40فضیلت و40رذیله اخلاقی که از آنها بی خبریم
سلسله دروس اخلاقی آیت الله مظاهری
همه شما که اینجا نشستهاید حتماً اگر من بپرسم 40 فضیلت داریم، آنها را بشمار؛ آنگاه همه شما رفوزه میشوید. درحالی که همه شما باید نمره از 15 به بالا ببرید. اگر به شما بگویم صفات رذیله را بشمار، همه شما رفوزه میشوید، چه رسد به اینکه بگویم چطور باید درخت رذالت را از دل بکنید ...
اگر از شما بپرسند دین اسلام یعنی چه؟ باید بفرمایید دین اسلام مرکب از سه چیز است: اعتقادات، احکام و اخلاق.
راجع به اعتقادات، همه باید به آنجا رسیده باشیم که شبهه نتواند در ما اثر بگذارد. حسابی راجع به خدا، راجع به نبوّت و امامت و معاد و فروعاتی که در اینها هست، در اثر تعلیم و تعلّم ملاّ باشیم.
راجع به احکام نیز رساله مرجع تقلید هست. ما باید تسلّط کامل بر رساله مرجع تقلیدمان داشته باشیم. هم راجع به عبادات، هم راجع به معاملات و هم راجع به احکام دیگر.
یکی هم راجع به اخلاق؛ ما بیش از 40 فضیلت و 40 صفت رذیله داریم. ما باید فضائل انسانیّت را بدانیم و در کتابهای اخلاقی کار کرده باشیم. الحمدلله کتابهای اخلاقی زیاد نوشته شده است. هم عربی، هم فارسی. ما باید صفات رذیله را بدانیم و بدانیم که میکروب بدتر از سرطان است. بدانیم چطور باید این رذائل را رفع کرد. باید بدانیم که چطور باید آن فضائل را به دست آورد. آنگاه نوبت کار میشود. یک عمر شبانه روزی صفت رذیله را از دل بکنیم و درخت شجره طیبه قرآن را غرس کنیم و بارور کنیم و مهذّب شویم. این واجب است و از اوجب واجبات است.
قرآن میفرماید:
«کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ، تُۆْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ»[إبراهیم، 24ـ 25]
پایهها و ریشهها خیلی محکم است و در اعماق زمین است و شاخهها بسیار شکوفا و سرسبز است و میوه بسیار شیرین است و شیعه میتواند از این میوهها استفاده کند. تشیع یعنی این، و برای اثباتش الحمدلله خیلی کتاب نوشته شده است.
لذا اگر از شما بپرسند در اسلام اوجب واجبات چیست؛ باید بگویید: تحصیل علم در دین و آشنا شدن با احکام و اخلاق و اعتقادات. خیلی هم کار ندارد.
«کلّکم راع و کلّکم مسۆول عن رعیّته»، این چه جمله شیرینی است. میفرماید همه شما تقصیر دارید. از همه شما در روز قیامت سوال میشود که چرا چنین کردید؟ روایت داریم در روز قیامت اول سوالی که میشود اینست که چرا عمل نکردی؟ چرا شیعه واقعی نبودی؟ چرا شبهه الان در ذهن تو میکروب سرطانی شده و باید به جهنّم رود و این میکروب سرطانی کنده شود و از بین رود؟!
همه شما که اینجا نشستهاید حتماً اگر من بپرسم 40 فضیلت داریم، آنها را بشمار؛ آنگاه همه شما رفوزه میشوید. درحالی که همه شما باید نمره از 15 به بالا ببرید. اگر به شما بگویم صفات رذیله را بشمار، همه شما رفوزه میشوید، چه رسد به اینکه بگویم چطور باید درخت رذالت را از دل بکنید و درخت فضیلت به جای آن غرس کنید و میوه دار کنید و از میوه آن هم خود استفاده کنید و هم دیگران. اینها را ساده گرفتهایم؛ یعنی میرسیم به جایی که متخلّق به اخلاقالله و مهذّب در میان طلبهها کم است، چه رسد در میان بازاریها و دانشگاهیان. البته میشده و عالی هم میشده، اگر در شبانه روز دو ساعت روی آن وقت بگذاریم، عالی میشود. به اندازهای که روی سریالها و تلویزیون وقت میگذارید، همین مقدار روی دین و برای تعلیم و تعلم در دین وقت بگذارید، آنگاه همه عالم در دین میشوید، هم راجع به احکام و هم راجع به اخلاق و هم راجع به اعتقادات. پس چرا باید در عالم تشیّع و مخصوصاً در نظام جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی، باید افراد فرصت طلبی پیدا شود و بتواند جوانان ما را با ایجاد شبهه ببرد؟ گفتم که از جهل ما استفاده میکند. پدر و مادر نگفته و دبستان و دبیرستان نگفته یا ایجاد شبهه کرده و در دانشگاه بعضی از استادان بیادب از فرصت استفاده میکنند و چیزهای عجیب و غریبی به هم میبافند که سنی هم نمیبافد و این به عنوان تشیّع میبافد. چرا چنین شده است؟!
«کلّکم راع و کلّکم مسۆول عن رعیّته»، این چه جمله شیرینی است. میفرماید همه شما تقصیر دارید. از همه شما در روز قیامت سوال میشود که چرا چنین کردید؟ روایت داریم در روز قیامت اول سوالی که میشود اینست که چرا عمل نکردی؟ چرا شیعه واقعی نبودی؟ چرا شبهه الان در ذهن تو میکروب سرطانی شده و باید به جهنّم رود و این میکروب سرطانی کنده شود و از بین رود؟!
روایت میگوید جواب اینست که میگوید نمیدانستم و خطاب میشود: چرا یاد نگرفتی و آنگاه این میماند و وقتی ماند، جهنّمی میشود. آنگاه نوبت به حساب و کتاب و خصوصیات نمیرسد و همین یک سوال و همین یک جواب است. اینها به ما میگوید: ما باید عالم در دین باشیم.
سنّیها این جلسات ما را ندارند و مابقی فرق نیز ندارند. امام حسین و زینب مظلومه این جلسات را به ما دادند، اما متأسفانه از جلسات استفاده نمیکنیم. خیلی بالا استفاده شود یک روضه بخواند و دل ما را بشکند و اشکی بریزیم و ثوابی بگیریم و از جلسه بیرون رویم، اما این هدف نیست. این خوب است و روبناست و عالی است. عزاداری برای امام حسین، عزاداری برای عیالش خیلی ثواب دارد و عالی است. اینکه دل بشکند و اشک جاری شود، آنگاه محبوبیت عجیبی در پیش حضرت زهرا پیدا میشود. اما هدف از این جلسات چیست که مختص شیعه شده است؟! برای اینکه ما دیندار شویم. دیندار به دو معنا، اول بدانیم و بعد عمل کنیم. اگر ندانیم، عمل کردن ما غالباً در چاه افتادن است. اینها را جدی بگیرید.
پایهها و ریشهها خیلی محکم است و در اعماق زمین است و شاخهها بسیار شکوفا و سرسبز است و میوه بسیار شیرین است و شیعه میتواند از این میوهها استفاده کند. تشیع یعنی این، و برای اثباتش الحمدلله خیلی کتاب نوشته شده است. لذا اگر از شما بپرسند در اسلام اوجب واجبات چیست؛ باید بگویید: تحصیل علم در دین و آشنا شدن با احکام و اخلاق و اعتقادات. خیلی هم کار ندارد
امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» یک نامهای به معاویه نوشتند و نامه خیلی شیرین است. در این نامه نوشتند: معاویه من شنیدم که تو مسجد میسازی. یعنی پول مردم را به زور میگیری و مسجد میسازی. بعد فرمودند: تو نظیر خانمی هستی که در زمان جاهلیّت زنا میداد و پولش را به فقرا میداد. امیرالمۆمنین میفرمایند: به او میگفتند «لکِ الویلُ لا تزنی ولا تتصدّقی»، نه زنا بده و نه صدقه بده. اما اگر زنا بدهی و از پولش صدقه دهی، جهل و بدبختی است. این همیشه بوده است، لذا جهل از بدترین صفات رذیله است. جهل است که انسان را در چاه میاندازد، چاه ویل که بیرون آمدن از آن کار بسیار مشکلی است. و نظیر این جمله امیرالمۆمنین در نهج البلاغه به معاویه و یا روایت امام صادق زیاد دیده شده و دیده میشود و تا آخر نیز دیده خواهد شد و همه زیر سر جهل است. ما باید در این چاهها نیفتیم یعنی در چاههای احمقانه نیفتیم. حال باید راجع به دین دانا باشیم تا در این چاههای احمقانه نیفتیم. دین نیز احکام و اخلاق و اعتقادات است. وقتی عالم در دین شدیم، گفتم دین شجره طیبه قرآن است و آنگاه، «تُۆْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا»
مرحوم محدث قمی در این مفاتیح در اعمال شب 23 ماه مبارک رمضان بعد از اینکه احتمال قوی میدهد که شب قدر شب 23 ماه رمضان است، بعد میفرماید: ثلث آخر این شب افضل از تمام سال است. تقریباً همان 2 ساعتی است که رسم شده زن و مرد در مسجدقرآن به دست بگیرند. مرحوم محدث قمی از صدوق که افتخار تشیع است و همین که قبرش را چند سال قبر شکافتند و بدنش بعد از چندین سال و چند صد سال تازه بود، که یکی از کتب اربعه ما مرهون اوست. مرحوم محدث قمی از این آقا نقل میکند که صدوق فرمودند: در جلسه اهل علم و مشایخ یعنی علمای نمره اول تشیع بودیم و گفتگو شد که آن دو ساعت افضل چیست؟ به اتفاق گفتند: تحصیل علم است. گفتند آن دو ساعت راجع به اعتقادات و اخلاق و احکام انسان جهلش را رفع کند و عالم شود.
فرآوری: محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
عالم برزخ
بر اساس آیات قرآن و روایات اسلامى، بعد از زندگى دنیا و قبل از قیامت عالمى به نام «عالم برزخ» وجود دارد، که روح انسان بعد از مرگ تا بر پایى قیامت در آن جا زندگى مى کند.
از روایات اسلامى استفاده مى شود که انسان ها در برزخ به پنج گروه تقسیم مى شوند:
الف) افرادى که در درجه اعلاى ایمان و کمال هستند؛ روح این افراد پس از مرگ و پاسخ به سئوال هاى نکیر و منکر در قالب مثالى قرار مى گیرد و به بهشت برزخى وارد مى شوند و در آن جا در محضر امیرالمؤمنین(ع) از انواع نعمت هاى الهى برخوردار مى شوند، تا برپا شدن قیامت.
ب) افرادى که مؤمن اند، ولى نه در درجه و کمال گروه قبلى؛ این افراد پس از سؤال و پاسخ در قبر، درى از بهشت (برزخى) به سوى قبر آنان باز مى شود و قبر به مقدار چشم انداز، وسیع شده و باغى از باغ هاى بهشت مى شود. این گروه در قبرشان متنعم به نعمت هاى پروردگارند و همیشه دعایشان این است که خدایا قیامت را برپا نما و نعمت هاى بهشتى را که به ما وعده داده اى عطا فرما.
ج) مؤمنان گناه کار که مستحق عذابند؛ آنها پس از ورود به قبر و سؤال نکیر و منکر و ناتوانایى در پاسخ دادن، فرشتگان با عمودى که در دست دارند بر فرق آنها مى کوبند و قبرشان پر از آتش مى شود. و درى از جهنم (برزخى) به سوى قبر آنان باز مى شود و قبرشان تبدیل به چاهى از چاه هاى جهنم مى گردد و این گروه در قبر معذبند تا وقتى که گناهانشان بخشوده شود.
د) کسانى که کافر محض هستند، اینها هم همانند مؤمنان گناه کار در جهنم برزخى معذبند تا برپا شدن قیامت؛ با این تفاوت که عذاب کافر، عذاب عقیده و عمل است و کاهش دهنده عذاب قیامتش نیست، ولى عذاب مؤمن گناهکار، عذاب عمل است و باعث پاک شدن او مى شود و جنبه اصلاح گرانه و رهایشگرانه دارد.[26] هـ) گروهى که نه اهل ثوابند تا مستحق نعمت باشند و نه اهل گناه تا مستحق عذاب گردند. این گروه روحشان (در قالب مثالى) به صورت بى هوش و یله و رها باقى مى ماند تا برپا شدن قیامت.[27] هنگام مرگ روح انسان از بدن به طور کامل جدا مى شود و به هنگام رستاخیز، خداوند متعال بار دیگر بدن و استخوان هاى پوسیده و خاک شده را حیات مجدد مى دهد و روح، دوباره به آن بر مى گردد.[28] برخى از آیاتى که درباره عالم برزخ مى باشد عبارتند از:
1. (حَتَّى إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صَــلِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَا وَ مِن وَرَآئِهِم بَرْزَخٌ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ)[29]؛ تا زمانى [که مرگ یکى از آنان فرا رسد] مى گوید: پروردگارا! مرا بازگردان شاید در آن چه ترک کردم [و کوتاهى نمودم] عمل صالحى انجام دهم [به او مى گویند] چنین نیست، این سخنى است که او گوینده آن است و پشت سر آنها برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند.
2. (وَ یوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُواْ غَیرَ سَاعَة کَذَ لِکَ کَانُواْ یؤْفَکُونَ)[30]؛ و روزى که قیامت برپا شود گنه کاران سوگند یاد مى کنند که جز ساعتى [در عالم برزخ] درنگ نکردند! این چنین آنها از درک حقیقت محروم مى شوند.
از آن جا که ذکر تمام آیات مربوط به «عالم برزخ» در این نوشتار نمى گنجد، تنها آدرس آیات ذکر مى شود: سوره آل عمران، آیات 169 ـ 170؛ سوره بقره، آیه 154؛ سوره نوح، آیه 25؛ سوره یس، آیه 26 ـ 27؛ سوره مؤمن، آیه 11.[31] —————
[26] حبیب الله طاهرى، سیرى در جهان پس از مرگ، ص 328 ـ 330.
[27] کافى، ج 3، ص 235، باب المسألة فى القبر و من یسأل و من لایسأل؛ جهت آگاهى بیشتر درباره عالم برزخ ر.ک: ناصر مکارم شیرازى و همکاران، پیام قرآن، ج 5، ص 443 ـ 478؛ محمدى اشتهاردى، عالم برزخ در چند قدمى ما و …
[28] ر.ک: پیام قرآن، ج 5، ص 308 ـ 334؛ تفسیر نمونه، ج 2، ص 307.
[29] مؤمنون، آیه 99 ـ 100.
[30] روم، آیه 55.
[31] براى آگاهى بیشتر ر.ک: پیام قرآن، ج 5، ص 443 ـ 475.
روح و نفس
آیا قرآن کریم، روح و جان را یکى مى داند؟ ـ البته منظورم معناى روح نیست ـ اگر یکى است، پس چرا حیوانات با انسان ها فرق دارند؟ و اگر دوتاست، آیا انسان هر دو را داراست؟ در این صورت آیا بدن بدون روح، ولى با جان، ممکن است؟ چرا هنگام خواب روح مى رود، ولى انسان زنده است؟
روح و جان به یک معنا است. واژه روح، عربى و واژه جان، فارسى است. آن چه میان دانشمندان اختلاف است درباره روح و نفس است که آیا این دو یک چیزند یا دو حقیقت مى باشند. خداوند متعال مى فرماید: (وَ یسْـَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى)[15]؛ و درباره روح از تو مى پرسند، بگو: روح از [سنخ] امر پروردگار من است.
کلمه «روح» در لغت، به معناى نفس و مبدأ حیات است که موجود جاندار به وسیله آن، قادر بر احساس و حرکت مى شود.[16] قرآن کریم در برخى آیات، روح و نفس را یکى مى داند و با اشاره به قبض ارواح توسط فرشتگان، مى فرماید: (اللَّهُ یتَوَفَّى الاَْنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتِى لَمْ تَمُتْ فِى مَنَامِهَا فَیمْسِکُ الَّتِى قَضَى عَلَیهَا الْمَوْتَ وَ یرْسِلُ الاُْخْرَى إِلَى أَجَل مُّسَمًّى إِنَّ فِى ذَ لِکَ لاََیـت لِّقَوْم یتَفَکَّرُونَ)[17]؛ خداوند ارواح را هنگام مرگ، به تمامى باز مى ستاند و ارواحى را که نمرده اند، هنگام خواب مى گیرد؛ سپس ارواح کسانى که فرمان مرگشان را صادر کرده است، نگه مى دارد و ارواح دیگرى را[ که باید زنده بمانند] باز مى گرداند، تا سرآمدى معین. در این امر نشانه هاى روشنى است براى کسانى که اندیشه مى کنند!
خداوند در آیه فوق، با تعبیر «توفّى» درباره قبض روح و جان انسان ها سخن مى گوید و روح و نفس را به یک معنا گرفته است.
روح در تمام موجودات زنده موجود است، ولى مراتب آن متفاوت است.
مرتبه اى از روح که در گیاهان وجود دارد، «روح نباتى» نام دارد و مرتبه اى از روح که در حیوان ها موجود است، نفس سیاله یا روح حیوانى نام دارد. مرتبه اى از روح که در انسان وجود دارد، نفس ناطقه انسانى نام دارد. انسان داراى مراتبى از روح است که اگر بُعد حیوانى پیدا کند، «نفس اماره بالسوء» مى شود و اگر بُعد انسانى به آن داده شود، «نفس لوامه» یا «مطمئنه» یا «راضیه» و «مرضیه» و … مى گردد. در امامان معصوم روحى وجود دارد که به آن «نفس قدسیه» گفته مى شود، که نسبت آن به نفس ناطقه انسانى همانند نسبت نفس ناطقه انسانى به نفس سیاله حیوانى است.
روح حیوانى و نباتى به مجموعه اى از نمو، تغذیه، تولید مثل، حس و حرکت اطلاق مى شود. انسان نیز داراى روح حیوانى و نباتى است.
افزون بر آن، روحِ انسان مستقل است و گاهى به این بدن مادى تعلق مى گیرد و گاه از آن جدا مى شود. «روح» انسان ها نیز مراتبى دارد. برخى از انسان ها داراى روح شریف و قوى هستند و بعضى نیز از روحى ضعیف ـ در بُعد انسانیت ـ برخوردارند.[18] —————
[15] اسراء، آیه 85.
[16] ر.ک: راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، ماده روح.
[17] زمر، آیه 42.
[18] ر.ک: المیزان، ج 13، ص 191 ـ 196؛ ناصر مکارم شیرازى و همکاران، پیام قرآن، ج 5، ص 279 ـ 305.
مفهوم حیات و مرگ از دیدگاه قرآن کریم
در تعبیرهاى معمولى، موجود داراى حیات و زنده به چیزى گفته مى شود که نمو، تغذیه، تولید مثل و جذب و دفع و احیاناً حس و حرکت داشته باشد، ولى معناى واقعى حیات عبارت است از: «علم» و «قدرت» و در حقیقت با علم و قدرت، موجود زنده از غیر زنده تشخیص داده مى شود، امّا نمو، حرکت، تغذیه و تولید، لازمه حیات نیست، بلکه لازمه موجودهاى ناقص و محدود است. حیات در قرآن کریم به زندگى عادى انسان، حیوان و نبات، حیات دینى و ایمانى و به حیات آخرت اطلاق شده است. (مریم، 31؛ انبیاء، 30؛ نحل، 65؛ یس، 70؛ انعام، 122؛ فجر، 24 و …)
«موت» در مقابل «حیات» است. پس نبود هر حیاتى مرگ خواهد بود. اصطلاح رایج مرگ عبارت است از: انتقال از جهانى به جهان دیگر، نه فنا و نیستى. بنابراین امر وجودى است و مخلوق خداوند مى باشد. خداوند در این باره مى فرماید: (اَلَّذى خَلَقَ المَوتَ والحَیوةَ لِیبلُوَکُم اَیکُم اَحسَنُ عَمَلاً)[4]؛ او کسى است که مرگ و زندگى را آفرید تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید.
از دیدگاه قرآن حیات واقعى، حیات آخرت است. آن جا سراسر حیات است و مرگى نیست، ولى حیات دنیا همراه با مرگ است.[5] —————
[4] ملک، آیه 2.
[5] سید على اکبر قرشى، قاموس قرآن، ج 2، ص 210 ـ 212؛ تفسیر نمونه، ج 2، ص 192.
حقیقت انسان
انسان ها زمانی که پا به دنیا می گذارند با این دنیا بیگانه هستند.در دنیای رحم در حال تکامل جسمی و روحی هستند.تا اینکه حداقل شرایط برای ادامه حیات و تکامل آن در این دنیا فراهم گردد.زمانی که به سن بلوغ می رسداز نظر جسمی و روحی حداقل شرایط برای یک زندگی مستقل را پیدا می کند.
در این دنیا بتدریج با محیط جدید آشنا می شوند.حدود دو سال طول می کشد که کلماتی که افراد برای ارتباط با یکدیگر بکار می برند را بفهمد و تکرار کند.ابتدای تولدبرای او نامی قرار می دهند.ذهن او فعال می شود و من خیالی بنام اسم فرد شکل می گیرد.با گفتن اسم او می فهمد که منظو ر مخاطب او می باشد.
در ابتدای تولد ذهن خالی از هر چیز است.در زمان مرگ نیز همین حالت ایجاد می شود.شنیده اید که تا زمانی که انسان هااز تعلقات و دلبستگی به امور دنیوی دست بر نمی دارند .ترک از این دنیا به تاخیر می افتد.
ذهن انسان همانند موج دریا وحقیقت انسان همانند آب دریا می ماند.این امواج هستند که به انسان هویت و موجودی می دهند.درد های روحی و استرس های روحی علامتی است که به ما فاصله گرفتن از خدا را یاد آوری می کند.همانند درد های جسمانی که نشا نه های به ما می دهد که کدام قسمت بدن دچار مشکل شده است و ما به علاج آن بپردازیم.مشکلات روحی هم مانند امواج دریا فاصله گرفتن آب از دریا را نشان می دهد.بالاخره امواج که به ساحل برسند موج به پایان می رسد و با دریا یکی می شود.
انسان مجموعه ای از تفکرات است.در هر لحظه ذهن انسان مشغول کاری است.اگر خدا را بخواهیم ببینیم باید ذهن ما از کلیه تعلقات به امور دنیوی پاک شود.در این حالت موجی نیست و لذا ما جزیی از دریا می شویم.دیدن خدا یعنی بازگشت به اصل خویش.تا وقتی من خیالی وجود دارد من حقیقی قابل دیدن نمی باشد.هر قدر انسان از من های خیالی فاصله بگیرد و از ذهن خود پاک کند به من حقیقی نزدیک تر می شود.
تا زمانی که ما درد داریم حیات دنیوی داریم.درد علامت حیات دنیوی است.لذا نباید نگران باشیم.با هر دردی یک قدم به شناخت نزدیکتر می شویم.دنیا دنی است .حیات اخروی پس از مرگ دنیوی حاصل می شود.حیات اخروی مرگ ندارد و دایمی است.
سرانجام نتایج بررسی تحقیقات وسیع دانشمندان در رابطه با "آزمایش نزدیگ مرگ" منتشر شد.
آیا به غیر از دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم، جهان دیگری نیز وجود دارد؟ آیا آن دنیا، تنها دنیای روح های ما است؟ عقل سلیم هیچ پاسخی نمی تواند در رابطه با این موضوع به ما بدهد ولی پزشکان در کمال ناباوری، عقیده ی دیگری دارند. آنها بر این عقیده اند که این موضوع قابل بررسی است و به عنوان مثال به کسانی که لحظاتی را در مرگ سپری کرده و طعم مرگ کلینیکی را چشیده اند اشاره می کند. آنها کسانی هستند که ایمان دارند در دنیای دیگری قرار داشته اند و همه چیز را به خوبی به یاد دارند. این آزمایش در زبان انگلیسی به آزمایش نزدیک مرگ و مخفف "NDЕ " نامگذاری شده است.
در سال 2000 میلادی، آقای "پین وان لومل" متخصص قلب و عروق از هلند به همراه همکار انگلیسی خود "کریستوفر فرنج" از مرکز مطالعه بر پدیده های غیرعادی و روانپزشکی لندن اقدام به انجام یک آزمایش گسترده و وسیع نمودند. این آزمایش با حضور 344 بیمار با ناراحتی قلبی از 10 بیمارستان انجام شد. تمامی این بیماران سفر آخرت را تجربه کردند. نتایج این آزمایش همه را شوکه کرد و به فکر فروبرد. در این میان کسانی که خدا را باور نداشته و یا به اصطلاح آتئیست ها بودند نیز به شدت غافلگیر شدند. پزشکان در این رابطه اعلام کردند که هیچ شواهد قانع کننده ای از عدم وجود آن دنیا پیدا نکردند. به گفته ی آنها، بیمارانی که مرگ کلینیکی را تجربه کردند، تا نزدیکی دروازه های آن دنیا رسیده اند.
ادامه ی آزمایشات اثبات وجود حیات پس از مرگ
در سال 2008 میلادی، دکتر "سام پرنیا" قدم ها و آزمایش های دکتر هلندی را ادامه داد. او این تحقیقات را ابتدا در دانشگاه ساوت آمپتون "University of Southampton " آغاز و در حال حاضر در دانشگاه دولتی نیویورک "State University of New York " ادامه می دهد. او در رابطه با آزمایش حساس و بزرگ "حیات پس از مرگ و خارج شدن روح از بدن انسان" توانست 40 نفر از متخصصان حازق پزشکی را دور هم جمع کرده و یک تیم قدرتمند تشکیل دهد. جالب است بدانید که 25 درصد از بیماران مطمین بودند که در زمان مرگ کلینیکی، خودشان را از بالا و یا از اطراف تخت دیده اند. بر اساس گفته های بیماران، روح آنها از بدن خارج شده و از ارتفاعی نزدیک به سقف اتاق به خودشان نگاه می کرده است.
برای انجام آزمایش مذکور در ابتدا از 25 بیمارستان و مرکز درمانی در کشورهای انگلیس، ایالات متحده و کادانا اعلام آمادگی شد. در این آزمایش بزرگ، با نظارت پزشکان مجرب اتاق احیا، باید حدود 1500 بیماری که مرگ کلینیکی را تجربه نمودند حضور پیدا می کردند. این بار این آزمایش کمی متفاوت تر از قبل انجام شد. بدین ترتیب بر روی کف اتاق بیمار چند تابلو بزرگ قرار داده شد که از روی تخت قابل مشاهده نبودند. این تابلوها تنها توسط یک روح جدا شده از بدن از ارتفاع سقف قابل مشاهده بودند. اگر روح کسی واقعا از بدنش جدا بشود، خواهد توانست تابلو ها را ببنید.
بر اساس برنامه ریزی های انجام شده، این آزمایش باید تا سال 2011 میلادی پایان می یافت ولی کمی با تاخیر همراه شد. آقای سام و همکارانش پس از گذشت مدتها سرانجام با بررسی، ارزیابی و جمع بندی نتایج بدست آمده از آزمایش پرواز روح، خلاصه ی گزارش نهایی آزمایش را در مجله ی "Resuscitation " به چاپ رساندند.
در این گزارش آمده است که تعداد بیمارسان هایی که با ما همکاری کردند 15 عدد یعنی کمی کمتر از آنچه که ما تصور می کردیم بود ولی در عوض، تعداد بیماران قلبی داوطلب این آزمایش از مرز 2060 نفر عبور کرد.
قلب این بیماران در زمان عمل برای مدتی متوقف شد و تمامی آنها وارد حالت مرگ کلینیکی شدند. از این تعداد تنها 330 نفر عمل جراحی قلب را با موفقیت سپری کرده و زنده ماندند. نیمی از این تعداد یعنی 140 نفر تا نزدیگی مرگ پیش رفته و در نهایت 26 نفر اعلام کردند که از بدن خود خارج شدند.
نظارت بیمار بر اتاق عمل از هوا
دکتر پرنیا در پاسخ به این سوال که آیا کسی توانست نقاشی های روی زمین را ببیند یا خیر، در ابتدا پاسخی نداد ولی در ادامه افزود:
"در کل، 13 درصد از بیماران توانستند تجربه ی خود را از حالت نزدیک به مرگ را شرح دهند. برای من حتی پاسخ درست یک نفر نیز کافی بود تا قانع شوم که روح می تواند از بدن خارج شود. شاید تعجب کنید ولی این شخص وجود دارد."
دانشمندان شرح حال یکی از بیماران که یک ممدکار اجتماعی 57 ساله بود را که به عنوان مدرک همراه خود آورده بودند. این بیمار که اهل کشور انگلیس است، حدود 3 دقیقه در حالت مرگ کلینیکی قرار داشت. او پس از احیا و بهوش آمدن توانست جزئیات اتفاقاتی که در اتاق عمل افتاده بود را شرح دهد. او تمامی حرکات تیم جراحی و صداهای اتاق منجمله صدای دستگاه احیا را به خوبی شنیده بود.
آقای سام در رابطه با ارتباط میان قلب و مغز می گوید:
"مغز انسان معمولا 20 الی 30 ثانیه پس از توقف قلب از کار می افتد. هنگامی که خون و اکسیژن وارد مغز نمی شود، مغز دیگر نمی تواند چیزی را به خاطر بسپارد.
اگر چنین موضوعی واقعیت داشته باشد می توان چنین استنباط کرد که ذهن یا روح توانایی ادامه ی حیات در خارج از مغز را نیز دارد."
دانشمندان در رابطه با اعلام نتایج این آزمایشات به شدت مراتب احتیاط را رعایت می کنند. آنها در گزارش مربوط به این آزمایش نوشته اند که تا امروز تنها می توانیم این را بگوئیم که ذهن و مغز انسان تا 3 دقیقه پس از مرگ می تواند به فعالیت خود ادامه دهد. همین موضوع خودش یک کشف بسیار مهم به شمار می آید و می تواند نشانی از ادامه جهان پس از مرگ باشد. ولی در هر صورت نمی توان آن را ملاکی قانع کننده برای اثبات جهان پس از مرگ به شمار آورد.
آیا مدت زمان بیشتری را می توان در خارج از بدن سپری نمود؟
هنوز پاسخی به این سوال داده نشده است. پدیده ی خروج روح از بدن، آخرین موضوع بحث عرفان است. دیگر موضوعات همچون سفر به آن دنیا و بازگشت از آن به نحوی توجیه شده اند. همچنین به نظر می رسد که برای موضوعاتی همچون تونل حمل مردگان، نور سفید در انتهای تونل، مشاهده ی تمامی لحظات زندگی در کسری از لحظه، دیدار با نسل های پیشین و همچنین مشاهده ی مردگان نیز بتوان دلایل فیزیولوژی قانع کننده ای در رابطه با فعالیت مغز در لحظه ی روشن و خاموش شدن پیدا کرد.
در چارچوب موضوع خارج شدن روح از بدن تنها یک فرضیه اثبات وجود دارد که بسیار قانع کننده به نظر می رسد.
دکتر "اولاف بلانکه" از دانشگاه بیمارستانی ژنو، در مقاله ای که در معتبرترین نشریه علمی جهان "Nature " به چاپ رسانده است، شرح حال تجربه ی آزمایش بر روی زن 43 ساله ای را می نویسد که از سندروم صرع رنج می برد. پزشکان برای بررسی بیماری ، چند الکترود را به عنوان تحریک کننده های گیجگاه های سمت راست، وارد مغز او کردند. در زمان انجام این عمل، ناگهان گوشه ای از برآمدگی های چین خورده ی مغز او نیز تحریک شد. این قسمت از ساختار مغز پاسخگوی اندام بینایی، بویایی و تعادل بدن بود که ناخواسته تحریک شد. در همین زمان بود که روح بیمار زنده ناگهان از بدن وی خارج شد و او توانست خود را ببیند.
دکتر بلانکه این احتمال را داد که ممکن است بتوان برآمدگی های چین خورده ی مغز یک انسان در حال فوت که هنوز علایم حیات را دارد را نیز بدین ترتیب تحریک نمود. بدین ترتیب او به کمک الکترودها، وضعیت قرارگیری بدن در محیط را به بخش بینایی مغز ارسال نمود. شخص این اطلاعات را به صورت منحصربفرد دریافت کرده و آن را با دیگر تصاویر ذهن خود که تا پیش از مرگ دیده بود میکس کرده و در نهایت آن را بر روی شبکیه ی چشم مشاهده می کند. به شخصی که تمامی 5 حس خود را از دست داده باشد در این زمان الهام می شود که گویی دارد خود را از یک زاویه ی دیگر مشاهده می کند.
چند سال پیش، آزمایش هایی مشابه آزمایشات دکتر پرنیا توسط پزشکان شهر ولز در انگستان انجام گرفت. در این آزمایش حدودا 40 نفر شرکت نمودند. بدین ترتیب پزشکان در این آزمایش نیز در کنار تخت بیمارانی که به حالت مرگ کلینیکی رفته بودند، چندین نقاشی و نوشته های بزرگ قرار دادند. ولی در نهایت، هیچیک از کسانی که خودشان را از بالا مشاهده کرده بودند نتوانستند این نقاشی و نوشته ها را ببینند.
درستکاری و صداقت
متن حدیث : رحم الله من حفظ لسانه وعرف زمانه واستقامت طریقته .
ترجمه: خدا رحمت کند آن کس را که زبان خود را حفظ کند و روزگار خود را بشناسد و روش او راست باشد .
درستکاری یعنی انجام داد ن کار درست. کار درست چیست؟ کاری است که به ما و دیگران خد مت می کند؛ یا کاری است که به ما و دیگران صدمه نمی زند.
درستکاری، مثل پی ساختمان است. ما چنانچه بخواهیم شخصیتمان ساختمان محکم و قابل اعتمادی داشته باشد، درستکاری برایمان اساسی می شود. اما درستکاری از چیزهای کوچک شروع می شود. ما گاهی در زند گی روزمره مان کارهای نادرستی می کنیم و فکر می کنیم اشکالی ندارد. اما پایبندی به اصول اخلاقی ربطی به کوچکی یا بزرگی کار ندارد. دروغ، دروغ است چه دروغ کوچک مصلحتی باشد چه دروغ بزرگ. دزدی، دزدی است چه یک تومان چه یک میلیون تومان. وقتی می گویند: تخم مرغ دزد شتر دزد می شود به همین حقیقت اشاره می کنند. کج روی همیشه از چیزهای کوچک شروع می شود، و به تدریج بزرگ و بزرگ تر می شود تا این که ما را به وادی غریب و ناآشنایی می رساند که سرگردان و حیران نمی دانیم چطور و چرا به آن جا رسید یم.
بیشتر ما وقتی کار نادرستی می کنیم در دلمان این را احساس می کنیم و احساس ناراحتی می کنیم، اما با مغزمان ده ها دلیل می آوریم تا کارمان را توجیه کنیم و به خود مان “ثابت”کنیم که اشکالی ندارد، و به این ترتیب مشکل را سریع “حل”می کنیم و “پیش”می رویم.
اما با عد م درستکاری هیچ چیزی حل نمی شود و در نهایت هیچ پیشرفتی صورت نمی گیرد. برعکس، از آن جا که ارکان شخصیت سالم بر درستکاری استوار است، با هر عمل کوچک نادرستی که انجام می د هیم ترک کوچکی در ساختمان شخصیتمان ایجاد می شود. به مرور زمان این ترک های کوچک به هم می پیوندند و شکاف بزرگی ایجاد می کنند که جلوی پیشرویمان را می گیرد و در نهایت باعث سقوط مان می شود.
واقعیت این است که بدون درستکاری، هیچ موفقیت حقیقی ای در کار نیست. شاید چند صباحی بتوانیم با نادیده گرفتن این قانون طلایی کارمان را جلو ببریم اما در نهایت به بن بست می رسیم و برای هزارمین بار به ما ثابت می شود که بار کج به منزل نمی رسد.
حفظ درستکاری مستلزم توجه مدام و هشیاری همیشگی است. مد یر شرکت موفقی گفته:”من همیشه سعی کرده ام با این قاعده ساده زند گی کنم که: کاری نکن که اگر خبرش را فردا در روزنامه ها خواندی ناراحت شوی.”این معیار خوبی برای همه ماست تا به آن پایبند بمانیم. اما درستکاری حقیقی از این فراتر می رود. درستکاری حقیقی درونی است، یعنی حتی اگر روزنامه ای نباشد که خبری را چاپ کند، و پلیسی نباشد که قانون را اجرا کند، و اصلا کسی نباشد که قانون را اجرا کند، و اصلا کسی نباشد که ما موقع کارهایمان ببیند، باز هم درستکار می مانیم.
بسیاری از ما آد م ها وقتی کار نادرستی می کنیم علتش این نیست که آدم بدی هستیم بلکه علتش چند تصور اشتباه و دید کوتاه ماست:
1-ما تصور می کنیم کارمان به کسی صد مه نمی زند، در حالی که می زند-اول به خودمان بعد به دیگران.
2-تصور می کنیم کسی نمی بیند، در حالی که می بیند-اول خدا، بعد هم البته دیگران.
3-با دید کوتاه مان فکر می کنیم فعلا مشکلمان را حل کرده ایم، در حالی که در بلند مدت مشکلات بزرگ تری برای خود مان خلق می کنیم.
گاهی هم به این علت اصل درستکاری را زیر پا می گذاریم که تصور می کنیم می توانیم در شرایط مختلف به روش های مختلفی عمل کنیم. جایی خواند م که ناخدای کشتی بزرگی درتاریکی شب نوری دید که ظاهرا متعلق به کشتی دیگری در سمت مقابل بود. ناخدا پیام فرستاد که “لطفا تغییر مسیر د هید” بلافاصله پیام آمد که “شما تغییر مسیر بد هید” ناخدا دوباره پیام فرستاد که “تغییر مسیر بد هید “باز پیام آمد که “شما تغییر مسیر بد هید “این بار ناخدا با عصبانیت پیغام داد که “من ناخدای کشتی بزرگ هستم و می گویم فروا تغییر مسیر بد هید” پیام آمد که “من فانوس دریایی هستم”.آری، اصول مثل فانوس دریایی هستند. آنها تکان نمی خورند. ما نمی توانیم آنها را بشکنیم، مگر این که اول خود مان را بشکنیم. وقتی قوانین ابدی معنوی را زیرپا می گذاریم، خود مان له می شویم.
درستکاری با تصمیم آگاهانه آغاز می شود. ما هر روز و هر لحظه با این انتخاب مواجهیم که راه راست را انتخاب کنیم یا راه نادرست را.راه موفقیت همان راه باریک درست در دو راهی جاده است. هر روز ده ها راه پیش روی ما قرار می گیرد که برخی از آنها آکند ه از دام های سمی خوش ظاهر و پرزرق و برق است. ما تنها با هشیاری ناشی از پایبندی عمیق درونی به درستکاری، می توانیم از افتاد ن در این دام ها اجتناب کنیم.
نادرستی، درهای امکانات و فرصت ها را به روی ما می بندد و روز به روز محدود ترمان می کند. درستکاری درهای موفقیت مدام و حقیقی را به روی ما باز می کند. نام د یگر درستکاری، آزادی است.
نحوه نزول قران به چند صورت بوده نام ببرید؟
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
قرآن دارای دو نزول بوده:
نزول دفعی و یکباره
نزول تدریجی و در طول دوران بعثت
آیاتی از قرآن صراحت دارد که قرآن یک باره در شب قدر نازل شده(1) و آیاتی دیگر نیز صراحت دارد که قرآن به تدریج و در مدت 23 سال بر قلب پیامبر نازل گردیده است(2). علمای اسلام در این مورد به تامل پرداخته و نظریه هایی داده اند از جمله اینکه:
1. قرآن در شب قدر به یکباره از لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل شد و پس از آن به مدت 23سال به تدریج توسط جبرئیل بر قلب مطهر پیامبر(ص) فرود آمد.
2. در شب قدر هر سال آیاتی که بنا بود در طول آن سال بر پیامبر(ص) نازل شود، یکباره بر پیامبر(ص) نازل می شد.
3. مراد آغاز نزول است. آغاز نزول در ماه رمضان و در شب قدر و یا شب مبارک بود.
4. قرآن یکباره بر فرشتگان نازل شد و آنان قرآن را در بیست قسمت بر جبرییل فرود آوردند و جبرییل هم به مدت بیست سال بر پیامبر(ص) نازل کرد.(3)
علامه طباطبایی بعد از اشاره به نظریه های فوق، آنها را محکم و پذیرفتنی ندانسته و نظر دیگری می دهد که واقعا قابل تامل است.
ایشان می گوید با تدبر در آیات فهمیده می شود که قرآن و رای این الفاظ و در لوح محفوظ دارای حقیقتی است یگانه و متعالی که از درک و فهم افراد عادی بالاتر است و این حقیقت به اراده خدا نازل شده و صورت لفظ و سوره و آیه به خود گرفته و برای ما قابل فهم گردیده است:
کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر(4)
از آیات دیگری که بر حقیقت متعالی قرآن تاکید می کند آیات زیر است:
انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون(5)
و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم(6)
بنا بر این آیات، قرآنی که در مدت 23 سال بر رسول خدا نازل شده تکیه بر حقیقتی متعالی دارد که از عقول عامه بشر برتر است و این حقیقت متعالی در شب قدر بر قلب آن حضرت نازل شده و تفصیل و تنزیل آن در مدت 23 سال رسالت ،نازل گردیده است.
آیات دلالت کننده بر نزول قران در شب قدر بر نزول حقیت متعالی و واحده قرآن بر قلب پیامبر دلالت دارد و آیات دیگر بر نزول تدریجی آیات و سوره ها؛ و هر کدام مربوط به یک مقام است و با هم منافات ندارد.(7)
پی نوشت ها:
1. سوره قدر(97) آیه 1؛ دخان(43) آیه3.
2. فرقان(25) آیه 32.
3. ر.ک. کلیلت علوم قرآن، محسن اسماعیلی، ص26 به بعد.
4. کتابی است که نزد حکیم آگاه، محکم و یگانه است و از نزد خدا تفصیل یافته است.(هود(11)، آیه 1).
5. همان آن قرآنی است ارجمند، در کتابی نهفته که جز پاکان بدان دسترسی نیابند.(واقعه(56)،آیه 80).
6. و آن در ام الکتاب در نزد ما مقامی دست نایافتنی د بلند مرتبه دارد.(زخرف(43)، آیه 4).
7. ر.ک. طباطبایی، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، 1374ش، ج2، ص18-24.
موفق باشید.
- ۹۵/۰۴/۰۲