باسمه تعالی
داستان قوم سبا
نام و جغرافیا
- سبأ نام یک قوم/پادشاهی در جنوب عربستان (یمن امروز) است؛ مرکز آبادش مأرب بود.
- نشانهٔ تمدن آنان سدّ مأرب و باغهای گسترده بود؛ راههای بازرگانیشان میان یمن و شام امن و پیوسته بود.
نکته: قرآن بر «درس اخلاقی ـ ایمانی» این تمدن تکیه میکند؛ تاریخنگاریِ ریززمانیِ سقوط سد هدف اصلی قرآن نیست.
۲) متن قرآنیِ داستان (سورهٔ سبأ، آیات ۱۵–۱۹)
آیه ۱۵ — نعمتِ تمامعیار
«لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ: جَنَّتانِ عَن یَمینٍ وَشِمالٍ… بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفور.»
شرح: زندگی در «سرزمینی پاک» با دو باغِ پهناور (کنایه از فراوانی و توازنِ نعمت)؛ ربّی که میبخشاید اگر شکر کنند.
آیه ۱۶ — اعراض و «سیلِ عَرِم»
«فَأَعْرَضوا فَأَرسَلنا عَلَیهِم سَیْلَ العَرِمِ وَبَدَّلْناهُم بِجَنَّتَیْهِم…»
شرحِ واژگان:
- «أعرضوا» یعنی رویگردانی (ناسپاسی، ترکِ شکر و عدالت).
- «سَیْلُ العَرِم» در تفسیرها به شکستن سد یا سیلی مهارگسیخته معنا شده است.
- پیام: نعمتِ آبادانی، با بیتقوایی به نقمت میگردد؛ باغهای پرثمر به «میوههای تلخ و کمارزش» (خِمط/تمرد، أثل=تَمرسک، سِدرِ اندک) تبدیل شد.
آیات ۱۸–۱۹ — امنیت راهها و ناسپاسیِ رفاهزده
«وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ القُرى الَّتِی بارَکْنا فیها قُرىً ظاهِرَةً وَقَدَّرْنا فیها السَّیْر…»
«فَقالوا رَبَّنا باعِدْ بَیْنَ أَسْفارِنا… فَجَعَلْناهُمْ أَحادیثَ وَمَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّق.»
شرح:
- «قُرىً ظاهِرَة» = آبادیهای پیدرپی و پیداست (ایستگاههای نزدیکِ سفر).
- مردم بهجای سپاسِ رفاه و امنیت، ماجراجویی و فاصلههای دور خواستند؛ این «خستگی از نعمت» نمادِ ناسپاسی است.
- سرانجام: زوال امنیت، فروپاشی معیشت و پراکندگی؛ «مزّقناهم کلّ ممزّق» = تکهتکه و پراکندهشدن.
۳) نسبتِ داستان سبأ با ماجرای «بلقیس» (سورهٔ نمل ۲۰–۴۴)
- قرآن در سورهٔ نمل از ملکهٔ سبأ (بلقیس) و قومش سخن میگوید که «خورشیدپرست» بودند؛ با دعوت و حکمتِ سلیمان (ع)، به حق گردن نهادند:
«رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلَّهِ رَبِّ العالَمین.»
- جمعبندی: یک بار پذیرشِ حق و نجاتِ زمانی (داستانِ بلقیس)، و در دورهای دیگر، ناسپاسی و اعراض که به سیلِ عَرِم انجامید (داستانِ سورهٔ سبأ). قرآن هر دو را بهعنوان دو «الگوی رفتاری» در یک جغرافیا نشان میدهد.
۴) نکات تفسیریِ مهم
- «بلدة طیبة و ربٌّ غفور»: جمعِ «نعمتِ بیرونی» و «فرصتِ آمرزش»؛ رفاهِ پایدار وقتی میماند که شکرگزاری و عدالت/تقوا همراهش باشد.
- «أعرضوا»: واژهای عام و پر دامنه؛ تنها «کفر زبانی» نیست—ترکِ شکر، ستم، اسراف، و غرورِ مدنی را هم دربرمیگیرد.
- «قُرى ظاهرة… قدّرنا فیها السیر»: از نگاه امروزین، اشارهای لطیف به زیرساختِ حملونقل امن و توزیعِ متوازنِ آبادی است؛ نعمتی که اگر «بدیهی» پنداشته شود، بهسادگی از دست میرود.
- کیفرِ سنّتی: تبدیلِ نعمت به «کیفیتی فروتر» (محصولاتِ تلخ و کمبها)، از میان رفتن امنیت، و پراکندگی جمعیت—اینها هم «طبیعی» و هم «معنوی» تفسیرپذیرند.
۵) آنچه در منابع روایی/تاریخی آمده (بهاختصار)
- «تفرّقوا أیدی سبأ» در عربی ضربالمثلِ پراکندهشدن کامل است—الهام از «مزّقناهم کلّ ممزّق».
- دربارهٔ سد مأرب گزارشهایی از رخدادهای متعددِ شکست/ترمیم در روزگاران گوناگون آمده است؛ قرآن به «عبرت» نظر دارد، نه تاریخنگاریِ سالبهسال.
- دربارهٔ «سبأ» بهعنوان «شخص/نیای قوم» نیز روایاتی هست؛ ولی قرآن روی قوم و سرزمین تمرکز دارد.
۶) پیامهای هدایتیِ قرآن از داستان سبأ
-
شکر = ماندگاری نعمت
«اعملوا آلَ داوود شکراً» و در اینجا: رفاهِ سبأ وقتی میپاید که شکر شود؛ ناسپاسی، رفاه را فرومیکاهد. -
رفاهِ بیفضیلت، شکننده است
سازهٔ عظیم (سد)، باغ و مسیر امن اگر با عدالت/تقوا همراه نشود، با یک رخداد از هم میپاشد. -
غرورِ مدنی خطرناک است
«ربّنا باعد بین أسفارنا» یعنی دلزدگی از نعمتِ آسان؛ انسانِ رفاهزده گاهی بهجای خدمت، «رنجِ نمایشی» میطلبد. -
اقتصادِ راهها، مسئولیتِ اخلاقی میخواهد
خدا «قدّرنا فیها السیر» را نعمت میشمرد؛ یعنی امنیت جادهها، نظمِ سفر، و نزدیکیِ آبادیها موهبت است. -
عبرتِ تاریخیِ واقعی
فرجام سبأ «افسانه» نشد، بلکه «عبرتِ زنده» شد: «فَجَعَلْنَاهُمْ أَحادِیث»—داستانی که نسلها مکرّر بازگو میکنند تا به خوابِ غرور نرویم.
۷) جمعبندی رواییِ کوتاه
- سبأ تمدنی بود با زیرساختِ آبیاری، باغهای بارور، و مسیرهای امنِ تجارت.
- با اعراض از شکر و عدالت، به سیل و زوالِ کیفیتِ محصولات، از میان رفتن امنیت، و پراکندهشدن دچار شدند.
- قرآن این قصه را برای هشدار و امید میگوید: اگر بازگردیم، «ربٌّ غفور» است؛ اگر اعراض کنیم، نعمتها بیپناه میشوند.
تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۵/۲۳