رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

 

وصل
رفتم ز خود و به وصل، مهمان گشتم
آشفته ز سودای تو، حیران گشتم
در وادی عشق، هستی‌ام محو تو شد
دیدم که به جز تو، همه نسیان گشتم

شرح رباعی "وصل"

مصرع اول: "رفتم ز خود و به وصل، مهمان گشتم"

در این مصرع، شاعر از ترک "خود" (خودبینی، منیت و هویت فردی) سخن می‌گوید. این حالت در عرفان به "فنا فی الله" تعبیر می‌شود؛ یعنی سالک وقتی از تعلقات نفسانی و فردیت خود رها می‌شود، به وصل الهی می‌رسد. "مهمان گشتم" اشاره به پذیرش او در ضیافت وصل دارد، یعنی گویی در آستانه حق حضور یافته و مهمان حقیقت مطلق شده است.

مصرع دوم: "آشفته ز سودای تو، حیران گشتم"

اینجا شاعر حالتی از تحیر عرفانی را توصیف می‌کند. "سودای تو" نشان‌دهنده‌ی شوق و عشق به معشوق حقیقی (خدا) است، که موجب آشفتگی روحی سالک می‌شود. این آشفتگی در عرفان اسلامی امری مثبت تلقی می‌شود، زیرا نشانه‌ای از غرق شدن در عشق الهی است. حیرانی نیز به معنای رسیدن به جایی است که عقل و منطق بشری دیگر توان درک حقیقت را ندارند و انسان در برابر عظمت معشوق مبهوت و متحیر می‌ماند.

مصرع سوم: "در وادی عشق، هستی‌ام محو تو شد"

در این مصرع، شاعر به مرحله‌ی محو و فنا اشاره می‌کند. "وادی عشق" در ادبیات عرفانی مرحله‌ای است که سالک پس از طی مسیرهای مقدماتی، در آن غرق می‌شود و "هستی" او در برابر معشوق رنگ می‌بازد. محو شدن هستی نشان‌دهنده‌ی عبور از خود و یکی شدن با معشوق است. این مفهوم در تعالیم عرفانی به‌ویژه در کلام مولانا و ابن‌عربی بسیار تکرار شده است.

مصرع چهارم: "دیدم که به جز تو، همه نسیان گشتم"

در اینجا، شاعر به مرحله‌ای از معرفت می‌رسد که در آن، غیر از معشوق همه چیز را فراموش می‌کند. "نسیان" به معنای فراموشی است، اما در اینجا نوعی فراموشی مقدس را نشان می‌دهد؛ یعنی سالک دیگر به هیچ چیز جز حقیقت مطلق (خداوند) توجه ندارد. این حالت نشان‌دهنده‌ی بقای بعد از فنا است؛ جایی که سالک نه تنها خود را از یاد برده، بلکه تمام عالم را جز معشوق حقیقی بی‌ارزش می‌بیند.

جمع‌بندی:

این رباعی، سفری عرفانی از فنا تا بقا را نشان می‌دهد. از ترک خود در مصرع اول، به تحیر در عشق در مصرع دوم، سپس محو شدن در وادی عشق در مصرع سوم و در نهایت باقی ماندن در یاد معشوق و فراموشی غیر او در مصرع چهارم. این مسیر، یکی از اصلی‌ترین مفاهیم عرفان اسلامی است که در اشعار عرفانی بزرگان چون مولانا، حافظ و ابن‌فارِض نیز دیده می‌شود.

وصل در عرفان اسلامی

وصل در عرفان اسلامی به رسیدن به حقیقت مطلق و اتحاد با معشوق حقیقی، یعنی خداوند اشاره دارد. این مفهوم از مهم‌ترین مراحل سلوک عرفانی است که سالک پس از طی مسیر فنا و بقا بالله، به آن دست می‌یابد. در این مرحله، عاشق (سالک) که در آغاز راه از معشوق (حق) جدا بوده، پس از گذر از مراتب تزکیه و سیر و سلوک، به وصال الهی نائل می‌شود و حجاب‌های بین او و معشوق کنار می‌رود.

ابعاد مختلف وصل در عرفان اسلامی

۱. وصل به‌عنوان غایت سلوک عرفانی

  • در عرفان، سیر و سلوک از طلب آغاز می‌شود و سالک با ریاضت و تزکیه نفس، مراحل عشق، معرفت، استغراق، فنا و سپس بقا بالله را طی می‌کند.
  • فنا فی الله به معنای نابودی خودیت و انانیت در برابر حق است و بقا بالله یعنی استمرار وجودی که به حقیقت الهی پیوسته است.
  • وصل، غایت این مسیر است که در آن سالک کاملاً از خود رها شده و به حقیقت متصل می‌شود.

۲. تفاوت بین وصل و فنا

  • فنا به معنای محو شدن سالک در حق است، اما در مرحله وصل، او به گونه‌ای باقی می‌ماند که با حقیقت یکی شده و از آن آگاه است.
  • در فنا، سالک از خود بی‌خبر است، اما در وصل، او حضور آگاهانه در حق دارد.

۳. وصل و عشق عرفانی

  • عرفای بزرگی چون مولانا، عطار و ابن عربی، وصال را اوج عشق الهی دانسته‌اند.
  • در اشعار عاشقانه عرفانی، بسیاری از عاشقان الهی، از دوری و فراق شکایت دارند و وصال را نهایت سعادت می‌دانند.

۴. حجاب‌های بین سالک و وصل

  • نفس، دنیا، حب جاه و مقام، وابستگی‌های مادی، خودبینی و غفلت از جمله موانع وصال به شمار می‌روند.
  • هرچه این موانع از بین بروند، سالک به وصال نزدیک‌تر می‌شود.

نکات تکمیلی:

  • وصال در عرفان اسلامی، بر خلاف وصال جسمانی در عشق مجازی، یک وصال روحانی و الهی است که در آن، سالک حقیقت را بدون واسطه درک می‌کند.
  • این وصال نه محدود به مکان است و نه زمان، بلکه امری شهودی و حضوری است که با کشف و شهود عارفان همراه می‌شود.
  • در برخی روایات عرفانی، وصال را اتحاد عاشق و معشوق نیز تعبیر کرده‌اند، اما این اتحاد به معنای یکی شدن ذاتی نیست، بلکه یکی شدن در معرفت و ادراک حقیقت است.

نتیجه‌گیری

وصل، عالی‌ترین مرتبه سلوک عرفانی است که در آن، سالک از هرگونه جدایی، کثرت و دوگانگی عبور کرده و به وحدت حقیقی با خداوند می‌رسد. در این مرحله، او دیگر چیزی جز حق نمی‌بیند و همه‌ی هستی را پرتوی از نور الهی می‌یابد.

  • ۰۳/۱۱/۲۹
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی