باسمه تعالی
مثنوی اصحاب فیل
ابرهه با لشکر فیل و سپاه
کرد رو سوی حرم، با خشم و جاه
ساخت در صَنعا بنایی در یمن
کاخی از زر، پُر ز نقش و پُر سَمن
گفت: این، آیتسرای ایزدیست
کعبهٔ پیشین، دگر شایسته نیست
خلق، رو کردهست سوی آن مکان
نام آن، بالا گرفته در جهان
کرد مکری پُر ز تزویر و دغا
ساخت محرابی نمونه از طلا
دید آن تدبیر بیحاصل فتاد
دل به کعبه، سینهها لبریز باد
خشمگین شد، نعره زد: ای مردمان
میکَنم این خانه را ویران چنان
کرد لشکر را مهیّا در نبرد
هیچ رحمی بر خلایق او نکرد
در دل لشکر، قوی فیلان بود
صفشکن در حمله و میدان بود
ره سپردند از یمن تا سوی شام
بر سر هر قافله بستند دام
مکه شد اشغال و مردم بیپناه
خسته از بیداد و در چنگ سپاه
کعبه در پیش و دل از کینه پر است
لشکر فتنه نمادش خنجر است
داد پیغامی به مردم مرد پیر
جملگی تسلیم یا جنگ و اسیر؟
گفت عبدالمطلب، اندر جدال
کعبه را باشد خدایی بیمثال
رزم فیل و کعبه بر دوش خداست
من خدایی دارم، او خود پادشاست
ابرهه گفتا خداوندت کجاست؟
وهم باشد این سخن، باور خطاست
بامدادان داد فرمان حمله را
تا بجوشد خشمِ لشکر چون بلا
ناگهان آمد صدایی سهمناک
در فضا پیچید بانگی تابناک
مکه پر گردد ز فوجی پرخروش
مرغ هایی از فلک، پر جنب و جوش
هر یکی سنگی ز سجّیلش به چنگ
بر سر قوم ستم بارید سنگ
سنگها همچون شراری شعلهور
سوختند آن لشکر ظلم و شرر
ابرهه افتاد چون برگ خزاں
تن پر از درد و دلش شد بیامان
هیچکس را ز آن سپاهِ پرغرور
راهِ برگشتن نماند, ز آن عبور
کعبه ماند و نام آن در این خطر
قبله گاه مسلمین تا روز حشر
چون حرم از فتنهها شد بیغبار
دل به افلاک حقیقت گشت یار
سال فیل آمد، ولی معنای آن
شد چراغ راه جانهای نهان
زاده شد در مکه، ختمالمرسلین
آفتابِ معرفت، آن بهترین
عالمی از فیض او آغاز شد
کعبه هم در سایهاش ممتاز شد
قصه ی فیل و حرم افسانه نیست
درس توحید است،آن بی پایه نیست
هر که با حق بست پیمان از درون
نیست در دنیای ظلمت سرنگون
قبله شد آن خانه تا روزِ قیام
در پناهِ حق، " رجالی" هر مَلام
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۳/۰۴