باسمه تعالی
مجموعه رباعیات دیدار یار(۲)
دیدار یار (۱۱)
بر ظلمت شب، چراغ دیده
در سایه عشقت، آرمیده
دوری ز تو، آتش دلافروز
اما به امید حق، تپیده
دیدار یار (۱۲)
این سوز، حدیث اشک و آهم
هر لحظه تویی امید و خواهم
باشد به صفای عشق پاکت
این عاشق خسته را پناهم
دیدار یار(۱۳)
با اشک، صفای دل مهیّا
از باغ امید، گل به دنیا
دیدار رخت، بهار جان است
بشنو سخن دل و تمنّا
باسمه تعالی
دیدار یار (۱۴)
با اشک، گشوده راز دل را
با مهر تو گشته دل شکوفا
این دل به امید شوق رویت
بشنو ز حدیث آه و نجوا
باسمه تعالی
دیدار یار(۱۵)
از نور نگاه، دل شکیبا
از لطف تو گل دهد تمنا
با اشک، چراغ دل فروزان
در سایه عشق، دل مصفا
باسمه تعالی
دیدار یار(۱۶)
با اشک، صفای جان نمایان
در هجر تو گشته ام پریشان
از شوق تو جان به لب رسیده
آتش به دلم شده فروزان
دیدار یار (۱۷)
هر دم دل ما تو را امید است
پایان شب سیه سفید است
این دل به امید شوق رویت
فردای سفر، تو را نوید است
دیدار یار(۱۸)
با اشک، طراوت است دل را
با یاد تو سبز، دل به دریا
بنگر به نوای دلشکسته
فریاد دلم به آسمان ها
دیدار یار(۱۹)
با اشک، ز درد گشته غوغا
در جلوه مهر، دل شکوفا
باشد به صفای عشق پاکت
گردد دل ما ز عشق سودا
باسمه تعالی
دیدار یار (۲۰)
این دل ز فراق، ماجرا داشت
از دوری یار، خود عزا داشت
بشنو ز حدیث آه و جانم
همواره مرا غم و دغا داشت
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۳/۱۰/۱۶