باسمه تعالی
تحمید
جز حمد تو بر لبم نیاید هر دم
در این مصرع، شاعر به بیان ارادت و عشق خود به خداوند میپردازد. او میگوید که جز ستایش خداوند، هیچ سخن دیگری بر زبانش جاری نمیشود. این نشاندهندهی تسلیم کامل شاعر در برابر ارادهی الهی و عشق خالصانهی او به ذات اقدس پروردگار است.
کز عشق تو جانِ خسته یابد مرهم
در این مصرع، شاعر از نقش عشق الهی در التیام دردهای درونی سخن میگوید. او بیان میکند که عشق به خداوند همانند مرهمی است که جان خسته و آزردهاش را التیام میبخشد. عشق به خدا نه تنها آرامش قلبی میآورد، بلکه زخمهای روحی را نیز التیام میدهد.
گر حمد تو از دل و زبان آید راست
شاعر در این مصرع به صداقت در ستایش خداوند اشاره دارد. او معتقد است که اگر ستایش از دل و زبان صادقانه باشد، به حقیقت میپیوندد و به مقام رضا و توکل میرسد. شاعر بر آن است که ستایش واقعی خداوند باید هم از قلب و هم از زبان برخیزد، نه صرفاً بهصورت ظاهری و کلیشهای.
از جود تو بر دلم نباشد یک غم
این مصرع بیانگر باور شاعر به لطف و کرم بیپایان خداوند است. او با اطمینان کامل میگوید که اگر فضل الهی شامل حال او شود، هیچ غمی در دلش باقی نمیماند. این تعبیر از نوعی عرفان عاشقانه سرچشمه میگیرد که در آن، عشق الهی تمام نگرانیها و غمهای دنیوی را از دل میزداید.
تفسیر کلی
این رباعی جلوهای از عرفان عاشقانه است که در آن، شاعر با زبان ساده و دلنشین به بیان حمد و ستایش خداوند میپردازد. او به عشق الهی بهعنوان مرهمی برای دردهای روحی اشاره میکند و معتقد است که صداقت در ستایش، انسان را از غم و اندوه دنیا رها میسازد. در نهایت، شاعر به قدرت جود و بخشندگی خداوند باور دارد و اطمینان میدهد که در پرتو این بخشش، هیچ غمی باقی نمیماند.
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۱/۱۲