باسمه تعالی
غزل
کربلا(۱)
خاک دشت کربلا چون عنبر است
آسمانش کعبهی دل، مَحشر است
کربلا دریای عشق و معرفت
موج آن بر ساحل دل در بر است
از دلان در کربلا خون می چکد
سینهها غرق عطش، چون خنجر است
هر که خواهد عشق را با جان چشد
چون ابوالفضل رشید و اکبر است
گر نشیند عشق یزدان بر روان
عاشق از دریای وحدت گوهر است
راه حق را با یقین پیمودنی
هر که را مهر حسینی در سر است
بر عطش صبر است، دل تسلیم حق
لشکرش تشنه، ولی جانپرور است
خیمهها آتش، ولی دلها رضا
صبرشان بر کل عالم رهبر است
زینب آن آیینهی صبر و وقار
در میان دشمنان، او سرور است
عاشقان در راه معشوق و وصال
چون حسین ابن علی حیدر است
خون عاشق در ره یزدان زمین
هر نَفَس، چون نغمهی پیغمبر است
سر جدا، بر نیزه میخواند خدا
هر کلامش ذکر قرآن در سر است
عاشقان در وادی عشق و بلا
کی " رجالی" الگویش را یاور است؟
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۳/۱۲/۱۹