باسمه تعالی
داستان کامل قوم مدین
قوم مدین از فرزندان حضرت ابراهیم (ع) بودند و در سرزمینی پرنعمت در شمال غربی حجاز، میان شام و حجاز، سکونت داشتند. آنان در شهری آباد با زمینهای حاصلخیز و منابع فراوان زندگی میکردند و به بازرگانی و کشاورزی مشغول بودند. ابتدا مردمانی خداپرست و درستکار بودند، اما رفتهرفته گرفتار دنیاطلبی، طمع، فساد اقتصادی، و ظلم شدند.
برانگیخته شدن حضرت شعیب (ع):
خداوند برای هدایت این قوم، یکی از مردان صالح و پرهیزگارشان را به پیامبری برگزید؛ او حضرت شعیب (ع) بود. شعیب به سبب صداقت، پاکی، و خوشخلقی، در میان قوم خود جایگاه خوبی داشت، اما چون مأمور شد آنان را از ظلم باز دارد و به توحید دعوت کند، بسیاری از بزرگان قوم با او دشمن شدند.
شعیب آنان را به عبادت خداوند یکتا و ترک شرک فراخواند و گفت:
«ای قوم من! تنها خداوند را بپرستید. در معاملات، پیمانه و وزن را تمام دهید. کمفروشی و خیانت نکنید. در زمین فساد نکنید و به مردم ستم روا مدارید. از مال حلال استفاده کنید و دست از رباخواری و ظلم بردارید. اگر ایمان آورید، خداوند برکات آسمان و زمین را بر شما خواهد گشود.»
فساد اقتصادی قوم مدین:
قوم مدین به ویژه در بازار و داد و ستد، گرفتار گناهان فراوان بودند:
- آنان وزن و پیمانه را کم میکردند؛
- در قیمتگذاری تقلب میکردند و اجناس فاسد میفروختند؛
- ربا میگرفتند و مردم را به زور وامدار میکردند؛
- در زمین فساد و ناهنجاری رواج داده بودند و
- زورمندان قوم، حق ضعفا را پایمال میکردند.
شعیب بارها و بارها آنان را با مهربانی هشدار داد و راه نجات را نشان داد، اما تکذیب، استهزا و تهدید، پاسخ قوم به این پیام الهی بود. آنان گفتند:
«ای شعیب! تو با ما در بازار و داراییمان چهکار داری؟ مگر ما را از کسب و کار و تجارت بازمیداری؟ اگر از خدای تو پیروی کنیم، باید خانه و ثروت خود را ترک کنیم؟»
تهدید به اخراج و قتل:
آنان حتی تهدید کردند:
«اگر از دین و رسم ما پیروی نکنی، تو و یارانت را از این شهر بیرون میکنیم، یا شما را به مرگ میسپاریم. چرا که ما به خدای تو باور نداریم.»
شعیب (ع) با صبر و اطمینان پاسخ داد:
«من مأمور خدایم و هدفم خیر شماست. اگر شما مرا از سرزمین خود بیرون کنید، آیا میتوانید از عذاب خدا بگریزید؟ خداوند میان ما داوری خواهد کرد.»
او افزود:
«ای قوم من! شما گذشتهای پرعبرت در پیش چشم دارید. به یاد آورید سرنوشت قوم نوح، عاد، ثمود و قوم لوط را که چگونه نابود شدند. آیا از آن عبرت نمیگیرید؟»
نزول عذاب الهی:
وقتی فساد آنان از حد گذشت و به دعوت پیامبر خدا پاسخ ندادند، خداوند به شعیب وحی فرستاد که دیگر قوم مهلت ندارد. ناگاه زمین لرزید و صاعقهای مهیب از آسمان فرود آمد. باد سوزان بر شهر وزیدن گرفت و صدایی سهمگین، قلب مردمان را درید.
خانهها و کاخها در یک لحظه ویران شد و تمام قوم مدین نابود شدند. هیچ کس از آنان باقی نماند، مگر اندک مؤمنانی که همراه شعیب بودند.
شعیب، بر پیکرهای خاموش آن قوم فاسد نگریست و با حسرت گفت:
«ای کاش اینان به حق ایمان میآوردند. ای وای بر قومی که هشدار الهی را نشنیدند.»
عبرت جاودانه:
ماجرای قوم مدین، آینهای روشن برای همهی انسانها و ملتهاست. ملتی که به جای عدالت و صداقت، ربا و کمفروشی را پیشه کند؛ به جای حق و انصاف، فریب و ظلم برگزیند؛ و به جای بندگی خدا، به مادیگرایی، طمع، فساد و نفاق روی آورد، دیر یا زود دچار خشم الهی و نابودی محتوم خواهد شد.
شعیب (ع) پیامآور عدالت اجتماعی، اقتصاد پاک و ایمان راستین بود. دعوت او محدود به زمان و مکان نیست. هر جامعهای که بازار سالم، اقتصاد عادلانه، پرهیز از ربا، و حمایت از مستضعفان را رها کند، در خطر است.
این داستان ما را میخواند به تأمل و اصلاح:
راه نجات، در ایمان، توکل، صداقت و عدالت است؛ و عذاب، نتیجه فساد، ظلم، رباخواری و بیایمانی.
تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی
- ۰۴/۰۵/۱۶