رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات 

 

بی میلی ماست ،نشر افکار
بی صبری ماست ، ذکر و گفتار
غافل ز علوم و فضل باشیم
چون نشر و بیان و علم و اشعار

 

قسمت (۱)

آنچه را طی می کنی، شد سر گذشت
تا که کردیم فکر، گفتند در گذشت 
این دو روز عمر دریاب ای بشر 
ظلم و جور ناکسان از سر گذشت

 

گنه در اهل دل راهی ندارد
دلیلی غیر خود خواهی ندارد
گنه را چون نجاست می توان دید
لذا خوردن از آن جایی ندار د


از هزاران یک نفر با معرفت
مابقی  اندر گناه و معصیت
خوش به حال سالکان و اهل دل 
در جوار حق تعالی آخرت 

 

اهل احسان و شفقت گهری یکدانه
قدر دانان محبت چو صدف دردانه
جان فشانی و گذشت شهدا الگو کن
بهر ایثار و لقا پیش خدا  جانانه

 

دوستی با مردم از حد نگذرد
دشمنی با دشمنان از حد نرد
ممکن است روزی عیان گردد درون
دوستی یا دشمنی از دل رود


 دوستی یا دشمنی دارد حدود
می شود روزی عیان ،  اسرار زود
سعی کن بر خویشتن آیی برون
تا که گویند آفرین و صد درود

 

خود آرایی وخود بینی، خطا و خود بلایی است
طلب غیر از خدا، واهی و بی جا و گدایی است
تلاش  آدمی، حق  جویی  و  کشف  حقیقت
خدا خواهی، خدا جویی، درون هرصدایی است


زهرا و  علی، که بهترین زوج جهان، از  ازل اند
الگو ى کمال و معرفت، در نظر ودر عمل  اند
از پرتوی آنها ، فلک و عالم هستی بر پاست
دشمن این دو ،شقی باشد و خار  و خجل اند

 

عده ای با کار خود، نابود هر  آیین کنند
عده ای با لفظ خود، دین خدا، بدبین کنند
دین فنا گشت و چه ها شد ، چون که باز
عده ای دین خدا را، با غرض، تبیین کنند

 

الگوی عصر و زمان است، اباعبدالله
ناجی هردو جهان است، اباعبدالله
راه او، راه خدا در همه عالم  باشد
شافع و نور  جنان است ، اباعبدالله


سراینده
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات 
قسمت (۲)

دوستی گردد عیان، اندر مصیبت یا که فقر
جز خدا حامی نباشد، در سرا شیبی قبر
تا به کی غافل ز خود  در این سرای  بی وفا
دشمن ما در درون جان بود تا روز حشر

گر قناعت  پیشه  کردی در  امور زندگی
کی شوی محتاج مردم  در  امور  دنیوی
ای خدا ما را مکن محتاج خلقت روز وشب
گر چه ما غافل ز حقیم و امور  معنوی


دل اگر رنجیده شد، کی مى توان ترمیم کرد
آدمی چون رانده شد، کی مى  شود تعلیم کرد
در جوار حق شدن، تسلیم شرط لازم است
روح و جان یاغی بود، کی می  توان تسلیم
کرد

کربلا ،  احیا گر ، دین  خدا  در  عالم  است
ناجی مردم ز گمراهی رسول خاتم است
جنگ  ما، جنگ قبایل یا فرق یا کیش نیست
جنگ ما، جنگ جهانی با عدو ی  ظالم  است


آثار ظهور ، یک  به  یک  پیدا  شد
مکر و دغل فتنه گران افشا شد
مرگ ملک  و  شاه عرب  عبدالله
جنگ یمن و شام و حلب بر پا شد


در صدد باش، زدایی نظر و افکارت
در کمین باش، شناسی عمل و پندارت
چو کسی کرد نصحیت، تو مکن داد و فغان
زنگ ساعت که صدا کرد، کند بیدارت


آشنایی مرتبط  سازد ، تو را با  یار  خود
عشق آسان مى کند، همراهی  پندار خود
تا ندانی فکر و احساس عزیز جان خود
کی میسر می شود ،بیداری دلدار خود


شهادت موجب افشای افکار
حقیقت دیده  گردد نزد اغیار
علی در کعبه گوید آرزویش
کند خوشبختیش ابراز و اظهار


عدو مى گفت مولا بی نماز است
شهادت  در حرم  گویای راز  است
ولایت  تا  ابد  پاینده  گردید
که  تفسیر حقیقت   کارساز  است


ناجی یوسف تویی ،در قعر چاه
عزت و شوکت دهی با عز وجاه
تو خدایی می کنی و، ما گرفتار هوا
مى شود یوسف، عزیز مصر و شاه


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات (۳)

فاطمه ام ابیها، صاحب علم و کمال و اطهر است
عمر آن گل،شش برابر نقطه های کوثر است
کی شود مهدی بیاید تا کند تفسیر آن
همسر دخت نبی، مولود کعبه، حیدر است


من از نفسی که مى گردد،  عذاب خویش می ترسم
من از جاهل ، که مى گوید، ندارم کیش مى ترسم
ندارم ترسی از دنیا، که هر کس رفتنی  باشد
"من از گرگی که مى پوشد لباس میش مى ترسم"

گفت مولایم علی، اوصاف مردان خدا
جملگی باشند، خورشید درخشان خدا
در سخن گفتن، خدا را یاد و آنها شاکرند
در مصیبت صابر و دایم  به فرمان خدا


محمد با نبوت را پذیرفتم، پذیرفتم
امامت با عدالت را پذیرفتم، پذیرفتم
یگانه خالق عالم، به یکتایی پذیرفتم
معاد اندر قیامت  را پذیرفتم، پذیرفتم

نور قرآن در جهان امشب هویدا مى شود
نفس دون پاکیزه وافعال انشا مى شود
روح و جان مسرور  و دل  سوی خداست
سرنوشت آدمی تعیین و امضا مى شود


دیر فهمیدم که  عصیان کرده ام در بندگی
دیر  فهمیدم  که تنها  اوست  اندر  زندگی
ای بشر تا کی اسیر این و آن و نفس خود
دیر فهمیدم زمان طى شد و ما در بردگی


دیر فهمیدم که مرگ آید بسوی هرکسی
دیرفهمیدم که رزق ما رسد حتی خسی
دیر فهمیدم  که  ایزد  ناظر  احوال ما
پس چرا هر روز و شب  دل واپسی


زندگی کن با خضوع و مهربانی و صفا
زندگی کن با امید وبا توکل بر خدا
زندگی شیرین شودبا انتخاب همسری
زندگی کن با محبت هم به ظاهر هم خفا


ای محمد، مظهر خلق خبیر
حکم حق جاری نمودی در غدیر
خلق را منجی و هادی گشته ای
صاحب حمد و مقام بی نظیر


ای  معلم ، وارث  پیغمبران
بهره مند از سر حق ،در هر زمان
کیستی تو، صاحب فهم و کمال
رهنما یی می کنی، خلق جهان


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۴)

دیر فهمیدم که دانش نیست در حمل کتاب
دیر فهمیدم زمان طى شد ومن در منجلاب
تا به کی غافل بمانم اندر این دنیای پست
دیر فهمیدم  که دنیا نیست چیزی جز سراب


بهشت فاسقان در این جهان است
بهشت زاهدان در لا مکان است
بهشت عاشقان اندر دو عالم
بهشت و دوزخ ما در نهان است


افتاد به چاه، چون خر همسایه
شد خاک روان، بر سر بیچاره
خر با لگد ش ، خاک عقب زد
خندید به تدبیر ،وچنین افسانه


ای دخت نبی، مخزن اسرار دو عالم
ای کوثر دین ،مظهر حق ،بضعه خاتم
دردانه گهر، ای شرف آدم و حوا
از بهر  علی، همسر فرزانه و همدم


جز توکل بر خدا سرمایه ای در کار نیست
هر که را باشد توکل، کار او دشوار نیست
با امید حق  تعالی کی بشر تنها  شود
در گلستان طبیعت ،هر گلی بی خار نیست


روح من سرکش و فرمانبر میل و هوس است
منم آن بنده شیطان که اسیر قفس است
چه کنم تا که شوم دور ز نفس و دل خود
هر چه آورد سرم مستی و کار عبث  است


آرامش آدمی، ز دین است
اخلاق نکو، ورا نگین است
عقل و ادب و حیا ى انسان
ناجی بشر، ز مکر و کین است


حسین و کربلا و خون یاران
گلستانی بود در شوره زاران
عجب شوری به عالم کرده بر پا
ولی و مقتدای جن و انسان

شد نیمه ماه رمضان جشن ولادت
باشد همه جا شور وصفا بهر ولایت
آورده به عالم گهر ی دخت پیمبر
صورت چو علی قد چو نبی ,بهر هدایت


الهی سینه ای ده پر ز حکمت
ببینم سر و رازی را ز خلقت
ندارم جز خدا، ورد زبانم
زبانی ده که گویم شکر نعمت


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات (۵)

خوشا آنان که  در راه  ولایت
رها کردند جان و مال  وثروت
برای  حفظ   دین و راه   یزدان
گذشتند از  زن و فرزند و مکنت


عبادت چون غذاى روح و جان است
ادایش روز و شب قوت روان است
بریدن از خود و طى کمال است
نجات هر کسی مرهون آن است


هر که دارد ادب و شور و نوا بسم  الله
هر که بیند اثر  ذکر  و  دعا  بسم  الله
آنکه اندر دو جهان عشق حسینی دارد
نزد عباس و حسین و شهدا بسم الله


هر که دارد هدف کرببلا بسم الله
هر که خواهد نظر خون خدا بسم الله
عاشقان در ره سالار شهیدان رفتند
هر که خواهد شرف و عزت و جا بسم الله


ذکر رحمان الرحیم، حی و سبحان وکریم
خالق کل وقدیم، بشنو از رب عظیم
رستگار است در جهان، در دو عالم همزمان
هر که آرد بر زبان، نام یزدان حکیم


گر عشق لقا باشد، سهل است مصیبت ها
چون در ره قرآنی،  شهد است ملامت ها
در محضر حقی چون، دور ی ز گناهان کن
گر لذت آن بینی، زیباست عبادت ها


مرغ دل پر می زند سوی دیار فاطمه
گشته روز عاشقان چون شام تار فاطمه
هر کجا دل میرود مستانه اندر جستجوست
تا بجوید  بینوا  خاک  و مزار  فاطمه

 

من چو خارم به کنار گل خوشبوی علی
دست گل چین زمان چید گل روی علی
تیغ کین تابه جبین شه عالم بنشست
غرق خون گشت چو گل، قامت و گیسوی علی


هر که دارد نظر آل عبا بسم الله
این جهان رهگذری بهر رضا بسم الله
حفظ دینی که محمد بودش پایه گذار
هدف نهضت شاه شهدا بسم الله


گر حجت حق آید، پایان خصومت هاست
چون عشق حقیقی شد، آغاز  ولایت هاست
با آمدنت مهدی، از فیض ظهور تو
پاکیزه جهان گردد ، آزاد  ز نکبت هاست


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعبات
قسمت(۶)

عید آمد و بلبل ز قفس نغمه کنان رست
طوطی دل از بند بدن رقص کنان جست 
هر کس که در این ماه ز بیگانه جدا شد
با دلبر دیرینه خود طرح نهان بست


ره آورده شب قدر است قرآن
بود میراث احمد این گلستان
زبهر عاشقان آب حیات است
به کام مومنان شهد است فرقان

چون گنه آید زداید جان تو
گر اجل آید بگیرد جان تو
هر گنه ضایع کند روح تو را
با نیایش کی بمیرد جان تو


نماز با ولایت روشنایی است
وصال  کردگار و دلر با یی است
ولی را جانشین کرده خداوند
اطاعت از ولی کاری الهی است


رسد آدمی بجایی، که به جز خودش نبیند
بکشد برادرش را، که حسد فرو نشیند
به خدا قسم که  هر گز،عطشش فرو نشیند 
عمل وخطا ى ما را، شه جان چو  روز بیند


حرص و حسد وغرور ، فرجام
نابود  کند  تو را سرانجام
با ترک گناه وشوق تقوی‌
آزاد شوی ز بند این دام


عقل و ادب و حیا، کجا رفت
شور و شعف و صفا، کجا رفت
اخلاق نکو همره دین کو
مهر و شفق و عطا، کجا رفت


سزاوار ستایش ،در جهان اوست
اذان در گوش فرزندت چه نیکوست
نمازش  خوانده گردد، در نهایت
بقا مختص ذات حق بود دوست

تهمت مزن ای دوست گرفتار شوی
مردار خوری وبی جهت خوار شوی
غیبت اثر وضعی و روحی دارد
با انس به آن،  شقی و بیمار شوی


ایمان ویقین لقای جان و دلهاست 
افزون ز گوهر، صفای دل، را پیداست
هر کس که دلش کعبه حق میگردد
اندر دو جهان شفیع او بی همتاست


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۷)

نابودی ما  ز دست وقلب و دهن است
شمشیر دو لب، صدای جان، در بدن است
ایمان به خدا سعادت و خوشبختی است
همراه تو در روز پسین یک کفن است


از قدرت حق ، جن و ملک حیران اند
با اذن خدا ، هر دو جهان ویران اند
مغرور مشو که زندگی چند روز است
در طوف حرم شاه و گدا یکسان اند


دانی که ز زهر تلخ تر چیست
جز صبر و تحمل عدو  نیست
با صبر و تحمل است، ظفرها
پایان شب سیه، سفیدیست


بد گمانی در رفاقت با بدان،  حاصل  شود
عقل و دین با  صالحان  ، کامل  شود
آدمی همرنگ افکار رفیق و بند نفس
هر کسی با کسب علم ، عامل شود

الهی  به لطفت جهان  آفرین
هدایت نما، خلق را در حزین
مرا در دو عالم طریقت نما
خداوند  عالم، خدای زمین


الهی  گشته ام، دیوانه  و  مست
شوم عاشق ، روم در گوشه ای پست
دمادم مى کنم، من  آه  و  ناله
بجویم  دلبر دیرین ، کجا هست


مست یارم، مست و خاطر خواه دوست 
مست معشوقی که عالم آن اوست 
مست چشمی  را که می خوابد نیم
مست معشوقی که جان دادن نکوست

شده با علم و یقین خانه حق در بزنی 
شده باو ر کنی و سوی خدا پر بزنی
این دل خسته عزیزم ،دل حق می خواهد
شده از بهر خدا ، بر فقرا سر بزنی


روزگاری نظر اهل خرد گردش داشت
سخن و حرف بزرگان اثر و ارزش داشت 
دوستی معنی زیبای صداقت را داشت
کار ها یکسره با عشق و صفا چرخش داشت


منتظر یعنی امید ، یعنی عدالت در جهان
با قیامی تحت امر  مهدی صاحب زمان
منتظر یعنی نوا، یعنی رجا، یعنی دعا
منتظر یعنی دمادم نام او را بر زبان


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعبات
قسمت(۸)

روز و شب در انتظار مهدی صاحب زمان
مردمان دیده ام بنشسته بر در خون فشان
تا ندای حق رسد از آسمان در هر طرف
 با قیامی تحت امر  صاحب  روح و روان


یاد  خدا  نگردد، از ذهن ها فراموش
نیکی به دیگران هم، باشد ترا فراموش
یاد قیامت و مرگ ، هر گز  مکن فراموش
گر کرد آدمی ظلم،، بهر خدا فراموش


مبدا عشق بود، ذات خداوند مجید
اثر عشق بود ، شادی و اخلاق و امید
مظهر عشق علی باشد و زهرا معشوق 
راوی عشق بود مظهر پاکی و شهید


بی کفایت بودن اصحاب کار
موجب افت و سقوط شهریار
گر مدیر لایق بود در کار خود 
باعث رشد و رضای کر دگار


الهی تویی مهربان هر زمان
که نزدیک باشی مرا هر مکان
منم غرق در لطف و احسان تو
بخواهم ز تو، جنتت ارمغان


الهی بده، بنده را، علم ودین
تحمل کنم، بی وفایی کین
کنم بندگی و اطاعت ز رب
شناسم خداوند جان آفرین


الهی به شب زنده داران تو
که جز تو نخواهند، یاران تو
نما لطف  بسیار بر بندگان
کنند شکر نعمت ز احسان تو


عاقلان قبل از عمل ،صبر فراوان می کنند
جاهلان بعد از عمل ،فکر فراوان می کنند
خوش بر آن عالم که برعلمش عمل هم می کند
عالمان حین عمل،سیر فراوان می کنند


الهی به آه اسیران و بیچارگان
تحمل عطا کن بر این بندگان
گرفتار گشته  در این روزگار
فقیران و پیران و درماندگان


کار انسان در دو جا یکسان بود
کودکی و پیریش همسان بود
خوش بر آن کس که در زمان ممات
توشه ای دارد ،که آن  احسان بود


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۱۱)

دردانه  دهر  و  نکته  پرداز
روحش سوى حق بود به پرواز
از سوز جگر گلایه نا کرد
آن یار  شفیق و محرم راز

 

کاش می شد  ظلم و تزویر  و ستم یا هر  جفا
جملگی می شد برون از نفس و هر قلب سیاه
واندر آن یکرنگی ومهر و خوشی جا می گرفت
همچو عاشق در مسیر دیدن  و سیر خدا

 

گر شوی  مرتکب خدعه و نیرنگ و ریا
گر شوی مرتکب حیله و تزویر و جفا
وانگهی غرق هوا و هوس خو یش شو ى
می رود روح و روان درپی هر میل و خطا

 

همسرم در سالگرد فوت زهرا در گذشت
روح پاکش در جوار اولیا محشور گشت
نوزده شب را به بستر آرمید و ناله کرد
دار فانی را وداع  و چشم  بر  دنیا ببست


 غم دل با که بگویم، که شود غم خوارم
غم دل جز به خدا، کس نبرد از جانم
غم دل چیست ، که آزرده کند احوالت
غم دل ، دوری یار است ، چرا در خوابم


سالکان را عزلت و انکار نیست
عاشقان را جز خدا افکار نیست
روزه داری در طریق سالکان
جز کمال و عزت و اذکار نیست


روزه تنها آب نا خوردن که نیست
ره بسو ی سفره نا بردن که نیست
روزه تمرین جهاد اکبر است
روزه در خوابیدن و گفتن که نیست


این عزت و شوکتی که دارید
از پرتوی نور حق بدانید
از حافظ خود،خدا بخواهید
گر نه که ضعیف و ناتوانید


گفت سجاد این سخن، در موقع ذکر خدا 
استجابت می کندحق، هر تمنا هر دعا 
گاه می‌گردد قبول و گاه بعدا مستجاب 
گاه می‌گردد ذخیره، تا شود روز ی ادا

 

به بیراه کجا رفتم، ، ندانستم، ندانستم
نسنجیده سخن گفتم، ندانستم، ندانستم
به فکر این و آن هر گز، ندانستم، ندانستم
تهی از خلق و خو هستم ، ندانستم ،ندانستم

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۱۲)

بر  پرچم  سبز آل  احمد
بنوشت کلام حق ، محمد
لا حول ولا قوه الا بالله
ازقدرت حق، جهان بگردد


در مکتب عشق ، حق دهد درس
در مذهب عشق، جان دهد کس
در مکتب   و  مذهب   ا لهی
ایثار و شهادت است، چرا ترس


نماز شب چو خوانی در دل شب 
دل و چهره شود  نورانی از رب 
خداوندا بده  توفیق  آن را 
بخوانم دلبر خود با دل و لب 


سلام بر اهل بیت وبر محمد
کند رزق ترا افزون وبی حد 
کند   یاد  نبی  و آل  او را
هر آنکس بر  نبی انرا فرستد

 

غم مخور، ناله مکن، راز مگو
جز خدا، دلبر  و  دلدار  مجو
اکثرا  غرق خود و امیال اند
راه حق جو، و مرو  ازهر سو

 

الهی سینه ای ده پر ز حکمت
ببینم سر و رازی را ز خلقت
ندارم جز خدا، ورد زبانم
زبانی ده که گویم شکر نعمت


بر خاتم  انبیا  محمد
بفرست درود خود به احمد
برنور رسل، ولی مطلق
بفرست سلام خود مجدد


 از بهر نجات و دفع شیطان
تقوا و عمل به شرع و قرآن
منجی بشر ز جهل و غفلت
ایمان و عمل به حرف یزدان


سر به خاک آید، کمر خم در رکوع
موجب معراج  تو گردد خضوع
دست به بالا، چشم بسته در قنوت
تا به کی ، اهل نفاقی و جزوع

 

نان و نمک و  فدک، غم زهرا نیست
غصب سمت و حکومت مولا نیست
گمراهی  و دوری از ولایت باشد
در مکتب او دغدغه ی دنیا نیست

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت (۱۳)

گر بترسی از کسی ، بگریز از وی از جفا
گر بترسی از خدا ، آیی چنان سوی خدا 
هر سپاسی منحصر بر ذات پاک  کبریاست
با توکل بر خدا،محفوظ گردی از خطا


 اگر داری  توعقل و علم و دانش
اگر داری تو صبر و  حلم و بینش
چرا بی تاب و نا آرام و حیران 
توکل  کن،تو اندر کار و کوشش


وقتی که شوی تنها، جز حق نکنی تمکین
وقتی که شوی با حق، مردم بکنند تحسین
پس حق بودت کافی، در عالم دون دنیا
دل بستن غیر از حق، هر گز ندهد تسکین


   سبب دلهره و غصه ی بی جا از چیست
   دل پریشانی  ما، بهر چه و در پی  کیست
دل ببر پیش خدا، تا که دهد تسکینت 
گر شود خانه یدل خانه یحق، یک غم نیست


 اگر خواهی حدیث از آل عصمت   
  اگر خواهی سخن از علم و حکمت
بیا بشنو رباعی های پر مغز   
  شود روح و روان با دین در الفت

            

رجالی با رباعی کرده آغاز      
نوین فصلی ز اشعار روان ساز
خدایا هر زمانش یاوری کن    
 شود شعرش به دنیا سایه انداز

 

مهدی بیا که حق هویدا شده
زنده جهان از دم عیسی شده
منتظران عاشق و مجنون شدند
وای که پر مفسده دنیا شده


دانی که چرا، خدا تو را داده شعور
حق داده ترا عقل و خرد بهر امور
تا  روح  و روان شود مهیا  ی صعود
من معتقدم، خدا  علیم  است و صبور

 دانی که جهان در اختیار است تو را
دانی که بود امید ما در دو سرا
در کون  و مکان مجو بجز جبر و خیار
دانی که بشر اسیر نفس است چرا

 

 دانی که جهان در اختیار است تو را
دانی که بشر اسیر نفس است چرا
در کون  و مکان مجو بجز جبر و خیار
دانی که خدا امید ما در دو سرا

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات 
قسمت(۱۴)


گر بسازی خود، به اخلاق و ادب
 زندگی شیرین شود هر روز و شب
چون خروس و کرکس و اردک مباش
شهوت و پستی برد انسان عقب


آدمی را دین و ایمان  و یقین
می کند  کامل ، وفادار و امین
آدمی را فهم و ادراک و شعور 
می برد تا عرش اعلا از زمین


 معیار رفاقت، به محبت ، به وفاست
معیار لیاقت، ادب و عقل وصفا ست 
معیار سعادت، به سلامت به کمال
معیار شهامت، به جوانمردی ماست


 هر کسی عاشق شود ، در انتظار دلبر است
  فرد عاشق، کی خطا از دلبرش  را درسر است
 همچو مجنون، از فراق یار بی تاب وتب است 
سختی آسان میشودچونکه خدایش اکبر است

 

 کاخ و ویلا   کی دهد ، آرامش روح و روان
مال و ثروت کی شود، خوشبختی پیر و جوان
 می دهد آسایش و لذت به ظاهر مر تو را
 رو به دنبال کمال و معرفت  در هر زمان

 

 روح باشد ماندگار، و جسم  بی جان  می رود 
عهد و پیمان  ماندگار ، و  عمر هر آن می رود 
علم باشد ماندگار، و ثروت از کف رفتنی است
آنچه  ماند،کار خیر است، مابقی  دان  می رود


ما حامی راه شهدایم همه
 ما  پیرو  خط  کربلا ایم همه
بر پا یی عدل و قسط، امیال  همه
ما منتظر  نور خدایم همه


سالکان ، حامی خط شهدا می باشند
عاشقان ، پیرو راه  کربلا می با شند
صاحبان معرفت، مشتاق منجی زمان
عارفان ، منتظر نور خدا می باشند


ما  حافظ  خون  شهدا می   باشیم 
ما شیعه ای آل  مر تضی می باشیم 
خون شهدا، ناجی ما در دو جهان
ما شیفته ای آل عبا می باشیم 


دنباله روی راه ولا می باشیم 
چون شیفته ی آل عبا می با شیم
خون شهدا ناجی ما در دو جهان
ما شیعه ی آل مرتضی می باشیم

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی 
مجموعه رباعیات
قسمت(۱۵)

ما حامی راه شهدایم همه
 ما  پیرو  خط  کربلا ایم همه
بر پا یی عدل و قسط، امیال  همه
ما منتظر  نور خدایم همه


سالکان ، حامی خط شهدا می باشند
عاشقان ، پیرو راه  کربلا می با شند
صاحبان معرفت، مشتاق منجی زمان
عارفان ، منتظر نور خدا می باشند


 یار یعنی، عشق، هستی ، زندگی
عاطفه، مهر و وفا ، دلدادگی
همد م خوب و انیس جان و دل
پاک و خالص، خالی از  آلودگی


 آنچه بینی، می شود گفت، واقعیت
آنچه باشد، می توان گفتا، حقیقت
آنچه بینی، آنچه باشد، کی برابر
عدل و انصاف است  معیار قضاوت


آدمی با مغز تنها ، نیست کامل در  جهان
پسته و بادام  هم  ،مملو ز مغز است اندر آن
معرفت همراه با ، ایمان و ادراک و شعور 
می برد انسان تو را بالا به هر جا ومکان


گر بخواهی معرفت در روح و جان یا در وجود
گر بخواهی عزت و رشد و تعالی کن سجود
کسب روزی کن  حلال و ترک هر گونه گناه 
می برد بالا تو را ،از پستی و از هر رکود


 چون که من غافل ز خود در بند شیطانم اسیر
ای خدا ، من ناتوان با جنگ او ، دستم بگیر
لحظه ای ما را به خود مشغول و تنها وامذار
ما ضعیفیم، و دچار غفلت و دور از مسیر

 

ارزش زن به وفا و عفت است
ارزش مردان  به عقل و غیرت است
گر چه زیبایی و ثروت لازم است
لیک ارزش در تعبد ، عصمت است


ارزش مردان، به عقل و غیرت است
ارزش مردان، به حلم و رافت است
مرد را ارزش به علم و دانش است
ارزش مردان، تعبد ، حکمت است


ارزش زن، به حیا و عصمت است
ارزش زن، به وفا و عفت است
ارزش زن در حجاب و پاکی است
زندگی با همسری با غیرت است

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۱۶)

مرد یعنی، هم زبان و هم صدا 
مرد یعنی، مشعل نور خدا
مرد یعنی، محرم راز و نیاز 
مرد یعنی، همدم و جانش فدا


جملگی گرد خود و گرد خدا می گردند
توشه ای هم به سرای دگری می بردند
چون که پیمانه به سر شد، بلا شک رفتند
اجل آمد به سراغ و همگی می مردند


از دامن زن ،  مرد به معراج رود 
در دامن او ، نور خدا دیده شود
کعبه بشکافت، تا علی پا بنهاد
بر عالم هستی ، گهری را بدهد


گر اهل سلوکی و نیایش با هو
بسیار مخور،فاش مکن، اندک گو
با اهل خرد، اهل قلم، هم ره شو
تا فکر و عمل ، جهت بگیرد با او


وقت سحر است، خیز از بهر نماز
با یار و شفیق خود، دمی راز ونیاز 
در خلوت و تنهایی خود، یار طلب کن
وقت سفر است، خیز از بهر جواز 


توحید و نبوت سبب  حفظ حیات است
قرآن و معاد موجب  رشد صفات است
حق است و حقیقت علل حفظ ولایت
اسلام و شریعت همه جا راه نجات است

 

بر خیز ز خواب، وقت دیدار شده
برخیز و بخوان، که حق خریدار شده 
صبح است و کنون وقت نماز است تو را
برخیز و ببین، جهان پدیدار شده


تا چند اسیر هوس و، میل و هوا
تا چند گرفتار خود و، مال و سرا
برخیز و دمی به سوی حق کن پرواز
تا کی به امید همه ای، غیر خدا

 

گر نیست تو را شناخت، از بود خدا
گر نیست تو را شناخت از جود خدا
 با  فکر توان قدرت حق را دریافت
بنگر که همه شاکر و، معبود خدا 


گر نیست تو را شناخت، از بود خدا
گر نیست تو را شناخت از جود خدا
 با  فکر و بصیرت و ریاضت
بنگر که همه شاکر و، معبود خدا 

 

سروده شده توسط 
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رراعیات
قسمت(۱۷)

از بهر بهشت، کی کنم سوز و گداز
از بهر خدا، من روم  سوی  نماز
از بهر بهشت ، یا که  از دوزخ گرم
هر گز نکنم، عبادت و راز و نیاز


جمعی به صدارت و امیری و ملوک 
جمعی به یقین، فتاده در سیر وسلوک 
برخی به گمان، برفته در پاکی نفس 
قومی به غلط، روانه ای جنگ تبوک


آن بهشت است، که مردم همه مشتاق ورود 
آن بهشت است،سرای همه ی قرب و شهود
شربت پاک بود در قدح و حوض برین
حوری و جوی ز شهد و عسل و عنبر و عود


آتش عشق کند، روح و روان را ویران
آتش عشق بود، شعله‌ ور و هم سوزان 
عشق بی صبر و وفا عشق حقیقی نبود  
آتش عشق کند، کور و کر و دل لرزان 


افسوس که عمر خود،به واهی طی شد
افسوس که بی ثمر، به آهی طی شد
دریاب که هر ثانیه چون در باشد
دوران جوانی، به تباهی طی شد


ای داده شده، ز عالم ذر تو حیات
ای آمده ای ، بهر کمال و حسنات
در عالم ذر، به حق بگفتی یکتا
تا عذر نیاوری، به وحدت در ذات 


رزق پاک و مال باشد گر حلال 
نیست اندوه وغم و درد وملال 
می شود فرزند ، صالح، متقی 
مال بی ارزش بود وزر و وبال

 

منزلگه جسم، می شود در دل خاک
منزلگه روح، می شود  برزخ  پاک
چند  ماهی تو کنی رشد و نمو با مادر
این جسم به خاک و می روی در افلاک

 

مردان خدا به دیدن یار  خوش اند
مستان به می و صدا و یک تار خوش اند
نزدیک مشو به بی خرد ، در همه حال
افراد شقی، به ظلم  و پیکار خوش اند


دانی که هر آنکه  می رود پیر نگردد
دانی که زمین ز خوردنت سیر نگردد
تا جسم من و جسم تو در خاک نهادند
گر جان به تنت هست، بدان دیر نگردد

 

حج تجلی گاه روز محشر است
 وحدت و همبستگی  دیگر است
حج امید و شور و شوق مردمان
طوف حق را در زمین، جلوه گر است

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۱۸)

بهترین  گوهر به زن را شوهر است
بهترین همدم به زن را همسر است
حرمت  یار  و  انیس  خود  بدار
چون قوام زندگی را  ،در بر  است


دانی چه کند همسرتان  را خوشحال
قدر زحمات وی بدانی همه حال
یک شاخه ی گل هدیه کنی با احساس
تسخیر شود دلی که سخت است و محال


سی روز گذشت و عید فطرت آمد
پاکی ز گناه و ترک  ظلمت  آمد
آلودگی از روح و روان، رخت ببست
شادی و سرور بی  نهایت  آمد


 خواب گردد موجب آرامش روح و روان
لیک گردد، باعث غفلت برای انس و جان
نیست تکلیفی تو را در حالت رفتن به خواب
خواب باشد فرصتی، تا جسم باشد در امان


علم باشد باعث  رشد  و حیات  جان  ما
جهل گردد موجب مرگ دل و حرمان ما
نفس  باشد علت گمراهی واغفال ما
ذکر  گردد باعث آرامش و درمان ما


بهترین جا،در مساجد در کجاست
هست در محراب و آن در ابتدا ست
شد علی در غرق خو ن ،در سجده گاه
بهترین  سالک ،  به  نزد  کبریاست


سی روز گذشت و عید فطرت آمد
پاکی ز گناه و ترک  ظلمت  آمد
آلودگی از روح و روان، رخت ببست
شادی و سرور بی  نهایت  آمد


شیر بی  اذن  و مجوز  لانه  ساخت
شد خراب  و بهر خود  افسانه  ساخت
شیر، شیر است، گر چه باشد در قفس
با چه زحمت بهر خود ، یک خانه ساخت


آدم جاهل چو شیری بی سر است
شیر بی یال و کوپال  و ابتر است
خال کوبی بر بدن بیهودگی است
کی نشان قدرت، اندر پیکر است


محبت کن به اهل علم و تدبیر
به مردم کن تو نیکی بهر تاثیر
بیاموز آن به مشتاقان دانش
مگو راز خودت بر اهل تزویر


 
سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۱۹)

ای اهل گناه و معصیت توبه کنید
ای اهل ثنا و معرفت ناله کنید
ای اهل سلوک و منزلت دریابید
ای اهل دعا و مغفرت لاوه کنی


 گر درک کنی شمس و قمر  می رخشند
گر درک کنی جن و بشر می گردند
عالم همه  تسبیح خدا می گویند
 گر درک کنی چرخ و فلک می چرخند

 

نیمی از یا ور و یاران حسین، از یمن اند
مالک و منتقم جان حسین، از  یمن ا ند
    هانی و حجر و سلیمان و اویس قرنی 
جملگی گوش به فرمان امام ، از یمن اند

بزرگان آبرو  یابند ، از اولاد و حکمت
حقیران آبرو دانند، اندر کسب ثروت
بود اموال از بهر رفاه و زندگانی
شهیدان آبرو دارند در روز قیامت

 

خانه ی حق، قبله گاه مسلمین
بهترین معبد، برای اهل دین
اولین خشکی دنیا مکه است
طوف حق گردد تجلی در زمین


کبر و حسد و کینه کند تار
قلب و دل تو ز نو ر دلدار
قطع رحم وشنیدن صوت غنا
روح تو کند سیه چو کفتار

 

 از حق بطلب حاجت خود را به دعا
با متقیان تو همنشین باش ،و لا
گردد سبب تقویت روح و روان
بیداری شب، اگر کنی یاد خدا

 

     دانی که چرا درون انسان مخفی است ؟   
   دانی که چرا حکم خدا ، گه دفعی است ؟   
   احکام شریعت  همه  از  بهر کمال بشرند
   دانی که چرا نفس  بشر ، چون افعی است؟

 

آرامش ما، به ثروت و زور و زر و قدرت نیست
آرامش مادر اثرخانه ی ویلایی باوسعت نیست
آرامش ما، در گرو  فهم  و کمال  و  ادب ا ست
جز یاد و عبادت خدا،هیچ دگر مثبت نیست

 

بار الها، سفر کرب  و بلا می خواهم
بار الها، دل پر نور و صفا می خواهم
بار الها ، تو مرا شیفته ی خود کردی
 بار الها، سفر عشق و تو رامی خواهم

 

سر وده شده توسط
دکتر. علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۲۱)

بار الها، تو کریمی و رحیمی و عظیم
ما فقیریم و گرفتار و اسیریم و ندیم
تا به کی  سرور ما حاضر و ما در غیبت
بار الها، تو رئوفی و امیری و علیم


ای کاش، که دلبسته ی دنیا نشو یم
ای کاش، غریق شهوت و جاه  نشو یم
گردیم صدیق و  مخلص و اهل سلوک
ای کاش، که بی قرار فردا  نشویم


تحمل کردن نادان زکات است
زکات عقل و از بهر نجات است
زکات علم در نشر علوم است
تعالی بشر اندر صفات است


دانی که ز زهر تلخ تر چیست                        جز صبر به نزد جاهلان نیست
با صبر و تحمل است ظفرها                         پایان شب سیه، سفیدی است

                     

هادی بشر  به عقل و دین است
پیغمبر و منجی امین است
پیغمبر  حق  ، رهبر عالم
ناجی و ولی مسلمین است


الا  ای  ساکن  کوی ا لهی 
تویی آ یینه  زیبای  شاهی
اگر خواهان روی ذوالجلالی
تماشا  کن  رخ  ماه  ولایی


نمازی خوان چو مولا گر توانی
که تیر از پا کنند و خود ندانی
نمازی با حضور دل بپا دار
که دارد ارزشی والا چو دانی

 

نبی گفتا  ستون  دین  نماز است
که  معراج  مسلمانان  نیاز است
ادای ذکر حق روشن کند دل  
بسوی وصل حق آن را جواز است


اگر مایل به وصل ذوالجلالی
اگر راغب به رشدی و کمالی
نمازی خوان که مولا خواند آنرا
شوی محبوب حق، گر آن بخوانی


بهترین مرگ بشر،باشد  شهادت
بهترین هشدار می آید ز  فطرت
بهترین منزل،  سرای جنت است
بهترین اعمال ما ، دانی  عبادت

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۲۲)

زندگی گاه چه شیرین به لب و کام من است
زندگی گاه پر از زیور و آن دام من است
زندگی  در گرو همت ماست ،می گذرد 
زندگی اندک و تنها اثر و نام من است


آنکه نبست بار خود،توشه ره چه می کند
توشه ره چه می بری ،مرگ خبر نمی کند
بار سفر تو بسته ای ،تا که شود نجات تو
هر که بود اسیر خود،بار سفر چه می برد

زندگی در گذر و یک سفر است
آدمی رهگذر و همسفر است
آنچه می ماند از او ،یاد وی است
رنج خود ماند و او در گذر است

دانی که چه چیز تا قیامت با توست
اعمال نکو  در نهایت با توست
با مرگ نهی هر آنچه را کسب کنی
تا قبر رفیق با محبت با توست


مردان خدا،در هدایت با توست
فرزند و عیال ،در ندامت با توست
علمی که شود،چراغ و شمع دگران
با بهره و سود،بی نهایت با توست

 

عدو می گفت مولا بی نماز است
جدا از دین و محراب و نیاز است
علی در سجده در خون غوطه ور شد
شهادت در حرم گویای راز است 


کربلا،احیا گر  دین خدا در عالم است
هادی مردم به آیین رسول خاتم است
جنگ ما،جنگ قبایل یا فرق یا کیش نیست
جنگ ما ،جنگ جهانی با عدوی ظالم است


بهشت فاسقان در این جهان است
بهشت زاهدان در لا مکان است
بهشت عاشقان اند ر دو عالم
جمال جان فزای دل ستان است 


آرامش آدمی ،ز دین است 
اخلاق نکو،ورا نگین است
عقل و ادب و حیای انسان
منجی بشر،ز مکر و کین است

 

هر که دارد ادب و شور و نوا بسم الله
هر که خواهد اثر ذکر و دعا بسم الله
آنکه اندر دو جهان عشق حسینی دارد
بهر دیدار حسین و شهدا بسم الله

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۲۳)

با پست و مقام ،خود نگیری، مردی
با مال  و منال، دست گیری، مردی
مردی نبود به ظلم و تزویر و ریا
گر خدمت خالصانه کردی، مردی


اذان در گوش فرزندت چه نیکوست
نماد و  سمبل  دین  مبین  اوست
اذان, اذن  دخول  در گه  حق
سزاوار عبادت ,حق بود دوست


خودآرایی وخود بینی خطا وخود فریبی است
طلب غیر از خدا،واهی و بی جا و ذلیلی است
تلاش آدمی ، حق  جویی و کشف  حقیقت
خدا خواهی ،خدا جویی، پیام هر ندایی است


سوره ای مخصوص زهراکوثر است
الگوی عصر و زمانه اطهر  است
نقطه های سوره جمعا عمر اوست
دشمن احمد،شقی و ابتر است


به آه  اسیران  و  بیچارگان
فقیر ان  و پیران و در ماندگان
عطا کن به ما،راه خود را عیان
امید گدا و غنی در جهان

 

به خون شهیدان و اشک یتیم
به آه اسیران در بند و بیم
عطا کن مرا،نور ایمان و صبر
خداوند جان آفرین حکیم


پیغمبر ما معلم اخلاق است
در کون و مکان رفیع و در آفاق است
اسلام بپاست تا قیامت برسد
درگسترش اصول دین خلاق است

 

ای تراب تیره این یکدانه  گوهر مادر  است
نیک میدارش که از دلدادگان حیدر است
بود بیرق دوز شاه  تشنه  کام  کربلا
زین سبب جمله امیدش آن شهید بی سر است


دل خسته و جان خفته و ما سرگردان
حق شاهدو ما غافل وپست و نالان
عمری به هدر رفت و ندیدیم خدا را
او حاضر و ما غایب و مست و حیران


اگر خواهی جمال دلربا را
اطاعت کن ولی و مصطفی را
تفکر پیشه کن با زهد و تقوا
اگر عاشق شوی بینی خدا را

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۲۴)

عشق را تفسیر و تعبیرش خطاست
عشق دانی گوهری نزد خداست
عشق ما باشد هوس,آن عشق نیست
عشق دانی ذات پاک کبریاست

 

ای تراب تیره،ای کوی و سرا
جایگاه جسم بی جان، منتهی
می شود آزاد روح آدمی
جان شود آسوده از بند و رها

 

عشق یعنی دیدن یار و لقا
عشق جویی در ولی و مقتدا
عشق دانی گنج رحمت گنج جود
شد تجلی عشق حق  در کربلا

 


 دانی که چه چیز تا قیامت با توست
اعمال مفید تا نهایت با توست
علمی که شود چراغ و شمع دگران
با دادن سود بینها یت با توست

 


بیا جان را ز نا پاکی بشوییم
بیا تا در پناه حق بگوییم
کجایی دلبر و یار فقیران
بیا تا دم به دم او را بجویم

 


میرسدروزی که دنیا غرق شادی وگلستان می شود 

می رسد روزی که تفسیرکلام وحی وقرآن می شود

دولت مهدی بپا و عدل جاری در حکومت می شود

عقل وایمان بشرافزون وتکمیل ودوچندان می شود

 

در مکتب و مذهب الهی
جای شهدا رفیع و عالی
روح شهدا اسیر گشته
در عالم و در دیار خاکی

 

معرفت همراه ایمان و شعور 
همره انسان بود تا قعر گور 
آدمی با مغز تنها ناقص است 
عاملی باشد برای فهم نور

 


با ترک گنه، روح و روان شاد شود
با ذکر و دعا، امید ما یاد شود
اعمال بد و خوب همه گردد ثبت
با هر گنهی حسن تو بر باد شود


گر بخوانی حق ز اعماق وجود
استجابت می کند دریای جود
نور مطلق صاحب فیض و کمال
در قیام و در رکوع و در سجود

 


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۲۵)

هر که آرد بر زبان نام خدا
ذکر یا رب یا رب بی انتها
می کند تاثیر بر روح و روان
در ریاضت در عبادت در دعا


گر بخواهی روی حق بینی بشر
ذهن خود خالی کن از انواع شر
نفس ما زهدان ما در عالم است
ترک دنیا می کنی با درد سر

 

تا نشوی مست خدا د یده به عالم ندری
تا نبری حبل درون یوسف کنعان نشوی
 دیدن دلدا ر محال با دل بیمار درون
تا نکنی ذهن تهی معرفت حق نبری

 


در میکده انواع شراب است اگر درک نمایی
هر شب شب قرب است اگر قدر بدانی
در مزرعه ای  روح  و روان عشق  بکارید
هر لحظه وصال است اگر وصل  بخواهی

 


آن خدایی که پرستیم کجاست
 او بود ظاهر وپنهان از ماست
اوبزرگ است و امید من و توست
خلق را هادی و خود نا پیداست

 


محبت بود رحمت حق به ما
بود لطف او بر من وبر شما
نباشد  خدا را نیازی به کس

ضمیر تو خواند خدا را خدا

 

بیان کرد وصف خدا را کسی
مجو جزمحبت به انسان بسی
که در عشق و آگاهی و عفو جو
که هر چیز دیگر بباشد خسی

 

آن خدایی که پرستم نتوان دید به چشم
چشم دل خواهد و چشمی که بگوید چشم
چشم دل را نتوان یافت مگر کسب یقین
چشم دل باز شود گر بخوری هر دم خشم

 

ما همه موجیم و او دریا بود
ما همه صفریم او یک ها بود
آب دریا کی توان در ظرف ریخت
ما همه هیچیم او یکتا بود

 

وصف حق را مشنو از هر ناکسی
آن تجلی گشته در مهر و خوشی
وصف او بی حد بود بی انتها
کی بشر قادر به توصیفش بسی

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۲۶)


چه خوش گفت وصف خدا را علی
وجودش بود ظاهر و  هم خفی
بود برترین  و بود نزد ما
خدای عظیم  وخدای جلی

 

عبد می گوید خدا،هر لحظه می خواند تو را
 نفس می گوید چرا،در رنج باشیم و بلا
عقل می جویدتو را، ازقعر دریا تا سما
نفس می سازد جدا،آن حب و آن نور خدا

 

با نور خدا، در دل و جان،  یار گزیدند
یاری که برد سوی خودش ،خوب ستودند
چون عشق خدا را به دل و جان بربودند
در طی هدف ،سبقت و پیشی بنمودند

 

نردبان معرفت،طی کردنش، هموار نیست
در نگاه عارفان،عشقی بجز دلدار نیست
همدم و محبوب تو، در انتظار روی توست 
در دیار عاشقان،دیوانگی هم عارنیست

 

عاجزم از وصف حق، دانی چرا
چونکه حق بی حد بود، بی انتها
با تعقل ،کی توان معبود یافت
ذهن ما قاصر ز توصیف خدا

 

ما نداریم بجز خالق هستی دگری
ما گرفتار زبانیم  و دو گوش و بصری
راه کج،کی برساند،من و تو،در بر دوست
راه حق جو، که نوید است و امید بشری


قلبم شده صد پاره و تکه
از دست زبان و دل وغصه
بر چشم سر و دیده بکوبید
تا نفس شود خاشع و بنده 

 

این چشم و زبان و مستی دل
کرده دل و جان اسیر و غافل
یارب چه کنم مستی دل را
عمری به هدر رفته،چه حاصل


از دست  زبان و دل و دیده
قلبم شده صد تکه و پاره
بر چشم دل و دیده بکوبید
 تا روح شود  خادم  و بنده

 

دشمن ما در درون و جان  ماست
 نفس سرکش افعی و شیطان ماست
با تعبد نفس دون گردد مهار
هر رهایی موجب خسران ماست

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت (۲۷)

غرور و تعصب به همراه ترس
شود مانع رشد و تعلیم و درس
که بدبینی وعادت نا روا
برد آدمی را به کنج قفس


گشتی تو رها از غم امروز و گذشته
از دولت فرخنده و اقبال خجسته
از جان رفیقان نرود مهر تو بیرون
هر چند به ظاهر شده ای بازنشسته

 

عمرم به هدر رفته و من باز نشسته
گشته دل و جان غالب و افکار گسسته
یارب تو نما لطف بر این بنده ای غافل
افسوس که دل کرده مرا عاصی و خسته

 

ما شیفتگان حرم و کوی ولایت
باشیم به فرمان ولی رهبر امت
در جبهه بیرونی و در عرصه ای داخل
آماده جان بازی و ایثار وشهادت

 

دانی که سلاح مومن و عابد چیست
جز  بندگی خدای بی همتا  نیست
با انس  به محبوب و امید دلها
در قلب بشر  بجز خدا لایق کیست


ماه خود سازی و بیداری ودیدار شده
نفس دون در غل و زنجیر گرفتار شده
ماه قرآن و نوید است وسرور و تسلیم
دل و جان مست رخ دلبر ود لدار شده


دوستی با مردم اهل دل و با معرفت
می کند تامین تو را در عالم و در آخرت
دوستی بامردم بی دین و بی ایمان بسی
می برد هر دم  تو را در نکبت و در معصیت

 

قدرت آن نیست، گهی ظلم و گهی فتنه شود
قدرت آن نیست که همواره لبان  بسته شود
قدرت آنست که در سایه ای آن محرومان
به نوایی برسند و  دل و جان شسته شود

 

ای که مرا یار نیست،همدم و دلدار نیست
دیدن معشوق هم، با دل بیمار نیست
لحظه ای بر ما نما،روی و رخ یار را
چون که بخواهی مرا، راه که دشوار نیست

 

شیطان هوسش هر آن،غلاده کند ما را
هر لحظه کشد سویی،سجاده برد ما را
گر پیشه شود تقوا،در محضر حق باشی
  علم لدنی در جان،   افزوده شود ما را


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۲۸)

خوابیده شود بیدار، با ذکر حقیقت ها
پندت نشود ضایع،با حرف و نصیحت ها
خوابیده نما هرگز،بیدار نمی گردد
سعی تو شود ممکن ، با پند و حکایت ها

 

من کیم،بنده ای عصیان گر و یاغی و شرور
منم آنکس که به خود غره و هستم  مغرور
من شدم خسته از این سرکشی بی حد و حصر
چه کنم ،تا که شوم خرم و شاد و مسرور

 

چرا حرص دنیا تو را کور کرد
تو را از عبادت بسی دور کرد
‌چرا غصه و غم خوری ای بشر
خدا رزق و روزی تو جور  کرد

 

مکن تکیه بر عالم زور و زر
فریبنده است گردش چرخ دهر
ترا می گذارند در خاک و قبر
تو  در فکر مالی و کاخ و گوهر

 

 ایمان به خدا امید ما گشت
دین حافظ ما زهر خطا گشت
حرص و حسد وغرور فرجام
نابودی دین شد  و بلا گشت

 

بهترین شور و شعور بی ریا
شد تجلی در زمین کربلا
بهترین مخلوق هستی شد شهید
شد مطهر خاک دشت نینوا

   


بهترین نعمت ترا عقل است و هوش
در مصاف جاهلان باید خموش
بهترین اخلاق دوری از جدل
جاهلان غافل ز درک و فهم و جوش

 

 بد ترین دشمن به ظاهر اصغر است
ترک آن ما را جهادی اکبر است
بدترین دشمن ترا خود خواهی است
  دل به یزدان گر سپاری  بهتر است

 

بهترین پاداش و نیکی در خفاست
چونکه بی منت بود ،کاری رواست
دور بودن از ریا ، دان احسن است
اجر و پاداشش از آن کبریاست

 

بهترین پشتوانه اندر زندگی
 کسب علم است و خلوص و بندگی
پاکی قلب و درون از هر خطا
دور می سازد ترا از خستگی


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۲۹)

بهترین حاکم امین و عالم است
مجری عدل است و طرد ظالم است
اهل استغفار باشد  با یقین
بر دل و امیال  خود هم حاکم است

 


بهترین آیین و جشن بی نظیر
عید قربان باشد و فطر و غدیر
عید دیگر مبعث پیغمبر است
عید پاکی ها و عید دلپذیر

 


حسین و حسن،حیدر و مصطفی
صدیقه زمان ،مادر اولیا
همه پنج تن،پیکری واحدند 
چو هستند ، اعضای آل عبا

 

 

السلام ای ضامن جان از گزند
حافظ آهو ز صیاد و کمند
ای که هستی منجی بیچارگان
شافع درماندگان ، در حصر و بند


 در زمستان مومنین را چون بهار
فرصتی باشد به نزد کردگار
تا کنند راز و نیایش با خدا
صحبتی با خالق لیل و نهار

 

جنگ با نفس پلید و دون خود
سخت تر باشد ز پیکار احد
چون مهار نفس را داری بدست
باعث گستاخی و مستی  نشد

 

صبر و ایمان و کمک بر ماندگان
هر سه باشد از صفات صادقان
صبر انسان در سراشیب جهان
موجب رشد و کمال  بند گان

 


این جهان با بندگی از آن توست
عاشقش گشتن بلای جان توست
چون که دنیا یک گذرگاهی بود
دل چرا بندی،مگر در شان توست

 

آخرین حرف نبی بر مسلمین
دستگیری از ضعیف و ذکر دین
با عمل بر دین حق بالا روی
مرگ با عزت،به از تسلیم کین

 

حق کودک بر پدر چندین بود
ازدواج و نام و درس دین بود
هست فرزند زینتی بر والدین
موجب آرامش و تزیین بود

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعال 
مجموعه رباعیات
قسمت(۳۰)

دین احمد ،بی ولایت ابتر است
بعد احمد،آیت حق حیدر است
حکم حق در حج آخر داده شد
نصب مولا ، از خدای اکبر است

 

ای محمد نور چشم انبیا
مظهر احسان و ایمان و عطا
مشعل توحیدی و صاحب کمال
نام نیکت  در زمین و در سما

 

چو دنیا یک گذر گه در مسیر است
شهادت زاد راهی بی نظیر است
خوشا آنان که حق باشد خریدار
فغان از ما که دل شاه و امیر است

 

عشق یعنی گنج اسرار نهان
عقل حیران گشته از ادراک آن
عشق باشد مظهر نور خدا
آدمی عاجز به وصف است و بیان

 

عبادت بهترین راه وصال است
بریدن از خود و طی کمال است
شروع گفتگو با حق تعالی است
   سخن با دلربا و  ذوالجلال است

 

قدرت ای مادر بسی بالا بود
شان تو نزد خدا  اعلا بود
هست جنت زیر پایت همچو فرش
اجر و پاداشت بسی والا بود

 

ای که هستی در صدف در نهان
خود بر آور انتظار شیعیان
در فرج تعجیل کن ای نازنین
ای که هستی دیده را اشک روان

 

خدا نازل نموده بهر انسان
متاعی چون گوهر ، دری چون فرقان
نماز است ارتباط حق و مردم
که واجب گشته  آن بر هرمسلمان

 

  السلام ای گوهر دریای جان
چلچراغ مجلس ای نور جنان
طایر خلد برینی و شهید
چون خریدارت خدای لا مکان

 

گر حجت حق آید،نهی است خصومت ها
چون در ره قرآنی،نفی است ملامت ها
مردم همه مشتاقند ،بینند رخ گلگونت
از بس که نفاق است واز بس که خیانت ها

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۳۱)

منتظر یعنی مهیا گشتن و خود ساختن
در مصاف دشمنان ایمان و دل ناباختن
منتظر یعنی قیامی با دل و امیال خود
طالب محبوب بودن وز جهان رخ تافتن

 


عشق یعنی نهی ظالم در خطا
آنچه غیر از حق بود گردد رها
عشق یعنی انتظار روی دوست
 راه حق پیمودنش  تا انتها

 


 از برای عدل و ایمان و شرف
تیر باران شدحسین از هر طرف
او شعارش حفظ قرآن است و دین
تا که بنماید به عالم ان هدف

 


چون خداوعده نموده بر ظهور
مهدی می آید اگر باشد چه دور
تا کند دین خدا را او به پا
او گلستانی کند دنیا ز نور

 


گوهر عمر شما سرمایه است
فرصتی از بهر ما آورده است
در جوانی با عبادت خو نما
طاعت حق بهرتان پیرایه است

 

 

 

چون گنه قلب ترا تسخیر کرد
ذکر حق کی بر دلت تاثیر کرد
هر که نفس خویش را درمان نکرد
کی مرام و مشی خود  تغییر کرد

 


 ره آورد شب قدر است قرآن
بود میراث احمد این گلستان
کتاب معرفت سرچشمه ی نور
که نورانی شوی از پرتوی آن

 

 ای رضا،ای ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس ازوجودت گلشن است
همچو در بودی درون  یک صدف

 

حج تجلی گاه روز محشر است
خود مثالی از سرای دیگر است 
طوف و قربانی ز حج اصغر است
طوف حق اما ز حج اکبر است

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیان
قسمت (۳۲)


شیعه یعنی مخزن اسرار حق
واله و دیوانه ی دیدار حق
شیعه یعنی مظهر ذات خدا
  دایمادر محضر و  آثار حق

 

شیعه عشقش بی حد و بی انتهاست
جان نثار خط سرخ مرتضاست
شیعه کارش پیروی از حیدر است
دل به مولا داشتن کاری رواست

 


آن بلبل خوش نوای دمساز
یکتا گوهری و محرم راز
روحش سوی جنت برین رفت
آن همدم و دلبری سر افراز

 

چو در خون غوطه ور گردید مولا
شهادت شد نصیب روح والا
ندای فزت رب الکعبه سر داد
بر آمد ناله اش تا عرش بالا

 

چونکه زهرا گشت الگوی زنان
می توان گفتا که در گشته نهان
زن جلال و مرتبت یابد ز حجب
پوشش  باشد چو یک گرز گران

 

مرغ دل پر می زند هر دم به سوی کربلا
تا ببیند مرقد پاک شهید سر جدا
کربلا یعنی طواف اهل بیت مصطفی
در زمین نینوا،برگرد راس مقتدا

 


السلام ای ساقی لب تشنگان
نام نیکت تا قیامت بر زبان
در شجاعت بهر تو همتا نبود
ای سپهسالار و ای شیر زمان

 

زینب ای افشاگر و یار ولی
دخت زهرا وپدر باشد علی
کربلا را زنده کردی تا ابد
مکر دشمن را نمودی منجلی

 


گفت پیغمبر به زهرا این سخن
در خصوص امر حق بر مرد و زن
کاهلی اندر نماز و کاهلی در وقت آن
موجب  رنج و بلا ی جان و تن

 


هفت شهر عشق چون پیموده شد
سر به خاک دوست هر دم سوده شد
جان رها شد،گر ز بند نفس پست
دل ز عصیان و غضب آسوده شد

 


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۳۳)

دل چو باشد خانه ی پروردگار
می شود از عشق ایزد بیقرار
دل اگر عاشق شود بی حد و مرز
بال و پر می سوزدش پروانه وار

 


نفس دون را روز شب سرکوب کن
سینه را خلوتگه محبوب کن
نفس را در بند و دل آزاد کن
دل مرا با نور حق مجذوب کن

 

فاطمه جانانه ای ، بهتر ز حور
او نشد تسلیم نا اهلان به زور
نور هستی در دو عالم فاطمه
فاطمه کفو علی، همتای نور

 

فاطمه دخت نبی، مرآت حق
فاطمه خود آیت، اثبات حق
فاطمه دردانه ای همرنگ نور
فاطمه خود مبدا میقات حق

 

گفتم که دشمن حق،گفتا که خصم حیدر
گفتم که لعنت حق ،بر آن عدوی بربر
گفتا حمایت حق ،  باشد رضای جانان
گفتم نمای حق را،گفتا ولی و رهبر

 

گفنم نمای رویت،گفتا که آن عیان است
گفتم که سر این راز، گفتا که آن نهان است
گفتم ظهور محبوب، کی می شود میسر
گفتا اجازت آن، با امر شاه جان است 

 

عشق ما عشق حقیقی بر خداست
دیدن یار و لقای کبریاست
عشق سالک بهر حق جان دادن است
ترک دنیا کردن و شوق لقاست

 

عشق ما،عشقی بجز الله نیست
جز خدا از بطن ما آگاه نیست
عشق ما عشق زلیخایی که نیست
عاشقی جز بر خدا دلخواه نیست

 

ذکر ما ذکر لسانی با خداست
ذکر قلبی در خفا وبی صداست
ذکر دیگر در عمل باشد نه حرف
یاد حق همواره ذکر اولیاست

 


قرآن شده نازل ،به زبان عربی
تا فهم شود ،ذکر خدا در اثری
نازل شده در شان و نه در اصل وجود
با وحی سخن گفته خدا، با بشری

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

مجموعه رباعیات دکتر علی رجالی:
باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۳۴)

تجلی حق، در صفات خداست
نه در ذات و ،نه جلوه هاست
ملک می دمد ، روح رابر بشر
باذن خدا، آدمی را بقاست

 

تا توانی بندگی را پیشه کن
در جوانی تا توانی توشه کن
تا بری در سن پیری بهره اش
در امور آخرت اندیشه کن

 

در جوانی زهد و تقوا پیشه کن
تا توانی  روح و جان را بیمه کن
تا که در پیری شود سرمایه ات
وقت هجرت می رسد،اندیشه کن

 

ذکر حق را از زبان انبیا باید شنید
درک آنرا  با بیان او لیا باید چشید
فهم و تفسیر حقایق مشکل است
 با معلم می توان بر مقصد و منزل رسید
  


عابدین در بندگی،شکر فراوان می کنند
شاکرین در زندگی،صبر فراوان می کنند
خوش بر آن عاشق ،که معشوقش خداست
دائما با یاد حق ،ذکر فراوان می کنند

 

خبر آمد خبری در راه است
روز موعود و وصال ماه است
حجت حق ز پس ابر برون می آید
دوریش سخت و بسی جانکاه است

 

 اگر خواهی حدیث از آل عصمت  
  اگر خواهی سخن از علم و حکمت
بخوان اشعار منظوم رجالی
شود روح و روان با دین در الفت


در مکتب و مذهب الهی
عشق است و امید و دلریایی
ایثار و شهادت است و لاغیر
جوینده شوی، هر آنچه خواهی

 

نماز با ولایت، روشنایی است
وصول کردگار و دلربا یی است
ولایت ریشه و اصل و عمود است
نماز بی ولایت، لهو و بازی است


حسین و کربلا و خون یاران
گلستانی بود در شوره زاران
ببستند آب را با فرط پستی
زدند آتش گلستان شهیدان

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۳۵)

شیعه خطش، خط شاه کربلاست
جوهرش خون و قلم تیغ ولاست
مکتبش عشق و معلم بی سر است
سجده گاهش خاک پاک نینواست

 

مستی ما مستی انگور نیست
لحظه ای در خود شدن منظور نیست
مستی ما بی خود از خود گشتن است
  شوق جنت رفتن  و یا حور نیست

 

زمانی که خالق بشر آفرید
کمال هنر را به او درتنید
تبارک به خود گفت،صد آفرین
خداوند ، روحی به انسان دمید

 

قلم زد به عالم،چو صدها نگین
جهانی بپا کرد ،کامل ترین
خداوند هستی ، خداوند جان
هزار آفرین،بر جهان آفرین

 

زبان  خداوند دانی که چیست
بود آیه هایش ،کلام نبی است
زبان خدا ،وحی پیغمبر است
زبان خدا با محمد علی است

 

رجالی با رباعی کرده آغاز
نوین فصلی ز اشعار روان ساز
خدایا هر زمانی یاریش کن
شود شعرش به دنیا سایه انداز

 

چو آمد ز زهرا بدنیا حسن
جهان گشت یکباره پر یاسمن
نکو کودکی صورتش قرص ماه
هدایت گر خلق و هر انجمن

 

حسین و حسن همچو یک گو هرند
چو یک نور واحد ز یک مظهرند
هدف هر دو را قرب یزدان بود
  دو چشمان زهرا و  پیغمبرند

 

شد ماه مبارک ، به قدوم مه طاها
روشن به جهان، دیده ی آن رهبر والا
صورت چو علی، قد چو نبی، نور رسالت
گشته است حسن، نور خدا،مظهر تقوا

 

آورده به عالم گهری دخت پیمبر
هم پاره تن احمد و هم زاده ی حیدر
او صاحب کوثر بود و نور دو عام
پرورده ی زهراست حسن، شافع محشر

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۳۶)

گر خریدار دل و جانت خداست
جایگاهت در جوار اولیاست
می برد هفتاد و دو یاران خود
جای آنها بر سریر کبریاست



دین حق را زنده می سازد حسین
  نور چشم مصطفی،   نور دو عین
می شود احیا مجدد،دین حق
بین به پا شد جنگ کفار و حنین



صداقت اگر پیشه گردد تو را
ببینی  محبت،صفا و وفا
 ‌هر آنکس که انصاف راپیشه کرد
بود اجر و پاداش آن ارتقا



بهترین پشتوانه اندر زندگی
کسب علم است و خلوص و بندگی
ای خدا بنما عطا از لطف خود
دورمان کن از غم و افسردگی



بهترین توشه در این کون و مکان
رزق و روزی حلال است در جهان
گر بخواهی رشد و جنات برین
کسب آن کن،تا شود روحت روان



شد مهیا بهر حج خون خدا
تا کند حکم خدا را او ادا
حج خود را وانهاد آن ماهرو
 جان رها شد بهر دیدار و لقا



می رود از خانه سوی کربلا
تا دهد درسی به ما در نینوا
درس او آزادگی و عزت است
دین حق را بیمه سازد از خطا


گر بخواهی روی حق اندر لقا
سجده کن بر در گه پاک خدا
گر پذیرای تو شد یزدان پاک
می برد چون حر به نزد اولیا



 السلام ای گوهر دریای جان
چلچراغ محفل و نور جنان
طایر خلد برینی و شهید
 رهنمای عاشقان در هر   زمان


السلام ای ساقی لب تشنگان
ای انیس و همدم درماندگان
لحظه ای از تو ولایت دور نیست
ای سپهسالار و ای شیر زمان



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۳۸)


مجلس شادی بی فسق و فجور
رابط قلب است با دریای نور
مجلس کفر و گناه و ضد شرع
موجب اندوه و خسران وغرور 



آن بگو از بهر مردم در نخست
کز برای تو همان آید درست
کار مردم را به سان کار خویش
گونه ای انجام ده در شان توست



چرا حرص دنیا تو را کورکرد
مکن تکیه بر آن،که دل تور کرد
 فریبنده است چرخ گردون و دهر
تو را از عبادت بسی دور کرد



چرا حرص دنیا تو را کورکرد
مکن تکیه بر آن،که دل تور کرد
 فریبنده است چرخ گردون و دهر
تو را از عبادت بسی دور کرد



دست حق دانی چه باشد در کجاست
در ید و بازوی مولا مرتضی است
دست حق باشد ورای  دست ما
دست حق همراه مردان خداست



بشنو از اهل یقین و معرفت
نی زهر بیگانه و شیطان صفت
بشنو از قرآن و عترت رمز و راز
راه و رسم زندگی و منزلت




از نبی آموز آداب و سنن
پیروی کن در مرام و در سخن
چونکه او باشد نبی و مقتدا
معرفت جو از کلام ذوالمنن



جان رها شد،گر ز بند نفس پست
دل ز روی ماه جانان،گشت مست
هر چه بینی جملگی آیات اوست
جلوه ی حق در جهان و عالم است



جان رها شد،گر ز بند نفس پست
دل ز روی ماه جانان،گشت مست
هر چه بینی جملگی آیات او
جلوه ی حق کی ببیند خود پرست



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۳۹)

بستگی بر اهل بیت مصطفی
همچو قرآن هست مصباح الهدی
می برد بالا ترا همچون دو بال
اهل بیت و نور قرآن کی جدا



عشق و صفا جمله عنایت شده
پر تو فشان نور ولایت شده
مهدی بیا که حق هویدا شده
آمدنت شرح و روایت شده


روح و جانم می رود سوی بقیع و نینوا
بلکه ببیند مرقد پاک شهید سر جدا
بارگاه قبر اولاد علی مخروب گشت
قبر باقر،قبر صادق، در کنارمجتبی



از مسیر حق جدا گشتن خطاست
خاطیان را عاقبت رنج و بلاست
همره روز جزا، افعال توست
 سر نوست سرکشان،شوم  و جزاست



ای که شهادت بود، راه گشای امور
نفس کند مردمان،دور ز ایمان و نور
راه رسیدن به حق،تزکیه ی جان و دل
  رشد بنی آدم است ،کسب  کمال و شعور



از نبی تا حضرت صاحب زمان
جملگی باشند چون نور جنان
شد تجلی نور یزدان در امام
نور قرآن و ولایت در جهان
  


درود و صد سلامم بر محمد
کند رزق مرا افزون و بی حد
به روز حشر یا در جنت حق
بگوید حضرتش بر او خوش آمد



از خدا خواهیم روح بندگی
صدق گفتار و خلوص و سادگی
حلم زینب، صبر ایوب و رضا
  ترک هر عصیان و هر آلودگی



از خدا خواهیم،فضل و  معرفت
علم و تقوا ،حسن خلق و مغفرت
او بود رحمان و غفار و علیم
می دهد ما را مقام و منزلت



ای خدا،ای خالق و معبود ما
ای امید و یاور و مقصود ما
کل عالم، دم به دم، تسبیح تو
ای صفا بخش دل و محمود ما



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۴۰)


شادی در خلق اثر،کشف حقایق باشد
شادی درمهر و نوازش به خلایق باشد
شادی آن نیست گهی عربده و گه فریاد
شادی در کشف توان  ،رشد علایق باشد



هنر آنست که در اوج توان، گیری دست
قشر محروم نگردد به نظر خوار و پست
ذلت آنست که کوچک شمری مردم را
عزت آنست که خدمت بکنی تا جان هست



حاکم آنست که از بهر خدا حکم کند
به یتیمان و فقیران نظر و رحم کند
در عدالت چو علی حکم کند بر همگان
در فزون خواهی و مازاد ز حق، خشم کند



ظلم بر جان،می کند قلبت سیاه
بر بدن ظلمی شود، جسمت تباه
روح تو خواهان حق هر آن و دم
حق ببیند، هر خطا و اشتباه



علی شدغرق خون با ضرب شمشیر
بود آن هم زمان با شام تقدیر
علی در بهترین شب خورده ضربت
صدای رستگاری بر لب میر



گر که تقوا رخت بندد از بشر
باعث اندوه و حزن است و ضرر
عامل کسب کمال و منزلت
دور گشتن از گنه ، با هر نظر



عامل خوشبختی و رفع نیاز
در نماز است و نمازی چاره ساز
عامل بدبختی و فسق و فجور
در گناهان است و دوری از نماز



جهل و نادانی ، نهایت ذلت است
علم و آگاهی ، کمال و عزت است
فضل و دانش بی حد وبی انتهاست
موجب رشد و کمال و قدرت است



ذکر قرآن مجید، جملگی نور ونوید
با عمل کردن به آن،رحمت حق را  مزید
ذکر حق گویان بود ، نام  یزدان نام هو
 یاد حق باشد تو را، آرامش و نور و امید

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۴۱)

کتاب عشق و تقوا سوی سبحان
بود هر آیه اش نوری ز رحمان
کلام حق بود عالیترین ذکر
ستون محکم ایمان و عرفان



خدایا مصطفی گوید سخن چند
برای مردم و اصحاب در بند
کتاب دین و آیین خدا را
کلام وحی و آیات خداوند



اگر خواهی شوی محبوب جانان‌
تلاوت کن  مکرر ذکر یزدان
قرایت کن کلام حق ز تدبیر
به تعلیمش شود دنیا چو رضوان



کتاب دین و دانش،باب رحمت
هدایتگر بود ما را ز غفلت
کتاب حق بود آن لوح محفوظ
بود هر آیه اش اسرار خلقت
  


قیام آیت مبین، به پا شود
دشمن مرتضی علی ، فنا شود
روح و روان و جسم من،کشته شود
چه خوش که در ره خدا ،فدا شود



قیام آخرین ولی، ندای حق
قیمت روی دیدنت،رضای حق
ظهورحجت خدا،دعای دل
کشتن نفس دون بود ،لقای حق



رمز نوای قلب من،شفای من
مستی و شورو عشق من،نوای من
فزون ز ارزش گهر،بهای تو
هست حروف شعر من،جزای من



زمزمه های قلب من،ندای من 
مانع رشد  کار من،هوای من
روح و روان عشق من ،برای تو
گنج گران عشق من،خدای من



به دنیا آمد آن نور الهی
درون کعبه با اذن خدایی
دل هر شیعه را مسرور گرداند 
وجود پاک  و زیبای ولایی



تا به کی سر خم کنی جز بر خدا
تو گدایی می کنی پیش گدا
روح تو خواهان حق هر آن ودم 
سر فرو آری به پیش بینوا



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۴۲)


ای که ندارم کسی، غصه و غم ها بسی
کشت مرا عشق تو،داد مرا کی رسی
ای که شدم مست تو، شیفته ی روی تو
بی خود و دیوانه ام ،هیچ ندارم کسی



سر آغاز هر کار، با ذکر هو
نبی را کند حفظ ، در نار او
تجلی کند حق تعالی عیان
گلستان شود،آتش آن عدو





کردی خدا، نعمت فزون،الله اکبر
بردی ز دل غم ها برون ،الله اکبر
گیری ز ما روح و روان ، الله اکبر
انا الیه راجعون، الله اکبر



عابدم کن ، تا بیابم ، من جهت
  لایقم  کن، تا بجویم  ، من رهت
ای خدا ،من عاجز از دیدار تو
قادرم کن ،تا بیایم  ، درگهت



با نفی غرور و ترک عصیان
دین حفظ کند تو را ز شیطان
خواهی تو صراط حق تعالی
 ایمان به خدا و ذکر  یزدان



ای ز رویت شمس رخشان منفعل
وز رخت شمع شبستان مشتعل
جان فدایت، ره گشای شیعیان
کی رسد موعود و کاری مفتعل




ای معلم چشمه ی فیض خدا
می درخشی همچو مصباح الهدی
ای تو گنج فضل و دریای گهر
  جان فشانی می کنی،   ای رهنما



تا به کی خونابه ریزم همچو ابر
از  غمت لبریز گشته جام صبر
شعر هجرت را سرودن تا به کی
تا به کی مردم دچار ظلم و جبر




آنکه ضایع می کند حق صلات
کی بنوشد از لبش آب حیات
 حق آن بر بندگان سنگین بود
یاد یزدان موجب قرب و ثبات



عبادت بهترین راه وصال است
بریدن از خود و طی کمال است
هدایت می کند دل را سوی رب
امید ما خدای بی مثال است



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۴۳)


عبادت ذکر تنها با خدا نیست
پیمبر گفت، در دین انروا نیست
عبادت را بود اعمال ظاهر
نماز و صوم و حج، اندر خفا نیست



پانزده رنج و بلای  جانگداز
آیدت گر سست انگاری نماز
اندر این دنیا و اندر  آخرت
گر نباشد با خدا راز و نیاز



معرفت را تزکیه افزون کند
عاشق جانانه را مجنون کند
تزکیه با علم گر توام شود
کی بشر را نادم و محزون کند



ای معلم،ای منادی بشر
مردمان را رهنما و راهبر
کیستی تو،هادی و الگوی ما
صاحب زهد  و کمالی و اثر



ای معلم،صادق و پرهیزکار
کیستی تو،مظهر زهد وقار
صاحب فهم و کمالی و هنر
میدهی آگاهی و دل را قرار



چه خو ش گفت مولا علی این پیام
خدا می دهد رزقتان روز و شام
مخور غصه وغم در این بازه عمر
کفیل است خدا وند و دانای تام



چرا حرص دنیا تو را کور کرد
تو را از عبادت بسی دور کرد
مکن تکیه بر عالم زور و زر
نهایت شوی  خاک و مغرور  کرد



چه خو گفت مولا علی این پیام
خدا می دهد رزقتان روز و شام
چرا غصه و غم خوری ای بشر
خدا را کفیل است و دانای تام



بنام خداوند روح و روان
که نامش بود ورد پیر و جوان
خداوند جان آفرین و عظیم
ستایش شود هر دم و هر زمان
 


به نام خداوند ختم رسل
محمد فر ستاده ی ذات کل
خداوند کیهان و پنهان و نور
هدایت گر ماه و خورشید و گل



سروده شدا توسط
دکتر علی رجالی

 

بسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۴۴)

رهزن ایمان تو اعمال توست
همره روز جزا افعال توست
آنچه کشتی ،می کنی آنرا درو
گر نباشد توشه ای،اشکال توست




عبادت ذکر تنها با خدا نیست
پیمبر گفت، در دین انروا نیست
عبادت را بود اعمال ظاهر
نماز و صوم و حج، اندر خفانیست



گل میعاد فرزند حسین است
ولی و حافظ قرآن و دین است
 امام مسلمین و عبد یزدان
 دعا هایش صدای مومنین است



گل یاس است خوشبو و معطر
بود دخت نبی زهرای اطهر
چه زیبا گوهری آمد به دنیا
دو چشم مصطفی ویار   حیدر





گل نرگس امام مسلمین است
ولی و مقتدای عالمین است
کند دنیا گلستانی ز انوار
امید شیعیان نور دو عین است




به شعبان المعظم شد شکفته
گلستانی ز انوار نهفته
سه نور عالم هستی بیامد
   بود میلاد و ایام  خجسته



گل لاله شهید کربلا بود
سرش اندر تنور و نیزه ها بود
امام امت و نور جلی است
حسین ابن علی خون خدا بود



علی در بهترین شب خورده ضربت
بدست جاهلی در بند شهوت
علی شد  غرق خون با ضرب شمشیر
عدو در سجده زد بر فرق حضرت



خانه ی بی مهر کی یک خانه است
خانه ی بی عشق،همچون لانه است
گر شود خانه بنا بر مهر و عشق
پایدار و محکم و جانانه است



روزگاری نظر اهل خرد ارزش داشت
سخن و حرف بزرگان اثر و جوشش داشت
دوستی معنی  زیبای صداقت را داشت
کارها یکسره با عشق و صفا چرخش داشت



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۴۵)

روزگاری نظر اهل خرد ارزش داشت
سخن و حرف بزرگان اثر و جوشش داشت
دوستی معنی  زیبای صداقت را داشت
کارها یکسره با عشق و صفا چرخش داشت



تا به کی بینی حقوق دیگران
می شود ضایع به دست خود سران
کاش می شد مهدی صاحب زمان
عدل خود جاری کند اندر جهان



تا به کی چرخد زبان اندر دهان
دائما غیبت کند بر این و آن
روح تو خواهان حق هر آن و دم
حق ببیند خدعه و ظلم و فغان




هر کسی نالد ز وضع و حال خود
چون گرفتار دل و امیال خود
شهوت انسان نمی گردد خموش
چون تنوع می دهد اشکال خود



به که گوییم غم و قصه  خویش
تا نگوید دل پر   غصه خویش
هر کجا می نگرم نیست کسی
با خدا گو سخن و گفته خویش




در پی دنیا مرو در زندگی
پیشه کن تقوا و زهد وبندگی
راه علم و معرفت را پیشه کن
گر بخواهی عزت و آزادگی



 سینه را گنجینه اسرار کن
خالی از هر کینه و اغیار کن
کن تواضع در مصاف دیگران
ذکر حق را دائما تکرار کن



آنچه بالا می رود اذکار توست
آنچه با خود می بری افکار توست
در جهان ماند فقط نامی زتو
آنچه داری در جهان، آثار توست



دست بالا می بری بهر قنوت
لیک در فکر زر و پولی  و قوت
این رکوع و سجده و راز و نیاز
باعث رشد و صعود است وثبوت



توصیه بر اهل مسجد اهل دیر
دعوت مردم به تقوا کار خیر
تا توانی دست محرومان بگیر
ابتدا اقوام  وآنگه دست غیر


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 




باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۴۶)


کی کند بی آبرو یک زندگی
عزت انسان به تقوا ، بندگی
علم و ایمان، عامل رشد بشر
مانع پستی و هر آلودگی




تا به کی غیبت کنی بر این و آن
تا بدست آری تو مالی در جهان
مال  دنیا کی کند مارا رها 
حرص دنیا خنجری بر روح و جان




آه مظلومان اگر گیرد تو را
  نیست جای شکوه از مهرخدا
می کند نابود هر کاشانه را
چون که باشد بی پناه وبینوا



بی شریک و لا یزال،دور باشد از زوال
خالق کل و قدیم ،حی مطلق ذوالجلال
رستگار است در جهان،هر که آرد بر زبان
ذکر رحمان و رحیم، نام پاک بی مثال



قل هو الله احد،از ازل بود و ابد
ذکر حق جویان بود،قل هو الله الصمد
کعبه ی دلها تویی،هر کجا باما تویی
ای توانا ی حکیم  ،دورمان کن از حسد



  در غرق گناهیم و تو باشی غفار 
آلوده به دنیا و تو باشی ستار
ما را تو ببخش ،صاحب عفو و کرم
درمانده و هیچیم و  تو باشی قهار



  ما خطا کار و تو باشی ستار
   ما  گنه کار و تو باشی غفار 
ای خدا عفو نما جرم مرا
ما ضعیفیم و  تو باشی قهار



ای که هستی همه چیز و من هیچ
من گرفتار رهی پیچا پیچ
می کنم ناله و خواهان مدد
جسم من مانع راه و پاپیچ


ای که باشی همه چیز و ما هیچ
ما گرفتار رهی پیچا پیچ
می کنم ناله و خواهم مددی
جسم ما گشته چو سدی پا پیچ


ای که هستی همه چیز و ما هیچ
ما گرفتار رهی پیچا پیچ
می کنم ناله و خواهم مددی
نفس  دون مانع قرب و پا پیچ



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۳۷)

من چو خارم به کنار گل خوشبوی علی
دست گل چین زمان چید گل روی علی
من ندارم هوسی جز نظری در بر دوست
تا که بینم گل و بوسم رخ و بازوی علی



بینوایی که بیامد به حرم بهر نیاز
خاتمی داد علی از کرمش  حین نماز
به ولایت بنمودند ستم هر شب و روز
مردم عهد شکن در حرم وشهرحجاز



چو نمودند خطا در هدف و راه نبی
شد عیان معرفت و همت والای ولی
مکر کین بهر خلافت چو موفق گردید
گشت خامش ز شکایت لب حق گوی علی



همدلی نیست بجز نفی درون
نفی امیال خود و حفظ زبون
دادن شخصیت و عفو و گذشت
سبب درک هم و ترک جنون


همدلی حاصل یک عمر صداقت باشد
حاصل همرهی و مهر و رفاقت باشد
درک یکدیگر و ترک جدل و حرمت هم
باعث قوت و تحکیم و سعادت باشد



شب قدر است و ایام عبادت
نصیب نور حق گردد شهادت
شکستند حرمت محراب و مسجد
به خون آغشته شد دین و سیاست



اگر خواهی شوی محبوب جانان
تلاوت کن کلام و ذکر سبحان
چو توام باعمل با فهم گردد
بود راه نجات و دفع شیطان



خداوندا در این شب های قرآن
ببخشا هر گناه و جرم و نسیان
کتاب معرفت ، سرچشمه نور
کند روشن چراغ فضل و ایمان



عبادت بهترین راه وصال است
بریدن از خود و طی کمال است
هدایت می کند دل را سوی رب
بدون یاد حق قربت محال است




خدا نازل نموده بهر انسان
متاعی چون گوهر ، دری چون فرقان
نماز است ارتباط حق و مردم
که واجب گشته  آن بر هرمسلمان



ذکر حق عالی ترین ذکر شماست
شستشوی روح و جان از هر خطاست
مانع عصیان و گستاخی شود
باعث آرامش و درمان ماست


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت (۳۸)

ذکر حق عالی ترین ذکر شماست
شستشوی روح و جان از هر خطاست
مانع عصیان و گستاخی شود
باعث آرامش و درمان ماست



آنکه ضایع می کند حق صلات
کی بنوشد از کفش آب حیات
حق آن بر بندگان سنگین بود
اول وقت است ما را باقیات



فضیلت با عمل تعیین گردد
چو زنبور از عسل تحسین گردد
رسالتهای عارف این چنین است
صداقت در عمل تبیین گردد



تذکر باعث رشد و فلاح است
چو امر و نهی منکر هم مباح است
خوشا آنان که دارند وسعت دل
تذکر عامل  رشد و صلاح است 



دعا کن بر فرج بهر عدالت
که مهدی آید آن روح ولایت
خداوند احد وعده نموده است
حکومت بر جهان را تا قیامت



کی شود یارب که ما را رحمت مطلق رسد
موقع اثبات صدق  ذکر جاء الحق رسد
گیتی اندر نور گردد چونکه آن مصلح رسد
دولت مهدی به پا و صاحب و  ذی حق رسد


  

منتظر یعنی مهیا گشتن و خود ساختن
در مصاف دشمنان ایمان و دل  ناباختن
پا نهادن در طریق متقن اهل یقین
طالب محبوب بودن وز جهان رخ تافتن



عشق یعنی همنوا با اهل دل
در کنار دوست ماندن متصل
عشق باشد راه حق تا انتها
در رهیدن او نگردد منفصل



حبذا ای یوسف آل علی
مظهر پویای آمال علی
ای وجودت گنج لطف سرمدی
خود برآور راه و امیال علی



مرهم دلهای محزون و پریش
در رحم گوید سخن با مام خویش
جملگی در انتظار روی او
هر گروه و مذهب و آیین و کیش



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۴۹)


آخرین حجت ولی اعظم است
او که بر جمع ائمه خاتم است
در یم عشقش همه طاهر شوند
منجی و نور هدی در عالم است



آخرین وارث امام غایب است
او که بر جمله حریفان غالب است
قدرت اعجاز دارد چون رسل
صاحبان معرفت را نایب است



از وجود اقدس شمس الهدی
می شود عالم پر از نور و صفا
بیرق ختم رسولان در کفش
تا کند دین خدا را او به پا




برزخ است  حایل میان مرگ و حشر
گر برون آیی از این زندان و حصر
تا قیامت سر رسد با اذن رب
می شود وقت حساب و روز جبر




دل اگر جولانگه شیطان شود
باعث  هر نکبت و هجران شود
خانه ی دل منشاء هر شر بود
مامن امیال و هر خسران شود



نفس را سرکوب و دل آباد کن
روح را با یاد حق آزاد کن
نفس ما افعی و طغیان گر بود
  جان خود را با تعبد شاد کن




  دل اگر عاشق شود، دیوانه وار
بال و پر می سوزدش ، پروانه وار
نفس را سرکوب و دل آباد کن
 حمله ای بر نفس کن،  بیگانه وار




چون قیامت گشت و هنگام حساب
روز فصل آید شود گاه جواب
شرمسارم از حضورت ای خدا
من به خود افتاده ام در منجلاب



گرچه شیطان هوس را بنده ام
نزد این و آن بسی پوشانده ام
نامه ام خالی بود از هر ثواب
لیک  در  پیش خدا شرمنده ام



گر چه من غرق معاصی گشنه ام
خود پرست و پست و  واهی گشته ام
لیک در پیشت کنون شر منده ام
خود تو می بخشی که راهی گشته ام


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت (۵۰)


این مسافر کی به مقصد می رسد
تا دمی  کاو دل بر این دنیا نهد
 پستی و بالا بود در طول راه
کی رسد هر کس که بی تقوا بود



چونکه خود گفتی به سوی من بیا
هر کجا باشی بیایم ای خدا
من گنه کارم عطا بنما جواز
نیک دانم کرده ام بر خود جفا



ای امید بینوایان و فقیر
دستگیر سائل و شاه و وزیر
در پناه تو همه آسوده اند
چونکه هستی حافظ خرد و کبیر




ای پناه بی پناهان در عذاب
حافظ یو نس تو بودی قعر آب
شد تجلی قدرتت بر کوه طور
 قصر قارون گشت ویران و خراب



اگر کردی توکل بر خدایت
همیشه عاقبت، دارای رضایت
سپردی کار خود بر حی دانا
خدا باشد کفیل و با لیاقت



تعالی بشر اندر خضوع است
علاج واقعه قبل از وقوع است
عروج آدمی در پاکی نفس
به تسبیح خداوند و خشوع است



الهی عیب و عذر ما کثیر است
عبودیت علاج بی نظیر است
خدایا بخششی بنما ز رافت
سقوط من گناهان کبیر است



الهی چشمه ای از نور ایمان
عطا بنماز مهرو لطف و احسان
الهی دست ما گیر از خطاها
پشیمانم ز لغزشها و کفران



الهی لحظه ای بر ما نظر کن
امید نفس دون را بی اثر کن
مصون بنما مرا از هر رذالت
مرا دور از بلا و هر خطر کن



خوشا آنکس که از فیض الهی
ندارد چشم و امیدی به واهی
گزیده در جهان یاران والا
فقط با یاد حق مسرور باشی


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۵۱)

حسین و کربلا  و خون یاران
گلستانی بود در شوره زاران
عجب با غی بپا کرده است مولا
گل نشکفته دارد این گلستان



شیعه خطش ،خط شاه کربلاست
جوهرش خون و قلم تیغ ولاست
شیعه راهش راه زهرا و علیست
جان نثار خط سرخ مرتضاست 



 دوستی یا دشمنی دارد حدود
می شود روزی عیان ، اسرار زود
سعی کن از خویشتن آیی برون
تا که گویند آفرین و صد درود



دعوت خاص خدا،ماه خداست
در ضیافت،جملگی نور و صفاست
نفس را مدفون کند ذکر و دعا
روح تو مهمان خاص کبریاست



روزه ذکر است و دعا و رمز و راز
یاد معبودی که باشد بی نیاز
خواندن و فهمیدن قرآن نکوست
با صدای دلنشین و دلنواز 



ای دخت نبی ،مخزن اسرار دو عالم
ای کوثر دین، مظهر حق، بضعه خاتم
وی بهر پدر مادر و ای نادره دختر
از بهر علی همسر فرزانه و همدم



زهرا ست تو را نام و تو خود خیر نسایی
زینب بودت دختر و تو گنج سخایی
ای فاطمه ای گوهر  یکدانه ی مادر
 با خصم علی دشمن و از کینه رهایی 



ای فاتح خیبر، ید تو دست خدا بود
با آن همه تجهیز،عدو رو به فنا بود
هارون زمان، بهر نبی شانه به شانه
  دلبستگی و عشق تو  از مهر و وفا بود



گرم کن تو خانه را با رفت و شد
انتظار مادر است از رنج خود
او تو را پرورد با غم خوردنش
اجر مادر را کسی قادر نشد



زینت زن در اطاعت از خداست
دور گشتن از گناه و هر خطاست
زینت زن در عفاف و پاکی است
بندگی وزهد کار اولیاست


سروده شده توسط
دکتر علی رجالیِ

 

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۵۲)


السلام ای صاحب فضل و شعور
زینب ای اسطوره ی صبر و حضور
کاخ را با نطق خو د کردی خراب
گشت رسوا مظهر فسق و فجور



شیعه خلقش چون امام مجتبی است
از خشونت های نفس دون رهاست
روز ها چون شیر و شبها عابد است
جان نثار خط سرخ مر تضی است



شیعه یعنی راس خونین در حرم
عشق بازی با خدای ذوالکرم
شیعه یعنی صاحب عفو و گذشت
می دهد انگشتی را از کرم



شیعه یعنی استقامت در نبرد
در نبرد حق و باطل تا ابد
این بود آیین و رسم شیعیان
حق مظلومان ستادن همچو مرد



آخرین پیک نبوت مصطفی
اولین برج ولایت مرتضی
منجی عالم ،محمد رهبر است
آخرین دین رسالت شد عطا



دین حق در روز خم تبیین شده
چون امیر المومنین تعیین شده
بعد احمد مرتضی باشد امیر
 عید ما و جشن ما،  آیین شده



ولایت ریشه و اصل و عمود است
چو سدی پیش افکار جمود است
مسلمان در پناهش در امان است
ولایت  شافع ناس و وجود است



هر که نفس خویش را سرکوب کرد
خویشتن را در جنان محبوب کرد
با ریاضت بر خود و امیال خود
   عشق حق را در دلش مجذوب کرد



به نام خداوند روزی رسان
دهد رزق ما هر زمان هر مکان
توکل بر او هست ما را کمال
که نامش بود ورد پیر و جوان



به نام خداوند روح و روان
خداوند جان و خدای جهان
نباشد جز او لایق این ندا
سر آغاز هر کار در هر زمان



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۵۳)

نشان برادر به آیین و کیش
بود حب و احسان به اقوام و خویش
کمک بر فقیران و درماندگان
فزونی دهد مال و اموال بیش



تو را همنشینی اهل یقین
سفارش شده بر همه مسلمین
تو را دور می سازد ازاشتباه
رفیق فهیم و صبور  و امین




چو آلوده گشتی به کار خطا
بکن توبه و رو به سوی خدا
عبادت به نزد خدای کریم
تو را دور می سازد از هر بلا



بپرهیز از فاسقان دو رو
سفارش کنم،مردم راستگو
بپر هیز از جاهل و بی خرد
منافق بود خاین و زور گو



تو با مردم مومن و راستگو
که دارند ایمان به یزدان بگو
ببخشا به مردم تو انفال را
بجز حرف حق،چیز دیگرمگو




توراحسن خلق است ،شرط خضوع
چو مردان حق، در سجود و رکوع
که ترک جدل ، حکم عقل و نکوست
 بجو رشد خود،در تواضع،خشوع




گشاینده باب ایمان علی است
علی والی و مقتدا و ولی است
کند جان فدا، بهر دین مرتضی
سرافکنده ی جنگ خیبر شقی است





نباشد توانا تر از لایزال
توکل بر او هست ما را کمال
توسل به آیین و ذکر رسول
رهایی دهد فرد را از زوال




عدو می گفت مولا بی نماز است
شهادت در حرم گویای راز است
حقیقت دیده شد در نزد افکار
   لقای اهل دل راز و  نیاز است




چو در خون غوطه ور گردید مولا
از این دنیا رها و گشت والا
ندای فزت رب الکعبه سر داد
برآمد ناله اش تا عرش بالا


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۵۴)

ای گوهر و اشک چشم فرزند
ای مایه ی افتخار و دلبند
الگوی منی تو در همه عمر
همواره دهی پدر مرا پند



ای بلبل خوش نوای دمساز
ای گوهر پاک و همدم  راز
چون نام تو را پدر نهادند
  مهر تو کنم همیشه ابراز



ای اهل گناه و معصیت برگردید
ای اهل ثنا و معرفت در یابید
مردم همه مشتاق رخ محبوبند
ای اهل نیاز و مغفرت برتابید



این بهشت و این سرا افسانه نیست
جای نا اهلان در این میخانه نیست
بهترین منزل سرای جنت است
    جای هر نا لایق وبیگانه نیست



بهترین اعمال ما،دانی که چیست
جز عبادت نزد حق،چیزی که نیست
این عبادت ها همه سازندگی است
چون برای خالق عقل است و زیست




شیر شیر است،گر چه باشد در قفس
پیر  میر است،گر چه باشد کم نفس
پیر پیر است،گرچه باشد همچو شیر
میر شیر است،می دهد فرمان به کس



الهی فطر ما را کن تو فاطر
نما ایمان ما را سخت و فاخر
سرای حق بود دلهای مو من
دلم گردد سرای نور طاهر



 عجب ماهی است این ماه عبادت
مه ارض و سما و قدر و‌ رحمت
بود ماه خدا و عشق و تقدیر
دهد آرامش و صبر و طهارت



نماز است عامل دوری ز خسران
انیس قبر و نور  دل بود آن
چراغ رهنما و زینت ما
بهای جنت است و عز انسان



قلب پاک و روی باز و شرح جان
جملگی باشد صفات مو منان
می کنند انفاق از کسب حلال
مردمان آسوده از انفاقشان



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۵۵)

مو منان دارند صفاتی اینچنین
صبر و ایمان ،همره علم و یقین
باحیا و اهل تدبیر و خرد
زهد و تقوا شد مرام مو منین



هر کسی دردی به ما افزود و رفت
غم درون دل فزون بنمود و رفت
 ای رفیقان تا به کی ظلم و ستم
هر کسی زخم زبانی زد و رفت



غم و غصه کند عمر تو را کم
تکبر  علم تو را می دهد  سم
دروغ است ضد رزق و روزی تو
بود بخشش بلا گردان ما هم



گناهان می شودبا توبه معدوم
رذالت می کند ، الطاف  مختوم
کند حسن عمل را ضایع غیبت
شود عقلت بدست خشم مسموم



بار الها دل من عاشق و شیدای تو شد
عاشق شیوه ی پردازش دنیای تو شد
من ندانم تو کجایی که بیایم سویت
گر نمایی نظری،کوی دلم جای تو شد



چون قیامت گشت و شد محشر به پا
شد فراخوانی  به دستور  خدا
زنده می شد مرده با امر نبی
پس خدا قادر به احضار  شما



ماهی بی آب کی یک ماهی است
عارف بی عشق  ظرف خالی است
آب و ماهی،عشق و عارف  کی جدا
ماهی بی آب جسمی خاکی است
     


صبر باشد شاه کلید مشکلات
بی ادب در منجلاب و معضلات
رشد ما در صبر و در آداب ما
بی ادب کی نوشد از آب حیات



عشق دنیایی بود بیماری روح و روان
تا رسیدن بر وصالت،می کنی آه و فغان
لیک عشق واقعی بر خالق و معبود خود
می کند آسوده جان را ا ز فراق یار مان



عشق باشد عاملی در جذب الطاف خدا
می شوی مجذوب یزدان، گر کند ما را صدا
گه تو عاشق می شوی،گه او کند بر ما نظر
عشق خورشید دل است و می دهد دل را شفا



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۵۶)

عشق کی گنجد درون ذهن ما
عشق باشد بی حد و بی انتها
عشق باشد بحر بی پایان دل
عشق باشد بهترین خلق خدا



وقت سحر است،خیز از بهر نماز
با یار قدیم خود ، دمی راز و نیاز
در خلوت و تنهایی ، با یار سخن گو
هنگام سفر ، به نام او کن آغاز



دوست باشد، هم زبان و با خدا
محرم راز و بود مشگل گشا
مچ نگیرد ،بلکه گیرد دست تو
همدم و یار و رفیق و هم نوا



دنباله روی راه ولا می باشیم
چون شیفته ی آل عبا می با شیم
خون شهدا ناجی ما در دو جهان
ما شیعه ی آل مرتضی می باشیم



با آمدنت ، جهان گلستان گردد
حاجات روا ، ز ختم قرآن گردد
یاد خوش تو، به دل دهد آرامش
آزاد بشر، ز شر شیطان گردد



ای کاش،که صاحب الزمان می آمد
دستور قیام ، توامان می آمد
مهدی ز پس پرده برون می گردید
آوای اناالحق ، ز جهان می آمد




ای کاش،که ظلم و جور برچیده شود
طومار ستم ز بیخ و بن  بسته شود
با صاحب امر و صاحب کون و مکان
عدل و شفقت جاری و آن دیده شود



با آمدنت دلم صفا می یابد
باران امید خوشنوا می بارد
عشق تو زده به جان ما آتش ها
خنده به لبان بینوا می آید



خون به دلم ای مه تابان چرا
رو ننمایی به رفیقان چرا
دیده ی ما منتظر روی توست
رخ ز همه کرده ای پنهان چرا



ترحم بر بدان  باشد ستم چند
به نیکان کن ترحم،همچو دلبند
شفاعت بر عدو و خصم جانها
بود جوری فراتر ز آنچه در بند


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۵۸)

گر ظلم کنی به ناتوان ، نا مردی
گر فتنه کنی به این و آن ، نامردی
افتاده به چاه ، گر توانی دریاب
آزرده کنی تو دیگران ، نامردی



گر غره شوی و خود پرستی، مستی
گر ظلم کنی به مردمان ، تو پستی
زنده است بشر، به پاکی روح خودش
گر رحم کنی و مهر جویی ، هستی



بی قرارم، سوگوارم ، تا ظهور
حاجیان را می کشند،اصحاب جور
غم گسارم ، مهدی صاحب زمان
ریشه ی ظالم بکن، آور سرور



گر فهم کنی و خود شناسی مردی
گر خوار شوی و خود نبازی مردی
مردی نبود ، به مال خود بالیدن
گمراه شوی و خود بیابی مردی



بهترین مرگ بشر ، فیض شهادت باشد
بهترین هشدارها، از سوی فطرت باشد
بهترین منزل برای آدمی باشد بهشت
بهترین اعمال ها، ذکر و عبادت باشد



گر نفس مهار و خود بجویی مردی
گمراه شوی و خود بیابی مردی
عزت به ریا و شهرت و زور که نیست
گر پست کنند و هست گردی مردی




دشمنان اهل بیت مصطفی
گاه در مکه گهی در نینوا
می کنند ظلم و جفا بر زائرین
می کشند اندر منا و کربلا




گر به دنبال خدایی، نتوان دید به چشم
چشم جان خواهد و عشق ازلی با دل رحم
نتوان وصف خدا کرد که او بی همتاست
حق که با توست ، اگر جان و دلت گوید چشم



زیبا یی ما به صورت و چشم که نیست
 جراحی عضو در پی رسم که نیست
 زیبایی ما به پاکی روح و دل است
پر کردن ذهن ، از  شک و  خشم که نیست




هستی ما از خدای اکبر است
از طریق مادری چون گوهراست
گر به ظاهر می کند ما را بزرگ
در حقیقت حی مطلق قادر است


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۵۷)

مهمان خدا اسیر و سر گشته شده
در مهلکه از فرط عطش  کشته شده
حجاج گرفتار و خدا می خواهند
در راه ادای حج خود مانده شده



گر نهی پا بر دل و امیال خویش
کی نهی پا بر دل امثال خویش
گر کنی دل را سرای شاه جان
کی شوی شرمنده از اعمال خویش



عارفان را آدمیت طالب است
نفس دون مشغول و بر ما غالب است
یار خود را جستجو هر دم کنند
عشق یزدان در ضمیر و جاذب است



گر عشق  لقا باشد، سهل است مصیبت ها   
 چون در ره یزدانی، شهد است ملامت ها
بی نور خدا تاراست طى کردن این دنیا          
 بی هادی و پیغمبر، دور است مسافت ها



آن کس که تو را شناخت ،بی تاب تو شد
دیوانه و مجنون شد و گمراه نشد
هر کس  به یقین شناخت آن ایزد پاک
غالب شده بر درون شیطانی خود



جز نام خدا ، نام دگر یاد مکن
در کسب جهان،شیون و فریاد مکن
روزی تو تامین شده از روز نخست
   در محضر حق دشمن دین  شاد مکن


تو به دنبال خدایی و ز خود بی خبری
گم شدی در خود و از دست بدادی گهری
تو گمی ، خالق تو حاضر و حی و پیداست
تو به بیراه مرو ، تا که بیابی اثری




گر به دنبال خدایی، نتوان دید به چشم
چشم جان خواهد و عشق ازلی با دل رحم
ما پرستیم خدایی که بود خالق ما
نه خدایی که بشر ساخته با ذهن و ستم

 

با مال و مقام ، خود نگیری مردی
در کار و عمل ، فتاده گردی مردی
ارزش به مقام و ثروت اندوزی نیست
با ثروت خود ، دست بگیری مردی




از عشق مرا عاشق و تٲ میل نمودی
با بودن خود زینت و تجمیل نمودی
از خانه برون آمدم و یار تو گشتم
ای یار چرا این همه تعجیل نمودی 




گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین  بود
گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود
گفتا که نکو مصلحت دوست دراین بود



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت (۵۹)

آدمی تشکیل گردد ، از علق
جان بگیرد از خدا، رب الفلق
قطره ای وارد شود در هسته ای
چون شود کامل ، بیاید با طلق



تا توانی کن زبان، در بند خود ، اندر دهان
می زند آتش به عالم، می کند ویران جهان
آن چو تیراست در کمان، باید نگردد آن رها
چون رها گردد به ناحق، می خورد بر این و آن



شد تجلی در زمین نور خدا
در امام و در نبی و مقتدا
چهارده معصوم از انوار حق
هر یکی در آب و گل از هم جدا



عجب شوری به پا کرده شهادت
شهید دشت صحرا با رشادت
کند محسن دگرگون حال ما را
نصیبش شد شهادت در اسارت


شهید دشت و صحرا با رشادت
عجب شوری به پا کرد تا قیامت
به پا کرده عزا اندر عزا یی
 شهادت شد نصیبش در اسارت



این دل رها و مست است
 در بند نفس و  پست است
یارب نما تو لطفی
چون او خدا پرست است



جمعی به دعا و ذکر و حکمت              
 خواهان کمال و علم و عزت
جمعی به ریا و خدعه و زور
دنبال مقام و پست و شهرت




اگر خواهی سخن از علم و حکمت
برو در زن  سرای اهل عصمت
طبیب جان و دل باشند آنان
 شود روح و روان با دین در الفت




اگر خواهی جمال دلربا را
ببین صاحب دل و نور خدا را
تجلی کرده در قرآن و عترت
تصور کی شود در ذهن، ما



بنام خداوند ختم  رسل
خداوند عرش و خداوند کل
بود منجی و هادی مسلمین
 محمد فرستاده ای ذات کل

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۰)


چه خوش گفت مظلوم عالم حسین
خدایا نما خود به مردم چو عین
ببینند حق را به چشم یقین
نباشند درطاعت حق چنین



خدا خالق شمس و ماه و جهان
خدا صاحب عرش و فرش خزان
دهد روزی بر آنچه روی زمین
خدا باعث هستی و روح و جان



دانی که خدا ولی ما در دو سرا    
دانی که بود امید ما در همه جا
حق حاضر  و ناظر بود و ما قاصر
او حافظ ما ز لغزش و سعی و خطا




حسادت بدترین خوی و مرام است
بدان کار سفیهان و عوام است
بود سر چشمه ی کبر و گناهان
زدن خنجر به روح و جان حرام است




ای کاتب وحی و نور قرآن
ای حافظ جان نور یزدان
در وصف تو عاجزم مدد کن
ای هادی خلق و نور بستان




بدان دنیا چو بحری پر ز طوفان
تلاطم دارد و آسیب و خسران
به مقصد می رساند کشتی عشق
اگر داری تو صبر و عقل و ایمان



نفی خود کردن و اثبات وجود
می شود موجب معراج و صعود
این بود معنی یکتا گهری
نیست معبود دگر بهر سجود




این مقام دنیوی دارد زکات 
گشته واجب بر شما همچون صلات
چند روزی این امانت دست توست
تا توانی خدمتی کن  در حیات



آدمی پنهان شود زیر زبان 
لب گشاید می کند آنرا عیان
گر بخواهی معرفت خاموش باش
این زبان شمشیرجان است و روان

 


این قطار زندگی ،  روزی به پایان می رسد
این سفر کوتاه باشد، چون به سرعت می رود
هر کسی روزی سوار این قطار است بی درنگ 
کس نداند این سفر آخر چه روزی می شود


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی
 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۱)

این مسافر کی به مقصد می رود
تا دمی کو دل بر این دنیا نهد
این قطار زندگی دارد پیام
کس نداند کی به آخر می رسد



این مسافر ترک دنیا می کند
در سفر او سیر عقبی می کند
تا که دل گردد سرای یار خود
   دایما با یار ،  نجوا می کند



آنان که ز خود عبور و بیدار شدند
شمع دو جهان گشته وابرار شدند
از فیض عروج شهدا نور بتابید
عالم شده نورانی و انصار شدند



مست معشوقم و مست می ناب
می دنیا نکند جان بشر را سیراب
مست انگور و شراب دنیا
موجب رنج و گناه است و عذاب



همدلی از همزبانی بهتر است
در قیاس آن اکبر و این اصغر است
این زبان همسان شمشیر دو لب
گاه می گوید سخن گه خنجر است




باز در این چرخ زمان ، حا ل ما
گشته اسیر دل و امیال ما
یار نما لطف خودت بر حقیر
تا که به پایان برسد ، سال ما



نفس باشد موریانه در بدن
می خورد دل را درون جسم و تن
خالی از تقوا اگر گردد بشر
نیست آرامش برای مرد و زن



مکن تکیه بر عقل تنها،  بشر
شود موجب کبر و اندوه و شر
اگرعقل تنها شود رهنما
نبینی تو حق را ورای نظر



مکن تکیه بر مال و زور و نفر
اگر می توانی از آن کن حذر
شوی خوار گر تکیه بر آن کنی
بود سخت این امتحان بر بشر



خاک باشد موجب ایجاد ما
آدمی رزقش زخاک است و لا
می برند او را نهایت سوی خاک
پس چرا غصه خوری در این سرا



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۲)

در جان ودلم جواهر و راز بسی است
اما چه کنم همدم و همراه خسی است
دایم به تباهی و خطا سوق دهد
با دل چه کنم که تابع هر هوسی است



در بند هوای نفس و این اندامم
من فکر کنم رها و بی آلامم
بی عَشق خدا نمی توان شد آزاد
عشق به خداست می کند آرامم



بود جایگاه شهیدان رفیع
بباشند الگو و گردند شفیع
به نزد خدایند و عرش برین
بود قلب آنان چو دریا وسیع



عشق یعنی با خدا همگون شدن
بی خو د از خود گشتن و مجنون شدن
منتظر باشی که تا اذنت دهند
چون شهیدان غوطه ور در خون شدن



مکن تکیه بر قدرت و جا و زر
فریبنده است گردش چرخ و دهر
نکرده وفا بر کسی تا کنون
ندارد بجز زحمت و درد سر



روح باشد از خدای دلربا
چند روزی آمده در این سرا
او بود مهمان جسم و رفتنی است
بازگشت ما بود سوی خدا



ظرف خود را پر کن از می یا شراب
تا نگردد پر ز میل و اضطراب
دل اسیر شهوت و نفس و گناه
معرفت جو تا نگردد دل خراب



یک عمر سفر کردی و غافل بودی
آسوده گذر کردی و کاهل بودی
دریاب دو روز آخر سیر و سفر
دنیا نکند وفا و جاهل بودی



یک عمر سفر کردی و غافل بودی
آسوده گذر کردی و کاهل بودی
دریاب دو روز آخر سیر و سفر
دنیا نکند وفا و جاهل بودی



مکن در امانت خیانت بشر
مکن خلف عهد و ز آن کن حذر
مگو اف به مادر چو خواهی بهشت
ادب پیشه کن در حضور پدر



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۳)

الهی سینه ای ده پر ز حکمت
ببینم راز و اسراری ز خلقت
ندارم جز خدا، یار و پناهی
زبانی ده که گویم شکر نعمت



گر بگردد آب دستی از طلا
جای آن دانی که با شد در کجا
کسب علم و معرفت کن ای بشر
گر بخواهی کرسی عرش و سما



گر بخواهی کرسی عرش و سما
پیروی کن از نبی ، شمس الهدی
او شفیع است وامین است وحکیم
او کند اجرا فرامین خدا



گلی دارم چو قرآن توی خانه
که دارد حاصلی خوشبو دو گانه
گلاب و عطر باشند حاصل آن
عمل با فهم آن باشد نشانه



از برای فهم و درک آیه ها
در مثال آید بیان هر ندا
آیه ها تفسیر گردد تواما
تا بفهمی حرف والای خدا



مرنجان هر آنکس که زحمت کش است
تفقد،تعلم ،ترحم نیازو همه دلکش است
نباشد سزاوار لطف و عنایت کسی
هر آنکس که ‌آدم کش و سر کش است



چو خواهی دو دنیا بگردد شکر
تو مشکن دل مادر و هم پدر
نخواهند جز ، حرمت اندکی
دعا می کنند، تا نبینی خطر



جام می باشد همانند چو نی
گر بنوشی یا نوازی پی به پی
می کند مست و شوی مدهوش او
کسب علم و معرفت کن همچو می




کودکان مسرور با چرخ و فلک
می روند بالا و پائین در فلک
عشق بر دنیا بسان آن بود
عشق پایا خالی از ریب و کلک




محبت بر جوانان کن تو هر چند
سپس او می شود همراه و دربند
غلامان با حقارت دور گردند
بکن دربند را مسرور و خرسند



ای که هستی قادر و حی و علیم
ما گرفتار هوا ی نفس و بیم 
تو قدیری و توانا در جهان
دست ما گیر ای خداوند کریم


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۴)

خاک راهم کن و مجنونم ساز
تا برم محضر مقصودم راز
من ز خاکم،بروم باز به خاک
کی شود وقت وصال و پرواز



زندگی بازی است در کون و مکان
سر نوشت ما بود سر ی نهان
عاقبت مخفی بود در زندگی
کس نداد ختم راه و ختم جان



زندگی سرشار از برد است و باخت
گاه بر وفق و گهی باما نساخت
زندگی بازیست از دید خدا
گاه شیرین و گهی بر ما بتاخت



سیر حق باشد مسیری د لربا
با قبول  دین و ایمان  بر خدا
گر یقین پیدا شود در معرفت
نیست شکی در وجود و درلقا



شیعه یعنی استقامت در نبرد
در نبرد حق و باطل تا ابد
این بود آیین و رسم شیعیان
حق مظلومان ستادن همچو مرد



اگرعشقی بود، آن عشق مولاست       
  اگر نوری بود، آن نور والاست
اگر اشکی بود، آن اشک شوق است          
   شفای باطن و بیداری



ای محمد، مظهر خلق خبیر
حکم حق جاری نمودی در غدیر
خلق را منجی و هادی گشته ای
صاحب حمد و مقام بی نظیر




پیام  خداوند دانی که چیست
بود آیه هایش ،کلام نبی است
طریق ادا ،وحی پیغمبر است
زبان خدا با محمد علی است



دانی که چرا دچار شکی و گمان
من معتقدم ز نفس ما گشته عیان
با نفی هوا و ترک امیال درون
خارج شوی از گمان و تردید نهان



خدا می رهد یوسف از قعر چاه
دهد شوکت وعزت و قدر وجاه
نشاند به تخت و دهد علم خویش
خدا می نماید به او چاه و راه


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 


باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۵)

منشا هر چیز از ذات خداست
قدرت حق در ید و بازوی ماست
ما درون کشتی و بر روی آب
ناخدای ما ، خدای کبریاست



تا به کی سر خم کنی بر این و آن
می زنی خنجر به جسم و روح و جان
دل مبند بر هر کس و هر نا کسی
سجده کن بر درگه صاحب زمان



آدمی جاهل ز فردای خود است
آنکه می داند خدای واحد است
با توکل کارها ممکن شود
چون خدا دانا و بر ما شاهد است



چو خواهی سعادت در این روزگار
مشو غافل از مرگ و از کردگار
فراموشی کار نیک و بدی
شود موجب رشد و یابی قرار



پیمبر شفاعت کند آن کسی
که باشد سزاوار وطاعت بسی
بهشت آن ستاند که تسلیم شد
نه هرکس که باشد چو خار وخسی



چو پیمانه پر شد, اجل می رسد
ندارتی تو فرصت،زمان می رود
اگر می توانی تو دریاب خود
که شاه و گدا را ،ملک می برد



هر که استغفار از یزدان نمود
مو جبات رحمت و غفران نمود
حق پذیرد توبه ای افراد را
او ببخشد خاطی و احسان نمود



رفاه ما بود در کسب ثروت
کمال ما بود در علم و حکمت
بود زیبایی ما از خداوند
طلب کن از خدا نور ولایت



خوشا آنان که در پیش خدای اند
شفیق و مهر بان و بی ریای اند
ندارند مونسی جز یار محبوب
که جان خود به جانان می سپارند



سرنوشت عاشقان رسوایی است
بی خود از خود گشتن و شیدایی است
هر که عاشق شد ندارد عقل و هوش
در نهایت عاشقی پیدایی است



سروده شدا توسط
دکتر علی رجالی

 

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۶)

عاشقم عاشق مردان خدا
عاشق همدم و همراه ولا
آنکه جانش کف دست است هنوز
چونکه خالی است ز هر میل و هوا



غنچه ها باز شوند در اثر باد صبا
روح و جان شاد شوند بر اثر نور خدا
اولیا حامل انوار خدا می باشند
تا نسیمی بوزد بر دل و افکار شما



مومنان در روح و جان یکسان شدند
چو نکه آنها آدم و انسان شدند
نیست فرقی بین شیران خدا
جملگی مردان حق همسان شدند



دانی که چرا دچار شکی و گمان
من معتقدم ز نفس ما گشته عیان
با نفی هوا و ترک امیال درون
خارج شوی از گمان و تردید نهان



 دانی که جهان در اختیار است تو را
دانی که بشر اسیر نفس است چرا
در کون  و مکان مجو بجز جبر و خیار
باشد  که خدا امید ما در دو سرا




اهل دل آگاه بر غیب و شهود
چونکه دل لبریز از باران جود
اولیا جز حق نخواهند دیگری
ما چه می دانیم از بود و نبود



جان جانان می شکافد ماه را
جان و عقل ما نبیند جاه را
جان ما ناچیز با شد در قیاس
جان جانان می نماید راه را



من کیم اندر جهان و کهکشان
من چیم ، هیچ و حقیر و ناتوان
ما همانند نی ایم در دست حق
تا نخواهد او ، نباشد صوت  آن



شکر نعمت بر همه واجب بود
هر که آرد بر زبان غالب بود
موجب افزایش رزق است و قوت
بین خدا بر جملگی صاحب بود



آدمی دارد ادب در امر رب
لیک شیطان پیرو خشم و غضب
او دهد نسبت خطایش بر خدا
چونکه شیطان دورباشد از ادب



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۷)


خوشا آنان که دل را زنده دارند
بدا آنان که جانی مرده دارند
دل مرده بیابد جان ز زنده
خوشا آنان که بر لب خنده دارند



بهترین آئین و جشن بی نظیر
عید قربان باشد و فطر و غدیر
در کنار شادی و شور و سرور
بین چه اهدافی رفیع و بس کبیر



 ابر باران می شود با اذن هو
غنچه هاخندان شوند با نام او
می کند خورشید نورانی جهان
کس نداند شرح اسرار مگو



ای آنکه فلک قامتش از هجر تو طاق است
امروز جهان یکسره میدان نفاق است
شو واسطه تا مهدی موعود بیاید
ایام پر از ظلم و جدایی و فراق است




عشق ما عشق حقیقی بر خداست
دیدن یار و لقای کبریاست
عشق سالک بهر حق جان دادن است
چون حسین ابن علی و اولیاست



مستی ما، بی خود از خود گشتن است
دل به زلف یار دیرین بستن است
مستی ما ، مستی انگور نیست
شوق ما ، ترک دیار و رفتن است



ای حجت حق،مونس جان، شاه ولایت 
ای مظهر ایمان و شرف، بحر عدالت 
دردانه ای دین، نور دل حضرت خاتم 
حج را بنمودی تو رها، سوی شهادت



نماز با ولایت روشنائیست
وصول کردگار و دلربائیست
چو خوانی روح تو آید به پرواز
مقدم در امور زندگانیست



حج فقط سعی و صفا و قصر نیست 
حاجیان را خانه ای حق قصر نیست
 حج طواف خالق یکتا بود  
حج تعلق بر زمان و عصر نیست



شب برو در منزل و کوی خدا
حاجت خود را بگو با یک ندا
جان خود را از گناهان بیمه کن
با توسل ،با نیایش، با دعا



فرصت طلبان حریص و بی صبر و عجول
مردان خدا حلیم و دارای اصول
بی صبری و بی عقلی افراد ضعیف
منجر به هلاکت است و پستی و افول



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۸)


فرصت طلبان ذلیل و خوارند و حقیر
قدرت طلبان حریص و مستند و اسیر
دوری ز هوای نفس و دوری ز گناه
منجر به هدایت است و یاری و نصیر



از جدل پرهیز کن ای با خرد
آن تجارت نیست چون داد و ستد
جهل و نادانی بلای جان ماست
ریشه در نفس است و در کبر و حسد




هر که خواهد نظر و لطف خدا
بندگی پیشه کند در همه جا
با ادب باشد و با فهم و کمال
هر که ببیند اثر ذکر و دعا



ما چو گوشیم و زبان چون عالم است
تا نباشد گوش، گفتن ما تم است
علم بی عالم از آن کبریاست
ما خموشیم، اما مت قائم است



علم بی عالم از آن کبریاست
آن برای اولیا و انبیاست
علم ما از عالم و از آدم است
بی تعلم آدمی در قهقراست



تکیه گاه آدمی تنها خداست
خالق هستی مبرا و جداست
آدمی تعلیم گردد از بشر
یاد گیری بی معلم نا رواست



آدمی را دین و ایمان و یقین
می کند کامل چو اصحاب یقین
آدمی را فهم و ادراک و شعور
می کند با ارزش و در  ثمین



آب و آتش می کند صحرا خزان
عشق و گریه می برد ما را جنان
سبز می گردد زمین از ابر و نور
تو ندانی لذت اشک و فغان



ما چرا افسرده و درمانده ایم
گوشه گیر و خسته و افتاده ایم
لقمه های ما حرام و شبهه ناک
می دهد شیطان غذا وبنده ایم



کینه و جور و ستم بر دیگران
جهل و نادانی و پندار نهان
جملگی محصول بی تقواگی است
لقمه باشد منشای  آثار آن


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۶۹)

هر که خواهد حکمت و علم و یقین
تخم آن کارد به جان همچون زمین
لقمه ای پاک است تخم فضل و جود
هر که کارد نیست اندوه و حزین



تا سخن مخفی بود، مرجان توست
گفتن بی جا ، بلای جان توست
تا توانی در بیان اندیشه کن
گر ادا شد هر سخن، خسران توست




طوطی دلم در این قفس زندانی است
در فکر رهایی خود از خود بینی  است
دل کرده مرا اسیر خود هر شب و روز
آزادی ما از این قفس حق خواهی است




نیست آثار عمل دست بشر
هر عمل دارد مزایا و خطر
حق دهد پاداش و اجر هر عمل
نقش ما در ابتدا دارد اثر



عزت و شوکت از آن کبریاست
قدرت و حکمت برای اولیاست
اولیا را می دهد قدرت خدا
قدرت حق ذاتی و بی انتهاست



قدرت ما از خدا و قدرت حق بی حد است
قدرت یزدان بود ذاتی و آن کار آمد است
قدرت ما اکتسابی باشد و از ما که نیست
قدرت ما در زوال و قدرت حق سرمد است



 بر سرم آرد بلا، هر دم زبان
این کند شرها به پا ،در هر زمان
ای خدا ما را ز شرش کن رها
تا نجنبد نابجا، اندر دهان



این زبان دارد عملکردی دو جور
گاه می گردد چو آتش در تنور 
آن بسوزاند هر احسانی و جود
گاه گردد مشعلی از عشق و نور



ای مرغ دیار بی کرانم
روح و نفس و صدای جانم
در روی زمین  اسیر مایی
ای طوطی خوب و خوش بیانم



من سخن گویم  روان با دیگران
تا مخاطب پی برد در  فهم آن
من نخواهم شهرت و آوازه ای
اجر خود گیرم زحی بی کران

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت (۷۲)

در میخانه گشا، باز نما درها را
تو کنی باز در محفل بی همتا را
عارفان لب نگشایند به احکام خدا
طالبی نیست برای گوهری والا را



نجات آدمی در کسب علم است
علوم معنوی با صبر و حلم است
دو عالم بهره دارد کسب دانش
معارف منجی انسان وسلم است



برو عاشق ز ساقی می طلب کن
روان و روح خود را منقلب کن
بنوش و جان خود رابیمه گردان
تعالی و کمال خود سبب کن



پیروی از نفس دون تنهایی است.
عامل بد بختی و گمراهی است
هر چه آید بر سرت از دل بود
موجب گم گشتن و حیرانی است



گر ملاک ما بود در طی راه
پیروی از نفس و از امیال و جاه
نیست ما را روشنایی و کمک
عاقبت گردیم بی یار و پناه



گر شوی عامل به اجرای صفات
تو به یاد آری خدا را چون صلات
هر که اعمالش رضای حق شود
او بنوشد از کفش آب حیات




عاقبت بی غمی، نیست سرور و خوشی
منبع هر شادی است، شادی هر بی کسی
آنکه ندارد غمی، نیست صفای درون
هر که رباید دلی، شادی دل را بسی



زیبایی حق نهفته در ذات و کمال
در آینه ای جهان بود حسن و جمال
هر جا نگری ، فقط خدا را بینی
با کسب یقین و معرفت در همه حال



گل نسرین سفید است و چه زیباست
بود خوش بو و پر عطر و چه رعناست
سیاهی کی کند دل را پر از نور
سفیدی مظهر پاکی دلهاست



دین تو کامل شود با ازدواج
باعث افزایش رزق و رواج
زندگی سامان بگیرد پرتوش
کرد پیغمبر سفارش بر زواج


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

 


باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۷۳)

راحتی و بی غمی، نیست سرور و خوشی
منبع هر شادی است، شادی هر بی کسی
آنکه ندارد غمی، نیست صفای درون
هر که رباید دلی، نیست ورا غم بسی



هر کجا می نگرم ، جلوه ای از حق پیداست
جلوه ای از صفت و حکمت او در دنیاست
نقش حق بر در و دیوار عیان می باشد
دست حق جاری و با اذن خدا آن برپاست



پادشاهان بنده ای امیال خویش
گر به ظاهر صاحب امرند و کیش
می دهند فرمان به عمر و زید را
این امیری نیست، آنها دل پریش



صاحب دل گاه مائیم و گهی نفس زبون
آنچه آید بر سرم از خویش باشد نی برون
آدمی دارای عقل است و هوس با اختیار  
تا توانی چیره شو بر بر نفس و بر امیال دون



این جهان با نور حق با ارزش است
کی جهان بی اذن او در گردش است
هستی و عالم ، تجلی خداست
نور یزدان عامل هر چرخش است



گر شدی سر گشته در رنج و بلا
در مقام حیرتی نزد خدا
با تحمل طی کنی این راه را
ای که در سیر و سلوکی غم چرا



قدرت ما از خدا و جمله قدرتها خداست
هر دو قدرتمند،اما این کجا و آن کجاست
قدرت ما  با تلاش و قدرت حق ذاتی است
اقتدارش لا یزال و بی حد و بی انتهاست



وارث عالم فقط یزدان بود
ناجی انسان فقط قرآن بود
حاکم گیتی خدای عالم است
کسب دنیا فانی و خسران بود



حالت عاشق مغایر با عوام
عاشقان خواهان عشقی با دوام
میل مردم در امور جاری است
حالت زاهد بود در عشق تام



شرح گل در حد ما کافی بود
کار ما باعث شده مخفی بود
شرح بلبل گو که آن ممکن شده
چون بنی آدم ز حق نافی بود


سرودا شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۷۴)

عاقبت بی غمی،نیست سرور و خوشی
باعث خوشحالی است،شادی هر بی کسی
دل که ندارد غمی،کشته صفای درون
هر که رباید دلی،نیست ورا غم بسی



روح ما همسان زنبور عسل
گر نباشد گل، ندارد ماحصل
معرفت آرد طریق سالکان
همرهی با اهل تقوا در عمل



ای که داری خود نمایی و ریا
نزد این و آن برای کسب جا
این و آن کاری کنند با اذن اوست
تو گدایی می کنی پیش گدا


هر چه دست و پا زنی در جذب مال
نیست جز بد بختی و وزر و وبال
تا توانی وقت خود تقسیم کن
در تجارت پیشه کن کسب حلال




چند گویم در خصوص عاشقان 
کی شود عاشق جدا از دل ستان 
عاشق و معشوق چون یک پیکرند 
عاشقان را می برد حق از جهان



تا توانی حسن خود را کن نهان
چون بمانی در سلامت در امان
دشمنان بر تو حسادت می کنند
دوستان گیرند وقت و عمرتان



مستی انگور،از انگور نیست
او گدایی کرده و مغرور نیست
مستی هر چیز از شرب خداست
مستی ما دیدن یک حور نیست



در راه ولا چه اشک خون ریخته شد
از بهر خدا سکوت و لب دوخته شد
تا دین نبی بماند و حفظ شود
شمع دل شیعیان چه افروخته شد



از برای دوری از آلودگی
چنگ زن بر حبل حق در زندگی
حبل حق در فکر و در اعمال ماست
نیست جز تقوا و زهد و بندگی



خالق هستی سرا پا دانش است
عامل اصلی هر پیدایش است
نیست در کون و مکان مانند او
درک حق خارج ز فهم و بینش است



ای دریغا این زبان جانم گرفت
جان آرام و دلم با هم گرفت
من چرا این گفتم و این کرده ام
در پس هر گفته ای ماتم گرفت


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۷۵)


آنچه می گویم کلام وحی و هو
آن رسیده از نبی و آل او
من نگویم بهر خود، حرف و سخن
گاه می گویم به خود، کمتر بگو



 ای دریغا ، بال و پر بشکسته ام
گوشه ای در حال خود بنشسته ام
من ندارم بال و پر ،دریای جود
از غریبی، بی کسی، سر گشته ام 



هر که باشد در پناه کردگار
نیست او را غصه و اندوه و زار
می دهد فرمان خدا بر آب نیل
تا که موسی بگذرد از کارزار



گر تو را باشد تلاشی چون پدر
قدر عمر خود بدانی ای پسر
تا نباشد کار و کوشش در امور
می دهی عمر عزیزت را هدر




جان گرفتار درون است و برون
دشمنان خوانند او را ذوالفنون
تا شود مغرور در اعمال خود
او بود غافل ز کید نفس دون



چاپلوسی آتشی در روح و جان آدمی است
مدح انسان موجب کبر و غرور دائمی است
قدح و مدح آدمی تاثیر دارد در درون
طالب مدح و ستایش در عذاب و نادمی است



خدا گر دهد نعمتی شاکرم
بجز او ندارم کسی در برم
اگر آن بگیرد ندارم گله
خدا خواست نفع من وخاطرم



با ستایش، دور گردی از خطا
از گناه و معصیت گردی جدا
چون خدا پاک است و پاکت می کند
هر چه غیر او بود گردد فنا



گر بیاری وحدت حق را به یاد
می شود نعمت فراوان و زیاد
گر یقین پیدا کنی درنقش حق
نیست اندوه و غمی و انسداد



از برای فهم و درک آیه ها
در مثال آید بیان هر ندا
آیه ها تفسیر گردد تواما
تا بفهمی حرف والای خدا


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعزات
قسمت(۷۶)

همه عالم کتاب هو می باشد
این کتاب جستجو می باشد
لیک قرآن کتاب مکتوب است
برگ برگش پیام او می باشد



آدمی را دین به بالا می برد
در بهشت و نزد مولا می برد
دین برد ما را به سوی کوی دوست
از زمین تا عرش اعلا می برد



عامل بدبختی و رنج و بلا
ریشه دارد در نگاه ما و لا
در زمان جاهلیت خود گواه
منجی مردم فقط دین خدا



الهی تویی مهربان هر زمان
که نزدیک باشی مرا هر مکان
منم غرق در لطف و احسان تو
بخواهم ز تو، باورت ارمغان



مر دمان جاهلیت جملگی سر گشته اند
نیست آرامش در آنها، جملگی دل مرده اند
دل به دنیا بسته و روح و روان در بند نفس
فتنه های نفس دون، روح و روان را کشته اند



هر کسی دنبال صید است و شکار
عده ای مشغول طی روزگار
خوش به حال آنکه صید دل کند
لذتش چندان و باشد ماندگار



دانی که دل خدا کجا می باشد
دانی که چرا عشق ولا می باشد
اسرار جهان نهفته در احمد و آل
با عشق علی، جهان ز ما می باشد



مخزن اسرار حق دانی کجاست
در دل احمد و آل مصطفی است
هر که دریا دل بود با عشق هو
سینه اش مملو عشق کبریاست




چه کنم حرف دلم را بزنم یا نزنم
همرهی نیست که گویم دل پر درد تنم
دل من مخزن درد است نبینم کس را
جز خدا نیست انیسی که بگویم سخنم



اولیای حق ،برای حفظ دین، جان می دهند
دین احمد را بیان و جهد و دستان می دهند
اهل بیت آگاه و دانا بر علوم هستی اند
ملجا درماندگان و نور یزدان می دهند



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۷۹)

ما چه دانیم و چه فهمیم ز اسرار خدا
ما چه گوئیم و چه خوانیم ز اذکار و دعا
ما که سر گشته و حیران و جودیم همه
خیر ما هست که خواهیم ولی را که بیا



عشق و آگاهی تو را بالا برد
از زمین تا عرش بی همتا برد
عشق  اگر توام شود با معرفت
جان بگیرد از تن و تنها برد



عمر من از بی وفایی شد خزان
لطف حق همواره در روح است وجان
من نگردم نا امید از لطف هو
آنچه دارم از خدا گشته عیان


ای مالک امر و ای طبیب دل ما
ای مظهر عدل و صاحب عصر و رجا
با آمدنت بهار عشق آید و شوق
ای منجی و ای حبیب ما در همه جا




عبادت آب و عاشق همچو ماهیست  
عبادت باعث نور الهیست
عبادت بی عمل، حرف است تنها
نجات آدمی عشق خدائیست



ای صاحب امر و صاحب عصر و زمان
ای مالک یوم و مالک کون و مکان
تا کی ز فراق تو بسوزد دل ما
ای مظهر عدل و منجی پیر و جوان



با آمدن علی چه غوغایی شد
از فرط خوشی چه شور والایی شد
هر پیر و جوان به شوق بیعت رفتند
دعوت  ز علی ز بهر یکتایی شد



من اگر غافل و جاهل ز حقایق هستم
من اگر بند خود و بند سلایق هستم
هست دستی که نجاتم دهد از غفلت خویش
تا به کی بند دل و بند خلایق هستم



فاطمه کفو علی مرآت حق
فاطمه خود آیتی از ذات حق
فاطمه دردانه ای ختم رسل
فاطمه خود مبدا اثبات حق



هر که زهرا را کند الگوی خویش
در جلال و مرتبت باشد به پیش
جای او اندر سرای کبریاست
نیست وی را غصه و دل را پریش


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۸۰)

ای رضا ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس از وجودت پر نعم
اشتیاق زایران از هر طرف



تهمت مزن ای دوست گرفتار شوی
  مردار خوری وبی جهت خوار شوی
غیبت اثر وضعی و روحی دارد. 
  با انس به آن،  شقی و بیمار شوی


تا به کی غیبت کنی بر این و آن
تا بدست آری تو مالی در جهان
مال  دنیا کی کند مارا رها 
حرص دنیا خنجری بر روح و جان


کی کند بی آبرو یک زندگی
عزت انسان به تقوا ، بندگی
علم و ایمان، عامل رشد بشر
مانع پستی و هر آلودگی



آنچه استاد ازل گفت همان گو زیباست
بی کم وکاست بگو،آن گهری از دریاست
گهری هست که از جان و دلت برخیزد
هر که آنرا شنود، شیفته ی آن یکتاست



روز و شب معنی ندارد از برای اهل علم
او بدارد عشق در کسب علوم و صبر وحلم
چون بدارد یک قلم در دست و دائم در خیال
او بجوید عشق خود را در جهان با طی سلم



من پیر شدم از غم دوری و جدایی
ای دلبر من،همدم من، یار کجایی
مخفی ز منی دلبر دیرین و رفیقم
هر جا اثری از تو، ولی جای تو خالی



دین به معنای اطاعت از خدا ست
معتقد باشی به یکتایی رواست
دین بود مجموعه ای از امر حق
شکر معبودی که جانها را شفاست



حقوق یتیمان گرامی بدار
گناه کبیره است، آن بر مدار
بکاهد حقوقت به روز پسین
به پای زرنگی خود آن  مذار



حقوق زن و مرد دانی یکیست
سرشت زن و مرد خاک دنیست
چرا این همه ظلم در حق زن
خدا ناظری خوب بر هر بدیست


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۸۰)

ای رضا ای مظهر عدل و شرف
ای که قرآنت سخن بود و هدف
وادی طوس از وجودت پر نعم
اشتیاق زایران از هر طرف



تهمت مزن ای دوست گرفتار شوی
  مردار خوری وبی جهت خوار شوی
غیبت اثر وضعی و روحی دارد. 
  با انس به آن،  شقی و بیمار شوی


تا به کی غیبت کنی بر این و آن
تا بدست آری تو مالی در جهان
مال  دنیا کی کند مارا رها 
حرص دنیا خنجری بر روح و جان


کی کند بی آبرو یک زندگی
عزت انسان به تقوا ، بندگی
علم و ایمان، عامل رشد بشر
مانع پستی و هر آلودگی



آنچه استاد ازل گفت همان گو زیباست
بی کم وکاست بگو،آن گهری از دریاست
گهری هست که از جان و دلت برخیزد
هر که آنرا شنود، شیفته ی آن یکتاست



روز و شب معنی ندارد از برای اهل علم
او بدارد عشق در کسب علوم و صبر وحلم
چون بدارد یک قلم در دست و دائم در خیال
او بجوید عشق خود را در جهان با طی سلم



من پیر شدم از غم دوری و جدایی
ای دلبر من،همدم من، یار کجایی
مخفی ز منی دلبر دیرین و رفیقم
هر جا اثری از تو، ولی جای تو خالی



دین به معنای اطاعت از خدا ست
معتقد باشی به یکتایی رواست
دین بود مجموعه ای از امر حق
شکر معبودی که جانها را شفاست



حقوق یتیمان گرامی بدار
گناه کبیره است، آن بر مدار
بکاهد حقوقت به روز پسین
به پای زرنگی خود آن  مذار



حقوق زن و مرد دانی یکیست
سرشت زن و مرد خاک دنیست
چرا این همه ظلم در حق زن
خدا ناظری خوب بر هر بدیست

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

باسمه تعالی
مجموعه رباعیات
قسمت(۸۱)


گلی دارم چو قرآن توی خانه
که دارد حاصلی خوشبو دو گانه
گلاب و عطر باشند حاصل آن
عمل با فهم آن باشد نشانه



قبله گاه و کعبه ی مقصودما، ام القری است
این جهان و آن جهان از پرتوی علم الهدی است
نور یزدان منجلی در احمد و قرآن بود
آیه های این جهان وآن جهان کشف الدجی است



هر که راضی می شود،تا ظلم گردد بر کسی
او شریک ظالم است،اندر دو عالم او بسی
تا توانی رحم کن بر دیگران در زندگی
جور باشد هر که ظالم را کند یاری دمی



می شود گمراه هر کس، غیر حق باشد امید
آنکه امیدش بشر باشد، نگردد رو سفید
هر که امیدش خدا شد، شود حق ناجیش
واگذارش می کند حق، هر که گردد نا امید



می شود نومید، آن کس غیر حق دارد امید
وآنکه امیدش خدا باشد، نگردد نا امید
ناجیش ، باشد خدایش، هر که را امید اوست
چون خدایش واگذارد، او نگردد رو سفید




ترک و دوری از گناه و معصیت در این جهان
کار نیکان باشد و اصحاب تقوا هر مکان
تا توانی از برای حفظ دین کوشش نما
واجبات دین حق انجام ده در هر زمان



آنکه صحه می گذارد بر خطای دیگران
می کند خود را شریک جرم خاطی ناگهان
هر که ظالم باشد و ضایع کند حق و حقوق
او ببیند در دو عالم کیفر ش را آنچنان



گر شوی همراه و همدم در مصائب، مشکلات
قلب مردم را بدست آری ، بفهمی معضلات
می کنی جلب محبت، می شوی محبوب حق
تا توانی در تجارت منصف و هم معاملات



سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 

از حسین آمد چنین اندیشه و آزادگی
مرگ با عزت به از این سازش و این زندگی
می کند امر به حق و می کند دوری ز خصم
می دهد جان خود و اهل ولا در بندگی

 

 

 

ما بخوابیم و تو هستی بیدار
ما ضعیفیم و تویی خود قهار
ای خدا رحم نما از کرمت
ما بخیلیم و تویی خود انصار
...
درسوز و گدازیم ، ز کردار
در رنج و عذابیم ، ز گفتار
بر ما بنما عفو خدایا
در غرق گناهیم ، ز پندار
.....
بیچاره و خواریم، نکردی اظهار
درمانده ز خویشیم، نگفتی اسرار
ای خالق هستی و جهان، ما دریاب
قاصر ز وجوبیم ، ندیدی رفتار


 

 

  • ۹۹/۰۲/۱۷
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی