رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی
  • ۰
  • ۰

داستان قوم سبا

باسمه تعالی

داستان قوم سبا

نام و جغرافیا

  • سبأ نام یک قوم/پادشاهی در جنوب عربستان (یمن امروز) است؛ مرکز آبادش مأرب بود.
  • نشانهٔ تمدن آنان سدّ مأرب و باغ‌های گسترده بود؛ راه‌های بازرگانی‌شان میان یمن و شام امن و پیوسته بود.

نکته: قرآن بر «درس اخلاقی ـ ایمانی» این تمدن تکیه می‌کند؛ تاریخ‌نگاریِ ریززمانیِ سقوط سد هدف اصلی قرآن نیست.

۲) متن قرآنیِ داستان (سورهٔ سبأ، آیات ۱۵–۱۹)

آیه ۱۵ — نعمتِ تمام‌عیار

«لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ: جَنَّتانِ عَن یَمینٍ وَشِمالٍ… بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفور
شرح: زندگی در «سرزمینی پاک» با دو باغِ پهناور (کنایه از فراوانی و توازنِ نعمت)؛ ربّی که می‌بخشاید اگر شکر کنند.

آیه ۱۶ — اعراض و «سیلِ عَرِم»

«فَأَعْرَضوا فَأَرسَلنا عَلَیهِم سَیْلَ العَرِمِ وَبَدَّلْناهُم بِجَنَّتَیْهِم…»
شرحِ واژگان:

  • «أعرضوا» یعنی رویگردانی (ناسپاسی، ترکِ شکر و عدالت).
  • «سَیْلُ العَرِم» در تفسیرها به شکستن سد یا سیلی مهارگسیخته معنا شده است.
  • پیام: نعمتِ آبادانی، با بی‌تقوایی به نقمت می‌گردد؛ باغ‌های پرثمر به «میوه‌های تلخ و کم‌ارزش» (خِمط/تمرد، أثل=تَمرسک، سِدرِ اندک) تبدیل شد.

آیات ۱۸–۱۹ — امنیت راه‌ها و ناسپاسیِ رفاه‌زده

«وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ القُرى الَّتِی بارَکْنا فیها قُرىً ظاهِرَةً وَقَدَّرْنا فیها السَّیْر…»
«فَقالوا رَبَّنا باعِدْ بَیْنَ أَسْفارِنا… فَجَعَلْناهُمْ أَحادیثَ وَمَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّق
شرح:

  • «قُرىً ظاهِرَة» = آبادی‌های پی‌درپی و پیداست (ایستگاه‌های نزدیکِ سفر).
  • مردم به‌جای سپاسِ رفاه و امنیت، ماجراجویی و فاصله‌های دور خواستند؛ این «خستگی از نعمت» نمادِ ناسپاسی است.
  • سرانجام: زوال امنیت، فروپاشی معیشت و پراکندگی؛ «مزّقناهم کلّ ممزّق» = تکه‌تکه و پراکنده‌شدن.

۳) نسبتِ داستان سبأ با ماجرای «بلقیس» (سورهٔ نمل ۲۰–۴۴)

  • قرآن در سورهٔ نمل از ملکهٔ سبأ (بلقیس) و قومش سخن می‌گوید که «خورشیدپرست» بودند؛ با دعوت و حکمتِ سلیمان (ع)، به حق گردن نهادند:

    «رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلَّهِ رَبِّ العالَمین.»

  • جمع‌بندی: یک بار پذیرشِ حق و نجاتِ زمانی (داستانِ بلقیس)، و در دوره‌ای دیگر، ناسپاسی و اعراض که به سیلِ عَرِم انجامید (داستانِ سورهٔ سبأ). قرآن هر دو را به‌عنوان دو «الگوی رفتاری» در یک جغرافیا نشان می‌دهد.

۴) نکات تفسیریِ مهم

  • «بلدة طیبة و ربٌّ غفور»: جمعِ «نعمتِ بیرونی» و «فرصتِ آمرزش»؛ رفاهِ پایدار وقتی می‌ماند که شکرگزاری و عدالت/تقوا همراهش باشد.
  • «أعرضوا»: واژه‌ای عام و پر دامنه؛ تنها «کفر زبانی» نیست—ترکِ شکر، ستم، اسراف، و غرورِ مدنی را هم دربرمی‌گیرد.
  • «قُرى ظاهرة… قدّرنا فیها السیر»: از نگاه امروزین، اشاره‌ای لطیف به زیرساختِ حمل‌ونقل امن و توزیعِ متوازنِ آبادی است؛ نعمتی که اگر «بدیهی» پنداشته شود، به‌سادگی از دست می‌رود.
  • کیفرِ سنّتی: تبدیلِ نعمت به «کیفیتی فروتر» (محصولاتِ تلخ و کم‌بها)، از میان رفتن امنیت، و پراکندگی جمعیت—این‌ها هم «طبیعی» و هم «معنوی» تفسیرپذیرند.

۵) آنچه در منابع روایی/تاریخی آمده (به‌اختصار)

  • «تفرّقوا أیدی سبأ» در عربی ضرب‌المثلِ پراکنده‌شدن کامل است—الهام از «مزّقناهم کلّ ممزّق».
  • دربارهٔ سد مأرب گزارش‌هایی از رخدادهای متعددِ شکست/ترمیم در روزگاران گوناگون آمده است؛ قرآن به «عبرت» نظر دارد، نه تاریخ‌نگاریِ سال‌به‌سال.
  • دربارهٔ «سبأ» به‌عنوان «شخص/نیای قوم» نیز روایاتی هست؛ ولی قرآن روی قوم و سرزمین تمرکز دارد.

۶) پیام‌های هدایتیِ قرآن از داستان سبأ

  1. شکر = ماندگاری نعمت
    «اعملوا آلَ داوود شکراً» و در این‌جا: رفاهِ سبأ وقتی می‌پاید که شکر شود؛ ناسپاسی، رفاه را فرومی‌کاهد.
  2. رفاهِ بی‌فضیلت، شکننده است
    سازهٔ عظیم (سد)، باغ و مسیر امن اگر با عدالت/تقوا همراه نشود، با یک رخداد از هم می‌پاشد.
  3. غرورِ مدنی خطرناک است
    «ربّنا باعد بین أسفارنا» یعنی دلزدگی از نعمتِ آسان؛ انسانِ رفاه‌زده گاهی به‌جای خدمت، «رنجِ نمایشی» می‌طلبد.
  4. اقتصادِ راه‌ها، مسئولیتِ اخلاقی می‌خواهد
    خدا «قدّرنا فیها السیر» را نعمت می‌شمرد؛ یعنی امنیت جاده‌ها، نظمِ سفر، و نزدیکیِ آبادی‌ها موهبت است.
  5. عبرتِ تاریخیِ واقعی
    فرجام سبأ «افسانه» نشد، بلکه «عبرتِ زنده» شد: «فَجَعَلْنَاهُمْ أَحادِیث»—داستانی که نسل‌ها مکرّر بازگو می‌کنند تا به خوابِ غرور نرویم.

۷) جمع‌بندی رواییِ کوتاه

  • سبأ تمدنی بود با زیرساختِ آبیاری، باغ‌های بارور، و مسیرهای امنِ تجارت.
  • با اعراض از شکر و عدالت، به سیل و زوالِ کیفیتِ محصولات، از میان رفتن امنیت، و پراکنده‌شدن دچار شدند.
  • قرآن این قصه را برای هشدار و امید می‌گوید: اگر بازگردیم، «ربٌّ غفور» است؛ اگر اعراض کنیم، نعمت‌ها بی‌پناه می‌شوند.

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی 

  • ۰۴/۰۵/۲۳
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی