باسمه تعالی
نثر ادبی مثنوی " آتش نمرود" –
حکایت دوازدهم
شنیدهام از تاریخ و از کتاب وحی کهن، روایتی که روح را میلرزاند و دل را به تأمل وامیدارد. حکایت از نمرود است، پادشاهی جبار و مستبد، که در سرزمین بابل غوغا و تباهی بهپا کرد. با زر و زور، با تزویر و شمشیر، خواست سلطهی خویش را بر جهان گسترش دهد.
از نسلی پرآشوب و آکنده از خشم برخاست و چشمان خود را از نور فطرت بست. او جهانی پر از فتنه و تباهی ساخت و قلبش را در پردهای از ظلمت پنهان کرد. آنچنان مست غرور شد که گفت: «منم پروردگار!» و با بیداد، پرچم سلطهجوییاش را برافراشت.
دعوی کرد که پادشاه جهان است و فرمانروای آسمانها، و مردمان از ترس و ریا، دل از حق برگرفتند و به بیراهه افتادند. گرچه لشکری فراوان و گنجینههایی انبوه داشت، اما دلش لبریز از وهم و تردید بود.
در همین تاریکی، نوری از جانب خدا برآمد؛ نوری از خورشید حقیقت. پروردگار، خلیلِ خود، ابراهیم امین را فرستاد؛ پیامبری بردبار و دلسوخته. ابراهیم آمد و با شور ایمان، آشکارا اعلام کرد که خدایی جز خدای یکتا نیست.
نه نمرود، نه قدرتش، نه سپاهش و نه شمشیر و زر و غرورش؛ هیچکدام شایستهی خدایی نیستند. مردمان کمکم دل به سوی حق گشودند و نور حقیقت در جانشان تابیدن گرفت.
اما نمرود که تاب این حقیقت نداشت، تصمیم گرفت تا ابراهیم را خاموش کند؛ چرا که پیام او، زلزلهای بود در بنیاد ستمگریاش. آتشی عظیم برافروخت تا پیک حق را بسوزاند و زمین را از حضورش خالی سازد.
اما به فرمان آن دوست یکتا، شعلههای آتش کاری از پیش نبردند. ابراهیم از آفت آن آتش و از مکر دشمنان در امان ماند. ندایی از عالم بالا، از عمق عشق الهی برخاست: «ای آتش، بر ابراهیم سرد و سلامت باش!» و آتش به گلستانی دلانگیز بدل شد.
دیدگان حیرتزده، به این معجزه خیره ماندند: چگونه آتش میتواند گل شود، مگر به نیروی حق؟ این نیروی الهی بود که باطل را درهم شکست و بنیان کفر را در هم کوبید.
سرانجام نمرود، آن فتنهگر مغرور، به خاک فنا درغلطید. دلش که آکنده از کینه بود، جایی برای پذیرش حق نداشت. این حکایت، درسی است برای مردمان، که ای انسان! مغرور نشو به جاه و مال و قدرت.
🔎 تحلیل و تفسیر
۱. بُعد تاریخی:
این حکایت از جمله داستانهای مشهور در متون دینی است، بهویژه در قرآن و تفاسیر آن، که داستان مناظره ابراهیم (ع) با نمرود، آتشافروزی و نجات معجزهوار او را بازگو میکند. نمرود نماد حکومتهای طاغوتی است که در برابر پیامبران و پیام حق ایستادهاند.
۲. بُعد عرفانی و رمزی:
نمرود، نماد "نفس اماره" است که خود را در مقام ربوبیت مینشاند و از نور فطرت الهی غافل میشود. آتش او، شعلهی کینه و خودبینی است که میخواهد پیام حق را خاموش کند، اما خلیلالله، نماد سالک الیالله است که در میان آتشها به "سردی و سلامتی" میرسد. این همان "تسلیم محض" در برابر ارادهی الهی است که در مکتب عرفان، اوج مقام رضا و توکل به شمار میآید.
۳. بُعد اخلاقی:
داستان نمرود هشدار میدهد که غرور، خودبینی، تکیه بر قدرت مادی و طرد حقیقت، سرانجامی جز سقوط ندارد. در برابر آن، صداقت، توکل و ایمان به حقیقت—even در اقلیت—میتواند تاریخ را تغییر دهد.
۴. نکات ادبی و هنری در مثنوی:
- کاربرد هنرمندانهی تضادها: (نور و ظلمت، حق و باطل، آتش و گلستان، خلیل و نمرود)
- پیوند تاریخ و عرفان در زبان حماسی
- وزن و قافیهی هماهنگ با فضای دراماتیک حکایت
تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۳/۱۱