باسمه تعالی
مجموعه رباعیات واژه های عرفانی(۲۹)
نور علوی
سرچشمهی فیض بی کران است علی
تابنده ترین فروغ جان است علی
هر دل که ز نور مرتضی روشن شد
در روز جزا، در امان است علی
دریای بیکران
هر موج به بحر، در فغان است مدام
راز ازل و بقا، عیان است مدام
هر کس که فنا شود، به وحدت آید
چون سایهی عشق در نهان است مدام
زنگار
دل از گنه و حجاب زنگار گرفت
از غفلت و آز، جان بیمار گرفت
رو سوی خدا و توبه کن درگاهش
در وادی عشق، نور سرشار گرفت
دم سرد
عشق ما، عشقی به جز الله نیست
ذکر ما در شان این درگاه نیست
ذکر ما سرد است و بی نقش و اثر
جز خدا از بطن ما آگاه نیست
دم گرم
دل گرم ز ذکر و نور یزدان گشتم
با جذبه ی دوست، مست جانان گشتم
در بحر وجود، نور وحدت دیدم
در وادی عشق، غرق عرفان گشتم
بقای الی الله
عشق ما، عشق حقیقی و بقاست
دیدن یار و وصال کبریاست
عشق سالک بهر حق جان دادن است
چون علی در وادی عشق و بلاست
نیل وصال
این عشق تو ای دوست، همآواز من است
در وادی عشق، شور و اعجاز من است
بیتاب وصالم، نروم جز ره دوست
دیدار رخش، شفای دمساز من است
اشراق
در ظلمت شب، نور اشراق خوش است
بیواسطه سوز و شور عشاق خوش است
با منطق و عقل ره به جایی نبری
در خلوت دل، نور آفاق خوش است
نفس لوامه
نفس لوامه مرا ویران کرد
هر گنه در دل من عصیان کرد
آتشی بر دل و جانم افروخت
شعله ای بر دل و جان سوزان کرد
نفس مطمئنه
آن کس که دلش عشق جانان دارد
همواره دلش مهر یزدان دارد
فارغ ز غم است و اضطراب واهی
نوری ز خدا و لطف سبحان دارد
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۳/۱۱/۱۷