رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

 

روح
این روح که از عالم بالا آمد
چون نور ز سرچشمه‌ی معنا آمد
باید که زبند جسم، آزاد شود
چون موج که از بحر، به دریا آمد

شرح مصرع به مصرع رباعی درباره‌ی روح

مصرع اول:

"این روح که از عالم بالا آمد"

این مصرع به حقیقت متافیزیکی نزول روح از عالم ملکوت اشاره دارد.

  • در عرفان اسلامی، روح از عالم مجردات و ملکوت به جهان ماده نزول می‌کند.
  • "عالم بالا" کنایه از عالم قدس، عالم امر، و حضرت ربوبی است که روح از آنجا نشأت گرفته است.
  • این مضمون برگرفته از مفاهیمی مانند "إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ" و نظریه "عالم ارواح" در عرفان اسلامی است.
  • حافظ نیز می‌گوید: "روزی که برفتند حریفان، چه کردند؟" که اشاره به پیشینه‌ی روح در عالم قدس دارد.

مصرع دوم:

"چون نور ز سرچشمه‌ی معنا آمد"

در این مصرع، روح به نور تشبیه شده است و این مقایسه، بسیار پرکاربرد در متون عرفانی است.

  • نور رمز تجرد، صفا، و حقیقت بی‌پیرایه است.
  • "سرچشمه‌ی معنا" می‌تواند اشاره به ذات الهی، فیض اقدس، یا حقیقت محمدیه (ص) داشته باشد که در عرفان اسلامی به عنوان اصل وجود تلقی می‌شود.
  • در حدیثی قدسی، خداوند می‌فرماید: "اول ما خلق الله نوری"، که نور در اینجا همان روح نخستین است.

مصرع سوم:

"باید که ز بند جسم، آزاد شود"

این مصرع اشاره دارد به آزادی روح از قید و بندهای مادی که یکی از اصول اساسی سلوک عرفانی است.

  • "بند جسم" به حب دنیا، تعلقات نفسانی، و حجاب‌های مادی اشاره دارد که روح را از ادراک حقیقت بازمی‌دارد.
  • عارفان معتقدند که روح باید از این بندها رهایی یابد تا بتواند به اصل خود بازگردد.
  • اشاره به حدیث "موتوا قبل أن تموتوا" دارد که توصیه می‌کند قبل از مرگ جسمانی، باید مرگ اختیاری را تجربه کرد و روح را از تعلقات آزاد ساخت.

مصرع چهارم:

"چون موج که از بحر، به دریا آمد"

در این مصرع، بازگشت روح به اصل خویش به موجی تشبیه شده که دوباره به دریا می‌پیوندد.

  • "بحر" و "دریا" در اصل یکی هستند، اما موج گاه از دریا جدا می‌شود و دوباره به آن بازمی‌گردد.
  • این همان بازگشت روح به مبدأ خویش است که در عرفان با فنای فی الله تعبیر می‌شود.
  • مولانا می‌گوید: "بازآ، بازآ، هر آن‌چه هستی بازآ" که اشاره به همین مفهوم دارد.
  • این مضمون یادآور آیه‌ی "إِلَیْهِ یَرْجِعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ" (هود: ۱۲۳) است که بازگشت همه چیز را به خداوند بیان می‌کند.

جمع‌بندی کلی:

این رباعی حرکت روح از عالم بالا، نزول به دنیا، اسارت در جسم، و بازگشت به اصل خویش را در یک مسیر عرفانی بیان می‌کند. هر مصرع به‌صورت منسجم، مرحله‌ای از این سیر را به تصویر می‌کشد که در عرفان با عنوان "سیر من الله، فی الله، و الی الله" شناخته می‌شود.

تعریف و حقیقت روح در عرفان اسلامی

روح در عرفان اسلامی مفهومی ژرف و چندلایه است که با حقیقت هستی، شناخت خداوند، و مسیر سلوک انسان پیوندی ناگسستنی دارد. عرفا روح را عنصری الهی و مجرد می‌دانند که از عالم ملکوت به بدن تعلق گرفته و واسطه‌ای میان جسم و عقل است. درک حقیقت روح، یکی از اساسی‌ترین مراحل معرفت نفس و شناخت حقیقت انسان است.

۱. جایگاه روح در قرآن و حدیث

قرآن کریم درباره حقیقت روح، پاسخی رمزآلود و عمیق ارائه داده است:
«وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ مَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا»
(سوره اسراء، آیه ۸۵)

در این آیه، روح به عنوان امری ربانی معرفی شده است، یعنی حقیقتی که فراتر از درک عادی بشری است و تنها از طریق سلوک عرفانی و معرفت نفس می‌توان به شناخت آن دست یافت.

احادیث نیز بر این حقیقت تأکید دارند. از امام صادق (ع) نقل شده است که روح، موجودی الهی و مجرّد از ماده است که به فرمان خداوند در بدن انسان دمیده شده و انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند. همچنین پیامبر (ص) فرموده‌اند:

"اول ما خلق الله روحی."
(اولین چیزی که خداوند آفرید، روح من بود.)

این حدیث نشان می‌دهد که روح دارای تقدم وجودی بر ماده است و حقیقت انسانی فراتر از بدن مادی اوست.


۲. مراتب و انواع روح در عرفان اسلامی

عرفای اسلامی روح را دارای مراتب و درجاتی می‌دانند که در مسیر سلوک عرفانی، از نازل‌ترین سطح تا عالی‌ترین مقام تکامل می‌یابد. مهم‌ترین تقسیم‌بندی روح به این شرح است:

الف) روح حیوانی، روح انسانی و روح قدسی

۱. روح حیوانی: این همان روحی است که سبب حیات جسمانی، حرکت، احساس، و غرایز طبیعی در بدن می‌شود. این مرتبه از روح در حیوانات نیز وجود دارد و به آن نفس حیوانی گفته می‌شود.

۲. روح انسانی: مرتبه‌ای فراتر که علاوه بر قوای جسمانی، دارای عقل، ادراک، و قدرت تفکر است. این همان روحی است که انسان را از سایر موجودات متمایز می‌کند و او را به سوی شناخت و آگاهی سوق می‌دهد.

۳. روح قدسی (روح‌القدس): این بالاترین مرتبه روح است که ویژه پیامبران، اولیا و عارفان کامل است. روح‌القدس سرچشمه وحی، الهام، و معرفت شهودی است. به همین دلیل، پیامبران دارای عصمت و علم لدنّی هستند، زیرا این مرتبه از روح در آن‌ها به فعلیت رسیده است.

ب) مراتب روح در مسیر سلوک عرفانی

در عرفان، روح دارای سیر تکاملی است و انسان باید از مراتب پایین‌تر به مراتب بالاتر حرکت کند تا به حقیقت روح قدسی و قرب الهی نائل شود. برخی از مراحل روح در مسیر سلوک عرفانی عبارت‌اند از:

۱. روح جسمانی: در این مرتبه، روح هنوز در بند تمایلات دنیوی و لذت‌های مادی است.
۲. روح نفسانی: روح از تمایلات حیوانی فاصله گرفته اما هنوز گرفتار هواهای نفسانی و آرزوهای دنیا است.
۳. روح عقلانی: در این مرتبه، انسان به شناخت عقلی و تفکر در حقایق الهی می‌پردازد.
۴. روح قدسی: این مرتبه، مرتبه‌ی کشف، شهود، و الهام الهی است.
۵. روح کامله: در این مقام، روح از تمام تعلقات دنیا رها شده و به مقام فنای فی الله می‌رسد.


۳. رابطه روح با معرفت نفس و سیر و سلوک

در عرفان اسلامی، شناخت روح، مقدمه‌ای برای شناخت خداوند است. عارفان معتقدند که "مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ" (هر کس خود را بشناسد، خدا را شناخته است) به این معناست که روح انسان، آینه‌ای است که می‌تواند حقیقت الهی را منعکس کند.

در مسیر عرفانی، روح باید از تعلقات دنیوی و آلودگی‌های نفس رها شود تا بتواند به اصل خویش، یعنی عالم قدس، بازگردد. این فرآیند شامل تزکیه، تهذیب، و فنای در حق است که در متون عرفانی به آن اشاره شده است. مولانا در این زمینه می‌گوید:

این روح که در تن تو مأوا دارد / باریست که میل سوی بالا دارد

همچنین، روح مانند پرنده‌ای است که در قفس تن گرفتار شده و باید با ریاضت و تزکیه، از قفس رها شود و به اصل خود بازگردد. در مثنوی آمده است:

ای که تو از قافلهٔ روحیان / مانده‌ای این‌جا ز باد و بوریان
بال بگشا تا به بالا پر زنی / تا به اصل اصل خود ره بر زنی


۴. حقیقت انسان و نسبت آن با روح در عرفان اسلامی

عارفان معتقدند که حقیقت انسان، روح اوست، نه جسم او. بدن مادی، وسیله‌ای برای بروز و تجلی روح در این عالم است. در واقع، انسان نه یک جسم دارای روح، بلکه یک روح دارای جسم است.

ابن‌عربی می‌گوید:
"الإنسان روح محضٌ نزل فی هذا العالم لیعرف نفسه و یرجع الی أصله."
(انسان، روح محضی است که در این عالم نازل شده تا خود را بشناسد و به اصل خویش بازگردد.)

به همین دلیل، عرفا بر فنای در روح و بقای بالله تأکید دارند و معتقدند که غایت نهایی انسان، رهایی از عالم ماده و رسیدن به عالم روحانی است.


۵. نتیجه‌گیری

۱. روح حقیقتی الهی و غیرمادی است که از عالم قدس به انسان عطا شده و پس از مرگ، به اصل خود بازمی‌گردد.
۲. روح دارای مراتب و درجاتی است که از سطح حیوانی آغاز شده و تا روح قدسی و روح کامله ادامه می‌یابد.
۳. سلوک عرفانی به معنای تزکیه و صیقل دادن روح است تا از قید و بندهای مادی رهایی یابد و به شهود حقیقت الهی نائل شود.
۴. معرفت نفس، مقدمه‌ای بر معرفت روح است و انسان تنها با شناخت حقیقت خود می‌تواند خداوند را بشناسد.
۵. هدف نهایی عرفان اسلامی، وصول به مقام فنای فی الله و بقای بالله است که در آن، روح در حقیقت الهی مستغرق می‌شود.

این نگاه عرفانی با بسیاری از سروده‌های شما هم‌خوانی دارد، به‌ویژه در منظومه‌های عرفانی شما درباره نیل وصال و بقا الی الله که مراحل سیر روح را به تصویر می‌کشند.

  • ۰۳/۱۲/۰۲
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی