رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

 

باسمه تعالی
دوزخ هجران

دوری تو دوزخ شد و ویرانم کرد
این درد فراق آمد و حیرانم کرد
بر جان و دلم شراره‌ای افشاندی
این هجر تو آتش شد و گریانم کرد

 

باسمه تعالی
شرح "دوزخ هجران"

این رباعی، بیانگر عمق درد و عذاب ناشی از دوری معشوق و فراق است. در هر چهار بیت، احساسات عاشقانه و عارفانه به‌خوبی بیان شده‌اند و شاعر از نمادهای عرفانی مانند "دوزخ"، "آتش"، و "شراره" استفاده کرده است تا شدت عذاب و تأثیر هجران را به تصویر بکشد. در اینجا شرحی از هر بیت آورده شده است:

بیت اول: "دوری تو دوزخ شد و ویرانم کرد"

شاعر با این بیت، مفهوم دردناک دوری از معشوق را بیان می‌کند. واژه "دوزخ" در اینجا به معنای جهنم یا دوزخی است که انسان را در آتش می‌سوزاند. شاعر می‌گوید که دوری معشوق همانند دوزخی است که او را نابود کرده و ویران کرده است. این بیت به‌خوبی نشان‌دهنده شدت رنج و عذاب ناشی از فراق است.

بیت دوم: "این درد فراق آمد و حیرانم کرد"

در این بیت، شاعر از "درد فراق" صحبت می‌کند که او را به حیرانی و سردرگمی کشانده است. فراق و جدایی نه تنها درد آور است، بلکه باعث می‌شود که فرد دچار سردرگمی و حیرت شود. این بیت به خوبی نشان می‌دهد که دوری معشوق چگونه فرد را از درک و فهم درست امور و شرایط زندگی ناتوان می‌کند.

بیت سوم: "بر جان و دلم شراره‌ای افشاندی"

در این بیت، شاعر از "شراره‌ای" که به جان و دل او افشانده شده صحبت می‌کند. "شراره" به معنی شعله‌های کوچک و سوزان است که از آتش می‌آید. این عبارت نشان‌دهنده احساسات داغ و سوزناک در دل شاعر است. در اینجا، شاعر نشان می‌دهد که معشوق با دوری خود، آتشی را در دل او افشانده که او را می‌سوزاند.

بیت چهارم: "این هجر تو آتش شد و گریانم کرد"

در این بیت، شاعر به‌طور خاص از "هجر" و "آتش" صحبت می‌کند و می‌گوید که این هجران تبدیل به آتش شده و باعث گریان شدن او شده است. "آتش" نمادی از شعله‌های سوزان است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت یا از آن فرار کرد. هجران معشوق به‌قدری دردناک است که دل شاعر به آتش کشیده شده و در نهایت، او را به گریه وادار کرده است.

جمع‌بندی:

این رباعی به شدت حس غم و اندوه ناشی از دوری و فراق معشوق را با استعاره‌های آتشین و جهنمی به تصویر می‌کشد. شاعر از شدت درد ناشی از هجران سخن می‌گوید و در تمامی ابیات این عذاب را به‌طور پیوسته به تصویر می‌کشد، تا نشان دهد که چه تاثیری بر جان و دل عاشق گذاشته است. استفاده از اصطلاحات و تصاویر دینی و عرفانی مانند "دوزخ"، "آتش" و "شراره" به خوبی در خدمت بیان عمق درد فراق است.

 

دوزخ هجران در عرفان: رنج فراق از معشوق حقیقی

در عرفان اسلامی، دوزخ هجران یکی از عمیق‌ترین مفاهیم مربوط به درد و رنج عاشق در مسیر سلوک است. این اصطلاح بیانگر حالتی از عذاب و اندوه روحانی است که ناشی از دوری و فراق از معشوق حقیقی، یعنی خداوند، می‌باشد. برخلاف جهنم در معنای شریعتی که محلی برای عذاب جسمانی گناهکاران است، دوزخ هجران در عرفان به رنجی درونی و روحانی اشاره دارد که عاشقان الهی در مسیر طلب حق دچار آن می‌شوند.


۱. مفهوم دوزخ هجران در عرفان

دوزخ هجران اشاره به این حقیقت دارد که دوری از ذات الهی برای روح عاشق بزرگ‌ترین عذاب ممکن است. برای عارف، رنج هجران از خداوند حتی از عذاب‌های جسمانی جهنم نیز سخت‌تر و طاقت‌فرساتر است. در این نگاه، جهنم واقعی نه آتش سوزان بلکه فراق از حق است.

به همین دلیل، بسیاری از عارفان و شاعران صوفی، درد عشق الهی را نوعی دوزخ می‌دانند که سالک برای رسیدن به وصال باید از آن عبور کند. این درد نه‌تنها از دوری از خداوند ناشی می‌شود، بلکه درک این فاصله نیز بر شدت عذاب می‌افزاید.


۲. ویژگی‌های دوزخ هجران

الف) درد فراق و محرومیت از وصال

عارفان معتقدند که روح انسانی در اصل متعلق به عالم ملکوت است و در این جهان مادی غریب و دورافتاده است. این دوری، دردی جانکاه را به همراه دارد که باعث می‌شود عاشق همواره در حسرت وصال باشد. به همین دلیل، بزرگ‌ترین عذاب برای عارف این است که از قرب الهی محروم شود.

مولانا در این مورد می‌گوید:
"هر که را افتاد از چشم تو دور
در حقیقت نیست او را هیچ نور"

این بدان معناست که هر کس از عنایت الهی محروم شود، در ظلمت و تاریکی باقی خواهد ماند.

ب) شوق و سوز درونی سالک

یکی از ویژگی‌های دوزخ هجران این است که نه‌تنها عذابی دردناک است، بلکه این درد، خود به نوعی محرک برای حرکت به سمت وصال می‌شود. شوق رسیدن به معشوق، سالک را در این دوزخ می‌سوزاند و در عین حال، او را به سوی حق می‌کشاند.

حافظ این حالت را چنین توصیف می‌کند:
"در دایره‌ی قسمت ما نقطه‌ی تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی"

سالک در آتش هجران می‌سوزد اما این سوز، او را به حقیقت نزدیک‌تر می‌کند.

ج) رنج درونی، نه عذاب جسمانی

بر خلاف جهنم که در شریعت بیشتر به عذاب جسمانی و آتش سوزان اشاره دارد، دوزخ هجران کاملاً روحانی است. این عذاب به صورت یک سوز و گداز دائمی در جان عاشق بروز می‌کند که گاه حتی او را از خواب و خوراک نیز بازمی‌دارد.

مولانا در وصف این رنج درونی می‌گوید:
"هر که او بیدارتر، پر دردتر
هر که او آگاه‌تر، رخ زردتر"

به این معنا که هرچه سالک به حقیقت نزدیک‌تر شود، درد هجران را بیشتر حس می‌کند.

د) دوزخ، پلی به بهشت وصال

یکی از نکات مهم درباره دوزخ هجران این است که این رنج، در نهایت به وصال منجر می‌شود. سالک پس از عبور از این مرحله و تحمل این آتش درونی، به عشق حقیقی و قرب الهی دست می‌یابد و اینجاست که دوزخ هجران تبدیل به بهشت وصال می‌شود.

مولانا می‌گوید:
"آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد"

این نشان می‌دهد که این آتش نه برای نابودی، بلکه برای تزکیه و صیقل دادن روح است.


۳. دوزخ هجران در ادبیات عرفانی

مفهوم دوزخ هجران در آثار عارفان بزرگ اسلامی مانند مولانا، حافظ، عطار و ابن عربی جایگاه ویژه‌ای دارد. آنان عشق به خدا را به آتشی تشبیه کرده‌اند که عاشق را در خود می‌سوزاند، اما این سوختن مقدمه‌ای برای رسیدن به حق است.

مولانا و دوزخ هجران

مولانا در جای‌جای مثنوی معنوی و دیوان شمس به این مفهوم اشاره کرده است. او معتقد است که دوزخ واقعی همان حسرت و فراق از خداست:

"آتشی از عشق در جان برفروز
سر به سر فکر و عبارت را بسوز"

این یعنی عاشق حقیقی باید در آتش عشق بسوزد تا از هجران رهایی یابد.

حافظ و آتش فراق

حافظ نیز بارها از درد هجران و سوز دوری از محبوب سخن گفته است. او معتقد است که این آتش، گرچه جانسوز است، اما در نهایت باعث پالایش روح و رسیدن به کمال می‌شود:

"در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز
استاده‌ام چو شمع، مترسان ز آتشم"

در اینجا، حافظ خود را شمعی می‌داند که در آتش عشق می‌سوزد اما از این سوزش نمی‌هراسد، زیرا می‌داند که این آتش او را به وصال خواهد رساند.

عطار و مقام سالکان در آتش هجران

عطار نیشابوری در منطق‌الطیر سفر روحانی سالک را نوعی عبور از دوزخ هجران تا رسیدن به حق توصیف می‌کند. در داستان نمادین سیمرغ، پرندگان بسیاری در این مسیر می‌سوزند و تنها اندکی به وصال می‌رسند.


نتیجه‌گیری: دوزخ یا آزمونی برای وصال؟

دوزخ هجران در عرفان مفهومی بنیادین است که نشان می‌دهد بزرگ‌ترین عذاب برای انسان، دوری از خداوند است. این رنج، یک درد روحانی است که عاشقان الهی را در بر می‌گیرد، اما همین درد و سوزش، عاملی برای رشد و تعالی روح آنان است. در نهایت، اگر سالک بتواند این مرحله را با صبر و عشق طی کند، دوزخ او به بهشت تبدیل می‌شود و به وصال الهی نائل می‌شود.

همان‌گونه که مولانا می‌گوید:
"گر در طلب لقای اوئی
از جان و جهان چه می‌گوئی؟"

یعنی اگر واقعاً در پی وصال او هستی، باید از همه‌چیز بگذری و حتی در آتش هجران بسوزی تا به حقیقت دست یابی.

  • ۰۳/۱۱/۰۹
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی