رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۰۹ مطلب در اسفند ۱۴۰۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

شرح و تفسیر ابیات ۱ تا ۳۰ قصیده‌ی «آوای دل»

  1. با محبت دل ببر، افشا مکن / دل ز کینه خالی و دعوا مکن
    محبت، راه تسخیر دل‌هاست، اما فاش کردن رازها، دوستی‌ها را از بین می‌برد. دل را از کینه پاک کن و از نزاع و دشمنی دوری کن، چراکه کینه‌توزی آرامش را می‌گیرد.

  2. با صبوری راه خود هموار کن / هرگز ای دل حسرت دنیا مکن
    شکیبایی، سختی‌های راه را آسان می‌کند، اما حسرت دنیا، انسان را از مسیر آرامش دور می‌سازد. دنیا فانی است، پس نباید دل به آن بست.

  3. در هوای دوست، چون شمعی بسوز / دل پریشان از غم فردا مکن
    عاشق حقیقی، مانند شمع در راه محبوب می‌سوزد. اما دل را با نگرانی‌های آینده آشفته مکن، زیرا آینده در دستان خداست.

  4. هر که پروانه شود در راه دوست / سوختن بر خود روا، پروا مکن
    پروانه، نماد عشق حقیقی است که در راه محبوب جان خود را فدا می‌کند. پس اگر عاشقی، از سوختن در این راه هراسی نداشته باش.

  5. هر چه داری از خدا دان، با امید / دل تهی از نور بی‌همتا مکن
    تمام نعمت‌ها از خداست، پس با امید به او زندگی کن و دل خود را از نور الهی خالی مساز، زیرا این نور، راهنمای مسیر زندگی است.

  6. راه را بر مهر دل هرگز مبند / طعنه بر کردار جان‌افزا مکن
    هرگز مانع از مهرورزی مشو، زیرا مهربانی، جان را زنده می‌کند. همچنین بر اعمال نیک دیگران طعنه مزن، چراکه قضاوت بی‌جا، نشانه‌ی ناآگاهی است.

  7. گر که خواهی در امان باشی ز شر / چشم دل را دیده‌ی دنیا مکن
    اگر می‌خواهی از شر بدی‌ها در امان باشی، چشم دل خود را آلوده‌ی دنیاپرستی مگردان، زیرا وابستگی به دنیا، انسان را از مسیر حقیقت دور می‌کند.

  8. هر سخن سنجیده گو در زندگی / حرف بی‌مبنا، به لب گویا مکن
    در زندگی، سخنان خود را با دقت بیان کن. از گفتن سخنان بی‌پایه و اساس بپرهیز، چراکه سخن بی‌مبنا، موجب پشیمانی و سرافکندگی است.

  9. گر بخواهی نور یزدان در وجود / راستی را با دغل اغوا مکن
    اگر می‌خواهی نور الهی در دلت جاری شود، راستی را با فریب و نیرنگ آلوده مگردان. صداقت، کلید دریافت نور خداوند است.

  10. هر که را دیدی صفا دارد به دل / طعنه بر گفتار او بی‌جا مکن
    کسانی که دل‌هایشان آکنده از صفاست، شایسته‌ی احترام‌اند. پس بر سخنان آنان بی‌جهت خرده مگیر و قضاوت نابجا مکن.

  11. نور دل افزون کند صدق کلام / پس تو خود را بی‌سبب رسوا مکن
    سخن صادقانه، نور دل را افزایش می‌دهد. پس با گفتار نادرست و اعمال ناشایست، خود را بی‌دلیل رسوا مکن.

  12. گر که خواهی در ره حق پا نهی / گنج دل در چاه غفلت جا مکن
    اگر می‌خواهی در مسیر حق گام برداری، نباید گنجینه‌ی دل خود را در چاه غفلت دفن کنی. آگاهی، شرط ورود به راه حقیقت است.

  13. نفس را از بند دنیا وا رهان / عقل را بازیچه‌ی اعدا مکن
    نفس خود را از قید و بند دنیا آزاد کن و عقل خود را به دست دشمنان نفست مسپار. شهوت و هوای نفس، دشمن عقل‌اند و آن را به تباهی می‌کشانند.

  14. دل برون کن از جفا بر اهل بیت / جز به حق بر دیده‌ها بینا مکن
    از ظلم و جفا نسبت به اهل بیت (ع) بپرهیز و چشم خود را جز به دیدن حقیقت، بینا مگردان. محبت اهل بیت، چراغ هدایت است.

  15. حرف حق از اهل دل بشنو عزیز / گوش دل بر حرف بی‌پروا مکن
    سخن حق را از اهل معرفت بشنو و گوش دل خود را بر سخنان بی‌ارزش و بی‌معنا باز مگردان، چراکه هر سخنی ارزش شنیدن ندارد.

  16. راستی سرمایه‌ی ایمان ماست / عمر خود را بی‌سبب یغما مکن
    راستی و صداقت، پایه‌ی ایمان است. پس عمر خود را بیهوده تلف مکن و آن را به بطالت و بیهودگی مگذران.

  17. دل مبند بر موج دریا اضطراب / کشتی‌ات را غرق در دریا مکن
    به امواج ناآرام زندگی دل مبند و خود را در دریای اضطراب غرق مکن. آرامش، رمز موفقیت است.

  18. آن که بخشد مردمان از روی عشق / خویش را از این عطا شیدا مکن
    کسی که از سر عشق، به دیگران بخشش می‌کند، نباید خود را گرفتار غرور و خودنمایی سازد. بخشش باید خالصانه باشد.

  19. زندگی با صبر و آرامش نکوست / دل تهی از حکمت و معنا مکن
    زندگی، زمانی زیباست که با صبر و آرامش همراه باشد. پس دل خود را از حکمت و معنا تهی مساز، چراکه حکمت، راهنمای مسیر زندگی است.

  20. حق که دل را با سکون آرام کرد / خویش را از این کرامت وا مکن
    خداوند، دل را با آرامش حقیقی ساکن می‌کند. پس خود را از این نعمت الهی محروم مگردان و به یاد او دل آرام گیر.

  21. گر به دنبال سکونی در دلت / راه تقوا پیشه کن، غوغا مکن
    اگر در پی آرامش درونی هستی، راه تقوا و پرهیزگاری را در پیش بگیر و از ایجاد آشوب و غوغا پرهیز کن.

  22. زندگی با نور و عشق و بندگی / به چه زیبا می‌شود، غوغا مکن
    زندگی زمانی زیبا می‌شود که با نور معرفت، عشق و بندگی خدا همراه باشد. پس از هرج‌ومرج و آشفتگی بپرهیز و مسیر درست را دنبال کن.

  23. نور معنا می‌دهد بر جان ما / عمر خود را صرف هر سودا مکن
    نور حقیقت، به جان ما معنا و روشنی می‌بخشد. پس عمر گرانبهای خود را بیهوده تلف مکن و آن را صرف امور بی‌ارزش مساز.

  24. بخشش است سرلوحه‌ی بالندگی / خویش را در بخل و در غوغا مکن
    بخشش، نشان رشد و بالندگی روح است. پس خود را گرفتار بخل و کشمکش‌های بی‌ارزش مکن و بخشنده باش.

  25. آن که احسان می‌کند با دست خویش / لطف حق را بر دل و افشا مکن
    کسی که نیکی می‌کند، باید این کار را پنهانی انجام دهد. افشا کردن لطف و احسان، از ارزش آن می‌کاهد.

  26. هر که را باشد کمک در راه خیر / اجر حق باشد همی، بلوا مکن
    کسی که در راه خیر کمک می‌کند، پاداشش نزد خدا محفوظ است. پس از هیاهو و خودنمایی بپرهیز.

  27. هر که را ایثار باشد در مرام / طعنه بر اعمال او بی‌جا مکن
    افرادی که ایثارگر هستند، شایسته‌ی احترام‌اند. پس بر اعمال نیک آنان خرده مگیر.

  28. هر که را دیدی فداکار و شفیق / عشق حق دارد به دل، شیدا مکن
    هر که را فداکار و مهربان یافتی، بدان که عشق خدا در دل اوست. پس به او حسادت مکن و از او بیاموز.

  1. دل به مهر یار بسپار ای رفیق / عمر خود را صرف هر سودا مکن
    ای دوست، دل خود را به مهر محبوب حقیقی بسپار و از پرداختن به امور بی‌ارزش خودداری کن. سرمایه‌ی عمر را در سودای ناپایدار دنیا از دست مده.

  2. هر که را دیدی به حق دارد امید / ناامیدش از کرم، هرجا مکن
    اگر کسی را دیدی که به رحمت خداوند امیدوار است، امید او را ناامید مکن. رحمت الهی بی‌پایان است، پس دیگران را نیز در این امیدواری همراهی کن.

31.هر که را دیدی " رجالی" عاشق است
طعنه بر احوال جان افزا مکن

این بیت بر عشق حقیقی و احوال عاشقان تأکید دارد. شاعر می‌گوید هرکه عاشق شود، درمی‌یابد که عشق جوهره‌ی وجودی اوست. سپس هشدار می‌دهد که بر حالات معنوی عاشقان، که موجب رشد و تعالی روح است، طعنه نزنند. پیام بیت این است که عشق، حقیقتی ارزشمند است و نباید با قضاوت ناآگاهانه آن را انکار کرد.

این اشعار  سرشار از مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که راهنمای سلوک معنوی و اخلاقی انسان است. 

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

قصیده نصیحت(۲۰)

باسمه تعالی

قصیده نصیحت(۲۰)

با شجاعت زندگی زیباتر است
عمر را در وهم و در رویا مکن

 

گر بخواهی راه عطرت، راه دین
راه خود را بر خطا مبنا  مکن

 

گر بخواهی راه حق و معرفت
کن صداقت پیشه و غوغا مکن

 

با شهامت زندگی پر نور باد
کار بی مبنا و بی پروا مکن

 

هر که را دیدی توانا و غیور
طعنه بر رفتار او بی جا مکن

 

هر که را دیدی که بی‌باک و رشید
در فداکاری ز خود اغوا  مکن

 

 

آنکه جرأت می دهد سامان دهد
پس تو دل را جز به حق شیدا مکن

 

حرف خود را بر صداقت استوار
راز خود با جاهلان افشا مکن

 

 

 

آن که حکمت می دهد، ایمان دهد
پس دلت را محو هر رؤیا مکن

 

چون خرد شد مونسِ جان و روان
از جدل پرهیز کن، دعوا مکن

 

عقل را چون گوهری تابنده است
عمر خود بیهوده در دنیا مکن

 

گر که خواهی در مسیر حق روی
عمر خود بر باد بی‌ معنا مکن

 

 

زندگی بی‌نور عقل و نور حق
باعث جهل است، دل رسوا مکن

 

هر که را دیدی که اهل دانش است
بهره ها جو از وی و غوغا مکن

 

هر که خواهد بینشش افزون شود
دل تهی از عقل و از تقوا مکن

 

حرف را سنجیده گو با دیگران
هر کلامی را ز خود معنا مکن

 

راستی را در دل و جان بر فروز
عمر خود را غرق در بلوا مکن

 

 

راستی عزّت دهد بر مردمان
کذب، خواری آورد، رسوا مکن

 

راستی نور است بر جان و دلت
عمر خود را در حسرت و رویا مکن

 

 

هر که را باشد صداقت در سخن
کذب در گفتار او پیدا مکن

 

کن " رجالی" گفته هایت را عمل
حرف نا سنجیده را افشا مکن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

نصیحت
سراینده
سعدی

ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست
مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست

خفتگان را چه خبر زمزمهٔ مرغ سحر؟

حیوان را خبر از عالم انسانی نیست

داروی تربیت از پیر طریقت بستان

کادمی را بتر از علت نادانی نیست

روی اگر چند پری چهره و زیبا باشد

نتوان دید در آیینه که نورانی نیست

شب مردان خدا روز جهان افروزست

روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست

پنجهٔ دیو به بازوی ریاضت بشکن

کاین به سرپنجگی ظاهر جسمانی نیست

طاعَت آن نیست که بَرْ خاکْ نَهی پیشانی

صِدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست

حذر از پیروی نفس که در راه خدای

مردم افکن‌تر ازین غول بیابانی نیست

عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند

مرد اگر هست به جز عارف ربانی نیست

با تو ترسم نکند شاهد روحانی روی

کالتماس تو به جز راحت نفسانی نیست

خانه پرگندم و یک جو نفرستاده به گور

برگ مرگت چو غم برگ زمستانی نیست

ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند

بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست

آخری نیست تمنای سر و سامان را

سر و سامانی به از بی سر و سامانی نیست

آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد

عارفان جمع بکردند و پریشانی نیست

وانکه را خیمه به صحرای فراغت زده‌اند

گر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست

یک نصیحت ز سر صدق جهانی ارزد

مشنو ار در سخنم فایده دو جهانی نیست

حاصل عمر تلف کرده و ایام به لغو

گذرانیده، به جز حیف و پشیمانی نیست

سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی

به عمل کار برآید به سخندانی نیست

تا به خرمن برسد کشت امیدی که تراست

چارهٔ کار به جز دیدهٔ بارانی نیست

گر گدایی کنی از درگه او کن باری

که گدایان درش را سر سلطانی نیست

یارب از نیست به هست آمدهٔ صنع توایم

وانچه هست از نظر علم تو پنهانی نیست

گر برانی و گرم بندهٔ مخلص خوانی

روی نومیدیم از حضرت سلطانی نیست

ناامید از در لطف تو کجا شاید رفت؟

تو ببخشای که درگاه تو را ثانی نیست

دست حسرت گزی ار یک درمت فوت شود

هیچت از عمر تلف کرده پشیمانی نیست

 

قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - اندرز و نصیحت: خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست »

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

قصیده فنا الی الله

نصیحت(۱۸)

 این قصیده، بر اهمیت صبر، شکیبایی و دوری از غوغای دنیا تأکید شده است . 

شرح:

  1. دل تهی از زهد و از تقوا مکن / عمر خود را صرف هر غوغا مکن
    شما در این بیت به دوری از دنیازدگی و حفظ زهد و تقوا سفارش می‌کنید. غوغا نمادی از هیاهو و بی‌ثباتی دنیا است و با تقوا و زهد در تضاد است.

  2. صبر را باید به دل معنا کنی / حرف بی‌معنا به دل اِلقا مکن
    صبر واقعی از درون و قلب آغاز می‌شود و نباید ذهن را با سخنان بیهوده و بی‌معنا مشغول کرد.

  3. گر نداری در دلت تاب و قرار / راه دل را بسته بر دنیا مکن
    وقتی آرامش قلبی نداری، نباید دل را به امور دنیوی وابسته کنی؛ چرا که دنیا خود منشأ ناآرامی‌هاست.

  4. آن‌که را دردی نباشد ناتمام / دل به دنیای پر از رؤیا مکن
    درد و رنج‌های معنوی نشانه‌ای از تکامل انسان است. دل‌بستن به دنیا و خیالات آن، فرد را از این مسیر دور می‌کند.

  5. هر که خواهد استواری در خطر / بی‌سبب خود غرق هر غوغا مکن
    پایداری در برابر مشکلات و خطرات نیازمند دوری از هیاهوی بی‌معنی و توجه به ذات حقیقت است.

  6. زندگی با صبر زیبا می‌شود / پس دلت را خسته از دنیا مکن
    صبر کلید زیبایی زندگی است و نباید دل را با دغدغه‌های دنیوی خسته کرد.

  7. با صبوری زندگانی دل‌پذیر / صبر را با کاهلی معنا مکن
    صبر به معنای تحمل فعالانه است، نه تنبلی و کاهلی. باید در عین صبر، تلاش و همت داشت.

  8. با شکیبایی جهان زیبا شود / صبر را در غفلتت پیدا مکن
    شکیبایی به جهان زیبایی می‌بخشد، اما نباید آن را با غفلت و بی‌خبری اشتباه گرفت.

  9. هر که را دیدی صبور و استوار / طعنه بر احوال او بی‌جا مکن
    افراد صبور و محکم در برابر مشکلات را نباید سرزنش کرد، زیرا آنان به مراتبی از ایمان و معرفت رسیده‌اند.

  10. هر که ایمان در دلش جاری نبود / نور حق در جان و دل پیدا مکن
    بدون ایمان، نور حق در دل جای نمی‌گیرد. ایمان به‌عنوان پیش‌نیاز دریافت انوار الهی مطرح شده است.

  11. دل به دست قادر مطلق سپار / رنج خود را بهر دنیا وا مکن
    دل سپردن به خداوند به‌معنای توکل کامل به اوست. این بیت تأکید دارد که نباید خود را به‌خاطر امور دنیوی دچار رنج و سختی کرد، زیرا همه‌چیز در دستان خداوند است.

  12. گر که خواهی در مسیر حق روی / جز به درگاه خدا شکوا مکن
    برای حرکت در راه حق، تنها باید به درگاه خداوند پناه برد و از او یاری خواست. شکایت از خلق و تکیه بر دیگران ما را از مسیر حق دور می‌کند.

  13. زندگی بی‌نور ایمان ظلمت است / عمر خود را صرف هر سودا مکن
    ایمان به‌عنوان نوری است که تاریکی زندگی را روشن می‌کند. در غیر این صورت، زندگی در ظلمت و سردرگمی خواهد بود. همچنین، نباید عمر گران‌بها را در پی خواسته‌های بی‌ارزش دنیوی هدر داد.

  14. گر بخواهی معدن سوزان عشق / جان رها کن زین قفس، نجوا مکن
    برای رسیدن به عشق حقیقی، باید از قفس تن و دنیا رها شد و دل را به سوی معشوق حقیقی پرواز داد. نجوا نکردن به‌معنای دوری از تعلقات و وسوسه‌های نفسانی است.

  15. گر به وادی فنا خواهی سفر / دل ز دنیا برکن و بلوا مکن
    وادی فنا در عرفان به مرحله‌ای اشاره دارد که سالک از خود و دنیا فانی می‌شود. برای این سفر معنوی، باید دل را از دنیا برید و در این مسیر آرامش و سکون اختیار کرد.

  16. هرچه غیر از یار را ویران نما / خانه‌ی دل را به عشقش جا مکن
    هر چیزی که غیر از خدا باشد باید از دل بیرون رانده شود تا خانه‌ی دل جایگاه عشق الهی شود. دل که محل تجلی انوار الهی است، نباید با امور دنیوی آلوده شود.

  17. جان بده در راه معشوق ازل / خاک شو در کوی او، رعنا مکن
    جان‌سپاری در راه خدا و خاکساری در مقابل او، نشان از تسلیم کامل دارد. «رعنا مکن» به‌معنای دوری از تکبر و خودبینی است.

  18. هر که از غیر از خدا خالی شود / شمع حق گردد، همی غوغا مکن
    سالکی که دلش از هر چیزی غیر از خدا خالی شود، مانند شمعی می‌درخشد و نباید خود را در هیاهوی دنیا گم کند.

  19. گر بسوزی در حریم عشق حق / ذرّه‌گردی در رهش، شیدا مکن
    در عشق الهی، سوختن و فنا شدن به‌معنای از خود گذشتن و جزئی از کل شدن است. شیدایی نباید به‌معنای بی‌قراری و آشفتگی باشد، بلکه باید به سکون و رضایت قلبی برسد.

  20. ترک دنیا کن، منیت‌ها برون / بی سبب با این و آن دعوا مکن
    ترک دنیا و دوری از «منیت» (خودبینی و نفس‌پرستی) از اصول سلوک عرفانی است. دعوا و نزاع‌های بی‌ارزش دنیوی سالک را از مسیر حقیقی بازمی‌دارد.

  21. گر بسوزی در هوای عشق یار / جان سپاری از برش، رسوا مکن
    عاشق حقیقی در راه معشوق الهی جان می‌سپارد، اما باید در این راه از رسوایی و خودنمایی پرهیز کند. عشق حقیقی نیازی به تظاهر و نمایش ندارد.

  22. دل ز غیر حق تهی کن ای عزیز / تا شوی محو خدا، افشا مکن
    برای رسیدن به مقام فنا و محو شدن در خداوند، باید دل را از هر چیزی غیر از حق خالی کرد. «افشا مکن» نیز به‌معنای حفظ اسرار الهی و عدم تظاهر به حالات معنوی است.

  23. هرکه بر آتش زند خود را ز عشق / همچو پروانه شود، حاشا مکن
    عاشق حقیقی همچون پروانه‌ای است که در آتش عشق می‌سوزد و این سوختن را انکار نمی‌کند. پروانه نماد فداکاری و فنای عاشقانه در پیشگاه معشوق است.

  24. هر که در عشقش فنا گردد به جان / پادشاهی بایدش، اغوا مکن
    فنا در عشق الهی به معنای رسیدن به مقام پادشاهی معنوی و تسلط بر نفس است. نباید خود را با وسوسه‌های دنیوی فریب داد.

  25. تا نگردی قطره‌ای در بحر جان / کی رسی بر ساحلش، ماوا مکن
    برای رسیدن به ساحل امن حق، باید همچون قطره‌ای در دریای جان محو شد. «ماوا مکن» به معنای دل نبستن به جایگاه‌های دنیوی و موقت است.

  26. گر به جان خواهی وصال ایزدی / عقل و هوش و خویش را رسوا مکن
    وصال الهی مستلزم ترک عقل جزئی و هوش ظاهری است. باید از خودی (منیت) گذشت، اما این گذشتن نباید به‌گونه‌ای باشد که باعث رسوایی و تظاهر شود.

  27. هر که بر آتش رود در راه دوست / جان به جانان می‌دهد، افشا مکن
    سالکی که در راه حق جان می‌سپارد، باید این ایثار را پنهان کند و از خودنمایی دوری نماید.

  28. ترک خواهش‌های نفسانی نما / دل رها کن از بلایا، ما مکن
    خواهش‌های نفسانی موانع رسیدن به حق هستند. با رها کردن نفس، دل از بلایا و گرفتاری‌های دنیوی آزاد می‌شود.

  29. هر که را دیدی "رجالی" دل قوی / طعنه بر ایمان و بر تقوا مکن
    این بیت با نام سراینده به موضوع صبر، ایمان و تقوا اشاره دارد. هرکس که در ایمان و تقوا قوی باشد، نباید او را طعنه زد، چرا که این استواری نشان از عمق ایمان دارد.

نتیجه گیری:

این ابیات نیز همچون سایر بخش‌های این قصیده، دعوتی به فنای در حق و دوری از تعلقات دنیوی است. 

این قصیده با زبان ساده و درعین‌حال عمیق، مخاطب را به سوی فنای در حق و ترک دلبستگی‌های دنیوی دعوت می‌کند. 

به‌طور کلی، این قصیده دعوتی به صبر، تقوا و دوری از دلبستگی‌های دنیوی است و تأکید بر این دارد که صبر واقعی همراه با آگاهی و دوراندیشی است. 

سراینده

دکتر علی رجالی

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

قصیده نصیحت(۱۹)

باسمه تعالی

قصیده آوای دل

نصیحت(۱۹)

 

با محبت دل ببر ، افشا مکن
دل ز کینه خالی و دعوا مکن

 

با صبوری راه خود هموار کن
هرگز ای دل حسرت دنیا مکن

 

در هوای دوست، چون شمعی بسوز

دل پریشان از غم فردا مکن

 

هر که پروانه شود در راه دوست

سوختن بر خود روا، پروا مکن

 

 

 

هر چه داری از خدا دان، با امید
دل تهی از نور بی همتا مکن

 

 

راه را بر مهر دل هرگز مبند
طعنه بر کردار جان افزا مکن

 

گر که خواهی در امان باشی ز شر
چشم دل را دیده ی دنیا مکن

 

 

هر سخن سنجیده گو در زندگی
حرف بی مبنا، به لب گویا مکن

 

 

گر بخواهی نور یزدان در وجود
راستی را با دغل اغوا مکن

 

 

هر که را دیدی صفا دارد به دل
طعنه بر گفتار او بی جا مکن

 

 

نور دل افزون کند صدق کلام
پس تو خود را بی سبب رسوا مکن

 

 

گر که خواهی در ره حق پا نهی

گنج دل در چاه غفلت جا مکن

 

 

نفس را از بند دنیا وا رهان
عقل را بازیچه‌ی اعدا مکن

 

 

دل برون کن از جفا بر اهل بیت
جز به حق بر دیده‌ها بینا مکن

 

حرف حق از اهل دل بشنو عزیز
گوش دل بر حرف بی‌پروا مکن

 

 

راستی سرمایه‌ی ایمان ماست
عمر خود را بی سبب یغما مکن

 

 


دل مبند بر موج‌ دریا اضطراب
کشتی‌ات را غرق در دریا مکن

 

ان که بخشد مردمان از روی عشق
خویش را از این عطا شیدا مکن

 

 

 

زندگی با صبر و آرامش نکوست
دل تهی از حکمت و معنا مکن

 

 

حق که دل را با سکون آرام کرد
خویش را از این کرامت وا مکن

 

گر به دنبال سکونی در دلت
راه تقوا پیشه کن،  غوغا مکن

 

 

زندگی با نور و عشق و بندگی
به چه زیبا می شود، غوغا مکن

 

نور معنا می دهد بر جان ما
عمر خود را صرف هر سودا مکن

 

 

بخسش است سر لوحه ی بالندگی
خویش را در بخل و در غوغا مکن

 

 

آنکه احسان می کند با دست خویش
لطف حق را بر دل و افشا مکن

 

هر که را باشد کمک در راه خیر
اجر حق باشد همی، بلوا مکن

 

 

هر که را ایثار باشد در مرام
طعنه بر اعمال او بی جا مکن

 

 

هر که را دیدی فداکار و شفیق
عشق حق دارد به دل، شیدا مکن

 

 

 

 

 

 

هر که را دیدی " رجالی" عاشق است
طعنه بر احوال جان افزا مکن

 

 

 

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

قصیده نصیحت(۱۸)

باسمه تعالی

قصیده فنای الی الله

نصیحت(۱۸)

 

 

دل تهی از زهد و از تقوا مکن
عمر خود را صرف هر غوغا مکن

 

صبر را باید به دل معنا کنی
حرف بی‌معنا به دل اِلقا مکن

 

گر نداری در دلت تاب و قرار
راه دل را بسته بر دنیا مکن

 

آن‌که را دردی نباشد ناتمام
دل به دنیای پر از رؤیا مکن

 

هر که خواهد استواری در خطر
بی سبب خود غرق هر غوغا مکن

 

 

زندگی با صبر زیبا می شود
پس دلت را خسته از دنیا مکن

 


 با صبوری زندگانی دل‌پذیر
صبر را با کاهلی معنا مکن

 

 

با شکیبایی جهان زیبا شود
صبر را در غفلتت پیدا مکن

 

 

هر که را دیدی صبور  و استوار
طعنه بر احوال او بی جا مکن

 

هر که ایمان در دلش جاری نبود
نور حق در جان و دل پیدا مکن

 

 

دل به دست قادر مطلق سپار
رنج خود را بهر دنیا وا مکن

 

 

گر که خواهی در مسیر حق روی
جز به درگاه خدا شکوا مکن

 

 

زندگی بی‌نور ایمان ظلمت است
عمر خود را صرف هر سودا مکن

 

هر که را دیدی قوی دل همچو کوه
طعنه بر ایمان و بر تقوا مکن

 

گر بخواهی معدن سوزان عشق
جان رها کن زین قفس، نجوا مکن

 

 

گر به وادی فنا خواهی سفر
دل ز دنیا برکن و بلوا مکن

 

 

هرچه غیر از یار را ویران نما
خانه‌ی دل را به عشقش جا مکن

 

جان بده در راه معشوق ازل
خاک شو در کوی او، رعنا مکن

 

 

هر که از غیر از خدا خالی شود
شمع حق گردد، همی غوغا مکن

 

گر بسوزی در حریم عشق حق
ذرّه‌گردی در رهش، شیدا مکن

 

ترک دنیا کن، منیت ها برون
بی سبب با این و آن دعوا مکن

 

گر بسوزی در هوای عشق یار
جان سپاری از برش، رسوا مکن 

 

 

دل ز غیر حق تهی کن ای عزیز
تا شوی محو خدا، افشا مکن

 

هرکه بر آتش زند خود را ز عشق
همچو پروانه شود، حاشا مکن

 

 

هر که در عشقش فنا گردد به جان
پادشاهی بایدش، اغوا مکن

 

تا نگردی قطره‌ای در بحر جان
کی رسی بر ساحلش، ماوا مکن

 

 

گر به جان خواهی وصال ایزدی
عقل و هوش و خویش را رسوا مکن

 

 

هر که بر آتش رود در راه دوست
جان به جانان می دهد، افشا مکن

 

ترک خواهش های نفسانی نما
دل رها کن از بلایا، ما مکن

 

 

هر که را دیدی " رجالی" دل قوی
طعنه بر ایمان و بر تقوا مکن

 

 

 

 

 

 

 

سراینده

دکتر علی رجالی

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

قصیده نصیحت (۱۷)

بخشش

 

فقر خود را پیش کس افشا مکن
دل به غیر از حضرت یکتا مکن

 

 

بخشش و نیکی ز مردان خداست
لطف خود بر این و آن، افشا مکن

این بیت به دو ویژگی مهم انسانی اشاره دارد: بخشش و نیکی. خداوند همواره به بندگان خود بخشش می‌دهد و برای انسان‌ها نیز بخشش و نیکی در برابر یکدیگر از صفات پسندیده است. در این بیت شاعر به انسان‌ها توصیه می‌کند که بخشش و نیکویی‌های خود را از چشم دیگران پنهان نگه دارند و نباید آن را افشا کنند، زیرا بخشش باید خالص و بی‌ریا باشد و برای رضای خدا انجام گیرد، نه برای جلب توجه یا ستایش دیگران.

دیده‌ی دل سوی رحمان باز کن
خویش را مشغول این دنیا مکن

شاعر در این بیت از فرد می‌خواهد که نگاه خود را به سوی خداوند، رحمان و رحیم باز کند و در جستجوی حقیقت و معنای واقعی زندگی باشد. دل نباید درگیر دنیا و تعلقات مادی آن شود، زیرا دنیا فانی و ناپایدار است. انسان باید توجه خود را از امور دنیا بردارد و به یاد خدا و هدایت الهی متمرکز شود.

رنجش از خلق خدا در دل مدار
شکوه از تقدیر و از مولا مکن

در این بیت، شاعر به فرد توصیه می‌کند که هیچ‌گاه از مردم و خلق خدا رنجش به دل نگیرد، زیرا همه‌ی آن‌ها تحت فرمان خدا هستند و هیچ اتفاقی بدون اراده او نمی‌افتد. همچنین شکایت از تقدیر و تقدیر الهی نیز نباید در دل بماند، زیرا آنچه پیش می‌آید، بر اساس حکمت و اراده‌ی خداوند است. پس به جای شکایت، باید شکرگزار تقدیر الهی بود.

هر چه آید بهر تو از لطف اوست
شکر نعمت کن، گله بی‌جا مکن

شاعر در اینجا بر این نکته تاکید دارد که همه‌ی نعمت‌ها و برکات زندگی از سوی خداوند است. اگر چیزی به انسان داده می‌شود، باید از آن سپاسگزار باشد و شکرگزاری کند. گله و شکایت از کمبودها و مشکلات بی‌مورد است، زیرا همه چیز در نهایت به خیر و صلاح انسان است، حتی اگر در ابتدا آن را به شکل نعمت نبینیم.

در مسیر عشق، جز یزدان نبین
در امور دنیوی، غوغا مکن

در این بیت، شاعر به انسان می‌گوید که در مسیر عشق حقیقی، تنها خداوند باید مورد توجه قرار گیرد. عشق به خداوند، هدفی والا و روحانی است که هیچ‌گونه تعلق به دنیا ندارد. در امور دنیوی نباید دچار غفلت و هیاهو شد، زیرا این امور گذرا و فانی‌اند. عشق به خداوند باید برتر از هر چیز دیگری باشد.

خدمت مردم نما با شوق و ذوق
با خلوص و بی‌ریا، اغوا مکن

شاعر در این بیت توصیه می‌کند که خدمت به مردم باید با شوق و ذوق و با قلبی پاک و خالص انجام گیرد. این خدمت نباید با ریا و خودنمایی همراه باشد، بلکه باید صرفاً برای رضای خدا و به‌دور از هرگونه اغوا و فریب صورت گیرد.

عفو را چون زینتی بر دل گزین
کینه را در جان و دل مأوا مکن

در این بیت، شاعر به اهمیت عفو و بخشش اشاره دارد. همان‌طور که زینت، چیزی زیبا و ارزشمند است، عفو و بخشش نیز باید در دل انسان جایگاه ویژه‌ای داشته باشد. از طرف دیگر، کینه و نفرت باید از دل پاک شود، زیرا کینه‌ورزی و انتقام‌جویی انسان را از آرامش واقعی دور می‌کند و دل را آلوده می‌سازد.

گر کسی بر تو جفا کرد بی غرض
زخم را در خاطر خود جا مکن

این بیت به فرد توصیه می‌کند که اگر کسی به او ظلم و جفا کرد، نباید دل خود را با یاد آن زخم و ظلم پر کند. اگر جفای او بی‌غرض و بدون دلیل باشد، باید آن را از دل پاک کند و به آن اهمیتی ندهد. در غیر این صورت، زخمی در دل باقی می‌ماند که باعث می‌شود انسان از آرامش خود محروم شود.

هر که را دیدی خطایی کرده است
سخت‌گیری در خطا، امضا مکن

در این بیت، شاعر از سخت‌گیری در برابر خطاهای دیگران نهی می‌کند. اگر کسی اشتباهی کرده است، نباید بر آن پافشاری کرده و او را سخت سرزنش کرد، بلکه باید با مدارا و بخشش با او برخورد کرد. همچنین باید توجه داشت که هیچ‌کس معصوم نیست و همه در معرض اشتباه و خطا هستند.

زندگی در عفو زیبا می‌شود
قلب خود را کلبه‌ی غم‌ها مکن

در این بیت پایانی، شاعر به این نتیجه‌گیری می‌رسد که زندگی زمانی زیبا و دلپذیر می‌شود که انسان در آن عفو و بخشش را بپذیرد. در غیر این صورت، اگر دل انسان پر از غم و کینه باشد، زندگی برای او دشوار و تاریک می‌شود. بنابراین، باید قلب خود را از غم‌ها و کینه‌ها پاک کرد و زندگی را با صفای خاطر ادامه داد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

نیک باش و نیک بین و دلنواز
لطف را تعویق بر فردا مکن

این بیت به انسان توصیه می‌کند که همیشه با نیکویی، مهربانی و دیدگاه مثبت به زندگی بنگرد و با دل‌نوازی در تعاملات خود عمل کند. همچنین، از تعویق انداختن کارهای خوب و نیکو در آینده نهی می‌کند، زیرا فرصتی که در حال حاضر داریم، بهترین زمان برای بخشش، محبت و نیکوکاری است.

دست خود بر مهربانی‌ها گشا
مهر خود را دیده بر بینا مکن

در این بیت شاعر از انسان می‌خواهد که دست خود را به سوی مهربانی و محبت گشوده و آن را در مسیر درست به‌کار گیرد. همچنین نباید مهر و محبت خود را به کسانی که قادر به درک آن نیستند، یعنی به کسانی که دل‌هایشان به آن آگاهی ندارند، تقدیم کرد. مهر باید در جایگاه درست و به کسانی که لایق آن هستند، ارائه شود.

در گذشت است لذتی بر جان و دل
پس پشیمانی در آن معنا مکن

شاعر در این بیت به انسان یادآوری می‌کند که گذشت از خطای دیگران، لذتی بر جان و دل به ارمغان می‌آورد که با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. بنابراین، پشیمانی در این زمینه بی‌فایده است، زیرا گذشت موجب راحتی دل و آرامش درونی می‌شود و هیچ چیزی به‌اندازه آن با ارزش نیست.

هر که را دیدی که دل آرام شد
یاد حق را در دلش، حاشا مکن

این بیت به انسان می‌آموزد که هنگامی که دل کسی آرام و فارغ از دغدغه‌ها و نگرانی‌ها است، باید به یاد خدا و حکمت الهی افتاد. هرگاه دل آرامش پیدا می‌کند، این آرامش باید به یاد خداوند و یادآوری بزرگی‌اش باشد، و هیچ‌گاه نباید از یاد خدا غافل شد.

چون که رحمت شامل حالت شده
بی‌سبب تاخیر بر فردا مکن

شاعر در این بیت اشاره می‌کند که وقتی خداوند رحمت و لطف خود را شامل حال انسان کرده است، نباید آن را به تعویق انداخت. اگر خداوند به انسان رحم کرده، باید از این رحمت بهره‌برداری کرد و آن را در زمان مناسب استفاده نمود و از تعویق انداختن کارهای نیک در فردا پرهیز کرد.

زندگی جز لطف حق بی‌معنی است
دل به غیر از او ز خود احیا مکن

در اینجا شاعر به این نکته اشاره می‌کند که در حقیقت، زندگی فقط با لطف و عنایت خداوند معنا پیدا می‌کند. انسان باید قلب خود را تنها به یاد خدا و برای او احیا کند، و نباید دل خود را به امور دنیوی و بی‌ثمر وابسته کند، زیرا هیچ چیزی غیر از لطف خداوند نمی‌تواند حیات معنوی انسان را احیا کند.

راز هستی را ز یزدان کن طلب
عمر خود را بسته بر رویا مکن

این بیت بر جست‌وجو برای درک و فهم حقیقت هستی از طریق خداوند تأکید دارد. انسان باید از خداوند درخواست کند تا رازهای زندگی و وجود را برای او آشکار کند. نباید عمر خود را به دنبال خیالات و رویاهای بی‌اساس سپری کند، بلکه باید تلاشش در راستای کشف حقیقت باشد.

چون که تسلیم قضا از حکمت است
رنج را در خاطرت مأوا مکن

در اینجا شاعر بیان می‌کند که تسلیم شدن در برابر قضا و قدر الهی نه تنها ضعف نیست بلکه نشانه‌ای از حکمت است. رنج‌ها و مشکلات زندگی باید به عنوان بخشی از اراده خداوند پذیرفته شوند و نباید آن‌ها را در دل و ذهن خود نگه داشت و باعث ناراحتی شد.

گر که تقدیری رسد در زندگی
شکوه از آن در بر دنیا مکن

این بیت توصیه می‌کند که اگر تقدیر الهی به‌گونه‌ای پیش رود که انسان را دچار سختی‌ها یا تغییرات ناخواسته کند، نباید از آن شکایت کرد یا به تقدیر اعتراض نمود. همه چیز در دایره حکمت الهی قرار دارد و انسان باید آن را به‌عنوان بخشی از مسیر زندگی بپذیرد.

اعتماد خویش بر یزدان نکوست
دل به غیر از لطف او شیدا مکن

شاعر به این نکته اشاره دارد که اعتماد باید تنها بر خداوند و حکمت او باشد. انسان نباید دل خود را به غیر از خداوند وابسته کند یا در جستجوی محبت و رضایت از دیگران باشد. تنها لطف و رحمت خداوند باید در دل جایگاه ویژه‌ای داشته باشد.

زندگی سرشار از عشق و صفاست
بی‌سبب آن تیره در افوا مکن

در این بیت، شاعر زندگی را به‌عنوان چیزی پر از عشق و صفا توصیف می‌کند. زندگی باید مملو از محبت و آرامش باشد و نباید به‌طور بی‌دلیل به آن تلخی و تیره‌گی افزود. اگر انسان در مسیر عشق و محبت قرار گیرد، زندگی برای او زیبا و سرشار از نور خواهد بود.

حرص دنیا بی‌ثمر باشد، فناست
عمر خود را در پی دنیا مکن

این بیت پیام مهمی دارد: حرص و طمع به دنیا بی‌ثمر است و در نهایت به فنا و نابودی می‌انجامد. بنابراین، انسان نباید عمر خود را در پی جلب دنیا و لذت‌های مادی صرف کند، بلکه باید تلاش کند تا در راستای اهداف معنوی و اخروی قدم بردارد، زیرا دنیا گذرا است و تنها حقیقتی که باقی می‌ماند، رضایت خداوند است.

 

عزت از درگاه حق حاصل شود
در طلب، غیر از خدا، تقوا مکن

شاعر در این بیت به انسان یادآوری می‌کند که عزت و افتخار واقعی تنها از درگاه خداوند به دست می‌آید، نه از دنیا یا کسی دیگر. در جست‌وجو و طلب برای به دست آوردن آن، نباید از خداوند غافل شد و نباید تقوا و پرهیزگاری را تنها به عنوان ابزار دنیوی در نظر گرفت. خداوند تنها منبع حقیقی عزت است.

صبر چون کردی، خدا یاری کند
شکوه‌ بر حال و دلت رسوا مکن

در این بیت، شاعر می‌گوید که اگر انسان در برابر سختی‌ها و مشکلات صبر کند، خداوند او را یاری خواهد کرد. نباید از شرایط و دشواری‌های پیش رو شکایت کرد، زیرا شکایت از تقدیر و حال خود، انسان را رسوا می‌کند. صبر در برابر مشکلات، یک فضیلت است که به همراه آن کمک الهی نیز خواهد آمد.

روزگارِ تلخ را شیرین ببین
شادی‌ات را بسته بر سودا مکن

شاعر اینجا توصیه می‌کند که در هنگام مواجهه با مشکلات و تلخی‌های زندگی، باید با چشم دید مثبت به آن‌ها نگاه کرد. روزگار تلخ را می‌توان با دیدگاه مناسب به شیرینی تبدیل کرد. شادی حقیقی از تعلقات دنیوی حاصل نمی‌شود، بنابراین نباید شادی خود را به دنبال آرزوها و سوداهای بی‌اساس به‌دست آورد.

با توکل بر خدا آرام باش
عمر خود را در غم و افوا مکن

شاعر در این بیت بر اهمیت توکل بر خداوند تأکید می‌کند. اگر انسان به خداوند توکل کند، در دل آرامش خواهد یافت و زندگی‌اش از غم‌ها و نگرانی‌ها آزاد خواهد شد. نباید وقت و عمر خود را صرف افکار منفی، غم و نگرانی‌هایی کرد که از ایمان به خداوند نشأت نمی‌گیرد.

هر که با صبر و رضا همراه شد
رنج را بر خاطرش معنا مکن

این بیت به انسان یادآوری می‌کند که هر کس با صبر و رضا در برابر تقدیر الهی زندگی کند، رنج‌ها و سختی‌ها برای او معنای متفاوتی پیدا می‌کند. انسان با پذیرش رنج‌ها و سختی‌ها، به نوعی از آن‌ها رشد می‌کند و آن‌ها را به عنوان بخشی از مسیر زندگی می‌پذیرد.

چون ز درگاه خدا روزی رسد
دل به غیر از لطف حق شیدا مکن

شاعر در این بیت می‌گوید که هنگامی که خداوند روزی و برکت را به انسان می‌رساند، باید دل خود را تنها به او وابسته کند و از محبت و لطف او شادمان باشد. نباید در دل به دیگران یا غیر از خداوند وابسته شد، زیرا فقط خداوند است که می‌تواند نیازهای انسانی را برآورده سازد.

حاجتت را جز به درگاهش مگو
راز دل را پیش هر کس وا مکن

شاعر در اینجا توصیه می‌کند که باید تمام حاجات و خواسته‌های خود را از درگاه خداوند بخواهیم و هیچ‌گاه راز دل خود را نزد دیگران افشا نکنیم. راز دل باید در درگاه خداوند محفوظ بماند، زیرا او بهترین فهم و درک را از دل انسان‌ها دارد.

گر به درگاه خداوندی شدی
سجده‌ات جز درگه یکتا مکن

در این بیت، شاعر به انسان می‌آموزد که در هر عبادت و در هر سجده‌ای که می‌کند، باید فقط در درگاه خداوند یکتا سر تعظیم فرود آورد. هیچ‌گاه نباید سجده یا عبادت خود را به غیر از خداوند تقدیم کرد، زیرا او تنها شایسته‌ترین برای پرستش است.

دیده‌ی دل را به نور حق فروز
خلوتت را جز به حق آرا مکن

شاعر در اینجا بر اهمیت نور الهی در دل انسان تأکید می‌کند. باید دل و چشم دل را با نور خداوند روشن کنیم و در خلوت خود نیز نباید غیر از حق را در نظر داشته باشیم. خلوت انسان باید برای خداوند باشد، به‌طوری که در دل انسان فقط عشق و نور الهی جایگاه داشته باشد و از همه تعلقات دنیوی رهایی یابد.

 


هر که قانع شد" رجالی" دل رها
عمر خود در حرص بی‌معنا مکن

 

شرح کلی:

این اشعار به انسان‌ها یادآوری می‌کنند که برای زندگی معنوی و آرامش درونی، باید به خداوند توکل کرد و از تعلق به دنیا و جلب محبت از دیگران فاصله گرفت. همچنین، صبر در برابر مشکلات و سختی‌ها و پذیرش تقدیر الهی از مهم‌ترین ویژگی‌هایی است که به انسان آرامش و عزت می‌دهد. در نهایت، این اشعار به انسان‌ها می‌آموزند که تنها در درگاه خداوند باید دست به دعا و سجده بردارند و از نور الهی برای روشنی دل‌ها بهره‌مند شوند.

این شعر با تأکید بر اهمیت تسلیم در برابر خداوند، عفو، مهر و محبت به دیگران و تمرکز بر اهداف معنوی زندگی، به انسان‌ها راهنمایی می‌کند که از تعلقات دنیوی فاصله بگیرند و تنها دل خود را به خداوند سپارند. در نهایت، این شعر به‌طور کلی به ما یادآوری می‌کند که زندگی واقعی زمانی معنا می‌دهد که انسان‌ها زندگی خود را در راستای رضایت الهی قرار دهند و از دغدغه‌های دنیوی رهایی یابند.

این قصیده ، به‌طور کلی بر اهمیت عفو، بخشش، صبر، و توجه به خداوند تاکید دارد. پیام‌های اخلاقی این شعر به‌ویژه در مورد رفتار با دیگران و نحوه برخورد با مشکلات و ناملایمات زندگی، نشان‌دهنده‌ی روحی انسانی و مخلص است که همیشه به دنبال آرامش دل و رضایت الهی است. این شعر به ما یادآوری می‌کند که برای رسیدن به سعادت و آرامش در زندگی، باید به خداوند توکل کرده و از خصیصه‌های انسانی مانند عفو و بخشش بهره‌مند شویم.

سراینده 

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

بسمه تعالی
نصیحت (۱۵)
قصیده عشق

عشق را بی‌معرفت معنا مکن
دل بدون نور حق پیدا مکن

در آغاز این رباعی، شاعر به لزوم همراهی معرفت با عشق اشاره می‌کند. عشق بی‌معرفت، اگرچه از نظر ظاهری ممکن است جلب توجه کند، ولی نه تنها عمیق و پایدار نیست، بلکه ممکن است به گمراهی نیز منتهی شود. همچنین، عشق حقیقی باید با نور حق همراه باشد تا راه به مقصد درست ببرد.

خود پرستی در محبت مانع است
دل تهی از مهر را زیبا مکن

در اینجا، شاعر به خودپرستی اشاره می‌کند که در مسیر محبت، مانع پیشرفت و تعالی می‌شود. اگر دل از مهر تهی باشد، نمی‌تواند زیبایی واقعی را تجربه کند. محبت باید از فنا و تسلیم در برابر معشوق باشد.

هر که را دیدی دلش با حق به‌جاست
غصه‌ای از طعنه‌ی دنیا مکن

شاعر از دلِ کسانی می‌گوید که در مسیر حق قرار دارند. این افراد از طعنه‌ها و آزارهای دنیا بی‌تاثیرند، و نمی‌توان آنان را به راحتی آزرده کرد. در این بیت، پیام اصلی این است که دل‌ها باید با حق همراه باشد تا از دغدغه‌ها و مشکلات دنیوی رها شوند.

زندگی بی‌عشق، سست و بی‌ثمر
پس دلت را بسته بر سودا مکن

شاعر به زندگی بدون عشق اشاره می‌کند که بی‌ثمر و سست است. در حقیقت، عشق به حقیقت است که زندگی را معنا می‌بخشد. در این بیت، دلهره‌های دنیوی و سوداهای فانی نباید مانع از دست‌یابی به عشق حقیقی شوند.

گر بخواهی مهر و نور سرمدی
دل تهی از عشق بی همتا مکن

در اینجا، شاعر به معنای مهر سرمدی اشاره دارد، که همان عشق الهی است. برای دستیابی به این مهر و نور، باید دل از هرگونه تهی بودن از عشق‌های زمینی پاک باشد. این مهر، بی‌همتا و خاص است.

عشق، نعمت بود از حق در کمال
هر که دارد عشق، دل تنها مکن

در این بیت، عشق به‌عنوان یک نعمت الهی توصیف می‌شود که از کمال حق می‌آید. هر کسی که این نعمت را دارد، باید آن را با تمام وجود بپذیرد و نگذارد که دل به تنهایی خالی بماند.

عشق را در جان و دل پیدا نما
خویش را وابسته بر دنیا مکن

در اینجا، شاعر توصیه می‌کند که عشق حقیقی باید در جان و دل انسان رشد کند. وابستگی به دنیا و مادیات مانع از شکوفایی عشق معنوی می‌شود. در حقیقت، باید دل به معنویت و عشق به حق داده شود.

چون گلِ خوشبوی در باغِ وصال
دل به خار و خس به هر صحرا مکن

شاعر عشق به حق را به گلی خوشبو در باغ وصال تشبیه می‌کند. اما نباید دل را به خار و خس، یعنی چیزهای بی‌ارزش و فانی، وابسته کرد. باید عشق به حقیقت را در دل پروراند و در مسیر آن قدم گذاشت.

دل ز زنجیر هوس آزاد کن
روح را محبوس در سودا مکن

در این بیت، هوس و سودا به عنوان زنجیرهایی برای روح انسان معرفی شده‌اند. دل باید از این زنجیرها رها شود تا بتواند به آزادی دست یابد و از سوداهای فانی رهایی یابد.

برگِ سبزِ عشق را بنشان به دل
دل چو دریا کن، ولی رسوا مکن

در اینجا، شاعر از برگ سبز عشق سخن می‌گوید که باید در دل کاشته شود. دل باید مانند دریا وسیع و پذیرنده باشد، اما در عین حال باید از رسوایی دوری کند. پذیرش عشق الهی باید در درون انسان باشد، بدون اینکه باعث افترا یا فساد شود.

گر به نور حق دلت روشن شود
چشم را سرگشته‌ی بینا مکن

در پایان، شاعر به نور حق اشاره می‌کند که دل را روشن می‌کند. پس از این روشنایی، نباید چشم یا دیدگاه انسان سرگشته و دچار انحراف شود. چشم باید از بینش الهی بهره‌مند باشد و در مسیری صحیح قدم بردارد.

حب دنیا را ز دل بیرون نما
خویش را در بند هر یغما مکن

در این بیت، شاعر محبت دنیا را به عنوان یک بند و زنجیر معرفی می‌کند که مانع رسیدن انسان به کمالات معنوی می‌شود. حب دنیا باعث می‌شود انسان در دنیای فانی گرفتار شود. شاعر توصیه می‌کند که این محبت دنیوی را از دل بیرون کنیم تا از این غصه‌ها و گرفتاری‌ها رهایی یابیم.

سینه را آرا به نور معرفت
دل به دام رنگ و بو پیدا مکن

شاعر در اینجا از نور معرفت سخن می‌گوید که باید به دل و سینه انسان روشنایی ببخشد. این نور معرفت در حقیقت همان فهم حقایق و آگاهی معنوی است که باید انسان را از دام رنگ و بو، یعنی از دلبستگی‌های ظاهری و مادی، رها کند. باید دل به عشق به حق و حقیقت متوجه شود.

راه حق را طی نما با عشق او
عمر خود را صرف هر بی‌جا مکن

شاعر در این بیت تأکید می‌کند که باید راه حق را با عشق به حق طی کرد. عشق به حق در اینجا به عنوان راهی برای رشد معنوی و دستیابی به کمال معرفی می‌شود. انسان نباید عمر خود را به صرف امور بی‌ارزش و فانی بگذراند.

چو مسافر باش، در دنیای پست
خانه‌ای از جور، در دل جا مکن

در این بیت، دنیا به عنوان دنیای پست و فانی معرفی می‌شود که انسان باید در آن مسافر باشد، نه خانه‌نشین. باید دل را از گرفتاری‌ها و ظلم‌های دنیوی پاک کند و در آن خانه‌ای از جور نساخت. انسان باید در دنیای فانی تنها مسافر باشد و به آن دل نبندد.

گر خدا را طالبی در هر نفس
جز به درگاهش دلِ شیدا مکن

در اینجا، شاعر از انسان‌هایی سخن می‌گوید که خدا را طالب هستند. چنین افرادی باید در هر لحظه از زندگی خود، دل شیدا و مشتاق به درگاه حق داشته باشند و در پی خشنودی خداوند باشند. نباید دل به هیچ چیزی جز حق بدهند.

جانِ خود را وقفِ یکتا حق نما
عمرِ خود بر پای هر کس پا مکن

شاعر در این بیت از انسان می‌خواهد که جان و عمر خود را وقف خداوند نماید. باید تمام نیات و اقدامات انسان در جهت خشنودی حق باشد و نباید عمر خود را صرف مقاصد دنیوی و بی‌ارزش کند.

چون گُلِ نرگس بمان در بندِ عشق
نفس خود آلوده‌ی دنیا مکن

شاعر در اینجا گُلِ نرگس را به عنوان نمادی از عشق و پاکی معرفی می‌کند. باید دل مانند گُل نرگس در بند عشق به حق بماند و از آلودگی‌های دنیوی به دور باشد. نفس نباید به دنیا و خواهش‌های آن آلوده شود.

در حریم کبریا نور است و عشق
خویش را محبوس در سفلا مکن

در این بیت، شاعر به حریم کبریا اشاره می‌کند که در آن نور و عشق حقیقی قرار دارند. انسان باید از گرفتاری‌ها و دلبستگی‌های دنیوی رها شود و خود را در سفلا، یعنی در پایین‌ترین مراحل دنیوی، محصور نکند.

گر ز جامِ وصل نوشیدی شراب
عشق را مشغولِ هر مینا مکن

این بیت به وصل حق و شراب وصل اشاره دارد. در وصل با حق، انسان شراب عشق می‌نوشد. شاعر توصیه می‌کند که نباید عشق حقیقی را در چیزهای غیر ضروری و بی‌ارزش (همچون مینا) مشغول کرد. عشق باید خالص و بی‌واسطه باشد.

گر رسیدی بر مراتب در وصال
دل‌سپاری بر هوای ما مکن

در اینجا، شاعر از رسیدن به مراتب وصال، یعنی وصل به حق سخن می‌گوید. وقتی که انسان به وصل حق دست یافت، نباید دل را به هوا و هوس‌های دنیوی بسپارد. باید همچنان وفادار و متعهد به حق بماند.

دل چو دریا کن ز بحرِ بیکران
رودِ جان را بسته بر دریا مکن

شاعر در این بیت به انسان توصیه می‌کند که دل خود را همچون دریا وسیع و بی‌کران بسازد. از آنجا که دریا نماد وسعت و عمق است، این فراخوان به انسان‌ها می‌گوید که دل باید از محدودیت‌ها و تنگناهای ظاهری رها باشد. رودِ جان باید به سوی دریای بیکران حقیقت و عشق الهی روان باشد و از گرفتاری‌های دنیا دور بماند. نباید رودِ جان در آب‌های تنگ و محدود به بیراهه کشیده شود.

گر وصالِ یار خواهی دم به دم
دل به غیر از کوی او مأوا مکن

در این بیت، شاعر به وصال یار (یعنی وصل به حقیقت و خداوند) اشاره دارد و می‌گوید که اگر انسان در پی وصل با خداوند است، باید در هر لحظه دل خود را تنها به خداوند اختصاص دهد. نباید دل را به غیر از کوی یار (محل وصال حق) بگذراند. در واقع، این بیت به ایمان و وفاداری به خدا اشاره دارد و می‌گوید که باید دل را به هیچ‌چیز جز خداوند نسپارد.

چون به باغ عشق بنشستی دمی
دل به گل‌های جهان پیدا مکن

شاعر در اینجا باغ عشق را به عنوان محیط معنوی که انسان در آن به وصال حق می‌رسد، معرفی می‌کند. وقتی انسان در این باغ معنوی نشسته است، نباید دل را به گل‌های دنیوی که نماد لذت‌ها و زیبایی‌های زودگذر دنیایی هستند، بدهد. در اینجا، گل‌ها نماد مظاهر فانی و لذت‌های دنیوی هستند که انسان باید از آن‌ها چشم‌پوشی کند و توجه خود را به عشق حقیقی معطوف کند.

چشم دل بگشا به روی یار و دوست
دل اسیرِ عشق این دنیا مکن

شاعر در این بیت تأکید می‌کند که چشم دل باید به روی یار باز شود، یعنی انسان باید از آگاهی و بینش معنوی برخوردار باشد تا به عشق الهی راه یابد. نباید دل را اسیر عشق دنیوی کرد، چرا که این عشق دنیوی فقط موقتی و فانی است و انسان را از عشق حقیقی دور می‌کند. در واقع، شاعر انسان را به کسب بینش معنوی و تمرکز بر عشق به خداوند فرا می‌خواند.

سوزِ دل گر در دلت بنشاند حق
سینه را خاموش بر سودا مکن

در این بیت، شاعر از سوز دل که به سبب عشق حقیقی به خدا به وجود می‌آید، سخن می‌گوید. این سوز دل که در دل انسان جا می‌گیرد، حاصل محبت و عشق الهی است. در این حال، باید سینه را خاموش نگه داشت و از سوداهای دنیوی (یعنی آرزوها و دغدغه‌های دنیایی) اجتناب کرد. در واقع، این توصیه به رهایی از دنیا و دلبستن به عشق خداوند است.

گر به شمعِ عشق حق پروانه‌ای
دل "رجالی" سر مه ی بینا مکن

شاعر در این بیت، خود را با نام "رجالی" (تخلص خود) وارد شعر کرده است. او اشاره دارد به شمع عشق حق که پروانه‌ای از دلِ آن می‌سازد. هرکس که در راه عشق به خدا گام بردارد، باید خود را همچون پروانه‌ای که به سوی شمع جذب می‌شود، بدانند. اما شاعر از دل رجالی می‌خواهد که سر مه‌ی بینا را دنبال نکند، یعنی از عشق حقیقی و بینش معنوی غافل نماند و به ظواهر دنیا نپردازد.

شرح:

این اشعار در قالب توصیه‌هایی روحانی و معنوی برای رشد و تعالی دل و جان انسان نوشته شده است. شاعر در این رباعی‌ها محبت به دنیا و گرفتاری‌های دنیوی را به عنوان موانعی در مسیر حقیقت معرفی می‌کند و انسان را دعوت می‌کند که دل خود را از این موانع پاک کند و به سمت عشق الهی و وصل به حقیقت حرکت کند.

۱.دل دریا: انسان باید دل خود را وسیع و آزاد کند تا در دریای بیکران عشق الهی غرق شود و از گرفتاری‌های دنیا دور بماند.

۲.وصال یار: رسیدن به عشق حقیقی و خداوند هدف اصلی انسان است و باید تنها دل به این وصال بسپارد.

۳.باغ عشق: به‌عنوان یک جایگاه معنوی و عرفانی است که در آن انسان باید دل خود را از دلبستگی به ظواهر دنیوی دور نگه دارد.

۴.چشم دل: به‌عنوان نماد آگاهی معنوی و دیدن حقیقت است که باید در این مسیر از آن بهره‌مند شویم.

۵.سوز دل: از تاثیرات عشق الهی است که در دل انسان ایجاد می‌شود، و باید از این سوز در جهت رهایی از دنیا استفاده کنیم.

در نهایت، شاعر تأکید دارد که باید دل خود را از سوداهای دنیوی پاک کرده و عشق به خداوند را در دل خود بکاریم تا به کمال برسیم.

سراینده

دکتر علی رجالی

 

 

 

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

قصیده نصیحت(۱۶)

باسمه تعالی

قصیده قناعت

نصیحت(۱۶)

 

دل به دنیای پر از غوغا  مکن
خویش را وابسته بر دنیا مکن

 

در قناعت عزت و آرامش است
پس ز غوغای جهان پروا مکن

 

هر که را جامه ز عشقی چاک شد
دل به سودای دگر شیدا مکن

 

 

با قناعت کردن و ترک طمع
دل بر این دنیای نا پیدا مکن


 

 

 

با قناعت دل رها کن هرچه بیش
خویش را وابسته‌ی سودا مکن

 

 

صرفه جویی و قناعت پیشه کن
خویش را دلبسته و رسوا مکن

 

 

می فریبد جان و دل را هر زمان
دل به دنیای پر از یغما  مکن

 

هر چه داری در دل و افکار خویش
بی سبب بر هر کسی  افشا مکن

 

هر که را دیدی قناعت پیشه کرد
طعنه بر رفتار او بی جا مکن

 

 

با قناعت زندگی شیرین شود
پس تو خود را غرق در دنیا مکن

 

 

با قناعت شادی دل مستدام
عمر خود را در غم فردا مکن

 

نیک و بد تقدیر باشد سوی دوست
دل پریشان غیر بی همتا مکن

 

پیروی از عقل کار اولیاست
راه خود را همره اشقا  مکن

 

گر بخواهی عزت و قدر و وقار
کن صبوری در غم و شکوا مکن

 

 

گر که خواهی سرفراز ی در امور
بی سبب هر کار را اجرا مکن

 

 

گر  بخواهی در شکیبایی ثبات
حرف خود را بسته بر پروا مکن

 

صبر را در جان و دل افزون نما
عمر را در ناله و غوغا مکن

 

گر به دنبال خدایی، مهد عشق
دل تهی از صبر و از معنا مکن

 

هر که را دیدی صبور و دلگشا
در نگاهش جز صفا پیدا مکن

 

زندگی بی‌ صبر، تاریک و غمین
خویش را غرق غم و دعوا مکن

 

هر که اهل دانش و فضل و کمال
بی سبب سرگشته در رویا مکن

 

عقل باشد منبع نور و بود آن رهگشا
عمر خود را صرف هر سودا مکن

 

زندگی بی‌نور حکمت تیرگی است
پس به هر آشوب دل رسوا مکن

 

 

گر بخواهی معرفت در جان و دل
جان خود را غرق در رویا مکن

 

علم را با فکر و دانش کن قرار
عمر خود را صرف هر غوغا مکن

 

با صبوری  زندگی کن ای عزیز
دل به این دنیای بی فردا مکن

 

زندگی بی صبر،‌ در رنج و بلاست
خویش را بسته به این دنیا مکن

 

گر که خواهی عاقبت باشی به‌کام
عمر خود را صرف هر سودا مکن

 

گر بخواهی کامیابی در عمل
جز به نام حق، زبانی وا مکن

 

 

 

هر که را دیدی " رجالی" اهل فکر
طعنه بر اندیشه‌اش بی جا مکن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

نصیحت(۱۶)

قصیده قناعت

این قصیده با محوریت قناعت و دوری از دلبستگی به دنیا، سرشار از نصایح اخلاقی و عرفانی است. 

  1. دل به دنیای پر از غوغا مکن / خویش را وابسته بر دنیا مکن
    دنیا همواره پر از آشوب و ناپایداری است؛ دل بستن به آن باعث سرگشتگی و ناامنی روح می‌شود. شاعر تأکید دارد که دل و روح خود را به این جهان ناپایدار وابسته نکنیم.

  2. در قناعت عزت و آرامش است / پس ز غوغای جهان پروا مکن
    قناعت نه تنها موجب عزت و سربلندی انسان می‌شود، بلکه آرامشی درونی به همراه دارد. غوغای جهان نیز همچون سراب است و نباید ما را بفریبد.

  3. هر که را جامه ز عشقی چاک شد / دل به سودای دگر شیدا مکن
    کسی که دلش به عشق حقیقی شکافته شده است، نباید دل به عشق‌های دنیوی و بی‌ارزش بدهد. این بیت نگاهی عرفانی به عشق الهی و پرهیز از دل‌سپردن به دنیا دارد.

  4. با قناعت کردن و ترک طمع / دل بر این دنیای ناپیدا مکن
    با قناعت و دوری از طمع، دل خود را از گرفتاری‌های دنیا آزاد کن. دنیا همچون سرابی ناپیداست و دل بستن به آن جز خسران چیزی به همراه ندارد.

  5. با قناعت دل رها کن هرچه بیش / خویش را وابسته‌ی سودا مکن
    با قناعت و بی‌اعتنایی به دلبستگی‌ها، روح خود را آزاد کن و گرفتار معاملات و سوداگری‌های دنیوی مشو.

  6. صرفه‌جویی و قناعت پیشه کن / خویش را دلبسته و رسوا مکن
    با صرفه‌جویی و قناعت، نه‌تنها نیازهایت برآورده می‌شود، بلکه از رسوایی و گرفتاری‌های ناشی از وابستگی به دنیا نیز در امان می‌مانی.

  7. می‌فریبد جان و دل را هر زمان / دل به دنیای پر از یغما مکن
    دنیا همچون دزدی است که همواره در پی ربودن دل و جان انسان است. شاعر هشدار می‌دهد که دل به این دنیا فریب‌کار نبندیم.

  8. هر چه داری در دل و افکار خویش / بی‌سبب بر هر کسی افشا مکن
    هر آنچه در دل و ذهن داری را بی‌جهت با دیگران در میان مگذار. این توصیه به حفظ حریم خصوصی و خردمندانه عمل کردن در ارتباطات اجتماعی اشاره دارد.

  9. هر که را دیدی قناعت پیشه کرد / طعنه بر رفتار او بی‌جا مکن
    اگر کسی را دیدی که قناعت پیشه کرده و ساده‌زیستی می‌کند، به او طعنه نزن و او را کم‌ارزش مشمار. قناعت خود نشانه‌ی بزرگی و عقلانیت است.

  10. با قناعت زندگی شیرین شود / پس تو خود را غرق در دنیا مکن
    قناعت باعث می‌شود زندگی شیرین و با آرامش باشد. کسی که به‌دنبال دنیاپرستی می‌رود، آرامش و شیرینی زندگی را از دست می‌دهد.

  11. با قناعت شادی دل مستدام / عمر خود را در غم فردا مکن
    قناعت باعث می‌شود همواره شاد باشی و دل‌آرامی داشته باشی. نباید عمر خود را با نگرانی‌های بی‌حاصل درباره‌ی آینده هدر داد.

  12. نیک و بد تقدیر باشد سوی دوست / دل پریشان غیر بی‌همتا مکن
    نیکی و بدی همه در دست خداوند است و باید به مشیت الهی راضی بود. دل را به غیر از خداوند (بی‌همتا) پریشان و نگران نکن

در این ابیات، شاعر بر اهمیت پیروی از عقل و دوری از هم‌نشینی با افراد ناشایست تأکید دارد و توصیه به صبر و خردورزی می‌کند. در ادامه، شرح و تفسیر هر بیت آورده شده است:

بیت اول:

پیروی از عقل کار اولیاست
راه خود را همره اشقا مکن

  • شرح: اولیا (دوستان خدا و افراد خردمند) همواره از عقل پیروی می‌کنند و در امور زندگی از آن بهره می‌برند. شاعر توصیه می‌کند که انسان راه خود را با افراد ناشایست و تبهکار (اشقا) همراه نسازد، زیرا همنشینی با آنان موجب گمراهی و تباهی می‌شود.
  • پیام عرفانی: در مسیر سلوک معنوی، عقل به‌عنوان چراغ راهنما عمل می‌کند و باید از آن بهره گرفت تا از افتادن در دام نادانی و هلاکت دوری کرد.

بیت دوم:

گر بخواهی سربلندی در مرام
کن صبوری در غم و شکوا مکن

  • شرح: اگر به دنبال سربلندی و افتخار در مرام و منش انسانی هستی، باید در سختی‌ها صبور باشی و از شکایت و گلایه‌کردن بپرهیزی. صبر و تحمل در برابر مشکلات نشان‌دهنده‌ی استواری و عظمت روحی فرد است.
  • پیام عرفانی: در مسیر عشق و معرفت، صبر و سکوت در برابر بلایا از اصول مهم سالکان راه حق است.

بیت سوم:

گر که خواهی سرفرازی در امور
بی سبب هر کار را اجرا مکن

  • شرح: برای موفقیت و سربلندی در کارها، نباید بی‌دلیل و بدون تدبیر به هر عملی دست زد. هر کار باید با سنجش عقل و مشورت با خردمندان انجام شود تا نتیجه‌ی مطلوب به دست آید.
  • پیام عرفانی: در طریق سلوک، باید از عجله و شتاب‌زدگی دوری کرد و با تأمل و تعقل گام برداشت، زیرا هر عمل نسنجیده می‌تواند مانع رشد روحانی و عرفانی شود.
  1. گر بخواهی در شکیبایی ثبات / حرف خود را بسته بر پروا مکن
    اگر می‌خواهی در صبر و استقامت ثابت‌قدم باشی، باید بدون ترس و واهمه حرف خود را بگویی و حق را بیان کنی.

  2. صبر را در جان و دل افزون نما / عمر را در ناله و غوغا مکن
    با پرورش صبر در دل و جان، می‌توان از عمر خود بهره برد. ناله و آشوب تنها عمر را تلف می‌کند.

  3. گر به دنبال خدایی، مهد عشق / دل تهی از صبر و از معنا مکن
    اگر به دنبال رسیدن به خدا و عشق حقیقی هستی، نباید دل خود را از صبر و معنویت خالی بگذاری.

  4. هر که را دیدی صبور و دلگشا / در نگاهش جز صفا پیدا مکن
    صبوران همواره دل‌گشا و روشن‌اند. در نگاه آنان تنها صفا و روشنی دیده می‌شود.

  5. زندگی بی‌ صبر، تاریک و غمین / خویش را غرق غم و دعوا مکن
    زندگی بدون صبر، پر از غم و تاریکی است. نباید خود را در نزاع‌ها و اندوه‌ها غرق کرد.

  6. هر که اهل دانش و فضل و کمال / بی سبب سرگشته در رویا مکن
    عالمان و اهل دانش را نباید بی‌دلیل به خیال‌پردازی و سرگشتگی متهم کرد.

  7. عقل باشد منبع نور و بود آن رهگشا / عمر خود را صرف هر سودا مکن
    عقل منبع نور و هدایت است. باید از آن پیروی کرد و عمر خود را به دنبال سوداهای پوچ هدر نداد.

  8. زندگی بی‌نور حکمت تیرگی است / پس به هر آشوب دل رسوا مکن
    زندگی بدون حکمت و دانایی تاریک است. نباید دل را به آشوب‌های بی‌ثمر بسپرد.

  9. گر بخواهی معرفت در جان و دل / جان خود را غرق در رویا مکن
    برای رسیدن به معرفت واقعی باید از خیالات و توهمات دوری کرد و به حقیقت دل سپرد.

  10. علم را با فکر و دانش کن قرار / عمر خود را صرف هر غوغا مکن
    باید علم و دانش را با اندیشه و تعقل به کار گرفت و از گرفتار شدن در غوغاها و هیاهوهای بی‌ارزش پرهیز کرد.

  11. با صبوری زندگی کن ای عزیز / دل به این دنیای بی‌فردا مکن
    زندگی با صبر و بردباری معنای واقعی خود را می‌یابد. نباید دل به دنیای ناپایدار بست.

  12. زندگی بی صبر،‌ در رنج و بلاست / خویش را بسته به این دنیا مکن
    بی‌صبری تنها رنج و گرفتاری به همراه دارد. باید دل را از وابستگی‌های دنیوی آزاد کرد.

  13. گر که خواهی عاقبت باشی به‌کام / بی‌سبب دل را پریشان جا مکن
    برای رسیدن به نتیجه مطلوب در زندگی، باید از پریشانی و اضطراب بی‌جا پرهیز کرد.

  14. گر که خواهی عاقبت باشی به‌کام / عمر خود را صرف هر سودا مکن
    موفقیت در زندگی نیازمند بهره‌وری صحیح از عمر و دوری از مشغولیت‌های بی‌ارزش است.

  15. گر بخواهی کامیابی در عمل / جز به نام حق، زبانی وا مکن
    برای موفقیت واقعی، باید هر کاری را به نام خدا و با نیت الهی آغاز کرد.

  16. هر که را دیدی "رجالی" اهل فکر / طعنه بر اندیشه‌اش بی‌جا مکن
    به کسانی که اهل تفکر و خرد هستند نباید بی‌دلیل طعنه زد، بلکه باید اندیشه‌های آنان را ارج نهاد.

جمع‌بندی:

این قصیده با تأکید بر صبر، عقلانیت و پرهیز از وابستگی به دنیا، به ما می‌آموزد که راه رستگاری در زندگی از مسیر صبوری و معرفت .

این قصیده با تأکید بر قناعت، پیروی از عقل و دوری از دلبستگی‌های دنیوی، مخاطب را به زندگی پر از آرامش و رضایت دعوت می‌کند. هر بیت در قالب نصیحتی اخلاقی و عرفانی، راهی به سوی سعادت و رستگاری را نشان می‌دهد.

در مجموع، این قصیده دعوتی است به ساده‌زیستی، قناعت و توکل به خداوند، و پرهیز از وابستگی‌های دنیوی که جز ناآرامی و پریشانی چیزی به همراه ندارند. 

 

سراینده

دکتر علی رجالی

  • علی رجالی