق را غرق در املا مکن
    برای افراد بدزبان بهتر است سکوت اختیار کرد و سخن حق را با بحث و جدل‌های بیهوده آلوده نساخت.

  11. زخم‌دل را با محبت مرهم است / مهر را از سینه‌ات منها مکن
    محبت بهترین درمان زخم‌های دل است و نباید محبت و مهربانی را از دل خود دور کرد.

  12. هر که را دیدی گرفتار غم است / دست او گیر و ز غم رسوا مکن
    به یاری غم‌دیدگان بشتاب و با کمک به آن‌ها از رسوایی و شکستنشان جلوگیری کن.

  13. سایه‌ی لطف خدا بر ما بُوَد / این عطا را با گنه حاشا مکن
    نعمت و لطف الهی همیشه بر ما جاری است. نباید با گناهان خود این لطف را انکار یا از بین برد.

  14. علم را با جان خود پیوند زن / زندگی را صحنه‌ی دعوا مکن
    باید دانش را با جان خود عجین کرد و زندگی را به جای میدان نزاع، به عرصه‌ای برای رشد و تعالی تبدیل کرد.

  15. گر نداری در دلت نور خرد / راه خود را بسته بر بینا مکن
    اگر خودت از خرد و بینش بهره‌مند نیستی، راه روشن و هدایتگر را برای دیگران که بینش دارند، مسدود نکن.

  16. دانش و بینش چراغ راه توست / راه را تاریک با بلوا مکن
    دانش و بینش همچون چراغی است که راه زندگی را روشن می‌کند و نباید با فتنه و آشوب آن را تاریک ساخت.

  17. هر که را دیدی که اهل حکمت است / طعنه بر اندیشه‌اش بی‌جا مکن
    به اندیشه و حکمت اهل خرد احترام بگذار و به آن‌ها طعنه نزن.

  18. دانش ار باشد، سرافرازت کند / عمر خود را صرف سوداها مکن
    دانش موجب عزت و سربلندی انسان می‌شود. نباید عمر خود را در امور بیهوده و خیالات واهی صرف کرد.

  19. علم اگر نورت شود، راهت دهد / عقل را تسلیم هر اغوا مکن
    اگر علم نور راهت شود، تو را هدایت می‌کند. نباید عقل خود را به هر فریب و اغوایی تسلیم کرد.

  20. آنکه نادان است، در ظلمت بود / پس دلت را محو در رویا مکن
    نادانی باعث می‌شود فرد در تاریکی بماند. نباید دل خود را با خیالات و اوهام مشغول کرد.

  21. سرمایه‌ی جان است صبوری، قطعا / صبر را با بازیچه‌ی افوا مکن
    صبر سرمایه‌ی ارزشمند جان است و نباید آن را با حرف‌ها و شایعات بی‌ارزش به بازی گرفت.

  22. گر که خواهی در بلا محکم شوی / ره به گرداب بلا پیدا مکن
    برای قوی شدن در برابر مشکلات، نباید خود را عمداً در موقعیت‌های خطرناک و مشکل‌ساز قرار داد.

  23. هر که را دیدی که در رنج است و غم / طعنه بر احوال او بی جا مکن
    باید به کسانی که در رنج و غم هستند احترام گذاشت و به حال آن‌ها طعنه نزد.

  24. زندگی بی‌صبر، زندانی بلاست / پس تو خود را در بلا پیدا مکن
    زندگی بدون صبر و تحمل، همچون زندانی از بلاها و مشکلات است. نباید خود را در این وضعیت قرار داد.

  25. گر که خواهی در خطر محکم شوی / خویش را تسلیم هر غوغا مکن
    برای قوی شدن در خطرات، نباید خود را به هر آشوب و غوغایی بسپاری.

  26. آنکه را دردی نباشد، ناتمام / پس دلت را غرق در رؤیا مکن
    کسی که درد و رنجی را تجربه نکرده باشد، به کمال نرسیده است. نباید دل را با رؤیاهای بی‌اساس فریب داد.

  27. صبر را باید "رجالی" دل سپرد / حرف بی‌مبنا ز آن بر پا مکن
    برای رسیدن به کمال باید صبر پیشه کرد و از گفتن سخنان بی‌پایه پرهیز کرد.

این قصیده با نگاهی عمیق به اخلاق، عرفان و حکمت زندگی، مجموعه‌ای از نصایح ارزشمند را با بیانی ساده و شیوا ارائه می‌دهد.

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

شرح ابیات «نصیحت (۴)»

 سراینده: دکتر علی رجالی

باسمه تعالی

قصیده(۳۷۷) نصیحت(۴)

در این قصیده، شاعر با بیان نکات اخلاقی و نصایح حکیمانه، به مخاطب خود می‌آموزد که چگونه در زندگی به راه راست و سالم گام بردارد و از اشتباهات و آفات روحی بپرهیزد. هر بیت از این قصیده به یک موعظه و دستور العمل در باب رفتار و تعامل با دیگران و دنیای مادی اشاره دارد.

تفسیر و شرح ابیات:

  1. راز مردم، بی‌جهت، افشا مکن / عیب مردم مشمر و رسوا مکن
    این بیت به اهمیت حفظ حرمت و آبروی دیگران اشاره دارد. نباید رازها و عیوب مردم را آشکار کرد و از آن‌ها برای رسوا کردن دیگران استفاده نمود.

  2. گر نداری دست یاری، پا مکش / ورنه درمانی، نمک بر جا مکن
    اگر نمی‌توانی کمک کنی، بهتر است که دخالت نکنی. تنها به نظر خود مشغول نباش و خود را در امور دیگران وارد نکن.

  3. زندگی گر لحظه‌ای شیرین شود / دل بر این دنیای بی‌پروا مکن
    دنیای فانی و گذرا نباید شما را فریب دهد. در برابر لذت‌های آن فریب نخورید و دل به آن نبندید.

  4. گر نداری معرفت در راه حق / پای خود بر غیر آن هرجا مکن
    اگر به معرفت صحیح نرسیده‌ای، در راه‌های اشتباه و غیر حق قدم نگذار. گمراهی می‌تواند به خطرات جبران‌ناپذیری منجر شود.

  5. دور این دنیای فانی گشته‌ای / خواب آن را خانه‌ی رویا مکن
    به یاد داشته باش که این دنیا فانی است و نباید در آن مانند یک خواب دل خوش کنی. دلبستگی به دنیا بی‌ثمر است.

  6. گر گرفتی گنج دنیا را ز چرخ / دل به آن هرگز مبند و جا مکن
    حتی اگر دنیا به تو ثروت و دارایی بدهد، دل به آن نبند. دنیا همچون گنجی است که به زودی از دست می‌رود.

  7. ثروت دنیا اگر در دست توست / دل بدان مشغول و بی‌پروا مکن
    حتی اگر در دنیا ثروتی در دست داری، نباید تمام توجه و انرژی خود را صرف آن کنی.

  8. گر شود نا مهربانی سوی دوست / رشته‌ی الفت ز هم، دعوا مکن
    اگر با دوستت برخوردی ناخوشایند داشتی، سعی کن از دلخوری‌ها جلوگیری کنی و دعوایی برپا نکن.

  9. هر که را دنیا کند غافل ز حق / مهر و تقوا بر دلش معنا مکن
    اگر کسی از دنیای فریبنده غافل است و از حقیقت دور شده، نباید در دل خود از او مهر و تقوا جستجو کنی.

  10. هر چه را بینی فنا گردد بشر / غصه‌های بی‌سبب، افشا مکن
    همه چیز در این دنیا فناپذیر است. پس چرا برای چیزهایی که از بین می‌روند غصه بخوری؟ به بیهوده‌گویی و افشای غم‌ها پرداخته نشود.

  11. گر نمودی بر کسی کار نکو / اجر آن را با ریا افشا مکن
    اگر کار خوبی انجام داده‌ای، آن را به رخ دیگران نکش. نیکوکاری باید بی‌ریا باشد.

  12. گر ندانی قدر لبخندی ز عشق / دل ز مردم بی‌سبب شیدا مکن
    اگر نتوانی حقیقت محبت را درک کنی، بی‌جهت دل به مردم نسپار و از محبت‌های سطحی پرهیز کن.

  13. مهربانی گر به دل مأوا گرفت / این صفت را خرج هر بی جا مکن
    مهربانی که در دل است، باید در جاهای مناسب و با دقت خرج شود. نباید مهربانی را بی‌دلیل و در موقعیت‌های نابجا صرف کرد.

  14. گر بدی دیدی، به نیکی لب گشا / با بدان، خود را برابر جا مکن
    اگر با کسی بدی دیدی، با نیکی پاسخ بده و با کینه در دل آن را جواب نده. همچنین نباید خود را با بدکاران هم‌سطح کنی.

  15. هر که را آرامشی بخشیده حق / با دل آسوده‌اش، غوغا مکن
    اگر کسی به تو آرامش داده است، نباید با رفتارهای ناپسند او را در تنگنا و آشوب قرار دهی.

  16. گر کسی بر جان تو زخمی زند / کینه را در سینه، بر فردا مکن
    اگر کسی به تو صدمه‌ای زده، کینه‌ورزی را از دل بیرون کن و آن را برای فردا نگه ندار.

  17. خوب دیدن خصلت پیغمبران / زشت را در دیگران پیدا مکن
    باید دیدگاه خود را به‌گونه‌ای تغییر دهی که مانند پیامبران، خوبی‌ها را در دیگران بیابی و از پیدا کردن زشتی‌ها پرهیز کنی.

  18. گر به راهی سخت و دشوار آمدی / پای خود را سست در صحرا مکن
    اگر در زندگی به مسیری دشوار وارد شدی، تسلیم نشو و از راه درست و استوار دست برندار.

  19. هر که را دیدی پر از اندوه و غم / طعنه بر جان و دلش هرجا مکن
    نباید به کسانی که در غم و اندوه هستند طعنه بزنی و در دل آن‌ها زخمی بیافکنی.

  20. زندگی پر پیچ و خم باشد ز رنج / صبر را از سینه‌ی خود، وا مکن
    در زندگی چالش‌ها و سختی‌ها همیشه وجود دارند، بنابراین باید صبر را در دل خود حفظ کنی و آن را رها نکن.

  21. گر که سختی بر دل و صورت زند / چهره را با اشک خود، شیدا مکن
    در هنگام سختی‌ها و مصیبت‌ها نباید به خود و دیگران ناراحتی و رنج نشان بدهی.

  22. هر که را صبر و تحمل پیشه کرد / حکمتی را بی‌سبب سودا مکن
    فردی که صبر می‌کند و تحمل دارد، به حقیقتی از حکمت خواهد رسید. نباید بدون دلیل بر چیزی اشتغال داشته باشی.

  23. گر خدا را در دلت مأوا دهی / دل به غیر از رحمتش شیدا مکن
    اگر خدا را در دل خود جای دهی، نباید دل به چیزی غیر از رحمت خدا ببندی.

  24. دوستی گر بی‌ریا و صادق است / راه آن را بسته بر دنیا مکن
    دوستی که صادق و بی‌ریا باشد، باید راه او را از دنیای فانی جدا کند و از تعلقات دنیا دور باشد.

  25. گر نداری عهد خود را استوار / دل به هر بیگانه‌ای شیدا مکن
    اگر نتوانی عهد خود را نگه داری، نباید دل به بیگانه‌ای بسپاری که وفای به عهد ندارد.

  26. هر که را دیدی ز یار خود به درد / قصه‌ی دل را بر او افشا مکن
    اگر کسی از دوستانت در رنج است، نباید درد دل خود را با او در میان بگذاری.

  27. رنج دنیا را "رجالی" ره مبر / دیده را در حسرت فردا مکن
    در این بیت، شاعر خود را "رجالی" معرفی می‌کند و تأکید می‌کند که نباید در رنج‌های دنیوی غرق شد و نباید در حسرت روزهای آینده زندگی کرد.

این قصیده پر از نکات اخلاقی است که به ما می‌آموزد در زندگی باید در مسیر اخلاق و انسانیت گام برداریم و از اعمالی که موجب فساد روح می‌شود، دوری کنیم.

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

قصیده

نصیحت(۵)

 در اینجا به شرح همه‌ی اشعار پرداخته‌ام.

بیت 1:

گر نداری دست یاری، درد را افشا مکن

زخمِ بی‌مرهم نماند، بر نمک حاشا مکن

شرح:
در این بیت، شاعر به احتیاط در ابراز درد و رنج خود اشاره می‌کند. در صورتی که قادر به کمک و حمایت دیگران نیستید، نیازی به بیان مشکلات و دردهای خود ندارید، زیرا این افشاگری تنها موجب آسیب بیشتر به خود و دیگران می‌شود. «نمک پاشیدن بر زخم» در واقع اشاره به ایجاد رنج بیشتر است، به معنای آسیب زدن به خود یا دیگران در شرایط دردناک است.

بیت 2:

زندگی گر پیچ و خم دارد بسی

صبر را از سینه‌ی خود وا مکن

شرح:
این بیت به مسأله صبر در مواجهه با سختی‌های زندگی اشاره دارد. زندگی با مشکلات و پیچیدگی‌هایی همراه است، اما در برابر این مشکلات، صبر را از دست ندهید. به عبارت دیگر، در سختی‌ها نباید تسلیم شویم و باید از صبر خود محافظت کنیم.

بیت 3:

راز مردم چون گلی در سایه است

دست خود بر برگ آن بی‌جا مکن

شرح:
شاعر در اینجا به احترام به حریم خصوصی افراد اشاره می‌کند. راز و مسائل شخصی دیگران باید در سایه بماند و ما حق نداریم وارد این حریم شویم و آن را افشا کنیم. مانند گل‌هایی که در سایه رشد می‌کنند، رازهای دیگران باید محفوظ بمانند.

بیت 4:

زندگی چون موج دریا بگذرد

دل بر این طوفان بی‌پروا مکن

شرح:
زندگی همچون موجی در دریا است که در حال گذر است و به سرعت تغییر می‌کند. نباید دل خود را به این تغییرات و طوفان‌های زندگی بسپاریم و باید در برابر مشکلات بی‌پروا و بدون ترس عمل کنیم.

بیت 5:

راه حق را گر ندانی، ره مزن

در طریق باطلان مأوا مکن

شرح:
اگر راه درست و حق را نمی‌شناسی، نباید اقدام به پیمودن آن کنی. همچنین، نباید در مسیر باطل قرار بگیری و خود را در آن به دام بیندازی. در اینجا، شاعر از انسان می‌خواهد که از جهل و گمراهی دوری کند و در مسیر درست قرار گیرد.

بیت 6:

گر شدی آواره‌ی این خاک و دیر

دل در این خواب گران، شیدا مکن

شرح:
اگر در زندگی خود دچار سردرگمی و آوارگی شدی، نباید دل خود را در خواب غفلت و بی‌توجهی غرق کنی. در اینجا، شاعر هشدار می‌دهد که در شرایط سخت و آشفته، نباید تسلیم افسردگی یا انفعال شویم.

بیت 7:

گنج دنیا را گرفتی؟ دل مبند

عاقبت آن جز غباری جا مکن

شرح:
شاعر به انسان هشدار می‌دهد که به دنیای مادی دل نبندد. هر چیزی که در این دنیا می‌گیری، بالاخره از بین می‌رود و در نهایت جز غبار چیزی باقی نمی‌ماند. در واقع، اشاره به فانی بودن دنیا و گذرا بودن آن است.

بیت 8:

گر جهان را بر کف خود داشتی

دست در امواج غفلت‌ها مکن

شرح:
حتی اگر دنیا را در دستان خود داشته باشی، نباید در آن غرق شوی و در امواج غفلت و فراموشی قرار بگیری. این بیت تأکید دارد بر اینکه حتی در صورت برخورداری از همه‌چیز، باید هوشیاری و آگاهی خود را حفظ کرد و از غفلت دوری جست.

بیت 9:

گر ز کس نامهربانی دیده‌ای

رشته‌ی الفت ز هم، یکجا مکن

شرح:
اگر از کسی بی‌مهری دیده‌ای، نباید رشته‌ای از محبت و الفت را میان خود و آن فرد قطع کنی. به این معنا که نباید روابط خود را به‌راحتی خراب کنی و باید در برابر بی‌مهری‌ها صبر و شکیبایی پیشه کنی.

بیت 10:

هر که را دنیا ز حق غافل کند

مهر تقوا را در او پیدا مکن

شرح:
این بیت به معنای دوری از کسانی اشاره دارد که تحت تأثیر دنیا و مادیات از راه حق منحرف شده‌اند. آن‌هایی که از تقوا و دیانت بی‌خبرند، باید از محبت و دوستی نسبت به آنها دوری جست.

 

بیت 11: چون که هر چیزی فنا گردد چو مرگ

غصه را با اشک خود هم‌پا مکن

شرح:
در این بیت، شاعر به یادآوری فنا بودن همه چیز در این دنیا اشاره می‌کند. همان‌طور که مرگ همه چیز را از بین می‌برد، نباید در غم و اندوه چیزی که از دست می‌دهیم غرق شویم. بلکه باید در برابر مصائب با صبر برخورد کنیم و از افکار منفی دوری جوییم.

بیت 12:

گر نمودی بر کسی احسان پاک

چون نسیم آید ز تو، افشا مکن

شرح:
اگر به کسی احسان و کمک کردی، نباید آن را افشا کنی و در پی جلب توجه باشی. همان‌طور که نسیم به آرامی می‌آید و می‌رود، کارهای نیکو باید به طور پنهانی انجام شوند، نه اینکه به آن‌ها فخری بزنیم یا از آن بهره‌برداری کنیم.

بیت 13:

مهربانی گر به دل مأوا گرفت

قدر آن را کم شمر، حاشا مکن

شرح:
وقتی مهربانی در دل شما جا می‌گیرد، نباید ارزش آن را کم شمرده و به راحتی از آن بگذرید. مهربانی یک نعمت ارزشمند است که باید آن را در قلب خود نگه داریم و از آن برای ارتباطات مثبت و سازنده استفاده کنیم.

بیت 14:

گر بدی دیدی، ز خوبی کم مگو

جان خود را غرق در سودا مکن

شرح:
این بیت به اهمیت دوری از منفی‌نگری اشاره دارد. اگر بدی دیدی، نباید آن را بزرگ کرده و از خوبی‌ها بگویی، زیرا تمرکز بیش از حد بر روی بدی‌ها باعث می‌شود که قلب و ذهن ما از شادی و آرامش دور شود. در اینجا شاعر تأکید دارد که نباید در افکار منفی غرق شویم.

بیت 15:

هر که را حق داده آرامش ز فضل

خواب او را با غمت رسوا مکن

شرح:
اگر کسی به فضل و آرامش خداوند دست یافته است، نباید با غم و نگرانی‌های خود او را بی‌قرار و آشفته کنی. در اینجا، شاعر به اهمیت حفظ آرامش دیگران و جلوگیری از ایجاد مزاحمت برای آن‌ها اشاره دارد.

بیت 16:

گر کسی بر جان تو خاری نشاند

زخم آن را در دلت فردا مکن

شرح:
اگر کسی به شما آسیب و درد وارد کرد، نباید در دل خود آن درد را نگه داری و اجازه دهی که در طول زمان تبدیل به زخمی عمیق شود. بهتر است که هرگونه رنج و آسیب را به فراموشی بسپاریم و اجازه ندهیم که بر روح ما تأثیر منفی بگذارد.

بیت 17:

چشم پاکان در همه زیبایی است

نقص مردم بی‌سبب افشا مکن

شرح:
چشم کسانی که قلب پاک دارند، همواره زیبایی‌های جهان را می‌بینند و از کینه و انتقام دور هستند. نباید نقص‌ها و اشتباهات دیگران را به طور بی‌دلیل فاش کنیم، زیرا این کار فقط باعث آسیب به روابط انسانی می‌شود.

بیت 18:

گر شدی در راه سخت و بی‌نشاط

دل به طوفان‌های بی‌مهبا مکن

شرح:
زمان‌هایی در زندگی وجود دارند که مسیر سخت و دشوار است. در این شرایط، نباید دل خود را به طوفان‌های بی‌مهار و بی‌منطق بسپاریم. باید با درک و آگاهی از مسیر خود ادامه دهیم و در برابر چالش‌ها شکیبایی نشان دهیم.

بیت 19:

گر که سختی شعله زد بر جان تو

دیدگان را غرق در دریا مکن

شرح:
وقتی که مشکلات و سختی‌ها همچون شعله‌ای بر جان شما می‌زنند، نباید در آن‌ها غرق شوید و از خود بی‌خود شوید. در برابر مشکلات، باید خود را حفظ کرده و به جای غرق شدن در دریا، به راه حل‌ها و آرامش‌های درونی توجه کنیم.

بیت 20:

هر که صبر و حلم را پیمانه کرد

گوهرت را بی‌جهت، یغما مکن

شرح:
صبر و حلم گوهری گرانبها هستند که نباید به راحتی از دست بروند. وقتی که صبر و تدبیر را به کار می‌بریم، باید از آن‌ها به درستی استفاده کنیم و آن را بی‌دلیل و بی‌هدف به هدر ندهیم.

بیت 21:

گر خدا را در دل خود جا دهی

دل به غیر از مهر او، شیدا مکن

شرح:
اگر خداوند را در دل خود جای دهی، نباید دل خود را به کسی یا چیزی غیر از او بسپاری. مهر و محبت به خداوند باید در دل جای گیرد و از محبت‌های دنیا دور شویم.

بیت 22:

دوستی گر بی‌ریا و پاک بود

دل بر آن آلوده‌ی دنیا مکن

شرح:
وقتی که دوستی بی‌ریا و پاک است، باید آن را گرامی داشته و در آن غرق شویم. اما نباید دل خود را به دنیا و امور مادی بسپاریم، چرا که در این صورت ممکن است از اصل دوستی و محبت منحرف شویم.

بیت 23:

گر نداری عهد و پیمان در مصاف

دل به هر بیگانه‌ای، تنها مکن

شرح:
اگر در موقعیت‌های سخت و دشوار دچار شک و تردید در وفای به عهد خود هستی، نباید به هر بیگانه‌ای اعتماد کنی و دل خود را به آن‌ها بسپاری. باید در شرایط سخت از کسانی که قابل اعتماد هستند کمک بگیریم.

بیت 24:

گر کسی از یار خود در ماتم است

زخم او را با سخن رسوا مکن

شرح:
اگر کسی از دوستان یا نزدیکان شما در غم و ماتم است، نباید درد و رنج او را با حرف‌های بی‌مورد و سخنان تند افشا کنید. به جای آن باید درک و همدلی نشان دهید و به او آرامش بخشید.

بیت 25:

رنج دنیا را رجالی، کم شمار

چشم خود بر حسرت فردا مکن

شرح:
رنج‌های دنیا را نباید بیش از حد بزرگ کنیم و باید در نظر داشته باشیم که آن‌ها گذرا هستند. همچنین نباید چشم خود را به آینده و حسرت‌های احتمالی متمرکز کنیم، بلکه باید در حال زندگی کنیم.


بیت 26: هر که را حق داده آرامش ز فضل خواب او را با غمت رسوا مکن

شرح:
اگر کسی از فضل خداوند آرامش یافته است، نباید او را با غم و نگرانی‌های خود آشفته کنید. باید از تأثیرات منفی خود بر دیگران جلوگیری کرده و سعی کنیم آن‌ها را آرامش بخشیم.

 

 

بیت 27: گر کسی بر جان تو خاری نشاند
زخم آن را در دلت فردا مکن

شرح:
اگر کسی به شما آسیب یا ظلمی وارد کرد و شما دچار رنج و درد شدی، نباید این زخم را در دل خود نگه داری و اجازه دهی که با گذر زمان به زخمی عمیق تبدیل شود. در واقع، شاعر می‌خواهد بگوید که باید از رنج‌های گذشته رها شویم و در آن‌ها غرق نشویم، بلکه آن‌ها را فراموش کرده و آرامش خود را باز یابیم.

بیت8 2: چشم پاکان در همه زیبایی است
نقص مردم بی‌سبب افشا مکن

شرح:
کسانی که دل پاک دارند و با نیت خالص به جهان نگاه می‌کنند، در هر چیزی زیبایی می‌بینند و از آن لذت می‌برند. این بیت به ما می‌آموزد که نباید بدون دلیل و بدون در نظر گرفتن شرایط، نقص‌ها و معایب دیگران را فاش کنیم. زیرا این کار نه تنها مفید نیست، بلکه باعث آسیب به روابط انسانی می‌شود.

بیت 29: گر شدی در راه سخت و بی‌نشاط
دل به طوفان‌های بی‌مهبا مکن

شرح:
زمان‌هایی در زندگی پیش می‌آید که مسیر زندگی دشوار و سخت می‌شود. در این شرایط، نباید از درگیری‌های احساسی و طوفان‌های ذهنی بی‌هدف و بی‌مهار پیروی کنیم. باید با عقلانیت و صبر راه خود را ادامه دهیم و از کشمکش‌های بی‌دلیل پرهیز کنیم.

بیت 30: گر که سختی شعله زد بر جان تو
دیدگان را غرق در دریا مکن

شرح:
وقتی که مشکلات و سختی‌ها به شما آسیب می‌زنند و همچون شعله‌ای سوزان بر جان شما می‌تابند، نباید در این مشکلات غرق شوید و دیدگان خود را به افکار منفی و نگرانی‌های بی‌پایان بسپارید. در برابر سختی‌ها باید آرامش خود را حفظ کنیم و اجازه ندهیم که غم و درد، همه وجود ما را تسخیر کند.

بیت 31: هر که صبر و حلم را پیمانه کرد
گوهرت را بی جهت، یغما مکن

شرح:
صبر و حلم گوهری گرانبها هستند که نباید به راحتی از دست بروند. هنگامی که این ویژگی‌های باارزش در شما شکل می‌گیرند، باید آن‌ها را به درستی نگهداری کنید و از آن‌ها بی‌جهت استفاده نکنید یا به دیگران اجازه ندهید که آن‌ها را از شما بگیرند.

بیت 32: گر خدا را در دل خود جا دهی
دل به غیر از مهر او، شیدا مکن

شرح:
اگر خداوند را در دل خود جای داده‌ای و به محبت او دل بسته‌ای، نباید دل خود را به چیزی یا کسی غیر از او بسپاری. محبت به خداوند باید در دل شما اولویت داشته باشد و هرگونه محبت دنیوی و غیرالهی نباید جایگاه او را در دل شما تضعیف کند.

بیت 33: دوستی گر بی‌ریا و پاک بود
دل بر آن آلوده‌ی دنیا مکن

شرح:
اگر دوستی پیدا کردی که بی‌ریا و پاک باشد، باید دل خود را به او بسپاری و از دنیا و مسائل مادی دوری کنی. دوست واقعی که از قلب پاک و بدون آلایش دنیا به شما محبت می‌کند، باید گرامی داشته شود. این بیت به ما یادآوری می‌کند که دوستی‌های پاک و حقیقی بسیار ارزشمند هستند.

بیت 34: گر نداری عهد و پیمان در مصاف
دل به هر بیگانه‌ای، تنها مکن

شرح:
اگر در مواجهه با مشکلات و سختی‌ها به خود ایمان ندارید و در پیمان‌ها و عهدها دچار شک و تردید هستید، نباید دل خود را به هر بیگانه‌ای بسپارید. این اشاره‌ای به احتیاط در روابط است و یادآوری می‌کند که وقتی در شرایط دشوار قرار داریم، بهتر است از اعتماد بی‌پایه و اساس به دیگران بپرهیزیم.

بیت 35: گر کسی از یار خود در ماتم است
زخم او را با سخن رسوا مکن

شرح:
اگر کسی از دوستان یا نزدیکان شما در غم و ماتم است، نباید با سخنان تند و بی‌ملاحظه زخم او را بیشتر کنید. باید در چنین شرایطی همدرد و دلگرم کننده باشیم تا او احساس تنهایی نکند. سخنان تند و آزاردهنده در این موقعیت‌ها بی‌فایده است و تنها درد و رنج طرف مقابل را بیشتر می‌کند.

بیت 36: رنج دنیا را رجالی، کم شمار
چشم خود بر حسرت فردا مکن

شرح:
شاعر در این بیت به ما توصیه می‌کند که رنج‌ها و مشکلات زندگی را کمتر بشماریم و آن‌ها را بزرگ نکنیم. همچنین باید از حسرت خوردن برای آینده پرهیز کنیم. زندگی باید در حال و در لحظه‌ی کنونی تجربه شود، نه در آرزوهای بی‌پایان برای فردا. باید یاد بگیریم که در شرایط سخت، از هر فرصتی برای رشد و پیشرفت استفاده کنیم.

خلاصه:
در این مجموعه ابیات، شاعر به مفاهیم انسانی چون صبر، مهربانی، دوری از افشاگری، و توجه به ارزش‌های اخلاقی و روحانی پرداخته است. از ما می‌خواهد که در مواجهه با سختی‌ها و مشکلات، به جای غرق شدن در اندوه و نگرانی، آرامش و صبر را پیشه کنیم و در روابط خود با دیگران صداقت و محبت بی‌ریا را رعایت کنیم.


سراینده:
دکتر علی رجالی
۱۴۰۳/۱۲/۱۰

 

 

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

۶.تجلی در قلوب
هر که زِ توحید، شرابی چشید
در ره  معشوق، سرابی ندید
دل چو زِ انوار حقیقت گرفت
محرمِ اسرار صوابی بدید

 

  1. هر که زِ توحید، شرابی چشید
    این مصرع به کسی اشاره دارد که از حقیقت توحید (یعنی یگانگی خداوند) لذت برده است. "شراب" در اینجا نماد لذت و صفای معنوی است که فرد از درک توحید به دست می‌آورد. این شراب نه تنها نمادی از سرمستی جسمی بلکه نوعی باده معنوی است که از تجربه‌ی توحید حاصل می‌شود.

  2. در ره معشوق، سرابی ندید
    این مصرع بیانگر این است که فرد در مسیر عشق الهی (که معشوق در اینجا خداوند است) دیگر هیچ گونه فریب یا توهمی نمی‌بیند. سراب معمولاً اشاره به چیزهایی دارد که واقعیت ندارند و در اینجا به معنای دورویی‌ها و فریب‌هایی است که از دیدگاه معنوی از آن‌ها فارغ شده است.

  3. دل چو زِ انوار حقیقت گرفت
    در این مصرع، بیان می‌شود که زمانی که دل فرد از نور حقیقت پر می‌شود، یعنی وقتی که فرد به درک و شناختی عمیق از حقیقت رسیده، قلب او روشن و آگاه می‌شود. این نور همان آگاهی و معرفت است که قلب انسان را به خدا نزدیک‌تر می‌کند.

  4. محرمِ اسرار صوابی بدید
    در این بخش، فردی که در درک حقیقت و نورانیت قدم برداشته، به محرم اسرار الهی تبدیل می‌شود و از این رو، درک درستی از "صواب" (درستی و حقیقت) پیدا می‌کند. این اسرار همان حقایق عمیق و پنهان از دیدگاه انسان‌های عادی است که فقط کسانی که به حقیقت رسیده‌اند، قادر به درک آن‌ها هستند.

 



alirejali.blog.ir

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

تجلی انوار
نورِ خدا در دلِ عشاق شد
محوِ تجلّی، دلِ مشتاق شد
هر که ز انوارِ خدا بهره برد
غرقِ حقیقت، چو آفاق شد

  1. نورِ خدا در دلِ عشاق شد
    این مصرع به این معناست که نور الهی در دل کسانی که عاشق خداوند هستند، نفوذ کرده است. "عشاق" اشاره به افرادی دارد که تمام وجودشان به محبت و عشق به خداوند معطوف است و این عشق باعث می‌شود که نور الهی در دل آن‌ها بتابد.

  2. محوِ تجلّی، دلِ مشتاق شد
    در این مصرع، "محوِ تجلی" به این معناست که دل مشتاق و عاشق، به‌طور کامل در نور تجلی خداوند محو و غرق می‌شود. این تجلی همان ظهور و آشکار شدن صفات خداوند در دل فرد است. دلِ مشتاق در این حالت دیگر هیچ‌چیز جز نور الهی را نمی‌بیند و تمام توجهش به خداوند معطوف است.

  3. هر که ز انوارِ خدا بهره برد
    در این مصرع گفته می‌شود که هر کسی که از نور الهی بهره‌مند شود، به معنی کسانی است که درک و معرفت خود را از خداوند گرفته‌اند و از این نور معنوی استفاده کرده‌اند. بهره‌برداری از انوار الهی یعنی دریافت الهام و آگاهی‌هایی که از جانب خداوند به دل‌ها می‌تابد.

  4. غرقِ حقیقت، چو آفاق شد
    این مصرع بیانگر این است که کسی که از انوار خدا بهره می‌برد، در حقیقت غرق می‌شود، به‌گونه‌ای که تمام عالم هستی برای او روشن و آگاهانه می‌شود. "آفاق" اشاره به گستره‌های وسیع عالم است که برای چنین فردی به‌گونه‌ای آشکار می‌شود که انگار تمام عالم به حقیقت واحد و الهی تبدیل می‌شود. این فرد در درک حقیقت و نور خداوند چنان غرق می‌شود که همه‌چیز برایش روشن و واضح می‌گردد.



alirejali.blog.ir

  • علی رجالی