رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

 

باسمه تعالی
دریای توحید
هر قطره که از بحر جدا می‌گردد
سرگشته و حیران و فنا می‌گردد
با موج برو، ز خود رها شو، دریاب
هر کس که یکی شد، بقا می گردد

 

باسمه تعالی

دریای توحید

مصراع اول: "هر قطره که از بحر جدا می‌گردد"

  • این مصراع به استفاده از استعاره دریا و قطره اشاره دارد.
  • دریا نماد توحید و حق مطلق است و قطره نماد انسان یا هر موجودی که از اصل خویش دور می‌شود.
  • جدا شدن قطره از دریا به معنای فاصله گرفتن از حقیقت و ورود به جهان کثرت و محدودیت است.

مصراع دوم: "سرگشته و حیران و فنا می‌گردد"

  • پس از جدایی، قطره سرگردان و بی‌قرار می‌شود، که نمادی از حیرت و سرگشتگی انسان در عالم ماده است.
  • این سرگردانی، اشاره‌ای به مفهوم غربت انسان در دنیا دارد، همان‌گونه که مولانا می‌گوید:
    "بشنو از نی چون حکایت می‌کند / از جدایی‌ها شکایت می‌کند"
  • در نهایت، اگر این جدایی ادامه یابد، قطره می‌خشکد و از بین می‌رود، یعنی انسانی که از حقیقت فاصله بگیرد، دچار فنا و نابودی می‌شود.

مصراع سوم: "با موج برو، ز خود رها شو، دریاب"

  • این مصراع دعوتی است به تسلیم در برابر حق و حرکت با جریان حقیقت.
  • موج می‌تواند نمادی از هدایت الهی، سلوک عرفانی یا اراده‌ی الهی باشد.
  • «ز خود رها شو» یعنی ترک نفس و خودبینی، که یکی از اصول اساسی عرفان است.
  • «دریاب» نیز اشاره به کشف حقیقت از طریق فنا و تسلیم دارد.

مصراع چهارم: "هر کس که یکی شد، بقا می‌گردد"

  • «یکی شدن» اشاره به وحدت وجود و فنا فی الله دارد؛ یعنی کسی که از خودی رها شود و در حقیقت الهی محو گردد، به بقای حقیقی دست می‌یابد.
  • در عرفان، فنا مقدمه‌ی بقا است: "فنا فی الله و بقا بالله".
  • این مصراع پاسخی است به مصراع دوم:
    • اگر انسان از دریا جدا بماند، فنا می‌شود.
    • اما اگر دوباره به دریا بپیوندد، به بقا می‌رسد.

جمع‌بندی

این شعر به‌طور خلاصه سیر عرفانی انسان را از جدایی و حیرانی تا سلوک و رسیدن به بقا بیان می‌کند. در ابتدا، فرد از حقیقت دور می‌شود، اما اگر خود را رها کند و با موج همراه شود، به وحدت می‌رسد و جاودانه می‌شود.

دریای توحید در عرفان: رمز بی‌کرانگی حقیقت وحدت

دریای توحید یکی از اصطلاحات و تمثیل‌های عمیق در عرفان است که نشان‌دهنده‌ی گستردگی و ژرفای حقیقت یگانگی الهی می‌باشد. در عرفان اسلامی، این اصطلاح به معنای غرق شدن در وحدت مطلق حق، از بین بردن حجاب‌های کثرت، و رسیدن به مقام فنا فی الله و بقا بالله است. این مفهوم، اشاره به سفر عرفانی دارد که در آن سالک از خودی و هرگونه دوگانگی عبور کرده و به حقیقت وحدت وجود دست می‌یابد.


۱. مفهوم دریای توحید در عرفان

دریا در متون عرفانی نمادی از حقیقت مطلق، بی‌کرانگی، و گستردگی ذات الهی است. همان‌طور که دریا نهایتی ندارد، توحید حقیقی نیز بی‌نهایت است و دست‌یافتن به آن مستلزم عبور از تمامی مراتب وجود و رسیدن به یگانگی مطلق است.

  • بی‌کرانگی و وسعت حقیقت وحدت: همچنان که دریا حد و مرز مشخصی ندارد، حقیقت یکتایی خداوند نیز بی‌نهایت است و قابل درک به‌صورت محدود نیست.
  • غرق شدن در وحدت: در دریای توحید، فرد باید از خود بگذرد، هویت فردی را محو کند و تنها در وحدت محض باقی بماند.
  • حقیقتی فراتر از الفاظ: توحید در سطح کلامی و فکری محدود نیست، بلکه تجربه‌ای شهودی است که تنها از طریق سیر و سلوک عرفانی حاصل می‌شود.

۲. مراتب دریای توحید

در عرفان، دریای توحید مراحلی دارد که هر عارف در مسیر سیر و سلوک خود، این مراحل را طی می‌کند:

الف) توحید افعالی

این مرحله به این معناست که تمامی افعال و پدیده‌های عالم از خداوند نشأت می‌گیرند و هیچ موجودی به‌تنهایی دارای تأثیر مستقل نیست. هر حرکتی، هر فعل و هر حادثه‌ای در جهان، تنها تجلی فعل خداوند است.

ب) توحید صفاتی

در این مرحله، سالک درک می‌کند که صفات الهی (قدرت، علم، حیات و ...) جدا از ذات خداوند نیستند، بلکه عین ذات او هستند. یعنی خداوند نه‌تنها واحد است، بلکه یگانگی او در تمامی صفات نیز وجود دارد.

ج) توحید ذاتی

این مرتبه، اوج درک توحید است که در آن عارف درک می‌کند که هیچ موجودی در برابر ذات حق استقلال ندارد. در این حالت، او تمام هستی را ناپایدار و محو در وجود واحد الهی می‌بیند. این همان مقام فنا فی الله است که در آن، عارف از «خود» تهی شده و تنها حق را مشاهده می‌کند.

د) توحید شهودی (وحدت وجود)

در این مرتبه که بالاترین مقام توحید در عرفان است، سالک در می‌یابد که در حقیقت، جز خدا هیچ چیز وجود ندارد. جهان و تمام مخلوقات، صرفاً تجلیات حق‌اند، نه اینکه هستی مستقلی داشته باشند. این دیدگاه، که از آن به وحدت وجود تعبیر می‌شود، از اصول محوری عرفان نظری است که بزرگانی چون ابن عربی، مولانا و عطار بر آن تأکید داشته‌اند.


۳. استعاره‌های عرفانی درباره دریای توحید

الف) دریا و قطره

یکی از مشهورترین تمثیل‌های عرفانی درباره توحید، تمثیل قطره و دریاست. در این تمثیل، انسان مانند قطره‌ای از آب است که اگر به دریا بپیوندد، دیگر هویت مستقل خود را از دست می‌دهد و جزئی از بی‌کرانگی دریا می‌شود. این همان مفهوم فنا در عرفان است:

«چون قطره در افتد به دریا، نماند / چو عاشق در افتد به یکتا، نماند»

ب) موج و دریا

عرفای بزرگی همچون ابن عربی و مولانا جهان هستی را به موج‌های دریا تشبیه کرده‌اند. امواج ممکن است ظاهر شوند و از بین بروند، اما در حقیقت چیزی جز همان دریا نیستند. این تمثیل نشان می‌دهد که تمام کثرات جهان، در واقع چیزی جز تجلیات ذات واحد الهی نیستند:

«این موج‌های بحر حق‌اند ای پسر! / گر موج نباشد، نبود بحر اثر» (مولانا)

ج) غرق شدن در دریا

عارف باید خود را در دریای توحید غرق کند تا به حقیقت وحدت برسد. در اینجا، غرق شدن به معنای از دست دادن «منیت» و خودی است. مولانا در این‌باره می‌گوید:

«چون که در دریا شدی، ترک سر و پا کن، که آنجا / سر نگون گردد هر آن کس کو در او شد پای‌دار»


۴. فنا و بقا در دریای توحید

مفهوم دریای توحید به شدت با دو مقام عرفانی فنا فی الله و بقا بالله پیوند خورده است:

  • فنا فی الله: در این مقام، عارف به حدی در دریای توحید غرق می‌شود که تمام هستی را محو در حق می‌بیند و هیچ دوگانگی میان خود و حق احساس نمی‌کند.
  • بقا بالله: پس از فنا، عارف به مرحله‌ای می‌رسد که وجود او به حقیقت الهی باقی می‌ماند. در این مقام، او دیگر در مقام انسانی محدود نیست، بلکه آیینه‌ی تجلی حق شده است.

مولانا این دو مقام را چنین بیان می‌کند:

«در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن / شرط اول قدم آن است که مجنون باشی»


۵. نتیجه‌گیری: راز دریای توحید

دریای توحید در عرفان، نهایت سفر روحانی سالک است که در آن از تمامی کثرات عبور کرده و به وحدت مطلق می‌رسد. این مفهوم نه‌تنها نشان‌دهنده‌ی بی‌کرانگی یگانگی الهی است، بلکه بیانگر سفری است که در آن، انسان از خودی و وابستگی‌های دنیوی رها شده و به حقیقت مطلق، یعنی خداوند، می‌رسد.

در نهایت، دریای توحید همان حقیقتی است که در آن "من و تو" دیگر معنا ندارد و تنها اوست که باقی می‌ماند:

«چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من» (مولانا)

  • ۰۳/۱۱/۱۲
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی