رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

باسمه تعالی

شرحی بر رباعیات دکتر علی رجالی

مکارم اخلاق

جلد سوم

فهرست مطالب

فصل اول

دیدار یار

۱.دیدار یار(۱)

۲.دیدار یار(۲)

۳.واژه های عرفان(۱)

۴.واژه های عرفان(۲)

۵.واژه های عرفان(۳)

بخش اول

دیدار یار(قسمت اول)

 

مجموعه رباعیات "دیدار یار" اثر دکتر علی رجالی، سرشار از احساسات ناب عاشقانه و عرفانی است. هر رباعی گواهی بر شور، اشتیاق، و درد دوری از معشوق (که در برخی موارد می‌تواند اشاره به عشق الهی داشته باشد) است. در ادامه به توضیح و شرحی مختصر از این اشعار می‌پردازیم:


---

دیدار یار (۱)

شرح:
در این رباعی، شاعر به یک تجربه عرفانی اشاره می‌کند. "سفر از زمین به سما" تمثیلی از تعالی روحی و رهایی از قیدهای دنیوی است. اشک به‌مانند شهاب نشان‌دهنده شدت درد و اشتیاق شاعر است که در فضا گم می‌شود و نهایتاً به خدای عشق پناه می‌برد.


---

دیدار یار (۲)

شرح:
در اینجا شاعر درد عشق را ستوده و آن را منشأ تحول درونی دانسته است. "پایان ره غم است دیدار" نوید وصال است که از همه سختی‌ها شیرین‌تر است. عشق و رضا به یار نشان‌دهنده یک تسلیم عاشقانه است.


---

دیدار یار (۳)

شرح:
این رباعی از فراق معشوق سخن می‌گوید. دل بی‌قرار شاعر در تاریکی شب، یار را صدا می‌زند. او با شبیه‌سازی حال خود به فنا، نهایت اشتیاق و دلدادگی‌اش را نشان می‌دهد.


---

دیدار یار (۴)

شرح:
یاد معشوق دل را از صفا پر کرده و اشک زلال دیدار، نمادی از پاکی و خلوص است. گریه‌های شاعر در فراق یار، شدت دلبستگی و عشق او را به تصویر می‌کشد.


---

دیدار یار (۵)

شرح:
در این رباعی، شاعر از ماجراهای سوز درون و دردهایی که او را به رحمت و رضا رسانده‌اند سخن می‌گوید. غم‌های جهان او را به سوی نگاه لطف یار و نهایتاً آرامش و رضایت سوق داده‌اند.


---

دیدار یار (۶)

شرح:
شاعر عشق را شام زندگی‌اش می‌داند که با نور و صفا پر کرده است. هر ناله عاشقانه، آتش شوق و سوز درونی شاعر را نشان می‌دهد، و این عشق همواره او را متحول می‌کند.


---

دیدار یار (۷)

شرح:
این رباعی بر درد بی‌دوا و بی‌تابی عاشق در دوری از یار تأکید دارد. دل شاعر همچون موجی ناآرام است که بر صخره‌های غم کوبیده می‌شود. این تصویرسازی از شدت بی‌قراری و عشق عمیق حکایت دارد.


---

دیدار یار (۸)

شرح:
در اینجا عشق، تمام وجود شاعر را فراگرفته و او را به فنا رسانده است. صدای عاشقانه او، همه جا را پر کرده و در هر لحظه یاد خداوند را همراه دارد. این رباعی تبلور عشق پاک و بی‌نهایت به معشوق است.


---

دیدار یار (۹)

شرح:
دل شاعر همچون آینه‌ای با عشق معشوق جلا یافته است. عشق ازلی، او را فدای خود کرده و دوری از یار دل او را به سختی‌ها و بلاهای عاشقانه کشانده است.


---

دیدار یار (۱۰)

شرح:
در این رباعی، یاد یار منبع آرامش و صفای دل شاعر است. امید به وصال و نگاه عاشقانه به شب‌های تاریک، شاعر را از غصه‌ها آزاد کرده و قلب او را به امید روشن کرده است.


بخش دوم

دیدار یار(قسمت دوم)

 

این اشعار با زبانی ساده و دلنشین، عشق عرفانی و بی‌پایان شاعر را بازگو می‌کنند. تصاویر و تمثیل‌های ارائه‌شده در هر رباعی، نشان‌دهنده عمق احساسات و نگاه شاعر به عشق به‌عنوان عاملی الهی و متعالی است.

 


---

دیدار یار (۱)

بر ظلمت شب، چراغ دیده
در سایه‌ عشقت، آرمیده
دوری ز تو، آتش دل‌افروز
اما به امید حق، تپیده

شرح:

این رباعی روایتگر امید در دل تاریکی است. شاعر با عشقی که در دل دارد، چراغی بر ظلمت شب روشن می‌کند. سایه عشق یار، آرامشی است که او را از رنج دوری یار می‌رهاند، اما در همین حال، آتش عشق در وجودش شعله‌ور است و دلش به امید وصال می‌تپد.


---

دیدار یار (۲)

این سوز، حدیث اشک و آهم
هر لحظه تویی امید و خواهم
باشد به صفای عشق پاکت
این عاشق خسته را پناهم

شرح:

شاعر سوز عشق خود را در اشک‌ها و آه‌هایش نمایان می‌کند. او معشوق را تنها امید و خواسته دل خویش می‌داند. عشق پاک معشوق را همچون پناهگاهی می‌بیند که او را از خستگی‌ها و رنج‌های زندگی می‌رهاند.


---

دیدار یار (۳)

با اشک، صفای دل مهیّا
از باغ امید، گل به دنیا
دیدار رخت، بهار جان است
بشنو سخن دل و تمنّا

شرح:

این رباعی از اشکی می‌گوید که صفای دل را به ارمغان می‌آورد. امید به دیدار معشوق، همچون گلی تازه در دل شاعر شکوفا می‌شود. او دیدار یار را چون بهاری برای جان خود می‌بیند و از یار می‌خواهد که سخن دل و تمنای عاشقانه‌اش را بشنود.


---

دیدار یار (۴)

با اشک، گشوده راز دل را
با مهر تو گشته دل شکوفا
این دل به امید شوق رویت
بشنو ز حدیث آه و نجوا

شرح:

در این رباعی، اشک وسیله‌ای برای گشودن رازهای دل شاعر است. مهر یار، دل او را به شکوفایی رسانده و امید به دیدار معشوق، دل شاعر را زنده نگه داشته است. شاعر از معشوق می‌خواهد که نجواهای عاشقانه و آه‌های سوزان او را بشنود.


---

دیدار یار (۵)

از نور نگاه، دل شکیبا
از لطف تو گل دهد تمنا
با اشک، چراغ دل فروزان
در سایه عشق، دل مصفا

شرح:

نور نگاه معشوق، شکیبایی را به دل شاعر هدیه داده و لطف او، تمناهای دل شاعر را زنده کرده است. اشک‌های شاعر، چراغی است که دل او را روشن و گرم نگاه می‌دارد و عشق یار، دل او را از هر گونه کدورتی پاک کرده است.


---

دیدار یار (۶)

با اشک، صفای جان نمایان
در هجر تو گشته‌ام پریشان
از شوق تو جان به لب رسیده
آتش به دلم شده فروزان

شرح:

در این رباعی, هجران یار را به تصویر می‌کشد. اشک‌های شاعر، صفای جان او را نمایان می‌کنند، اما دوری از یار، او را به پریشانی کشانده است. شوق دیدار معشوق، شاعر را تا سر حد جان به لب شدن برده و عشق او، دلش را چون آتشی فروزان شعله‌ور کرده است.


---

دیدار یار (۷)

هر دم دل ما تو را امید است
پایان شب سیه سفید است
این دل به امید شوق رویت
فردای سفر، تو را نوید است

شرح:

این رباعی پیام‌آور امید است. شاعر دل خود را همواره امیدوار به یار می‌بیند و پایان تاریکی و غم فراق را روشنایی و وصال معرفی می‌کند. امید به دیدار یار، دل او را در مسیر دشوار عشق زنده نگه داشته و به آینده‌ای روشن بشارت می‌دهد.


---

دیدار یار (۸)

با اشک، طراوت است دل را
با یاد تو سبز، دل به دریا
بنگر به نوای دل‌شکسته
فریاد دلم به آسمان‌ها

شرح:

اشک‌های شاعر، دل او را طراوت و تازگی بخشیده‌اند و یاد معشوق، دلش را به وسعت و آرامش دریا رسانده است. او از نوای دل‌شکسته و فریادهای عاشقانه‌اش سخن می‌گوید که به آسمان‌ها اوج گرفته و شکایت از فراق یار دارد.


---

دیدار یار (۹)

با اشک، ز درد گشته غوغا
در جلوه مهر، دل شکوفا
باشد به صفای عشق پاکت
گردیده دل ما ز عشق سودا

شرح:

شاعر در این رباعی، از اشک‌های خود می‌گوید که غوغای دلش را از درد عشق به نمایش گذاشته‌اند. مهر و محبت یار، دل او را به شکوفایی رسانده و عشق پاک معشوق، دل شاعر را سرشار از شیدایی و دلدادگی کرده است.


---

دیدار یار (۱۰)

این دل ز فراق، ماجرا داشت
از دوری یار، خود عزا داشت
بشنو ز حدیث آه و جانم
همواره مرا غم و دغا داشت

شرح:

در این رباعی، شاعر دل خود را به گواهی می‌گیرد که از فراق یار پر از حکایت‌های تلخ است. او دوری از معشوق را به سوگواری تشبیه کرده و از معشوق می‌خواهد حدیث آه و سوز جان او را بشنود. شاعر بیان می‌کند که دلش در این مسیر همواره درگیر غم و ریاکاری‌های جهان بوده است.

 

بخش سوم

عرفان(۱)

 

مجموعه رباعیات واژه‌های عرفانی (۱)
سروده‌ی دکتر علی رجالی

این مجموعه از رباعیات، مفاهیم عرفانی و اخلاقی همچون "نفس"، "هوای نفس"، "نفس اماره"، "نفس لوامه"، "نفس مطمئنه"، "فنا"، "بقا"، "وصل"، "هجران"، و "عشق" را در قالب اشعاری روان و آموزنده بیان می‌کند. در ادامه، شرح مختصری برای هر رباعی آورده شده است:


---

نفس

نفس است که دائم به خطا می‌خواند،
ما را به گناه یا بلا می‌خواند
این دشمن پنهان که نهان جا دارد،
هر لحظه مرا سوی فنا می‌خواند.

شرح:
در این رباعی، شاعر از نفس به عنوان دشمن پنهان یاد می‌کند که همواره انسان را به سمت خطا، گناه و فنا می‌کشاند. این بیان، ریشه در آموزه‌های اخلاقی و عرفانی دارد که نفس را یکی از موانع اصلی سیر و سلوک می‌دانند.


---

هوای نفس

به هر دم که دل در هوس گم شود
ز باغ حقیقت، بسی غم شود
رهی سوی تقوا برو، با خرد
که قرب خدا نور و همدم شود

شرح:
این رباعی به تأثیرات مخرب هوای نفس بر دل و عقل اشاره می‌کند. شاعر توصیه می‌کند که با تقوا و خرد، می‌توان از هوس‌های نفسانی گذر کرد و به قرب الهی رسید، جایی که نور خدا مایه آرامش و همراه انسان است.


---

نفس اماره

نفس اماره کند دل را تباه
جان و دل گردد اسیر و بی‌پناه
نور ایمان را ز دل بیرون برد
وسوسه دام شیاطین در گناه

شرح:
نفس اماره به عنوان یکی از مراحل پایین نفس، انسان را به بدی و گناه سوق می‌دهد. در این رباعی، شاعر نقش مخرب وسوسه‌ها و تأثیر آن بر ایمان را توصیف کرده و نفس اماره را ریشه اسارت جان و دل معرفی می‌کند.


---

نفس لوامه

نفس لوامه کند دل سرزنش
می‌کند دل را ملامت از منش
توبه باشد چاره‌ساز و بندگی
هر گناهی را به توبه واکنش

شرح:
نفس لوامه، مرحله‌ای است که انسان پس از خطا خود را سرزنش می‌کند. شاعر این نفس را ابزاری برای بازگشت به بندگی و توبه دانسته است که انسان را از گناه به سوی اصلاح می‌کشاند.


---

نفس مطمئنه

نفسی که بود ز نور یزدان و یقین
هر کار بشر بود ز اخلاص، ز دین
گویند که نفس مطمئنه است، تمام
در راه حقیقت است، آرام و متین

شرح:
نفس مطمئنه، مرحله کمال نفس انسانی است که در آن آرامش و یقین جایگزین شک و وسوسه می‌شود. شاعر این مرحله را نشان اخلاص و ایمان حقیقی می‌داند که انسان را به راه حقیقت می‌رساند.


---

فنا

در وادی عشق، دل فنا خواهد شد
هر ذره ز جان، پر صفا خواهد شد
چون هیچ شدم، حقیقتش رخ بنمود
وصلت ره حق، دلربا خواهد شد

شرح:
این رباعی به مفهوم عرفانی "فنا" می‌پردازد؛ حالتی که انسان در عشق الهی از خود بی‌خود می‌شود و به حقیقت می‌رسد. شاعر، فنا را مرحله‌ای از صفا و رسیدن به وصال حق می‌داند.


---

بقا

آن دم که ز خود گذشتم و گم گشتم
در ذات خدا محو و همدم گشتم
فانی شدم از خویش، بقا شد جانم
در پرتوِ ذات تو فراهم گشتم

شرح:
در ادامه مفهوم فنا، بقا حالتی است که انسان پس از محو شدن در ذات الهی، به جاودانگی دست می‌یابد. شاعر این مرحله را اوج بندگی و نزدیکی به خداوند معرفی می‌کند.


---

وصل

ای نور وصال تو چراغ دینم
عطرت به دلم ز غم دهد تسکینم
دل می‌طلبد که بنگرم روی و جمال
ای جان جهان و شادی دیرینم

شرح:
وصال در این رباعی به عنوان نهایت عشق و عرفان مطرح شده است. شاعر با زبانی عاطفی از اشتیاق به دیدار و جمال الهی سخن می‌گوید که موجب تسکین و شادی دل می‌شود.


---

هجران

از درد جدایی تو با جان چه کنم؟
وز هجر تو با شام و شبستان چه کنم؟
اشکم ز غمت چون که روان است به دل،
بی نور رُخت به این خروشان چه کنم؟

شرح:
هجران، نقطه مقابل وصال است که در آن شاعر از درد فراق الهی و تاریکی دل بی‌نور حق گلایه می‌کند. این رباعی حسرت و اندوه انسان عاشق در دوری از معشوق الهی را به زیبایی به تصویر می‌کشد.


---

عشق

دل در دل شب، به یاد تو بیدار است
در هر نفسی، یاد خدا در کار است
شوقی که بود در دل ما، آن عشق است
عشق است که در جان و جهان اسرار است

شرح:
عشق، نقطه اوج تجربه عرفانی است. شاعر عشق را به عنوان شوقی ابدی و پر از اسرار در جان و جهان می‌داند که همه چیز را به خداوند متصل می‌کند.


---

نتیجه‌گیری:
این مجموعه، با بهره‌گیری از واژه‌های عمیق عرفانی و مفاهیم معنوی، سفری از نفس تا عشق را به تصویر می‌کشد. زبان روان و مفاهیم الهی این رباعیات، ارزش معنوی و تربیتی والایی به آن بخشیده است.

مجموعه رباعیات واژه‌های عرفانی به همراه شرح:


---

طریقت

طریقت، سفر در درون دل است
که بیرون دل، وهم و بی‌حاصل است.
طریقت، ره عاشقان در سلوک
مسیرش، مسیر دل و سائل است.

شرح:
طریقت راهی درونی و عاشقانه برای یافتن حقیقت است. شاعر بیان می‌کند که جستجوی بیرونی تنها وهم و بی‌ثمر است و باید این مسیر را در دل پیمود. دل، جایگاه معرفت و عشق الهی است و سالک در این راه باید از درون خویش عبور کند.


---

حقیقت

حقیقت در دل پاک است تابان
بسوزاند دل و جان را چه آسان
بود ذات خدا و جود مطلق
تجلی کرده در قلب و درخشان

شرح:
حقیقت در این رباعی، نوری است که در دل پاک می‌تابد و وجود انسان را دگرگون می‌کند. شاعر حقیقت را ذات خداوند و جود مطلق می‌داند که در قلب عاشقان متجلی می‌شود.


---

شریعت

شریعت نشان از حقیقت دهد
به ما راه ایمان و عزت دهد
مسیرش به سوی وصال است و نور
ره روشنایی و حکمت دهد

شرح:
شریعت به عنوان راهنمایی به سوی حقیقت معرفی شده است. این مسیر، انسان را به ایمان، عزت و حکمت می‌رساند و به نور و وصال الهی ختم می‌شود. شریعت ابزاری است که راه روشنایی را به سالکان نشان می‌دهد.


---

سکر

به سُکرِ خرد، جان به پرواز شد
ز رازِ جهان، دل به اعجاز شد
که در وادیِ عشق، آن بی‌کران
به هر لحظه در عمقِ، یک راز شد

شرح:
حالت سُکر، جذبه‌ای معنوی است که در آن جان انسان به اوج پرواز می‌رسد و دل با رازهای بی‌پایان عشق آشنا می‌شود. این حالت از وادی عشق ناشی می‌شود و هر لحظه آن، آکنده از راز و اعجاز است.


---

صحوت

خورشید حقیقت از درون می‌گردد
دل در غم و جهل، بی‌سخون می‌گردد
صحوت به درون آمد و آگاه شدم،
در خواب جهان چو سایه‌گون می‌گردد

شرح:
صحوت به بیداری دل از خواب غفلت اشاره دارد. شاعر بیان می‌کند که با آمدن آگاهی، دل از جهل و تاریکی رها می‌شود و حقیقت مانند خورشیدی در درون می‌درخشد. در این حالت، جهان مادی همچون سایه‌ای کم‌رنگ جلوه می‌کند.


---

کشف

هر دل که به جستجوی حق گام نهد
نور ازلی به جان و فرجام نهد
دل کشف کند نور خداوند وجود
از شربت عشق، در دلش کام نهد

شرح:
کشف به تلاش دل در جستجوی نور الهی اشاره دارد. شاعر می‌گوید کسی که در این مسیر گام بردارد، به نور ازلی دست می‌یابد و دل او از شربت عشق الهی سیراب می‌شود.


---

مشاهده

با چشم یقین و دل به اطراف نگر
در عمق وجود، نور یزدان بنگر
با چشم دلت مشاهده می‌گردد
آنچه نتوان دید، ز دیده در سر

شرح:
مشاهده با چشم دل و یقین انجام می‌شود. شاعر تأکید دارد که با نگریستن به عمق وجود، نور الهی را می‌توان یافت. این بینش فراتر از نگاه ظاهری است و دل انسان را به حقیقت می‌رساند.


---

محبت

محبت شعله‌ای از نور جانان
بود سرچشمه‌ی اسرار پنهان
هر آن کس پا نهد در وادی عشق
شود روشن دلش از نور یزدان

شرح:
محبت به عنوان شعله‌ای از نور الهی معرفی شده است که دل عاشق را روشن می‌کند و او را به سرمنزل عشق الهی می‌رساند.


---

نور

این جهان با نور حق با ارزش است
کی جهان بی اذن او در گردش است
هستی و عالم، تجلی خداست
نور یزدان عامل هر چرخش است

شرح:
نور در این رباعی عامل ارزشمندی جهان معرفی شده است. شاعر بیان می‌کند که تمام هستی و گردش عالم، تجلی نور الهی است و بدون این نور، جهان هیچ معنا و حرکتی ندارد.


---

ظلمت

در ظلمت دل، ز آتش دل گویم
تنهاست خدا منجی و حق جویم
در تاری شب، دیده‌ها کور شود
راهی نبود، جز ره حق، بر رویم

شرح:
ظلمت به تاریکی دل و جهل انسان اشاره دارد. شاعر می‌گوید که تنها راه نجات از این تاریکی، نور خداوند و پیروی از حق است. در شب ظلمانی جهل، دیدگان انسان ناتوان است و تنها نور حق راهنمای او خواهد بود.


بخش سوم

واژه های عرفانی(۳)

مجموعه رباعیات واژه‌های عرفانی (۳)


---

۱. تجلی

از نبی تا حضرت صاحب زمان
جملگی باشند انواری گران
شد تجلی نور یزدان، منعکس
در ولایت، در نبی و کهکشان

شرح:
این رباعی به تجلی نور الهی در میان انبیاء و امامان اشاره دارد. در آن، پیامبران و امامان همچون انوار الهی هستند که تجلی یافته و حقیقت یزدان در آنها منعکس شده است. از حضرت محمد (ص) تا حضرت صاحب‌الزمان (عج)، همه در این مجموعه‌ی نورانی قرار دارند. این نور الهی در عالم امکان، هم در «ولایت» (که نشان‌دهنده‌ی راهنمایی‌ و هدایت است) و هم در فضای وسیع‌تر «کهکشان»، به‌طور فراگیر و متعالی منعکس می‌شود.


---

۲. قلب

خداوندا، در این شب‌های قرآن
ببخشا جرم ما، عصیان و نسیان
کتاب معرفت، سرچشمه‌ی نور
بتابان نور خود بر قلب انسان

شرح:
این رباعی به قلب انسان و ارتباط آن با نور الهی اشاره دارد. در شب‌های قرآن، زمانی که انسان‌ها در جست‌وجوی حقیقت هستند، از خداوند می‌خواهند که گناهانشان را ببخشد و دل‌هایشان را از نسیان و عصیان پاک کند. کتاب معرفت، که قرآن است، سرچشمه‌ی نور است که باید بر قلب انسان‌ها تابیده و آن‌ها را به نور و حقیقت هدایت کند.


---

۳. ذکر

ذکر ما چون زمزمه با دلرباست
ذکر قلبی، در خفا و بی صداست
ذکر دیگر، در عمل آید پدید
یاد حق، ذکری فراتر از نداست

شرح:
در این رباعی به انواع ذکر اشاره شده است. ذکر می‌تواند در دل انسان باشد که در سکوت و درونی‌ترین لایه‌های وجودش جریان پیدا می‌کند. ذکر قلبی، که به‌طور مخفیانه و بی‌صدا در دل جریان می‌یابد، یکی از بالاترین انواع ذکر است. ذکر عملی نیز در عمل و در رفتار انسان تجلی پیدا می‌کند. در نهایت، یاد حق که از جنس حقیقت است، در هر دو نوع ذکر، از گفتار و عمل، به‌مراتب بالاتر و فراتر از هر ندا و کلامی است.


---

۴. مراقبه

در خلوت دل، مراقبه راهی ناب
دوری ز جهان پر گهر، فتحی باب
در ذکر و سکوت، دل شود نورانی
بی نور خدا، در غمی، در گرداب

شرح:
مراقبه در این رباعی به‌عنوان یک روش معنوی و باطنی برای دستیابی به حقیقت و نور الهی معرفی شده است. انسان باید از دنیای پر زرق و برق دوری کرده و در خلوت دل خود به مراقبه بپردازد. این مراقبه به انسان اجازه می‌دهد که در سکوت و ذکر، دلش نورانی شود و از نور خدا بهره‌مند گردد. در غیر این صورت، اگر انسان از این نور محروم باشد، در گرداب‌های غم و ناامیدی گرفتار می‌شود.


---

۵. توحید

در وجود و فطرتِ انسان، خداست
نورِ او در جان و دل‌ها، رهنماست
گر بپرسی، اهلِ گیتی رازِ آن
هر کسی گوید جهان از کبریاست

شرح:
این رباعی به توحید و حضور خداوند در درون انسان اشاره دارد. خداوند در فطرت هر انسان قرار دارد و نور الهی همواره رهنمای انسان‌هاست. اگر از هر کسی درباره‌ی راز هستی و خلقت بپرسیم، همه به یک پاسخ می‌رسند: «جهان از کبریاست»، یعنی تمام هستی و عالم در دست خداوند است و همه‌ی موجودات از نور او نشئت می‌گیرند.


---

۶. سلوک

گر اهل سلوکی و نیایش با «هو»
بسیار مخور، راز مگو، نیکو گو
با اهل دل و اهل قلم، هم ره شو
تا فکر و عمل شود به راهی یکسو

شرح:
در این رباعی به اهمیت سلوک و مسیر معنوی پرداخته شده است. اهل سلوک باید در نیایش با خداوند در دل و جان خود تجلی پیدا کنند و از افشای رازهای خود اجتناب کنند. بهتر است که در این مسیر با اهل دل و اهل علم هم‌راه شوند تا فکر و عمل آنان در یک راستا قرار گیرد و انسان در مسیر صحیح سلوک پیش برود.


---

۷. بی‌خود از خود

عشق یعنی بهر حق، قربان شدن
بی خود از خود گشتن و حیران شدن
منتظر باشی که فرمانی رسد
در ره حق، عاشق جانان شدن

شرح:
این رباعی به معنای فانی شدن در عشق الهی اشاره دارد. عشق به خداوند به‌گونه‌ای است که انسان باید خود را فدای او کند و از خود بگذرد. در این مسیر، انسان باید منتظر فرمان الهی باشد و در ره حق، به‌صورت عاشق و حیران در پی معشوق (خداوند) حرکت کند.


---

۸. جمع

در جمع وجود، هر چه بینیم یکی‌ست
در جلوه‌ی او، هر چه جوییم یکی‌ست
جز ذات خدا، کسی نمانَد باقی
جمع همه در اوست و گوییم یکی‌ست

شرح:
این رباعی به جمع و وحدت الهی اشاره دارد. همه‌ی موجودات در حقیقت یکی هستند و در جلوه‌ی خداوند، همه‌ی آن‌ها تجلی یافته‌اند. در واقع، تنها ذات خداوند است که باقی می‌ماند و هرچه در عالم مشاهده می‌شود، در نهایت به او باز می‌گردد و در او جمع می‌شود.


---

۹. فرقت

آن کس که ز وحدت خبری می گوید
از جمع حقیقت نظری می گوید
هر کس که ز فرقت سخنی را گوید
از درد جدایی خطری می‌گوید

شرح:
این رباعی به تضاد میان وحدت و فرقت اشاره دارد. کسانی که از وحدت سخن می‌گویند، در واقع به حقیقت و جمع وجود اشاره دارند. اما کسانی که از فرقت یا جدایی سخن می‌گویند، از درد و عذاب جدایی از حقیقت و خداوند حرف می‌زنند.


---

۱۰. عارف

عارفان غرق حق و هم راز گشت
جستجوی عشق حق آغاز گشت
غرق در دریا شدند با ذکر «هو»
دل به معشوق ابد طناز گشت

شرح:
در این رباعی، عارفان در جست‌وجوی حقیقت و عشق الهی غرق شده‌اند. ذکر «هو» که به معنای یاد خداوند است، در درون آنان جاری است و دلشان در وصال معشوق ابدی (خداوند) طناز و خوشنود می‌شود. در این شعر، مسیر عروج معنوی عارفان به‌طور زیبایی تصویر شده است.


---

سراینده:
دکتر علی رجالی

 

 

 

 

 

  • ۰۳/۱۰/۱۶
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی