رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

رسالت

به سایت شخصی اینجانب مراجعه شود
alirejali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

دیدار یار(1)

بایمه تعالی

دیدار یار

عشقت به دلم چه ها که نا کرد

از دوری تو، جگر چه ها کرد

هر لحظه به یاد تو بسوزم

با نفس دنی و دون وداع کرد

دم‌دم به خدا خدا کند دل
از درد تو او چه مبتلا کرد

بی تاب تو شد دلم رفیقا

در نیمه ی شب تو را صداکرد

ای یار، تویی صفای قلبم
دوری تو دل ز غم رها کرد

در سایه لطف و مهر رویت
این عاشق جان ز خود فنا کرد

هر صبح به شوق تو بخوانم
نامی که دلم به عشق ادا کرد

زین بعد چه غم، اگر ندیدم
یادت به دلم چراغ‌ها کرد

پایان ره غم است دیدار
وصل تو مرا به حق رضا کرد

ای کاش به دل تو ره نمایی
این جان ز غمت تو را صدا کرد

چشمم به امید وصل رویت
شب‌ها همه را ز غصه جا کرد

بی‌نور جمال تو، سیه‌پوش
هر لحظه دل از سکوت، حیا کرد

ای همدم روح خسته ی من
یادت دل ما چه باصفا کرد

تا لحظه آخرین نفس‌ها
این عشق مرا به اوج خدا کرد

ای یار، بیا که بی‌قرارم
شوق تو مرا ز خویش جدا کرد

هر لحظه به یاد تو شکفتم
غم‌های جهان مرا رها کرد

دل خسته‌تر از نسیم صحرا
هر گوشه تو را صداصدا کرد

با اشک زلال شوق دیدار
نامت به زبان دعا دعا کرد

ای روشنی روزهای تارم
عشقت همه جا مرا فنا کرد

هر لحظه ز شوق دیدن تو
دل راه به سوی بی‌نها کرد

چون شمع بسوخت در هوایت
با اشک فراق، دعا دعا کرد

ای مهر تو مونس دل شب
دوری ز تو درد بی‌دوّا کرد

آخر به نگاه لطف و رحمت
این خسته دل از غمت رضا کرد

چشمم به رهت نشسته دائم
تا عشق تو شام من صفا کرد

هر ناله ز شوق تو دمادم
آتش به دل و جان مبتلا کرد

دل در طلبت چو موج دریا
بر صخره غم ز خود رها کرد

این دیده ز هجرتو نبارید
دریای امید را فنا کرد

ای روشنی راه شب تار
یادت به دلم خدا خدا کرد

جانم ز غمت به لب رسیده
دوری تو آخرم چه‌ها کرد

هر گوشه ز نام تو نشانی
در خلوت خ ویش دل صفا کرد

یادت همه جا چو عطر گل بود
در جان و دلم خانه بنا کرد

غم نیست اگر که دوری از تو
این عشق مرا ز غم جدا کرد

تا لحظه آخرین نفس‌ها
دل عهد به عشق تو وفا کرد

ای دوست، شبی تو نیز بی‌تاب
راهی سوی قلب ما چرا کرد؟

چشمم به رهت شکسته خوابم
ای کاش که باز، به من وفا کرد

ای نور امید قلب عاشق
از درد فراق، مرا رها کرد

این دل که اسیر بند عشقت
هر لحظه به نام تو دعا کرد

دل خسته ز جور این جدایی
با اشک به عشق تو صفا کرد

هر لحظه ز باغ آرزوها
یاد تو شکوفه‌ها به پا کرد

ای روشنی جان عاشق من
هر دم دل ما تو را دعا کرد

در هجر تو عمر رفت بر باد
اما غم تو مرا زجا کرد

بنگر به دعای عاشقان، یار
این سوز درون چه ماجرا کرد

ای یار، نظر به حال زارم
این دل ز غمت چه مبتلا کرد

عمری به امید وصل رویت
چشمم ز فراق، گریه‌ها کرد

هر شب به خیال روی ماهت
جانم سفر از زمین ، سما کرد

این درد نهفته در دل من
اشکم چو شهاب در فضا کرد

باشد که به لطف عشق پاکت
این عاشق بی‌کسی خدا کرد

هر لحظه به یاد تو دل پر ز غم
در دل شب، اشک‌ها به دریا کرد

دور از تو، دل پر از درد و هجر
اما به امید وصال دعا کرد

از بس که به یاد تو دل سوخت
جسمم ز فراق تو رها کرد

این دل به شوق دیدن رویت
همچون پرنده، پر از پروازا کرد

ای یار، بیا که بی‌تو دل من
در راه عشقت، خود را فدا کرد

سراینده:
دکتر علی رجالی

 

 

 

  • ۰۳/۱۰/۱۴
  • علی رجالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی