باسمه تعالی
مجموعه رباعیات حرص
حرص (۱)
قناعت، کلید رهایی، نجات
چو گنجی است پاینده در هر حیات
که هر کس رها شد ز دنیا و حرص
رسد بیغم و خوف دارالحیات
حرص (۲)
رها کن طمع را، قناعت گزین
که حرص است دام شیاطین و کین
طمع آتشی در دل و جان زند
به ظلمت کشاند، به جای یقین
حرص(۳)
رها کن جهان را که دریای عشق
برد سوی یزدان ، به فردای عشق
که دل صاف گردد ، ز حرص و طمع
برد سوی معشوق، سودای عشق
حرص(۴)
قناعت نشان است از عشق پاک
برد عاشقان را سوی حق ز خاک
دل از یاد حق، لحظهای بر متاب
که حرص و طمع می کند جان هلاک
حرص(۵)
حرص است که انسان ز خدا دور کند
درگیر خود و غفلت و مجبور کند
عالم به زر و زینت خود محو شود
دل را ز ره حقیقتی کور کند
حرص (۶)
حرصی که درون خود به جان میریزد
در دیدهی ما خیال فان میریزد
چون دانهی گندمی به اعماق درون
عمری به هدر، بیامان میریزد
حرص(۷)
دل در طلب زر و نگین میسوزد
در بند هوا و سرزمین میسوزد
این حرص که هست بندگی را بنیاد
چون شمع به باد آتشین میسوزد
حرص(۸)
حرصی که دلت به خویش مسحور کند
چون مار تو را، به جان مستور کند
از هر چه طلب کنی فزونتر خواهد
این خواهش دل فریب، مغرور کند
حرص (۹)
زندانی حرصیم و رها گشتن نیست،
دل را ز طمع به جز بلا گشتن نیست.
تا کی دل ما در این قفس زندانی؟
در راه خرد، جز خدا گشتن نیست
حرص(۱۰)
در حرص جهان، کسی رها ناگردد
از جام طمع، کسی جدا ناگردد
آن کس که رضای حق کند او راضی
در طول حیات، بی صفا ناگردد
سراینده
دکتر علی رجالی
- ۰۳/۱۰/۱۱