باسمه تعالی
مجموعه رباعیات واژه های عرفانی(۲۶)
قلم اعلی
یک کلک ز فیض حق به گردش آمد
عالم همه از نور به چرخش آمد
سرچشمهی علم و حکمت و فیض خدا
از عقل نخست و فضل، بینش آمد
نفس رحمانی
ای عشق! بیا که بیقرارم کردی
مست از نفحات نو بهارم کردی
هر دم که وزید نفس رحمانی حق
سرمستتر از شراب یارم کردی
عقل فعال
جان و دل من ز عشق سوزان گشته
در قلب و روان چراغ تابان گشته
یک دم چو رسد ز عقل فعال ندا
هر ذرّه ز مهر حق درخشان گشته
روح کلی
روح کلی، در دل هر ذره است
در ضمیر و باطن جنبنده است
آنچه در این عالم و در کهکشان
روح کلی جاری و پاینده است
ظلال
بنی آدم، نزولش در ظلال است
صفای جان و دل ما را کمال است
بشر در جستجوی اصل خویش است
ز تاریکی به نور بی مثال است
مرکز دایره وجود
در حاشیه ی، دایره ی عرش الهی
دل ها به تقلای نجاتند ز چاهی
هر کس به سوی مرکز هستی بشتابد
پاینده و جاوید ز هر درد و تباهی
دایره ی امکان
هر نقش که در دایرهی امکان است،
چون سایهی عشق بر دل انسان است.
در چشم بصیر، گر نکو سیر کنی،
در محضر حق، عالمی پنهان است.
نقطه ی وحدت
این کثرت و اَشکال، همه یک نقطه است
راز ازل و ابد، هزاران نکته است
گر پرده بیفتد ز رخسار جهان
در عالم غیب، جلوه ای از کعبه است
فرقان
فرقان ز دل پاک برون میآید
چون نور ز اعماق درون میآید
آن را که بود دیدهی دل روشن و پاک
حق از دل شب، رهنمون میآید
طور ورا طور
در سینه، شراری ز نهانی دارم
هر سو نگری، ردّ نشانی دارم
یک لحظه شدم محوِ تجلّی ورا طور
یک جلوه ز نور لامکانی دارم
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۳/۱۱/۱۳