باسمه تعالی
تحلیلی بر داستان هاروت و ماروت
جدول تطبیقی بیت به بیت بازنویسی
شماره | مصرع / بیت | نثر بازنویسی | تحلیل و تفسیر |
---|---|---|---|
1 | به نام خداوند پاک و صدیق | به نام خداوند پاک و راستین، که جان و عقل انسان را روشن میکند و راه هدایت را مینمایاند. | آغاز با تمجید خداوند، تأکید بر روشنایی عقل و جان؛ مقدمهای عرفانی و اخلاقی. |
2 | که روشنگر جان و عقل و طریق | او جان و عقل انسان را روشن میکند و راه را نمایان میسازد. | روشنگری عقل و جان، اشاره به هدایت انسان در مسیر درست. |
3 | خدایی که داده به هستی نظام | خدایی که به هستی نظم بخشیده است. | جهان با لطف و حکمت الهی سامان یافته؛ نظم آفرینش نماد عدالت و تدبیر خداست. |
4 | جهان را بیاراست از لطف و تام | جهان را کامل و بیکموکاست آراست. | لطف کامل خداوند در نظم هستی، اشاره به کمال تکوینی. |
5 | ز حکمت ببخشید بر هر رسول | او از حکمت خود بهرهای به پیامبران داد تا هدایت کنند. | علم و حکمت پیامبران وسیله هدایت مردم است. |
6 | هدایت کند خلق را در اصول | پیامبران مردم را در اصول هدایت رهنمون میکنند. | تعلیم اصول اخلاق و دین به مردم، محور پیامبری. |
7 | سلیمان ز پیغمبران بود راست | سلیمان، پیامبری راستین بود. | سلیمان نماد پیامبر کامل و عادل. |
8 | که عقل و دلش در عدالت بجاست | عقل و دل او در مسیر عدالت بود. | عدالت سلیمان هم در فهم و هم در عمل نمود داشت. |
9 | سلیمان کند درک هر گفت و گوی | او توانایی درک و فهم گفتوگوی هر موجودی را داشت. | قدرت فهم همهی موجودات، نشانه ارتباط کامل با هستی. |
10 | ز حیوان و جن و ز هر نغمه گویز | چه حیوان، چه جن و هر صدای دیگر، قابل فهم بود. | انسان کامل بر همهی نیروهای طبیعت مسلط است. |
11 | جنّ و ز انس و ز باد و هوا | همه موجودات میتوانستند با او سخن بگویند. | ارتباط سلیمان با همه موجودات، جنبه عرفانی و حماسی دارد. |
12 | شده همسخن، در حضورش روا | و در محضرش حضورشان پذیرفته میشد. | جایگاه والا و مشروعیت حضور همه در محضر انسان کامل. |
13 | زمین و زمان را به فرمان گرفت | زمین و زمان تحت فرمان او بود، نه به واسطهی جادو بلکه به لطف الهی. | قدرت حقیقی انسان کامل ناشی از ارتباط با خداست، نه جادو. |
14 | نه جادو، که از لطف یزدان گرفت | او قدرت را از خداوند گرفت، نه از شیطان. | تمایز بین نیروهای الهی و شیطانی؛ نفی جادوگری. |
15 | ولی دشمنان، کینهور، هر کجا | اما دشمنان حسود در هر جا تهمت زدند. | فساد و حسادت انسانی، باعث تحریف حقیقت میشود. |
16 | گفتند سحر است و آن کم بها | گفتند قدرت سلیمان از جادوست و کم بهاست. | تحریف حقیقت و نادیده گرفتن هدایت الهی. |
17 | سخنها به افسون بیاراستند | سخنان باطل را با افسون آراستند. | تزیین باطل به ظاهر جذابیت، روش فتنهگران. |
18 | به تهمت دلِ خلق، افراستند | دل مردم را فریفتند. | نفوذ فریب و تهمت در دل انسانها. |
19 | سلیمان بری از فسون است و سحر | سلیمان از هر نوع جادو و افسون پاک بود. | تأکید بر پاکی پیامبر و نفی جادو. |
20 | که جادو ز شیطان و مکر است وخسر | زیرا جادو از شیطان و حیله است و زیانآور. | جادو ابزار شیطانی و مضر؛ هشدار اخلاقی. |
21 | چو دید آن خداوند دانای راز | وقتی خداوند، دانای اسرار، دید. | آگاهی کامل خداوند از جهان و انسانها. |
22 | که شد در جهان ساحران را فراز | دید که ساحران در جهان قدرت گرفتهاند. | ظهور فتنه و خطر علمی/اخلاقی بدون هدایت. |
23 | فرستاد بر شهر بابل دو نور | دو فرشته، هاروت و ماروت، را به بابل فرستاد. | ارسال پیامبران و فرشتگان برای هدایت انسانها. |
24 | چو خورشید تابان، ملائک ظهور | فرشتگان مانند خورشید درخشان پدیدار شدند. | تصویرسازی حماسی و نماد روشنایی و هدایت. |
25 | که هاروت و ماروت اندر فنون | هاروت و ماروت دانش جادو را به مردم آموختند. | آموزش علم با هشدارهای اخلاقی و عرفانی. |
26 | به مردم بیاموخت علم فسون | علم جادو را به مردم آموختند. | هشدار درباره قدرت دوگانه علم: نیک و بد. |
27 | که آموزش سحر، تیغی دو بر | آموزش جادو، شمشیری دو لبه است. | علم بدون اخلاق میتواند ویرانگر باشد. |
28 | نگردد به کار خلاف و خطر | اگر در راه باطل به کار رود خطرناک است. | مسئولیت اخلاقی استفاده از علم. |
29 | که علم و هوس، همدم و همرهند | اگر علم با هوس همراه شود، خطرناک است. | هوس و علم همراه، تهدید خرد و عدالت. |
30 | چو تیغ کمین، بر خرد میزنند | خرد را هدف میگیرند. | آسیب علمی و اخلاقی در مسیر نادرست. |
31 | ولی چو علم آید از بهر حق | اگر علم در خدمت حق باشد، نورافزا است. | علم در مسیر حق، چراغ راه. |
32 | شود چون چراغی به شب در طبق | نورانی و راهنما مانند چراغی در شب است. | نماد هدایت و روشنایی روحی. |
33 | سخنهای هاروت و ماروت پاک | سخنان پاک فرشتگان، مرهم دلها بود. | پیام وفاق، دوستی و هدایت اخلاقی. |
34 | بماند به دفتر چو مرهم به خاک | پیامها چون مرهم بر زخمها ماند. | اثر مثبت تعلیم درست بر انسانها. |
35 | به جانها رساند پیام وفاق | دلها را از کبر و ستم پاک کرد. | اصلاح اخلاقی و پاکسازی روحی جامعه. |
36 | براند ز دل، کبر و بیداد و طاق | کبر و ظلم را از دلها زدود. | پیام عرفانی: تهذیب نفس. |
37 | ز مردم بسی آمدند آن زمان | مردم بسیاری به دانش آمدند، برخی نیک، برخی پلید. | اراده آزاد انسانها و نتایج اعمال. |
38 | که جویای دانش بدند بیامان | هر کس به دنبال دانش بود، بیوقفه. | عطش علم و دانش، با انگیزههای متفاوت. |
39 | به روز و به شب، سحر و جادو پدید | در طول روز و شب، علم و جادو نمایان شد. | حضور علم در جامعه، با دو کاربرد نیک و بد. |
40 | یکی در ره نیک و دیگر پلید | برخی برای نیکی و برخی برای پلیدی. | انتخاب و مسئولیت فردی. |
41 | بدین سان گذشت آن نخستین بهار | این چنین اولین بهار گذشت. | آغاز مرحلهی تاریخی آموزش و فتنه. |
42 | که آمد فرشته به بابل، به کار | فرشتگان مأموریت خود را در بابل آغاز کردند. | حضور فرشتگان برای هدایت جامعه. |
43 | زمین شد پر از قصههای شگفت | زمین پر از حوادث و فتنهها شد. | آشکار شدن نتایج انتخاب نیک و بد در جامعه. |
44 | که هر گوشه از فتنه شعله گرفت | هر گوشهای از فتنه شعلهور شد. | پیام اخلاقی: فتنهها کوچک شروع میشوند و گسترده میگردند. |
45 | در آن شهر بابل، همی شد عیان | در بابل آشکار شد که فتنه دلها را میبرد. | تحلیل اجتماعی و اخلاقی از فساد جمعی. |
46 | ملائک ز یزدان نظر خواستند | فرشتگان از خداوند کمک خواستند. | نیاز به هدایت و راهنمایی الهی. |
47 | که از بند ظلمت حذر خواستند | درخواست رهایی از ظلمت و گمراهی. | پیام عرفانی: طلب نور و رهایی از تاریکی. |
48 | جواب آمد از حضرت کردگار | خداوند پاسخ داد. | نقش خداوند در هدایت و تأکید بر اراده آزاد. |
49 | که هر کس به خود راه گیرد به کار | هر کس باید راه خود را برگزیند. | مسئولیت فردی و اختیار انسان. |
50 | منم آفریننده ی مهر و کین | من آفریدگار محبت و کینه هستم. | آفرینش صفات متضاد برای امتحان انسان. |
51 | منم داور روز حشر و یقین | من داور روز قیامت و حقایق هستم. | عدالت نهایی و پاسخگویی انسان در قیامت. |
52 | اگر کس به باطل رود در گذر | اگر کسی به باطل رود، نتیجه آن را خواهد دید. | پیام اخلاقی: هر کس مسئول اعمال خود است. |
53 | خود او کرده شر و ببیند خطر | شر و آسیب به خود بازمیگردد. | بازتاب طبیعی انتخابهای نادرست. |
54 | از این گونه شد حال مردم پدید | سرنوشت مردم روشن شد. | تبیین نتیجه اعمال جمعی و فردی. |
55 | که هر کس چه تخمی به جان را خرید | هر کس آنچه کاشت برداشت کرد. | اصل اخلاقی و عرفانی کاشت و برداشت. |
56 | یکی خوشهای از وفا برکشید | برخی خوشههای وفا و محبت برداشتند. | نتایج نیک اعمال و صفای دل. |
57 | دگر زهر افشاند و کین آفرید | برخی زهر و کینه افشاندند. | نتایج پلید اعمال و فتنهگری. |
58 | اگر سوی باطل شوی با شتاب | اگر کسی با شتاب به باطل رود. | هشدار اخلاقی درباره شتاب در مسیر خطا. |
59 | به چنگ آیدت ای "رجالی" عذاب | عذاب در انتظار اوست. | نتیجه نهایی اعمال نادرست، پیام آخر حکمتآمیز. |
متن به نثر
به نام خداوند پاک و راستین، که جان و عقل انسان را روشن میکند و راه هدایت را مینمایاند.
خدایی که به هستی نظم بخشید و جهان را با لطف کامل و بیکموکاست آراست.
او از حکمت خویش به هر پیامبر بهره داد تا مردم را در اصول هدایت کنند.
سلیمان، پیامبری راستین، عقل و دلش در مسیر عدالت بود.
او توانایی درک و فهم گفتوگوی هر موجودی را داشت؛ چه حیوان، چه جن، و چه هر صدای دیگری.
همهی موجودات، از جن و انس و باد و هوا، میتوانستند با او سخن بگویند و در محضرش حاضر شوند.
زمین و زمان تحت فرمانش بود، نه به واسطهی جادو، بلکه به لطف الهی.
اما دشمنان حسود و کینهتوز، در هر جا، تهمت زدند و گفتند که قدرت سلیمان از جادوست.
آنان سخنان باطل را با افسون آراستند و دل مردم را فریفتند.
در حالی که سلیمان از هر گونه جادو و فسون پاک بود، زیرا جادو از شیطان و حیله است و نتیجهای جز زیان ندارد.
وقتی خداوند، دانای رازها، دید که ساحران در جهان گسترش یافتهاند،
دو فرشته، هاروت و ماروت، را چون دو نور درخشان و همانند خورشید تابان به شهر بابل فرستاد.
این دو فرشته، دانش جادو را به مردم آموختند، اما با هشدار اینکه جادو همچون شمشیری دو لبه است؛
اگر در راه باطل به کار رود، خطرناک و ویرانگر خواهد بود.
هاروت و ماروت تأکید کردند که علم، اگر با هوس همراه شود، چون کمینی است که خرد را هدف میگیرد.
اما اگر علم در خدمت حق باشد، چون چراغی در شب روشنیبخش است.
سخنان پاک این دو فرشته، چون مرهمی بر زخمها ماند و پیامی از وفاق و دوستی به مردم رساند،
کبر و ستم را از دلها زدود.
مردم بسیاری در آن روزگار به سوی این دانش رفتند، برخی برای نیکی و برخی برای پلیدی.
به این ترتیب، اولین بهار آمد که فرشتگان به بابل مأمور شدند.
زمین پر از قصههای شگفت شد و هر گوشه آتشی از فتنه زبانه کشید.
در بابل، آشکار شد که فتنه چگونه دلها را از جان میبرد.
فرشتگان از خداوند درخواست کردند که راهی برای رهایی مردم از ظلمت گشوده شود.
خداوند پاسخ داد: هر کس باید خودش مسیر را برگزیند؛ من آفریدگار مهر و کین و داور روز قیامت هستم.
اگر کسی به سوی باطل برود، خود اوست که شر را برمیانگیزد و نتیجهاش را خواهد دید.
و چنین شد که سرنوشت مردم روشن گردید:
هر کس آنچه کاشت، برداشت کرد؛
برخی خوشههای وفا و محبت درو کردند، و برخی بذر کینه و دشمنی افشاندند.
اگر کسی با شتاب به سوی باطل رود، عذاب در انتظار اوست.
تحلیل و تفسیر
۱. زمینهی قرآنی داستان
این حکایت بر اساس آیات ۱۰۲ سوره بقره است که ماجرای هاروت و ماروت را بیان میکند. قرآن میگوید که این دو فرشته به مردم جادو میآموختند، اما پیش از آموزش هشدار میدادند که این آزمایشی از سوی خداست و نباید از آن در راه فساد استفاده کرد. در قرآن تأکید میشود که سلیمان هرگز جادو نکرد و جادو از شیاطین است.
۲. پیام اخلاقی
- علم ابزار است: همانگونه که هاروت و ماروت گفتند، علم همچون شمشیری دو لبه است؛ به کار نیک سود میرساند و به کار بد، زیان.
- انتخاب با انسان است: خداوند ارادهی آزاد به انسان داده است؛ او میتواند علم را در راه حق یا باطل به کار گیرد و مسئول نتیجهی انتخاب خود است.
- تهمت و تحریف حقیقت: دشمنان سلیمان، حقیقت قدرت او را که موهبت الهی بود، وارونه جلوه دادند و آن را به جادو نسبت دادند. این نمونهای از تخریب شخصیت است.
۳. پیام عرفانی
- جادو در معنای باطنی، نماد استفادهی نادرست از نیروهای باطنی و روحانی است.
- سلیمانِ حقیقت، نماد انسان کامل است که همهی نیروهای هستی را تحت فرمان دارد، نه به واسطهی جادو، بلکه از راه اتصال به مبدأ حق.
- هاروت و ماروت، در تفسیر عرفانی، نماد دو جنبهی عقل و ارادهاند که میتوانند انسان را به سوی نور یا ظلمت ببرند.
۴. پیام اجتماعی
- جامعه وقتی علم را بدون اخلاق بیاموزد، گرفتار فتنه میشود.
- هشدارهای هاروت و ماروت نشان میدهد که حتی آموزشهای مفید، اگر بدون تربیت اخلاقی باشند، میتوانند خطرناک شوند.
۵. ساختار و زیباییشناسی شعر
- وزن شاهنامهای، روایت را حماسی و پرشکوه ساخته است.
- تصویرپردازی مانند «خورشید تابان، ملائک ظهور» یا «تیغ کمین بر خرد میزنند» بسیار گویاست.
- پایانبندی با نام شاعر و تاریخ، حالتی سندگونه به اثر داده
- نویسنده
- دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۵/۲۵