رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

بی‌چون
هر ذره ز نور حق هویدا گردد
هر دیده ز شوق او شکوفا گردد
ذات تو طنین عشق در جان جهان
بی‌چون و مکان، حق تعالی گردد

 

شعر شما به مفهوم بی‌چون و وجود بی‌چون خداوند اشاره دارد. در این شعر، تاکید بر وجود الهی است که هیچ گونه چرا و چگونگی در آن وجود ندارد و تمامی موجودات و جهان تنها تجلی و نمودهایی از آن حق تعالی هستند. در این شعر، خداوند به‌عنوان حقیقتی بی‌چون و بی‌پایان توصیف می‌شود که از آن هیچ سؤالی نمی‌توان پرسید. در ادامه، شرح بیت‌به‌بیت این شعر آورده شده است:


---

بیت اول:

"هر ذره ز نور حق هویدا گردد
هر دیده ز شوق او شکوفا گردد"

در این بیت، شاعر اشاره می‌کند که هر ذره از هستی و هر موجودی در جهان از نور خداوند (که همان حقیقت الهی است) هویدا و آشکار می‌شود. در واقع، همه‌چیز در این جهان از نور و وجود الهی سرچشمه می‌گیرد. هر ذره در جهان تجلی‌ای از خداوند است و این نور در هر چیزی نمود پیدا می‌کند.

"هر دیده ز شوق او شکوفا گردد" نشان می‌دهد که شوق دیدار خداوند سبب بیداری و شکوفایی دل‌ها و چشم‌ها می‌شود. وقتی انسان به خداوند نزدیک می‌شود و در جستجوی حقیقت الهی است، چشم دل و جان او باز می‌شود و درک می‌کند که همه‌چیز در این جهان، از شوق و عشق الهی سرچشمه می‌گیرد.


---

بیت دوم:

"ذات تو طنین عشق در جان جهان
بی‌چون و چرا حق تعالی گردد"

در این بیت، شاعر به ذات الهی و محبت و عشق خداوند اشاره می‌کند. ذات تو (که به خداوند اشاره دارد) طنین عشق در جان جهان است. این عشق الهی در همه‌چیز و در تمامی موجودات جهان طنین‌انداز است. خداوند در این بیت به‌عنوان منبع عشق و محبت در تمام عالم شناخته می‌شود.

"بی‌چون و چرا حق تعالی گردد" بیانگر این است که خداوند بی‌چون و بی‌چرا است. به این معنا که هیچ دلیلی برای وجود خداوند وجود ندارد و هیچ پرسشی از آن نمی‌توان کرد. حق تعالی به‌عنوان حقیقت مطلق و بی‌پایان، از هرگونه سؤال و چرا فراتر است. خداوند ذاتاً وجودی بی‌چون است که نه قابل تغییر است و نه به هیچ عامل خارجی وابسته.


---

نتیجه‌گیری کلی:

این شعر به طور عمیق به مفهوم بی‌چون بودن خداوند پرداخته است. بی‌چون در اینجا به معنای وجود مطلق و بی‌نیاز است که هیچ دلیل یا چرایی برای وجود آن نمی‌توان مطرح کرد. تمام جهان و همه‌ی موجودات تنها تجلی‌های نور و عشق خداوند هستند و در حقیقت، خداوند از تمامی چگونگی‌ها و چرایی‌ها فراتر است.

شاعر در این شعر بیان می‌کند که ذات الهی در تمام جهان طنین‌انداز است و تمامی موجودات از نور و عشق خداوند سرشار هستند. انسان‌ها و مخلوقات دیگر تنها از طریق شوق و عشق الهی به حقیقت و وصال خداوند می‌رسند و درک می‌کنند که خداوند هیچ وابستگی به هیچ چیزی ندارد و از تمامی سوالات و شک‌ها آزاد است.

این شعر دعوتی است به درک وجود بی‌چون خداوند و توجه به این که همه‌چیز در جهان تنها تجلی‌های الهی هستند.

 

بی‌چونی یا تنزیه یکی از مفاهیم بنیادین در عرفان اسلامی است که به وصف خداوند می‌پردازد. این اصطلاح اشاره به این حقیقت دارد که ذات الهی از هرگونه شباهت و قیاس با مخلوقات مبرا و برتر است. در زبان عرفا، بی‌چونی به معنای «بدون کیفیت بودن» است؛ به این معنا که خداوند چگونگی، ماهیت، مکان، زمان، و حدود ندارد و از هرگونه تصور یا توصیف انسانی فراتر است.


---

بی‌چونی در عرفان:

1. تنزیه ذات الهی: عرفا معتقدند که ذات خداوند به هیچ چیز شباهت ندارد و نمی‌توان او را با صفات مخلوقات توصیف کرد. از این رو، او «بی‌چون و بی‌چگونه» است.

قرآن می‌گوید:

> «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ»
(چیزی مانند او نیست) (سوره شوری، آیه 11).

 

 

2. فراگیری و بی‌مرزی: بی‌چونی نشان‌دهنده این است که خداوند به‌طور مطلق فراتر از محدودیت‌های فکری و حسی انسان است. انسان نمی‌تواند ذات او را درک کند، زیرا درک انسان محدود به مفاهیمی چون مکان، زمان و کیفیت است.


3. تجلی و ظهور در عین بی‌چونی: عرفا بر این باورند که خداوند در عین بی‌چونی، در مظاهر مختلف جهان ظهور می‌کند. این تجلیات، ظهورات اسماء و صفات او هستند، اما ذات الهی همچنان از هرگونه کیفیت و چگونگی مبرا است.

 


---

دیدگاه عرفا درباره بی‌چونی:

ابن عربی:

ابن عربی مفهوم بی‌چونی را در قالب وحدت وجود توضیح می‌دهد. او معتقد است که خداوند «بی‌چون» است، اما از طریق تجلیات خویش در مظاهر مختلف عالم، خود را آشکار می‌کند. او می‌گوید:

> «خداوند در ذات خود ناشناختنی است، اما از طریق اسماء و صفاتش در عالم ظاهر می‌شود.»

 

مولانا:

مولانا بر بی‌چونی خداوند تأکید دارد و بیان می‌کند که حقیقت الهی فراتر از تمام تصورات بشری است. او در مثنوی می‌گوید:

> بی‌چون، چرایی نجوید زچون
کو دور زو چون و چرا و فزون

 

عین‌القضات همدانی:

عین‌القضات بر این باور است که بی‌چونی به معنای غیرقابل درک بودن ذات الهی است. او معتقد است که انسان تنها می‌تواند به تجلیات اسماء و صفات خداوند معرفت پیدا کند، اما ذات او از هرگونه درک حسی یا عقلی مبرا است.


---

پیوند بی‌چونی و بی‌چگونگی با شناخت خداوند:

1. مقام تنزیه: در این مقام، خداوند از تمام صفات محدود انسانی و مخلوقات پاک و منزه است. این رویکرد تأکید دارد که هرگونه تشبیه خداوند به مخلوقات نادرست است.


2. مقام تشبیه: در عین حال، عرفا معتقدند که خداوند از طریق مظاهر خویش در عالم قابل شناخت است. این تناقض ظاهری (تشبیه و تنزیه) با مفهوم «بی‌چونی در عین ظهور» حل می‌شود.


3. تجربه عرفانی: عارف در تجربه عرفانی خود درمی‌یابد که خداوند در ذات خود بی‌چون است، اما از طریق عشق، اشراق و تجلی، می‌توان او را در مظاهر گوناگون شناخت.

 


---

نتیجه‌گیری:

بی‌چونی در عرفان به این معناست که ذات خداوند از هرگونه کیفیت، مکان، زمان و حدود مبرا و فراتر است. این مفهوم نمایانگر عظمت و تنزیه الهی است که درک مستقیم آن برای انسان ممکن نیست. عرفا با تأمل در این بی‌چون بودن، تلاش می‌کنند از محدودیت‌های فکری و حسی فراتر رفته و به حقیقت الهی نزدیک شوند.

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی

  • ۰۳/۱۰/۲۶
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی