باسمه تعالی
نثر مسجع بهشت موعود
منظومه «بهشت موعود» به سبک نثر مسجع و موزون، آمیخته با لحن ادیبانهی کهن:
بهشتِ موعود، وعدهی فردا نیست، جلوهی امروز است؛ نه در باغهای پرگل، که در دلهای پرشور است.
نه در صفای حور، که در نگاهِ یار است؛ نه در نهر و کوثر، که در لبخند و بادهی حاضر است.
هرچه فردا در پردهی پندار است، امروز در آغوشِ دیدار است.
فردا اگر افسانه شود، امروز حقیقت است؛ فردا اگر غایب گردد، امروز شاهد است.
پس شادی در نفسِ بیتکلف است، و رستگاری در دمِ بیوقفه.
هر نفسی که با عشق آمیخته شود، بهشت است؛ هر جرعهای که با یاد دوست نوشیده شود، کوثر است.
عاشق را نه فردا حجت است و نه فردوس غایت؛
غایت او، دمِ حاضر است و حجت او، حضور یار است.
پس بدان و بشنو:
بهشت آنجاست که عشق باشد، و موعود آن دم است که اکنون باشد.
اگر بهشت را به نهرهای شیر و عسل آراستهاند،
عاشق را یک جرعهی دیدار بس است.
اگر فردوس را به فرشهای زر و دیبا مزین کردهاند،
مجنون را خاکِ کوی لیلی تخت پادشاهی است.
آنجا که دل به لبخند یار آرام گیرد،
هر خار، گل است و هر گور، طور است.
آنجا که چشم به نگاه دوست روشن شود،
شب چون روز است و ظلمت چون نور است.
زاهدان به طواف کعبه دل خوش کنند،
اما عارفان به نگاهی از یار، بهشتی جاویدان یافتهاند.
صوفیان سماع را محراب کردهاند،
و عاشقان، بوسهی یار را عین نماز دانستهاند.
بهشتِ موعود، وعدهی کاتبان نیست،
سرودِ دلِ تپنده است.
نه در کتابها، که در لحظههاست؛
نه در فردا، که در همین امروز است.
پس بشنو ای رهرو:
عمر چون سایه میگذرد و دم چون برق میپرد؛
فریب وعدهی فردا مخور، که فردا افسانه است.
دمِ حاضر را دریاب، که دم، گوهر است؛
عشق بورز، که عشق، بهشت موعود است.
ای رهرو حقیقت، بدان که بهشت موعود، وعدهای است در کتاب و نشانهای است در کلام، لیک رمز آن در دل عارف نهفته است.
بهشتِ ظاهر، باغی است با نهرها و حوران و قصور؛
اما بهشتِ باطن، نوری است که در جان عاشق میتابد، و حضوری است که در دلِ بیدار جا میگیرد.
عارف را بهشت نه در سبزه و گل است،
که در یاد حق است.
نه در خندهی حور است،
که در اشکِ سحر است.
نه در قصور زرّین است،
که در سجدهی دل است.
اگر بهشت را «وَعْدُ الْمُتَّقین» گفتهاند،
عاشق آن را در یک لحظهی ذکر یافته است.
اگر کوثر را «نهرِ جاری» خواندهاند،
صوفی آن را در اشک نیمشب نوشیده است.
اگر طوبی را شجرهی بیپایان دانستهاند،
دلبستهی دوست، آن را در شاخهای از مهر و محبت دیده است.
ای جوینده، بهشت بیرون از تو نیست،
در درونِ توست؛
در قلبی است که به نور ایمان روشن شود،
در روحی است که با عشقِ حق جان گیرد.
فردوس، خانهی دل است اگر آباد گردد،
و جهنم، دل است اگر به غفلت بسوزد.
بهشت موعود، بر عاشقان مکشوف است:
آنجا که دم را غنیمت شمارند و لحظه را پاس دارند.
هر نفسی که با یاد خدا برآید، بهشت است؛
هر اشکی که از شوق دیدار جاری شود، کوثر است؛
هر تبسمی که بر لبِ دلدار نشیند، رضوان است.
پس ای رهرو، اگر بهشت میخواهی،
نه در فردای غایب بجوی،
که در اکنونِ حاضر بیاب.
نه در وعدهی کاغذی،
که در ذکر و عشق و حضور.
بدان و یقین کن:
بهشت آنگاه است که دل در یاد خدا آرام گیرد،
و موعود آن دم است که جان در عشق دوست فانی شود.
ای دل، بدان که راه وصال به جز از طریق پاکی و طهارت نمیگذرد.
چون دل آلوده باشد، نور الهی در آن راه نمییابد،
و اگر جان به محبت خدا روشن شود، هر لحظه، بهشت جاری گردد.
به یاد آور که پیامبران و اولیاء، نه در قصور زرین بلکه در خلوت و نماز، لذت جاودان یافتهاند.
نهجالبلاغه و قرآن، آیات بهشتی را برای آن خوانندگان که دیده و دل باز دارند، آشکار میسازد،
و عاشق را، هر دم که با یاد حق جان گیرد، صد هزار بهشت نصیب میشود.
ای جوینده، بدان که عشق حقیقی، عبور از نفس اماره است.
آنکه دل را به هوا و هوس سپرد، هرگز طعم بهشت را نچشد؛
و آنکه دل را در تسلیم حق فانی ساخت، هر لحظه در شادمانی و نور است.
هر قدم که در راه دوست برمیداری، هر نفس که با یاد خدا برآورده شود،
چون نهر کوثر روان میگردد و دل را از تاریکیها میشوید.
هر دم که دل عاشق به یاد حق بشتابد، همچون بوی خوش گلی است که همه باغها را خوشبو میکند.
بدان که «فردا» و «گذشته» افسانه است،
و تنها «اکنون» حقیقت جاویدان است.
این دم را دریاب و هر لحظه را با ذکر و محبت، بهشت کن.
در نماز، در دعا، در خدمت خلق، و در عشق به یار، این حقیقت روشن میشود.
ای دل، هر نغمهی تنبور و هر صدای سماع،
اگر با عشق الهی همراه باشد، قلب را به عرش میبرد.
هر قطرهی اشکِ سحر، هر لبخندِ خالصانه، و هر خدمت بیادعا،
خود جلوهای از رضوان الهی است و پیشنمایی بهشت جاویدان.
پس ای عاشق، از وعدههای دنیوی غافل مشو، اما بدان که حقیقیترین وعده، در یاد خدا و محبت اولیاء است.
هرچه در زمین میبینی، پردهای بیش نیست؛ و هرچه در دل عاشق رخ دهد، حقیقتی است که بهشت و رضوان در آن مستقر است.
بهشت، نه در کوه و دشت، که در جانِ پاک عاشق است؛
و موعود، نه در فردا، که در همین اکنون است که دل در یاد دوست فانی شود.
ای دل، بدان که حقیقت زندگی در عبودیت است، نه در هوس و شهوت.
هر لحظه که جان به یاد خدا بشتابد، دل چون آیینهی صاف، نور حق را بازتاب میدهد.
هر دم که عاشق در بندگی خالص شود، بهشتی که هزاران وعده و نعمت دارد، در همان دم آشکار میشود.
ای جویندهی حقیقت، بدان که دنیا خانهی گذراست و همهی آرزوها و نعمتهای آن، آینهای بیش نیست.
آنچه دل را آرام کند و جان را زنده نگاه دارد، محبت خدا و یاد یاران صالح است.
هر قطرهی اشکِ عاشق، هر نفسِ پر از عشق الهی، هر خدمت بیادعا، در حقیقت قرب و وصال است.
ای دل، بدان که عاشقان واقعی، بهشت را نه در قصور زرین و نهرهای شیر و عسل مییابند،
که در دلِ پاک، در حضور عاشقانه، و در انس با معشوق حقیقی کشف میکنند.
پیامبران، اولیاء، و عارفان، هر یک در همین راه گام نهادهاند،
و خوشی حقیقی را در دیدار حق و آرامش جان یافتهاند.
پس ای عاشق، فردا و دیروز افسانهاند، و تنها اکنون حقیقت است.
اکنون را دریاب، اکنون را پاس بدار، اکنون را با یاد خدا و عشق و خدمت به خلق بهشت کن.
هر لحظه که با یاد حق و عشق دوست پر شود،
چون نوری است که تاریکیها را میگشاید و دل را به بلندای ملکوت میبرد.
ای دل، هر لبخند صادقانه، هر قدم در راه دوست، هر نگاه پر مهر،
هر کلام خیر، و هر نغمهی تنبور که با یاد حق همراه باشد،
خود جلوهای از رضوان الهی است و پیشنمایی بهشت موعود.
پس ای عاشق، بدان که مسیر رهایی و خوشی جاودان، نه در اندوختهها و نعمتهای دنیوی،
که در پاکی دل، عشق به حق، خدمت به خلق، و حضور در لحظهی اکنون است.
اینک میفهمی که بهشت موعود، نه در افسانهها، که در همین دم و لحظهی حضور دل در راه حق است،
و هر نفسی که با یاد دوست و عشق الهی برآید، خود بهشت است، و هر عشق خالص، راهی به سوی موعود.
پس بدان و یقین کن:
بهشت، نه در دوردستها، که در جان پاک عاشق است؛
و موعود، نه در فردا، که در همین اکنون است که دل در حضور دوست فانی شود و جان در نور حق آرام گیرد.
ای دل، بدان که هر چه در جهان میبینی، سایهای بیش نیست و هر نعمتی که ظاهر مینماید، پردهای است از حقیقت جاوید.
اگر دیده و دل بیدار باشد، این پردهها کنار میرود و حقیقت آشکار میشود: حقیقتی که بهشت در آن، نه در باغ و قصور، که در حضور دل و نور جان است.
ای عاشق، بدان که مسیر رسیدن به موعود، عبور از نفس اماره و غلبه بر هوسهاست.
هر که دلش را از هوا و هوس رها کند، جانش به نور حق روشن میشود و هر لحظهاش، جلوهای از رضوان و کوثر است.
هر نگاه خالص، هر لبخند عاشقانه، هر خدمت بیادعا، و هر اشکِ پر از شوق، چون نوری است که تاریکیها را میشوید و دل را به بلندای ملکوت میبرد.
ای جویندهی حقیقت، بدان که فردا و دیروز افسانهاند، و تنها اکنون حقیقتی است که میتوان در آن به وصال رسید.
اکنون را دریاب، اکنون را غنیمت شمار، اکنون را با یاد خدا، عشق به دوست، و خدمت به خلق بهشتی کن.
هر لحظه که دل با یاد حق پر شود، هر دم که جان عاشق در محبت الهی فرو رود،
بهشتی که هزاران وعده و نعمت دارد، در همان دم آشکار میشود.
به یاد آور که پیامبران و اولیاء، نه در قصور زرین و نهرهای شیر و عسل،
که در خلوت، سجده، و نماز، لذت جاودان یافتهاند.
آنها دریافتهاند که بهشت، نه مکانی در بیرون، که نور و حیات درون دل عاشق است.
عشق حقیقی، نه در طواف و دعاهای ظاهری، بلکه در حضور دل، یاد حق، و محبت خالصانهی اولیاء است.
ای دل، بدان که بهشت در این نیست که وعدهها را انباشته باشی،
بلکه در این است که دل را در مسیر حق و عشق خالص فانی سازی.
هر نفسی که با یاد دوست برآید، هر قطرهی اشکی که از شوق حق جاری شود،
خود جلوهای از رضوان الهی و پیشنمایی بهشت موعود است.
هر نغمهی تنبور و صدای سماع، اگر با عشق الهی همراه باشد،
قلب را به عرش میبرد و نور جاودانگی را در جان میتاباند.
هر لبخند خالص، هر نگاه پر مهر، هر خدمت عاشقانه،
و هر ذکر بیریا، جلوهای از حضور خداوند در عالم است و راهی به سوی وصال.
پس ای عاشق، بدان که مسیر رهایی و خوشی جاودان، نه در اندوختههای دنیوی و نعمتهای فانی،
بلکه در پاکی دل، عشق به حق، خدمت به خلق، و حضور در لحظهی اکنون است.
بهشت موعود، نه در افسانهها و قصور، که در دل پاک عاشق است،
و هر عشق خالص، راهی به سوی موعود و رضوان الهی است.
ای دل، بدان که حقیقت جهان و همهی اسرار هستی در یک نکته نهفته است:
دل را با یاد دوست روشن کن، جان را با عشق الهی بساز، و هر لحظه را غنیمت شمار.
همین اکنون، همین دم، حقیقتی است که هیچ فردایی نمیتواند آن را جایگزین کند.
اگر دل عاشق در همین دم، حضور حق را دریابد، همان دم، بهشت و موعود به او نمایان میشود.
ای دل، بدان که جهان، آئینهای است از نور حق و هر آنچه در آن میبینی، پردهای بیش نیست.
نه باغها، نه قصورها، نه نهرها و نه زر و سیم، حقیقت جاوید را نمینمایانند.
اگر دل پاک و دیده بیدار باشد، پردهها کنار میروند و حقیقت آشکار میشود:
حقیقتی که بهشت در آن، نه در مکان، که در دل عاشق و در حضور جان است.
ای عاشق، بدان که راه وصال به موعود، عبور از نفس اماره و غلبه بر هوسهاست.
هر که دل خود را از هوا و هوس رها سازد، جانش به نور حق روشن میشود و هر لحظهاش، جلوهای از رضوان و کوثر است.
هر نگاه خالص، هر لبخند عاشقانه، هر خدمت بیادعا، و هر اشکِ پر از شوق، چون نوری است که تاریکیها را میشوید و دل را به بلندای ملکوت میبرد.
ای جویندهی حقیقت، بدان که فردا و دیروز، افسانهاند و تنها اکنون، حقیقتی است که میتوان در آن به وصال رسید.
اکنون را دریاب، اکنون را غنیمت شمار، اکنون را با یاد خدا، عشق به دوست، و خدمت به خلق بهشتی کن.
هر لحظه که دل با یاد حق پر شود، هر دم که جان عاشق در محبت الهی فرو رود،
بهشتی که هزاران وعده و نعمت دارد، در همان دم آشکار میشود.
پیامبران و اولیاء، نه در قصور زرین و نهرهای شیر و عسل،
که در خلوت، سجده، و نماز، لذت جاودان یافتهاند.
آنها دریافتهاند که بهشت، نه مکانی بیرون از دل، که نور و حیات درون عاشق است.
عشق حقیقی، نه در طواف و دعاهای ظاهری، بلکه در حضور دل، یاد حق، و محبت خالصانهی اولیاء است.
ای دل، بدان که بهشت در این نیست که وعدهها را انباشته باشی،
بلکه در این است که دل را در مسیر حق و عشق خالص فانی سازی.
هر نفسی که با یاد دوست برآید، هر قطرهی اشکی که از شوق حق جاری شود،
خود جلوهای از رضوان الهی و پیشنمایی بهشت موعود است.
هر نغمهی تنبور و صدای سماع، اگر با عشق الهی همراه باشد،
قلب را به عرش میبرد و نور جاودانگی را در جان میتاباند.
هر لبخند خالص، هر نگاه پر مهر، هر خدمت عاشقانه،
و هر ذکر بیریا، جلوهای از حضور خداوند در عالم است و راهی به سوی وصال.
ای عاشق، بدان که مسیر رهایی و خوشی جاودان، نه در اندوختههای دنیوی و نعمتهای فانی،
بلکه در پاکی دل، عشق به حق، خدمت به خلق، و حضور در لحظهی اکنون است.
بهشت موعود، نه در افسانهها و قصور، که در دل پاک عاشق است،
و هر عشق خالص، راهی به سوی موعود و رضوان الهی است.
ای دل، بدان که حقیقت جهان و همهی اسرار هستی در یک نکته نهفته است:
دل را با یاد دوست روشن کن، جان را با عشق الهی بساز، و هر لحظه را غنیمت شمار.
همین اکنون، همین دم، حقیقتی است که هیچ فردایی نمیتواند آن را جایگزین کند.
اگر دل عاشق در همین دم، حضور حق را دریابد، همان دم، بهشت و موعود به او نمایان میشود.
ای جوینده، هر که دلش در یاد خدا و عشق یار پاک شود،
هر لحظهاش، همچون نهر کوثر و درخت طوبی، روح و جان را زنده میسازد.
ای دل، بدان که هیچ کمالی برتر از عشق الهی و هیچ سعادت حقیقی بالاتر از حضور در یاد او نیست.
این است راز بهشت موعود: حضور عاشق در لحظهی اکنون، با جان روشن از نور حق، و دل سرشار از محبت الهی.
ای دل، اگر در این جهان همه چیز را از دست دهی، ولی یاد خدا و عشق یار را حفظ کنی،
همچنان بهشتی و موعود در همان دم با توست.
این است پیام جاودان و راز نهایی:
بهشت، نه در دوردستها، که در جان پاک عاشق است؛
و موعود، نه در فردا، که در همین اکنون است که دل در حضور دوست فانی شود و جان در نور حق آرام گیرد.
تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۶/۰۲