باسمه تعالی
عارف
عارفان غرق حق و هم راز گشت
جستجوی عشق حق آغاز گشت
غرق در دریا شدند با ذکر «هو»
دل به معشوق ابد طناز گشت
عارف در اصطلاح عرفانی به فردی اطلاق میشود که به شناخت و ادراک حقیقت الهی و وصل به خداوند دست یافته است. عارف شخصی است که در مسیر سلوک معنوی و پیمایش راههای عرفانی، به کمال معرفت و اتحاد با حقیقت رسیده و درک عمیقی از وجود و حقیقت مطلق پیدا کرده است. عارف به واسطهی تجربههای روحانی و باطنی، به حضور الهی و وحدت وجود پی برده و از عالم مادی و پریشانیهای دنیوی جدا شده است.
ویژگیهای عارف
1. شناخت عمیق و باطنی: عارف از طریق مراقبه، ذکر، و تجربههای روحانی به شناختی عمیق از حقیقت الهی دست مییابد که فراتر از دانش و معرفت ظاهری است.
2. رهایی از خودخواهی: عارف از منیت و خودپرستی رها میشود و در فرآیند سلوک معنوی، خود را از تعلقات دنیوی و غرور دور میکند تا به حقیقت مطلق متصل شود.
3. اتحاد با خداوند: یکی از ویژگیهای مهم عارف، اتحاد با خداوند یا حضور در ذات الهی است. در دیدگاه عرفانی، عارف به مرحلهای میرسد که خود را در خداوند میبیند و هیچگونه فاصلهای میان خود و حقیقت الهی احساس نمیکند.
4. تواضع و بیادعایی: عارفان برخلاف دیگران که ممکن است در کمالات خود فخر کنند، به تواضع و فروتنی شناخته میشوند. آنها از کمالات خود در جهت خدمت به انسانها و راهگشایی دیگران در مسیر خداوند استفاده میکنند.
5. حالت شوق و اشتیاق به خداوند: عارف به دلیل تجربههای روحانی و درک عمیق از حقیقت الهی، همواره در حال شوق و اشتیاق به خداوند است و تلاش میکند تا در تمام لحظات زندگیاش به خدا نزدیکتر شود.
عارف در عرفان اسلامی
در عرفان اسلامی، عارف به کسی گفته میشود که در طریق سلوک و سیر و سلوک باطن، به مشاهده و شهود خداوند نائل آمده و از وجود و ذات الهی آگاهی پیدا کرده است. عارف در تلاش است تا از پیرایههای دنیوی و کثرتهای عالم مادی رهایی یابد و در وحدت وجود محو شود. عارف در این مسیر از معرفت نفس، شناخت خداوند و گذر از موانع درونی عبور میکند.
تفاوت عارف با فقیه و عالم
عارف بیشتر بر شناخت باطنی و تجربههای روحانی تأکید دارد و در تلاش است تا به اتحاد با خداوند و فنا در حقیقت برسد.
فقیه به کسی اطلاق میشود که در فقه و علوم دینی متخصص است و به رعایت ظواهر دین و احکام شرعی پرداخته است.
عالم نیز به فردی گفته میشود که در علم و دانش دینی آگاهی دارد، اما این آگاهی لزوماً به شناخت باطنی و اتحاد با خداوند اشاره ندارد.
عارف در شعر و ادب فارسی
در ادبیات عرفانی فارسی، عارف به عنوان یک شخصیتی برجسته با ویژگیهای معنوی و روحی خاص شناخته میشود. شاعران بزرگ مانند مولانا، حافظ و سعدی از عارفان و اصول عرفانی در اشعار خود سخن گفتهاند و عارف را کسی دانستهاند که در عشق الهی و معرفت باطنی غرق است. برای مثال، در شعر مولانا، عارف کسی است که از محبت خداوند و وحدت وجود سخن میگوید.
---
نتیجهگیری
عارف به فردی اطلاق میشود که در مسیر سلوک معنوی و شناخت باطنی خداوند به کمال معرفت و اتحاد با حقیقت رسیده است. عارف از خودخواهی و منیت رهایی یافته و به وحدت وجود دست یافته است. این افراد با تجربههای روحانی خود، از مرزهای ظاهری و دنیوی فراتر رفته و به حضور و حقیقت الهی پی بردهاند.
تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی
- ۰۳/۱۰/۱۹