باسمه تعالی
برداشتهایی از اشعار مولونا
ابیات : ۱۷۹۵ تا ۱۷۹۸
زکات زیبایی
ده زکات روی خوب ای خوبرو
شرح جان شرحه شرحه بازگو
کز کرشم غمزهای غمازهای
بر دلم بنهاد داغی تازهای
من حلالش کردم ار خونم بریخت
من همیگفتم حلال او میگریخت
چون گریزانی ز نالهٔ خاکیان
غم چه ریزی بر دل غمناکیان
تنها کسی که می فهمد که عاشق چه می کشد، معشوق است.بالاخص وقتی که معشوق او خدای علیم و آگاه از همه امور باشد.مولانا به خدای متعال می گوید، من نمی گویم که چقدر از فراق تو در سختی و رنج هستم.تو خود آگاه هستی و بهتر از همه می دانی.
مولانا می گوید هر چیزی دارای زکات است.تو که از خوب رویان هستی،زکات خوبی خود را بده.همچنین زکات آن این باشد که جان تکه تکه شده من را برای خودم و دیگران باز گو کنی.زیرا تو به من بسیار نزدیک هستی و بهتر از هر کسی میدانی که من به خاطر دوری از تو چه می کشم.مولانا می گوید، علت تقاضای من این است که تو با با غمزه ها و کرشمه ها ، داغ هایی بر جگر من گذاشته شده است،بهتر از هر کسی می توانی آنرا تشریح نمایی.
مولانا می گوید، خداوند با هر نگاهی که به من می کند آتش عشق مرا شعله ور می سازد.مولانا می گوید که معشوق با ناز و کرشمه های خود جان مرا گرفت.اما من قاتل جان خود را حلال کردم.اگر چه من او را به خاطر خونی که از من ریخته بودحلال کردم ولی او از من گریزان بود و فرار می کرد.
مولانا به خدای متعال می گوید، چرا از ناله ما خاکیان گریزان هستی.چرا با رفتنت غم بر دل ما غم دیده گان می گذاری.
زکات چهره در پاکی نهان است
عفاف بانوان دری گران است
زنان را افتخار مرز و بوم است
رضای مادران کسب جنان است
دکتر علی رجالی
@alirejali
- ۹۷/۰۷/۰۵