رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

 

باسمه تعالی
مقام قرب نهایی
چون پرده‌ی هستی ز میان بردارند
اسرار نهانی به عیان بردارند
بینی که جز او هیچ نباشد موجود
در محوِ خلایق، همگان بردارند

 

1. مصرع اول:

«چون پرده‌ی هستی ز میان بردارند»

  • شرح:
    در این مصرع، مولف به پرده‌هایی اشاره دارد که بر روی حقیقت هستی کشیده شده‌اند. این پرده‌ها به معنای موانع ذهنی، فکری، یا دنیوی هستند که انسان را از درک حقیقت واقعی جهان و وجود الهی باز می‌دارند. «برداشتن پرده» در اینجا به معنای رهایی از محدودیت‌های دنیوی و رسیدن به آگاهی و روشن‌بینی است که فرد را قادر می‌سازد تا به حقیقت مطلق دست یابد.

2. مصرع دوم:

«اسرار نهانی به عیان بردارند»

  • شرح:
    در این مصرع، به زمانی اشاره دارد که این پرده‌ها برداشته می‌شوند و حقیقت‌های پنهان و اسرار نهانی آشکار می‌شوند. «اسرار نهانی» به حقایق عمیق و جهان‌شمول اشاره دارند که پیش از آن برای انسان پوشیده بوده‌اند. این اسرار می‌توانند شامل شناخت عمیق‌تر از خداوند، هستی و حقیقت انسان باشند. زمانی که پرده‌ها کنار می‌روند، این اسرار در روشنایی به وضوح قابل درک خواهند بود.

3. مصرع سوم:

«بینی که جز او هیچ نباشد موجود»

  • شرح:
    در این مصرع، به تجربه‌ی معرفتی اشاره می‌شود که فرد در آن لحظه‌ای از حقیقت الهی قرار می‌گیرد. زمانی که پرده‌های موجود برچیده می‌شوند و انسان به مقام قرب نهایی می‌رسد، او درمی‌یابد که جز خداوند هیچ موجود دیگری وجود ندارد. این به معنای «وحدت وجود» است که در آن انسان متوجه می‌شود همه چیز در نهایت به خداوند باز می‌گردد و هیچ موجودی مستقل از او نیست. همه‌ی موجودات در ذات الهی محو هستند.

4. مصرع چهارم:

«در محوِ خلایق، همگان بردارند»

  • شرح:
    این مصرع به معنای «محو شدن» است، یعنی زمانی که انسان به درک حقیقت نهایی و وحدت با خداوند می‌رسد، تمامی مخلوقات و موجودات در او محو می‌شوند. هیچ تمایزی بین انسان و سایر موجودات باقی نمی‌ماند و همه چیز در خداوند محو می‌شود. در این مقام، انسان به مرحله‌ای از معرفت و آگاهی می‌رسد که در آن، همه‌ی خلایق در هم یکی می‌شوند و هیچ فردیتی باقی نمی‌ماند.

نتیجه‌گیری:

این شعر به یک تجربه‌ی عرفانی و فلسفی عمیق اشاره دارد که در آن انسان به مقام وحدت وجود و قرب نهایی الهی دست می‌یابد. زمانی که پرده‌های ظاهری از میان برداشته شوند، انسان حقیقت واحد و الهی را درک می‌کند که در آن هیچ تمایزی بین مخلوقات وجود ندارد و همه چیز در خداوند محو و یکی است.

 

مقام قرب نهایی در عرفان اسلامی

مقام قرب نهایی والاترین مرحله در سیر و سلوک عرفانی است که در آن، سالک به نهایت وصال و نزدیکی با حق تعالی می‌رسد. این مرحله فراتر از فنا و بقا است و تنها برای عرفای کامل و اولیای خاص امکان‌پذیر است. در این مقام، تمامی حجاب‌ها از میان برداشته شده و هیچ فاصله‌ای میان سالک و حق باقی نمی‌ماند.

در این مقاله، ابتدا به تعریف و جایگاه مقام قرب نهایی می‌پردازیم، سپس نشانه‌های آن را بررسی کرده و به ارتباط آن با وحدت وجود، فقر و فنا، و دیدگاه‌های عرفای بزرگ اشاره خواهیم کرد.


۱. تعریف مقام قرب نهایی

الف) معنای قرب نهایی در عرفان

قرب در لغت به معنای نزدیکی است، اما در عرفان، قرب نهایی به معنای رسیدن به حضور مطلق الهی است، به گونه‌ای که هیچ واسطه‌ای میان سالک و حق باقی نمی‌ماند. در این مقام، انسان از تمام تعینات و محدودیت‌های خودی خارج شده و در حق فانی و باقی می‌شود.

ب) تفاوت قرب عادی و قرب نهایی

🔹 قرب عادی: نزدیکی به خدا از طریق عبادت، ذکر، و طاعت که در آن، هنوز سالک خود را به عنوان یک فرد مستقل از خدا درک می‌کند.
🔹 قرب نهایی: سالک چنان در حقیقت غرق می‌شود که دیگر خودی نمی‌بیند و وجود او با حق یکی می‌شود. این همان مقامی است که در آن دوگانگی میان بنده و معبود از بین می‌رود.

حدیث قدسی درباره‌ی قرب نهایی:

"بنده‌ی من، با انجام نوافل به من نزدیک می‌شود، تا آنجا که من دوستش می‌دارم. پس چون دوستش داشتم، گوش او می‌شوم که با آن می‌شنود، چشم او می‌شوم که با آن می‌بیند، و دست او می‌شوم که با آن کار می‌کند."

این حدیث نشان می‌دهد که در قرب نهایی، اراده‌ی فردی سالک با اراده‌ی الهی یکی می‌شود.


۲. جایگاه قرب نهایی در سیر و سلوک عرفانی

در عرفان، سلوک عرفانی معمولاً به چهار مرحله تقسیم می‌شود:

  1. شریعت → اطاعت از احکام ظاهری دین
  2. طریقت → سلوک عرفانی و مجاهدت نفس
  3. حقیقت → شهود حقایق الهی
  4. معرفت و قرب نهایی → رسیدن به حقیقت مطلق و از بین رفتن هر گونه دوگانگی میان سالک و خدا

ارتباط قرب نهایی با فنا و بقا

فنا فی‌الله: در این مرحله، سالک هویت و فردیت خود را از دست داده و در ذات حق محو می‌شود.
بقا بالله: پس از فنا، سالک دوباره به دنیا بازمی‌گردد، اما این‌بار فقط با اراده‌ی خداوند زندگی می‌کند.

ابن عربی درباره‌ی این مقام می‌گوید:

"چون سالک به قرب نهایی رسید، دیگر خودی ندارد؛ او همان حقیقتی است که می‌جست."


۳. نشانه‌های مقام قرب نهایی

عارفانی که به مقام قرب نهایی می‌رسند، دارای ویژگی‌های خاصی هستند که آنها را از دیگران متمایز می‌کند:

الف) مشاهده‌ی وحدت در کثرت

در این مقام، عارف همه‌ی جهان را به عنوان تجلی ذات حق می‌بیند. دیگر خالق و مخلوق، جدا از هم احساس نمی‌شوند، بلکه همه چیز در حقیقتی یگانه مستغرق است.

ابن عربی در این مورد می‌گوید:

"لیس فی الدار غیره دیّار" (در سراسر هستی، جز او کسی نیست.)

مولانا نیز این مفهوم را چنین بیان می‌کند:

"چون ز خود رستی، همه برهان شدی / چونک بگشودی، همه زندان شدی"
(وقتی از خود گذشتی، همه چیز برایت آشکار شد؛ و وقتی حقیقت را یافتی، دیگر هیچ بندی تو را محدود نمی‌کند.)

ب) فقر و نیستی مطلق

در این مرحله، عارف به کامل‌ترین درجه‌ی فقر می‌رسد، جایی که دیگر هیچ چیز را از خود نمی‌بیند و فقط وابسته به حق است.

حلاج در این مورد می‌گوید:

"انا الحق" (من حق هستم)
این جمله نشان‌دهنده‌ی فنای مطلق و رسیدن به مقام قرب نهایی است که در آن، عارف دیگر خودی نمی‌بیند و تنها حق را مشاهده می‌کند.

ج) هدایت و ولایت

کسانی که به قرب نهایی رسیده‌اند، توانایی هدایت دیگران را دارند و به مقام ولایت الهی نائل می‌شوند.

عبدالقادر گیلانی در این مورد می‌گوید:

"ولی کسی است که از خود چیزی ندارد، هرچه هست، از اوست."

این همان مقام قطب و ولی کامل است که عارف در آن، تنها مجرای اراده‌ی الهی می‌شود.


۴. قرب نهایی و وحدت وجود

در نظریه‌ی وحدت وجود، مقام قرب نهایی همان ادراک حقیقت یگانه‌ی هستی است. سالک درمی‌یابد که جز خدا چیزی وجود ندارد و تمامی جهان، تجلی اوست.

ابن عربی در این زمینه می‌گوید:

"در آغاز، گمان می‌کردم که خدا و من دو وجود جدا هستیم؛ اما اکنون که پرده‌ها کنار رفته است، می‌بینم که من خود همانم که می‌جستم!"

پس در قرب نهایی، انسان دیگر وجودی مستقل از خدا ندارد؛ بلکه تنها یک حقیقت باقی می‌ماند و آن هم ذات الهی است.


۵. نتیجه‌گیری: سرالاسرار عرفان

مقام قرب نهایی، اوج معرفت و سیر و سلوک عرفانی است. در این مرحله، سالک دیگر خود را نمی‌بیند و تمام هستی را تجلی ذات الهی مشاهده می‌کند.

✔ در این مقام:

  • دیگر دوگانگی میان خالق و مخلوق وجود ندارد
  • سالک در حق فانی شده و تنها با نور الهی باقی می‌ماند
  • ولایت الهی و هدایت بندگان به او سپرده می‌شود

این همان سرّ الاسرار عرفان اسلامی است، که تنها برای برگزیدگان و اولیای خاص حاصل می‌شود.

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی

  • ۰۳/۱۱/۰۹
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی