رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

 

باسمه تعالی

مثنوی بهار(۱۳)

این شعر با نگاهی عرفانی و توحیدی به جلوه‌های بهار و طبیعت، تجلی الطاف الهی را در شکوفایی گل‌ها، وزش نسیم و بیداری زمین به تصویر می‌کشد. شاعر از زبان طبیعت، ستایش‌گر خالق یکتاست و در پسِ هر پدیده‌ی بهاری، نشانه‌ای از جمال و جلال خداوند می‌بیند.

شرح و تفسیر ابیات:

۱. گل از خاک روید به حکمِ خدا

 نهد بوسه بر کوه و دشتِ بلا
شاعر با اشاره به رویش گل از خاک، بر اراده‌ی الهی در زنده‌کردن زمین پس از مرگ تأکید می‌کند (اشاره‌ای به آیه‌ی ۹ سوره‌ی حج: "وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ...").
«دشت بلا» می‌تواند اشاره به سختی‌ها و دشواری‌های زندگی باشد که گل، نماد امید، بر آن‌ها بوسه می‌زند و این نشاط و حیات در دل سختی‌ها را یادآور می‌شود.

۲. ز الطافِ حق، خنده بر لب زند

به هر سو نسیمی زِ عِطرش دمد
روییدن گل و وزیدن نسیم عطرآگین، نشانه‌ای از لطف و رحمت پروردگار است. این تصویر نشان می‌دهد که بهار، انعکاس زیبایی و لطف خداوند در جهان مادی است و هر حرکت طبیعت، جلوه‌ای از این محبت ازلی دارد.

۳. بپاشد عطرش، به دشت و چمن

رود سر به سجده سوی ذوالمنن
این بیت تسبیح و ستایش طبیعت را بیان می‌کند. طبیعت نه‌تنها زیبا و دل‌انگیز است، بلکه با زبان حال به عبادت و شکرگزاری پروردگار مشغول است. سجده‌ی طبیعت، اشاره به آیه‌ی ۱۸ سوره‌ی حج دارد: "أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ...".

۴. چکد قطره‌قطره زِ برگی کبود

نوایی زِ وصلِ بهاران سرود
این تصویر باران و شبنم را توصیف می‌کند که از برگ‌ها می‌چکد. "برگ کبود" می‌تواند اشاره به برگ‌هایی داشته باشد که تحت رنگ‌پریدگی زمستان قرار گرفته و اکنون با آمدن بهار حیات دوباره می‌یابند. "نوای وصل" بیانگر اتحاد دوباره‌ی زمین و بهار و نوعی وصال عاشقانه است.

۵. به هر سبزه‌زاری زِ عشقِ نهان

به هر غنچه شوری زِ شوقِ جهان
در دل هر سبزه و غنچه، عشقی پنهان نهفته است. این عشق، همان میل ذاتی موجودات به خالق است که در قالب شور و نشاط طبیعت تجلی می‌یابد. این بیت تداعی‌گر مفهوم "عشق ازلی" در عرفان است که سراسر جهان را فراگرفته است.

۶. به هر دل قراری زِ خورشید جان

 به هر موج نوری زِ مهرِ روان
اینجا خورشید جان استعاره‌ای از ذات الهی است که به هر دل، آرامش می‌بخشد. موج نور نشانگر فیض دائم خداوند است که سراسر عالم را فراگرفته و پیوسته هدایت و روشنایی می‌بخشد.

۷. به هر نغمه مستی زِ سازِ بهار

 به هر اشک عشقی زِ سوزِ نگار
نغمه‌های بهاری همچون نوای موسیقی آسمانی، دل‌ها را سرمست می‌کند. "اشک عشق" نشانگر شوق روح به وصال محبوب و سوز درونی سالک در مسیر حقیقت است.

۸. به هر بزمِ شادی زِ عطرِ جنان

 به هر دل امیدی زِ عشق نهان
بزم شادی حاصل فیض الهی است که عطر بهشت را به مشام جان می‌رساند. امید پنهان در دل‌ها همان اشتیاق به لقای الهی و دست‌یافتن به حقیقت مطلق است.

۹. نسیمی زِ حق، مستیِ جان دهد

به دل‌ها نوای گلستان دهد
نسیم الهی استعاره از رحمت و عنایت خداوند است که جان‌ها را مست و دل‌ها را حیات معنوی می‌بخشد. "نوای گلستان" نماد بشارت به بهشت و آرامش جاودانه است.

۱۰. به هر برگ، سرّی زِ هستی نهان

نوایی زِ حق گشته در دل هر آن
در هر برگ (نمود کوچک طبیعت) راز و سری از هستی و حقیقت پنهان است. این بیت اشاره به این دارد که هر موجودی آیه‌ای از آیات الهی است (آیه ۵۳ سوره فصلت: "سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ..."). "نوایی ز حق" اشاره به ذکر و تسبیح موجودات دارد که در عرفان، همه‌ی مخلوقات را ستایش‌گر خداوند می‌دانند.

۱۱. دلا! مست شو زین بهارِ لطیف

 ببین جلوه‌ی عشق را بی‌حریف
شاعر خطاب به دل، دعوت به مستی و سرخوشی عرفانی می‌کند. "جلوه‌ی عشق بی‌حریف" به عشق الهی اشاره دارد که یگانه و بی‌نظیر است و هیچ چیز دیگری در برابر آن نمی‌ایستد. این بیت نشانگر این است که تماشای بهار حقیقی، انسان را به وجد معنوی می‌رساند.

۱۲. بهار است و دل غرقِ شور و صفاست

 همه خاک هستی زِ عشقِ خداست
این بیت تأثیر بهار را بر شور درونی انسان بیان می‌کند. "خاک هستی" نماد کل آفرینش است که از عشق الهی سرچشمه گرفته (الهام از حدیث معروف: کُنْتُ کَنْزاً مَخْفِیّاً فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفَ...).

۱۳. زِ هر غنچه بویی زِ وصلت رسد

به هر دل صفایی زِ رحمت رسد
غنچه‌ها، نماد امید و آغاز وصال هستند. بوی غنچه استعاره از جمال الهی است که هر کس را که در طلب حقیقت باشد، به وصال محبوب ازلی می‌رساند. "صفای دل" همان نورانیت و آرامش باطنی است که از رحمت خداوند به دل‌ها می‌رسد.

۱۴.زمین غرقِ تسبیحِ پاکِ خدا

فلک مستِ عشق است تا انتها
این بیت اشاره به ذکر و تسبیح دائمی موجودات دارد. از دیدگاه عرفانی، همه‌ی کائنات در حال ستایش حق هستند (آیه ۴۴ سوره اسراء: "وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ..."). "فلک مست عشق" اشاره به این دارد که عشق الهی، سراسر هستی را فرا گرفته است.

۱۵. طبیعت شده جلوه‌ی رازِ دوست

 نشان از جمالش به هر جا نکوست
طبیعت، آینه‌ای از رازهای الهی است. این بیت یادآور این حقیقت عرفانی است که زیبایی‌های ظاهری طبیعت، بازتابی از جمال خداوند هستند و در هر گوشه‌ای از عالم، نشانی از معشوق ازلی نمایان است.

۱۶. ببارد زِ لطفش، به هر جان، ز عشق

گشاید زِ رحمت، فراوان ز عشق
لطف و رحمت الهی مانند باران، بر دل‌ها می‌بارد و آن‌ها را زنده می‌کند. این بیت اشاره به این دارد که عشق الهی نامحدود است و هیچ‌کس از آن محروم نیست.

۱۷. بهار است و دل غرقِ شوق و نیاز

 رخِ گل شکفته زِ باران، ز راز
بهار، شوق وصال و طلب حقیقت را در دل‌ها بیدار می‌کند. شکفتن گل از باران، راز احیای عشق در دل‌های مرده است. این تصویر یادآور است که رحمت الهی، سختی‌ها را به شکوفایی و حیات تازه بدل می‌کند.

۱۸. نسیمی زِ وصلت به جان‌ها وزید

 جهانی زِ عشقِ خدا آفرید
این بیت اشاره به این دارد که هر نسیم بهاری، نشانی از وصلت عاشقانه‌ی جهان با خالق خود دارد. جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم، بر اساس عشق الهی آفریده شده است (اشاره به حدیث: "لَوْلَاکَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاکَ...").

۱۹. طبیعت چو معشوق در پیچ و تاب

 نوایی زِ مستی، سرودِ رباب
این تصویر جنبش و رویش طبیعت را به پیچ‌وتاب معشوق تشبیه می‌کند. "سرود رباب" به آوای شورانگیز عشق اشاره دارد که از مستی و وجد عرفانی برخاسته و در دل سالکان راه عشق طنین‌اندا

۲۰. زمین شد بهاری زِ فیضِ بهار

 دلا مست شو، لحظه‌ها را شمار

شاعر، بهار را فیض و رحمت الهی می‌داند که بر زمین جاری شده است. این بیت اشاره به احیای طبیعت مرده دارد که همانند رستاخیز است. دعوت از دل برای مستی معنوی و قدر دانستن لحظه‌ها، یادآور این حقیقت است که زندگی زودگذر است و باید از هر لحظه برای قرب الهی بهره برد.

۲۱. بهار است و هر لحظه، صدها فراز

 ز خاکِ عدم رُسته، باغِ نیاز

در اینجا شاعر، بهار را زمان شکوفایی معنوی و روحی معرفی می‌کند. "صدها فراز" اشاره به تحولات معنوی و فرصت‌های رشد دارد. "ز خاکِ عدم" کنایه از احیای موجودات از نیستی است که در فلسفه و عرفان، به معنای ظهور از عدم به وجود با فیض دائمی خداوند است.

۲۲. ز هر غنچه بویی ز یار است من

 ز هر سبزه شور بهار است من

هر غنچه‌ای که می‌شکفد، بویی از معشوق حقیقی دارد. شاعر، شور و طراوت بهار را جلوه‌ای از عشق الهی می‌داند. واژه‌ی "من" در پایان مصرع‌ها، اتحاد عاشق با معشوق را نشان می‌دهد که شاعر خود را در این بهار، محو در جلوه‌ی حق می‌بیند.

۲۳.نسیمی که بر گل، طراوت دهد

 به دل شوق و نور و حرارت دهد

نسیم بهاری، علاوه بر جان‌بخشی به طبیعت، به دل سالکان نیز شور، شوق و گرمای عشق عطا می‌کند. در عرفان، نسیم نماد نفحات رحمت الهی است که بر قلب انسان وزیده و او را به وصال محبوب نزدیک می‌کند.

۲۴. زمین غرقِ لطف و سماوات شد

 بهشتی قرین و کمالات شد

شاعر در این بیت اتصال زمین و آسمان را به واسطه‌ی فیض بهاری نشان می‌دهد. بهار نه‌تنها زمین را احیا می‌کند بلکه کمالات معنوی را نیز به اهل دل ارزانی می‌دارد. این بیت اشاره‌ای ظریف به معاد جسمانی و روحانی دارد، جایی که زمین مانند بهشت می‌شود.

۲۵. ز هر سبزه سر می‌زند رازها

 ز هر گل رسد نغمه‌ی سازها

هر روییدنی، حامل رازی از اسرار هستی است و هر گلی نغمه‌ای از جمال حق را می‌سراید. این تصویر به آموزه‌ی قرآنی اشاره دارد:
"وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ…" (سوره اسراء، آیه ۴۴)
که همه‌ی مخلوقات در حال تسبیح خداوند هستند، هرچند ما آن را درک نکنیم.

۲۶. نسیمی که جان را طراوت دهد

به دل شور و شوقِ محبت دهد

در این بیت، شاعر تأثیر معنوی نسیم الهی را بیان می‌کند. این نسیم، جان‌ها را زنده و باطراوت کرده و شور محبت در دل‌ها ایجاد می‌کند. این مفهوم به آموزه‌ی محبت الهی اشاره دارد که خالق و مخلوق را به هم پیوند می‌دهد.

۲۷. شکوفاست هر شاخه از نور و نغز

 جهانی ز شادی شود پُر ز رمز

در اینجا نور نماد معرفت الهی و نغز به معنای لطافت و ژرفا است. هر شاخه‌ی شکوفا، حامل اسرار عمیق هستی است و جهان پر از رموز عرفانی می‌شود که برای اهل بصیرت، اشارات و نشانه‌ها دارد.

۲۸. به هر برگ، رازی ز هستی عیان

 دمی از وصال و دمی از فغان

شاعر دو سویه‌ی هستی را بیان می‌کند: وصال و فراق. در هر برگ، رازهایی از وجود پنهان است. دل سالک گاهی از شادی وصال غرق لذت می‌شود و گاهی از دوری معشوق در فغان است. این تناوب بین وصل و هجر از ارکان سیر و سلوک عرفانی است.

۲۹. بهار آید و جان بگیرد، قرار

دلی تازه گردد "رجالی"، ز یار

شاعر در پایان، اثر بهار حقیقی را بر جان سالک بیان می‌کند. بهار، دل را آرامش و قرار می‌بخشد و برای سراینده، مایه‌ی تجدید عهد با یار حقیقی و تازه شدن دل است.

جمع‌بندی و پیام کلی شعر:

این سروده، تأملی عرفانی بر بهار است که در آن، شاعر بهار طبیعت را تجلی عشق و فیض الهی می‌داند. در این نگاه، هر جلوه‌ی بهاری نشانی از محبوب ازلی دارد. شاعر از دل‌ها می‌خواهد که مست از محبت الهی باشند و لحظه‌ها را غنیمت بشمارند.

بهار حقیقی در این شعر، چیزی فراتر از تغییر فصل است؛ فرصتی برای بیداری قلب، شهود جمال حق و حرکت به‌سوی وصال الهی.

سراینده

دکتر علی رجالی

  • ۰۴/۰۱/۰۴
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی