سی روز گذشت و عید فطرت آمد
پاکی ز گناه و ترک ظلمت آمد
آلودگی از روح و روان، رخت ببست
شادی و سرور بی نهایت آمد
سی روز گذشت و عید فطرت آمد
پاکی ز گناه و ترک ظلمت آمد
آلودگی از روح و روان، رخت ببست
شادی و سرور بی نهایت آمد
دانی چه کند همسرتان را خوشحال
قدر زحمات وی بدانی همه حال
یک شاخه ی گل هدیه کنی با احساس
تسخیر شود دلی که سخت است و محال
بهترین گوهر به زن را شوهر است
بهترین همدم به زن را همسر است
حرمت یار و انیس خود بدار
چون قوام زندگی را ،در بر است
حج تجلی گاه روز محشر است
وحدت و همبستگی دیگر است
حج امید و شور و شوق مردمان
طوف حق را در زمین، جلوه گر است
دانی که هر آنکه می رود پیر نگردد
دانی که زمین ز خوردنت سیر نگردد
تا جسم من و جسم تو در خاک نهادند
گر جان به تنت هست، بدان دیر نگردد
مردان خدا به دیدن یار خوش اند
مستان به می و صدا و یک تار خوش اند
نزدیک مشو به بی خرد ، در همه حال
افراد شقی، به ظلم و پیکار خوش اند
منزلگه جسم، می شود در دل خاک
منزلگه روح، می شود برزخ پاک
چند ماهی تو کنی رشد و نمو با مادر
این جسم به خاک و می روی در افلاک
رزق پاک و مال باشد گر حلال
نیست اندوه وغم و درد وملال
می شود فرزند ، صالح، متقی
مال بی ارزش بود وزر و وبال
ای داده شده، ز عالم ذر تو حیات
ای آمده ای ، بهر کمال و حسنات
در عالم ذر، به حق بگفتی یکتا
تا عذر نیاوری، به وحدت در ذات
افسوس که عمر خود،به واهی طی شد
افسوس که بی ثمر، چو کاهی طی شد
دریاب تو هر لحظه و هر ثانیه عمر
دوران جوانی، به تباهی طی شد
افسوس که عمر خود،به واهی طی شد
افسوس که بی ثمر، به آهی طی شد
دریاب که هر ثانیه چون در باشد
دوران جوانی، به تباهی طی شد