آتش عشق کند، روح و روان را ویران
آتش عشق بود، شعله ور و هم سوزان
عشق بی صبر و وفا عشق حقیقی نبود
آتش عشق کند، کور و کر و دل لرزان
آتش عشق کند، روح و روان را ویران
آتش عشق بود، شعله ور و هم سوزان
عشق بی صبر و وفا عشق حقیقی نبود
آتش عشق کند، کور و کر و دل لرزان
آن بهشت است، که مردم همه مشتاق ورود
آن بهشت است،سرای همه ی قرب و شهود
شربت پاک بود در قدح و حوض برین
حوری و جوی ز شهد و عسل و عنبر و عود
جمعی به صدارت و امیری و ملوک
جمعی به یقین، فتاده در سیر وسلوک
برخی به گمان، برفته در پاکی نفس
قومی به غلط، روانه ای جنگ تبوک
از بهر بهشت، کی کنم سوز و گداز
از بهر خدا، من روم سوی نماز
از بهر بهشت ، یا که از دوزخ گرم
هر گز نکنم، عبادت و راز و نیاز
ا
گر نیست تو را شناخت، از بود خدا
گر نیست تو را شناخت از جود خدا
با فکر توان قدرت حق را دریافت
بنگر که همه شاکر و، معبود خدا
گر نیست تو را شناخت، از بود خدا
گر نیست تو را شناخت از جود خدا
با فکر و بصیرت و ریاضت
بنگر که همه شاکر و، معبود خدا
تا چند اسیر هوس و، میل و هوا
تا چند گرفتار خود و، مال و سرا
برخیز و دمی به سوی حق کن پرواز
تا کی به امید همه ای، غیر خدا
بر خیز ز خواب، وقت دیدار شده
برخیز و بخوان، که حق خریدار شده
صبح است و کنون وقت نماز است تو را
برخیز و ببین، جهان پدیدار شده
توحید و نبوت سبب حفظ حیات است
قرآن و معاد موجب رشد صفات است
حق است و حقیقت علل حفظ ولایت
اسلام و شریعت همه جا راه نجات است
وقت سحر است، خیز از بهر نماز
با یار و شفیق خود، دمی راز ونیاز
در خلوت و تنهایی خود، یار طلب کن
وقت سفر است، خیز از بهر جواز
گر اهل سلوکی و نیایش با هو
بسیار مخور،فاش مکن، اندک گو
با اهل خرد، اهل قلم، هم ره شو
تا فکر و عمل ، جهت بگیرد با او