رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

داستان ذبح عظیم

با کمال میل. متن زیبای مثنوی عرفانی شما که تحت عنوان «ذبح عظیم» سروده‌اید، ترکیبی از حکایت تاریخی ـ قرآنی حضرت ابراهیم و اسماعیل (علیهماالسلام) است با تفسیر عرفانی و درون‌گرایانه‌ی آن. ابتدا متن منظوم شما را به نثر روان برمی‌گردانم و سپس در ادامه تحلیل عرفانی آن را ارائه می‌کنم:

 برگردان نثر از مثنوی "ذبح عظیم"

هنگامی که نور توحید در جان انسان بتابد، خلیل خدا (ابراهیم) نیز چنین کرد: دلش را از هر دلبستگی زمینی برید و به فرمان الهی گردن نهاد. او در عالم رؤیا، ندایی آسمانی شنید که از جانب خداوند بود. در آن رؤیا دید که باید فرزندش (اسماعیل) را قربانی کند. با وفاداری به وحی، تصمیم گرفت فرمان خدا را اجرا کند، نه آن‌که از سر مهر پدرانه از این کار سر باز زند.

او به فرزندش گفت: «ای پاره‌ی جانم! در خواب دیدم که تو را قربانی می‌کنم.» پسر (اسماعیل) در پاسخ گفت: «پدر جان! همان‌گونه که فرمان خداست، انجام ده. زیرا بندگی خدا همین است؛ اطاعت بی‌چون و چرا.»

پدر، مهر پدرانه را کنار گذاشت و پسر نیز خود را در اختیار پدر گذاشت. با اشتیاقی آمیخته به سوز، راهی شدند تا فرمان خدا را به انجام رسانند.

زمین به گهواره‌ی امتحان بدل شد، و زمان میان بیم و امید ایستاد.

ابراهیم، شمشیر را از نیام کشید تا آن را بر گلوی فرزند گذارد و فرمان الهی را عملی سازد. در همین لحظه، ندای عشق از دل برآمد و فیض الهی از عرش فروریخت.

اما از جانب پروردگار پیام روشنی آمد: گوسفندی از آسمان نازل شد تا جایگزین فرزند گردد. این حادثه، رمزی بود برای راه عشق الهی.

از ایمان و تسلیم آن دو بنده‌ی خالص، خداوند درسی بزرگ از عشق و وفاداری بنا نهاد.

اکنون شرحی ژرف‌تر از این ماجرا می‌آورم؛ چرا که حقیقتِ آن فقط با نور شهود و تجلی قابل درک است:

فرزند، تمثیلی از هر دلبستگی و محبوبی است که انسان باید اگر بنده‌ی راستین خداست، از آن دل بکند.

ابراهیم، نماد دل عاشق است که اگر به حقیقت عشق برسد، باید از هر وابستگی دنیوی رها شود.

ذبیح، آن چیزی است که انسان باید از آن ببُرد؛ خواه محبوبی، خواه نفسی، خواه دلبستگی‌ای پنهان.

در درون هر انسان، سرزمین "مِنا"یی هست، و محراب عشق در آن قرار دارد. باید در این محراب، رشته‌های تن و دل را با تیغ شهود برید، و پرده‌های ضخیم خودخواهی و غفلت را درید.

قربانی شدن گوسفند بیرونی، نماد ظاهری همان بریدن دل از غیر خداست. این‌گونه است که عید قربان پدید می‌آید: روزی که جان، پاک و دل، سپید می‌شود.

قربانی واقعی، نفس پنهان انسان است، که باید با تیغ "امان" (اعتماد به خدا) قربانی شود.

اگر عقل انسان تسلیم حق شود، دل را از خود جدا کرده و به سوی محبوب حقیقی می‌برد.

چون انسان از خویشتن عبور کند، وصال الهی برایش ممکن می‌گردد. زیرا فقط در بی‌خودی است که جان به وصال حقیقت می‌رسد.

آنگاه که عشق بیاید و عقل فدای آن شود، دل در میدان جان، نمایان و فعال می‌گردد.

اگر دل‌سپار راه حق شوی، عید تو نیز عید تسلیم و تمکین خواهد بود.

عید قربان یعنی گذشتن از خود، و نهادن سر و جان در راه فنای فی‌الله.

مبادا که این قصه را صرفاً داستانی شبانه برای سرگرمی کنی، و دلت زیر حجاب غفلت بماند!

قصه را زندان خود نکن؛ دلت را اسیر دامن خودخواهی مکن!

ای "رجالی"! بکوش که در راه پیامبران باشی؛ همان راهی که راه خداوند و علی علیه‌السلام است.

 تحلیل و تفسیر عرفانی مثنوی «ذبح عظیم»

این مثنوی، با الهام از آیه‌ی معروف سوره صافات درباره‌ی رؤیای حضرت ابراهیم و فرمان قربانی کردن اسماعیل، در پی آن است که با زبانی عرفانی، مرز میان ظاهر و باطن واقعه را روشن کند. در این مسیر، چند لایه‌ی معنایی مطرح می‌شود:

۱. رویداد تاریخی، ولی رمزآلود:

ذبح اسماعیل تنها یک واقعه تاریخی نیست. شاعر نشان می‌دهد که آن، یک نماد یا تمثیل است. رؤیای ابراهیم را نوعی "اشارت باطنی" می‌داند که باید با رمزگشایی عرفانی فهم شود.

۲. نفس، اسماعیلِ درون:

اسماعیل، در این تفسیر، نفس محبوب و پنهان انسان است؛ همان دلبستگی لطیف و نهانی که گاه انسان آن را با محبت دینی و معنوی اشتباه می‌گیرد، اما در واقع او را از خدا بازمی‌دارد.

۳. ابراهیم، دل یا عقل هدایت‌شده:

ابراهیم نماد دل عاشق یا عقل تسلیم‌شده است؛ یعنی بخش هدایت‌شده و روشنِ وجود انسان که مأموریت دارد هر مانعی بر سر راه حق را قربانی کند.

۴. ذبیح، هر وابستگی غیرالهی:

هر آنچه غیر خداست و ما را از بندگی کامل بازمی‌دارد، باید قربانی شود. ذبیح ممکن است مال باشد، فرزند، شهرت، تعلق، یا حتی اندیشه‌ای کهنه.

۵. مِنا، میدان آزمایش باطنی:

شاعر با اشاره به «مِنای درون»، می‌گوید که هر انسان درون خود کربلایی دارد، منایی دارد، عاشورایی دارد. و در این منای درونی باید قربانی دهد تا به عرفات وصل و به مشعر برسد.

۶. عید قربان، نماد پاکی و وصال:

عید قربان، تنها جشن نیست، بلکه نماد وصال باطنی پس از عبور از خویشتن است. همان‌طور که مولوی می‌گوید:
«خویشتن را قرب کن در راه دوست،
زان که از خود بگذری، معشوق توست.»

۷. هشدار به ظاهرگرایی:

شاعر هشدار می‌دهد که اگر این داستان را تنها در حدّ "قصه" ببینی، و در جانت نفوذ نکند، دل تو زیر حجاب خواهد ماند و از حقیقت باز خواهی ماند.

۸. دعوت به تبعیت از پیامبر و امام علی (ع):

در پایان، شاعر با مخاطب قراردادن خویش، می‌گوید: "ای رجالی! اگر راه حق می‌جویی، به راه پیامبر و علی برو"؛ زیرا آن‌ها نماد کامل بندگی و تسلیم‌اند.

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی 

  • ۰۴/۰۳/۱۴
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی