باسمه تعالی
برداشت هایی از اشعار حافظ
غزل ۲ _ قسمت هفتم
عاشق و معشوق
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
حافظ در بیت اول ،که عاشقانه است ،از روزگاری صحبت می کند که گاهی دچار سختی ها و گاهی مشمول خوشی ها بوده است.می گوید آنها کجا رفتند.
خداوند انسان ها را بین خوشی و نا خوشی قرار می دهد.اگر همواره در خوشی باش غرور او را می گیرد و اگر همواره در نا خوشی باشد ،دچار ناامیدی و مایوسی می گردد.لذا هر دو برای رشد و تعالی انسان نیاز می باشد.
حافظ می گوید یاد و خاطره های گذشته معشوق و دوست ، آرامش و خواب را از من گرفته است و نباید کسی از من انتظار قرار و صبوری داشته باشد.
هر کسی عاشق شود ، در انتظار دلبر است
فرد عاشق، کی خطا از دلبرش را درسر است
همچو مجنون، از فراق یار بی تاب وتب است
سختی آسان میشود،چونکه خدایش اکبر است
دکتر علی رجالی
@alirejali
- ۹۶/۱۱/۲۷