رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی
  • ۰
  • ۰

وادی حیرانی
سر گشته ام و شوق جانان، تا کی؟
این حیرت بی کران و طغیان، تا کی؟
چون شمع شدم، ولی نمی‌سوزم من
این گریه‌ی خامش از نهان، تا کی؟

 

وادی حیرانی – شرح و تفسیر رباعی

۱. سرگشته‌ام و شوق جانان، تا کی؟

  • شرح: "سرگشته" در ادبیات عرفانی نشان‌دهنده‌ی فردی است که در جستجوی حقیقت، سرگردان و حیران است. این سرگشتگی نه از ناآگاهی، بلکه از شدت اشتیاق به لقای حق ناشی می‌شود.
  • تفسیر:
    • "جانان" اشاره به محبوب حقیقی (خداوند) دارد.
    • این مصرع یک پرسش عمیق عرفانی را مطرح می‌کند: طلب و اشتیاق تا کی ادامه دارد؟ آیا لحظه‌ای می‌رسد که این سرگشتگی پایان یابد و وصال ممکن شود؟
    • این وضعیت مشابه وضعیت مجذوبان الهی است که در مسیر سلوک، دائماً بین اشتیاق و حیرت در نوسان‌اند.

۲. این حیرت بی‌کران و طغیان، تا کی؟

  • شرح: حیرت در عرفان یکی از مراحل متعالی سلوک است. فردی که به وادی حیرانی می‌رسد، متوجه می‌شود که تمام آنچه تاکنون از هستی، معرفت و خدا می‌دانسته، تنها سایه‌ای از حقیقت است.
  • تفسیر:
    • "بی‌کران" نشان می‌دهد که حیرت پایانی ندارد، زیرا حقیقت خداوند فراتر از درک عقل است.
    • "طغیان" به این اشاره دارد که این حیرت، یک حیرت منفعلانه نیست، بلکه شدید، انقلابی و ویرانگر است.
    • این پرسش، تکرار پرسش عارفانی همچون حلاج، مولانا و بایزید بسطامی است که در مرحله‌ی حیرت، همواره از سرنوشت خود می‌پرسند.

۳. چون شمع شدم، ولی نمی‌سوزم من

  • شرح: شمع در عرفان نماد فنا، عشق و از خودگذشتگی است. یک عاشق الهی مانند شمع باید در آتش عشق بسوزد تا نور معرفت را بتاباند. اما اینجا شاعر از ناتوانی در سوختن و فانی شدن شکایت دارد.
  • تفسیر:
    • "ولی نمی‌سوزم" نشان‌دهنده‌ی توقّف در سلوک است؛ یعنی شاعر هنوز به مرحله‌ی فنا نرسیده و میان عقل و عشق مردّد مانده است.
    • این مصرع می‌تواند اشاره‌ای به مرحله‌ای باشد که سالک، آماده‌ی فنا است، اما هنوز به اذن الهی نرسیده است.
    • نوعی انتظار و ناتوانی را نشان می‌دهد: سالک می‌خواهد بسوزد و فانی شود، اما هنوز اجازه‌ی آن را نیافته است.

۴. این گریه‌ی خامش از نهان، تا کی؟

  • شرح: گریه در عرفان نشانه‌ی سوز درون، شوق به وصال و تطهیر قلب است. "خامش" بودن آن یعنی این اشک‌ها نه آشکارا، بلکه در سکوت و پنهانی جاری است.
  • تفسیر:
    • "از نهان" نشان می‌دهد که این گریه از عمق جان و باطن روح سرچشمه می‌گیرد، نه از اندوهی سطحی.
    • این مصرع می‌تواند اشاره به این داشته باشد که سالک در مقام رضا قرار دارد و شکایت نمی‌کند، اما در سکوت، اشک او بیانگر سوز درونش است.
    • پرسش "تا کی؟" نشان می‌دهد که سالک همچنان در جستجوی وصال است و از طولانی شدن این مرحله گله‌مند است.

نتیجه‌گیری کلی:

این رباعی، تصویری دقیق از وادی حیرانی را نشان می‌دهد:

  • آغاز با سرگشتگی و اشتیاق
  • ادامه با حیرتی که حد و مرزی ندارد
  • سپس ناتوانی در فنا و سوختن
  • و در نهایت، درد خاموش و گریه‌ی پنهانی

این مرحله، نقطه‌ی اوج سلوک است، جایی که عقل خاموش می‌شود و عشق، انسان را به مرز فنا می‌کشاند، اما هنوز اجازه‌ی عبور داده نشده است.

 

ابن عربی نیز حیرانی را نشانه‌ی بلوغ عرفانی می‌داند و آن را حالت طبیعی عارف در برابر عظمت الهی معرفی می‌کند.

او می‌گوید:
"هر که در خدا حیران نشود، هنوز به حقیقت ایمان نرسیده است."

مولانا (در مثنوی معنوی):

مولانا حیرانی را نقطه‌ی عبور از عقل به عشق می‌داند و آن را مرحله‌ای ضروری برای فنا در خدا معرفی می‌کند:
حیرت ما عین ایمان آمدست / این یقین در عین حیرت رانَدست

۶. نتیجه‌گیری

وادی حیرانی، مرحله‌ای از سلوک است که سالک در آن به اوج معرفت می‌رسد و در عین حال درمی‌یابد که هیچ چیز را نمی‌توان به‌طور کامل شناخت. این حیرت، نه از ناآگاهی، بلکه از درک عظمت بی‌پایان حقیقت ناشی می‌شود.

اگر سالک این حیرت را به‌درستی درک کند، او را به سوی فنا و وصال الهی می‌برد، اما اگر در آن سرگردان بماند، ممکن است به شک و تردید و گمراهی دچار شود.

 

وادی حیرانی در عرفان اسلامی

در عرفان اسلامی، وادی حیرانی یکی از منازل مهم و عمیق سلوک الی الله است که در آن، سالک با ادراک محدودیت عقل و دانش بشری در برابر حقیقت نامحدود الهی، به حالتی از سرگردانی آگاهانه و شگفتی بی‌پایان فرو می‌رود. این مرحله پس از طی مراحل عشق و معرفت رخ می‌دهد و نوعی ادراک شهودی از ناتوانی عقل در درک ذات حق است.

۱. تعریف حیرانی در عرفان

حیرانی حالتی است که در آن، سالک با مواجهه با عظمت و جلال الهی، تمام تصورات و تعاریف خود از حقیقت را نابسنده می‌یابد و درمی‌یابد که هیچ چیز را آنگونه که هست، نمی‌تواند بشناسد. این حالت، نوعی گمگشتگی نیست، بلکه نشانه‌ای از ورود به مرتبه‌ای بالاتر از معرفت است که فراتر از حد فهم عادی بشر قرار دارد.

دو نوع حیرت در عرفان وجود دارد:

  1. حیرت مثبت (حیرت مقدس یا حیرت معرفتی): این نوع حیرت، نتیجه‌ی شهود و معرفت عمیق است. سالک در این مرحله نه از ناآگاهی، بلکه به دلیل ادراک عظمت بی‌پایان حقیقت دچار حیرت می‌شود. او درمی‌یابد که هرچه بیشتر بداند، بیشتر به نادانی خود پی خواهد برد.
  2. حیرت منفی (حیرت ناشی از جهل و گمراهی): این نوع حیرت نتیجه‌ی عدم شناخت مسیر حق و افتادن در ورطه‌ی تردید و سرگردانی است. در این حالت، سالک در ابهام و شک گرفتار شده و نمی‌تواند حقیقت را از باطل تشخیص دهد.

در عرفان، حیرت مثبت یک مرحله‌ی تعالی است، در حالی که حیرت منفی نشانه‌ی انحراف از مسیر سلوک است.

۲. جایگاه حیرانی در مسیر سلوک

عرفا معمولاً وادی حیرانی را پس از منازل عشق و معرفت قرار می‌دهند، زیرا سالک پس از آنکه عشق به حق را تجربه کرد و به معرفتی عمیق‌تر دست یافت، درمی‌یابد که هیچ‌گاه نمی‌تواند حقیقت مطلق را به‌طور کامل درک کند. این ادراک، او را وارد وادی حیرانی می‌کند.

مراحل ورود به حیرت:

  1. مرحله‌ی شناخت محدودیت عقل: سالک درمی‌یابد که عقل او توانایی درک ذات حق را ندارد.
  2. مرحله‌ی جذب در جلال و جمال الهی: در این مرحله، او حقیقت را چنان عظیم و غیرقابل توصیف می‌یابد که دچار حیرت می‌شود.
  3. مرحله‌ی فنای در حیرت: سالک به جایی می‌رسد که حیرت، خود به یک حالت ثابت و پایدار در او تبدیل می‌شود و او با آن مأنوس می‌شود.

۳. حیرانی و فنا

یکی از مهم‌ترین نتایج وادی حیرانی، فنا است. سالک در این مرحله درمی‌یابد که هیچ تعریفی از خداوند کافی نیست و هرچه بیشتر در پی شناخت ذات حق برود، بیشتر متوجه عجز خود در برابر عظمت الهی خواهد شد. این ادراک، او را به تسلیم کامل در برابر حق و فنای در او می‌رساند.

مولانا در این باره می‌گوید:
عقل تا این حد رسید و در‌ بس است / پشت عقل این ره نه‌ای بس خدعه است

یعنی عقل، تا جایی سالک را راهنمایی می‌کند، اما پس از آن، تنها عشق و شهود می‌توانند راهگشا باشند.

۴. حیرت در قرآن و حدیث

در قرآن و احادیث، نمونه‌هایی از حیرت مقدس و معرفتی وجود دارد:

  • حیرت موسی (ع) در مواجهه با تجلی الهی:
    "فَلَمّا تَجَلّى رَبُّهُ لِلجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقًا" (اعراف: ۱۴۳)
    موسی (ع) وقتی خواست خداوند را ببیند، با تجلی او روبه‌رو شد و از شدت حیرت بیهوش شد. این نشان می‌دهد که حیرت، نتیجه‌ی مواجهه با حقیقت بی‌کران است.

  • حیرت پیامبر (ص) در شناخت خداوند:
    پیامبر (ص) می‌فرمایند: "زدنی فیک تحیراً" (بارالها، حیرتم را در تو افزون کن).
    این حدیث نشان می‌دهد که هرچه معرفت انسان بیشتر شود، حیرتش نیز بیشتر خواهد شد.

۵. حیرت در آثار عرفای بزرگ

عطار نیشابوری (در منطق الطیر):

عطار در مسیر سیر و سلوک عرفانی، مرحله‌ی حیرت را یکی از منازل نهایی می‌داند که پس از عشق و معرفت رخ می‌دهد. در این مرحله، سالک درمی‌یابد که هیچ تعریفی از حق، حق را چنان که هست، نشان نمی‌دهد.

او می‌گوید:
چون رسیدی بر سر هستی تمام / حیرت آید بر سرت در هر مقام

یعنی هر چه بیشتر به حقیقت نزدیک شوی، بیشتر حیران خواهی شد.

ابن عربی (در فتوحات مکیه):

ابن عربی نیز حیرانی را نشانه‌ی بلوغ عرفانی می‌داند و آن را حالت طبیعی عارف در برابر عظمت الهی معرفی می‌کند.

او می‌گوید:
"هر که در خدا حیران نشود، هنوز به حقیقت ایمان نرسیده است."

مولانا (در مثنوی معنوی):

مولانا حیرانی را نقطه‌ی عبور از عقل به عشق می‌داند و آن را مرحله‌ای ضروری برای فنا در خدا معرفی می‌کند:
حیرت ما عین ایمان آمدست / این یقین در عین حیرت رانَدست

۶. نتیجه‌گیری

وادی حیرانی، مرحله‌ای از سلوک است که سالک در آن به اوج معرفت می‌رسد و در عین حال درمی‌یابد که هیچ چیز را نمی‌توان به‌طور کامل شناخت. این حیرت، نه از ناآگاهی، بلکه از درک عظمت بی‌پایان حقیقت ناشی می‌شود.

اگر سالک این حیرت را به‌درستی درک کند، او را به سوی فنا و وصال الهی می‌برد، اما اگر در آن سرگردان بماند، ممکن است به شک و تردید و گمراهی دچار شود.

 



تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی

  • ۰۳/۱۱/۲۲
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی