رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۸۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

نزدیک ساحل دریای سرخ، در بندر أیله عده ای از دودمان بنی اسراییل در زمان حیات حضرت داوود علیه السلام زندگی می کردند[1] که می بایست مسلک پدران و نیاکان خود را تعقیب  کنند و روز شنبه را به عبادت پروردگار خویش بپردازند و طبق آیین شان شکار در روز شنبه را حرام بدانند.

علّت حرمت شکار در روز شنبه برای یهود، این بود که حق تعالی به وسیله ی حضرت موسی علیه السلام از قوم یهود خواسته بود تا روز جمعه را بزرگ شمرند و در این روز کارهای مادی و دنیوی را ترک گویند و به امور معنوی و اخروی بپردازند. یهودیان از این امر الاهی سربرتافته، جمعه را برای کسب و کار، و شنبه را برای تعطیلی برگزیدند. آنان شنبه را بزرگ ترین روزها می دانستند. از این رو قهر و کیفر الاهی شامل حالشان شد و شکار در روز شنبه، بر ایشان حرام شد.[2]

کالای استراتژیک این شهر ماهی بود و بیشتر اهالی آن از راه صید ماهی امرار معاش می کردند. از آن جا که خداوند می خواست این قوم را در معرض امتحان قرار دهد؛ زمینه ی آزمایش را این گونه بر ایشان رقم زد:

ماهیان دریا که شنبه را روز امن و امان یافته بودند؛ به خواست و مشیت خداوند به کنارۀ دریا می آمدند و چنان روی آب را پر می کردند که با تلاش اندک و در زمان کم، صیادها می توانستند تعداد زیادی ماهی بگیرند. اما روزهای دیگر برای ماهیان ناامن بود. و از کنارۀ دریا فاصله می گرفتند و به اعماق آب می رفتند. به گونه ای که صید آن ها به سختی صورت می گرفت:

«إذ تأتیهم حیتانُهُم یوم سبتهم شُرّعاً و یوم لایسبتون لا تأتیهم کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون؛ آن گاه که به [حکمِ] روز شنبه تجاوز می کردند؛ آن گاه که روز شنبۀ آنان، ماهی هایشان روی آب می آمدند و روزهای غیر شنبه به سوی آنان نمی آمدند؛ این گونه ما آنان را به سبب آن که نافرمانی می کردند، می آزمودیم.

انگیزه های طمع به حرکت آمد و اسباب حرص در روح گنه کاران این سرزمین تحریک شد و از دستورات پیامبران خود غافل ماندند. مطالبی را که شنیده بودند؛ به دست فراموشی سپردند. به مشورت و تبادل نظر پرداختند و گفتند: چرا روزی را که ماهی ها روی آب فراوان هستند و خود به سوی ما می شتابند؛ رها کنیم و در روز دیگر که از ما می گریزند به صید بپردازیم؟! از این رو برای حلال کردن آنچه که خداوند برایشان حرام فرموده بود؛ به حیله و فریب متمسّک شدند. و در کنار دریا، حوضچه ها و استخرهایی را ساختند تا بتوانند از راه جوی و کانال های متعدّدی که به دریا راه پیدا کرده اند؛ ماهی ها را جمع کنند.

صبح شنبه، کانال ها را می گشودند تا ماهی ها به حوضچه ها وارد شوند و در آخرِ روز که ماهی ها قصد بازگشت می کردند؛ دریچه ها را می بستند و روز یک شنبه ماهیان به دام افتاده در حوض ها را صید می کردند. با شروع این بدعت؛ ساکنان شهر به تدریج به سه طایفه تقسیم شدند:

1. بیشتر اهالی شهر به بدعت گذاران فریب کار پیوستند و با ایشان همکار و هم نوا شدند. به گونه ای که برای ساختِ حوضچه ها و شکار ماهیان بر یک دیگر سبقت می گرفتند.

2. اندکی از خدا باوران که ایمان در اعماق قلبشان رسوخ  کرده بود؛ با صلابت و یقین تمام در مقابل این بدعت ایستادند و با سلاحِ موعظه و نصیحت به مبارزه با این فریب کاری و حیلۀ آشکار پرداختند.

3. کسانی هم بدون موضع و بی طرف بودند؛ نه همگام با گناه کاران بودند تا به این حرام آشکار دست یازند؛ و نه با واعظان غیور هم نوا می شدند و نهی از منکر می کردند. از این رو نه به شکار ماهی در روزهای شنبه می پرداختند و نه متعرّض ماهی گیران متخلّف می شدند. از آن جا که مردابِ بی تعهدی و بی مسؤولیتی و بی حمیّتی، وجودشان را به تباهی کشانده بود؛ در مقابل نصیحت ناصحان نیز به اعتراض برخاستند: «و إذا قالت أمّةٌ مّنهم لم تعظون قوماً الله مهلکهم أو معذّبهم عذاباً شدیداً قالوا معذرةً إلی ربّکم و لعلّکم یتّقون؛ و آن گاه که گروهی از ایشان گفتند: برای چه قومی را که خدا هلاک کنندۀ ایشان است یا آنان را به عذابی سخت عذاب خواهد کرد؛ پند می دهید؟ گفتند: تا معذرتی پیش پروردگارتان باشد و شاید که آنان پرهیزگاری کنند»[3]

آنان نمی خواستند در قبال گمراهی و بدعت بایستند و چون امواج سنگین، پی در پی و دمادم، بر صخرۀ دل های سخت فرود آیند تا شاید پرتو چراغ فطرت راهنمای دل ها گردد.

دستۀ اول که روز به روز بر شمارشان افزوده می شد؛ در برابر ناهیان از منکر، ایستادند و مکر خود را ابتکاری بزرگ و کاری زیبا قلمداد کردند و بر توجیه نافرمانی خویش گفتند: ما امر خدا را اطاعت کرده ایم و در روز شنبه شکار نمی کنیم و یک شنبه شکار می کنیم.[4]

این گونه بود که گروه مؤمن پند و اندرزشان اثر نکرد و تصمیم به هجرت گرفتند تا گرفتار عذاب الاهی نشوند.

در شب هجرت مؤمنان، عذاب الاهی بر نابکاران نازل گردید:

«فلمّا نسوا ماذکّروا به أنجینا الّذین ینهون عن السّوء و أخذنا الّذین ظلموا بعذاب بئیس بما کانوا یفسقون؛ پس هنگامی که آن چه را بدان تذکّر داده شده بودند، از یاد بردند، کسانی را که از [کار] بد باز می داشتند نجات دادیم؛ و کسانی را که ستم کردند، به سزای آن که نافرمانی می کردند، به عذابی شدید گرفتار کردیم»[5]

«فلمّا عتوا عن مّا نُهوا عنه قلنا لهم کونوا قِردة خاسئین؛ و چون از آنچه از آن نهی شده بودند؛ سرپیچی کردند، به آنان گفتیم: بوزینگانی رانده شده باشید»[6]

در پی این فرمان، همۀ باقی ماندگان در شهر، به میمون هایی ریز و درشت تبدیل شدند.[7] و دروازۀ شهرشان بسته شد و کسی از  ایشان توان بیرون رفتن نداشت. با شنیدن این خبر مردم شهر های دیگر به آن جا آمدند و از بالای دیوار شهر مردان و زنان فریب کاری را که به صورت میمون شده بودند؛ تماشا می کردند.

واعظان مهاجر شهر، تصمیم به بازگشت گرفتند. آن ها نزد میمون هایی که به خویشان و دوستانشان شباهت داشت؛ رفته و سؤال کردند: تو فلانی هستی؟! و آن گاه میمونی که مورد سؤال قرار گرفته بود؛ در حالی که آب از دیده اش جاری می شد، با اشارۀ سر، تأیید نمود.

خداوند، پس از سه روز، باد و باران بنیان کن نازل فرمود؛ تا جایی که همگی به هلاکت رسیدند و هیچ مسخ شده ای در آن شهر باقی نماند.[8]

خداوند می فرماید: «فجعلناها نکالاً لمّا بین یدیها و ما خلفها و موعظة لّلمتّقین؛ و ما آن [عقوبت] را برای حاضران و [نسل های] پس از آن، عبرتی، و برای پرهیزگاران پندی قرار دادیم» [9]

 

برای اطلاع بیشتر می توانید به مطلب زیر نیز مراجعه کنید:

  یک سرگذشت عبرت انگیز

 

پی نوشت ها:

[1]تفسیر کشاف، ج1، ص355.

[2] بحارالانوار، ج14، ص49.

[3] اعراف، 164.          

[4] تفسیر برهان، ج2، ص42؛ این سخن از ابن عباس نیز در  تفسیر مجمع البیان ذیل آیه ی مورد بحث نقل شده است.

[5] اعراف، 165.

[6] ااعراف، 166.

[7] از ظاهر آیات بر می آید که کیفر مسخ شدن منحصر به گنه  کاران بود. زیرا می گوید: «فلمّا عتوا عن مانهوا...» هنگامی که در برابر آن چه نهی شده بودند، سرکشی کردند... ولی از طرفی از آیات فوق نیز استفاده می شود که تنها اندرز دهندگان از مجازات رهایی یافتند؛ زیرا می گوید: انجینا الذین ینهون عن السوء از مجموع این دو استفاده می شود که هر دو گروه باقیمانده [گناهکاران و ساکنان] مجازات شدند؛ اما مجازات مسخ تنها مربوط به گناهکاران بوده و مجازات ساکنان، هلاکت و نابودی بوده است، هرچند گناهکاران نیز چند روزی پس از مسخ ـ طبق روایات ـ هلاک شدند.

[8] بحارالانوار، ج14، ص56.

[9] بقرة ، 66.

منبع سایت حوزه

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

صفات خوب و بد

باسمه تعالی

برداشتهایی از آیات قرآن

صفات خوب و بد

انسان ها را با توجه به صفاتی که دارند می توان ببن  خوب و بد تقسیم کرد.البته بسیاری از صفات انسانها اکتسابی است.آنها از رفتار ما در خانواده و جامعه یاد می گیرند. لذا باید بر نفس خود غالب بود و سخن بد یا کاری زشت در مقابل فرزندان انجام ندهیم ،زیرا در بزرگی آنها نیز تکرار می کنند.فرزندان آینه ی والدین هستند.لذا باید مراقبت ویژه در قضاوت ها و گفتارها و رفتارمان داشته باشیم.
  سعدی چه زیبا سخن امیر مومنان را در قالب یک رباعی سروده است.
 
یاد دارم ز پیر دانشمند
تو هم از من به یاد دار این پند
هر چه بر نفس خویش نپسندی
نیزبر نفس دیگری مپسند

  اگر انسان پاک میزان قضاوت باشد ، هرگز ظلم و تعدی به کسی نمی کند، چون این کار را در مورد خود دوست ندارد و لذا برای دیگران هم نمی خواهد.
   انسان ها بتدریج صفات خوب یا بد را در وجود خود قرار می دهند. صفات خوب به تدریج صفات خوب را جذب می کند. همینطور اگر صفت بدی در انسان ریشه دواند ، بتدریج خطاهای دیگر برای او انجامش راحتر می گردد تا جایی پیش می رود که خود را به هلاکت می رساند. همانند تخم دزدی که شتر دزد شد و سرنوشتش اعدام گردید.
   انسان با هر گناهی یک صفت حیوانی به خود اضافه می کند .تا جایی که از دستور خدا در عدم صید ماهی در روز شنبه قوم بنی اسراییل سرپیچی می کند.با توجه به رفتار آنها ، خداوند می گوید شما که می خواهید میمون صفت باشید ، لذا آنها را از انسان تبدیل به میمون نمود.

ای کاش، که دلبسته ی دنیا نشو یم
ای کاش، غریق شهوت و جاه  نشو یم
گردیم صدیق و  مخلص و اهل سلوک
ای کاش، که بی قرار فردا  نشویم

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

کیمیای سعادت

باسمه تعالی

برداشتهایی از آیات قرآن

کیمیای سعادت

در افسانه ها آمده ، اگر بخواهید مس را به طلا تبدیل کنید ،باید ماده کیمیا را به مس بزنید تا تبدیل به طلا  شود. انسانها نیز اگر بخواهند هوای نفس خود را با معرفت الهی جایگزین کنند.ابتدا باید یک همنشین و استاد اخلاق پیدا کنند.با این کار در دراز مدت خلق و خوی استاد را کسب می کنند و لذا خلق و خوی بد او از بین می رود. همانند آب آلوده ای که اگر بخواهد تمیز شود ، باید در دریا ریخته شود.
  برای مثال، اگر نو نهالی بخواهد رشد به طرف بالا داشته باشد و از شکستکی در اثر باد نجات یابد و بتواند به رشد خود ادامه دهد، باید آنرا در کنار یک چوب مستقیم قرار داد تا به کمک آن چوب اولا  نیفتد و ثانیا کنار چوب بالا رود.
  انسان ها در زمان تولد ، ذهنی خالی از تجربیات و علوم در دنیا را دارند . با همنشینی والدین و سپس مدرسه و جامعه با الگو گیری، ذهن آنها پر از اطلاعات و معلومات می شود و شخصیت او شکل می گیرد.لذا داشتن یک معلم اخلاق در کنار سایر معلمین ، او را در طی نمودن راه صحیح ،همانند تابلو های راهنمایی،در رسیدن به مقصد کمک می کند.
   عده ای معتقدند راه کوتاه تر، دوری از رفیق نا اهل است. چون انسان فطرتا پاک هستند و لذا دوری از نا اهلان ، پاک بودن را حفظ می کند. اگر چه این روش از نظر تئوری درست و لازم است. اما استشمام در هوای مسموم ، ما را هم مسموم می کند. ما برای زندگی نیاز داریم که در جامعه رفت و شد و مراوده داشته باشیم.لذا باید جسم و روح خود را در روز تطهیر کنیم و آلودگی ها را دفع نماییم.
  ممکن است گفته شود که ما چگونه استاد و رفیق خوب پیدا کنیم.بهترین استاد پیامبران و امامان معصوم و قرآن مجید است.امروزه دسترسی به کتب و سخنان بزرگان واهل معرفت آسان است.شما کافی است با یک برنامه منظم روزانه خود را مقید کنید که مدتی همنشین رفیق خوب باشی و گفته های او را جامع عمل بپوشانی.در دراز مدت خلق و خوی رفیق را در وجود خود می بینی.

بد گمانی در رفاقت با بدان،  حاصل  شود
عقل و دین با  صالحان  ، کامل  شود
آدمی همرنگ افکار رفیق و بند نفس
هر کسی با کسب علم ، عامل شود

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

برداشتهایی از اشعار مولانا

خواب و بیداری

روح و جسم ما با باز شدن چشم دل و بستن چشم سر استراحت می کند. زمانی که انسان آرامش داشته باشد، روح ما در حالت استراحت است.زمانی که ما در خواب هستیم، اگر چه چشم سر بسته است ولی اعضای بدن به فعایت حیاتی خود ادامه می دهند و بدن ما در حال استراحت است.روح ما همواره بیدار و نقش و وظیفه خود را انجام می دهد.  حتی پس از مرگ هم روح ما بیدار ودر بدن مثالی در عالم برزخ به فعالیت مشغول است.
   اما خواب و بیداری انسان برای بیداری از غفلت ها نیز بکار می رود، که با پاکی روح از پلیدی ها انجام می شود.عدم توجه به حقایق هستی و اسیر هوای نفس ، را خواب غفلت گویند.

گر بخوانی حق ز اعماق وجود
استجابت می کند دریای جود
نور مطلق صاحب فیض و کمال
در قیام و در رکوع و در سجود

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

یهودی و یهودا

باسمه تعالی

برداشتهایی از آیات قرآن

یهودی و یهودا

یهودا فرزند حضرت یعقوب بود که در به چاه انداختن حضرت یوسف به چاه نقش داشت.گویند در هنگام به چاه افتادن حضرت یوسف خندید.یهودا گفت چرا می خندی ،ما تو را به چاه انداختیم.در جواب گفت ، من لحظه ای غفلت کردم و تکیه گاه خود را برادرانم قرار دادم و پیش خود گفتم با وجود داشتن چنین فرزندانی کسی نمی تواند مرا اذیت کند.خداوند به من نشان داد که نباید جز او به کس دیگر تکیه کنم.
  یهود یعنی توبه کردن. منظور از یهودی ،یعنی قومی که در زمان چله گیری حضرت موسی ، گوساله پرست شدند و سپس توبه نمودند.لذا به قوم بنی اسراییل یهودی گویند.همچنین به فرزندان قوم یهودا نیز یهودی گویند.
    حافظ در وصف توبه چه غزل  زیبایی  می گوید.
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم 
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم 
رهرو منزل عشقیم وز سر حد عدم 
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم 
سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت 
به طلب کاری این مهر گیاه آمده ایم 
با چنین گنج که شد خازن او روح امین 
به گدایی به در خانه شاه آمده ایم 
لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست 
که در این بحر کرم غرق گناه آمده ایم
آبرو می رود ای ابر خطاپوش ببار
که به دیوان عمل نامه سیاه آمده ایم 
حافظ این خرقه پشمینه بینداز که ما
از پی غافله با آتش آه آمده ایم 

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

تفکر در ذات خدا

باسمه تعالی

برداشتهایی از آیات قرآن

تفکر در ذات خدا

  امیر مومنان حضرت علی می فرمایند، در وصف خدا و ذات خدا کنجکاوی و تفکر نکنید.بر خلاف علوم مادی که با تحقیق در آن ، بیشتر به حقایق آن علم آشنا می شویم.
  خدا خواه، همانند شناگری می ماند که در دریای بی کران الهی ، هر چه پیش می رود به هلاکت خود نزدیکتر می شود.روزی توان خود را از دست داده و غرق می شود.لذا برای ما انسانها در حدی که کنار دریا شنا کرده و دوباره به ساحل برگردیم کفایت دارد.خداوند خالق هستی است و از مخلوقاتش می توان به عظمت وجودش پی ببریم.
     کسانی که در همین حد به خدا ایمان داشته باشند و دارای اعمال صالح باشند، ولو از ادیان مختلف پیروی کنند رستگار خواهند شد. اسم ها و القاب دنیوی ساخته دست بشر ، یا برخ کشیدن دین و مذهب خود موجب رستگاری و خوشبختی فرد نمی شود ، بلکه ملاک خداوند عمل صالح و اعتقاد و ایمان به خداست.

چه خوش گفت وصف خدا را علی
وجودش بود ظاهر و  هم خفی
بود برترین  و بود نزد ما
خدای عظیم  وخدای جلی

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

شعور عالم هستی

باسمه تعالی

برداشتهایی از اشعار مولانا

شعور عالم هستی

برای پی بردن به شعور عالم هستی و تحت فرمان بودن آنها به امر خدا ، مواردی را یاد آور می شویم.

1.باد و طوفان موجب هلاکت کفار قوم عاد می گردد ولی همین باد وقتی به مومنین می رسد یک نسیم خوشی وزیدن می کند.
2.آب دریای نیل وقتی لشکریان فرعون وارد آن می شوند غرق می کند ولی پیروان حضرت موسی را نجات می دهد.
.3آتش مو جب سوزندان می شود ولی حضرت ابراهیم را نمی سوزاند.
4.خاک  قارون و همراهانش را به زمین فرو می برد ولی با دیگران کاری ندارد.
  وقتی آب وگل با مخلوط شدن و دمیدن روح توسط حضرت عیسی ،باذن خدا، به یک پرنده تبدیل
و پرواز می کند.بدیهی است که خالق عیسی ، می تواند هر چیزی را در جهان هستی ایجاد یا نابود کند.

از قدرت حق جن و ملک حیران اند
با اذن خدا هردو جهان ویران اند
مغرور مشو که زندگی چند روز است
در طوف حرم شاه و گدا یکسان اند

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

ایمان و عمل صالح

باسمه تعالی

برداشتهایی از آیات قرآن

ایمان و عمل صالح

حفظ  و حمل اعمال صالح تا روز قیامت ، همانند کالا های با ارزشی می ماند که توسط یک کاروان از محلی به محله دیگر باید جابجا شود. در این مسیر گردنه های زیاد و راهزن های به کمین نشسته زیادی وجود دارند که منتظر غفلت ما و به خواب رفتن کاروان هستند تا توشه های  آنها را به غارت ببرند.
 لذا حداکثر دقت می شود که بهترین مسیر را
 انتخاب و حفاظت و مراقبت ویژه در طی مسیر داشته باشند تا کاروان صحیح به مقصد برسد.
    اعمال صالح ما همانند ظرف های شیشه ای می مانند که باید در حفظ و نگهداری آنها کوشا باشیم ، تا از محبت الهی پر گردد.هر قدر توسط ایمان درحفظ آن و افزایش آن در دنیا بپردازیم، در آخرت از آنها بهره مند می شویم.گاهی انسان اعمال نیک انجام می دهد ولی با خود نمایی و منت گذاشتن، ظرف شیشه ای را با سنگ می شکند.لذا باید مراقب  هم دزدان درونی و هم دزدان بیرونی بود ، تا به کالاها دستبرد یا حمله نشود.
   شیخ عطار چه زیبا می گوید.

 چه دارم گفت دل پر پیچ دارم
که گر خر می‌بیفتد هیچ دارم
چو پی بر باد دارد عمر هیچ است
ببین کین هیچ را صد گونه پیچ است

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

ادب و شخصیت انسان

باسمه تعالی

برداشتهایی از آیات قرآن

ادب انسان

قوم بنی اسراییل بخاطر بی ادبی در نحوه درخواست از حضرت موسی ، خود را از مائده آسمانی محروم و تقاضای حبوبات و سبزیجات زمینی کردند.همانند طفلی که شیر مادر که شیره ای جان مادر است را نخورد و تمایل به تغذیه های رنگارنگ دنیوی باشد.
چه زیبا مولوی در یک مثنوی آنرا سرود.
از خدا جوییم توفیق ادب
بی‌ادب محروم گشت از لطف رب
بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد
بلک آتش در همه آفاق زد
  ادب انسان باعث رحمت خدا و بی ادبی انسان منجر به خشم خداوند می گردد. ساحران در مصاف با حضرت موسی ، با عنایت به رعایت ادب که کدام شروع کنیم ، مورد رحمت الهی قرار گرفته و آمرزیده شدند.
  خوشا به حال انسان هایی که با ادب خود، به چراغ روح خودروشنایی دادند تا پس از خاموش شدن چراغ مادی بدن ، چراغ حیاتشات خاموش نباشد.

صبر باشد شاه کلید مشکلات
بی ادب در منجلاب و معضلات
رشد ما در صبر و در آداب ما
بی ادب کی نوشد از آب حیات

دکت علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

شناخت انسان

باسمه تعالی

برداشتهایی از آیات قرآن

شناخت انسان

حضرت علی می فرمایند ، انسان ها در پشت زبان خود مخفی هستند.برای شناخت انسانها ، باید شرایطی ایجاد نمود تا لب به سخن باز کنند .چه زیبا کلام امیر مومنان را سعدی در قالب یک رباعی سروده است.
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
هر پیسه گمان مبر نهالی
باشد که پلنگ خفته باشد
  علاوه بر سخن گفتن، برای شناخت انسان، شناخت افکار او لازم است.چون ریشه اعمال انسان در افکار اوست.که در نشر مطالب و یا ایراد سخن و یا عملکرد فرد خود را منعکس می کند.
   همچنین از روی افکار کسانی که گرد یک نفر جمع می شوند و با او همنشین و دوست هستند ، امکان
شناخت نسبی از فرد وجود دارد.

آشنایی مرتبط  سازد ، تو را با  یار  خود
عشق آسان مى کند، همراهی  پندار خود
تا ندانی فکر و احساس عزیز جان خود 
کی میسر می شود ،بیداری دلدار خود

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی