رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

 

باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی تجلی ذات

تجلی ذات

خورشید تجلی تو بر جان افتاد
در سینه‌ی من نور جانان افتاد
چون محو شدم در وجود و در ذات
جز نور تو هر چه بود، پنهان افتاد

 

 

تحلیل کامل هر مصرع به‌صورت جداگانه

مصرع اول: "خورشید تجلی تو بر جان افتاد"

  • خورشید تجلی: در ادبیات عرفانی، خورشید نمادی از حقیقت، نور الهی، و ظهور حق است. «تجلی» به معنای آشکار شدن و نورافشانی حقیقت الهی بر قلب و جان عارف است.
  • بر جان افتاد: این ترکیب نشان می‌دهد که نور و حقیقت الهی مستقیماً بر روح و جان شاعر تأثیر گذاشته است.

معنی کلی: حقیقت و نور الهی همچون خورشیدی بر جان من تابید و آن را روشن کرد.


مصرع دوم: "در سینه‌ی من نور جانان افتاد"

  • در سینه‌ی من: سینه در ادبیات عرفانی نماد قلب و درون انسان است که جایگاه عشق و معرفت الهی محسوب می‌شود.
  • نور جانان: «جانان» در اینجا به معنای معشوق حقیقی (یعنی خداوند یا حقیقت مطلق) است و «نور جانان» به نور معرفت و حضور الهی اشاره دارد.
  • افتاد: یعنی این نور در قلب من جای گرفت و مرا فراگرفت.

معنی کلی: نور و حقیقت معشوق (حقیقت الهی) در قلب من تجلی یافت و آن را روشن کرد.


مصرع سوم: "چون محو شدم در وجود و در ذات"

  • چون محو شدم: محو شدن در عرفان به معنای فنا شدن در معشوق و از بین رفتن خودیّت (نفس) است. این مرحله نشان‌دهنده‌ی فنا فی‌الله است.
  • در وجود و در ذات: «وجود» و «ذات» در عرفان به هستی و حقیقت مطلق اشاره دارند. این عبارت نشان می‌دهد که شاعر کاملاً در حقیقت الهی غرق شده است.

معنی کلی: وقتی که من در حقیقت هستی و ذات الهی محو و فانی شدم، خودم را دیگر ندیدم و فقط آن حقیقت باقی ماند.


مصرع چهارم: "جز نور تو هر چه بود، پنهان افتاد"

  • جز نور تو: یعنی غیر از نور و حقیقت الهی، هیچ چیز دیگری اهمیت ندارد.
  • هر چه بود، پنهان افتاد: همه چیزهای دنیوی، مادی و غیرحقیقی در برابر این نور محو شدند و به چشم نیامدند.

معنی کلی: وقتی که در حقیقت الهی غرق شدم، همه چیزهای دیگر از دیده‌ام پنهان شد و فقط نور و حقیقت تو باقی ماند.


نتیجه‌گیری کلی:

این شعر بیانگر یک تجربه‌ی عرفانی است که در آن شاعر تحت تأثیر نور و حقیقت الهی قرار گرفته و در مسیر فنا فی‌الله، همه چیز جز خداوند از نظرش محو شده است. در ابتدا نور حقیقت را در جان خود احساس می‌کند، سپس در آن غرق می‌شود و در نهایت جز حقیقت الهی چیزی برایش باقی نمی‌ماند.

تجلی ذاتی در عرفان اسلامی

تجلی ذاتی یکی از عمیق‌ترین و پیچیده‌ترین مفاهیم در عرفان نظری است که به ظهور و بروز حقیقت ذات حق بدون هیچ‌گونه تعین و قید اشاره دارد. این اصطلاح به مرحله‌ای از شهود عرفانی اشاره می‌کند که در آن، ذات الهی در نهایت بساطت و فراتر از تمامی اسماء، صفات و تعینات جلوه می‌کند. در این مرتبه، هیچ گونه کثرتی وجود ندارد و تنها وحدت مطلق حکم‌فرماست.

مفهوم‌شناسی تجلی

واژه "تجلی" به معنای آشکار شدن و ظهور است. در عرفان اسلامی، تجلی الهی به معنای ظهور حق در مراتب مختلف هستی است. این تجلی می‌تواند در قالب صفات، اسماء، افعال و یا حتی در مقام ذات رخ دهد.

از منظر عرفانی، تجلی بر سه نوع است:

  1. تجلی افعالی → ظهور خداوند از طریق افعال او در جهان (مانند خلق، تدبیر و هدایت).
  2. تجلی اسمائی و صفاتی → ظهور خداوند در مظاهر اسماء و صفات الهی (مانند رحمت، جمال و جلال).
  3. تجلی ذاتی → ظهور حق در مقام ذات بدون هیچ‌گونه تعین، که والاترین و ناب‌ترین نوع تجلی محسوب می‌شود.

تعریف تجلی ذاتی

تجلی ذاتی به ظهور و آشکار شدن حق در مرتبه ذات بدون هیچ‌گونه تعین، صفت، یا قیدی گفته می‌شود. در این مقام، حقیقت الهی در کمال بساطت و بی‌نیازی محض قرار دارد و از تمامی مظاهر و کثرات فراتر می‌رود. این مرتبه‌ای است که تنها برای عارفان واصل در حال فنا فی‌الله ممکن می‌شود، یعنی حالتی که در آن، سالک همه چیز را محو در حق می‌بیند و جز ذات الهی چیزی درک نمی‌شود.

ویژگی‌های تجلی ذاتی

  1. فراتر از عقل و معرفت استدلالی: این نوع تجلی، از دسترس عقل و استدلال خارج است، زیرا ذات الهی فراتر از هرگونه تعریف و درک محدود انسانی است.
  2. مستلزم فنا و نیستی نفس است: برای شهود تجلی ذاتی، عارف باید به مقام فنا فی‌الله برسد، جایی که همه چیز جز حق محو می‌شود.
  3. برترین و ناب‌ترین نوع تجلی است: برخلاف تجلی اسمائی و صفاتی که با مظاهر و تعینات همراه است، تجلی ذاتی کاملاً مجرد و مطلق است.

تفاوت تجلی ذاتی با تجلی اسمائی و صفاتی

  • تجلی اسمائی و صفاتی، ظهور حق در قالب اسماء و صفات مانند رحمانیت، علم، قدرت و غیره است. در این نوع تجلی، حق در مخلوقات و جهان هستی ظاهر می‌شود.
  • تجلی ذاتی، فراتر از تمامی این تعینات و صفات است و تنها در مرتبه ذات محض رخ می‌دهد. این مرتبه از تجلی، دست‌یافتنی نیست مگر برای آنان که از همه کثرات عبور کرده‌اند و به توحید مطلق رسیده‌اند.

دیدگاه عرفای بزرگ درباره تجلی ذاتی

ابن عربی

ابن عربی در آثار خود به‌ویژه فصوص‌الحکم و فتوحات مکیه، تجلی ذاتی را به عنوان عالی‌ترین مرتبه شناخت حق معرفی می‌کند. از نظر او، ذات الهی در مقام تجلی ذاتی، بسیط، نامحدود و فراتر از تمامی اسماء و صفات است. به همین دلیل، شهود این مرتبه نیازمند فنای کامل در حق است.

مولانا

مولانا در اشعار خود به تجربه عرفانی شهود حق بدون هیچ واسطه‌ای اشاره می‌کند. او در مثنوی می‌گوید که سالک باید از تمامی تعینات عبور کند تا به نور ناب ذات الهی دست یابد.

عبدالکریم جیلی

جیلی در کتاب الانسان الکامل تجلی ذاتی را نهایت سیر سالک می‌داند، جایی که هیچ دوگانگی‌ای باقی نمی‌ماند و عارف به مقام وحدت مطلق می‌رسد.

نتیجه‌گیری

تجلی ذاتی عالی‌ترین و ناب‌ترین مرحله ظهور حق است که در آن، خداوند بدون هیچ اسم، صفت یا تعین خاصی تجلی می‌کند. این مرتبه تنها برای عرفای کامل و کسانی که به فنا فی‌الله رسیده‌اند قابل درک است. در این حال، هیچ چیز جز حق دیده نمی‌شود و سالک در نهایت وحدت محو می‌شود. این مفهوم در عرفان ابن عربی، مولانا و سایر بزرگان صوفیه جایگاه ویژه‌ای دارد و بیانگر اوج تجربه عرفانی و شهود وحدت مطلق است.

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی

  • ۰۳/۱۱/۰۸
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی