باسمه تعالی
شرحی بر واژه عرفانی مستی عشق
مستی عشق
مستی ز شراب عشق، طوفان دارد
بی هوشی ما، عطر جانان دارد
یک جرعه اگر ز این شرابم بخشی
فارغ شوم از جهان که هجران دارد
شرح رباعی "مستی عشق"
این رباعی یک تصویر عرفانی و عاشقانه از مستی عشق الهی ارائه میدهد و در چهار مصرع، سیر و سلوک عارفانه و رهایی از قیود دنیوی را به زیبایی به تصویر میکشد.
مصرع اول: "مستی ز شراب عشق، طوفان دارد"
- مستی عشق به یک طوفان عظیم و پرشور تشبیه شده است.
- این تصویر نشان میدهد که عشق حقیقی، همچون طوفانی ویرانگر، تمام تعلقات دنیوی را از بین میبرد و انسان را در حالتی از بیخویشی قرار میدهد.
- این طوفان، برخلاف طوفانهای طبیعی، ویرانگر نیست، بلکه رهاییبخش است.
مصرع دوم: "بیهوشی ما، عطر جانان دارد"
- «بیهوشی» اشاره به حالت فنا و محو شدن در عشق الهی دارد.
- «عطر جانان» به زیبایی وصل به معشوق حقیقی (خداوند) را توصیف میکند.
- در عرفان، مستی و بیهوشی نشانهای از رهایی از خود و رسیدن به حقیقت مطلق است.
مصرع سوم: "یک جرعه اگر ز این شرابم بخشی"
- این مصرع التماس سالک به معشوق برای چشیدن حتی قطرهای از شراب عشق الهی را بیان میکند.
- در عرفان، شراب عشق نماد معرفت و شناخت الهی است که تنها به برگزیدگان عطا میشود.
- اشاره به یک جرعه، نشان میدهد که حتی اندکی از این عشق، برای دگرگونی کامل سالک کافی است.
مصرع چهارم: "فارغ شوم از جهان که هجران دارد"
- اینجا سالک به نتیجه میرسد: چون این دنیا سراسر دوری از معشوق (هجران) است، پس باید از آن رها شد.
- فارغ شدن از جهان یعنی عبور از تعلقات دنیوی، رسیدن به فنا و اتصال به معشوق.
- هجران در اینجا به معنای فراق از حقیقت و گرفتار شدن در دنیای مادی است.
نتیجهگیری:
این رباعی یک مسیر سلوکی را در چهار مرحله نشان میدهد:
- مستی عشق، طوفانی در جان ایجاد میکند.
- بیخویشی از این عشق، عطر حضور معشوق را در وجود انسان جاری میسازد.
- سالک طلب میکند که حتی جرعهای از این شراب به او بخشیده شود.
- در نهایت، او از دنیایی که سراسر هجران است، فارغ میشود.
یک رباعی کامل، پرمغز و عمیق در عرفان!
مستی عشق در عرفان
مستی عشق یکی از عمیقترین و زیباترین مفاهیم عرفانی است که در آثار مولانا، حافظ، عطار، بایزید بسطامی، حلاج و دیگر عارفان به آن پرداخته شده است. این مستی، برخلاف مستی ظاهری ناشی از شراب مادی، حالتی روحانی و معنوی است که انسان را از خودبینی و وابستگیهای دنیوی آزاد کرده و به عشق الهی و فنا در حق میرساند.
۱. تعریف مستی عشق در عرفان
مستی عشق در عرفان به حالتی از بیخویشی، شور و جذبهی الهی، و فنا در معشوق حقیقی (خداوند) اشاره دارد که در آن، سالک خود را فراموش کرده و تنها با حقیقت یگانه میشود. این مستی، نتیجهی نوشیدن "شراب معرفت" است که باعث میشود عقل حسابگر خاموش شود و دل، مست از حضور حق گردد.
ابن فارض مصری میگوید:
"شربنا علی ذکر الحبیب مدامةً
سکرنا بها من قبل أن یخلق الکرْمُ"
(ما بر یاد دوست، شرابی نوشیدیم
که پیش از آفرینش تاک از آن مست بودیم.)
این بیت نشان میدهد که عشق الهی، ازلی و پیش از خلقت بوده و مستی آن، حقیقیتر از هر مستی دیگر است.
۲. مستی عشق در مقابل هوشیاری عقل
در عرفان، عقل حسابگر و جزئی (عقل معاش) در برابر عقل کل و مستی عشق قرار دارد. مستی عشق، سالک را از حسابگریهای عقلانی رها کرده و او را در دریای وحدت غرق میکند.
مولانا:
"عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفتهام من بارها"
در اینجا، مولانا نشان میدهد که عقل جزئی، محدود و مقید به استدلال و محسوسات است، درحالیکه عشق و مستی، راهی فراتر از این دنیا دارد.
۳. ویژگیهای مستی عشق در عرفان
۱. بیخویشی و رهایی از نفس: عاشق، خود را فراموش میکند و تنها معشوق را میبیند.
۲. فنا فی الله: مستی عشق مقدمهای برای فنا در ذات الهی است.
۳. شور و جذبهی معنوی: سالک در این حالت، سرمست از حضور حق شده و از عقل جزئی فراتر میرود.
۴. بیاعتنایی به دنیا: دنیا و مادیات در نظر عارف بیارزش میشود.
۵. خلوص و پاکی: در این مستی، عاشق از هر وابستگی پاک شده و فقط معشوق را میبیند.
حافظ:
"دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
قصهی بیسر و سامانی من گوش کنید"
۴. نمادهای مستی عشق در عرفان
۱. شراب و میخانه
عارفان از "شراب معرفت" و "می عشق" برای اشاره به حالتی از مستی روحانی استفاده میکنند که در آن، سالک از خودیّت رها شده و به معشوق میرسد.
مولانا:
"از می عشق چون شدم مست
از همه هشیاران شدم پست"
۲. ساقی و جام
ساقی در عرفان، نماد خداوند یا پیر و مرشد است که جام معرفت را به عاشق مینوشاند.
حافظ:
"میکدهای که ساقیاش مستی دهد به مستان
گو همه ترک هوش کن، گر تو حریف میشوی"
۳. رقص و سماع
سماع در عرفان، نماد حرکت عاشقانهی روح در مسیر حق است. این نوع از مستی، جسم و جان را به حرکت در میآورد و سالک را در جذبهی عشق غرق میکند.
مولانا:
"باده از ما مست شد، نی ما از او
قالب از ما هست شد، نی ما از او"
۵. مراتب مستی در عرفان
۱. مستی از عشق مجازی → مرحلهی اول که شامل عشق به انسان یا زیباییهای ظاهری است.
۲. مستی از عشق حقیقی → در این مرحله، عاشق از خود رها شده و فقط معشوق حقیقی (خداوند) را میبیند.
۳. مستی فنا و بقا → اوج مستی، جایی است که عاشق نه خود را میبیند، نه غیر را، بلکه در وحدت الهی غرق میشود.
مولانا:
"من مست و تو دیوانه، ما را که برد خانه؟
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه!"
۶. مستی عشق در مقابل مستی مادی
برخی ممکن است مستی عشق را با مستی شراب مادی یکی بدانند، اما در عرفان، تفاوت بزرگی بین این دو وجود دارد:
حافظ:
"شراب ازل پیمانه کردم ز جامی
که مِی جمله مِی بود و مِی جمله جامی"
۷. نتیجهگیری
مستی عشق در عرفان، حالتی است که عاشق از خودی و عقل حسابگر رها شده و به حقیقت الهی میرسد. این مستی، با شراب عشق و جذبهی الهی حاصل شده و مقدمهای برای فنا و بقا در حق است.
✔ مستی عرفانی، راهی برای خروج از محدودیتهای دنیا و رسیدن به حقیقت مطلق است.
✔ در این مستی، عاشق به نقطهای میرسد که فقط معشوق را میبیند و در نور حقیقت محو میشود.
مولانا:
"بیا ساقی آن می که حال آورد
کرامت فزاید، کمال آورد"
پس، مستی عشق در عرفان نه تنها نشانهی غفلت نیست، بلکه اوج بیداری است.
تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی
- ۰۳/۱۱/۱۳